Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

آخرالزمان

فهرست

چکیده مقاله آخرالزمان

«آخرالزمان» در لغت؛ به معنای پایان زمان و در اصطلاح منابع اسلامی؛ به معناى دوران واپسین حیات دنیوی نسل کنونی بشر است که از زمان نبوّت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آغاز و تا برپایی قيامت ادامه دارد. این مدت به طور خاص، زمان غیبت و ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) را نیز در بر می‌گیرد؛ به همین جهت برای تحلیل اوضاع و حوادث دوران آخرالزمان، باید عصر ظهور پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام) و عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) را که شامل دوران غیبت صغری و کبری می‌شود، مورد بررسی قرار داد.

در دوره آخرالزمان، اتفاقات زیادی رخ داده و می‌دهد که شاخص‌ترین آنها عبارت است از: بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، غدیر خم، غیبت طولانی امام زمان (علیه السلام)، انقلاب اسلامی ایران، ظهور امام زمان (علیه السلام)، رجعت حضرت عیسی (علیه السلام) و جمعی دیگر به دنیا.

ظهور امام زمان (علیه السلام) نیز همراه با حوادث مهمی در جهان است که برخی از آنها عبارتند از: صیحه یا ندای آسمانی، خروج یمانی، خروج دجال، خروج سفیانی، خسف بیداء، قتل نفس زکیه، ظهور پرچم‌های سیاه از خراسان، و خسوف و کسوف نابهنگام.

دوره آخرالزمان دارای آثاری است که بعضی از آنها عبارتند از: آمادگی بشریت برای ظهور امام زمان (علیه السلام)، و برپایی قیامت، تعمق انسان‌ها در دین شناسی، و فضایل انسانی، و پیشرفت علم.

همچنین این دوران دارای پیامدهایی است که می‌توان به این موارد اشاره نمود: ضعف در دینداری، ضایع کردن نماز و زکات، ادا نکردن حق مساجد، مهجوریت قرآن، انحراف برخی عالمان، مردان و زنان، دنیا پرستی، وقوع اختلاف و درگیری‌های شدید، فراگیری ظلم و فساد و فتنه، حوادث تلخ و جنایات هولناک، انحطاط اخلاقی، ظهور فرقه‌های انحرافی، و کمی رزق حلال و دوست مورد اطمینان.

درباره آخرالزمان و اتفاقات و حوادث آن، دیدگاه‌های متفاوتی در ادیان و فرقه‌های اسلام، مسیحیت، یهود، مسیحیت صهیونیست و زرتشت مطرح شده که وجه مشترک همه آنها اعتقاد به ظهور یک رهبر و منجی بزرگ است که نجات‌بخش، مصلح، التیام بخش زخم‌هاى جانکاه بشريّت، و غلبه دهنده جریان حق بر باطل است و هر کدام او را به نامی می‌نامند.

 

شناسنامه آخرالزمان

شناسنامه آخرالزمان، درباره مفهوم شناسی و تعریفی از آخرالزمان در لغت و اصطلاح، و همچنین پیرامون شخصیت ها و گروه‌هایی است که به نحوی در برهه آخرالزمان مطرح‌اند. در ادامه به هر یک از این دو جنبه پرداخته می‌شود.

 

 

مفهوم شناسی آخرالزمان

«آخرالزمان» در لغت؛ به معنای پایان زمان[1] و در اصطلاح منابع اسلامی؛ به معناى دوران واپسین حیات دنیوی نسل کنونی بشر است که از زمان نبوّت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز و تا برپایی قيامت ادامه دارد. این مدت به طور خاص، زمان غیبت و ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) را نیز در بر می‌گیرد.[2]

با توجه به این تعریف می‌توان گفت: در معارف اسلامی، اصطلاح آخرالزمان در دو معنا به کار رفته است:

  1. مدت زمانی که با ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می‌یابد؛ از این رو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را پیامبر آخر الزمان نیز نامیده‌اند.[3]
  2. مدت زمانی که با غیبت خاتم اوصیاء؛ حضرت مهدی (علیه السلام) آغاز شده، و با ظهور آن حضرت و با شروع قیامت به انجام می‌رسد.[4]

برای این تعریف اصطلاحی، شواهدی در منابع دینی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

مردى به امام صادق (عليه السلام) گفت: فدايت گردم! مردم مى‏گويند كه عمر دنيا هفت هزار سال است. امام (عليه السلام) ضمن ردّ اين سخن و ارائه توضيحاتى در مورد آفرینش موجوداتی قبل از آفرينش حضرت آدم (علیه السلام) و مدت زمان آن، فرمود: آن گاه خداوند آغاز كرد، پس آدم را آفريد و براى او ]و نسل او[ ده هزار سال‏ مقدر كرد و از آن مدت، هفت هزار و دويست سال مى‏گذرد و اكنون شما در پایان آن زمان به سر مى‏بريد.[5]

أبو سعيد خدری می‌گوید: شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالای منبر می‌فرمود: همانا مهدی از عترت من و از اهل بیت من است که در آخرالزمان خروج می‌نماید. آسمان برای او باران باریده و زمین بذر خود را برای او خارج می‌نماید، تا آن که وی زمین را از عدل و داد، پر می‌نماید، آن گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.[6]

 

 

شخصیت‌ها و گروه‌های درگیر در آخرالزمان

شخصیت‌ها و گروه‌های درگیر دوران آخرالزمان، به طور عام شامل همه مردم و گروه‌هایی می‌شود که در این دوره زندگی کرده و می‌کنند، و به طور خاص عبارتند از:

الف) جبهه حق

  1. پیامبر اکرم اسلام و اهل بیت آن حضرت و امامان معصوم (علیهم السلام) و همه محبان و شیعیان آنها.
  2. حضرت عیسی (علیه السلام) و پیروان واقعی ایشان.
  3. امام مهدی موعود (علیه السلام) و اعوان و انصار آن حضرت؛ نظیر یمانی و نفس زکیه.
  4. خوبانی که در زمان رجعت برمی‌گردند.

ب) جبهه باطل

  1. مخالفان و دشمنان رسول خدا و امامان معصوم (علیهم السلام)؛ نظیر بنی امیه و بنی العباس.
  2. همه مخالفان و دشمنان امام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت و ظهور؛ نظیر سفیانی، دجال، صهیونیست‌ها، و مدعیان دروغین مهدویت.
  3. کفار و معاندانی که در زمان رجعت برمی‌گردند.

 

 

فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آخرالزمان

دوران آخرالزمان در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ویژه‌ای قرار گرفته است که می‌توان آنها را به صورت ذیل طبقه بندی نمود:

  1. عصر ظهور پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام)
  2. عصر غیبت امام زمان (علیه السلام)

2.1 عصر غیبت صغری

2.2 عصر غیبت کبری

 

 

عصر ظهور پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام)

عصر ظهور پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام) تا ابتدای غیبت امام زمان (علیه السلام)، مقارن با مراحل اولیه دوران آخرالزمان است؛ به همین جهت تبیین ویژگی‌های این عصر، روشن کننده فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دوره آخرالزمان در مراحل ابتدایی خود است.

 

عصر غیبت امام زمان (علیه السلام)

عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) را می‌توان دومین دوره از آخرالزمان معرفی کرد که به دو مرحله غیبت صغری و کبری تقسیم می‌شود:

  1. غیبت صغری (کوتاه) که چهار نفر از بزرگان شیعه از طرف امام مهدی (علیه السلام)، به عنوان نایبان خاص آن حضرت معرفی شده و سرپرستی امور شیعیان را به عهده داشتند.[7] این مدت طبق بعضی نقل‌ها از زمان تولد امام زمان (علیه السلام) در سال 255 هجری،[8] تا زمان وفات ابوالحسن على بن محمد سَمَرى؛ آخرین نائب خاص آن حضرت در نیمه شعبان سال 329 هجری به طول انجامید،[9] و طبق بعضی نقل‌های دیگر از زمان شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری تا زمان وفات آخرین نائب خاص آن حضرت ادامه داشت.[10]
  2. غیبت کبری (دراز مدّت) که از زمان ارتحال آخرین سفیر خاص امام زمان (علیه السلام) شروع و تا زمان ظهور و قیام آن حضرت ادامه دارد.[11] در این مدت عالمان دینی جامع شرایط،[12] به عنوان نایبان عام امام زمان (علیه السلام)، عهده‌دار امور شیعیان هستند.[13]

 

عصر غیبت صغری

برخی از ویژگی های عصر غیبت صغری عبارت است از:

  1. کاهش ارتباط مستقیم امام با مردم

با شروع زمان غیبت صغری امام زمان (علیه السلام)، ارتباط آن حضرت با مردم به حداقل ممکن رسید. این کاهش ارتباط مستقیم با مردم که از زمان امام هادی (علیه السلام) آغاز و در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) شدت یافته بود، به دلیل سخت‌گیری و ایجاد محدودیت حکومت ستمگر عباسی از یک سو، و از سوی دیگر ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش دوران غیبت امام زمان (علیه السلام)، به ویژه آماده سازى براى دوران غيبت كبرى بود كه طى آن، ارتباط ظاهری و مستقیم شيعيان با امام، حتى در حداقل آن نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت؛ يعنى فقهاى واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند.[14]

البته در دوران غيبت صغرى، ارتباط شيعيان با امام به كلى قطع نبود و آنان، به وسیله افراد مشخصى كه «نايب خاص»[15] آن حضرت شمرده می‌شدند با ایشان در تماس بودند و سؤالات و مشكلات خويش را به عرض امام رسانده و توسط آنان پاسخ دريافت می‌داشتند و حتى گاه می‌توانستند به ديدار امام (علیه السلام) نائل شوند؛[16] از اين رو مى‌توان گفت در اين مدّت، امام زمان (علیه السلام) هم غايب بود و هم نبود. نائبان خاص امام زمان (علیه السلام) که چهار نفر از بزرگان عالم و پارسای شیعه بودند، به ترتيب عبارت بودند از: 1. ابوعَمْرو عثمان بن سعيد عَمْرى؛ 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمْرى؛ 3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى؛ 4. ابوالحسن على بن محمد سَمَرى. [17]

  1. صدور توقیعات

در عصر غیبت صغری، «توقيعاتى» از ناحيه مقدسه و با واسطه سفيران چهارگانه براى شيعيان صادر مى‏شد. [18] در اصطلاح مهدويّت، «توقيع» به نوشته‏هايى گفته مى‏شود كه از ناحيه مقدسه حضرت مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) صادر شده است‏.[19] توقيعات غالبا در پاسخ به سؤالات بودند، ولى مواردى نيز بوده است كه امام (عليه السّلام) خود، آغاز به اخراج و اصدار «توقيع» مى‏نمود، بدون آن‏ كه پرسش و يا مشكلى مطرح شده باشد؛ مانند توقيعى كه آن حضرت براى تعزيت درگذشت سفير اوّل به سفير دوم صادر فرمود، و يا توقيعى كه براى اعلام پايان سفارت سفير چهارم و شروع «غيبت كبرى» صادر فرمود.[20]

  1. سازمان وکالت

اصطلاح «سازمان وكالت» بر مجموعه‏اى اطلاق مى‏شود كه تقريبا از ابتداى دوران هم‌عصری ائمه (عليهم السّلام) با حاكميت عباسى شروع شد و تا آخرين روزهاى دوران «غيبت صغرى» استمرار يافت. اين‏ كه بر اين مجموعه عنوان «نهاد يا سازمان وكالت» اطلاق مى‏شود، ناشى از وجود شكلى سازمانى، منسجم و منظم در اين مجموعه است.[21] در عصر «غيبت صغرى»، علاوه بر سفرا و «نواب اربعه»، كه به عنوان وكلاى خاص حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مطرح مى‏باشند، وكلاى متعددى در نقاط مختلف شيعه‏نشين عالم اسلامى پراكنده بودند. كسانى كه مأمور بودند وظايف وكالت را همانند وكلاى پيشين ائمه (عليهم السّلام) انجام دهند و نهايتا براى كسب تكليف به نزد وكلاى خاص يا «نواب اربعه» مراجعه نمايند.[22]

وظایف سازمان وکالت عبارت بوده از: 1. دريافت، تحويل و توزيع وجوه شرعى‏؛ 2. رسيدگى به اوقاف؛ 3. راهنمايى و ارشاد شيعيان، و مناظره با مخالفان؛ 4. كمک به نيازمندان، و حل مشكلات شيعيان‏.[23]

 

عصر غیبت کبری

با صدور توقيعى از جانب امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به آخرين سفير خود؛ «ابوالحسن علی بن محمد سمری»، و پس از درگذشت او به عنوان آخرين نائب از «نواب اربعه» در تاریخ پانزدهم شعبان سال 329 هجری،[24] پایان عصر غیبت صغری و شروع عصر «غيبت كبری» آن حضرت اعلام می‌گردد. در اين دوره ارتباط مردم از طریق نوّاب خاصّ با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به پايان رسيده و دوره نیابت عام ایشان توسط فقهای امامیه جامع الشرایط آغاز شده است.

معرفی کلی از فضای عصر غیبت کبری در آخرين توقيع ناحيه مقدسه که 6 روز قبل از درگذشتِ «على بن محمد سمرى» صادر شده، بیان شده است. در اين توقيع، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ظهور خود را به اذن خداوند بعد از یک دوره طولانی غیبت و قساوت دل‌ها و پرشدن زمین از ظلم و ستم، مطرح می‌فرماید و به چند نشانه و علامت براى ظهور اشاره می‌فرماید: ظهور مدعیان مشاهده، قيام سفيانى و صيحه آسمانى. این اتفاقات همه در دوره آخرالزمان مقارن با عصر غیبت کبری به وقوع می‌پیوندد.[25]

فضای کلی از عصر غیبت کبری

بعضی از ویژگی های عصر غیبت کبری عبارت است از:

  1. مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر و امام خود؛ امام زمان (علیه السلام) جدا شده‌اند، و او را نمی‌بینند و یا اگر می‌بینند او را نمی‌شناسند و این حکم کلی برای عموم شیعیان و پیروان است، گرچه ممکن است برخی به جهت مصالحی، به دیدار با آن حضرت موفق شوند.
  2. گسترش ظلم و ستم و فساد در روی زمین، و به دنبال آن حیرت و سرگردانی در مردم از وضعیت مبهم آینده و نیز طلب مصلحی جهانی، از ویژگی‌های مهم عصر غیبت کبری است. به این ویژگی در روایات تصریح شده است.[26]
  3. حضور نائبان عام امام زمان (علیه السلام) به عنوان مرجع مردم

با آغاز غیبت کبرای امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، که باب نیابت خاصه آن حضرت بسته شد، فقیهان جامع شرایط به عنوان «نائبان عام» ایشان، عهده‏دار نقش هدایت فکری، فرهنگی و سیاسی جامعه ‏شدند. شرایطى که از سوى ائمه (علیهم السّلام) براى نایبان عام ذکر شده، عبارت است از این ‏که آنان باید از راویان احادیث اهل بیت (علیهم السّلام)، فقیه، باتقوا، مطیع اوامر الهى، حافظ دین، مخالف با هواهاى نفسانى و … باشند. این شرایط، در روایات مختلفى بیان شده است؛ به عنوان نمونه: امام حسن عسکری (علیه السلام) از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند که آن حضرت در حدیثى فرمود: «… فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ وَ ذَلِک لَا یکونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَه لَا جَمِیعَهُم‏…»؛[27] «…امّا هرکدام از فقها که نگهدار نفس خود، حافظ دینش، مخالف با هواهاى نفسانى و مطیع امر مولای خویش باشد، پس بر عهده عوام است که از او تقلید کنند و این نمی‌باشد مگر در بعضی از فقهای شیعه نه همه آنها…».

به صورت خلاصه مى‏توان گفت، اهم وظایف نایبان عام، عبارت است از: 1. استخراج و استنباط احکام از منابع‏ 2. حافظ دین بودن و پاسخ به سؤالات و شبهات‏ 3. ولایت و رهبری.[28]

  1. ظهور مدعیان مهدویت

در زمان غبیت کبری، اشخاص و گروه‌هایی از مسئله مهدویت سوء استفاده کرده و ادعای بابیت، نیابت خاصه و حتی ادعای مهدویت و بالاتر از آن را نمودند که به عنوان نمونه می‌توان به جریانات بابیت، بهائیت و احمد الحسن، اشاره نمود.

 

 

اتفاقات شاخص آخرالزمان

در دوره آخرالزمان، اتفاقات شاخصی رخ داده و می‌دهد که بعضی از آنها عبارت است از: بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، غدیر خم، حادثه خونین کربلا، غیبت طولانی امام مهدی (علیه السلام)، انقلاب اسلامی ایران، ظهور امام زمان (علیه السلام)، رجعت حضرت عیسی (علیه السلام) و جمعی دیگر به دنیا.

 

 

بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

نخستین اتفاق شاخص و مهم که همزمان با آغاز دوران آخرالزمان، روی داد، و نقطه عطف در تاریخ بشریت محسوب می‌شد، بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله؛ خاتم رسولان و فرستادگان الهی (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.

 

 

واقعه غدیر خم

یکی از مهم‌ترین حوادث دوره آخرالزمان، واقعه غدیر خم بود که در آن، امام امیرالمؤمنین؛ علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) به طور رسمی و با دستور مستقیم الهی، و توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مقام ولایت و امامت امت، و وصایت و جانشینی آن حضرت معرفی شد.

 

 

حادثه خونین کربلا

حادثه کربلا، واقعه‌ای تاریخی، خونین، مظلومانه، هدفمند و پیش‌ بینی شده در دوران آخرالزمان بود که در جریان آن امام حسین (علیه السلام) و یارانش، مقتدرانه و با شهامت و شجاعت با لشکر یزید بن معاویه جنگیدند، و سپس به طرز جانگداز و فجیعی به شهادت رسیده و خاندان آن حضرت به اسارت برده شدند. آن چه در کربلا اتفاق افتاد، گرچه به حسب ظاهر یک حادثه مى‌نمود، اما حماسه‌اى عظیم و اثرگذار بود که برای خدا و به جهت حفظ دین اسلام صورت گرفت، وجدان هاى خفته را بیدار کرده و خون رشادت، آگاهى و حماسه را در رگ‌هاى امت اسلامى و بلکه همه آزادگان عالم دوانید، به گونه ای که آثار و برکات آن تاکنون و تا قیام قیامت ساری و جاری است.

 

 

ظهور امام زمان (علیه السلام)

مهم‌ترین و شاخص‌ترین اتفاق دوران آخرالزمان، ظهور امام زمان مهدی موعود (علیه السلام) است که بعد از غیبتی طولانی رخ می‌دهد و بشریت را از هر گونه ظلم، ستم، انحراف و فسادی نجات داده، و عدل، داد، معنویت، عبودیت و رفاه و آرامش را در همه عالم حاکم می‌سازد. در روایات و کلام بزرگان، به آخرالزمانی بودن این واقعه مهم تصریح شده است.

ابو سعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: به مهدی بشارت دهید که او در آخرالزمان در هنگامه شدت و سختی‌ها می‌آید و خداوند برای او زمین را پر از عدل و داد می‌نماید.[29]

ابن خلدون می‌گوید: در ميان مسلمانان در طول تاریخ مشهور است كه در آخر الزمان به حتم و يقين، مردى از اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه نام او مهدى است، ظهور خواهد كرد. او دین را تأیید کرده و عدل را ظاهر می‌سازد، مسلمانان، همه پيرو او خواهند شد، و بر همه كشورهاى اسلامى تسلّط خواهد يافت.[30]

دكتر احمد عمر هاشم؛ رئیس سابق دانشگاه الازهر مصر (1995 – 2003م)، در گفتگو با یکی از نویسندگان معاصر شیعی می‌گوید: احاديث زيادى در شأن حضرت مهدى (علیه السلام) وجود دارد كه بعضى از آنها قوى و بعضى هم ضعيف هستند و از ميان علما نيز كسانى هستند كه به حضور آن حضرت نائل گرديده‏اند. دلايلى متقنى وجود دارد كه آن حضرت در آخر الزمان ظهور خواهد كرد.[31]

 

علائم ظهور امام زمان (علیه السلام)

ظهور امام زمان (علیه السلام)، علائم و نشانه‌هایی دارد که می‌توان آنها را از اتفاقات شاخص آخرالزمان محسوب نمود. این علائم و نشانه‌ها به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیم می شوند.

  1. علائم و نشانه‏هاى حتمى

منظور از نشانه‏هاى حتمى ظهور، آن است كه تحقق و وقوع آنها قبل از قیام امام زمان (علیه السلام)، قطعى و الزامى خواهد بود، به گونه‏اى كه تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدى (علیه السلام) ظاهر نخواهد شد، به نحوی که اگر كسى پيش از واقع شدن این نشانه‏، ادعاى ظهور آن حضرت را بكند، ادعايى نادرست است.[32] در مورد رويدادهاى محتوم، مضمون روايات اختلاف و افزونى و كاستى دارند. در برخى روايات، پنج نشانه محتوم، پيش از قيام قائم (علیه السلام) ذكر شده است كه عبارتند از: خروج سفيانى، خروج يمانى، صیحه آسمانی (كسى كه از آسمان به نام مهدى (علیه السلام) ندا مى‏دهد)، فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بيداء (بین مکه و مدینه)، و كشته شدن نفس زكيه.[33]

  1. علائم و نشانه‏هاى غیر حتمى

نشانه‏هاى غيرحتمى؛ يعنى نشانه هایی که وقوع آنها حتمی و قطعی نیست، ممکن است پديد آيند و ممکن است پديد نيايند و امام زمان (علیه السلام) ظهور كند. البته امامان معصوم (علیهم السلام) به خاطر مصالحى، از پديد آمدن آنها در دوره غيبت، خبر داده‏اند، ولی ممكن است در نشانه‏هاى غيرحتمى، «بداء» حاصل شود و تغيير يابند و يا به‏ كلى حذف شوند.  علائم غير حتمى، فراوان اند. برخی از آنها عبارتند از: گرفتن خورشيد و ماه در ماه رمضان،‏[34] خرابى ديوار مسجد كوفه از طرف خانه عبدالله بن مسعود،[35] هلاكت بسيارى از مردم‏،[36] ظهور علم و دانش در قم‏،[37] فرا گير شدن ظلم و فساد در جامعه‏.[38]

 

 

ندای آسمانی

یکی از اتفاقات شاخص آخرالزمان که در هنگامه ظهور امام زمان (علیه السلام) رخ می‌دهد، «صیحه یا ندای آسمانی» است. در روایات، به خصوصیات و ویژگی های این اتفاق اشاره شده است:

  1. عمر بن حنظله می‌گوید: شنیدم از امام صادق (علیه السلام) كه می‌فرمود: پنج نشانه پیش از قیام حضرت قائم (علیه السلام) صورت خواهد گرفت: یکی از آنها صیحه آسمانى است… .[39]
  2. ابو حمزه ثمالى می‌گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم: خروج سفیانی از (علائم) حتمی است؟ فرمود: بله، و صداى آسمانى نیز از (علائم) حتمی است و …، عرض كردم: صداى آسمانى چگونه است؟ فرمود: اول روز نداکننده ای از آسمان ندا کند: آگاه باشید كه همانا حق با على و شیعیان او است، سپس در آخر روز ابلیس از زمین فریاد كند: آگاه باشید كه حق با عثمان و شیعیان او است. در این هنگام است كه اهل باطل به شک می‌افتند.[40]
  3. عبدالرحمن بن مسلمه جَریرى مى‏گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: (دشمنان) ما را سرزنش مى‏كنند و دروغگو مى‏پندارند، ما مى‏گوییم: دو فریاد آسمانى تحقق پیدا خواهد کرد. آنها مى‏گویند: وقتى این امر تحقق یابد چگونه فریاد حق از باطل شناخته می‌شود؟ حضرت (علیه السلام) فرمود: شما چه پاسخى به آنها مى‏دهید؟ عرض كردم: ما پاسخى نداریم به آنها بگوییم. فرمود: به آنها بگویید: هنگامى كه آن فریاد بلند شود هر كس پیش از آن فریاد، بدان ایمان آورده، آن را می‌شناسد و باور و تصدیق می‌كند؛ زیرا خداى عزّ و جلّ مى‏فرماید: «آیا آن كه به راه حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر به پیروى است یا آن كه خود هدایت نیابد مگر آن كه هدایتش كنند؟ پس شما مشركان را چه شده، چگونه قضاوت مى‏كنید؟[41]».[42]

 

خروج یمانی

از جمله اتفاقات شاخص و برجسته دوران آخرالزمان و از علائم و نشانه های ظهور امام زمان (علیه السلام)، قیام یمانی است. یمانی، لقب فردی است که بنابر روایات، پیش از ظهور امام زمان قیام می‌کند و مردم را به سوی امام مهدی (علیه السلام) دعوت می‌کند. عمر بن حنظله می‌گوید: شنیدم از امام صادق (علیه السلام) كه می‌فرمود: پنج نشانه پیش از قیام حضرت قائم صورت خواهد گرفت:…، خروج یمانى یکی از آن نشانه ها است.[43]

 

خروج دجّال

یکی از اتفاقات شاخص آخرالزمان و از نشانه‌ها و علایم ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،[44] خروج «دجال» است. در این‌ که حقیقتاً دجال کیست؟ احتمالاتی مطرح شده است:

الف. دجال، شخصیتی حقیقی است که کارهای خارق العاده‌ای را در قالب سحر انجام می‌دهد، او در آخرالزمان خروج می‌کند و سرکرده یک فتنه عظیم برای بشریت است. وی شخص ساحر و خدعه‌گری است و دارای امکانات مادی فراوانی است.[45]

ب. دجال، همان ابلیس است. [46]

ج. دجال، همان سفیانی است.[47]

د. دجال، جنبه سمبلیک و رمزی دارد؛[48] یعنی يک شخص نيست، بلكه يک حركت فكرى متمدّن است كه با اسلام دشمنى دارد.[49]

 

خروج سفیانی

خروج «سفیانی» از نشانه‌های قطعی ظهور ولی عصر (علیه السلام) و از اتفاقات برجسته آخرالزمان است. نام سفیانی، عثمان بن عنبسه و از تبار ابوسفیان است. وی چهره و ظاهری وحشت‌ناک دارد و در عمل نیز با کشتار بی‌رحمانه به‌گونه‌ای عمل می‌کند که میان مردم، جز وحشت و ترس چیزی برجای نمی‌گذارد. او پلیدترین انسان‌ها و شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است که هیچ باوری به اعتقادات دینی؛ مانند زیارت مکه و مدینه ندارد و مهم‌ترین خصوصیت او، آدم‌کشی و خون‌ریزی است. حرام خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست می‌زند. وی هرگز خدا را پرستش نکرده و ایمانی به دین اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد.

