searchicon

کپی شد

شافعی محمد بن ادریس

چکیده مقاله شافعی

محمد بن ادریس شافعی؛ از جمله امامان بزرگ اهل‌سنت و از پيشوايان و ائمه اربعه آنها، در سال ۱۵۰ قمری در غزه فلسطین متولد شد و در کودکی پدر خود را از دست داد. در دو سالگی به همراه مادرش به مکه رفت و در آن‌جا بزرگ شد.

وی برای به‌دست آوردن دانش به شهرهای مختلف سفر می‌کرد، او در روز آخر رجب سال ۲۰۴ قمری در ۵۴ سالگی در مصر وفات کرد و در همان‌جا دفن شد.

نسب او در عبدمناف با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یکی می‌شود و مادر وی از نسل امام علی (علیه السلام) بوده‌است.

محمد بن ادریس را قُرشی، مُطلبی و شافعی خوانده‌اند و از خانواده‌اش اطلاعی در دست نیست. وی در فقه، حدیث و تفسیر از اساتید برجسته‌ای بهره برد و در آن علوم سرآمد شد. او از محضر مالک بن انس، سفیان بن عیینه، شیبانی و مسلم بن خالد زنجی استفاده نمود.

شافعی در سال 189 قمری به مکه رهسپار شد و به تدریس فقه، تفسیر و حدیث پرداخت. وی تا سال 195 قمری در مسجدالحرام به تربیت شاگردانی پرداخت، از جمله مهم‌ترین شاگردان وی می‌توان به ابوبکر محمد بن ادریس، ابراهیم بن محمد بن شافع، اسماعيل بن يحيى مزنى، ابن ابی الجارود و ابوبکر حمیدی اشاره کرد.

شافعی جایگاه و منزلت بسیار والایی نزد اهل سنت داشته و دارد. وى مكرر به نظم و نثر، به فضايل و مناقب اهل البيت (عليهم السّلام) اقرار و اعتراف نموده ‌است.

مهم‌ترین آثار شافعی را می‌توان در سه‌دسته تقسیم نمود:

  1. قانونمند کردن علم اصول و ابداع اصول حدیث.
  2. آثار قلمی، برخی از محققان ۱۱۳ کتاب را به شافعی نسبت داده‌اند.
  3. شاگرد پروری.

مهم‌ترین تألیفات شافعی عبارتند از: كتاب «الأمّ»، «مسند شافعى»، «الرسالة»، «مبسوط»، «احکام القرآن»، «اختلاف الحدیث»، «تعظیم قدر الصلاة»، «الأسماء و القبایل فی اختلاف العراقیین»، «حجة».

فقه شافعی در کشورهایی؛ مانند یمن، مصر، و کشورهای شرق آسیا؛ هم‌چون اندونزی و مالزی طرفداران بسیار دارد. این مذهب در فلسطین و اهل سنت یمن نیز اکثریت را دارا است و در میان اهل سنت عراق، دومین مذهب می‌باشد.

پیروان مذهب شافعی در بخش‌های غربی ایران در استان‌های کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه نیز مستقر هستند.

زندگی‌نامه شافعی

شافعی در سال ۱۵۰ قمری در غزه فلسطین متولد شد.[1] در کودکی پدر خود را از دست داد[2] و در دو سالگی به همراه مادرش به مکه رفت[3] و در آن‌جا بزرگ شد.[4] شافعی در هفت سالگی، قرآن و در ده سالگی، کتاب «الموطأ» اثر مالک بن انس را حفظ کرد.[5] او پس از مدتی به مدینه رفت و کتاب الموطأ را از حفظ برای مالک خواند.[6] شافعی تا وفات مالک در سال ۱۷۹ قمری، در مدینه ماند و پس از آن به یمن رفت.[7]

شافعی سفرهایی به بغداد و مکه داشت[8] و در سال ۱۹۹ قمری وارد مصر شد، کتاب‌های بسیاری در آن‌جا تألیف کرد و به شهرت بسیار رسید.[9] او پنج سال در مصر زندگی کرد[10] و در روز آخر رجب سال ۲۰۴ هجری در ۵۴ سالگی[11] در آن کشور وفات کرد و در همان‌جا دفن شد.[12] در زمان ایوبیان بر روی قبر شافعی بارگاهی ساختند که توسط مردم زیارت می‌شود.[13]

 

نسب و خاندان شافعی

سلسله نسب شافعی عبارت است از: «محمد بن إدریس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبید بن عبدیزید بن هاشم بن مطلب بن عبدمناف».[14] نسل او در عبدمناف با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، یکی می‌شود.[15] جدّ شافعی به نام سائب در جنگ بدر، پرچمدار بنی‌هاشم در سپاه مکه بود و اسیر شد. وی برای آزادی، مبلغی را پرداخت کرد و پس از آن مسلمان شد.[16]

مادر شافعی؛ «فاطمه» بنابر قولی دختر عبیدالله بن حسن بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم السلام) است[17]؛ بنابراین وی از نسل امام علی (علیه السلام) می‌باشد.[18]

در خصوص نسب شافعی بهتر است به این نکته اشاره شود که نسبش با بنى‌هاشم و بنى‌اميه پيوند پيدا مى‏كند[19] و در عبدمناف به هم می‌رسد. وی از فرزندان مطلب بن عبدمناف[20] است و در واقع، عبدمناف جدّ نهم او محسوب می‌شود.[21]

 

ولادت و دوران کودکی شافعی

محمد بن ادریس شافعی در سال 150 هجری[22] (سال وفات ابوحنیفه) در غزه[23] از شهرهای شام (فلسطین)[24] و به نقلی در یمن[25] به دنیا آمد. تولد شافعی در شهر غزه از شهرت بیشتری برخوردار است. از خود شافعی نیز نقل شده است: «من در غزه متولد شدم و سپس در حالی که دو سال داشتم به مکه آورده شدم».[26]

 

اسامی و القاب مشهور شافعی و فلسفه آن‌ها

محمد بن ادریس را قُرشی، مُطلّبی و شافعی خوانده‌اند.[27] او هم‌چنین به امام شافعی نیز شهرت دارد.[28] او محمد بن ادريس بن الياس بن عثمان بن شافع بن سايب بن عبيد بن عبد الله بن يزيد بن هاشم بن مطلب بن عبد مناف است. او را شافعى به شافع[29] و مطلّبى به مطلّب كه اجداد او بوده‏اند، منسوب مى‏کنند[30] و چون از نسل قریش است، او را قرشی نیز خوانده‌اند.

