Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

‏اقدامات حکومت آل‌بویه در باب وحدت شیعه و ‌سنی

بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، سیاست‌های نامتعادل، ستم‌گرانه و تبعیض‌آمیز امویان نسبت به‌شیعیان و گروه‌های غیر عرب و نیز عوامل دیگر، سبب شد تا عباسیان با ایجاد تشکیلات منظم و سازمان‌یافته و تبلیغ دعوت به رهبری شخصی شایسته از خاندان نبوت و مخالفت با امویان، در نیمه نخست قرن دوم هجری به‌قدرت رسیدند. عباسیان بیش از پنج قرن (١٣٢ – ٦٥٦ ق) با قدرت و ضعف بر سریر خلافت تکیه زدند. پس از حضور و نفوذ ترکان در دستگاه خلافت عباسی و به حاشیه رانده شدن ایرانیان، جایگاه خلافت نیز به‌شدت تضعیف شد و سپاهیان ترک، خلفا را زیر نفوذ خویش درآوردند و به عزل و نصب آنان پرداختند. سلسله شیعی مذهب آل‌بویه نیز پس از آن که با تصرف شمال، مرکز و جنوب ایران، بر پایتخت خلافت عباسی (بغداد) تسلط یافت، از آن جایی که به‌خلفای بغداد اعتقادی نداشت، با سیطره کامل بر امور، زمینۀ تضعیف بیش از پیش دستگاه خلافت را فراهم کرد. تسلط آل‌بویه بر بغداد تا سال ٤٤٧ ق به‌طول انجامید.

با روی کار آمدن آل‌بویه، سیاست‌های اتخاذی سران ایشان، شرایط بهتری برای شیعیان در مقایسه با دوره‌های قبل به‌وجود آورد. با این‌که تعداد نزاع و درگیری‌های ثبت شده میان شیعه و اهل سنت در این دوران نیز قابل توجه است، اما این اختلاف به‌اندازه دوره قبل از ایشان نبود. آل‌بویه هر چند بر طبق شواهد تاریخی معتبر، بر مذهب شیعه بودند، اما سیاست‌های مذهبی این خاندان تا حد زیادی اختلافات را کاهش داده بود؛ بنابراین اگر از برخی اقدامات؛ نظیر لعن‌های آشکار علیه مقدسات اهل سنت که به‌دستور معزالدوله به‌سال ٣٥١ ق در مساجد نوشته شد،[1] چشم‌پوشی کنیم، اغلب پادشاهان بویه‌ای و حتی معزالدوله نیز درصدد ایجاد آشتی میان مذاهب شیعه و اهل سنت بودند.

در عهد آل‌بویه به‌دلیل اعتقادات شیعی یا روحیه تسامح طلبی آنان، همه مردم از هر گروه و فرقه اجازه یافتند عقاید خویش را ابراز کنند،[2] طوری‌که نقل شده اهل سنت، هشت روز پس از عاشورا، برای مصعب بن زبیر مراسم سوگواری برپا کرده و هشت روز پس از عید غدیر نیز، به‌مناسبت ورود پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ابوبکر به‌غار ثور، جشنی برپا داشتند. برگزاری این مراسم‌ها و عدم ممانعت حکومت وقت (آل‌بویه) که شیعه مذهب بودند، نشان از تسامح آل‌بویه دارد.[3]

یکی از سیاست‌های آل‌بویه توجه آن‌ها به مشترکات مذهبی بین اهل تسنن و شیعه بود؛ چرا که هنگامی که مشترکات و اصولی؛ مانند توحید، نبوت و یا فروعاتی؛ چون نماز و روزه تحت نظر باشد، اختلافات مذهبی برای عوام کمتر بروز پیدا می‌کند. هر چند که این امر، منافی بحث‌های علمی خواص نیست و آن همیشه بر جای خود باقی است.

ابومحمد حسن مهلبی؛ وزیر احمد معزالدوله که بسیار کاردان بود و اداره امور عراق را به‌عهده داشت و با کاردانی او بود که احمد توانست در هنگام مریضی، اقتدار خود را در بغداد به‌رخ خلیفه و رقبا بکشد، سعی نمود با تعدیل و مدیریت احساسات مذهبی، از بروز بسیاری از اختلافات جلوگیری نماید. شیعیان پس از ورود آل‌بویه به‌بغداد، آزادی عمل بسیاریافته بودند و معزالدوله شعارهای شیعیان را در بغداد برقرار نمود. آن‌گونه که ابن اثیر می‌نویسد: در سال ٣٥١ ق، شیعیان بغداد به‌دستور معزالدوله بر دیوار مساجد این شهر چنین نوشتند: نفرین خداوند بر معاویه بن ابی سفیان و بر کسی که فدک را از فاطمه (سلام الله علیها) غصب کرده بود و بر کسی که مانع دفن حسن (علیه ‌السلام) در کنار قبر جدش شده بود و بر کسی که ابوذر غفاری را تبعید کرد و بر کسی که عباس (عم پیامبر) را از شورا محروم کرد.[4]

این شعار که به‌خوبی از تشیع معزالدوله حکایت می‌کند باعث مخالفت اهل سنت گردید و طولی نکشید که در شب هنگام، عده‌ای از اهل سنت این شعارها را پاک کردند و چون معزالدوله خواست دوباره به‌نوشتن این جملات دستور بدهد، مهلبی که مردی حکیم و منطقی بود، به‌منظور جلوگیری از برخورد میان شیعه و سنی، پیشنهاد کرد حد فاصلی اتخاذ گردد و شعارها نرم‌تر و ملایم‌تر گردد؛ بدین‌معنا که گفته شود: لعنت خدا بر آن کس که خاندان رسول الله (صلی الله علیه و آله) را آزار داد و جز در مورد معاویه، نام شخص دیگری ذکر نشود.[5]

همچنین عضد الدوله وقتی که وارد بغداد شد، خرابی‌ها و نابسامانی‌های ناشی از نزاع‌های متوالی شیعه و سنی را ناشی از تحریکات واعظان و قصه‌گویان دانست و فرمان داد که کسی در مساجد و کوچه‌ها به‌این امور نپردازد.