سفیانی در آستانه ظهور امام زمان (علیه السلام) خروج نموده و هشت ماه حکومت می‌کند. او در مدت کوتاهی شامات را به تسخیر خود در‌آورده، سپس عراق و بعد از آن مدینه را در اختیار خود می‌گیرد که با اهانت‌هایی از سوی وی نسبت به قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه است. آن گاه لشگر سفیانی برای تسخیر مکه و تخریب خانه خدا به سوی آن دیار حرکت می‌کنند که در میان راه در سرزمین بیداء[50] فرو می‌روند.[51]

 

 

خسف بیداء

یکی از نشانه‌های آخرالزمان و ظهور امام زمان (علیه السلام) که به حرکت و خروج سفیانی مربوط می‌شود، «خسف بیداء» است. خسف؛ به معنای فرورفتن و نهان شدن است[52] و بیداء نام سرزمین صافی میان مکه و مدینه است که به مكه نزديک‌تر است و رو به روى «ذى الحليفه» واقع شده است.[53] مراد از خسف بیداء، فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین منطقه بیداء است که جزو یکی از پنج علامت حتمی ظهور است و به جهت اهمیت آن، جداگانه ذکر شده است. عمر بن حنظله می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: برای ظهور امام قائم (علیه السلام) پنج علامت است: ظهور سفيانى، ظهور يمانى، صیحه آسمانی (كسى كه از آسمان به نام مهدى (علیه السلام) ندا مى‏دهد)، كشته شدن نفس زكيه و فرو رفتن در سرزمین بيداء.[54]

سفيانى پس از آن‏ كه از حركت امام مهدى (عليه السّلام) از مدینه به سوى مكه اطلاع مى‏يابد، خود در مقرّ فرماندهى باقى مى‏ماند و سپاهى را براى دستگيرى آن حضرت به سمت مكه گسيل مى‏دارد. از آن ‏جا كه دست‏يابى سپاه سفيانى به امام مهدى (عليه السّلام)، نتيجه‏اى جز كشته شدن حضرت و ناتمام ماندن حركت اصلاحى بزرگ او ندارد و اراده خداوند بر تحقق اين آرمان تعلق گرفته است، هنگامى كه سپاه وى به سرزمين بيداء مى‏رسد، زمين شكافته مى‏شود و تمامى سپاه را در خود فرو مى‏برد. اين حادثه معجزه‏آسا براى محافظت از جان حضرت مهدى (عليه السّلام) و تحقق وعده الهى است.

امام باقر (عليه السّلام) در حديث معتبرى فرموده‏اند: «…سفیانی گروهی را به مدینه (برای دستگیری امام مهدی علیه السلام) می‌فرستد، پس آن حضرت به سمت مکه کوچ می‌کند. به فرمانده لشكر سفيانى گزارش مى‏رسد كه مهدى (عليه السّلام) به سمت مكه حركت كرده است. او سپاهى را به دنبال آن حضرت روانه مى‏كند. آنها به وى دست نمى‏يابند تا آن که امام مهدى (عليه السّلام) داخل مكه مى‏شود در حالی که همانند حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) خائف و نگران است. فرمانده سپاه سفيانى با سپاهش در بيداء فرود مى‏آيد. در اين هنگام، ندا دهنده‏اى از آسمان ندا مى‏دهد: اى زمين بيداء، اينان را نابود كن. سپس زمين آنها را در خود فرو مى‏برد. كسى از خسف و فرورفتن در زمين نجات نيابد، جز سه تن که صورت های آنها به پشت برگردانده شده در حالی که تبدیل به سگ شده اند…».[55]

 

قتل نفس زکیه

از اتفاقات شاخص آخرالزمان و از نشانه های حتمی ظهور امام مهدی (علیه السلام)، کشته شدن شخصی به نام «نفس زکیه» است.[56]

امام صادق (علیه السلام) فرمود: از حتمیاتى كه به ناچار باید پیش از قیام قائم واقع شود…كشته شدن نفس زكیه است.[57]  از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است كه فرمود: وقتى مهدى خروج مى‏كند، مردى از یارانش به سوى مكیان مى‏رود و آنان را به یارى مهدى مى‏خواند، اما آنان بین ركن و مقام سر او را مى‏برند. این مرد همان نفس زكیه است.[58]

 

 

پرچم های سیاه از خراسان

یکی دیگر از اتفاقات آخرالزمان و از علایم غیرحتمی ظهور، برافراشته شدن پرچم های سیاه از خراسان است. از پرچم‏هاى سياه در روايات‏ بسيار ياد شده که بعضی از آنها به پرچم‏هاى بنى عبّاس مربوط است[59] و ربطی به مسئله ظهور امام زمان (علیه السلام) ندارد.[60] ‏نوع ديگرى از پرچم‏های سیاه که از مشرق زمين خارج مى‏شوند و در روایات به آن اشاره شده، به حسب ظاهر مربوط به مسئله ظهور امام زمان (علیه السلام) است، از جمله:

از «عبداللّه بن مسعود» روايت شده که گفت: ما خدمت پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته، ايشان به استقبال ما آمد و در آن حال به ما مژده‏اى داد و مى‏توانستيم شادى را در چهره ايشان ببينيم. از ايشان درباره هرچيزى می‌پرسيديم، ايشان پاسخ ما را می‌داد و هربار که ساکت می‌شدیم آن حضرت شروع به سخن می‌فرمود، تا اين که جوانانى از بنى هاشم که امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) نيز در بین آنان بودند، از آن جا گذر کردند. هنگامى که پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را ديد، آنها را در آغوش گرفته و چشمانش پر از اشک شد. پس از آن ما گفتيم: اى رسول خدا، چه شده که شما را در حالتى مى‏بينيم که خوشايند ما نيست و آن ‏را دوست نداريم؟ فرمود: خداوند، براى ما اهل بيت، آخرت را در مقابل دنيا برگزيده است و پس از من، خاندانم در سرزمین‌ها تبعید و آواره خواهند شد تا اين که در نهايت، پرچم‏هاى سياهى از مشرق برافراشته مى‏شوند و خواهان حق مى‏شوند، و ليکن حق به آنها داده نمى‏شود و سپس درخواست خود را تکرار مى‏کنند، آنان (ستمکاران) به ايشان پاسخ نمى‏دهند. بار دیگر حق را می‌طلبند، ولی به آنها عطا نمی‌شود تا آن که آنان مى‏جنگند و پيروز مى‏شوند. پس هر کس از شما یا از کسانى که از نسل شما هستند، در زمان آنها بودند، بايد نزد امام اهل بيت ما برود، هر چند با خزيدن بر برف؛ زیرا آنان صاحب پرچم های هدایتند که آن را به مردی از اهل بیت من که نامش هم‌نام من و نام پدرش نام پدر من است، می‌سپارند، آن گاه وی مالک زمین شده و آن را پر از عدل و داد می‌کند، آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.[61]

در حديث دیگری آمده است: جوانى از بنى هاشم همراه با پرچم‏هاى سياه خروج مى‏کند که در کتف دست راستش خالى دارد و شعيب بن صالح نيز همراه با او است، او با ياران سفيانى مى‏جنگد و آنها را شکست مى‏دهد.[62]

 

 

خسوف و کسوف نابهنگام

از دیگر اتفاقات شاخص آخرالزمان و از نشانه‏هاى غیر حتمی ظهور، كسوف (خورشید گرفتگی) در نيمه ماه رمضان و خسوف (ماه گرفتگی) در آخر و يا اول همان ماه است. كسوف در روزهاى نخست و روزهاى آخر ماه و خسوف در روزهاى ميانى ماه، طبيعى و عادى است و در طول تاريخ، بارها و بارها، رخ داده و از نظر علمى، خسوف و كسوف در روزهاى ياد شده، پديده ای عادى به حساب مى‏آيد و از ديرباز، منجمان، براساس محاسبه‏هاى دقيق رياضى و نجومى، زمان گرفتن خورشيد، يا ماه را در طول سال، پيش‏بينى مى‏كرده‏اند، ولى خورشيدگرفتگى در وسط ماه يا ماه‏گرفتگى در اول و يا آخر آن، ظاهرا امرى غيرعادى و رؤيت آن، امكان ندارد. البته در خود روايات هم، به غيرعادى بودن تحقق اين نشانه تصريح شده است:

بدر بن خلیل اسدى می‌گويد: خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که آن حضرت فرمود: دو نشانه قبل از قیام قائم ظاهر خواهد شد، که از زمان هبوط آدم (علیه السلام) به زمین تاکنون رخ نداده است: يكى كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان، دوم خسوف قمر در آخر آن ماه. راوى می‌گويد: مردی به آن حضرت عرض كرد: ای فرزند رسول خدا، خیر، آفتاب در آخر ماه و قمر در نیمه ماه پنهان می‌شود. فرمود: من به آن چه که می‌گویم داناترم، اين دو نشانه است که از زمان هبوط حضرت آدم (علیه السلام) اتفاق نیفتاده است.[63]

جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده: براى مهدى ما، دو نشانه است كه از هنگامى كه خداوند آسمان‌ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: گرفتگی ماه در شب اول ماه رمضان و گرفتگی خورشید در نيمه همان ماه.[64]

به نظر مى‏رسد كه وقوع اين ‏دو پديده، -اگر رخ دهد و بَدایی حاصل نشود-، به خاطر آن است كه اهميت مسأله ظهور، نمايانده شود و مردم از خواب غفلت بيدار شوند و خود را مهياى مشاركت در آن نهضت عظيم سازند. به عبارت ديگر، خداوند در آستانه ظهور، براى اقامه حجت بر مردم و مطمئن ساختن ياران حضرت مهدى (علیه السلام)، به ظهور آن حضرت، چنين پديده‏هايى را برخلاف معمول و به گونه معجزه محقق مى‏گرداند.[65]

 

نزول حضرت عیسی (علیه السلام)

طبق اعتقاد مسلمانان، حضرت عیسى (علیه السلام)؛ پیامبر اولوا العزم الهی، زنده بوده و در آخرالزمان، بعد از ظهور امام مهدی (علیه السلام)، از آسمان فرود آمده و پشت سر آن حضرت نماز مى‏خواند و مدّت‏ها زیسته، سپس از دنیا مى‏رود. آن روز، مسیحیان و یهودیان به او ایمان صحیح مى‏آورند، نه ایمانى كه او را پسر خدا بدانند. عیسی بن مریم (علیهما السلام)، در راه جهانی‌شدن دین اسلام و ارزش‌های قرآنی، حضرت مهدی (علیه السلام) را یاری نموده و یکی از عوامل تأثیر گذار در پیشرفت انقلاب جهانی مهدوی و برقراری حاکمیت عدل و داد در سراسر جهان، حضور این پیامبر الهی در کنار قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) است. آن حضرت وزیر سمت راست امام مهدی (علیه السلام)، مسئول دریافت اموال آن حضرت، و از کارگزاران و مسئولان حکومت امام زمان (علیه السلام) خواهد بود.[66]

 

 

رجعت

یکی از اتفاقات برجسته آخرالزمان، مسئله «رجعت» است. عقیده به رجعت، جزو اعتقادات شیعه امامیه و مستند به آیات قرآن کریم و روایات متعدد است. سيد مرتضى از بزرگان شیعه در این باره می‌فرماید: عقيده شيعه اماميه درباره رجعت آن است كه خداوند متعال در موقع ظهور امام زمان مهدى (علیه السلام)، گروهى از شيعيان آن حضرت را كه قبلا مرده بودند، به دنيا برمی‌گرداند، تا به ثواب يارى و کمک او و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. همچنين گروهى از دشمنان آن حضرت را نيز زنده مي‌گرداند، تا از آنها انتقام گيرد و آنها نيز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دين پيروان حق، زجر بكشند.[67]

رجعت بعد از ظهور ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پيش از بر پا شدن قيامت واقع خواهد شد. امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: «روزهای (ویژه) خداوند صاحب عزت و جلالت سه روز است: روز قیام امام زمان (علیه السلام)؛ روز رجعت؛ و روز قیامت».[68] امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «هر کس که به رجعت ما ایمان نداشته باشد از ما نیست…».[69]

 

انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اسلامی ایران یکی از اتفاقات شاخص و برجسته دوران آخرالزمان قبل از ظهور است. این انقلاب به رهبری مرجع عالی‌قدر شیعه؛ امام خمینی (قدس سره) در سال 1341ش آغاز، و در 22 بهمن سال 1357ش (1979م) پیروز، و تاکنون نیز ادامه دارد و امید می‌رود به نهضت جهانی امام عصر (علیه السلام) متصل شود.

امام خمینی (قدس سره) ‌فرمود: «انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‌دارى حضرت حجت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد»،[70] و «امیدواریم که این انقلاب یک انقلاب جهانى بشود، و مقدمه براى ظهور حضرت بقیة اللَّه (ارواحنا له الفداء) باشد».[71]

انقلاب اسلامی در سایه رهبری حکیمانه امام خمینی و حضور گسترده مردم در صحنه، توانست حکومت دیکتاتوری و سلطنتی پهلوی را ساقط و جمهوری اسلامی را بر اساس اندیشه و احکام اسلامی، اعتقادات شیعه اثناعشری و نظریه مترقی ولایت فقیه، حاکم نماید. انقلاب اسلامی ایران در عصری متولد شد که دین و معنویت به حاشیه رانده شده و حکومت های سکولار و در تضاد با دین حاکم بودند؛ از این رو هم‌زمان با پیروزی آن، مخالفت‌ها و دشمنی‌ها با آن آغاز شد که یکی از برجسته ترین آنها، جنگ تحمیلی 8 ساله بود که به برکت مجاهدت های رزمندگان اسلام و خون‌های پاک شهیدان، به پیروزی ایران اسلامی بر علیه کفر جهانی منجر شد.

در بین آرمان های انقلاب اسلامی ایران، مهم‌ترین آرمان، ایجاد تمدن نوین اسلامی و زمینه سازی برای ظهور مهدی موعود (علیه السلام) است. رهبر معظم انقلاب؛ حضرت آیةالله خامنه‌ای در بیانیه موسوم به «گام دوم انقلاب»، خطاب به جوانان گفتند: «دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید».[72]

 

 

آثار و پیامدهای آخرالزمان

دوره آخرالزمان دارای آثار و پیامدهایی است که در ادامه به آنها اشاره می‌شود.

 

 

آثار آخرالزمان

دوره آخرالزمان دارای آثاری است که بعضی از آنها عبارتند از: آمادگی بشریت برای ظهور امام زمان (علیه السلام)، آمادگی انسان ها برای برپایی قیامت، تعمق بشر در دین شناسی، و فضایل انسانی، و پیشرفت علم.

 

آمادگی بشریت برای ظهور امام زمان (علیه السلام)

از آثار و برکات دوره آخرالزمان، آمادگی بشریت برای درک ظهور امام زمان (علیه السلام) و پذیرش ولایت آن حضرت است. رسیدن به مرحله‏اى از تاریخ که در آن، عدل و داد همه عالم را فراگیرد، همه انسان‌ها زیر یک پرچم گرد آیند، سلاح‌هاى وحشتناک از جهان برچیده شود؛ اختلاف طبقاتی از میان برود؛ کشمکش‌ها و بازی‌هاى خطرناک سیاسى و نظامى ابرقدرت‌ها براى همیشه به دست فراموشى سپرده شود و دنیا از نام چندش آور «ابرقدرت» و کابوس شوم نیروهاى جهنمى آنها رهایى یابد؛ رقابت‌هاى ناسالم و ویران‌گر اقتصادى جاى خود را به تعاون همگانى انسان‌ها در راه بهتر و پاک‌تر زیستن دهد؛ معنویت و عبودیت حاکم شود؛ و…، برای رسیدن به چنین مرحله ای از تاریخ، آمادگى عمومى لازم دارد.[73] برخی از آن آمادگی ها عبارتند از:

  1. آمادگى فکرى و فرهنگى؛[74] 2. آمادگى اجتماعى؛[75] 3. آمادگى‏هاى تکنولوژى و ارتباطى؛[76] 4. آمادگى‏هاى فردى.[77]

 

 

آمادگی بشریت برای برپایی قیامت

یکی از امور حتمی عالم خلقت و از اصول دین و اعتقادات، مسئله معاد و برپایی قیامت است. قیامت، دارای ویژگی‌‌هایی است که برخی از آنها عبارتند از:

ظهور و تجلى مالکیت خداوند واحد قهار،[78] صاف و هموار شدن زمين و بى‏آب و گياه رها شدن به گونه‏اى كه در آن، هيچ پستى و بلندى یافت نشود،[79] بیرون فرستادن بارهای سنگین زمین،[80] متلاشی شدن کوه ها همچون پشم رنگین حلاجی شده،[81] خروج شتابان از قبرها به سوی پروردگار،[82]  آشکار شدن اسرار و پنهانی ها،[83]  گشوده شدن نامه هاى اعمال،[84] تجسم اعمال،[85] و حسرت خوردن تبهکاران.[86] [87]

حال که دورنمایی از قیامت روشن شد، چنین واقعه بزرگی نیاز به آمادگی از قبل، و تهیه زاد و توشه دارد. دوره آخرالزمان از آن جا که در آخرین مرحله از حیات بشر و نزدیک به وقوع قیامت است، هشداری برای فراهم نمودن اسباب و وسایل مناسب برای آن رستاخیز عظیم است. مسئله مخفی بودن زمان برپایی قیامت، پنهان بودن زمان مرگ، اعتقاد به مسئله ظهور امام زمان (علیه السلام) و ناگهانی بودن آن، اعتقاد به مسئله رجعت به عنوان تجلی قدرت الهی در زنده کردن مردگان، و… همه و همه از تدبیرهای خداوند حکیم، در آماده نمودن بشریت در دوره آخرالزمان برای مواجهه با مسئله قیامت است.

 

 

ارتقاء دین شناسی و فضایل انسانی

در بعضی روایات تصریح شده که مردم در دوره آخرالزمان، در رتبه های بالاتری از دین شناسی و فضایل انسانی؛ نظیر ایمان، یقین و صبر هستند. به بعضی از این روایات اشاره می‌شود:

از امام سجاد (عليه السلام)‌ راجع به‌ توحيد پرسش شد، فرمود: خداى عزّوجلّ می‌دانست كه در آخر الزمان مردمى محقِّق و موشكاف می‌آيند؛ از اين رو سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ» و آيات سوره حديد تا آیه «وَ هُوَ عَلِيمٌ‏ بِذَاتِ الصُّدُورِ» را نازل فرمود، پس هر كه براى خداشناسى غير از اين جويد در هلاکت است.[88]

در روایت دیگری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: يا على! شگفت‏ترين مردم از جهت ايمان، و عظيم ترين ايشان از جهت يقين گروهى هستند كه در آخر الزمان زندگی می‌كنند؛ زيرا آنان به ديدار پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نائل نشده‏اند، و حجّت از ايشان غائب است، ولى (با این حال) به سبب سیاهی بر روی سفیدی (نوشته‏ ها و كتاب‌های روايات معصومان علیهم السلام) ايمان آورده‏اند.[89]

ابو بصير از امام محمد باقر (عليه السّلام)‏ روايت نموده كه پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) روزى نزد گروهى از اصحاب خود، دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، و برادران من مردمى در آخر الزمان‌اند كه به من ايمان مى‏آورند، با اين كه مرا نديده‏اند. همانا خداوند آنها را با نام خودشان و نام پدرانشان، پيش از آن كه آنها را از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون آورد، به من شناسانده است. ثابت ماندن يكى از آنها بر دين خود، از دست کشیدن بر درخت خاردار قَتاد[90] در شب ظلمانى، دشوارتر است، و يا مانند كسى است كه پاره‏اى از آتش چوب درخت «غضا»[91] را در دست نگاه دارد. آنها چراغ‌هاى شب تار می‌باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تارى نجات می‌دهد.[92]

در روایتى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحابش فرمود: «به زودى گروهى بعد از شما مى‏آیند که یک نفر از آنان اجر پنجاه نفر از شما (صحابه) را دارد». اصحاب گفتند: «یا رسول الله! ما با تو در بدر و احد و حنین شرکت داشتیم و قرآن در میان ما نازل شد». پیامبر فرمود: « اگر آن چه را که بر آنها تحمیل مى‏شود بر شما تحمیل کنند، نمى‏توانید مانند آنان صبر کنید».[93]

یادآوری

روایات فوق هر چند ممکن است ناظر به بخشی از مردم آخرالزمان باشد نه همه آنها، ولی به هر حال گوشه ای از آثار و برکات این دوره از تاریخ بشر را معرفی می‌کند، ضمن این که مشوقی است برای گروهی كه این ویژگی ها را دارند، و تنبه و تذکری است برای گروهی که این ویژگی ها را ندارند و لازم است کسب نمایند.

 

 

پیشرفت علم در آخر الزمان

یکی از ویژگی های دوران آخرالزمان، پیشرفت علم است. انسان موجودی دارای نیروی عقل و تفکر است و تاریخ بشر نشان داده که به مرور زمان، این ویژگی انسان بیشتر ظهور و بروز یافته و شاهد آن اکتشافات و اختراعاتی است که در هر مرحله از زندگی بشر نسبت به قبل، تکامل و ترقی بیشتری داشته است. نگاهی به تاریخچه اکتشافات و اختراعات نشان می‌دهد که بیشتر آنها در دوره آخرالزمان؛ یعنی از زمان ظهور اسلام و بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که همزمان با حدود سال 570 میلادی (تاریخ ولادت آن حضرت) یا 610میلادی (تاریخ بعثت آن حضرت) است، و تاکنون ادامه دارد، رخ داده است؛ به عنوان نمونه به چند مورد از اختراعات و پیشرفت های علمی اشاره می‌شود:

کشف گردش خون (توسط امیرالمؤمنین علیه السلام)،[94] روش محاسبات و فرمول های مثلثات کروی (توسط حامد بن خضر خجندی، متوفای سال 390ق)،[95] نسبت مثلثاتی سکانت،[96] اختلاف سوم حرکت ماه موسوم به واریاسون،[97] و آیینه سوزان[98] (توسط ابوالوفای بوزجانی 328-388ق)،[99] پنی‌سیلین (توسط اعراب)،[100] هواپیمای بی‌موتور (توسط عباس بن فرناس، 238ق-851م)،[101] هواپیمای موتوردار (توسط برادران رایت، 1903م)،[102] تلسکوپ (توسط عینک ساز هلندی به نام لیپرشی 1608م)،[103] بالن (توسط کریاکوتین روسی 1731م)،[104] تلگراف (توسط ساموئل مورس 1832)،[105] تلفن (توسط الکساندر گراهام بل، 1876م)،[106] تلفن همراه (توسط مارتین کوپر، 1973م)،[107] آسانسور (توسط اوتیس 1852م)،[108] تلویزیون (توسط برد، 1926م).[109]

 

پیشرفت علم در زمان ظهور امام زمان (علیه السلام)

در زمان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پیشرفت علم و تکنولوژی به اوج و شکوفایی خود می‌رسد. نتیجه این پیشرفت‌ها نیز دسترسی به اختراعات و مسائل نو و بدیع، و در نتیجه آسان شدن زندگی برای بشر و بهره وری بیشتر از امکاناتی است که در دسترس او قرار گرفته است، در این زمینه روایاتی است که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: علم، بیست و هفت حرف است، تمام آن چه انبیا آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز بیش از آن دو حرف نمی‌شناسند. هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند بیست و پنج حرف را می‌آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلی اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود.[110]

امام على (عليه السّلام) مى‏فرمايند: در عصر مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) انسان يك مُد مى‏كارد و هفت صد مُد برداشت مى‏كند؛ چنان‏كه اين، مضمون آيه قرآن است: «… كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ …»[111]؛ «مَثَل [صدقاتِ‏] كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند دانه‏اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‏اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى‏كند،…».[112]

از امام صادق (علیه السّلام) است كه فرمود: «زمانی كه قائم ما ظهور نماید، خداوند گوش‌ها و چشمان شیعیان ما را به گونه‌ای تقویت می‌كند كه میان آنان و قائم (علیه السّلام) نیاز به پیک نیست. آن حضرت با آنان سخن می‌گوید و آنها سخن او را می‌شنوند و در حالی كه وی در جایگاه خویش قرار دارد او را می‌بینند».[113]

 

 

پیامدهای آخرالزمان

دوران آخرالزمان دارای پیامدها؛ یعنی آثار سوئی است که برخی از آنها عبارتند از:

ضعف در دینداری، ضایع کردن نماز، زکات، ادا نکردن حق مساجد، مهجوریت قرآن، انحراف برخی عالمان، مردان و زنان، دنیا پرستی، وقوع اختلاف و درگیری های شدید، فراگیری ظلم و فساد و فتنه، حوادث تلخ و جنایات هولناک، انحطاط اخلاقی، ظهور فرقه های انحرافی، و کمی رزق حلال و دوست مورد اطمینان.

 

ضعف دینداری در آخرالزمان

یکی از پیامدها و اتفاقات سوء آخرالزمان، ضعیف شدن دین و دینداری در بخشی از مردم، و سختی محافظت از دین است. وضعیت دیندارى در آخرالزمان سخت و شکننده، و میزان روی‌گردانى اغلب مردم از دستورات الهى، زیاد است. در این باره به چند روایت اشاره می‌شود:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «در آستانه قیامت، فتنه هایی همانند پاره های شب تاریک رخ می‌دهد به ‏گونه‏اى که ممکن است شخصی عصر، مؤمن باشد و صبح کافر گردد و (یا) صبح مؤمن باشد و عصر کافر شود. (همچنین به گونه ای است که) یکی از شما دین خود را در مقابل متاع اندکی از دنیا مى‏فروشد».[114]

امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدران گرامی اش فرمود: امیر مؤمنان علی (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «ای حسین! نهمین فرزند تو قیام‌کننده به حق، ظاهرکننده دین و گستراننده عدالت است. امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: به ایشان عرض کردم: ای امیر مؤمنان آیا به ‌راستی چنین حادثه‌ای رخ خواهد داد؟ امام علی (علیه السلام) فرمود: قسم به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نبوت برانگیخت و او را بر همه مخلوقات برگزید آری، ولی پس از غیبتی و سرگردانی‌ای که در آن بر دین خود پابر جا نمی‌مانند؛ جز کسانی که اهل اخلاص‌اند و از روح یقین بهره‌مندند، خداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته و ایمان را در قلب‌هایشان نوشته و به وسیله روحی از جانب خود تأییدشان نموده است».[115]

با این حال نباید از نظر دور داشت که اگر حفظ دین در آخرالزمان دشوار است، به همان نسبت عوامل و زمینه‏هاى دیندار شدن نیز بهتر و بیشتر فراهم است؛ براى نمونه در هیچ زمانى به اندازه زمان ما ابزار و وسایلى که بتوان با کمک آنها دین را شناخت؛ مانند کتاب، صوت، تصویر، کامپیوتر، اینترنت، موبایل و نرم افزارها، فراهم نبوده است. اگر در گذشته شخصى براى استماع حدیثى، باید فرسنگ‏ها راه را طى مى‏نمود، امروز با زدن چند کلید رایانه و یا مراجعه ساده به کتاب‏ها و نیز امواج رادیویى، تصویرى و … مى‏تواند به همان اطلاعات دسترسى پیدا کند. علاوه ‏بر آن که هرچند حفظ دین و عمل به وظیفه، در دوره آخرالزمان کارى دشوار است؛ ولى پاداش انسان‏هاى متدین و دین‏مدار نیز افزون‌تر است.[116]

 

 

ضایع کردن نماز در آخرالزمان

از پیامدهای آخرالزمان و از مصادیق ضعف در دین و دینداری، ضایع کردن نماز توسط مردم آخرالزمان است.