 

تحصیلات شافعی

شافعی از همان سنین کودکی به مکتب‌خانه رفت و به آموختن قرآن و مسائل دینی پرداخت. وی قرآن را در 7 سالگی آموخت[31] و به سرعت مدارج ترقی را طی کرد. از خود او نقل شده‌ است كه قرآن را در سن هفت سالگى و «مؤطا»[32] را در سن ده سالگى به خاطر سپرده است.[33]

وی در فقه، حدیث و تفسیر از اساتید برجسته‌ای بهره برد و در آن علوم سرآمد شد.

 

اساتید شافعی

«محمد بن ادریس شافعى» در طول زندگی علمی خود از استادان متعدد و متبحری استفاده کرده است. وی مراتب فقهى را از «مالک بن انس » و مراتب حديثى را از «محمد بن شيبانى» فرا گرفته است.[34] او به منظور فرا گرفتن درس تفسیر و حدیث، به محضر سفیان بن عیینه [35]و برای فرا گرفتن درس فقه و احکام دین، به محضر مسلم بن خالد زنجی شتافت. [36]و در همین زمان در تفسیر به درجه‌ای رسید که بزرگ‌ترین استاد تفسیر مکه؛ «سفیان بن عیینه»، هرگاه سؤالی در زمینه تفسیر آیه‌ای پیش می‌آمد به وی اشاره می‌کرد و می‌گفت: از این نوجوان بپرسید.

شافعی در ابتدا به شعر و ادبیات عرب علاقه نشان داد، اما پس از مدّتی به فقه علاقه‌مند شده و به یادگیری آن پرداخت.[37] او در مکه نزد مسلم بن خالد زنجی؛ مفتی بزرگ مکه، فقه را آموخت.

مالک بن انس یکی از فقهای اربعه اهل‌سنت، استاد شافعی[38] بوده است. وی به مدینه رفته و شاگرد مالک بن انس گردید.[39] شافعی تا وفات مالک در سال ۱۷۹ قمری در مدینه باقی ماند و پس از آن به یمن رفت.[40]

او در یکی از سفرهایش به بغداد با محمد بن حسن شیبانی که دوست ابوحنیفه بود،‌ همراه شد و با روش‌های فکری و فقهی حنفی نیز آشنا شد و توانست از آن در فقه خود استفاده کند.[41] «امام شافعى می‌گويد: از علم شيبانى يک بار شتر استفاده نمودم».[42]

وی برای به دست آوردن حدیث به شهرهای مختلف سفر می‌کرد.[43]

شافعی در علم فقه و احکام دین به حدی از تخصص و آگاهی رسید که مسلم بن خالد زنجی، بزرگ‌ترین استاد فقه، در بیست سالگی، وی را به فتوا دادن مجاز نمود و خطاب به او گفت: «ای ابا عبدالله کار فتوا دادن را آغاز کن، به خدا وقت آن فرا رسیده است که تو این وظیفه را انجام دهی».[44]

شافعی در ابتدا به شعر و ادبیات عرب علاقه نشان داد و در کسب این علم تلاش بسیار کرد.[45] او هفده سال در میان قبیله هذیلیان زندگی کرد که از فصیح‌ترین قبائل عرب به شمار می‌رفتند و در جستجوی شعر و لغت، سفری به یمن نیز داشت.[46] استعداد او موجب شد تا در شعر و فصاحت کلام، رشد بسیاری داشته باشد.[47]

شافعی شعر نیز می‌سرود. او در شعر خود به برخی مفاهیم خاص شرعی پرداخته است. هم‌چنین اشعاری در مورد اهل‌بیت پیامبر (علیهم السلام) نیز از او وجود دارد. شافعی اشعار بسیاری در مورد مفاهیم اخلاقی سروده است.[48]

وی خود را شاعر نمی‌دانست و معتقد بود اگر شعر در شأن علماء بود، او شاعرتر از «لبید»؛ شاعر معروف عرب می‌بود.[49]

 

فرازهای زندگی شافعی

زندگی محمد بن ادریس شافعی، فرازهای مختلفی داشته است. وی با توجه به استعداد فوق العاده و نبوغ خاصی که داشت، توانست پله‌های ترقی را زود طی کند. علاوه بر نبوغ و استعداد، استفاده از اساتید بزرگ و سفرهای علمی، تأثیر فزاینده‌ای در رشد علمی وی داشته ‌است.

 

شافعی و سفرهای علمی

شافعی به منظور تکمیل دروس خود و کسب مقامات بالاتری در فقه و اجتهاد به شهرهای مختلفی سفر نمود. «ابو عبد الله محمد بن ادريس»، در مكه نشو و نما يافته و در آن‌جا و مدينه به دریافت كمال پرداخته است. پس از آن، دوبار به بغداد مسافرت كرده و در هربار به نقل احاديث اشتغال‏ ورزيده است و از آن‌جا به مصر كوچ كرده و تا هنگام مرگ در آن سرزمين به‌سر برده است.[50]

توضیح این‌که: وی ابتدا به مدینه رفت و در نزد مالک بن انس (پیشوای مذهب مالکی) به کسب دانش پرداخت،[51] شافعی کمتر از یک سال در مدینه ماند، سپس در سال 172 هجری به کوفه رفت. مدت یک سال نیز در آن‌جا به فراگیری دانش اشتغال داشت. سپس از آن‌جا به شمال عراق و شام رفت و مجدداً در پایان سال 174 قمری به مدینه بازگشت.[52] مدت پنج سال دیگر از محضر امام مالک، اساتید دیگری؛ چون ابراهیم بن سعد انصاری، عبدالعزیز بن محمد و… دانش فراوانی به‌دست آورد.[53]