در دوره آل‌بویه، باب تازه‌ای در تاریخ خلافت عباسی گشوده شد. آن‌ها می‌بایست اغتشاش و پریشانی بغداد را که از ضعف قدرت مرکزی خلافت ناشی می‌شد، سامان می‌بخشیدند. آل‌بویه به‌دلیل مصلحت سیاسی به‌ادامه حیات دستگاه خلافت کمک کردند تا بتوانند از آن به عنوان وسیله‌ای برای جلب نظر رعایای سنی مذهب قلمرو خود و به‌دست آوردن احترام قدرت‌های بیگانه بهره‌برداری نمایند.[6]

دراین میان خطرناک‌ترین دشمن آل‌بویه، دولت سامانی سنی مذهب بود. اختلاف مذهبی بهانه خوبی برای سامانیان بود تا به توسعه‌طلبی خود در غرب[7] ادامه دهند. اُمرای سامانی از هر فرصتی برای زورآزمایی با این حاکمیت جدید استفاده می‌کردند و مدام قلمرو آل‌بویه را مورد تهاجم قرار می‌دادند. مردم سنی مذهب اصفهان نیز سامانیان را حامیان قدرت‌مندی می‌پنداشتند و چنان‌چه شرایطی فراهم می‌شد، به‌راحتی به‌جبهه دشمن می‌پیوستند. امرای بویه‌ای که از این واقعیت به‌خوبی آگاه بودند، ترجیح دادند با سامانیان سازش کنند. ابن اثیر در بیان وقایع سال ٣٦١ ق به این موضوع پرداخته و می‌گوید: «در این سال میان امیر منصور بن نوح سامانی؛ فرمانروای خراسان و ماوراءالنهر از یک سو، و رکن الدوله و پسرش؛ عضدالدوله از سوی دیگر، این گونه سازش شد که رکن الدوله و عضدالدوله، سالیانه صد و پنجاه هزار دینار برای امیر منصور بن نوح بفرستند. همچنین امیر منصور با دختر عضدالدوله پیوند زناشویی بست و او برای عضدالدوله ارمغان‌هایی فرستاد که مانندی برای آن دیده نشده بود. میان آن دو، نامه سازش نگارش یافت و بزرگان فارس و عراق بر آن گواهی دادند».[8]

بنابراین ملاحظه می‌شود که بویهیان برای دوام حاکمیت خویش سیاستی یرگزیدند که هم دستگاه خلافت را به‌رسمیت شناختند و هم با حکومت سنی مذهبِ سامانی سازش کردند. نکته آخر این‌که بویهیان هرگز سنیان را به‌وسیله شیعیان تحت تعقیب قرار ندادند، بلکه هواداران هر دو مذهب در سپاه آنان وجود داشتند. آن‌ها خواهان نوعی حکومت مشترک شیعه عباسی بودند تا بتوانند شیعیان را از مسئله تقیه برهانند.[9] به‌عبارت دیگر، حاکمان بویه نمی‌خواستند به‌زور، رعایای خویش را به‌پذیرش مذهب تشیع وادار کنند. آن‌ها با انتخاب وزرای قدرت‌مند و شیعه‌مذهبی؛ همانند «صاحب بن عباد»، زمینه بارور شدن نهال نوپای اصول احکام و مبانی مذهب تشیع را فراهم کردند.[10]

 

[1]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق: عطا، محمد عبدالقادر و عطا، مصطفى عبدالقادر، ج 14، ص 140.

[2]. زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، ص 75.

[3]. المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، ج ١٥، ص 14.

[4]. ابن اثیر، عزالدین على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم، و خليلى‏، عباس، ج 20، ص 256.

[5]. همان.

[6]. فرای، رن، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه: انوشه، حسن، ج 4، ص 217 و 218.

[7]. منظور از غرب در اینجا غرب مناطق تحت تصرف آل‌بویه است. از آن جا که قلمرو حکومت سامانیان در غزنه افغانستان و در غرب منطقه تحت تصرف آل‌بویه قرار داشت، از آن به غرب تعبیر شده؛ لذا اختلاف مذهبی در میان آل‌بویه، اشتیاق سامانیان را برای توسعه قلمرو خودشان در غرب منطفه آل‌بویه بیشتر می‌کرد.

[8]. كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 20، ص ٢٨٣.

[9]. آژند، یعقوب، بویهیان، ص 13.

[10]. برگرفته از: جعفرنیا، فاطمه، سیاست‎های حکومت آل‌بویه در جهت تحکیم وحدت میان شیعه و اهل سنت، فصلنامه تاریخ‌نامه خوارزمی، شماره 22،، ص 33 – 35.