کپی شد
نیابت نواب اربعه
فهرست
چکیده مقاله نواب اربعه
در عصر غیبت صغری، نوّاب اربعه که چهار نفر (1. عثمان بن سعید عمری 2. محمد بن عثمان عمری 3. حسین بن روح نوبختی 4. علی بن محمد سمری) از بهترین و شایستهترین یاران و اصحاب امام هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی (علیهم السلام) بودند، یکی پس از دیگری برای امر نیابت و واسطه بین مردم و امام غایبشان از طرف امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده شدند.
شاخصه تعیین غیبت صغری در مقابل غیبت کبری بهاین است که نائبان امام زمان (علیه السلام) بهطور خاص از طرف آنحضرت انتخاب و همواره توسط نائب پیشین اعلام میشدند، البته امام زمان (عليه السلام) وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف داشت.
نظر بهاینکه عدهای با ادعای نیابت خاص مدعی ارتباط با امام زمان (علیه السلام) بودند، شيعيان هم تا کراماتی که دال بر راستگوئى و صحت نيابت آنها باشد، از آنها آشكار نمىگرديد، گفتار آنها را نمىپذيرفتند، بر این اساس از نواب اربعه کرامات ظهور کرده است.
در زمان نواب خاص (زمان غیبت صغری) افراد انگشتشماری از شیعیان بودند که با وجود اینکه از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) بودند، ولی به انگیزۀ ریاست طلبی و کسب مقام و موقعیت شخصی به مخالفت با نواب اربعه پرداختند.
نواب اربعه، از هر نظر مورد اعتماد حضرت مهدی (علیه السلام) بودهاند؛ از این جهت نقش و وظایف آنان بسیار سنگین و حساس بود؛ زیرا تمام وظایفی که برعهدۀ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بود، اما بهواسطۀ غیبت مصلحت نبود که خود آنحضرت بهصورت مستقیم انجام دهند، از طریق نواب اربعه انجام میشد.
یکی از وظایف نواب اربعه تلاش در جهت رسواسازی این مدعیان دروغین و ابلاغ پیام امام زمان (علیه السلام) به شیعیان در زمینه لعن و تبرّی از این افراد بود.
یکی از اقداماتی که نواب خاص انجام دادند از بین بردن تردیدهایی بود که برخی پیرامون وجود مبارک امام زمان (علیه السلام)، داشتند.
تعیین وکیل بهمنظور اداره امور نواحی مختلف و ایجاد رابطه میان شیعیان و امامان، حداقل از زمان امام کاظم (علیه السلام) بهبعد معمول بود. پس از آغاز غیبت، تماس مستقیم وکلا با امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قطع شد و محور ارتباط با شیعیان، نواب خاصی بودند که از سوی امام دوازدهم، تعیین میشدند.
پنهان نگاهداشتن امام و مشخصات او، یکی از اقدامات اساسی نایبان خاص بودهاست. از گزارشهای تاریخی و روایات چنین برمیآید که امام در عراق، مکه و مدینه بوده و بهنحوی زندگی میکرده که نایب خاص میتوانسته با وی ملاقات کند.
نواب اربعه پرسشهای فقهی و شرعی شیعیان را برای امام مهدی (علیه السلام) بیان میکردند و پس از دریافت پاسخ، به مردم میرساندند.
نیابت عام و غیبت کبری
شاخصه تعیین غیبت کبری در مقابل غیبت صغری به این است که نائبان امام زمان (علیه السلام) به طور خاص از طرف آن حضرت انتخاب نمیشوند، بلکه بر اساس رهنمودهای آن حضرت و شرایطی که بیان فرمودند نائبان آن حضرت انتخاب میشوند.
بر این اساس هنگامیکه زمان رحلت ابو الحسن سمرى (نائب چهارم) فرا رسيد و مرگ وى نزديک شد به وى گفتند: چه كسى را جانشين خودتان قرار میدهيد؟ او در جواب توقيعى درآورد كه نوشته بود حق ندارد برای خود جانشین تعیین کند.[1] از این جا بود که غیبت کبری شروع شد.
امام صادق (عليه السّلام) فرمود: قائم دو غيبت دارد که يكى از آن دو كوتاه و ديگرى دراز مدّت است. در غيبت نخستين بهجز خواصّ شيعه كسى جايگاهش را نمیداند و در غيبت دوم بهجز خواصّ از نوكرانش (كه در دين او باشند)، كسى از جايگاه او اطّلاعى ندارد.[2]
بر همین اساس، امام زمان (علیه السلام) خطاب به سفیر چهارم (ابوالحسن علی بن محمد سمری) نوشتند: «… خداوند به برادرانت بهدلیل مصیبت از دست دادنت اجر بدهد، تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را جمع و جور کن و (در باره امر نیابت) به کسی وصیت نکن (کسی را تعیین نکن)؛ زیرا غیبت کبرا آغاز شده است …». [3]
بنابر این، نائبان عام بدون اینکه شخصاً از جانب امام (علیه السلام) مشخص شوند، با بیان اوصاف و نشانههایی به مردم معرفی میشدند.