شافعی در سال 189 قمری در حالی که 39 سال داشت و به درجه اجتهاد مطلق رسیده بود، به مکه رهسپار شد و به تدریس فقه، تفسیر و حدیث پرداخت.[54] وی تا سال 195 قمری در مسجدالحرام به تربیت شاگردانی پرداخت،[55] سال 195 به بغداد رفت و در این شهر به تدریس پرداخت. با آشفتگی اوضاع در این شهر، مجدداً در سال 197 به مکه رهسپار شد، اما در سال 198 قمری پس از آرام شدن اوضاع بغداد، باز به این شهر رفت و در مسجد جامع غربی بغداد حلقه‌های درس فقه و تفسیر خویش را دایر کرد.[56] سپس در سال 199 به مصر رفت و تا زمان وفاتش در مصر اقامت داشت.[57]

 

وفات شافعی

تمامی مورخان، سال وفات شافعی را 204 قمری در مصر ذکر کرده‌اند.[58] او در قرافه[59] كوچک دفن شد و قبرش كه نزديک «المقطم» است، مورد زيارت مردم قرار گرفته ‌است‏.[60]

مسعودی می‌نویسد: «شافعی در ایام خلافت مأمون، در ماه رجب، شب جمعه سال 204 هجری وفات یافت. وی هنگام مرگ 54 سال داشت. «سری بن حکم» امیر مصر، بر او نماز خواند، سپس در جوار قبور شهیدان در مقبره بنی عبدالحکم به خاک سپرده شد.[61]

 

شافعی و اهل بیت (علیهم السلام)

محمّد بن ادريس شافعى که از جمله امامان بزرگ اهل تسنن واز پيشوايان و ائمه اربعه آنها می‌باشد، به طور مكرر و به صورت نظم و نثر، به فضايل و مناقب اهل البيت (عليهم السّلام) اقرار و اعتراف نموده‌ است.[62]

به عنوان نمونه: وی می‌گويد: من تعجّب می‌كنم از حال على (عليه السّلام)؛ چه آن‌كه دشمنان آن حضرت (از اموی‌ها و نواصب و خوارج)، از روی بغض و كينه، فضايل آن حضرت را نقل نمى‏كنند و دوستان على هم از ترس و تقيّه، از ذكر مناقب او خوددارى می‌نمايند، مع ذلک تمام كتاب‌ها از فضائل و مناقب آن حضرت پر است (و نام وی) نُقل تمام مجالس است.[63]

امام شافعيه حديث غدير را نیز روايت نموده است‏.[64]

زمانی که شافعی در یمن حضور داشت، هارون الرشید خلیفه عباسی، او را به همراه تعدادی دیگر به جرم تشیع به بغداد فراخواند، البته او از این اتهام تبرئه شد. این اتهام به جهت فضایلی بود که شافعی از امام علی (علیه السلام) نقل کرده بود.[65] شافعی، اشعاری در مدح اهل‌بیت پیامبر (علیهم السلام) و امام علی (علیه السلام) سروده است.[66] برخی از اشعار او در وصف اهل بیت (علیهم السلام) و در مدح آنان چنین است:

یا آلَ بَیتِ رَسولِ الله حُبُّکُمُ             فَرضٌ مِنَ الله فی القُرآنِ أنزَلَهُ

یکفیکم فی عظیم الفخر انکم         مَن لم یُصَلّ علیکم لا صلاة له[67]

«اى خاندان رسول خدا! محبت شما در قرآنی که خداوند نازل کرده، از سوى خدا بر ما واجب شده است و محبت شما را بر ما لازم شمرده است. در بزرگوارى و عظمت مقام شما همين بس كه هر كسى در نماز درود بر شما نفرستد، نماز او مقبول پيشگاه خداى تعالى قرار نمى‏گيرد».

آلُ النبی ذَریعتی              و هُم إِلَیهِ وسیلتی

أَرْجُو بهم أعْطی غَدا         یُبْدِی الْیمین صحیفتی[68]

«آل پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) دستاویز و مستمسک من هستند و همانا آنان وسيله رسیدن من به پيامبر اکرم (صلّى اللّه عليه و آله) هستند؛ آرزومندم كه فرداى قيامت به بركت آل بيت پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) نامه‏ عمل مرا به‌دست راست من بدهند».‏

یا راکباً قِف بالمُحَصَّبِ مِن منی                    وَاهتِف بِقاعِدِ خَیفِها وَالنَّاهِضِ

سَحَراً إذا فاضَ الحَجیجُ إلی مِنی                 فَیضاً کمُلتَطِمِ الفُراتِ الفائِضِ

إن کانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحمَّدٍ                       فَلیشهَدِ الثَّقَلانِ أنّی رَافضِی[69]

«اى سوارى كه عازم حج هستى، در آن‌جا كه در نزديكى منى، براى رمى جمرات ريگ جمع مى‏كنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بايست و فرياد بزن به تمام كسانى كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت مى‌‏باشند.

فرياد بزن به هنگام سحر كه حاجيان از مشعر به سوى منى كوچ مى‏كنند و همچون نهرى عظيم و خروشان وارد سرزمين منى مى‏شوند.

آرى فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد (صلى اللَّه عليه و آله و سلّم) رفض و ترک دين خداست، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضى هستم».

شافعی در زمانی به امام علی (علیه السلام)‌ اظهار مودت و موالات می‌کرد که بزرگداشت علویان و بیان مناقب آنان، گناهی نابخشودنی و موجب تعقیب و محاکمه و مجازات بود.[70] با این حال شافعی در مورد امام علی (علیه السلام) چنین سروده است:

إنّا عَبیدٌ لِفتی أنزلَ فِیهِ هَل أتَی                   إلی مَتی أکتُمُهُ؟ إلی مَتی؟ إلی مَتی؟[71]

«من عبد آن جوان‌مردی هستم که در شأنش سوره «هل أتی» نازل شد، پس تا کی پنهانش کنم؟ تاکی؟ تا کی؟».

قَالُوا: تَرَفَّضتَ قُلتُ: کلَّا                  مَا الَّرفضُ دینی وَ لا إعتِقادی

لکن تَوَلَّیتُ غَیرَ شَک                     خَیرَ إمَامٍ وَ خَیرَ هَادی

إن کانَ حُبُّ الوَلِی رَفضاً                 فإنَّ رفضی الی العِباد[72]

«گفتند: رافضی شدی، گفتم: هرگز دین و اعتقادم رفض نیست، ولی بدون تردید، بهترین امام و هادی را دوست دارم. اگر دوستی «ولیّ»، رفض است، پس رفض من به سوی بندگان (خدا) است».