عبدالله بن عباس می‌گوید: با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع بودیم، آن حضرت حلقه درِ کعبه را گرفت، سپس رو به ما کرده و فرمود: آیا شما را از علائم و نشانه‌های قیامت[117] خبر بدهم؟ سلمان که در آن وقت، نزدیک‌ترین شخص به ایشان بود، عرض کرد: بله ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). آن حضرت فرمود: از علائم و نشانه‌های قیامت، ضایع کردن نماز، تبعیت از شهوات، عمل بر اساس هواهای نفسانی، بزرگداشت مال، و فروش دین به دنیا است. در این هنگام است که دل مؤمن در درونش ذوب می‌شود، آن گونه که نمک در آب حل می‌شود؛ به این جهت که منکر را دیده، ولی نمی تواند آن را تغییر دهد.[118]

امام علی (علیه السلام) در حدیثی درباره زمان خروج دجال می‌فرماید: این امر علائم و نشانه هایی دارد که یکی از آنها این است که مردم نماز را می‌میرانند.[119]

جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت نموده که در آخرالزمان گروهی می‌آیند که … به نماز و روزه روی می‌آورند تا مادامی که در جان و مالشان ضرری وارد نشود، ولی هرگاه نماز به سایر کارهایی که با اموال و بدن‌های خود انجام می‌دهند، (به حسب ظاهر) ضرر رساند، آن را ترک نموده، همان گونه که مهم‌ترین و شریف‌ترین فرائض (امر به معروف و نهی از منکر) را ترک می‌نمایند… .[120]

 

عدم پرداخت زکات در آخرالزمان

عدم پرداخت زکات اموال، یکی دیگر از پیامدهای آخرالزمان است. در این دوره بعضی از انسان‌ها مال فراوان دارند، ولی زکات آن را که از واجبات الهی است، پرداخت نمی‌کنند.

عوف بن مالک از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «ای عوف چگونه‌ای هنگامی که این امت به 73 فرقه تقسیم شوند که تنها یک گروه در بهشت و دیگران در آتش جهنم اند؟ گفتم: ای رسول خدا این قضیه چه موقع رخ خواهد داد؟ فرمود:‌ هنگامی که … ]مردم[ اموال عمومی را مال شخصی خود کرده، و زکات دادن را زیان و خسارت می‌شمارند، و امانت را به عنوان غنیمت بر می‌دارند و…».[121]

در روایت دیگری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هنگامى که بعد از من زنا رواج پيدا کند، مرگ‌هاى ناگهانى فراوان شود و هنگامی که کم‏فروشى رایج گردد، خداوند آنها را با قحطى و گرسنگى گرفتار سازد، و هرگاه زکات داده نشود، زمين برکت‌هاى خود را از زراعت و میوه ها و معادن منع مى‏کند».[122]

 

 

ادا نکردن حق مساجد در آخرالزمان

«مسجد»، مکانی برای سجده و پرستش خدای متعال، اقامه نماز و تلاوت آیات الهی است. علاوه بر این امور، کارکرد مسجد در فرهنگ اسلامی عبارت است از تبلیغات دینی، هدایت و ارشاد مردم، حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی آنان، محل تربیت و پرورش دینی مردم به ویژه نسل نو، آگاهی بخشی و بصیرت افزایی نسبت به حوادث جهان به ویژه اتفاقات جهان اسلام، و… . در صدر اسلام، حتى كارهاى مهم حكومتى، قضاوت و اعزام نیرو برای جهاد در راه خدا در مساجد انجام مى‏شد. با این همه در بعضی روایات، درباره وضعیت مساجد در دوره آخرالزمان آمده که حق مساجد آن گونه که باید مراعات نمی‌شود. از طرفی بعضی از مسلمانان اصلا به مسجد نمی‌آیند و توجهی به آن ندارند، و از سوی دیگر برخی از آنان که اهل مسجدند، تنها به ظواهر توجه کرده و از کیفیت و باطن آن غافل اند. در ادامه به بعضی از این روایات اشاره می‌شود:

  1. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «از نشانه‌های نزدیکی قیامت[123] آن است که در شب اول ماه، هلال ماه رؤیت می‌شود، لکن گفته می‌شود که این مناسب شب دوم است، و دیگر آن که مرد به مسجد عبور می‌کند، ولی دو رکعت نماز در آن اقامه نمی‌کند».[124]
  2. امام علی (علیه السلام) فرمود: «مردمی در آخرالزمان به مساجد آمده و در حلقه‌هایی می‌نشینند که ذکر آنها دنیا و دوستی آن است، پس با آنان ننشینید، خدا را به آنان نیازی نیست».[125]
  3. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد سیمای مساجد در آخرالزمان می‌فرماید: «زمانی بر مردم می‌آید که … مساجد آنان (از لحاظ ظاهری) آباد است، ولی از هدایت خالی است…».[126]
  4. در روایتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابن مسعود می‌فرماید: «ابن مسعود بعد از من گروه هایی خواهند آمد که … منافقان این امت در آخرالزمان اند… خانه ها بنا می‌کنند، و قصرها را محکم کرده و مساجد را زینت می‌کنند، (ولی) همتشان جز دنیا نیست و معتکف بر آستان آن هستند…».[127]

تذکر:

وجود این گونه روایات به معنای عمومیت این گونه رفتارها و نگاه‌ها نیست؛ زیرا در همین دوران آخرالزمان مشاهده می‌شود که عده‌ای از اهل مسجد، آداب ظاهری و باطنی مسجد را رعایت نموده و از این مکان مقدس برای رشد و تعالی خود استفاده می‌کنند که نمونه بارز آن شهدایی هستند که یا در مسجد به شهادت رسیدند و یا مسجد، نقطه آغاز تحول و معراج آنها به ملکوت بوده است.

 

مهجوریت قرآن کریم در آخرالزمان

از دیگر پیامدهای دوران آخرالزمان، مهجوریت و بی‌اعتنایی به قرآن کریم است. این مهجوریت و بی‌اعتنایی صور مختلفی دارد که از جمله آنها سوزاندن، پاره کردن و هتک حرمت قرآن از سوی دشمنان اسلام، ترک تلاوت قرآن از سوی مسلمانان، و عمل نکردن به دستورات این کتاب الهی از جانب برخی مؤمنان است.

یکی از مفسران قرآن کریم در ذیل آیه شریفه «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛[128] پیامبر به پیشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دورى جستند»،[129] مى‏گوید: این سخن و این شكایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امروز نیز همچنان ادامه دارد، كه از گروه عظیمى از مسلمانان به پیشگاه خدا شكایت مى‏برد كه این قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه رمز حیات است و وسیله نجات، قرآنى كه عامل پیروزى، حركت و ترقى است، قرآنى كه مملو از برنامه‏هاى زندگى مى‏باشد، این قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانین مدنى و جزائی‌شان دست گدایى به سوى دیگران دراز كردند!. هم اكنون اگر به وضع بسیارى از كشورهاى اسلامى، مخصوصا آنها كه زیر سلطه فرهنگى شرق و غرب زندگى مى‏كنند نظر بیفكنیم، مى‏بینیم قرآن در میان آنها به صورت یک كتاب تشریفاتى درآمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاه‌هاى فرستنده پخش مى‏كنند، و جاى آن در كاشى‌كاری‌هاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و یا حفظ مسافر، و شفاى بیماران، و حداكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مى‏كنند. حتى گاه كه با قرآن استدلال مى‏نمایند هدفشان، اثبات پیش‌داوری‌هاى خود به كمک آیات با استفاده از روش انحرافى تفسیر به رأى است.

در بعضى از كشورهاى اسلامى، مدارس پُر طول و عرضى به عنوان مدارس «تحفیظ القرآن» دیده مى‏شود، و گروه عظیمى از پسران و دختران به حفظ قرآن مشغولند، در حالى كه اندیشه‏هاى آنها گاهى از غرب و گاه از شرق، و قوانین و مقرراتشان از بیگانگان گرفته شده است، و قرآن فقط پوششى براى خلاف‌كاری‌هایشان است. آرى امروز هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فریاد مى‏زند: «خدایا! قوم من قرآن را مهجور داشتند!»، مهجور از نظر مغز و محتوا، متروک از نظر اندیشه و تفكر، و متروک از نظر برنامه‏هاى سازنده‏اش.[130]

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که فرمود: «روزگارى بر مردم فرا رسد كه از قرآن جز نوشته ظاهرى، و از اسلام جز نام آن به جاى نماند؛ آنها مسلمان نامیده مى‏شوند، ولى دورترین مردم از آنند…».[131]

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد قرآن می‌فرماید: «در آخرالزمان قرآن‌ها تزیین می‌شود (بدون توجه به محتوای آن)».[132]

همچنین آن حضرت در خطبه 147 نهج الیلاغه می‌فرماید: همانا پس از من روزگارى بر شما فراخواهد رسید كه چیزى پنهان‏تر از حق، و آشكارتر از باطل و فراوان‏تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد، و نزد مردم آن زمان، كالایى زیان‌مندتر از قرآن نیست اگر آن را درست بخوانند و تفسیر كنند، و متاعى پرسودتر از قرآن یافت نمى‏شود آن گاه كه آن را تحریف كنند و معانى دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چیزى ناشناخته‏تر از معروف، و شناخته‏تر از منكر نیست. حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مى‏كنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور مى‏گردند، و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهى میان مردم ندارند. پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، اما گویا حضور ندارند، با مردمند ولى از آنها بریده‏اند؛ زیرا گمراهى و هدایت هرگز هماهنگ نشوند گرچه كنار یكدیگر قرار گیرند. مردم در آن روز، در جدایى و تفرقه هم‌داستان و در اتّحاد و یگانگى پراكنده‏اند، گویى آنان پیشواى قرآن بوده و قرآن پیشواى آنان نیست، پس، از قرآن جز نامى نزدشان باقى نماند، و آنان جز خطى را از قرآن نشناسند،… هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود مگر آن كه پیمان شكنان را بشناسید، و هرگز به قرآن چنگ نمى‏زنید مگر آن كه رها كننده آن را شناسایى كنید.[133]

 

 

انحراف برخی عالمان در آخرالزمان

یکی از پیامدهای دوران آخرالزمان آن است که بعضی عالمان و فقیهان از طریق صلاح و سداد خارج شده، به طریق ضلالت و گمراهی وارد می‌شوند، و از سوی دیگر مرگ عالمان راستین و هدایت‌گر فراوان می‌شود.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل نمود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «بر مردم زمانى آید…که فقیهان این دوران بدترین فقهاى زیر آسمانند. فتنه از آنها برآید و بدان‏ها بازگردد».[134]

امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «علما و دانشمندان (در آخرالزمان) برای غیر خدا درس فقه می‌خوانند و برای غیر عمل می‌آموزند».[135]

امیر مؤمنان، حضرت علی (علیه السلام) در وصف آخرالزمان می‌فرماید: «و آن هنگامی است که مرگ در بین فقها واقع شود و امت محمد (صلی الله علیه و آله) نماز را ترک گویند و از شهوات پیروی کنند».[136]

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفر معراج از پروردگار عالم سؤال می‌کند که زمان قیام و خروج آخرین امام چه موقع است؟ پروردگار عالم نشانه‌هایی می‌فرماید که بخشی از آنها عبارت است از: «هنگامی که فقهای هدایت‌گر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند».[137]

همچنین از آن حضرت نقل شده که زمانی بر مردم می‌آید که عالمان در آن زمان کشته شده، آن گونه که دزدان کشته می‌شوند، پس ای کاش که دانشمندان در آن زمان، خود را به حماقت و نادانی بزنند.[138]

یادآوری

گفتنی است که در دوره آخرالزمان با وجود انحراف برخی عالمان، دانشمندان راستین و ثابت قدمی وجود دارند که هدایت امت را در عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) به عهده می‌گیرند. امام هادی (علیه السلام) در روایتی شیرین و شگرف این مهم را بیان فرموده است: «اگر در دوران غیبت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، دانشمندانی نبودند که مردم را به سوی او هدایت و راهنمایی کنند و با حجت‌های الهی از دین دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دام‌های شیطان و پیروانش رهایی و از شرّ ناصبی‌ها (دشمنان اهل بیت علیهم السلام) نجات بخشند، کسی در دین خدا پابرجا نمی‌ماند و همه مرتد می‌شدند؛ ولی آنان رهبری دل‌های شیعیان ضعیف را با قدرت در دست می‌گیرند و حفظ می‌کنند. چنان که ناخدای کشتی، سکان و فرمان کشتی را نگاه می‌دارد؛ بنابراین آنان نزد خداوند والاترین انسان‌ها هستند».[139]

 

 

دنیا پرستی در آخرالزمان

در دوره آخرالزمان، دنیا پرستی مردم به اوج خود رسیده، به گونه ای که دین آنها درهم و دینار، و معبود آنان، مال و زینت دنیا خواهد بود.

در روایتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمانى براى مردم فرا رسد كه شكم‌هایشان، خدايانشان و زنانشان، قبله آنان است. دينارهايشان، دينشان و شرف و افتخارشان، كالاهايشان است. از ايمان فقط نامى و از اسلام تنها نشانى و از قرآن فقط درسی باقى مى‏ماند. (ظاهر) مساجدشان آباد و قلب‌هايشان از هدايت خراب و ويران است. دانشمندانشان، بدترين مردمان روى زمينند. در اين هنگام خداوند آنان را به چهار ویژگی مبتلا مى‏كند: ستم سلطان، قحطى دوران، ظلم واليان و ظلم قاضيان. پس صحابه تعجّب كردند و گفتند: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! آيا آنان بت‎ها را مى‏پرستند؟ فرمود: آرى، هر درهمى نزد آنان بتى است.[140]

سكونى از امام صادق (علیه السلام) روايت مى‏كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به زودى زمانى در امتم فرا خواهد رسيد كه به جهت طمع در دنیا، درون آنان آلوده و ظاهرشان زيبا جلوه خواهد كرد. آنها براى رضاى خدا كارى انجام نمى‏دهند. کار آنها از روى ريا خواهد بود، و ترسى نخواهند داشت. خداوند متعال آنان را گرفتار عذاب کرده، آن گاه مانند غريق دعا مى‏كنند، ولى مستجاب نمى‏شود.[141]

 

 

انحراف برخی مردان در آخرالزمان

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی طولانی، اتفاقات و حوادثی را قبل از امر فرج اهل بیت (علیهم السلام) برمی‌شمرد که برخی از آنها توصیف عده ای از مردان آخرالزمان است. آن حضرت می‌فرماید:

«… (در آن زمان) مردان به مردان اکتفا کنند (یعنی همجنس‌باز شوند)، …نوجوان (یا جوان) عملی انجام می‌دهد که زنان انجام می‌دهند،…مرد مال خود را در غیر طاعت خدا خرج می‌کند، ولی نهی نمی‌شود و از دستش گرفته نمی‌شود،…حرفی را می‌زند، ولی به آن عمل نمی‌کند، مردان خود را چاق می‌کنند تا از سوی مردان، مورد عمل قبیح قرار گیرند،[142]… معیشت مرد از طریق عمل لواط است،… خضاب کردن را آشکار کرده و همان گونه که زن برای همسرش آرایش می‌کند، اینان نیز آرایش می‌کنند. مردان اموالی را برای سوء استفاده از مردان (یا زنانشان) می‌پردازند، و برای استفاده نامشروع از مردی، از یکدیگر سبقت می‌گیرند و مردان دیگر در این باره غیرت‌ورزی می‌کنند… خویشاوندان مَحرم را نكاح می‌كنند و به همان‌ها اكتفا می‌كنند، مردی را به صرف تهمت و سوء ظن می‌كشند،… مرد براى آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار گیرد (و به اصطلاح امروز، همجنس‌بازى ارزش می‌شود). مرد از كسب زنش از راه هرزگى نان می‌خورد، او این را می‌داند، ولی به آن تن می‌دهد،… او زن و كنیزش را (براى زنا) كرایه می‌دهد، و به خوراک و نوشیدنى پستى تن در می‌دهد، … مرد را مشاهده می‌کنی که معیشت وی از کم گذاشتن در پیمانه و وزن است… برای متاع اندک دنیا، طالب ریاست است. با ناپاکی زبانش، خود را مشهور می‌کند تا محفوظ مانده و امور به او ارجاع داده شود… مال زیادی دارد، ولی از وقتی که مالک آن شده، آن را پاک نکرده (یعنی خمس و زکات آن را نپرداخته)… صبح و شام با حالت مستی به سر می‌برد… ».[143]

 

انحراف برخی زنان در آخرالزمان

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در توصیف عده ای از زنان آخرالزمان فرموده است:

در آخرالزمان که نزدیک برپایی قیامت است و بدترین زمان ها است، زنانی ظاهر می‌شوند که اهل خود نمایی و برهنگی هستند، از دین و دیانت عاری و خالی، و در فتنه ها داخل می‌شوند. مایل به شهوات و سرعت گیرنده به لذاتند. آنان حرام های الهی را حلال نموده و سرانجام در جهنم عذاب الهی جاودانه اند.[144]

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:

(در آن زمان) زنان به زنان اکتفا کنند (همجنس باز می‌شوند) … و برای این کار خود را فربه می‌نمایند و معیشتشان از راه این گونه امور است. آنان مرتب (از منازل خارج شده) و در مجالس مختلف حاضر می‌شوند… زنان به زنا دادن مدح می‌شوند و مردانِ خود را برای همجنس بازی آماده می‌نمایند. (در آخرالزمان) بهترین خانه خانه ای است که زنان را بر فسقشان یاری نمایند… آنان نسبت به شوهران خود درشتی نموده و بر آنها غالب می‌شوند. دست به کارهایی می‌زنند که همسرشان به آن علاقه ای ندارد (راضی نیست)، و به او اموالی می‌دهند تا نسبت به کارهایش اعتراضی نکند… زنان (مسلمان) خود را در اختیار مردان کافر قرار می‌دهند… آنان بر ملک و فرمانروایی مسلط شده و بر هر امری که مطابق خواهش های نفسانی شان است غلبه می‌نمایند.[145]

حميرى در قرب الاسناد از مسعدة بن صدقة از امام جعفر صادق (علیه السلام)، و ایشان از پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) روايت كرده كه پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چگونه خواهيد بود، زمانى كه زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند، نه امر به معروف كنيد و نه نهى از منكر نمایيد؟ عرض كردند: ای رسول خدا! آيا اين چنين خواهد شد؟ فرمود: آرى از اين هم بدتر خواهد شد. چه حالى خواهيد داشت هنگامى كه امر به منكر كنيد و نهى از معروف نمایيد؟! عرض كردند: ای رسول خدا آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آرى از اين هم بدتر مى‏شود. چگونه خواهيد بود در وقتى كه ببينيد كار خوب، زشت و كار زشت، خوب شمرده شود؟![146]

 

 

وقوع اختلاف و درگیری‌های شدید در آخرالزمان

یکی از آسیب های آخرالزمان، اختلاف ها و درگیری های فراوان میان گروه های گوناگون است :

در روایت ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام)، این آیه سوره انعام «بگو: او تواناست كه بر شما عذابى از بالا بفرستد»، این گونه تفسیر شده: منظور، دود و صیحه آسمانی است، و مراد از «يا از زیر پاهایتان (عذاب) فرستد»، عذاب فرو بردن در زمین است، و منظور از «يا شما را به صورت دسته‏هاى پراكنده به جان هم اندازد»، اختلاف در دین و طعن و رد بعضی از شما نسبت به بعض دیگر است، و مراد از «بعضى را به عذاب بعضى گرفتار كند»[147] کشتن عده ای از شما عده دیگر است. آن گاه امام (علیه السلام) می‌فرماید: و همه این گرفتاری ها در اهل قبله (مسلمانان) رخ می‌دهد».[148]

در روایت دیگری از أبي الجارود از امام باقر (علیه السلام) درباره آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى‏ أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً»؛[149] «خداوند، قادر است كه نشانه‏اى نازل كند» نقل شده که فرمود: به زودی خداوند در آخر الزمان به شما آياتی نشان خواهد داد که بعضی از آنها عبارتد از: جنبنده در زمین، دجال، نزول عيسى بن مريم (علیهما السلام) و طلوع خورشید از مغرب.[150] روشن است که ماهیت ظهور دجال، اختلاف و درگیری شدید است.

امام محمد باقر (علیه السلام) می‌فرماید: از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) از اين آيه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ»،[151] «احزاب با هم اختلاف پيدا كردند»، سؤال شد، حضرت فرمود: با ديدن سه علامت منتظر فرج باشيد. راوى عرض كرد: يا اميرالمؤمنين آنها چيستند؟ فرمود: اول اختلافى كه در بين اهل شام پديد مى‏آيد. دوم، پرچم‏هاى سياه از خراسان و سوم، وحشتى در ماه رمضان. عرض شد: وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده‏ايد فرمايش خداى تعالى را در قرآن: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ‏»؛[152] «اگر بخواهيم، معجزه‏اى از آسمان بر آنان فرود مى‏آوريم، تا در برابر آن، گردن‌هايشان خاضع گردد»، آن همان نشانه‏اى است كه دوشيزگان را از پس پرده‏هاشان بيرون می‌كشد و خفتگان را بيدار و بيدار را به وحشت اندازد.[153]

 

فراگیری ظلم و ستم و فتنه در آخرالزمان

روایات اسلامی اتفاق دارند که در دوره آخرالزمان و پیش از آمدن امام زمان (علیه السلام) و ظهور آن حضرت، ظلم و ستم همه عالم را فرا خواهد گرفت، فتنه های سنگین و فراگیر و شکننده ای جهان را در برمی‌گیرد، به گونه ای که دامن گیر همه افراد و قبایل می‌شود، و همچون سرما و گرما وارد همه خانه ها می‌گردد و هیچ کس از گزند آنها در امان نمی‌ماند. این اتفاقات، دنیا را بر انسان‌ها به ویژه انسان های مؤمن، تنگ و تاریک می‌نماید. تشخیص مسیر صحیح، کاری بس سخت و دشوار می‌گردد و به همین سبب، مردم به ستوه آمده و بی صبرانه در انتظار فرج و گشایش می‌نشینند تا از این گرداب هولناک و گیج کننده و نفس گیر برهند. انسان ها در آن شرایط با تمام وجود، نیازمندی خود را به ظهور منجی عدل گستر و راه نما، لمس می‌کنند و فریاد و استغاثه آنان برای آمدن چنین فردی به آسمان ها بلند است. در رابطه با این موضوع روایاتی وارد شده است که در این جا به چند روایت اشاره می‌شود:

  1. شیخ طوسى در كتاب «امالى» از امام علی (علیه السلام) روایت می‌كند كه فرمود: زمانى خواهد آمد كه زمین از ظلم و ستم پر شود تا جایى كه نام خدا را در پنهانى به زبان آورند، آن گاه خداوند قومى صالح به وجود آورد و آنها زمین را پر از عدل و داد كنند، چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد.[154]
  2. ابی بصیر از امام صادق (علیه السلام) و آن حضرت از پدران گرامی اش نقل می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مهدی از فرزندان من است، نام او نام من و کنیه او کنیه من است. او شبیه ترین مردم به من از لحاظ خلقت ظاهری و اخلاق است. برای او غیبت و سرگردانی است، به نحوی که خلایق از دین خود گمراه می‌شوند، پس در این هنگام او همانند شهاب ثاقب به مردم رو می‌آورد (قیام می‌کند) و جهان را پر از عدل و داد می‌کند، همان طور که از ظلم و ستم پر شده بود.[155]
  3. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود: بعد از من فتنه‏هایى پیدا مى‏شود، از آن جمله فتنه بزرگان است كه در آن جنگ و گریزى خواهد بود و بعد از آن فتنه‏هایى مى‏شود كه از آنها شدیدتر خواهد بود. آن گاه فتنه‏اى پیدا مى‏شود كه هر چه می‌گویند قطع مى‏شود؟ ادامه پیدا می‌كند، تا این كه هیچ خانه‏اى باقى نمی‌ماند مگر این كه آن فتنه در آن داخل مى‏شود و هیچ مسلمانى نیست، مگر این كه او را صدمه می‌زند، تا آن وقتى كه مردى از عترت من خارج شود.[156]
  4. ابو خالد كابلى می‌گوید: امام سجّاد (علیه السلام) به من فرمود: ابا خالد! به راستى فتنه‏ها و آشوب هایى؛ همچون پاره‏هاى شب تار (فتنه‏هایى كور كه منشأ و مقصد روشنى ندارد) به وقوع خواهد پیوست، كه جز آن كس كه خداوند از او عهد و پیمان گرفته، احدى از آنها نجات نیابد. آنان چراغ هاى هدایت و چشمه‏سارهاى‏ دانش‏اند. خداوند از هر آشوب سیاه و تاریكى نجاتشان بخشد. گویا صاحب شما (مهدى موعود) را مى‏بینم كه بر فراز شهر نجف، پشت شهر كوفه بر آمده و خود را آشكار نموده و در میان سیصد و اندى مرد كه جبرئیل از طرف راست و میكائیل در سمت چپ و اسرافیل در پیش روى اویند، و پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دست گرفته و آن را گشوده است، آن پرچم را بر هیچ قومى فرود نیاورد مگر این كه خداوند متعال آنان را هلاک می‌گرداند.[157]

در عصر حاضر، استکبار جهانی با ایجاد فتنه در بین ملت ها و دولت ها به ویژه در بین کشورهای اسلامی، به ظلم و ستم و اختلاف و درگیری دامن می زند. از بین این فتنه ها می توان به ایجاد اختلاف بین ادیان، مانند اسلام و مسیحیت و بین مذاهب اسلامی؛ مانند شیعه و سنی و ایجاد گروه های تروریستی؛ مانند «داعش»، و حملات مسلحانه به کشورها و یا ایجاد اختلاف و آشوب های داخلی اشاره کرد.