نیابت نواب خاص
شاخصه تعیین غیبت صغری در مقابل غیبت کبری به این است که نائبان امام زمان (علیه السلام) بهطور خاص از طرف آن حضرت انتخاب و توسط نائب پیشین اعلام میشدند.
طبرسی در كتاب «احتجاج» مینويسد: «دربانان و سفرائى كه در غيبت صغرى (از طرف امامان عالیمقام) مدح بسيارى از آنها شده، … هيچ يک از به اين منصب بزرگ نرسيدند، مگر اينكه قبلا از طرف حضرت صاحب الامر (علیه السلام) فرمان انتصاب آنها صادر میگشت و شخص قبل از او جانشين خود را تعيين مینمود …».[4]
نواب، سفراء و وکلاء
نايبان خاص[5] حضرت مهدى (علیه السلام) در دوران غيبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماى پارسا و بزرگ شيعه بودند كه «نوّاب اربعه» ناميده شدهاند. اينان بهترتيب زمانى عبارت بودند از:
2. –محمد بن عثمان عمری.
4. –علی بن محمد سمری.
البته امام زمان (عليه السلام) وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف؛ مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربايجان، نيشابور داشتهاند كه يا بهوسيله اين چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را بهعرض حضرت مىرساندند[6] و از سوى امام در مورد آنان «توقيع»هايى[7] صادر مىشده است،[8] يا آنگونه كه بعضى از محققان احتمال دادهاند، سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده، ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشتهاند.[9] از گروه دوم؛ شخصیتهایی مانند محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليسع،[10] محمد بن ابراهيم بن مهزيار،[11] حاجز بن يزيد، محمد بن صالح،[12] ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى را میتوان نام برد.[13]
وجود نواب اربعه از نظر امامان معصوم (علیهم السلام)
با بررسی روایاتی که در توثیق و تأیید نواب اربعه از ناحیۀ امام عسکری (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده، این نکته روشن میشود که اولین کسانی که به نواب اربعه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یقین و اعتقاد داشتند، بهترین های عالم در همه جنبه ها، یعنی امام معصوم بوده است. روایات در باره نواب اربعه زیاد است که در این جا به چند نمونه اشاره میشود:
1- امام هادی(علیه السلام) در پاسخ به این سؤال احمد بن اسحاق قمی که پرسید به هنگام عدم دسترسی به آن حضرت، به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید عمری که از نواب اربعه می باشد) مورد اعتماد من است. آنچه به شما می گوید از جانب من می گوید پس به حرف او گوش دهید و از او اطاعت کنید؛ زیرا او امین و مورد اعتماد است.[14]
2- امام عسکری (علیه السلام) دربارۀ وی می فرماید: وی ثقه و امین است، او مورد اطمینان گذشتگان است، و نیز مورد اطمینان من در حال زنده بودنم و مردنم است هرچه او بگوید من گفته ام.[15]
همچنین امام عسکری حضرت مهدی (علیهما السلام) را به چهل نفر نشان داد، آن گاه فرمود بعد از این دیگر او را نمی بینید، پس به عثمان بن سعید که از نواب اربعه است روی بیاورید، در هر چه او می گوید، از او اطاعت کنید.[16]
3- امام عسکری (علیه السلام) در بارۀ محمد بن عثمان فرمود: همانا فرزند عثمان، محمد وکیل پسرم مهدی است.[17]
در توقیع امام مهدی(علیه السلام) خطاب به اسحاق بن یعقوب نیز درباره محمد بن عثمان و پدرش چنین آمده: “محمد بن عثمان العمری (که خدا از او و از پدرش راضی باشد)، مورد اعتماد من است و نامه او نامه من است. [18]
نواب اربعه مورد وثوق علماء
در بارۀ اعتماد بزرگان علم و دانش به نواب اربعه، روایات زیادی در کتابهای معتبر موجود است که ما برای اختصار به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم:
نائب اول، یعنی عثمان ابن سعید هم خود از دانشمندان بوده و هم بزرگانی مانند عبدلله ابن جعفر حمیری و احمد ابن اسحاق به او ایمان داشته اند. احمد ابن اسحاق میگوید: از امام عسکری (علیه السلام) در باره عثمان بن سعید پرسیدم، حضرت فرمودند: هر چه او و پسرش محمد بن عثمان از طرف من بگویند، از من است. ابو سهل نوبختی دانشمند و فیلسوف شیعی هم به آنها اعتقاد داشته است. و در باره آنها میگوید آنها نزد دوست و دشمن از افراد دیگر داناتر بودهاند.[19]
شیخ طوسی در کتابهایی که در علم رجال نوشته است، از آنها به بزرگی یاد کرده و به نیابت آنها اقرار داشته است.[20]
شیخ صدوق در کتاب “کمال الدین” توقیعاتی را از ناحیه حضرت در مورد آنها نقل میکند و از آنها به بزرگی یاد میکند و به نیابت آنها معتقد است.[21]
علامه حلی در باره عثمان بن سعید که از نواب اربعه است میگوید: “او و پدرش هر دو از نواب خاص حضرت بوده اند و نزد شیعه دارای منزلت بسیار میباشند و از آنها به بزرگی و وثاقت یاد میکند و به وکالت آنها اقرار میکند.[22]
بنابراین، با توجه به دلایل و شواهدی که بیان شد به خوبی روشن است که اعتقاد به وجود نیابت نواب اربعه در زمان غیبت مسئله ای است که بزرگان علما و فقها در عصر غیبت کبرا که افرادی محقق، دانشمند و دقیق در همه مسائل بوده اند، این موضوع را پذیرفته اند.[23]
لزوم کرامات نواب اربعه توسط امام زمان (علیه السلام)
نظر به اینکه عدهای با ادعای نیابت خاص، مدعی ارتباط با امام زمان (علیه السلام) بودند، شيعيان هم تا کراماتی که دال بر راستگوئى و صحت نيابت آنها باشد، از ایشان آشكار نمىگرديد، گفتار آنها را نمىپذيرفتند، به همین دلیل از نواب اربعه کراماتی ظهور کرده است.