شافعی در مورد ابوبکر و خلفای دیگر[73] و هم‌چنین ابوحنیفه[74] نیز اشعاری دارد.

شافعی، خلفای راشدین را به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی (علیه السلام) دانسته است.[75] برخی محققان اهل‌سنت، فتاوای شافعی علیه شیعیان را جمع کرده و معتقدند شافعی از مخالفان سرسخت شیعه بوده‌است.[76] در مقابل، برخی محققان شیعه، نظرات و آرای شافعی که نشان از گرایشات او به شیعه است را جمع کرده‌اند.[77] احمد پاکتچی از محققان معاصر، شافعی را از نزدیک‌ترین عالمان اهل‌سنت به حلقه‌های شیعه دانسته است.[78]

به هر حال «شافعى»، علاقه شديدى نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و حضرت علی (علیه السلام) داشت.[79] چندان كه در يكى از روزها مردى نزد او آمد و مسأله‏اى پرسيد، «شافعى» او را پاسخ داد. آن مرد گفت: در پاسخى كه دادى برخلاف فرمايش على بن ابيطالب (عليه السلام) فتوا دادى! «شافعى» گفت: تو فتواى على (عليه السلام) را اثبات كن تا من صورت بر خاک نهم و بگويم اشتباه كرده‏ام و به خطاى خود اعتراف كنم و طبق فرمايش على (عليه السلام)، فتوا دهم.![80]

گواه ديگر اين‌كه در يكى از روزها، وارد مجلسى شد كه بعضى از علوى‏ها در آن مجلس حضور داشتند. «شافعى» ساكت نشست. هنگامى كه علت سكوتش را سؤال كردند، در پاسخ گفت: در مجلسى كه يكى از آنها حضور داشته باشد، مرا حق سخن نيست و آنها به اين كار سزاوارترند. رياست و فضل درخور آنهاست.

گواه سوم اين‌كه شخصى با «شافعى» ملاقات كرد و پرسيد: در حق على (عليه السلام) چه مى‏گویى؟ در پاسخ گفت: چه گويم درباره مردى كه دوستان او از ترس دشمنانشان، مناقب و فضائل او را كتمان كردند و دشمنان از راه كينه‏ورزى، مناقب او را كتمان نمودند، در حاليكه مناقب و فضائل او به اندازه‏اى است كه خاور و باختر جهان را پر كرده است.[81]

 

جایگاه شافعی نزد اهل ‌سنت

شافعی جایگاه و منزلت بسیار والایی نزد اهل سنت داشته و دارد. برخی بزرگان اهل سنت معتقدند: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به آمدن شافعی اشاره کرده و او را مصداق روایت خودش دانسته‌اند که فرمودند: «خداوندا قریش را هدایت فرما، همانا عالمی از قریش خواهد آمد که علم او در همه زمین پخش خواهد شد».[82]

عطار نیشابوری، شافعی را سلطان شریعت و طریقت، مفتی اسرار الهیه و وارث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) معرفی کرده و داستان‌های بسیاری را نیز از وی نقل می‌کند.[83]

احمد بن حنبل، شافعی را به خورشید دنیا و سلامتی بدن تشبیه می‌کند.[84] ابن‌کثیر نیز شافعی را به عنوان یکی از ائمه اسلام[85] و هم‌چنین خطیب بغدادی او را با عنوان «ربّ الفقهاء و تاج العلماء» معرفی می‌کند.[86]

شافعی خوابی را نقل می‌کند که در آن، امام علی (علیه السلام) را دیده که انگشتر خود را در آورده و در دهان شافعی قرار داده است تا علم ایشان و علم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به وی منتقل شود.[87]

فخر رازی کتابی با نام «ترجیح مذهب الشافعی علی غیره» نوشته و در آن، مناقب بسیاری را به شافعی نسبت می‌دهد.[88]

 

آثار و اقدامات شافعی

مهم‌ترین آثار شافعی را به سه دسته می‌توان تقسیم نمود:

  1. قانونمند کردن علم اصول و ابداع اصول حدیث.
  2. آثار قلمی.
  3. شاگرد پروری.

که در ادامه مقاله به این موارد اشاره می‌شود.

 

قانون‌مندکردن علم اصول و ابداع اصول حدیث توسط شافعی

محمد بن ادریس شافعی موفق شد، علم اصول را قانونمند کند. وی اصول و قواعد فقه را وضع کرد. هم‌چنین بنانهادن قواعد از ابتکارات وی می‌باشد.[89] شافعی علاوه بر تدوین اصول فقه، اصول حدیث را نیز ابداع کرد.[90]

منابع فقه از نظر شافعی، قرآن، حدیث، اجماع، قول و رأی اصحاب و قیاس می‌باشند [91]

 

تألیفات شافعی

محققان، شافعی را در فقه،‌ حدیث، ادبیات عرب و شعر بسیار متبحر دانسته‌اند.[92] برخی محققان، ۱۱۳ کتاب را به شافعی نسبت داده‌اند.[93] یاقوت حموی در کتاب معجم الأدباء بیش از ۱۲۰ کتاب از شافعی نام می‌برد[94] و «بيهقى» اوّلين كسى است كه نصوص «امام شافعى» را در ده جلد جمع‏آورى كرده است.[95]

بعضی از تألیفات شافعی عبارتند از:

  1. كتاب «الامّ»[96] در هشت مجلّد قطور؛[97] که مهم‌ترین و مشهورترین کتاب شافعی است.[98]
  2. «مسند شافعى»؛[99]
  3. «الرسالة»؛
  4. «مبسوط»؛[100]
  5. «احکام القرآن»؛[101]
  6. «اختلاف الحدیث»؛[102]
  7. «تعظیم قدر الصلاة»؛[103]
  8. «الأسماء و القبایل فی اختلاف العراقیین»؛[104]
  9. کتاب «حجة» که در رد مذهب ابوحنیفه و تأیید مذهب امام مالک نوشته شد.[105]

 