 

حوادث تلخ و جنایات هولناک در آخرالزمان

یکی از ویژگی‌های نامطلوب دوران آخرالزمان، وقوع بیماری‌ها، جنگ‌ها، جنایات هولناک و حوادث تلخ است. در ادامه به نمونه هایی از روایات در این باره اشاره می‌شود:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: پیشاپیش ظهور قائم (علیه السلام)، مرگ سرخ و مرگ سفید و هجوم ملخ ها در وقتش و در غیر وقتش رخ می‌دهد که همچون رنگ خون خواهد بود. مرگ سرخ به وسیله شمشیر است، و اما مرگ سفید طاعون است‏.[158]

ابی بصیر و محمد بن مسلم می‌گویند: شنیدیم که امام صادق (علیه السلام) می‌فرمود: «این امر (ظهور امام زمان علیه السلام) تحقق نمی‌یابد، مگر این که دوسوم مردم جهان از بین بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم کشته شوند، پس چه تعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آیا راضی نمی‌شوید (و دوست ندارید) جزء یک سوم باقی مانده باشید؟».[159]

عمار یاسر (رضی الله عنه) می‌گوید: پیام و دعوت اهل بیت پیامبرتان در آخرالزمان این است که از هرگونه درگیری پرهیز کنید تا زمانی که رهبران از اهل بیت را ببینید، پس هرگاه که ترک ها با رومیان مخالفت کنند و جنگ ها در زمین بسیار شود، منادی بر روی دیوار شهر دمشق ندا دهد که ویل و بدبختی از جانب شرّی که نزدیک شده است، پیش می‌آید و آن گاه دیوار مسجد (دمشق)‌ خراب می‌شود».[160]

امام رضا (علیه السّلام) مى‏فرماید: «پیش از ظهور امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف)، كشتارهاى پیاپى و بى‏وقفه رخ خواهد داد».[161]

جنایات ستمگران و جلّادان در طول تاریخ، بسیار سهمگین و وحشتناک بوده است. صفحات تاریخ پر از ستم‏ها و ظلم‏ها و جنایاتى است كه فرمانروایان ستمگر و خون‏آشام بر ملّت‏هاى محروم روا داشته‏اند كه چنگیز، هیتلر و صدام، نمونه‏هایى از آنان هستند. همچنین جنایات سازمان جهنمی منافقین در ایران اسلامی، و جنایات داعش در عراق و سوریه، نمونه های دیگری از خوی خونریزی و درّندگی حیوان های انسان نما است.

جنایاتى كه پیش از ظهور امام مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) در جهان رخ مى‏دهد، نیز از هولناک‏ترین جنایاتى است كه مى‏توان تصور كرد. اعدام كودكان خردسال به وسیله چوبه‏هاى دار، سوزاندن كودكان و فروبردن آنان در مایعات گداخته، قطعه‏قطعه كردن آدم‏ها با ارّه و میله‏هاى آهنى و آسیاب‏ها، حوادث تلخى است كه پیش از برپایى حكومت عدل جهانى، به وسیله حكومت‏هایى كه خود را مدافع حقوق بشر مى‏دانند، رخ مى‏دهد. با بروز چنین وحشى‏گرى‏هایى است كه اهمیت حكومت حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) بیشتر آشكار مى‏گردد.

امام على (علیه السّلام) حوادث تلخ آن روزگار را چنین ترسیم مى‏كند: «همانا سفیانى، گروهى را مأمور مى‏كند تا كودكان را در محلّى جمع كنند، آن‏گاه روغن را براى سوزاندن آنان داغ مى‏كند، كودكان مى‏گویند: اگر پدران ما با تو مخالفت كردند، گناه ما چیست، كه باید سوزانده شویم؟ او دو تن به نام‏هاى حسن و حسین را از میان كودكان بیرون مى‏كشد و به دار مى‏آویزد. پس از آن به سوى كوفه مى‏رود و همان رفتار (وحشتناک پیشین) را با كودكان آن‏جا انجام مى‏دهد و دو كودک به همان نام‏ها را بر در مسجد كوفه به دار مى‏زند و از آن‏جا بیرون مى‏رود و باز جنایت مى‏كند و درحالى‏كه در دستش نیزه‏اى قرار دارد، زنى باردار را دستگیر مى‏كند و آن را به یكى از یارانش مى‏سپارد و فرمان مى‏دهد كه در وسط خیابان به او تجاوز كند. او پس از تجاوز، شكم زن را مى‏درد و جنینش را بیرون مى‏آورد و هیچ‏كس نمى‏تواند چنین وضعیت هولناكى را تغییر دهد».[162]

از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پرسیدند: «آیا براى ظهور حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) علامت و نشانه‏اى است؟ فرمود: «نعم، قتل فظیع و موت سریع و طاعون شنیع».[163] قتل فظیع؛ یعنی کشتارهای دردناک و ناگوار.

 

انحطاط اخلاقی در آخرالزمان

سردى عواطف انسانى و بى‏مهرى، فساد و انحطاط اخلاقی، کمی فرزند و سست شدن بنيان خانواده، از ويژگى‏هاى بارز آخر الزمان است.

الف) سردى عواطف انسانى‏

رسول گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وضعيت دوران آخرالزمان را از نظر عاطفى چنين بيان مى‏دارد:

«در آن روزگار، بزرگ‏تر به زيردست و کوچک‏تر رحم نمى‏کند و قوى بر ضعيف ترحم نمى‏نمايد. در آن هنگام، خداوند به او (مهدى علیه السلام) اذن قيام و ظهور مى‏دهد».[164] نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «از نشانه‏هاى قيامت، بدرفتارى با همسايه و گسستن پيوندهاى خويشاوندى و … است».[165] نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «قيامت برپا نمى‏شود، مگر آن‏ که فرزند، مایه غم و مشقّت و محنت و جوشش غضب (پدر و مادر) گردد».[166] [167]

ب) فساد اخلاقى‏

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: «سوگند به آن ‏که جان محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) در دست او است، اين امّت از بين نمى‏روند تا آن‏ که مرد بر سر راه زن مى‏ايستد (و چون شير درنده) به او تجاوز مى‏کند. بهترين آن مردم، کسى است که مى‏گويد: اى کاش، او را پشت اين ديوار پنهان مى‏کردى (و در ملأ عام، اين عمل را انجام نمى‏دادى)».[168]

امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود: زمانى براى مردم فرا رسد که صورت‌هایشان به شکل‏ آدمى است و قلب‌هایشان قلب‌هاى شيطانى است. همچون گرگ‌هاى گرسنه، خون‌ريزند. از کارهاى منکر که انجام داده‏اند دست برنمى‏دارند. اگر از آنان پيروى کنى تو را متّهم سازند و اگر با آنان سخن گويى تو را تکذيب کنند و اگر از آنان غائب شوى تو را غيبت کنند. سنّت در ميان آنان بدعت است و بدعت، سنّت. شخص حليم و بردبار نزد ايشان حيله‏گر و خائن است و خائن نزد ايشان حليم و صبور. مؤمن در ميان آنان مستضعف است و بدکار، بلند مرتبه. کودکانشان شرورند و زنانشان خبيث و بدجنس و پيرهایشان امر به معروف و نهى از منکر نمى‏کنند. پناه بردن به آنان خوارى است و تکيه کردن به آنان ذلت و زارى است، و طلب کردن از آن چه در دستانشان است فقر و نادارى است؛ به همين جهت، خداوند بارش آسمان را در زمان مناسب بر ايشان حرام کرده و در زمان غير مناسب باران مى‏بارد و بدترينشان را بر ايشان مسلّط گرداند تا عذابى سخت بر آنان وارد سازند، پسرانشان را مى‏کشند و زنانشان را زنده نگه مى‏دارند، خوبانشان دعا مى‏کنند اما مستجاب نمى‏شود.[169]

ج) آرزوى کمى تعداد فرزند

پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: «رستاخيز برپا نمى‏شود، تا آن‏ که کسى که پنج فرزند دارد، آرزوى چهار فرزند کند و آن‏ که چهار فرزند دارد، مى‏گويد: کاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند، آرزوى دو فرزند دارد و آن‏ که دو فرزند دارد، آرزوى يک فرزند نمايد و کسى که يک فرزند دارد، آرزو کند که: کاش فرزندى نداشت».[170]

در روايت ديگرى ابن مسعود می گوید: شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏فرمود: «روزگارى خواهد آمد که غبطه مرد کم‏فرزند را بخوريد، چنان‏ که امروز غبطه فرزند و ثروت زيادتر را مى‏خوريد؛ تا آن ‏جا که يکى از شما، از کنار قبر برادرش مى‏گذرد و خود را بر قبر او مى‏غلطاند، آن‏ گونه که حيوانات‏ خود را بر خاک چراگاه مى‏غلطانند و مى‏گويد: اى کاش من به جاى او بودم و اين سخن نه به سبب شوق ديدار خداوند و يا به دليل اعمال نيکى است که از پيش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها و گرفتارى‏هايى است که بر او فرود مى‏آيد».[171]

د) افزايش خانواده‏هاى بى‏سرپرست‏

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: «از نشانه‏هاى قيامت اين است که مردان کم مى‏شوند و زنان بسيار، تا آن‏ جا که هر پنجاه زن يک سرپرست خواهند داشت».[172] شايد اين وضعيت بر اثر افزايش تلفات جانى مردان باشد که در جنگ‏هاى پى‏درپى و طولانى صورت مى‏گيرد.

نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «قيامت برپا نمى‏شود، مگر آن‏که روزگارى فرارسد که‏ به دنبال يک مرد، حدود سى زن به راه افتد و هرکدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نمايد».[173]

حذیفة بن یمان می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏فرمود: «خداوند دوستان و برگزيدگان خود را از ديگران جدا مى‏کند، تا اين ‏که زمين از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانى فرارسد که پنجاه زن با يک مرد روبه‏رو شده، يکى مى‏گويد: اى بنده خدا! مرا بخر، و ديگرى مى‏گويد: به من پناه ده».[174]

 

 

ایجاد فرقه های انحرافی در آخرالزمان

ادیان الهی و به ویژه دین مبین اسلام، پیوسته مورد دشمنی بدخواهان قرار گرفته و این دشمنی ها به گونه های مختلف بروز یافته است. یکی از مهم ترین آنها، ایجاد فرقه‌های انحرافی در دوره آخرالزمان است. بانیان مذاهب گمراه کننده، کوشیده اند که راه انحرافی و باطل خود را مذهبی الهی و آسمانی معرفی کنند که همانند اسلام، دارای اصول و فروع و نظام اجتماعی و تکالیف شرعی است، تا بدین وسیله، اهل ایمان را به دام بی دینی و بی ایمان بیفکنند و به اسم خدا و آخرت و کتاب آسمانی، مردم را از مسیر سعادت به گرداب هلاکت منحرف کنند.

با وجود تلاش گسترده امامان معصوم (علیهم السلام) و اصحاب و شاگردان ایشان، در همان دوره حضور امامان، فرقه هایی گمراه پدید آمدند و در مسیر عقیده امامت شیعه، انحراف های بزرگی ایجاد کردند. چنان که جریان های منحرف به اسم مهدویت در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی سر بر آورده، عده ای را گرد خود جمع کردند. شکل گیری فرقه های انحرافی، پیامدهای بسیار ناگواری برای اسلام و مسلمانان داشته است؛ از سویی سبب سست شدن عقاید مردم به ویژه عقیده مهدویت و انتظار، و به دنبال آن، ظهور ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در جامعه اسلامی گردیده، و از سوی دیگر، سبب آشوب ها و جنگ های مذهبی در میان مسلمانان شده است. همچنین وحدت و یکپارچگی امت اسلام را به خطر انداخته و در نهایت، زمینه را برای سلطه دشمنان اسلام بر کشورهای اسلامی فراهم ساخته است.[175]

برخی از فرقه های انحرافی در آخرالزمان عبارتند از: شیخیه، بابیه، بهائیت، شیطان پرستی، احمد الحسن.

 

کمی روزی حلال و دوست مورد اطمینان در آخرالزمان

یکی از پیامدهای دوران آخرالزمان که در روایات به آن تصریح شده، کمی برادر مورد اعتماد و مال حلال است. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: «کمترين چيزى که در آخر الزمان پيدا مى‏شود، برادرى مورد اعتماد و دَرهمى پول حلال است».[176]

در اين حديث به دو چيز اشاره شده که در آخر الزمان کم پيدا مى‏شود: يکى دوست مورد اعتماد و ديگرى درهم حلال.

زندگى انسان، جمعى و گروهى و مدنى بالطبع است؛ چون مشکلات انسان به حدّى است که به تنهايى نمى‏تواند از عهده آنها برآيد، به خصوص در مسير تکامل که بدون همکارى ميسّر نيست. در اين زندگى جمعى، مسئله مهم، اعتمادى است که افراد بايد به يکديگر داشته باشند، و اگر اين اعتماد وجود نداشته باشد، فوايد و برکات زندگى جمعى هيچ‏گاه محقق نخواهد شد. علاوه بر زندگى جمعى، در زندگى خصوصى هم، انسان نياز به دوست دارد تا به او پناه ببرد و سرمايه دوستى هم چيزى نيست جز اعتماد. این حديث مى‏فرمايد: در آخر الزمان دوست واقعى کم است، اگر چه دوست نمايان بسيارند که دليل آن غلبه مادّى‏گرى بر جوامع است و جايى ‏که روح مادّى‏گرى حاکم شد، اعتماد باقى نمى‏ماند.[177]

امام علی (علیه السلام) در روایت زیبایی می فرماید: «دوستى دنياپرستان و فرزندان دنيا، به کمترين دگرگونى زايل مى‏گردد».[178] چنين دوستانى در حوادث، آن چنان رنگ عوض مى‏کنند که ديگر دوست خود را نمى‏شناسند؛ به گونه‏اى که گويا انسان را هرگز نديده‏اند.

در روايت جالب ديگرى آن حضرت (عليه السلام) مى‏فرمايد: «دوستى آخرت جويان و فرزندان آخرت تا زمانى که سبب و علّت آن (ايمان و ولايت) وجود داشته باشد، ادامه خواهد يافت».[179]

دومين چيزى که حديث اشاره مى‏کند، پول حلال است که در آخر الزمان کم پيدا مى‏شود. در عصر و زمان ما، به چند دليل مال حلال کم شده است:

  1. ارتباط جوامع بشرى با هم، که موجب شده است مواد غذايى از خارج وارد شود و حلال و حرام بودن و طهارت و نجاست آن مشخّص نباشد، و اين که از طريق ظلم به دست آمده است يا خير؟.[180]
  2. مسأله بانک‌ها است -که بايد باشد و در غير اين صورت اقتصاد از بين مى‏رود-، ولى حلال و حرام در اين بانک‌ها با هم مخلوط مى‏شود. از طرفى هم ما مکلّف به ظاهر هستيم که آن چه از بانک‌ها مى‏گيريم، حلال است؛ چون شبهه محصوره‏اى است که همه اطرافش محلّ آزمايش يا امتحان نيست، و آن چه از خارج مى‏آيد طبق قاعده «يَد»، حلال است، امّا آثار واقعى و وضعی خود را دارد.[181] شايد به اين جهت باشد که در روايتى مى‏خوانيم: «در دوره آخرالزّمان همه مردم مبتلا به رباخوارى مى‏شوند و کسانى هم که رباخوار نيستند، گرد و خاک ربا به آنها نيز سرايت مى‏کند».[182]
  3. غلبه روح مادّي‌گرى که سبب تجاوز به حقوق يکديگر مى‏شود.

شخصى به محضر رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد و گفت: «دوست دارم که دعايم مستجاب شود، حضرت فرمود: خوراک خود را پاک نموده و در شکم خود حرام وارد نکن».[183] اين آثار واقعى است که با خوردن مال حرام به وجود مى‏آيد که تاريکى قلب مى‏آورد و نورانيّت را گرفته، توفيقات را سلب مى‏کند و مانع استجابت دعا مى‏شود.[184]

 

 

اظهارات و دیدگاه ها درباره آخرالزمان

درباره آخرالزمان و اتفاقات و حوادث آن، دیدگاه های متفاوتی در ادیان اسلام، مسیحیت، یهود و زرتشت مطرح شده که در ادامه به آنها اشاره می‌شود، ولی وجه مشترکی که همه آنها با یکدیگر دارند آن است که در میان حوادث آخرالزمان، تمام ادیان جهان در انتظار ظهور یک رهبر و منجی بزرگ به سر می‌برند که هر کدام او را به نامی می‌نامند؛ بنابراين، بر خلاف آن چه که شايد بعضى مى‏پندارند، مسأله ايمان به ظهور يک نجات‌بخش بزرگ، براى مَرهم نهادن بر زخم‌هاى جانکاه بشريّت، تنها در ميان مسلمانان، و حتّى منحصر به مذاهب شرقى نيست، بلکه اسناد و مدارک موجود نشان مى‏دهد که اين يک اعتقاد عمومى و قديمى، در ميان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب است، اگر چه در پاره‏اى از مذاهب؛ مانند اسلام تأکيد بيشترى روى آن شده است.[185]

 

 

آخر الزمان در اسلام

در آیین حیات بخش اسلام پیرامون آخرالزمان مطالب فراوانی ذکر شده است. هم شیعه و هم اهل سنت به این موضوع اهتمام داشته اند. بعضی آیات قرآن به این مطلب اشاره دارد. در روایات زیادی به مسئله آخرالزمان، نشانه ها و ویژگی های آن پرداخته شده است. اهتمام معصومان (علیهم السلام) بر این بوده که به اندک مناسبتی از آخرالزمان و اتفاقات آن به ویژه مسئله مهدویت سخن بگویند و آگاهی‌ها و هشدارهای لازم را به پیروان خود بدهند. از آن سو پیروان اهل بیت (علیهم السلام) نیز بر خبریافتن بیشتر از این موضوع، اصرار داشتند.[186]

 

 

آخرالزمان در شیعه

بحث آخرالزمان از منظر شیعه امامیه، از طریق بررسی آیات قرآن کریم و روایات معصومان (علیهم السلام) در این باره پی‌گیری می‌‌شود.

 

 

آخرالزمان در قرآن کریم

آیات قرآن کریم مربوط به آخرالزمان را در یک تقسیم بندی، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: آیات ناظر به نشانه های نزدیک شدن قیامت

  1. «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکراهُمْ»؛ « آيا آنها [کافران‏] جز اين انتظارى دارند که قيامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ايمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است، اما هنگامى که بيايد، تذکر (و ايمان) آنها سودى نخواهد داشت!».[187]

«اشراط» جمع «شرط» (بر وزن شرف) به معناى «علامت» است؛ بنابراين «اشراط الساعة» اشاره به نشانه‏هاى نزديک شدن قيامت است. در اين که منظور از نشانه‏هاى نزديک شدن رستاخيز در اينجا چيست؟ مفسران بحث‌هاى فراوانى دارند، و حتى رساله‏هاى مختصر و مفصلى در اين زمينه نگاشته شده، اما بسيارى معتقدند منظور از «اشراط الساعة» در آيه مورد بحث، قيام شخص پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به شهادت حديثى که از خود آن حضرت نقل شده که فرمود: «بعثت انا و الساعة کهاتين و ضم السبابة و الوسطى»؛[188] «بعثت من و قيامت مانند اين دو است و (آن گاه) انگشت اشاره و انگشت وسط خود را به یکدیگر چسباند».

بعضى مسئله «شق القمر» و پاره‏اى ديگر از حوادث عصر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نيز جزء «اشراط الساعة» شمرده‏اند. احاديث متعددى در اين زمينه نيز وارد شده که مخصوصا شيوع بسيارى از گناهان در ميان مردم به عنوان نشانه‏هاى نزديک شدن قيامت معرفى شده است؛ مانند حديثى که شيخ مفيد در «روضة الواعظين» از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که فرمود: «إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ أَنْ يُرْفَعَ الْعِلْمُ وَ يَظْهَرَ الْجَهْلُ وَ يُشْرَبَ الْخَمْرُ وَ يَفْشُو الزِّنَا …»؛ «از نشانه‏هاى قيامت برچيده شدن علم، و آشکار شدن جهل، و شرب خمر و کثرت زنا است»،[189] حتى حوادث مهم و مؤثرى؛ همانند قيام حضرت مهدى (ارواحنا فداه) به عنوان «اشراط الساعة» شمرده شده است.[190]

  1. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»؛[191] « قيامت نزديک شد و ماه از هم شكافت!».

علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود می‌فرماید: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»؛ یعنی قیامت نزدیک شد و بعد از عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که پایان نبوت و رسالت است، قیامت برپا می‌شود. در روایتی نیز این آیه به خروج قائم (علیه السلام) تفسیر شده است.[192]

  1. «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ»؛[193] «حساب مردم به آنان نزديک شده، در حالى كه در غفلت و روى گردانند!». مرحوم طبرسی ذیل این آیه می‌نویسد: وقت حساب‌رسی از اعمال مردم؛ یعنی قیامت نزدیک شده است، و وجه قرب و نزدیکی قیامت آن است که حتما خواهد آمد و هر حادثه ای که این گونه باشد، نزدیک است و دیگر آن که یکی از نشانه های وقوع قیامت، مبعث نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که تحقق یافته است. علاوه بر اینها، آن هنگام که بیشتر «زمان» سپری شده باشد و تنها بخش کمی از آن باقی مانده باشد، گفته می‌شود نزدیک شده است.[194]

دسته دوم: آیات ناظر به پیروزی نهایی حق بر باطل و حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام)

قرآن کریم با طرح سنت‏هاى الهى حاکم بر تاريخ، که تغيير و تحويل ناپذيرند و با پذيرش نقش اراده انسان‏ها در دگرگونى آن، پايان خوشى را براى تاريخ پيش‏بينى مى‏کند. کتاب خدا با قاطعيت تمام، پيروزى نهايى دين اسلام، غلبه قطعى صالحان و متقيان، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران را براى هميشه با پيروزى نهايى حق بر باطل نويد داده است. اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوش‏بينى نسبت به جريان کلى نظام طبيعت، اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان کار بشر است.[195]

استاد شهيد مطهرى به درستى اين نگاه قرآن را توضيح مى‏دهد:

از نظر قرآن مجيد، از آغاز جهان همواره نبردى پيگير ميان گروه اهل حق و گروه اهل باطل، ميان گروهى از طراز ابراهيم و موسى و عيسى و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پيروان مؤمن آنها، و گروهى از طراز نمرود و فرعون و جباران يهود و ابوسفيان و امثالهم برپا بوده است. هر فرعونى، موسايى در برابر خود داشته است: «لکل فرعون موسى» … در اين نبرد و ستيزها گاهى‏ حق و گاهى باطل پيروز بوده است، ولى البته اين پيروزى‏ها و شکست‏ها بستگى به يک سلسله عوامل اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى داشته است… .[196] از مجموع آيات و روايات استنباط مى‏شود که قيام مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است، که از آغاز جهان برپا بوده است و به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى‏شود. مهدى موعود (علیه السلام) تحقق‏بخش آمال و آرزوهای همه انبياء و اولياء و مردان مبارز راه حق است.[197]

از ديدگاه قرآن، آينده جهان از آنِ اسلام است و دولت آرمانى اسلام در آخرالزمان تحقق خواهد يافت. آيات زير اثبات کننده اين امر است:

  1. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»؛[198] «خدا کسى است که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند که مشرکان ناراضی باشند».
  2. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کلِّهِ وَ کفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً»؛[199] «او کسى است که رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز کند و کافى است که خدا گواه اين موضوع باشد!».
  3. «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»؛[200] «مى‏خواهند نور خدا را به دهان‌هاى خويش خاموش کنند، و لیکن خدا نور خويش را کامل می‌کند، گرچه کافران از آن ناراضی باشند».
  4. «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»؛[201] «آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولى خدا نور خود را کامل مى‏کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند!».
  5. «وَ لَقَدْ کتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛[202] «در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد!».
  6. «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ»؛[203] «ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!».
  7. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِکونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ»؛[204] «خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را که براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى‏کند، آن چنان که تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريک من نخواهند ساخت، و کسانى که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند».
  8. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِک فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»؛[205] «اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمى‏رساند. خداوند جمعيّتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند. آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند، و از سرزنش هيچ ملامت‌گرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مى‏دهد و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست».
  9. «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَ يَکونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ»؛[206] «و با آنها پيکار کنيد! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدّى جز بر ستمکاران روا نيست».
  10. «قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»؛[207] «موسى به قوم خود گفت: «از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه کنيد، که زمين از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مى‏کند و سرانجام (نيک) براى پرهيزکاران است!».
  11. «أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛[208] «آيا آنها غير از آيين خدا مى‏طلبند؟! (آيين او همين اسلام است) و تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند».
  12. «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ ما أَنَا عَلَيْکمْ بِحَفيظٍ»؛[209] «آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمايه‏هاى حلال)، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ايمان) نيستم!».
  13. «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»؛[210] «و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد يقيناً باطل نابود شدنى است!».