فقه شافعی

فقه شافعی برپایه حدیث بنا شده بود، به نحوی که برخی فقه شافعی را فقهی «حدیث مدار»[106] و شافعی را «ناصر الحدیث»[107] معرفی کرده‌اند. منابع روایی شافعی گسترده بود و از صورت تک‌بومی، خارج شده و محدود به مدینه نبود؛ به همین جهت مسأله احادیث متعارض در فقه شافعی جایگاهی پراهمیت یافت[108] و شافعی کتابی با عنوان «اختلاف الحدیث» تألیف کرد.[109]

شافعی در فقه خود از برخی روش‌های اصحاب رأی نیز استفاده می‌کرد. او توانست میان این دو روش جمع نماید.[110] روش او به نحوی بود که احمد بن حنبل؛ برجسته‌ترین شاگرد او می‌گفت: ما اصحاب رأی را لعن می‌کردیم و آنان نیز ما را لعن می‌کردند، تا این‌که شافعی آمد و این دو روش را با یک‌دیگر یکی ساخت.[111]

برخی محققان، فقه شافعی را فقهی نظام‌یافته و مبتنی بر اصول معرفی کرده‌اند.[112]

محققان معتقدند: تحصیل در منطقه‌های مختلف اسلامی، تأثیراتی بر افکار و آثار شافعی گذاشت؛[113] برای نمونه او اجماع بومی فقهای مدینه را نامعتبر می‌دانست و اجماع تمامی امت را دلیل شرعی قابل استناد معرفی کرد.[114]

در اذهان و افکار عمومی جامعه شیعه، معمولا شافعی‌مذهب‌ها را به شیعه امامیه نزدیک‌تر می‌دانند.[115] شافعی صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشهد نماز را لازم و ضروری می‌دانست[116] و هم‌چنین گفتن «الصلاه خیر من النوم» در اذان را مکروه اعلام کرد.[117]

گستره جغرافیایی فقه شافعی

فقه شافعی در کشورهایی؛ مانند یمن، مصر، کشورهای شرق آسیا؛ هم‌چون اندونزی و مالزی، طرفداران بسیاری دارد.[118] این مذهب در فلسطین و اهل سنت یمن نیز اکثریت را دارا است و در میان اهل سنت عراق دومین مذهب می‌باشد.[119]

پیروان مذهب شافعی در بخش‌های غربی ایران در استان‌های کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه نیز مستقر هستند.[120]

 

شاگردان و یاران شافعی

برخی از شاگردان شافعی عبارتند از:

  1. احمد بن حنبل؛
  2. سلیمان بن داوود؛
  3. حمیدی؛
  4. کرابسی ابوثور؛
  5. زعفرانی؛
  6. بویطی؛
  7. ابوبکر محمد بن ادریس؛
  8. ابراهیم بن محمد بن شافع؛
  9. ابن ابی الجارود؛
  10. ابوبکر حمیدی؛
  11. اسماعيل بن يحيى مزنى؛
  12. ابوذر محمد بن يوسف بخارى.

توضیح مطلب این‌که؛ از جمله کسانی‌که در بغداد و مصر از محضر شافعی بهره بردند می‌توان به احمد بن حنبل[121] (پیشوای مذهب حنبلی) نام برد. وی از اين ويژگى همواره برخوردار بود تا اين‌كه «امام شافعى» درگذشت،[122] هم‌چنین از شاگردان وی سلیمان بن داوود، حمیدی، کرابسی ابوثور، زعفرانی، و بویطی بودند. برخی از شاگردان وی به پایه اجتهاد مطلق رسیدند. [123]

شافعی در سال 189 قمری در حالی که 39 سال داشت و به اجتهاد مطلق رسیده بود، به مکه رهسپار شد و به تدریس فقه، تفسیر و حدیث پرداخت.[124] وی تا سال 195 قمری در مسجدالحرام به تربیت شاگردانی پرداخت که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به ابوبکر محمد بن ادریس، ابراهیم بن محمد بن شافع، ابن ابی الجارود و ابوبکر حمیدی اشاره کرد.[125]

امام محمد بن ادريس شافعى هنگامى كه بر بنى عبدالحكم در مصر نازل شد، گروهى از ايشان، معلومات مربوط به مذهب شافعى را فرا گرفتند و بویطى و مزنى و ديگران از شاگردان وى به شمار می‌رفتند.[126] اسماعيل بن يحيى مزنى نیز از شاگردان خاص امام شافعى به‌شمار می‌رود.[127] هم‌چنین ابوذر محمد بن يوسف بخارى از جمله اصحاب امام شافعى بود.[128]

 

کتاب‌نامه مقاله شافعی

  1. ابراهیم سلیم، محمد؛ دیوان الإمام الشافعی؛‌ مکتبة ابن‌ سینا، قاهره، بی‌تا.
  2. ابن اثير، عزالدين على؛ كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران؛ ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس؛ مؤسسه مطبوعاتى علمى، تهران، 1371ش.
  3. ابن العِبرى؛ تاریخ مختصر الدول؛ ترجمه: آيتى، عبدالمحمد؛ انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، تهران، 1377ش.
  4. ابن جوزی، عبدالرحمن؛ المنتظم؛ دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1412ق.
  5. ابن‌ حجر، احمد بن محمد؛ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة؛‌ المحقق: ترکی، عبدالرحمن بن عبدالله، کامل محمد الخراط؛ مؤسسة الرسالة، لبنان، ۱۹۹۷م.
  6. ابن خلدون‏، عبدالرحمن؛ تاريخ ابن خلدون؛ ترجمه: آيتى، عبدالمحمد؛ مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.
  7. ابن خلدون، عبدالرحمن؛ تاريخ ‏ابن ‏خلدون؛ ترجمه: پروين گنابادى، محمد؛ انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، تهران، 1375ش.
  8. ابن‌ خلکان، احمد بن محمد؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان؛ محقق: احسان عباس؛ دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
  9. ابن ‌عثمان، موفق الدین؛ الدرر المنظم فی زیارة الجبل المقطم؛ مقدمه: حسن باشا؛‌ محقق: محمد فتحی ابوبکر؛‌ الدار المصریة اللبنانیة، قاهره، ۱۴۱۵ق.
  10. ابن عساکر، علی بن حسن؛ تاریخ مدینه دمشق؛ دارالفکر، چاپ اول، بیروت، 1415ق.
  11. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ دارالفکر، بیروت، 1407ق.
  12. ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر؛ طبقات الشافعیة؛ مصحح: عبدالحفیظ منصور؛ دار المدار الإسلامی، بیروت، ۲۰۰۴ م.
  13. أبوعبدالبر محمد کاوا؛ الإمام الشافعی و موقفه من الرافضة؛ بی‌جا، بی‌تا.
  14. احمدیان، عبدالله؛ امام شافعی؛ احسان، چاپ دوم، تهران، 1375ش.
  15. ارموى، مير جلال الدين؛ تعليقات نقض‏؛ ‏انتشارات انجمن آثار ملى‏، تهران‏، 1358ش‏.
  16. إسنوی، عبدالرحیم بن حسن؛ طبقات الشافعیة؛ دارالفکر، بیروت، ۱۹۹۶م.
  17. امیدی، جلیل؛ «نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی»؛ مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 33، شماره ۶۸، 1379ش، صفحات 171 تا 197.
  18. امین، احمد؛‌ ضحی الإسلام؛ دارالکتب العربی، بیروت، بی‌تا.
  19. امینی، عبدالحسین؛ ترجمه الغدير؛ جمعی از نویسندگان؛ بنياد بعثت، تهران‏، بی‌تا.
  20. برفی، محمد؛ «بررسی علل همگرایی و ناهمگرایی دو مذهب شافعی و حنفی با شیعه امامیه»؛ سایت روزنامه رسالت، شماره ۶۹۴۲، ۱۳۸۸ش.
  21. بغدادی، ابن الندیم؛ الفهرست؛ بی جا، بی تا.
  22. بغدادی، خطیب؛ تاریخ بغداد؛ دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1417ق.
  23. بلعمى، ابوعلی محمد؛ تاريخ‌نامه ‏طبرى؛ تحقيق: روشن، محمد؛ چاپ دوم، تهران، 1378ش.
  24. بیهقی، احمد بن حسین؛ احکام القرآن؛ دار القلم،‌ بیروت، بی‌تا.
  25. پاکتچی، احمد؛ «اسلام»؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۷ ش.
  26. پاکتچی، احمد و علیخانی، علی‌اکبر؛ «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ۱۳۹۰ش.
  27. حاجی خلیفه؛ کشف الظنون؛ دار احیاء الکتب العربیة، بی‌جا، بی‌تا.
  28. حسينى تهرانى، سيد محمد حسین؛ امام شناسى؛ علامه طباطبايى‏، چاپ سوم، مشهد، 1426ق.
  29. حموی، یاقوت بن عبد الله؛ معجم الأدباء؛ محقق: احسان عباس؛ دارالغرب الإسلامی، بیروت، ۱۹۹۳م.
  30. حموی، یاقوت بن عبد الله؛ معجم البلدان؛ دار صادر، چاپ دوم، بیروت، 1995م.
  31. روحانی، سید سعید؛ تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری؛ دفتر نشر معارف، چاپ سوم، قم، 1382 ش.
  32. ریاض، هانی؛ «بالصور.. قبة الشافعی.. أقدم أضرحة مصر فی مواجهة السرقات»؛ سایت العین الإخباریة، الجمعة 10/03/2017.
  33. زارع ‌زاده، «مذهب شافعی»، برگرفته از سایت رواق الحجاج.
  34. زمانی، محمدحسن/ آزادی، علی‌رضا؛ «چرایی کثرت مناقب‌نگاری امام علی (علیه السلام) توسط علمای شافعی مذهب»،؛ پژوهش‌نامه ثقلین، شماره ۲، تابستان ۱۳۹۴ش.
  35. سایت دانشنامه پژوهه.
  36. سایت ویکی شیعه.
  37. سلطان الواعظين شيرازى، سید محمد‏؛ شب‌هاى پيشاور در دفاع از حريم تشيع؛ دار الكتب الإسلامية‏، چاپ سی و نهم‏، تهران‏، 1379ش‏.
  38. شوکانی یمنی، محمد بن علی؛ نیل الأوطار؛ تحقیق: صبابطی، عصام الدین؛ دار الحدیث، مصر، ۱۹۹۳م.
  39. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک؛ الوافی بالوفیات؛‌ دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ق.
  40. عطار، محمد بن ابراهیم؛ تذکرة الأولیاء؛ ترجمه و تعلیق: عبدالعزیز منال یمنی؛ الهیئة المصریة العامة للکتاب، قاهره، ۲۰۰۶م.
  41. فيروز آبادى، سید مرتضی؛ فضائل پنج‌تن در صحاح شش‌گانه اهل سنت‏؛ ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر‏؛ انتشارات فيروز آبادى، چاپ اول‏، قم‏، 1374 ش.
  42. قاضی، سعد؛ محمد بن ادریس شافعی؛ دار غریب، قاهره، 2001م.
  43. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر بن احمد؛ تاريخ‏ گزيده؛ تحقيق: نوایی، عبدالحسين؛ امير كبير، چاپ سوم، تهران، 1364ش.
  44. مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب؛ ترجمه: پاینده، ابوالقاسم؛ انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ پنجم، تهران، 1374ش.
  45. مقدسى، أبو عبدالله محمد بن أحمد؛ أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم؛ ترجمه: منزوى، علی‌نقى؛ شركت مؤلفان و مترجمان ايران، چاپ اول، تهران، 1361ش.
  46. مير سيد حامد حسين؛ عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار؛ كتابخانه امير المؤمنين‏، چاپ دوم‏، اصفهان‏، 1366ش.
  47. نرشخى، ابو بكر محمد بن جعفر؛ تاريخ‏ بخارا؛ ترجمه: قباوى، أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر؛ تلخيص: محمد بن زفر بن عمر؛ تحقيق: مدرس رضوى، محمد تقى؛ چاپ دوم، تهران، توس، 1363ش.
  48. وزیر، ابراهیم بن علی؛ الإمام الشافعی؛ منشورات کتاب، واشنگتن، ۲۰۰۰ م.
  49. هوشمند؛ «اهل سنت ایران»؛ سایت روزنامه شرق.