یادسپاری:

  1. آیات فوق و دیگر آیات، با توجه به روایاتی که ذیل آنها آمده، از حالت اشاره و کلی گویی، خارج شده و به صورت نص و صریح بر آخرالزمان و به ویژه حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) دلالت می‌نمایند.
  2. علامه سيد هاشم بحرانى‏ (متوفای 1107ق)؛ یکی از دانشمندان شیعه، کتابی نگاشته که در آن به 120 آیه از آیات قرآن کریم که بر حضرت مهدی (علیه السلام) تطبیق شده، اشاره نموده که این رقم، به وسیله محقق آن کتاب به 134 آیه افزایش یافته است.[211]

 

 

آخرالزمان در روایات

روایات اسلامی پیرامون آخرالزمان به چند گروه تقسیم می‌شوند:

  1. بخشی از روایات به تعریف آخرالزمان پرداخته اند.[212]
  2. بخش زیادی به بیان علائم و نشانه های آخرالزمان اشاره دارند. در بین این دسته از روایات، برخی به حوادث پیش از ظهور امام زمان (علیه السلام) و برخی هم با عنوان نشانه‌های وقوع قیامت مطرح شده اند که دسته ای از آنها به آثار[213] و گروهی دیگر به پیامدها اشاره دارند.[214] علائم ظهور نیز بعضی حتمی[215] و بعضی غیرحتمی اند[216] که در مطالب گذشته مطرح شدند.[217]
  3. بخش دیگری از روایات، به خصوصیات و ویژگی های قیام امام زمان (علیه السلام) و دوران ظهور آن حضرت پرداخته است.[218] در بین این دسته اخیر، به حوادثی نظیر رجعت[219] و دوران بعد از امام زمان (علیه السلام) نیز اشاره شده است.[220]

 

 

آخرالزمان در اهل سنت

موضوع آخرالزمان در بین اهل سنت را می‌توان از چند منظر بررسی نمود که در ادامه به آنها اشاره می‌شود:

الف. موعود آخرالزمان

1- به تصريح بسيارى از عالمان و محققان اهل سنت، موعود منتظر همان مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ويژگی‌هاى خاصى آمدنش را بشارت داده است و او فرد مشخص و معينى است.[221] ابن ماجه در سنن خود از سعید بن مسیب نقل می‌کند: نزد ام سلمه بودیم و درباره مهدی (علیه السلام) با یکدیگر گفتگو می‌کردیم. امّ سلمة گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمود: «المهدىّ من ولد فاطمة»؛ «مهدى از فرزندان فاطمه است».[222]

2- طبق روايات معتبرى که در دست است، مهدى موعود، از فرزندان امام حسين؛ سبط کبير رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.[223]  گنجی شافعی روایتی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت فاطمه (علیها السلام) نقل می‌کند که در بخشی از آن آمده: «…ای فاطمه… مهدی امت از ما است، همو که عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می‌خواند. آن گاه بر شانه امام حسین (علیه السلام) زد و فرمود: مهدی امت از این است».[224]

3- تعداد بسيار اندکى از روايات (اهل سنت) که با انديشه صحيح اسلامى درباره مهدويت در تضاد است، فاقد اعتبار و ارزش است؛ مانند احاديثى که مى‏گويند: نام مهدى، محمد و پدرش عبداللّه است[225] و يا مى‏گويند از اولاد امام حسن، سبط اکبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است[226] و يا رواياتى که مى‏گويند: «لا مهدىّ إلّا عيسى بن مريم»؛[227] «مهدی همان عیسی بن مریم است».[228]

ب. موعود منجی هنوز متولد نشده

برخی از عالمان اهل سنت معتقدند که مهدی موعود هنوز به دنیا نیامده است؛ به عنوان نمونه «ابن ابى‏الحديد» در شرح اين کلام اميرمؤمنان (عليه السلام): «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِک‏:[229] وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»؛[230] «دنيا پس از سرکشى، به ما روى مى‏کند، چونان شتر مادّه بد‌خو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس اين آيه را خواند) «و اراده کرديم که بر مستضعفين زمين منّت گذارده، آنان را امامان و وارثان (حکومت‏ها) گردانيم»، مى‏گويد:

«اماميه گمان مى‏کنند اين کلام خداوند وعده‏اى است از سوى او، نسبت‏ به امام غايبى که در آخرالزمان مالک زمين مى‏شود، اما اصحاب ما [اهل سنت‏] مى‏گويند: اين کلام وعده‏اى است نسبت‏ به امامى که مالک زمين مى‏شود و بر همه سرزمين‌ها چيره مى‏شود، اما لازم نيست که اين امام در حال حاضر موجود باشد، بلکه براى درستى اين کلام تنها همين که او در آخرالزمان به دنيا بيايد کفايت مى‏کند…».[231]

محسن العباد استاد دانشگاه مدينه در اين‏باره مى‏نويسد: «احاديث فراوان درباره مهدى … بدون شک بر يک حقيقت ثابت دلالت دارند و آن اين‏که مضمون اين احاديث در آخرالزمان تحقق مى‏يابند و اين فکر، هيچ ارتباطى با عقيده شيعه درباره مهدى منتظر که او را محمد بن الحسن ‏نامیده و از نسل حسین رضی الله عنه می‌دانند، ندارد. این عقیده شیعه هیچ حقیقت و اصلی ندارد و عقیده موهومی است…».[232] وى در جاى ديگر، با اشاره به اين مطلب مى‏نويسد: «در ديدگاه اهل سنت، مهدى،… در آخرالزمان به دنيا خواهد آمد و حاکميت مسلمانان را به دست خواهد گرفت».[233]

در مقابل این عده، براساس اظهارات و تصريحات جمع کثيرى از عالمان اهل سنت و بزرگان اهل حديث و تفسير، مهدى موعود، همان محمد بن الحسن العسکرى (عليه السلام) است که متولد گشته و زنده است؛[234] به عنوان نمونه: محمد بن يوسف گنجى شافعى (متوفّاى 658 هـ)، در باب 25 کتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان»،[235] و ابن صبّاغ مالکى (متوفّاى 855 هـ)، در کتاب «الفصول المهمّة في معرفة احوال الائمة»[236] به این مطلب تصریح می نمایند.

يکى از نويسندگان معاصر در‏باره به دنيا آمدن فرزند امام عسکرى (عليه السّلام)، از 66 نفر از عالمان اهل سنت ياد کرده،[237] يکى ديگر از 68 نفر[238] و ديگرى اين رقم را به 128 رسانده[239] و بالأخره، برخى ديگر از 135 نفر[240] نام برده‏اند.[241]

ج. حضرت عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان

باور به نزول عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان به ادعای بسیاری از محدّثان مسلمان، باوری غیر اختلافی میان فرقه‌های مسلمان و مبتنی بر احادیث و روایات متواتر است. جلال الدین سیوطی از قول محمد سجزی می‌نویسد: «اخبار از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مربوط به آمدن مهدی … و این ‌که او با عیسی خروج می‌کند و … به تواتر رسیده است».[242]

نکته‌ای که می‌توان از میان احادیث مربوط به نزول عیسی (علیه السلام) در برخی منابع اهل سنت دریافت، این است که در بعضی روایات آنان، مهدی، همان عیسی (علیه السلام) معرفی شده و در بعضی دیگر کارکردهای منجی آخرالزمانی تماماً یا عمدتاً به او نسبت داده ‌شده است؛ به عنوان نمونه:

ابن حماد نقل نموده: «حدثنا الفضيل بن عياض عن هشام عن الحسن قال: المهدى عيسى بن مريم (عليهم السلام)»؛ «مهدی همان عیسی فرزند مریم است».[243]

ابو داوود در سنن خود حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که فرمود: «بین من و او- یعنی عیسی (علیه السلام) پیامبر دیگری نیست و او نزول می‌کند. هرگاه او را دیدید بشناسیدش … او با مردم به جهت اسلام می‌جنگد، صلیب را می‌شکند و خوک را می‌کشد و جزیه را بر می‌دارد و خداوند در زمان او همه‌ امت‌ها را به جز اسلام هلاک می‌کند، و مسیح، دجّال را می‌کشد، پس از آن چهل سال در روی زمین می‌ماند و سپس وفات می‌کند و مسلمانان بر او نماز خواهند خواند».[244]

البته در مقابل، بیشتر اهل سنت، همانند باور شیعه، مهدی (علیه السلام) را غیر از عیسی (علیه السلام) می‌دانند و معتقدند که در آخرالزمان، هر چند عیسی (علیه السلام) نیز در کشتن دجّال و برتری بخشیدن دین اسلام و در ایجاد جامعۀ آرمانیِ آخرالزمانی، نقش ایفا می‌کند، اما برتری شخصیتی از آنِ امام مهدی (علیه السلام) است، و عیسی پیرو و اقتداکننده به آن حضرت است؛ به عنوان نمونه:

«ابن تیمیه» که در مقابله با شیعه، شهره است می‌نویسد: حدیث «لا مهدی الا عیسی بن مریم»، ضعیف است، و هر چند ابو محمد بن الولید بغدادی و غیر او به آن اعتماد کرده اند، ولی از احادیثی نیست که قابل اعتماد باشد.[245]

احمد بن حجر هيثمى شافعى، متوفاى 974 هـ، در کتاب خود به نام «الصواعق المحرقة» از ابو الحسن آبرى، چنين نقل مى‏کند: اخبار متواتر و فراوان از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) نقل شده که مهدى (علیه السلام) ظهور مى‏کند و او از اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد. او با عیسی (علیه السلام) ظهور نموده و عیسی (علیه السلام)، ایشان را در قتل دجال در کنار درِ «لد» در سرزمین فلسطین، یاری می‌کند. مهدی (علیه السلام) امامت این امت را به عهده گرفته و عیسی (علیه السلام) پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند.[246]

 

 

آخرالزمان در مسیحیت

دين مسيحیت نگاه خوش‏بينانه‌ای به آخرالزمان و آینده جهان دارد. ظهور دوم (Secondcoming)؛ يعنى بازگشت مجدد حضرت عيسى (علیه السلام) براى نجات عالم و ايجاد يک عصر با شکوه، از اعتقادات جدّى مسيحيان است. مسيح (علیه السلام) هنگام ظهور اول؛ يعنى بعثت خود، همچون يک انقلابى بزرگ، مقابل انحرافات رهبران يهودى ايستاد. بر اين اساس، رهبران يهود، تعاليم وى را خطرناک ديده، دشمنى سختى با او داشتند. سرانجام نيز آن حضرت را محکوم به مرگ کرده، ظاهراً به صليب کشيدند، امّا طبق گواهى قرآن کريم: او کشته و به صليب کشيده نشد، بلکه امر بر آنان مشتبه گرديد و خداوند او را به سوى خود بالا برد.[247]

به اعتقاد مسیحیان، عیسای مسیح (علیه السلام) در پايان تاريخ دوباره باز خواهد گشت و منتظران مسيحى مى‏بايست اقدامات لازم را براى ظهور دوم مسیح موعود به عمل آورند. در انجيل لوقا مى‏خوانيم: «همواره لباس بر تن، برای خدمت آماده باشید».[248] «… بنابراین شما نيز آماده باشيد؛ زيرا من، مسیح موعود، هنگامی باز می‌گردم که کمتر انتظارش را دارید».[249]

بندهاى 35 تا 44 باب دوازدهم انجيل لوقا، به صراحت حاکى است که مسيحيان مى‏بايست براى زمينه‏سازى آينده خوش، از يک «انتظار مثبت» برخوردار باشند و نه «انتظار منفى»؛ يعنى آنان باید براى ظهور دوم مسيح (علیه السلام) با فعاليت‏هاى دين‏مدار و روشن نگاه داشتن ارزش‏هاى دينى، زمينه آمدن «ارباب خود»[250] را فراهم کنند، نه اين که در راستاى افزايش بى عدالتى و فساد گام بردارند.[251]

برخی علائم آخرالزمان از نگاه مسیحیت

ظهور دوم از نگاه مسیحیان، همراه يک سلسله از حوادث طبيعى ارضى، سماوى، سياسى و اجتماعى خواهد بود. به شهادت انجيل لوقا، آخرالزمان، عصر حيرت و مشکلات فراوان است و پسر انسان هنگامى مى‏آيد که بشريت در چنگال مصايب فراوانى اسير است:

«در آخرالزمان زلزله های عظیم، قحطی ها و بیماری های مُسری در بسیاری از نقاط روی خواهد داد و در آسمان نیز چیزهای عجیب و هولناک دیده خواهد شد[252]… اورشلیم نیز به دست بیگانگان افتاده، پایمال خواهد شد تا زمانی که دوره تسلط بیگانگان به پایان رسد. آن گاه در آسمان اتفاقات عجیبی خواهد افتاد و در خورشید و ماه و ستارگان، علائم شومی دیده خواهد شد. بر روی زمین، قوم‌ها از غرش دریاها و خروش امواج آن، آشفته و پریشان خواهند شد. بسیاری، از تصور سرنوشت هولناکی که در انتظار دنیا است، ضعف خواهند کرد؛ زیرا نظم و ثبات آسمان نیز درهم خواهد ریخت. آن گاه تمام مردم روی زمین، مرا خواهند دید که سوار بر اَبر با قدرت و شکوهی عظیم می‌آیم. پس وقتی این رویدادها آغاز می‌شوند، بایستید و به بالا نگاه کنید؛ زیرا نجات شما نزدیک است».[253]

نشانه‏هاى دیگر عصر ظهور در انجيل، مشابه نشانه‏هايى است که در روايات اسلامى به تفصيل اشاره شده است: نزول حضرت عيسى (علیه السلام)، صيحه آسمانى، زنده شدن گروهی از افراد صالح، آمدن عيسى (علیه السلام) بر فراز ابر، ناپدید شدن ياران حضرت مسیح (علیه السلام) از محراب‌ها و رختخواب‌هاى خود و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، و نظایر آن كه در احاديث اسلامى برای حضرت مهدی (علیه السلام) و یاران آن حضرت[254] ذکر شده است.[255]

آرماگدون

برخى از مسيحيان معتقدند که پيش از بازگشت مسيح (علیه السلام)، آخرين نبرد تاريخ؛ یعنی جنگ آخرالزمان يا «حارمجدون» (آرماگدون(Arma geddon [256] اتفاق خواهد افتاد. مکان اين جنگ، غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، ميان جليله و سامريه. گفته مى‏شود ناپلئون وقتى به اين جايگاه رسيد گفت: اين، ميدانِ بزرگ‏ترين نبرد جهان است.[257]

واژه حارمجدون يا آرماگدون تنها يک بار در انجيل آمده است: «آن گاه تمام لشکرهای جهان را در محلی گرد آوردند که به زبان عِبرى آن را «حارمَجدون» (یعنی «کوه مجدو») مى‏نامند».[258]

طبق مباحث کتابِ مکاشفه يوحناى رسول، نبرد عصر ظهور، جنگى بسيار وحشتناک است که برخى آن را «نبردى هسته‏اى» تفسير مى‏کنند.[259] به نوشته کتاب مقدس، خداوند 7 پياله‏ غضب خود را در آن زمان، بر زمين خواهد ريخت که هر کدام، پيامدهاى خاص خود را دارد.[260]

دجال

به نوشته انجيل، هنگامه ظهور مسيح (علیه السلام)، «دجّال» با اقداماتش مردم را خواهد فريفت. در کتاب يوحنا از پیامبر دروغینی سخن گفته مى‏شود که با سه روح خبيث از ارواح ديوها، معجزاتى ظاهر نموده، بر تمام حاکمان روى زمين خروج مى‏کنند: «در این هنگام دیدم که سه روح ناپاک به شکل قورباغه، از دهان اژدها و آن جاندار خبیث و پیامبر دروغین بیرون آمدند. این روح های ناپاک که می‌توانند معجزه نیز بکنند، به سراغ تمام فرمانروایان جهان رفتند تا در آن روز عظیم داوری خدا، آنها را ضد خداوند وارد جنگ کنند».[261]

امّا در نهايت، مسيح (علیه السلام) اين دجال يا ضد مسيح (Anti- christ) را نابود مى‏سازد. در رساله دوم پولس رسول به تسالونيکي ها مى‏خوانيم:

«امّا سخنی نیز درباره بازگشت خداوند ما عيسى مسيح و جمع شدن ما به نزد او  بگویم: … بدانید که تا این دو رویداد واقع نشود، آن روز (بازگشت عیسی مسیح) نخواهد آمد: نخست، شورشی بر ضد خدا برپا خواهد شد؛ دوم، آن مرد جهنمی که عامل این شورش است ظهور خواهد کرد. او با هر چه که مربوط به دین و خدا است مخالفت خواهد نمود. حتی وارد خانه خدا خواهد شد و در آن جا نشسته، ادعا خواهد کرد که خدا است… اما خداوند ما عیسی به هنگام بازگشت خود، او را با نَفَس دهان‏ خویش هلاک کرده، با حضور خود نابود خواهد ساخت».[262]

«کلمه خدا» براى داورى به عدل، جنگ و حکمرانى در آخر الزمان ظهور مى‏کند:

«سپس ديدم که آسمان گشوده شد. در آن جا اسبى سفيد بود که سوارش «امين و حق» نام داشت؛ زیرا به حق و عدل مبارزه و مجازات می‌کند. چشمان او مانند شعله های آتش بود و بر سرش تاج‌هاى فراوانی قرار داشت. بر پیشانی اش نیز نامی نوشته بود که فقط خودش معنی آن را مى‏دانست. او جامه خون آلودی در بر داشت و لقبش «کلمه خدا» بود. لشکرهاي آسمانی که لباس های کتان سفيد و پاک بر تن داشتند، سوار بر اسب های سفید، به دنبال او مى‏آمدند. از دهان او شمشير تيزی بيرون مى‏آمد تا با آن، قوم های بی ایمان را سرکوب کند. او با عصای آهنین بر آنان حکمرانى خواهد نمود و با پاهای خود، شراب خشم خدای توانا را در چرخش خواهد فشرد. بر لباس و ران او نیز این لقب نوشته شده بود: «شاه شاهان و سرور سروران».[263]

آن چه در اين باب ذکر شده، با روايات اسلامى هماهنگى دارد. به نظر روایات اسلامی، سوار امين و حق، همان مهدى (علیه السلام) است که براى انتقام خون امام حسين (علیه السلام)، جامه خون آلود آن حضرت را به همراه دارد و هموست که جهان را به عدل داورى خواهد کرد.[264]

رجعت

نکته جالب ديگر درباره وقايع آخرالزمان از ديدگاه مسيحيت، مسأله «رجعت» است که هماهنگى زيادى با اعتقاد شيعه دارد. در انجيل يوحنّا مى‏خوانيم: «آن گاه تخت‏هایی ديدم و کسانی بر آنها نشستند و به ايشان اختیار و قدرت دادرسی دادند. سپس جان های کسانی را دیدم که به‏ سبب اِعلام پیغام عيسى و کلام خدا سربريده شدند. همچنین جان های آنانى را دیدم که جاندار خبیث و مجسمه اش را نپرستیده بودند و علامتش را بر پيشانى و دست های خود نداشتند. اینان همگی زندگی را از نو آغاز کردند و با مسيح، هزار سال سلطنت نمودند. این «قیامت اول» است. قیامت بعدی در پایان آن هزار سال رخ خواهد داد. در آن زمان بقیه مردگان زنده خواهند شد. خوشبخت و مقدس اند آنانی که در این قیامت اول سهمی دارند. اینان از مرگ دوم هیچ هراسی ندارند، بلکه کاهنان خدا و مسیح بوده، با او هزار سال سلطنت خواهند کرد».[265]

ظهور منجی

ظهور منجى از سوى مذاهب مختلف مسيحيت، تفسيرهاى متعددى برداشته است. آيت اللَّه امامى کاشانى که در سفرهاى متعددى، با انديشمندان و روحانيان مسيحى گفتگو داشته است، مى‏گويد: «همه فرقه‏هاى مسيحى اعم از کاتوليک‏ها، ارتدوکس‏ها و پروتستان‏ها معتقدند که مسيح (علیه السلام) خواهد آمد. البته ارتدوکس‏ها و پروتستان‏ها، مثل کاتوليک‏ها قرص و محکم نيستند. آنان «دولت جهانى» را قبول دارند. مسيحيت را از نظر ايدئولوژى مى‏توانم به سه بخش تقسيم کنم: يک بخش آن کسانى هستند که مسأله ظهور مسيح (علیه السلام) را مربوط به قيامت مى‏دانند؛ يعنى حکومت جهانى را نمى‏پذيرند. آنان مى‏گويند: عالم آخرت که عدل خداوند ظهور نام دارد، حضرت مسيح (علیه السلام) مجراى عدل خدا است و آن جا است که همه به‏ کيفر و پاداششان مى‏رسند. يک بخش هم مى‏گويند: در دنيا حکومت عدل برپا خواهد شد و يک بخش آنان مى‏گويند: عدالت برپا خواهد شد، نه حکومت».[266]

مسیحیان معتقدند که موعود آخر الزمان از ذریۀ اسحاق، از فرزندان یعقوب و از نوادگان داوود است. مسیحیان می‌گویند: این رهبر (موعود) اسرائیلی، «مسیح بن مریم» است که به دست یهود کشته شد، خدای متعال وی را زنده کرد و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش برد و در آخر دنیا وی را می‌فرستد تا توسط وی، وعده اش را تحقق بخشد.[267]

سخن پایانی

سخن پايانی آن است که اسلام بر ظهور دوم مسيح (علیه السلام)، صحه مى‏گذارد؛ يعنى جامعه بشرى در انتظار دو نفر براى نجات و رستگارى است، اولى مهدى (علیه السلام) و دومى مسيح (علیه السلام) که البته مسیح، وزير[268] امام مهدی؛ حجة بن الحسن العسکرى (علیهما السلام) است و در نماز به آن حضرت اقتدا مى‏کند.[269] بنا بر روایات اسلامی نزول عيسى (علیه السلام)، در بامداد روز جمعه،[270] و به هنگام منظّم شدن صف‌هاى مردم براى اقامه نماز صبح خواهد بود.[271] چنان که نزول ایشان بعد از آن است كه حضرت بقيّة اللّه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد قدس شده، سپس از قدس برای نابودی سپاه سفيانى خارج می‌شود، و آن گاه با تمام ياران به سرزمين قدس باز می‌گردد.[272]

نزول حضرت عيسى (علیه السلام) با خصوصيّاتی كه در احاديث اسلامی و در متن اناجيل آمده است، براى داورى به حقّ، و الزام خصم و اتمام حجّت بر پيروان همه اديان و به ويژه يهود عنود و لجوج است، و روز نزول او همراه با شكوه و عظمتى خواهد بود كه ديگر كسى را ياراى تكذيب و انكار نخواهد بود.[273]

 

آخر الزمان در یهودیت

در دین یهود درباره آخر الزمان و حوادث آن عقایدی وجود دارد که در ادامه به بخشی از آنها اشاره می‌شود:

  1. اعتقاد به بعثت پیامبر آخرالزمان

در بعضی از تفاسیر قرآن کریم، ذیل آیه شریفه «وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرینَ»[274] آمده: یهودیان در نیایش‏ها و در گفتگوهای سیاسی اجتماعی، همواره بر مشركان حجاز، طلب فتح و پیروزی و رهایی كرده، در برابر تجاوز بت‏پرستان به خود می‏گفتند: در آینده (آخرالزمان)، پیامبری مبعوث خواهد شد كه وحی و رسالت حضرت موسی (علیه‌السلام) را تصدیق می‏كند و ما در سایه ایمان به او بر شما شوریده و پیروز خواهیم شد و شما را از این دیار بیرون خواهیم كرد. در بعضی از نقل‏ها آمده كه یهودان به خدا عرض می‏كردند: «اللّهمّ انصرنا بالنبی المبعوث فی آخر الزمان الذی نجد نعته فی التوراة»؛[275] «خدایا ما را به وسیله پیامبری که در آخرالزمان مبعوث می‌شود و ما ویژگی او را در تورات یافتیم، یاری بفرما»، و می‏گفتند: «اللهم انا نسألك بحق محمد النبی الأمی الذی وعدتنا ان تخرجه لنا فی آخر الزمان الا نصرتنا علیهم»؛[276] «خدایا از تو می‌خواهیم به حق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ پیامبر درس نخوانده ای که به ما وعده ظهور و خروج او را در آخرالزمان داده ای، که ما را بر علیه کافران یاری نمایی».

آنان بر اساس تبشیر آشكار تورات، از طلوع صاحب نامی كه با كتاب و دین خاص مبعوث می‏شود، آگاه بودند و همین خبر مسرّت‏بخش را زمینه ظفرمندی خود بر مشركان تلقی كرده، خود را نسبت به كافران بت‏پرست حجاز كه از آموزه های وحی الهی محروم و از كتاب خدا به دور بودند، برتر می‏دانستند، لیكن هم اینان كه در انتظار نزول قرآن و بعثت رسول اكرم (‏صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و بدان استفتاح و استنصار می‏كردند، پس از بعثت، با این ‏كه پیامبر و قرآن را می‏شناختند، عالمانه و عامدانه به آن كفر ورزیدند و با كافران و مشركان هم‏پیمان شدند و احیاناً آنان را بر مسلمانان مقدم می‏داشتند.[277]

  1. علائم آخرالزمان

همچنان كه در روایات اسلامى، از جنگ‏ها و ظلم ها در عصر پیش از ظهور سخن گفته‏ شده است، تصویرى كه تورات از دوره قبل از حاكمیت خداوند، ارائه كرده، نیز چنین است:

«روز خداوند نزدیک است. در آن روز، خداوند قوم ها را جمع می‌کند تا با اورشلیم بجنگند. آنها شهر را می‌گیرند و خانه ها را غارت نموده به زنان تجاوز می‌کنند و غنیمت را بین خود تقسیم می‌نمایند. نصف جمعیت را به اسارت می‌برند و نصف دیگر در میان خرابه های شهر باقی می‌مانند. آن گاه خداوند به جنگ آن قوم ها می‌رود».[278]

طبق پیش‏گویى تورات در نتیجه این جنگ وحشتناک، دو سوم انسان‏هاى كره زمین از بین خواهند رفت و یک سوم باقی‌مانده شرایط بسیار سختى را تجربه خواهند كرد:

«و خداوند مى‏گوید: … من قوم خود را خواهم زد و دو سوم آنها از بین خواهند رفت. یک سوم باقی مانده را از میان آتش می‌گذرانم و آنها را پاک می‌کنم، درست مثل طلا و نقره که به وسیله آتش، خالص می‌شوند. ایشان نام مرا خواهند خواند و من آنها را اجابت خواهم نمود. من خواهم گفت «اینها قوم من هستند» و ایشان خواهند گفت: «خداوند، خداى ما است».[279]

بر این اساس، آینده جهان از نظر دین یهود متعلق به دین و دینداران است. انسان پایان تاریخ نیز نه كمونیست یا لیبرال دموكرات، اومانیست یا سكولار، بلكه انسان مؤمن به یهوه (خداوند) است. پس از جنگ یاد شده، جنگى دیگر تجربه نمى‏شود. در آن عصر همه امت‏ها روبه سوى خانه خدا [مسجد الاقصى و یا كعبه‏] خواهند داشت:[280] «در روزهای آخر کوهی كه خانه خداوند بر آن قرار دارد، بلندترین قله دنیا محسوب خواهد شد و مردم از سرزمین های مختلف به آن جا روانه خواهند گردید. آنان خواهند گفت: بیایید به کوه خداوند که خانه خدای اسرائیل بر آن قرار دارد برویم تا او قوانین خود را به ما یاد دهد و ما آنها را اطاعت کنیم؛ زیرا خداوند دستورات خود را در اورشلیم صادر می‌کند».[281]

  1. ظهور منجی

یهودیان نیز مانند اغلب اقوام و مذاهب، به طور قطع، به آمدن یک منجی در آخر الزمان اعتقاد دارند. در کتاب تورات کنونی بشارات زیادی از آمدن و ظهور مصلحی جهانی، آمده است. كتاب مقدس حضرت موسى (علیه السلام)، دنیایى نو با حاكمیت صالحان در آخر الزمان پیش‏بینى مى‏كند كه عصر ظلم و جور در آن به پایان مى‏آید. در چنین دنیایى مسكینان به عدالت داورى خواهند شد، جهان از معرفت خداوند پر خواهد گشت و مسیح فرزند منتخب داوود (علیهما السلام)، حكومت نمونه‏اى برپا خواهد نمود. مستر «هاکس»[282] در رابطه با این موضوع می‌نویسد: «یهود… با خود همی اندیشیدند که «مسیح» سلطان زمان خواهد شد و ایشان را از دست جورپیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد و به اعلا درجۀ مجد و جلال ترقی خواهد داد».[283]

در تورات چنین مى‏خوانیم:

«درخت خاندان داوود بریده شده است، اما یک روز کنده[284] آن جوانه خواهد زد. بلی، از ریشه آن شاخه ای تازه خواهد رویید. روح خداوند بر آن شاخه قرار خواهد گرفت؛ یعنى روح حكمت و فهم، روح مشورت و قوّت، و روح شناخت و ترس از خداوند. تمام خوشى او در اطاعت از خداوند خواهد بود. او بر اساس آن چه دیده یا شنیده می‌شود داوری نخواهد کرد، بلکه از حق فقرا و مظلومان دفاع خواهد کرد و از بدکارانی که بر ایشان ظلم می‌کنند انتقام خواهد گرفت. او با عدالت و صداقت حکومت خواهد کرد. در آن زمان گرگ و بره در کنار هم به سر خواهند برد، پلنگ و بزغاله با هم خواهند خوابید، گوساله با شیر راه خواهد رفت و یک کودک، آنها را به هر جا که بخواهد، خواهد راند. گاو در کنار خرس خواهد چرید، بچه‏ خرس و گوساله در کنار هم خواهند خوابید و شیر مانند گاو، علف خواهد خورد. بچه شیرخوار در میان مارها، بدون خطر بازى خواهد كرد و طفلی که از شیر گرفته شده باشد، دست خود را داخل لانه افعى خواهد کرد، بی آن که آسیب ببیند. هیچ بدی و گزندی در کوه مقدس خدا وجود نخواهد داشت؛ زیرا همان گونه که دریا از آب پر است، همچنان جهان از شناخت خداوند پر خواهد شد. در آن روز، آن پادشاه نوظهور خاندان داوود، پرچم نجاتی برای تمام قوم ها خواهد بود و مردم به سوی او خواهند آمد و سرزمین او از شکوه و جلال پر خواهد شد».[285]

كتاب اشعیاء نبى به خوبى اشعار مى‏دارد كه آینده جهان متعلق به روح‌الله است. دو ویژگى بنیادین این رهبر جهانى، عدالت و معرفت است. او بساط ظلم و شرارت را برخواهد چید و چنان امنیتى در جهان برپا خواهد نمود كه گرگ با بره و به تعبیر دیگر دشمنان ذاتى، با آرامش در كنار هم زندگى خواهند كرد.

بشارت های دیگری نیز از ظهور منجی در تورات ذکر شده است؛ به عنوان نمونه:

در زبور داوود تحت عنوان «مزامیر» در لابلای کتب «عهد عتیق» آمده است: «… نسل شروران ریشه کن خواهد شد، اما نیکان، دنیا را به ارث خواهند برد و تا ابد در آن سکونت خواهند نمود. به خداوند، وارث زمین خواهند شد».[286]

این فراز تورات، مؤید همان عبارت والاى قرآن است كه مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»؛[287] «در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام وارث (حكومت) زمین خواهند شد!».

در کتاب «حجیّ نبی» چنین آمده است: «خداوند قادر متعال می‌فرماید: به زودی آسمان ها و زمین، دریاها و خشکی را به لرزه در می‌آورم. تمام قوم ها را سرنگون می‌کنم و ثروت آنها به این خانه سرازیر می‌شود و من این محل را با جلال خود پر می‌سازم».[288]

  1. مدعیان دروغین

عقیدۀ ظهور منجی آن قدر در میان یهودیان قوی بوده است که تاریخ یهودیت از کسانی یاد می‌کند که به دروغ ادعای نجات بخشی یهود را داشتند. از جملۀ آنان «شَبتای صِبی»؛ مؤسس فرقۀ «دونمه» که در سال 1626 در ترکیه به دنیا آمد، مدعی نجات بخشی یهود بود. یهودیان که پیش از قیام وی مصیبت های فراوانی دیده بودند، دعوتش را پذیرفته و گرد او جمع شدند.[289]

جمعی از مریدان عارف یهودی؛ «مناخم مندل اشنیرسون» نیز معتقد شدند که وی مسیحای موعود است و روزی قیام می‌کند. مرگ این مسیحا در نود سالگی (1992)، خاطر آن مریدان را سخت پریشان کرد.[290]

اما جالب است که بعد از ظهور حضرت عیسی (علیه السلام) که دارای شخصیت والا و الاهی بود، بیشتر یهودیان او را نپذیرفتند.

  1. شخصیت مورد انتظار یهودیان

شخصیت مورد انتظار یهود، ماشیح (مسح شده) خوانده می‌شد. ماشیح لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود؛ زیرا بر اساس یک سنت، پیامبران در حضور جمع، اندکی روغن بر سر آنان می‌مالیدند و بدین عمل نوعی قداست برای ایشان پدید می‌آمد. این لقب در زمان‌های بعد به پادشاه آرمانی یهود اطلاق شد… واژه فارسی مسیحا از روی کلمه عبری ماشیح با توجه به تلفظ لاتینی آن (Messiah) ساخته شده است.[291] تعبیر «ماشیح» در تلمود[292] به تکرار آمده است.[293]

برخی ماشیح را همان داوود می‌دانند.[294] برخی دیگر او را از خاندان و نسل داوود می‌شمارند.[295] گروهی نیز می‌گویند که خداوند در پایان جهان، کوروش را برای نجات مردم می‌فرستد.[296] در این زمینه اندیشمندان آرای متفاوتی اظهار کرده اند که گاه، یکدیگر را نقض می‌کنند، اما آن چه روشن است این که مسیح از خاندان داوود است که در پایان جهان برای نو ساختن جهان و نجات بشر ظهور خواهد کرد.[297]

همچنین دانشمندان یهود، جملگی درباره یک نکته متفق الرأی بوده اند و آن این که «ماشیح» یک انسان عادی خواهد بود و هیچ جنبه خدایی ندارد. تورات و تلمود در هیچ جا به این اعتقاد که «ماشیح» ممکن است یک ناجی و موجود فوق انسانی باشد، اشاره نمی کند، بر خلاف مسیحیان که عیسی (علیه السلام) را «پسر خدا» معرفی کرده و حتی جنبه خدایی می‌دهند.[298] علاوه بر این، عهد عتیق از «دوباره آمدن ماشیح» چیزی ذکر نکرده است، در حالی که عیسی مسیح (علیه السلام) به عقیده مسیحیان دوباره می‌آید و جهان را نجات می‌دهد.[299]

یهودیان و مسیحیان هر دو معتقدند که موعود آخر الزمان از ذریه اسحاق، از فرزندان یعقوب و از نوادگان داوود است، لکن مسیحیان می‌گویند: این رهبر (موعود) اسرائیلی، «مسیح بن مریم» است که به دست یهود کشته شد، خدای متعال وی را زنده کرد و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش برد و در آخر دنیا وی را می‌فرستد تا توسط وی وعده اش را تحقق بخشد،[300] اما یهودیان می‌گویند: وعده الهی درباره موعود یهود در آینده محقق خواهد شد. در سِفر تکوین (پیدایش) به وعده خدای متعال به ابراهیم (علیه السلام) درباره اسماعیل (علیه السلام) اشاره دارد: «اما در مورد اسماعیل نیز تقاضای تو را اجابت نمودم و او را برکت خواهم داد و نسل او را چنان زیاد خواهم کرد که قوم بزرگی از او به وجود آید. دوازده امیر از میان فرزندان او برخواهند خاست».[301]

«حنان ایل» مفسر یهودی در حاشیه بر این آیه می‌نویسد: «از پیش گویی این آیه 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله اسماعیل)، ]با ظهور اسلام در سال 624م[ امتی عظیم گردند. در این مدت، اسماعیل مشتاقانه منتظر بود وعده الهی محقق شود و عرب بر عالَم چیره گردند، ولی ما که ذریه اسحاق هستیم، تحقق وعده الاهی که به ما داده شده بود به سبب گناهانمان به تأخیر افتاد، اما حتماً وعده الاهی، در آینده محقق خواهد شد، پس نباید نومید شویم».[302]

  1. رجعت

در موضوع «رجعت» بعضی عبارات تورات به خوبى گویاى مطلب است. در کتاب «دانیال نبی» آمده است:

«آن فرستاده آسمانی که لباس کتان بر تن داشت، در ادامه سخنانش گفت: در آن زمان (زمان آخر)، فرشته اعظم، میکائیل، به حمایت از قوم تو برخواهد خاست. سپس چنان دوران سختی پیش خواهد آمد که در تاریخ بشر بی سابقه بوده است،… اما ای دانیال، تو راه خود را ادامه بده تا پایان زندگی ات فرا رسد و بیارامی، اما بدان که در زمان آخر زنده خواهی شد تا پاداش خود را بگیری».[303]

از نظر دین یهود، فرجام تاریخ، عصر حكیمان و انسان‏هاى عادل و عصر علم و ارتباطات سریع است: «حكیمان همچون آفتاب خواهند درخشید و کسانى كه بسیارى را به راه راست هدایت کرده اند، چون ستارگان تا ابد درخشان خواهند بود. سپس به من گفت: اما تو اى دانیال، این پیشگویی را مثل یک راز نگهدار، آن را مُهر كن تا وقتی که زمان آخر فرا رسد. بسیارى به سرعت حرکت خواهند کرد و علم افزوده خواهد گردید».[304]

آرى آینده متعلق به صالحان است، و امام صالحان از منظر دین اسلام، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه به گفته امام صادق (علیه السلام) هنگامه ظهور بر خانه كعبه تكیه داده، مى‏فرماید: من همان موسى و یوشع (علیهما السلام) هستم و با قرائت كتب آسمانى و از جمله تورات و زبور، یهودیان پاک‏طینت را مطیع خود مى‏كند.[305]

 

 

آخرالزمان در مسیحیت صهیونیست

مسيحيت به سه مذهب مختلف؛ يعنى کاتوليک روم، ارتدوکس و پروتستان تقسيم شده است.[306] مذهب پروتستان در درون خود فرقه‏هاى فراوانى دارد که يکى از آنها که در طول يک قرن اخير ظهور يافته و به شدت فعال شده، «مسيحيت صهيونيستى» است. مسيحيت صهيونيستى، تلفيقی از تعاليم مسيحيت و يهوديت است. از جهتى چشم به منابع و الهيات انجيلى دارد و از سوى ديگر آموزه‏هاى تورات را به شدت دنبال مى‏کند. اين جريان با تأکيد بر عهد عتيق (تورات) و مکاشفات يوحنا در عهد جديد (انجيل)، معتقد است که ظهور حضرت مسيح (علیه السلام) نزديک است و براى اين واقعه مهم بايد بستر لازم را فراهم ساخت و موانع را از سر راه برداشت.[307]

پيروان اين جريان، خود را مسيحيان دوباره تولد يافته مى‏دانند و از ويژگى‏هاى بارز آنان، تعصب شديد نسبت به صهيونيسم[308] و اسرائيل غاصب است. آنان حتى متعصب‏تر از يهودى‏هاى صهيونيست مقيم اسرائيل و آمريکا هستند.[309] از نظر اين گروه، خداوند فلسطين را به عنوان ارض موعود به يهوديان بخشيده و ساکنان اصلى آن؛ يعنى فلسطينيان در آن حقى ندارند. مسيحيان صهيونيست به مقابله با افکار ضد يهود مى‏پردازند، در آموزش مسيحيت بر ريشه‏هاى يهودى دين مسيح تأکيد کرده و مسيحى واقعى را دوست جدى اسرائيل غاصب مى‏دانند و براى مهاجرت يهوديان به فلسطين بسيار مى‏کوشند.[310]

اعتقادات آخرالزمانی مسيحيت صهيونيستى

اعتقادات آخرالزمانی مسيحيان صهيونيست را می توان این گونه بيان کرد:

  1. استقرار مجدد: الهيات مسيحيت صهيونيستى، بر اساس بازگشت دوباره يهود به سرزمين موعود (فلسطين) بنا شده است. آنان معتقدند که خداوند اين وعده را به ابراهيم، اسحاق، يعقوب و يوسف داده است و کليسا بايد در استقرار مجدد کمک کند: «در آن زمان، خداوند بار دیگر دست خود را دراز خواهد کرد و بازماندگان قوم خود را از آشور، مصر، سودان، حبشه، عیلام، بابل، حمات، و از تمام جزایر و بنادر دوردست به اسرائیل باز خواهد آورد. او در میان قوم ها پرچمی برخواهد افراشت و مردم اسرائیل و یهودا را که پراکنده شده اند، از گوشه و کنار دنیا جمع خواهد کرد».[311] به همین جهت مسيحيان صهيونيست، تشکيل اسرائيل غاصب (در 1948م) را تحقق پيش گويى‏هاى کتاب مقدس مى‏دانند.[312]
  2. بخش گرايى: مسيحيان صهيونيست، به بخش گرايى و وضع احکام دينى در هر دوره و عصر معتقدند. بر پايه اين عقيده، خداوند جهان را از آغاز تا پايان بر اساس جدولى تدبير کرده که به هر دوره از آن يک بخش گفته مى‏شود و اسرائيل نقش مهمى در آخرين دوره بازى مى‏کند، يعنى زمانى که دوباره به کشورى مستقل تبديل مى‏شود.[313]
  3. پيمان عيسى مسيح (علیه السلام) براى بازگشت به جهان: عيسى مسيح (علیه السلام) پيمان بسته که به اورشليم، اسرائيل و جهان بازگردد. اورشليم شهر مقدس معتقدان به کتاب مقدس است. در زمان مقرّر، عيسى مسيح (علیه السلام) باز خواهد گشت تا با نشستن بر تخت داوود در اورشليم با عدالت و صلح بر جهان حکمرانى کند.[314]
  4. حمايت مسيحيان از يهوديان: مسيحيان بايد در مقابل اشکال مختلف تبعيض و غرض ورزى بر ضد يهوديان و کشور آنها بايستند و فعالانه راحتى و دوستى آنها را طلب کنند.[315] مسيحيان مؤمن توسط کتاب مقدس دستور داده شده‏اند که ريشه‏هاى عبرى ايمان خود را تصديق کرده و به نحو فعال به کمک و شرکت در برنامه خداوند براى تجمع دوباره يهوديان و استوارى مجدد اسرائيل در زمان کنونى بپردازند.[316]
  5. اهل نجات بودن يهوديان مهاجر: طبق نظر مسيحيان صهيونيست، يهوديان بايد از سراسر جهان به فلسطين مهاجرت کنند و کشور اسرائيل در قلمرو رودخانه نيل تا فرات به وجود آيد و يهوديانى که به اسرائيل مهاجرت مى‏کنند، اهل نجات‏اند.[317]
  6. تخریب مسجد الاقصی و مسجد صخره: مسيحيان صهيونيست براى اجرايى کردن عقيده خود درباره بازگشت عيسى مسيح (علیه السلام) و حاکميت بر جهان آينده، معتقدند که دو مسجد مسلمانان؛ يعنى الاقصى و صخره در بيت‏المقدس بايد به دست پيروان کتاب مقدس ويران شود و به جاى آن معبد يا هيکل‏ سليمان را بنا کنند و روزى که يهوديان اين دو مسجد را منهدم کنند، جنگ نهايى و مقدس آخرالزمان يا آرماگدون به رهبرى آمريکا و انگليس آغاز مى‏شود.[318]
  7. چون اين جنگ وحشتناک آغاز مى‏شود، همه مسيحيان دوباره تولد يافته، توسط يک سفينه عظيم از دنيا به بهشت منتقل مى‏شوند و همراه مسيح (علیه السلام)، شاهد نابودى جهان و عذاب سخت خواهند بود. در جنگ آرماگدون، زمانى که ضد مسيح يا دجال در حال پيروزى است، مسيح همراه مسيحيانِ دوباره تولد يافته به جهان باز مى‏گردد و با شکست دجال، حکومت جهانى خود را بر پا مى‏سازد.[319]

ديدگاه مسيحيان صهيونيست درباره آينده جهان را به طور خلاصه مى‏توان به صورت زير ترسيم کرد:

مهاجرت يهود به  اسرائيل          تأسيس دولت اسرائيل‏           تخريب دو مجسد الاقصى‏ و مسجد صخره‏

جنگ آرماگدون‏          ظهور مسيح و حاکميت بر جهان‏.[320]

 

 

آخرالزمان در دین زرتشت

دين زرتشت، دين اکثر ايرانيان تا ظهور اسلام بوده است، اکنون نيز در ايران و هند پيروانى دارد. در ايران امروز زرتشتيان به عنوان يک اقليت دينى، نماينده‏اى در مجلس شوراى اسلامى دارند.[321] از نظر تاريخى وجود و عدم زرتشت و اين‏ که بر فرض وجود، او يک مرد حکيم يا پيغمبر بوده است، روشن نيست. مورخان سال ولادت او را از 660 تا 1500 قبل از ميلاد ذکر کرده‏اند که در حقيقت هزار، بلکه به عقيده بعضى‏ها هزار و پانصد سال اختلاف دارد! برخى موطن او را آذربايجان و غرب ايران، و عده‏اى شرق ايران و شهر بلخ دانسته‏اند، و مى‏گويند وى دعوت خود را در بلخ آشکار ساخت و همان‏جا نيز کشته شد. زرتشت، خواه حکيم بوده يا پيغمبر، تعاليم اصلى وى قابل ملاحظه و بر پايه خردپسندى استوار بوده، و آن چه او اعتقاد داشته؛ ربطى به عقايد زرتشتيان پس از اسلام ندارد.[322]

ظهور موعود

در منابع اصلى زرتشتى مى‏خوانيم: زرتشت معتقد بوده که پيوسته دو نيروى متضاد خير و شر يا نور و ظلمت- يکى به نام «اهورامزدا» يا «يزدان» منبع روشنائى و دانش وسيع، و ديگرى به نام «اهريمن» منشأ جهل و تاريکى و فساد، دائما در کشمکش و نزاع هستند، تا زمانى که «سوشيانس»؛ يعنى نجات دهنده دنيا ظهور کند و اين درگيرى‏ها سرانجام با شکست کامل اهريمن پايان يابد و ظلم و فساد و شر و بدى به کلى از جهان ريشه‏کن شود.[323]

طبق عقايد اين دين، بعد از زرتشت، سه نجات دهنده به صورت پياپى و هر کدام به فاصله يک هزار سال خواهند آمد. نخستين ايشان به نام «اوشتار» (Aushetar)، درست يک هزار سال بعد از زرتشت پديدار گشت و دومين که اوشتار ماه (Aushetarmah) نام داشت، دو هزار سال بعد از زرتشت به جهان آمد و سرانجام آخرين ايشان که «سوشيان» (Saoshyan) نام دارد، در رأس هزاره سوم که آخرالزمان است مى‏رسد و روزگار با او پايان مى‏پذيرد، و این هر سه، از نسل و نژاد زرتشت هستند.[324]

سوشيانس (نجات دهنده بزرگ)، دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ريشه‏کن‏سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را همفکر و هم گفتار و هم‏کردار گرداند.[325]

کتابهاى اوستا، و زند و پازند، تفسير و شرح اوستا هم از کتب مقدس کنونى زرتشتيان است، و اينان طبق وعده همين کتاب‌ها در انتظار نجات دهنده دنيا هستند که سرانجام خواهد آمد و جهان را از آفت و پليدى و جنگ و خون‏ريزى به‏کلى پيراسته مى‏گرداند. موضوع تقابل نور و ظلمت، روز نخست در تعاليم زرتشت يک اصل منطقى بوده و بعدها موبدان زرتشتى آن را به صورت دوگانه‏پرستى ثنويت و دو خداى خالق خير و شر و نور و ظلمت و احترام به آتش و پرستش درآورده‏اند، با اين ‏که تعاليم اوليه زرتشت با آئين اخلاقى و طريقه يکتاپرستى هماهنگ بوده است.[326]

طرح دين زرتشت درباره آخرالزمان به خوبى گوياى مطالب زيراست:

1- آخر الزمان، مشتمل بر يک دوره هزار ساله شکوهمند است.

2- آخر الزمان، عصر دين و دين‏باورى است، چون سوشيانس دين را در جهان رواج دهد.

3- فرداى جهان، عصر رفاه اقتصادى و ريشه‏کنى فقر و بى‏نوايى است.

4- پايان تاريخ، دوره نابودى اهريمن، يعنى روح بزرگ شرّ در جهان است.

5- آخرالزمان، دوره وحدت فرهنگى، وحدت پندار، گفتار و کردار است.

نکات مذکور مشخص مى‏کند که آينده جهان از ديدگاه دين زرتشت متعلق به يک دين است و سوشيان يا منجى بزرگ با رواج دين، الحاد و سکولاريزم را نابود خواهد کرد. علاوه بر اين، انسان پايان تاريخ، جهان ميهنى و متدين است، البته در ديد مسلمانان، دين واحدِ مذکور، «اسلام»، سوشيان يا منجى بزرگ، «مهدى (علیه السلام)»، و فرهنگ حاکم بر آخر الزمان همان فرهنگ اسلام است.[327]

تلقی دیگر از آخرالزمان در دین زرتشت

دين زرتشت، تلقى ديگرى نيز در مورد آخر الزمان دارد، و آن، تفسيرى آن جهانى (اخروى)- همانند تفسير مسيحيت از ظهور مسيح- است. بر اين اساس «چون سوشيان (آخرين نجات بخش) یا «مسیح موعود» ظهور کند، آخرالزمان آغاز می‌شود و آن روز نشور است و مردگان برمی‌خيزند و زمين و آسمان از باشندگان خود (موجودات ساکن در خود) تهى گردند. پس انجمنى عظيم براى داورى و حساب کردار بندگان فراهم می‌آيد و درباره هر يک از ارواح گذشته، فرمان يزدانى صادر خواهد شد. در آن روز فرقه نيکان از زمره بدان جدا می‌شوند و سیلی از فلز مذاب بر فراز زمین فرو بارد و آن سیل دمان و خروشان به سوی دوزخ روان می‌گردد و سراسر زمین را که در بستر او قرار دارد طعمه آتش سوزان خود می‌سازد، بدی ها و پلیدی ها را نابود می‌کند. تمام آدمی‌زادگان در این سیلاب آتشین غوطه ور می‌گردند، لیکن برای نیکوکاران و راستان، گواراتر از شیر گرم خواهد بود؛ زیرا در نهاد ایشان اثری از پلیدی و زشتی باقی نیست، لیکن بدکرداران و دروغ گویان، طعمه آن سیل آتشین می‌شوند و آن چه که از عنصر بدی دروغ در نهاد ایشان مخمر است می‌سوزاند، و اگر در آن عنصر خیری باشد باقی می‌ماند».[328]

نبرد نهايى اهورامزدا و اهريمن يا جنگ آخرالزمان نيز در دين زرتشت آمده است. پس از اين نبرد سهمگين، زندگى در جهان ابدى و سرمدى شروع خواهد شد: «پيکار آخرين که بين اهورامزدا و سپاهش با اهریمن و لشکريانش درمى‏گيرد، اهريمن و اتباع او هزيمت نهايى يافته به آتش فرو مى‏افتند و براى هميشه نابود مى‏گردند. پس آن کسان که از اين آزمايش و ابتلاء به سلامت و درستى بيرون آيند، در زمين و آسمان نوين، مردان همه به سن چهل و کودکان به سن پانزده، با دوستان و خويشاوندان در کمال خوشى و خرّمى زندگانى جاويد خواهند کرد و اين جهان ابدى و سرمدى، ابدالآباد به جاى خواهد ماند».[329]

 

 