 

 

[1]. بیهقی، احمد بن حسین، احکام القرآن، ص ۱۰.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. إسنوی، عبدالرحیم بن حسن، طبقات الشافعیة، ص ۸.

[5]. همان، ص ۹.

[6]. ابن‌عثمان، موفق الدین، الدرر المنظم فی زیارة الجبل المقطم، مقدمه: حسن باشا،‌ محقق: محمد فتحی ابوبکر،‌ ج ۱، ص ۴۸۴.

[7]. امین، احمد، ضحی الإسلام، ص ۲۱۹.

[8]. طبقات الشافعیه، ص ۹.

[9]. احکام القرآن، ص ۱۲.

[10]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۷۸.

[11]. حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم الأدباء، محقق: احسان عباس، ج ۶، ص ۲۴۱۲.

[12]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس، ج ۴، ص ۱۶۵.

[13]. ریاض، هانی، «بالصور.. قبة الشافعی.. أقدم أضرحة مصر فی مواجهة السرقات»، سایت العین الإخباریة، الجمعة 10/03/2017؛ ویکی شیعه.

[14]. ابن‌عثمان، موفق الدین، الدرر المنظم فی زیارة الجبل المقطم، مقدمه: حسن باشا،‌ محقق: محمد فتحی ابوبکر، ج ۱، ص ۴۸۳

[15]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس،‌ ج ۴، ص ۱۶۳.

[16]. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج ۱،‌ ص ۱۸.

[17]. طبقات الشافعیة، ص 252-251؛ قاضی، سعد، محمد بن ادریس شافعی، ص 8 .

[18]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۷۸؛ برگرفته از ویکی شیعه.

[19]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت‏، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 374 .

[20]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج 2، ص 437.

[21]. سایت دانشنامه پژوهه.

[22]. ابن اثير، عز الدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس، ج ‏16، ص 301؛ در تاریخ بخارا نیز آمده‌است: خواجه ابو حفص احمد بن حفص بن زبرقان بن عبدالله بن بحر عجلى بخارى، معروف به ابو حفص كبير، ولادتش در سال 150 هجرى است؛ یعنی در همان سالی كه امام شافعى متولد شده و ابو حنيفه در گذشته است.، نرشخى، ابو بكر محمد بن جعفر، تاريخ ‏بخارا، متن، ترجمه: قباوى، أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر، تلخيص: محمد بن زفر بن عمر، تحقيق: مدرس رضوى، محمد تقى، ص 258.

[23]. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج 4، ص 202.

[24]. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 51، ص278..

[25]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن کثیر؛ البدایه و النهایه، ج 10، ص 251 و 252.

[26]. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج 7، ص 432 و 433.؛ با استفاده از سایت دانشنامه پژوهه.

[27]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس،‌‌ ج ۴، ص ۱۶۳.

[28]  ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج ۱، ص ۱۷

[29]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت‏، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 374.

[30]. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تاريخ ‏گزيده، تحقيق: نوایی، عبدالحسين، متن، ص 626.

[31]. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ص 252.

[32]. موطأ مالک، او از میان صد هزار حدیث ده هزار روایت را انتخاب کرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آنها مراجعه می کرد و با محک قرآن و حدیث می سنجید تا آن که بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت.، سایت ویکی فقه.

[33]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 375‏.

[34]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر،ج ‏4، ص 375 ‏.

[35]. بزرگترین استاد فقه در شهر مکه در آن زمان.

[36]. احمدیان، عبدالله، امام شافعی، ص 25.

[37]. بیهقی، احمد بن حسین، احکام القرآن، ص ۱۰ و ۱۱.

[38]. احکام القرآن، ص۱۱؛ ابن خلدون، عبد الرحمن، تاريخ‏ابن‏خلدون، ترجمه: پروين گنابادى، محمد، ج ‏6، ص 491.

[39]. همان، ص۱۱.

[40]. امین، احمد، ضحی الإسلام، ص ۲۱۹.

[41]. همان، ص ۲۲۰.

[42]. بلعمى، ابوعلی محمد، تاريخنامه ‏طبرى، تحقيق: روشن، محمد، ج ‏5، ص 1604.

[43]. همان، ص 221. .

[44]. سایت دانشنامه پژوهه. .

[45]. احکام القرآن، ص ۱۰ و۱۱.

[46]. امیدی، جلیل، «نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی»، مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 33، شماره ۶۸، ص ۱۷۲.

[47]. همان.

[48]. همان، ص ۱۷۶.

[49]. همان، ص ۱۷۵، با استفاده از سایت ویکی شیعه.

[50]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 374 و 375.

[51]. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ترجمه: آیتی، عبدالمحمد، ج 6، ص 491.

[52]. احمدیان، عبدالله، امام شافعی، ص 50 – 56.

[53]. همان، ص 56، شهید مطهری (ره) قائل است «فقهای بزرگ اهل سنت یا از شاگردان ائمه (علیهم السلام) بوده‌اند و یا از شاگردان شاگردان ائمه (علیهم السلام)، شافعی و احمد حنبل از شاگردان شاگردان امام صادق (علیه السلام) هستند. روحانی، سید سعید؛ تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری، ج 2، ص 211.

[54]. همان، ص 95.

[55]. همان، ص 106 و 107.

[56]. ابن ‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج 10، ص 251 و 252.

[57]. همان؛ سایت دانشنامه پژوهه.

[58]. ابن العبرى، تاریخ مختصر الدول، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، متن، ص 186؛ ابن اثير، عز الدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس، ج ‏16، ص 301؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج ‏2، ص 436 و 437.

[59]. در فاصله صدارس از فسطاط جائى است كه قرافه ناميده مى‏شود و در آن سقاخانه و مسجد و خلوتگاه و بازارى براى آخرت‏ جويان و جامعى زيبا هست. قبرستانش خوش‌ساخت است، شهر گرد آلود و گورستان سفيد مى‏نمايد و به درازى شهر كشيده شده. قبر امام شافعى در ميان مزنى و ابو اسحاق مروزى ديده مى‏شود. مقدسى، أبو عبد الله محمد بن أحمد، أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم، ترجمه: منزوى، علينقى، ج ‏1، ص 299 و 300.