کتابنامه مقاله آخرالزمان

  1. قرآن کریم.
  2. ابن ابى الحديد؛ شرح نهج البلاغه؛ مكتبة آية الله المرعشي‏، قم، 1378- 1383ش‏.
  3. ابن اثیر جزری، عزالدین؛ الکامل فی التاریخ؛ تصحیح: شیری، علی؛ دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1989م.
  4. ابن العمرانى، محمد بن على؛ الإنباء فى تاريخ الخلفاء؛ تحقيق: السامرائى، قاسم؛ دار الآفاق العربية، چاپ اول، قاهرة، 1421ق/ 2001م.
  5. ابن المِبْرَد الحنبلي، يوسف بن حسن؛ التخريج الصغير و التحبير الكبير (چاپ شده در ضمن مجموع رسائل ابن عبدالهادي)؛ تحقیق: گروهی از محققان با نظارت: طالب، نورالدین؛ دار النوادر، چاپ اول، سوريه، 1432ق/ 2011م.
  6. ابن تیمیه حرانی، تقی الدین؛ منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية؛ محقق: سالم، محمد رشاد؛ جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چاپ اول، 1406ق/ 1986م.
  7. ابن حجر الهیثمی، احمد بن محمد؛ الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة؛ محقق: التركي، عبدالرحمن بن عبدالله/ الخراط، كامل محمد؛ مؤسسة الرسالة، چاپ اول، لبنان، 1417ق/ 1997م.
  8. ابن خلدون‏، عبد الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاریخ ابن خلدون)؛ تحقیق: شحادة، خلیل؛ دار الفكر، چاپ دوم، بیروت، 1408ق/ 1988م.
  9. ابن صباغ مالکی، على بن محمد؛ الفصول المهمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)؛ دار الحدیث‏، چاپ اول، قم، 1422ق.
  10. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو؛ تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)؛ تحقيق: شمس الدين، محمد حسين؛ دار الكتب العلمية منشورات محمد على بيضون، چاپ اول، بيروت، 1419ق.
  11. ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ دار الفكر، بیروت، 1407ق/ 1986م.‏
  12. ابن ماجة القزوینی، أبو عبدالله محمد بن يزيد؛ سنن ابن ماجه؛ تحقيق: عبدالباقي، محمد فؤاد؛ دار إحياء الكتب العربية – فيصل عيسى البابي الحلبي، بی جا، بی تا.
  13. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد؛‌ دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر‌، چاپ سوم، بیروت، 1414ق‌.
  14. أبو داوود، سليمان بن الأشعث؛ سنن أبي داوود؛ محقق: عبدالحميد، محمد محيي الدين؛ المكتبة العصرية، بيروت، بی تا.
  15. اربلى، على بن عیسى‏؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة؛ محقق: رسولى محلاتى، هاشم؛ بنى هاشمى‏، چاپ اول، تبریز، 1381ق‏.
  16. اسفنديارى، مصطفى؛ حجت موجه‏؛ بصيرت‏، چاپ اول، تهران، 1386ش‏.
  17. اكبرنژاد، مهدى؛ بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت‏؛ بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم)، چاپ سوم، قم، 1388ش‏.
  18. امامى كاشانى، محمد؛ خط امان در ولايت صاحب‌الزمان (عليه السلام)؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، چاپ اول، قم، 1386ش.
  19. امامى كاشانى، محمد؛ مصاحبه با آیت الله امامی کاشانی؛ فصلنامه انتظار موعود، سال 2، شماره 5، پاييز 1381.
  20. امید، علی؛ اختراعات و اکتشافات بزرگ از دانشمندان بزرگ؛ خشایار، چاپ دوم، تهران، 1383ش.
  21. امين عاملى، سيد محسن؛ سيره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)؛ مترجم: حجتى كرمانى، على/وجدانی، حسین؛ سروش‏، چاپ دوم‏، تهران‏، 1376ش‏.
  22. اواد، پيشارا (کالج مطالعات کتاب مقدس در بيت لحم)؛ «مسيحيت صهيونيستى»، ترجمه: شفيعى سروستانى، فاطمه؛ مجله موعود، شماره 40، آذر و دی 1382.
  23. بالا دستان، محمد امین/ حائری پور، محمد مهدی/ یوسفیان، مهدی؛ نگین آفرینش (۲) (درسنامه دوره عمومی ‌معارف مهدویت)؛ انتشارات بنیاد فرهنگ حضرت مهدی موعود، چاپ یازدهم، بهار ۱۳۹۴.
  24. بحرانى، سید هاشم بن سليمان؛ حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار (صلوات الله عليهم)؛ محقق: مولانا بروجردى، غلام‌رضا؛ مؤسسة المعارف الإسلامية، چاپ اول، قم، 1411ق‏.
  25. بحرانى، سید هاشم بن سليمان؛ سيماي حضرت مهدى (عليه السلام) در قرآن (ترجمه کتاب المحجّة فيما نزل في القائم الحجّة)‏؛ مترجم: حائرى قزوينى، مهدى؛ محقق: میلانی، سید محمد منیر؛ نشر آفاق‏، چاپ پنجم، تهران، 1384ش‏.
  26. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان؛ تفسیر البرهان؛ تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة- قم؛ بنیاد بعثت، چاپ اول، تهران، 1416ق.
  27. بدری، سامی؛ مهدی منتظر و سیر تاریخی و نشانه های ظهور؛ ترجمه: امینی، عبدالله؛ فصلنامه انتظار موعود، دوره 1، شماره 1، پاییز 1380.
  28. بيانيه سومين کنگره بين‏المللى مسيحيت صهيونيستى؛ ترجمه: واحد پژوهش و تحقيقات موعود؛ مجله موعود، شماره 40، آذر و دی 1382.
  29. پژوهشکده تحقیقات اسلامى سپاه (خطيبى كوشكک، محمد/نگارش، حميد)؛ فرهنگ شیعه؛ زمزم هدایت‏، چاپ دوم، قم‏، 1386ش‏.
  30. پور سيد آقايى، مسعود و دیگران؛ تاريخ عصر غيبت نگاهى تحليلى به عصر غيبت امام دوازدهم (عج)؛ حضور، چاپ دوم، قم، 1383ش‏.
  31. پيشوايى، مهدی؛ سيره پيشوايان؛ مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، قم، 1390ش.
  32. الترمذي، محمد بن عيسى؛ سنن الترمذي؛ تحقيق و تعليق: أحمد محمد شاكر (ج 1، 2)/محمد فؤاد عبد الباقي (ج 3)/ إبراهيم عطوة عوض (ج 4، 5)؛ شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابي الحلبي، مصر، چاپ دوم، 1395قـ/ 1975م.
  33. تقوی، کرامت الله؛ اختراعات و اكتشافات دانشمندان اسلامى؛ آفاق لارستان، چاپ اول، لارستان، 1382 ش.
  34. تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم؛ محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى‏؛ دفتر تبليغات، چاپ اول، قم‏، 1366ش‏.
  35. توفیقی، حسین؛ آشنایی با ادیان بزرگ؛ سازمان سمت، تهران، 1386ش.
  36. جمعى از نويسندگان مجله حوزه؛ چشم به راه مهدى (عليه السلام)؛ دفتر تبليغات اسلامى مركز انتشارات، چاپ دوم، قم، 1378ش‏.
  37. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم؛ محقق: قدسی، احمد؛ مرکز نشر اسراء، چاپ پنجم، قم، 1389ش.
  38. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقيق: عطا، مصطفى عبدالقادر؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1411ق/1990م.
  39. حرّانى‏، ابن شعبه حسن بن علی؛ تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ محقق/مصحح: غفارى، على اكبر؛ جامعه مدرسین‏ حوزه علمیه قم، چاپ دوم، قم‏، 1404ق/1363ش.‏
  40. حسینی آصف، سید حسن؛ باور شناخت موعود در ادیان و مکاتب مختلف؛ فصلنامه انتظار موعود، دوره 5، شماره 15، 1384ش.
  41. حلی، ابن فهد حلى احمد بن محمد؛ عدة الداعي و نجاح الساعي‏؛ محقق/ مصحح: موحدى قمى، احمد؛ دار الكتب الإسلامي‏، چاپ اول، 1407ق‏.
  42. حموی بغدادی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ دار صادر، چاپ دوم، بيروت، 1995م.
  43. حميرى، عبدالله بن جعفر؛ قرب الإسناد؛ محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)؛ مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏)، چاپ اول، قم‏، 1413ق‏.
  44. خزاز، على بن محمد؛ کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنى عشر؛ بیدار، قم‏، 1401ق‏.
  45. خصیبى، حسین بن حمدان؛ الهدایة الكبرى؛ مؤسسة البلاغ‏، چاپ اول، بیروت، 1377ش.
  46. خمینی، سید روح الله؛ صحیفه نور؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (قدس سره)، چاپ چهارم، تهران‏، 1386ش‏.
  47. دوانى، على؛ موعودى كه جهان در انتظار اوست‏؛ سازمان تبليغات اسلامى، دبيرخانه دائمي اجلاس حضرت مهدى (علیه السلام)، چاپ 4، قم، 1385ش‏.
  48. الديلميّ الهمذاني، أبو شجاع شيرويه بن شهردار؛ الفردوس بمأثور الخطاب؛ محقق: زغلول، سعيد بن بسيوني؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1406ق/ 1986م.
  49. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد؛ میزان الاعتدال في نقد الرجال؛ تحقيق: بجاوي، علي محمد؛ دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، بیروت، 1382 ش/ 1963 م.
  50. راوندى كاشانى، فضل‌الله بن على؛ النوادر؛ محقق/ مصحح: صادقى اردستانى، احمد؛ دار الكتاب‏، چاپ اول، قم‏، بى تا.
  51. رحیم اف، افضل الدین؛ موعود در ادیان و مذاهب؛ فصلنامه انتظار موعود، سال 6، شماره 22، 1386ش.
  52. رضوانى، على اصغر؛ موعود شناسى و پاسخ به شبهات‏؛ مسجد مقدس جمكران‏، چاپ ششم، قم، 1388 ش‏.
  53. رضوى، رسول؛ امام مهدى (عليه السلام)؛ مركز مديريت حوزه علميه قم‏، چاپ اول، قم، 1384ش.
  54. زرتشت؛ اوستا؛ گزارش و پژوهش: دوستخواه، جلیل؛ انتشارات مروارید، تهران، 1371ش.
  55. سایت اسلام پدیا.
  56. سایت باشگاه خبرنگاران جوان.
  57. سایت حوزه نت.
  58. سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیة الله العظمی خامنه ای.
  59. سایت واژه یاب.
  60. سایت ویکی فقه.
  61. سليمان، كامل‏؛ روزگار رهايى‏؛ مترجم: مهدى‏پور، على اكبر؛ نشر آفاق‏، چاپ پنجم، تهران، 1386ش‏.
  62. سليميان، خدامراد؛ پرسمان مهدويت‏؛ شباب الجنة‏، چاپ دوم، قم، 1385ش‏.
  63. سید بن طاووس، على بن موسى، ‏الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (علیه السلام)، الشریف الرضى، چاپ پنجم، قم،‏ 1398ق‏.
  64. سید رضى، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ ترجمه: دشتى، محمد؛ مشهور، چاپ اول، قم‏، 1379ش‏.
  65. سید رضى، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ محقق/ مصحح: صالح، ‏‏صبحی؛ هجرت، چاپ اول‏، قم، 1414 ق.‏
  66. سید مرتضي‏، علی بن الحسین؛ رسائل الشريف المرتضي‏؛ تحقيق: رجائي، سيد مهدي؛ دار القرآن الكريم‏، چاپ اول، قم‏، 1405 ق‏.
  67. سیوطى، جلال الدین؛ الدر المنثور فى تفسیر المأثور؛ كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق.
  68. سیوطی، عبدالرحمن بن ابى‌بكر؛ العرف الوردی فی اخبار المهدی (علیه السلام)؛ محقق: موسوى، محمد كاظم؛ المجمع العالمى للتقریب بین المذاهب الإسلامیة المعاونیة الثقافیة، مرکز التحقیقات و الدراسات العلمیة، چاپ اول، تهران، 1385ش/ 1427ق.
  69. شريف عسکرى، نجم‏الدين جعفر؛ المهدي الموعود المنتظر (عليه السلام) عند علماء أهل السنة و الإمامة؛ مؤسسة الإمام المهدي (عليه السلام)، چاپ اول، بى جا، 1360ش‏.
  70. شعيري، محمد بن محمد؛ جامع الأخبار؛ مطبعة حيدرية، چاپ اول، نجف‏، بى تا.
  71. صادقى، مصطفى؛ تحليل تاريخى نشانه‏هاى ظهور؛ دفتر تبليغات اسلامى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى‏، چاپ دوم، قم، 1385ش‏.
  72. صافى، لطف‌الله؛ منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)؛ مكتبة آيةالله العظمى الصافي الگلپايگاني، وحدة النشر العالمية، چاپ اول، قم، 1380ش‏.
  73. صدر، محمد؛ تاريخ الغيبة الصغرى؛ دار التعارف للمطبوعات‏، چاپ اول، بيروت، 1412ق‏.
  74. صدر، محمد؛ تاريخ غيبت كبرى‏؛ مترجم: افتخار زاده، حسن‏؛ نيک معارف‏، تهران، 1382ش‏.
  75. صدوق، محمد بن على؛‏ الخصال‏؛ محقق: غفارى، على اكبر؛ ‏جامعه مدرسین‏، چاپ اول، قم، 1362ش‏.
  76. صدوق، محمد بن على؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏؛ دار الشريف الرضي للنشر، چاپ دوم، قم‏، 1406ق‏.
  77. صدوق، محمد بن علی؛ التوحید؛ محقق و مصحح: حسينى، هاشم‏؛ جامعه مدرسین‏، چاپ اول، قم، 1398ق.‏
  78. صدوق، محمد بن علی؛ کتاب من لا یحضره الفقیه؛ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، قم، 1413ق.
  79. صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمة؛ محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر؛ اسلامیة، چاپ دوم، تهران، 1395ق‏.
  80. صفار، محمد بن حسن؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد (صلّى الله علیهم)‏؛ محقق: کوچه باغى، محسن؛ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم، قم، 1404ق‏.
  81. طباطبایى، سید محمد حسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، قم، 1417ق.
  82. الطبراني، أبو القاسم سليمان بن أحمد؛ المعجم الكبير؛ محقق: السلفي، حمدي بن عبدالمجيد؛ مكتبة ابن تيمية، چاپ دوم، قاهره، بی تا.
  83. طبرسى، حسن بن فضل؛ مكارم الأخلاق‏؛ شريف رضى‏، چاپ چهارم‏، قم‏، 1412ق.
  84. طبرسى، فضل بن حسن؛ تفسير جوامع الجامع؛ انتشارات دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم، چاپ اول، تهران، 1377ش.
  85. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ مقدمه: بلاغى، محمد جواد؛ انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
  86. طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج على أهل اللجاج؛ محقق/ مصحح: موسوی خرسان، محمد باقر؛ نشر مرتضى، چاپ اول، مشهد، 1361ش‏‏.
  87. طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الوری بأعلام الهدى؛ دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم‏، تهران، 1390ق‏.‏
  88. طبرى آملی، محمد بن جریر بن رستم؛ دلائل الإمامة؛ محقق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة؛ بعثت‏، چاپ اوّل، قم‏، 1413ق‏.
  89. طبسى، نجم الدين؛ نشانه‏هايى از دولت موعود؛ بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم)، چاپ سوم، قم، 1386ش‏.
  90. طوسى، محمد بن الحسن؛‏ الأمالی؛ دار الثقافة، چاپ اول، قم‏، 1414ق.
  91. طوسى، محمد بن الحسن‏؛ تهذیب الأحکام؛ دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ چهارم، تهران‏، 1407ق‏.
  92. طوسى، محمد بن حسن؛ ترجمه كتاب الغيبة للطوسى‏؛ مترجم: عزيزى، مجتبى‏؛ مسجد مقدس جمكران‏، چاپ دوم، قم، 1387ش‏.
  93. طوسی، محمد بن الحسن؛ کتاب الغیبة؛ محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد؛ مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، قم، 1411ق.
  94. العباد البدر، عبدالمحسن؛ الرد على من كذب بالأحاديث الصحيحة الواردة في المهدي؛ مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، شماره 45، بی تا.
  95. العباد البدر، عبدالمحسن؛ عقيدة أهل السنة والأثر في المهدي المنتظر؛ مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، سال اول، شماره 3، ذو القعدة 1388ق/شباط 1969م.
  96. عسكرى، حسن بن عبدالله‏؛ الفروق فى اللغة؛ دار الافاق الجديدة، چاپ اول، بيروت‏، 1400ق‏.
  97. عميدى، ثامر هاشم حبيب؛ در انتظار ققنوس كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى باورى‏؛ مترجم:
  98. عميدى، ثامر هاشم حبیب؛ دفاع عن الكافى؛ مركز الغدير للدراسات الإسلامية قم، چاپ اول، قم، 1415ق.
  99. عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر؛ محقق: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ چاپخانه علمیه، تهران، 1380ق.
  100. الغزالي الطوسي؛ أبو حامد محمد بن محمد؛ إحياء علوم الدين، دار المعرفة، بيروت، بی تا.
  101. فتال نیشابورى، محمد بن حسن‏؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین؛ انتشارات رضى‏، چاپ اول، قم‏، 1375ش.
  102. قطب راوندى‏، سعید بن عبدالله؛ الخرائج و الجرائح‏؛ مدرسة الإمام المهدی (عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏)، چاپ اوّل، قم‏، 1409ق‏.
  103. قمى، على بن ابراهيم؛ تفسير قمى؛ تحقيق: موسوى جزايرى، سيد طيب؛ دار الكتاب، چاپ چهارم، قم، 1367ش.
  104. قنبرى، آيت‏؛ آينده جهان در نگاه اديان‏؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، نمايندگى ولى فقيه، اداره آموزش‌هاى عقيدتى سياسى، چاپ اول، تهران، 1385ش‏.
  105. کتاب مقدس؛ نسخه الکترونیکی، دانلود شده از: پایگاه دانلود کتاب‌های مذهبی و تاریخی «تاریخ ما».
  106. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی‏؛ محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد؛ دارالكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران‏، 1407ق‏.
  107. گنجى، محمد بن يوسف؛ البيان في أخبار صاحب الزمان (عليه السلام)؛ دار إحياء تراث أهل البيت (عليهم السلام)، تهران، چاپ دوم، 1362ش‏.
  108. مجلسى، محمد باقر؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول‏؛ محقق/مصحح: رسولى محلاتى، هاشم؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، تهران‏، 1404ق‏.
  109. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ محقق: جمعى از محققان؛ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403ق‏.
  110. محدث نورى، میرزا حسین؛‌ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)؛ مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول‌، ‌بیروت، 1408ق‌.
  111. محمدى رى‏شهرى، محمد؛ ميزان الحكمة؛ مترجم: شيخى، حميدرضا؛ مؤسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، چاپ یازدهم، قم، 1389ش‏.
  112. محمدی، سید محمد صادق؛ عدل موعود از منظر آیین یهود و مسیحیت؛ فصلنامه انتظار موعود، سال 5، شمارۀ 15، بهار 1384.
  113. مستر هاکس، جیمز؛ قاموس کتاب مقدس؛ انتشارات اساطیر، چاپ سوم، تهران، 1394ش.
  114. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ صدرا، تهران، بی‌تا.
  115. مفید، محمد بن محمد؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏؛ كنگره شیخ مفید، چاپ اوّل‏، قم‏، 1413ق‏.
  116. مفيد، محمد بن محمد؛ الأمالي؛ محقق و مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر؛ كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم‏، 1413ق‏.
  117. مقدسى شافعى سلمى، يوسف بن يحيى؛ عقد الدرر في أخبار المنتظر (عليه السلام)؛ مسجد مقدس جمكران، چاپ سوم، قم، 1428ق‏.
  118. مكارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374ش.
  119. مكارم شيرازى‏، ناصر؛ گفتار معصومين (علیهم السلام)؛ بی نا، بی جا، بی تا.
  120. مکارم شیرازی، ناصر؛ حكومت جهانى مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ انتشارات نسل جوان، چاپ پنجم، قم، 1386ش.
  121. مؤلف مجهول (ق 3)؛ أخبار الدولة العباسية و فيه أخبار العباس و ولده؛ تحقيق: الدورى، عبدالعزيز و المطلبى، عبد الجبار؛ دار الطليعة، بيروت، 1391ق.
  122. ناس، جان؛ تاریخ جامع ادیان؛ ترجمه: حکمت، علی اصغر؛ با همکاری مؤسسه انتشارات فرانکلین، چاپ سوم، 1354ش.
  123. نعمانى، محمد بن ابراهيم؛ الغيبة‏؛ محقق: غفارى، على‏اكبر؛ مكتبة الصدوق‏، تهران، 1397ق‏.
  124. نعيم بن حماد؛ الفتن؛ مصحح: شورى، مجدى بن منصور؛ دار الكتب العلمية، چاپ دوم، بيروت، 1423 ق‏.
  125. نيشابوري، مسلم بن الحجاج؛ المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)؛ محقق: عبد الباقي، محمد فؤاد؛ دار إحياء التراث العربي، بيروت، بی تا.
  126. الهيثمي، أبوالحسن نورالدين؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ محقق: القدسي، حسام الدين؛ مكتبة القدسي، قاهره، 1414ق/ 1994م.
  127. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى؛ مجموعه ورّام‏؛ مكتبه فقيه‏، چاپ اول، قم‏، 1410ق‏.
  128. يزدى حائرى، على بن زين العابدين؛ إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عليه السلام)؛ محقق: عاشور، على؛ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ اول، بيروت، 1422ق‏.
  129. یوسفیان، مهدی؛ (انتظار11) غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1389ش.

 

 

[1]. عسكرى، حسن بن عبدالله‏، الفروق فى اللغة، ص 264.

[2]. پژوهشکده تحقیقات اسلامى سپاه (خطيبى كوشكک، محمد/ نگارش، حميد)، فرهنگ شیعه، ص 39.

[3]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 190؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏2، ص 87/ ج ‏40، ص 177.

[4]. ر.ک: سایت حوزه نت.

[5]. عیاشى، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، محقق: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج 1، ص 31 و 32؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، تفسیر البرهان، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة- قم، ج ‏1، ص 167.

[6]. طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد، ص 180.

[7]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 173 و 174.

[8]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج 2، ص 340.

[9]. مشهور است كه رحلت «ابو الحسن، على بن محمد سمرى» در این تاريخ اتفاق افتاد، ولى «شيخ صدوق» و «مرحوم طبرسی» رحلت اين نائب بزرگوار امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را پانزدهم شعبان سال 328 هـجری ذكر نموده اند. ر.ک: صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 503؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ص 445.

[10]. صدر، محمد، تاريخ الغيبة الصغرى، ج 1، ص 341 و 345؛ پور سيد آقايى، مسعود، و دیگران، تاريخ عصر غيبت نگاهى تحليلى به عصر غيبت امام دوازدهم (عج)، ص 237.

[11]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، همان.

[12]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/ مصحح: موسوی خرسان، محمد باقر، ج ‏2، ص 458.

[13]. پيشوايى، مهدی، سيره پيشوايان، ج 1، ص 691؛ یوسفیان، مهدی، (انتظار11) غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 34.

[14]. پيشوايى، مهدی، سيره پيشوايان، ج 1، ص 691؛ یوسفیان، مهدی، (انتظار11) غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 34.

[15]. طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد، ص 353 – 396.

[16]. همان، ص 216؛ پور سيد آقايى، مسعود و دیگران، تاريخ عصر غيبت نگاهى تحليلى به عصر غيبت امام دوازدهم (عج)، ص 275 و 276.

[17]. کتاب الغیبة، ص 354 و 356.

[18]. ر.ک: صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 482- 522؛ (انتظار11) غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 38 و 39.

[19]. سليميان، خدامراد، پرسمان مهدويت‏، ص 109‏.

[20]. تاريخ عصر غيبت نگاهى تحليلى به عصر غيبت امام دوازدهم (عج)، ص 204 و 205 .

[21]. همان، ص 180.

[22]. همان، ص 315.

[23]. همان، ص 197 – 205.

[24]. مشهور است كه رحلت «ابو الحسن، على بن محمد سمرى» در این تاريخ اتفاق افتاد، ولى «شيخ صدوق» و «مرحوم طبرسی» رحلت اين نائب بزرگوار امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را پانزدهم شعبان سال 328 هـجری ذكر نموده اند. ر.ک: صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 503؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ص 445.

[25]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 516؛ طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد، ص 395؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج 51، ص 361.

[26]. طوسى، محمد بن حسن، ترجمه كتاب الغيبة للطوسى‏، مترجم: عزيزى، مجتبى‏، ص 588‏.

[27]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/ مصحح: موسوی خرسان، محمد باقر، ج ‏2، ص 458.

[28]. رضوى، رسول، امام مهدى (عليه السلام)، ص 89 – 93.

[29]. طبرى آملی، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، محقق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة، ص 467.

[30]. ابن خلدون‏، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاریخ ابن خلدون)، تحقیق: شحادة، خلیل، ج ‏1، ص 388.

[31]. امامى كاشانى، محمد، خط امان در ولايت صاحب الزمان (عليه السلام)، ج ‏2، ص 185.‏

 

 

[32]. البته بايد توجه داشت كه حتمى و يا مسلم و قطعى بودن وقوع اين نشانه‏ها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها محال است، بلكه به ‏حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارنده‏ها، پديد آمدن آنها اگر خداوند اراده كند، قطعى خواهد بود. به بیان دیگر ممکن است که حتی در نشانه‏هاى حتمى نیز «بداء» حاصل ‏شود. به بیان دیگر نشانه‏هاى حتمى ظهور، از جهت فراهم بودن شرايط و نبودن بازدارنده‏ها، پديد خواهند آمد، ولى محال نيست كه خداوند آنها را تغيير دهد. از آن‏جا كه در روايات فراوانى، امامان (علیهم السلام)، بر مسلم بودن پديد آمدن آنها تأكيد كرده‏اند، مى‏توان گفت كه اراده خداوند بر وقوع آنها است. جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى (عليه السلام)، ص 263، 265 و 266؛ صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏3، ص 303.

[33]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 257 و 264؛ امين عاملى، سيد محسن، سيره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)، مترجم: حجتى كرمانى، على/وجدانی، حسین، ج 5، ص  364.

[34]. الغيبة للنعماني‏، ص 271.

[35]. مقدسى شافعى سلمى، يوسف بن يحيى، عقد الدرر في أخبار المنتظر (عليه السلام)، ص 154.

[36]. همان، 154 و 155.

[37]. منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏3، ص 62.

[38]. همان، ص 115.

[39]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد‏، ج ‏8، ص 310‏.

[40]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 371 و 372.

[41]. یونس، 35.

[42]. الكافی، ج ‏8، ص 208.

[43]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد‏، ج ‏8، ص 310‏.

[44]. این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است. الترمذي، محمد بن عيسى، سنن الترمذي، تحقيق و تعليق: إبراهيم عطوة عوض، ج 4، ص 477، ح 2183؛ أبو داود، سليمان بن الأشعث، سنن أبي داوود، محقق: محمد محيي الدين عبدالحميد، ج 4، ص 121، ولی در منابع روایی شیعه، هم از علامات نزدیک شدن قیامت و هم از نشانه‌های ظهور شمرده شده است. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج 52، ص  209؛ ج 14، ص 348 و 349؛ ج 15، ص 2.

[45]. رضوانی، علی اصغر، موعود شناسى و پاسخ به شبهات، ص 532.

[46]. همان.

[47]. همان.

[48]. نيشابوري، مسلم بن الحجاج، المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)، محقق: عبد الباقي، محمد فؤاد، ج 4، ص 2266، ح 126.

[49]. صدر، محمد، تاريخ غيبت كبرى‏، مترجم: افتخار زاده، حسن، ص 662.

[50]. بیداء یا همان ذات الجیش، سرزمینى بین مدینه و مکه است که در یک میلى ذوالحلیفه به طرف مکّه قرار دارد.

[51]. ر.ک: سایت اسلام پدیا، مدخل سفیانی.

[52]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد،‌ ج ‏9، ص 67.

[53]. حموی بغدادی، یاقوت، معجم البلدان، ترجمه: منزوی، علی نقی، ج 1،ص672.

[54]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 252؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏8، ص 310‏.

[55]. يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (علیه السلام) قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَى أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْب‏… الغيبة للنعماني‏، ص 280 و 281.

[56]. البته این نفس زکیه که از یاوران امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، غیر از نفس زکیه ای است که به نام محمد بن عبداللَّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) است. وی معاصر امام صادق (علیه السلام) بوده و در ماه رمضان سال 145 هجری قمری در زمان خلیفه عباسی منصور قیام نموده و به شهادت رسیده است.

[57]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 264.

[58]. امین عاملى، سید محسن، سیره معصومان (ترجمه اعیان الشیعة)، مترجم: حجتى كرمانى، على، ج 5، ص 397.

[59]. نعيم بن حماد، الفتن، مصحح: شورى، مجدى بن منصور، ص 133، ح 549؛ ص 134، ح 551؛ ص 139، ح 569.

[60]. صادقى، مصطفى، تحليل تاريخى نشانه‏هاى ظهور، ص 98 – 101؛ مؤلف مجهول (ق 3)، أخبار الدولة العباسية و فيه أخبار العباس و ولده، تحقيق: الدورى، عبدالعزيز و المطلبى، عبد الجبار، ص 245 و 276؛ ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 30؛ ابن العمرانى، محمد بن على، الإنباء فى تاريخ الخلفاء، تحقيق: السامرائى، قاسم، ص 59.

[61]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقيق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 4، ص 511؛ ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق: بجاوي، علي محمد، ج 4، ص 424.

[62]. الفتن، ص 214.

[63]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 271 و 272؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد‏، ج ‏8، ص 212.

[64]. صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏3، ص 64.

[65]. جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى (عليه السلام)، ص 299 و 300.

[66]. ر.ک: سایت اسلام پدیا، مقاله حضرت عیسی (علیه السلام).

[67]. سید مرتضي‏، علی بن الحسین، رسائل الشريف المرتضي‏، تحقيق: رجائي، سيد مهدي، ج ‏1، ص 125.

[68]. «أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُ أَيَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ يَوْمَ يَقُومُ الْقَائِمُ وَ يَوْمَ الْكَرَّةِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة». صدوق، محمد بن على،‏ الخصال‏، محقق: غفارى، على اكبر، ‏ج 1، ص 108‏.

[69]. «قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِكَرَّتِنَا و…». صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 458.

[70]. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج 21، ص 327.

[71]. همان، ج 16، ص 131.

[72]. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیة الله العظمی خامنه ای، بیانیه گام دوم.

[73]. مکارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانى مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 77 – 79.

[74]. همان، ص 80.

[75]. همان، ص 81.

[76]. همان، ص 82 و 83.

[77]. «… يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِهِ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ اللَّهُ أَمْرَهُ فَإِذَا كَمَلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ…». صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۳۷۷ و ۳۷۸.

 

[78]. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ». غافر، 16.

[79]. «فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً، لا تَرى‏ فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً». طه، 106 و 107.

[80]. « وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها». زلزله، 2.

[81]. «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ». قارعه، 5.

[82]. «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ». یس، 51.

[83]. «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»، طارق، 9؛ «يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ». غافر، 16.

[84]. « وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ». تکویر، 10.

[85]. «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ». نبأ، 40.

[86]. «وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ». مریم، 39.

[87]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14، ص 50.

[88]. صدوق، محمد بن علی، التوحید، محقق و مصحح: حسينى، هاشم، ص 283 و 284، (باب40، باب أدنى ما يجزئ من معرفة التوحيد).

[89]. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.

[90]. در لغت نامه دهخدا آمده است: قَتاد، درختی است سخت خارناک. درخت سختی است که خار آن مانند سوزن و این نوع را اعظم خوانند و در مثل است: من دونه خرط القتاد؛ یعنی خرط قتاد از آن آسان تر است یا به عبارت دیگر بدان دسترسی پیدا نشود مگر با مشقت و رنج فراوان مانند خرط قتاد. ر.ک: سایت واژه یاب.

[91]. در لغت نامه دهخدا آمده است: غَضا، درخت بزرگی از نوع اثل (درخت شور گز) است و یکی آن غضاة می باشد. چوب آن بسیار سخت است و از این رو زغال آن نیز صلابت دارد و آتش آن نیکو است و آتش پاره آن تا مدتی بماند و خاموش نگردد. ر.ک: سایت واژه یاب.

[92]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد (صلّى الله علیهم)‏، محقق: کوچه باغى، محسن، ج ‏1، ص 84.

[93]. طوسى، محمد بن حسن، ترجمه كتاب الغيبة للطوسى‏، مترجم: عزيزى، مجتبى، ص 769؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏52، ص 130.

[94]. تقوی، کرامت الله، اختراعات و اكتشافات دانشمندان اسلامى، ص 138.

[95]. همان.

[96]. ابوالوفای بوزجانی نخستین کسی است که هزار سال پیش نسبت مثلثاتی جدیدی کشف کرد که امروزه «سکانت» نامیده می‌شود و بعدها «کپرنیک» این نسبت را به نام خود معرفی کرد. ر.ک: همان، ص 144.

[97]. همان، ص 177.

[98]. آیینه ای که اگر آن را مقابل شعاع آفتاب نگه داریم، جسمی را که در فاصله معینی است می‌سوزاند.

[99]. همان، ص 123، 144، 177.

[100]. همان، ص 40. امروزه کشف پنی‌سیلین‌ به دانشمند اسکاتلندی الکساندر فلمینگ در سال ۱۹۲۸ نسبت داده می‌شود، ولی واقعیت این گونه نیست. به آدرس داده شده مراجعه شود.

[101]. همان، ص 114.

[102]. امید، علی، اختراعات و اکتشافات بزرگ از دانشمندان بزرگ، ص 32.

[103]. همان، ص 21.

[104]. همان.

[105]. همان، ص 22.

[106]. همان.

[107]. سایت باشگاه خبرنگاران جوان.

[108]. اختراعات و اکتشافات بزرگ از دانشمندان بزرگ، ص 44.

[109]. همان، ص 45.

[110]. قطب راوندى‏، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج ‏2، ص 841.

[111]. بقره، 261.

[112]. مقدسى شافعى سلمى، يوسف بن يحيى، عقد الدرر في أخبار المنتظر (عليه السلام)، ص 211.

[113]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏8، ص 241.

[114]. نعيم بن حماد، الفتن، مصحح: شورى، مجدى بن منصور، ص 14.

[115]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 304.

[116]. طوسى، محمد بن حسن، ترجمه كتاب الغيبة للطوسى‏، مترجم: عزيزى، مجتبى، ص 769؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏52، ص 130.

[117]. مراد، علائم و نشانه های قیامت قبل از وقوع آن است که مصادف با دوره آخرالزمان است.

[118]. يزدى حائرى، على بن زين العابدين، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عليه السلام)، محقق: عاشور، على، ج ‏2، ص 115.

[119]. «علامة ذلك إذا أمات النّاس الصّلاة…». صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 525 و 526.

[120]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج 5، ص 55.

[121]. صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏2، ص 63 و 64.

[122]. «وَ قَالَ (صلی الله علیه و آله و سلم) إِذَا كَثُرَ الزِّنَا بَعْدِي كَثُرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِكْيَالُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِينَ وَ النَّقْصِ وَ إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِن‏ و…». حرّانى‏، ابن شعبه حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، محقق/مصحح: غفارى، على اكبر، ص 51.‏

[123]. که مقارن با دوران آخرالزمان است.

[124]. «قال النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) ان من إقتراب الساعة أن يرى الهلال ليلته فيقال لليلتين، و أن يمر الرجل المسجد فلا يصلي فيه ركعتين». سید بن طاووس، على بن موسى، ‏الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (علیه السلام)، ص 160.

[125]. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، مجموعة ورّام، ج 1، ص 69.

[126]. صدوق، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏، ص 253.‏

[127]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 449.

[128]. فرقان، 30.

[129]. ظاهر جمله «قال» فعل ماضى است و نشان مى‏دهد كه اين سخن را پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همين دنيا به عنوان شكايت بازگو كرده است، و اكثر مفسران نيز بر همين عقيده‏اند، اما بعضى ديگر همچون «علامه طباطبائى» در «الميزان» معتقدند كه اين سخن مربوط به قيامت است و فعل ماضى در اينجا به معنى مضارع مى‏باشد، مرحوم طبرسى در مجمع البيان نيز آن را به عنوان يك احتمال ذكر كرده، ولى آيه بعد كه جنبه دلدارى به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، دليل بر اين است كه تفسير مشهور صحيح‌تر است. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏15، ص 76.

[130]. همان، ص 76 و 77.

[131]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏8، ص 308.

[132]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏52، ص 193.

[133]. سید رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه: دشتى، محمد، ص 270 و 271‏.

[134]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏8، ص 308.

[135]. همان، ص 59.

[136]. يزدى حائرى، على بن زين العابدين، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عليه السلام)، محقق: عاشور، على، ج 2، ص 152.

[137]. صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج 3، ص 18.

[138]. «وَ قَالَ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَأْتِي النَّاسَ زَمَانٌ يُقْتَلُ فِيهِ الْعُلَمَاءُ كَمَا يُقْتَلُ اللُّصُوصُ فَيَا لَيْتَ الْعُلَمَاءَ تَحَامَقُوا فِي ذَلِكَ الزَّمَان‏»، فتال نیشابورى، محمد بن حسن‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 485.

[139]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/ مصحح: موسوی خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 455.

[140]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 129 و 130؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج 22، ص 453.

[141]. صدوق، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏، ص 253؛ صافى، لطف‌الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏3، ص 21.

[142]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول‏، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج ‏25، ص 85.

[143]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد‏، ج ‏8، ص 38 – 40.

[144]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 201.

[145]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد‏، ج ‏8، ص 38 – 41.

[146]. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ص 54 و 55؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏52، ص 181.

[147]. انعام، 65.

[148]. «و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر (علیه السلام) في قوله «هُوَ الْقادِرُ عَلى‏ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ» هو الدخان و الصيحة «أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» و هو الخسف «أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» و هو اختلاف في الدين و طعن بعضكم على بعض «وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» و هو أن يقتل بعضكم بعضا، و كل هذا في أهل القبله». قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايرى، سيد طيب، ج 1، ص 204.

[149]. انعام، 37.

[150]. تفسیر قمی، ج ‏1، ص 198.

[151]. مریم، 37.

[152]. شعراء، 4.

[153]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني‏، محقق: غفارى، على‏اكبر، ص 251 و 252؛ مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق:‌ جمعی از محققان، ج ‏52، ص 229 و 230.

[154]. طوسى، محمد بن الحسن،‏ الأمالی، ص 382؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، ج ‏51، ص 117‏.

[155]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 287.

[156]. سید بن طاووس، على بن موسى، ‏الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (علیه السلام)، ص 23.‏

[157]. مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، محقق و مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر، ص 45.

[158]. اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق: رسولى محلاتى، هاشم، ج ‏2، ص 459.

[159]. طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد، ص 339؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 655 و 656.

[160]. کتاب الغیبة، ص 441.

[161]. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ص 384.

[162]. مقدسى شافعى سلمى، يوسف بن يحيى، عقد الدرر في أخبار المنتظر (عليه السلام)، ص 130 و 131.

[163]. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الكبرى، ص 163؛ طبسى، نجم الدين، نشانه‏هايى از دولت موعود، ص 55.

[164]. خزاز، على بن محمد، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنى عشر، ص 151.

[165]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 6، ص 50 و 51.

[166]. الغزالي الطوسي، أبو حامد محمد بن محمد، إحياء علوم الدين، ج 2، ص 196.

[167]. آن چه که از این روایت معنا شد بر مبنای «الولد غیظا» بود. در بعضی روايات «الولد غيضا» آمده است که معناى آن نقص و حبس  و شايد به معناى سقط جنين و جلوگيرى از باردارى و کمی فرزند نيز باشد. طبسى، نجم الدين، نشانه‏هايى از دولت موعود، ص 39.

[168]. الهيثمي، أبو الحسن نور الدين، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، محقق: القدسي، حسام الدين، ج 7، ص 331، ح 12476.

[169]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 129.

[170]. ابن المِبْرَد الحنبلي، يوسف بن حسن، التخريج الصغير والتحبير الكبير، تحقیق: گروهی از محققان با نظارت: طالب، نورالدین، ج 3، ص 146، ح 784.

[171]. الطبراني، أبو القاسم سليمان بن أحمد، المعجم الكبير، محقق: السلفي، حمدي بن عبدالمجيد، ج 10، ص 11، ح 9777.

[172]. الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج ‏6، ص 50.

[173]. الديلميّ الهمذاني، أبو شجاع شيرويه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، محقق: زغلول، سعيد بن بسيوني، ج 5، ص 85، ح 7537.

[174]. مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، محقق و مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر، ص 144.

[175]. بالا دستان، محمد امین، حائری پور، محمد مهدی، و یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش (۲) (درسنامه دوره عمومی ‌معارف مهدویت).

[176]. قال رسولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم): «اقَلُّ ما يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أخٌ يُوثَقُ بِهِ أوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلالٍ»؛ حرّانى‏، ابن شعبه حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ص 54.

[177]. مكارم شيرازى‏، ناصر، گفتار معصومين (علیهم السلام)، ص 31 و 32.

[178]. «مَوَدَّةُ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا تَزُولُ لِأَدْنَى عَارِضٍ يَعْرُضُ»، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى‏، ص 137، ح 2404.

[179]. «وُدُّ أَبْناءِ الْآخِرَةِ يَدُومُ لِدَوامِ سَبَبِه»، همان، ص 417، ح 9543.

[180]. گفتار معصومين (علیهم السلام)، ص 32.

[181]. همان.

[182]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج ‏2، ص 672؛ محدث نورى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، ج 13، ص 333، ح 18.

[183]. «وَ قَالَ (علیه السلام) لِمَنْ قَالَ لَهُ أُحِبُّ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَائِي قَالَ لَهُ طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ». حلى، ابن فهد احمد بن محمد، عدة الداعي و نجاح الساعي‏، محقق/مصحح: موحدى قمى، احمد، ص 139.

[184]. گفتار معصومين (علیهم السلام)، ص 32.

[185]. مکارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانى مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 51.

[186]. به عنوان نمونه: ر.ک: يزدى حائرى، على بن زين العابدين، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عليه السلام)، محقق: عاشور، على، ج ‏2، ص 152.

[187]. محمد، 18.

[188]. راوندى كاشانى، فضل‌الله بن على، النوادر (للراوندي)، محقق/ مصحح: صادقى اردستانى، احمد، ص 16؛ ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، تحقيق: شمس الدين، محمد حسين، ج ‏7، ص 436.

[189]. فتال نیشابورى، محمد بن حسن‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 485.

[190]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 449 و 450.

[191]. قمر، 1.

[192]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايرى، سيد طيب، ج 2، ص 340.

[193]. انبیاء، 1.

[194]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج ‏7، ص 62.

[195]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏24، ص 405 و 406.

[196]. همان، ص 432 و 433.

[197]. همان، ص 438 و 440.

[198]. توبه، 33؛ صف، 9.

[199]. فتح، 28.

[200]. توبه، 32.

[201]. صف، 8.

[202]. انبیا، 105.

[203]. قصص، 5.

[204]. نور، 55.

[205]. مائده، 54.

[206]. بقره، 193.

[207]. اعراف، 128.

[208]. آل عمران، 83.

[209]. هود، 86.

[210]. اسراء، 81.

[211]. ر.ک: بحرانى، هاشم بن سليمان، سيماي حضرت مهدى (عليه السلام) در قرآن (ترجمه کتاب المحجّة فيما نزل في القائم الحجّة)‏، مترجم: حائرى قزوينى، مهدى، محقق: میلانی، سید محمد منیر.

[212]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 190؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار؛ محقق: جمعى از محققان، ج ‏2، ص 87/ ج ‏40، ص 177؛ عیاشى، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، محقق: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج 1، ص 31 و 32؛ بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة- قم، ج ‏1، ص 167؛ مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، محقق و مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، علی اکبر، ص 188، 211 و 212؛ طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، محقق/ مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد، ص 180.

[213]. صدوق، محمد بن علی، التوحید، محقق و مصحح: حسينى، هاشم، ص 283 و 284؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.

[214]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة‏، محقق: غفارى، على‏اكبر‏،‏ ص 250.

[215]. همان، ص 257 و 264؛ امين عاملى، سيد محسن، سيره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)، مترجم: حجتى كرمانى، على/وجدانی، حسین، ج 5، ص  364.

[216]. الغيبة للنعماني‏، ص 271.

[217]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج‏2، ص370 – 368‏. ‏

[218]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقيق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 4، ص 596، ح 8659.

[219]. «أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُ أَيَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ يَوْمَ يَقُومُ الْقَائِمُ وَ يَوْمَ الْكَرَّةِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة». صدوق، محمد بن على،‏ الخصال‏، محقق: غفارى، على اكبر، ‏ج 1، ص 108‏.

[220]. محمدى رى‏شهرى، محمد، ميزان الحكمة، مترجم: شيخى، حميدرضا، ج ‏4 -عربى، ص 369، ح 7140 و 7141.

[221]. اسفنديارى، مصطفى، حجت موجه‏، ص 296.

[222]. ابن ماجة القزويني، أبو عبدالله محمد بن يزيد ، سنن ابن ماجه، تحقيق: عبدالباقي، محمد فؤاد، ج 2، ص 1368، ح 4086.

[223]. حجت موجه‏، ص 296.

[224]. گنجى، محمد بن يوسف، البيان في أخبار صاحب الزمان (عليه السلام)، ص 502 و 503.

[225]. أبو داوود، سليمان بن الأشعث، سنن أبي داوود، محقق: عبدالحميد، محمد محيي الدين، ج 4، ص 106، ح 4282.

[226]. همان، ص 108، ح 4290.

[227]. العباد البدر، عبدالمحسن، عقيدة أهل السنة و الأثر في المهدي المنتظر، ج 1، ص 158 و 159.

[228]. حجت موجه‏، ص 296.

[229]. سید رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق/ مصحح: صالح، ‏‏صبحی، ص 506، حکمت 209.

[230]. قصص، 5.

[231]. ابن ابى‏الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 19، ص 29.

[232]. عقيدة أهل السنة والأثر في المهدي المنتظر، ج 1، ص 160.

[233]. العباد البدر، عبدالمحسن، الرد على من كذب باحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى، ج 45، ص 301.

[234]. حجت موجه‏، ص 296.

[235]. البيان في أخبار صاحب الزمان (عليه السلام)، ص 521.

[236]. ابن صباغ مالکی، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)، ج ‏2، ص 1102 – 1104.

[237]. شريف عسگرى، نجم‏الدين جعفر، المهدي الموعود المنتظر (عليه السلام) عند علماء أهل السنة و الإمامة، ج 1، ص 182- 226.

[238]. صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج 2، ص 369 – 393.

[239]. عميدى، ثامر هاشم حبیب، دفاع عن الكافى، ج 2، ص 569- 592.

[240]. عميدى، ثامر هاشم حبيب، در انتظار ققنوس كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى باورى‏، مترجم: عليزاده، مهدى، ص 189- 199.

[241]. اكبرنژاد، مهدى، بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت‏، ص 205.

[242]. سیوطی، عبدالرحمن بن ابى‌بكر، العرف الوردی فی اخبار المهدی (علیه السلام)، محقق: موسوى، محمد كاظم، ص 176.

[243]. نعيم بن حماد، الفتن ابن حماد، مصحح: شورى، مجدى بن منصور، ص 265.

[244]. سنن أبي داوود، ج 4، باب خروج الدجال، ص 117، ح 4324.

[245]. ابن تیمیه حرانی، تقی الدین، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، محقق: محمد رشاد سالم، ج 8، ص 256.

[246]. ابن حجر الهیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة، محقق: عبدالرحمن بن عبدالله التركي، كامل محمد الخراط، ج 2، ص 480.

[247]. نساء، 157 و 158.

[248]. کتاب مقدس، عهد جدید، انجيل لوقا، باب دوازدهم، بند 35.

[249]. همان، بند 40.

[250]. همان، بند 36.

[251]. قنبرى، آيت‏، آينده جهان در نگاه اديان، ص 45 و 46. با اندکی تصرف.

[252]. انجیل لوقا، باب 21، بند 11.

[253]. همان، بند 24 – 28.

[254]. بحرانى، هاشم بن سليمان، حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار (صلوات الله عليهم)، محقق: مولانا بروجردى، غلام رضا، ج ‏5، ص 312 و 313.

[255]. سليمان، كامل‏، روزگار رهايى‏، مترجم: مهدى‏پور، على اكبر، ج 1، ص 564.

[256]. آرماگدون يا نبرد نهايى خير و شر طبق ادبيات مسيحى، در دوران جنگ سرد بين آمريکا و شوروى به ‏نبرد نهايى بين سرمايه‏دارى و کمونيزم تفسير مى‏شد. پس از فروپاشى شوروى، برخى مى‏خواهند آن را به نبرد بين دنياى غرب با دنياى اسلام و وقوع جنگ‏هاى صليبى دوم تفسير کنند.

[257]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 46، به نقل از گريس هال سل، تدارک جنگ بزرگ بر اساس پيش‏گويى‏هاى انبياى بنى‏اسرائيل، ترجمه خسرو اسدى، ص 50.

[258]. مکاشفه يوحناى رسول، باب شانزدهم، بند 17.

[259]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 46، به نقل از تدارک جنگ بزرگ، ص 37- 49.

[260]. مکاشفه يوحناى رسول، باب شانزدهم.

[261]. همان، بند 13 و 14.

[262]. رساله دوم پولس رسول به تسالونيکي ها، باب دوم، بند 1 و 3- 5 و 8.

[263]. مکاشفه يوحناى رسول، باب نوزدهم، بند 11 – 16.

[264]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 47 و 48.

[265]. مکاشفه يوحناى رسول، باب بیستم، بند 4 – 6.

[266]. امامى كاشانى، محمد، مصاحبه با آیت الله امامی کاشانی، فصلنامه انتظار موعود، سال 2، شماره 5، ص 37- 56.

[267]. محمدی، سید محمد صادق، عدل موعود از منظر آیین یهود و مسیحیت، فصلنامه انتظار موعود، سال 5، شمارۀ 15، ص 146.

[268]. حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار (صلوات الله عليهم)، ج ‏5، ص 307.

[269]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 251.

[270]. يزدى حائرى، على بن زين العابدين، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عليه السلام)، محقق: عاشور، على، ج ‏2، ص 171.

[271]. سید بن طاووس، على بن موسى، ‏الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (علیه السلام)، ص 152.

[272]. صافى، لطف الله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر (عليه السلام)، ج ‏2، ص 106، 357،

[273]. روزگار رهايى‏، ج 1، ص 557.

[274]. بقره، 89.

[275]. طبرسى، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص 62.

[276]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 1، ص 88.

[277]. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، محقق: قدسی، احمد، ج 5، ص 483 و 484.

[278]. کتاب مقدس، عهد قدیم، كتاب زكرياى نبى، باب 14، بند 1 و 2.

[279]. همان، باب 13، بندهاى 8 و 9.

[280]. قنبرى، آيت‏، آينده جهان در نگاه اديان، ص 41.

[281]. كتاب اشعياء نبى، باب 2، بند 1 – 3.

[282]. جیمز هاکس، میسیونر (به انگلیسی: James Hawkes (missionary)) متولد ۱۸۵۳، میسیونر مسیحی در ایران بین سال‌های ۱۸۸۰ تا ۱۹۳۲ بود. یکی از کارهای او تألیف قاموس کتاب مقدس است. وی همچنین همکار در بازبینی‌های ترجمه کتاب مقدس به فارسی و پدیدآور مدرسه آمریکایی‌ها در همدان بوده ‌است.

[283]. مستر هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص 806،

[284]. بخشی از تنه درخت است که پس از بریده شدن اصل تنه درخت بر روی زمین باقی می‌ماند و ریشه‌ها به آن وصل است.

[285]. صحيفه اشعياء نبى، باب 11، بند 1 – 10.

[286]. کتاب مزامیر، مزمور 37، بند 28 و 29.

[287]. انبياء، 105.

[288]. کتاب حجی نبی، باب 2، بند 6 و 7.

[289]. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 119.

[290]. همان، ص 125.

[291]. آشنایی با ادیان بزرگ، ص 121.

[292]. تلمود، دومین کتاب مهم دینی و مقدّس یهودیان پس از عهد قدیم می‌باشد. این اثرِ مفصّل چند جلدی که طی چندین سده و به دست نسل‌هایی متعدد از عالمان و محققان دینی یهود (ربّن ‌ها و ربّی ‌ها و احبار) گردآوری و تدوین شده است، دایرة المعارف گونه‌ای است دارای اطلاعاتی بسیار متنوع و گسترده درباره زندگانی، آداب و رسوم، اعتقادات دینی و نیز عقاید عامیانه یهود و غیر یهود. تلمود منبعی برای آگاهی از تاریخ، جغرافیا، پزشکی، نجوم، کشاورزی و انواع علوم سرّی و سحرآمیز به شمار می رود. در اصطلاح یهود، از قرن دوم تا اوایل قرن ششم میلادی که کار گردآوری و نگارش تلمود به پایان رسیده، «دوره تلمودی» خوانده می شود. ر.ک: ویکی فقه.

[293]. محمدی، سید محمد صادق، عدل موعود از منظر آیین یهود و مسیحیت، فصلنامه انتظار موعود، سال 5، شمارۀ 15، ص 143 – 146.

[294]. کتاب یوشع، باب 3، بند 5؛ مزامیر، باب 18، بند 50، و باب 89، بند 19 – 37.

[295]. مزامیر، باب 18، بند 50؛ صحيفه اشعياء نبى، باب 11، بند 1 و 10؛ ارمیا، باب 30، بند 9.

[296]. صحيفه اشعياء نبى، باب 45، بند 1 – 19.

[297]. حسینی آصف، سید حسن، باور شناخت موعود در ادیان و مکاتب مختلف، فصلنامه انتظار موعود، دوره 5، شماره 15، ص 154 و 155.

[298]. کتاب یوحنا، فصل 1.

[299]. رحیم اف، افضل الدین، موعود در ادیان و مذاهب، فصلنامه انتظار موعود، سال 6، شماره 22، ص 73.

[300]. بدری، سامی، مهدی منتظر و سیر تاریخی و نشانه های ظهور، ترجمه: امینی، عبدالله، فصلنامه انتظار موعود، دوره 1، شماره 1، ص 173.

[301]. کتاب تکوین، باب 17، بند 20.

[302]. مهدی منتظر و سیر تاریخی و نشانه های ظهور، ص 174.

[303]. كتاب دانیال نبى، باب 12، بند 1 و 13.

[304]. همان، بند 3 و 4.

[305]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 42 و 43.

[306]. كشورهاى آمريكا و شمال اروپا عمدتاً پروتستان، و كشورهاى جنوب اروپا و آمريكاى لاتين عمدتاً كاتوليک هستند و پيروان مذهب ارتدوكس در اروپاى شرقى حضور دارند.

[307]. قنبرى، آيت‏، آينده جهان در نگاه اديان، ص 51، به نقل از سروستانى، اسماعيل، «رسانه، مهدويت و مسيحيت صهيونيستى»، فصلنامه دانشجويى گل نرگس، تابستان و پاييز 1383، ص 53.

[308]. صهيونيسم به جنبش سياسى- مذهبى يهوديان براى حضور در فلسطين و حق حاكميت يهود بر كل اين ‏سرزمين اطلاق مى‏شود، لذا مسيحيانى كه به طور جدى از بازگشت يهوديان به فلسطين به عنوان ارض موعود حمايت مى‏كنند، «مسيحى صهيونيست» شناخته مى‏شوند.

[309]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 51، به نقل از حيدر رضا ضابط، «صهيونيسم مسيحى»، مجله معارف، ش 20، آبان 1383، ص 7.

[310]. همان، ص 51 و 52.

[311]. کتاب مقدس، کتاب اشعياء نبى، باب 11، بند 11 و 12.

[312].اواد، پيشارا، (کالج مطالعات کتاب مقدس، بيت لحم)، «مسيحيت صهيونيستى»، ترجمه: شفيعى سروستانى، فاطمه، مجله موعود، ش 40، ص 35 و 36؛ و نيز نک: بيانيه سومين کنگره بين‏المللى مسيحيت صهيونيستى، ترجمه واحد پژوهش و تحقيقات موعود، مجله موعود، شماره 40، ص 40 – 42.

[313]. مسیحیت صهیونیستی، ص 35 و 36.

[314]. بيانيه سومين کنگره بين‏المللى مسيحيت صهيونيستى، بند 3 و 10.

[315]. همان، بند 11.

[316]. همان، بند 7.

[317]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 55.

[318]. همان، ص 55 و 56.

[319]. همان، ص 56، به نقل از صهيونيسم مسيحى، مجله معارف، ش 20، ص 7.

[320]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 56.

[321]. قنبرى، آيت‏، آينده جهان در نگاه اديان، ص 33.

[322]. دوانى، على، موعودى كه جهان در انتظار اوست، ص 34؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏14، ص 185 و 186؛ زرتشت، اوستا، گزارش و پژوهش: دوستخواه، جلیل، پیشگفتار ص 11 – 13.

[323]. موعودى كه جهان در انتظار اوست، ص 34.

[324]. ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: حکمت، علی اصغر، ص 319.

[325]. سليمان، كامل‏، روزگار رهايى‏، مترجم: مهدى‏پور، على اكبر، ج 1، ص 13، به نقل از جاماسب نامه، ص 121.

[326]. تاريخ جامع اديان، ص 315.

[327]. آينده جهان در نگاه اديان، ص 33 و 34.

[328]. تاریخ جامع ادیان، ص 319.

[329]. همان، ص 319 و 320.