[60]. امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدير، جمعی از نویسندگان، ج ‏9، ص 326.

[61]. مروج الذهب، ج ‏2، ص 436 و 437.

[62]. سلطان الواعظين شيرازى‏، سید محمد، شب‌هاى پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ص 62‏.

[63]. همان ، ص 386.

[64] . امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدير، جمعی از نویسندگان، ج ‏1، ص 142.

[65]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۹۸ و ۹۹.

[66]. امیدی، جلیل، نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی، ص ۱۹۴.

[67]. ابراهیم سلیم، محمد، دیوان الامام الشافعی،‌ ص ۱۲۱.

[68]. ابن‌حجر، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، المحقق: ترکی، عبدالرحمن بن عبدالله، کامل محمد الخراط، ج ۲، ص ۵۲۵.

[69]. دیوان الإمام الشافعی،‌ ص ۸۹.

[70]. نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی، ص ۱۹۴.

[71]. زمانی، محمدحسن، آزادی، علی‌رضا، «چرایی کثرت مناقب‌نگاری امام علی (علیه السلام) توسط علمای شافعی مذهب»، پژوهش‌نامه ثقلین، شماره ۲، ص ۳۲۸.

[72]. دیوان الامام الشافعی،‌ ص ۴۸.

[73]. همان، ص۸۶.

[74]. همان، ص۱۰۰.

[75]. پاکتچی، احمد، «شافعی»، ج ۱،‌ ص۱۶۱.

[76]. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: أبوعبدالبر محمد کاوا، الإمام الشافعی و موقفه من الرافضة.

[77]. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: الطائی، هل تشیع الشافعی، ۲۰۱۱م.

[78]. پاکتچی، احمد، «شافعی»، ج ۱، ‌ص ۱۴۹.

[79]. «ابن نديم» شافعى را شيعه دانسته و مى‏گويد: «و كان الشافعى شديدا فى التشيع» و سپس قرائنى را كه در متن به آن اشاره شده آورده است و مى‏گويد از اينها بوى تشيع به مشام مى‏رسد.

[80]. ارموى، مير جلال الدين، تعليقات نقض‏، ج 2، ص 609‏.

[81]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح شش‌گانه اهل سنت، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 375.

[82]. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج ۱، ص ۳۵.

[83]. عطار، محمد بن ابراهیم، تذکرة الأولیاء، ترجمه و تعلیق: عبدالعزیز منال یمنی، ص ۴۴۵ و 448.

[84]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس،‌ ج ۴، ص ۱۶۴.

[85]. طبقات الشافعیة، ج ۱، ص ۱۸.

[86]. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات،‌ ج ۲،‌ ص ۱۷۸.

[87]. تذکرة الأولیاء، ص ۴۴۷.

[88]. الوافی بالوفیات، ج ۲،‌ ص ۱۸۱. برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[89]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص 101.

[90]. همان، ص 117.

[91]. همان، ص 97

[92]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس،‌ ج ۴، ص ۱۶۳.

[93]. بیهقی، احمد بن حسین، احکام القرآن، ص ۱۲.

[94]. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء، محقق: احسان عباس، ج ۶، ص ۲۴۱۶ و ۲۴۱۷.

[95]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح شش‌گانه اهل سنت‏، ترجمه: ساعدى خراسانى‏، محمد باقر، ج ‏4، ص 378.

[96]. ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج 1، ص 73.

[97]. حسينى تهرانى، سيد محمد حسین، امام شناسى، ج ‏16-17، ص 442‏؛ المنتظم، ج 1، ص 73.

[98]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۱۷۸.

[99]. فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص 374.

[100]. المنتظم، ج 1، ص 73.

[101]. بغدادی، ابن الندیم، الفهرست، ص 41.

[102]. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 20.

[103]. همان، ص 32، 422، ج 2، ص 1391 و 1683.

[104]. همان.

[105]. احمدیان، عبدالله، امام شافعی، ص 163.

[106]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی ج ۸، ص ۴۴۶، برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[107]. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج ۲،‌ ص ۱۷۸.

[108]. «اسلام»، ج ۸، ص ۴۴۶.

[109]. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء، محقق: احسان عباس، ج ۶، ص ۲۴۱۶.

[110]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۱۷۸.

[111]. همان، ص ۱۸۶.

[112]. «اسلام»، ج ۸، ص ۴۴۷.

[113]. همان، ص۴۴۶.

[114]. همان.

[115]. برفی، محمد، «بررسی علل همگرایی و ناهمگرایی دو مذهب شافعی و حنفی با شیعه امامیه»، سایت روزنامه رسالت، شماره ۶۹۴۲.

[116]. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج ۱،‌ ص ۸۰.

[117]. شوکانی یمنی، محمد بن علی، نیل الأوطار،‌ تحقیق: صبابطی، عصام الدین، ج ۲، ص ۴۶؛ سایت ویکی شیعه.

[118]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۱۷۹.

[119]. زارع‌ زاده، «مذهب شافعی»، سایت ویکی شیعه.

[120]. هوشمند، «اهل سنت ایران»، سایت ویکی شیعه.

[121]. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، طبقات الشافعیة، مصحح: عبدالحفیظ منصور، ج ۱،‌ ص ۲۸؛ مستوفى قزوينى، حمدالله بن ابى بكر بن احمد، تاريخ ‏گزيده، تحقيق: نوایی، عبدالحسين، متن، ص 627.

[122]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح شش‌گانه اهل سنت‏، ترجمه: ساعدى خراسانى‏، محمد باقر، ج ‏4، ص 371.

[123]. احمدیان، عبدالله، امام شافعی، ص 161.

[124]. همان، ص 95.

[125]. همان، ص 106 و 107.

[126]. ابن خلدون، عبد الرحمن، تاريخ‏ابن‏خلدون، ترجمه: پروين گنابادى، محمد، ج ‏2، ص 912.

[127]. مير سيد حامد حسين‏، عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج ‏21، ص 520.

[128]. نرشخى، ابو بكر محمد بن جعفر، تاريخ‏بخارا، متن، ترجمه: قباوى، أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر، تلخيص: محمد بن زفر بن عمر ، تحقيق: مدرس رضوى، محمد تقى، ص 6.