طبرسی در كتاب «احتجاج» مینويسد: «… هيچيک از اينان (نواب خاص) به اين منصب بزرگ نرسيدند، مگر اينكه قبلا از طرف حضرت صاحب الامر (علیه السلام) فرمان انتصاب آنها صادر میگشت و شخص قبل از او جانشين خود را تعيين مینمود. شيعيان هم تا معجزه حضرت صاحب الامر كه دليل بر راستگوئى و صحت نيابت آنها بود، از ایشان آشكار نمىگرديد، گفتار آنها را نمىپذيرفتند.[24]
ادله اثبات نیابت نواب اربعه
در عصر غیبت صغرا، نوّاب خاص که چهار نفر از بهترین و شایستهترین یاران و اصحاب امام هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی (علیهم السلام) بودند، یکی پس از دیگری برای امر نیابت و واسطه بین مردم و امام غایبشان از طرف امام مهدی (علیه السلام) برگزیده شدند. گرچه در طول تاریخ، مدعیان نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زیاد بودهاند، اما عدالت، تقوا، کرامات، لیاقت، کاردانی و نیز تعابیر ارزشمند موجود در کلام امامان قبل از آن حضرت در بارۀ این چهار نفر، جای هیچگونه ابهام و شک و تردیدی را برای افراد جویای حقیقت باقی نمیگذارد و فرق بین آنان و مدعیان دروغین همچون آفتاب روشن خواهد گشت.
بهعنوان مثال، سفیر اول؛ یعنی عثمان بن سعید عمری،[25] که از سن یازده سالگی بهعنوان خادم، وارد بیت امام جواد (علیه السلام) شد، همواره مورد توجه، مدح و تمجید امام هادی، سپس امام عسکری (علیهما السلام) بود. امام هادی (علیه السلام) در پاسخ سؤال احمد بن اسحاق قمی که پرسید: هنگام عدم دسترسی بهآن حضرت، به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید عمری) مورد اعتماد من است. آنچه او بهشما میگوید از جانب من میگوید؛ پس به حرف او گوش دهید و از او اطاعت کنید؛ زیرا او امین و مورد اعتماد است.[26]
امام عسکری (علیه السلام) دربارۀ وی میفرماید: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود.[27]
همچنین امام حسن عسکری (علیه السلام)، حضرت مهدی (علیه السلام) را به چهل نفر نشان داد، آنگاه فرمود: بعد از این، دیگر او را نمیبینید، پس به عثمان بن سعید روی بیاورید و هر چه او میگوید، از او اطاعت کنید.[28]
امام حسن عسکری (علیه السلام) در بارۀ محمد بن عثمان (نایب دوم) فرمود: همانا محمد فرزند عثمان، وکیل پسرم مهدی است.[29]
در توقیع امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به اسحاق بن یعقوب نیز، دربارۀ محمد بن عثمان و پدرش چنین آمده است: «محمد بن عثمان عمری (که خدا از او و از پدرش راضی باشد)، مورد اعتماد من و نامه او نامه من است.[30]
در تعابیر بالا، علاوه بر تأیید و توثیق سفیر اول و دوم در ابلاغ پیام و سخن امام، امر به اطاعت از آنان و تبعیت از سخنان ایشان شده است که دلالت بر شایستگی و درجۀ بالای عدالت آنان دارد.
سومین کارگزار حضرت حجت (علیه السلام)، در عصر غیبت صغرا، حسین بن روح نوبختی است که وی نیز به دلیل لیاقت، شایستگی، کاردانی، عدالت و تقوایش، از میان ده تن از کارگزاران و دستیاران نزدیک دومین نایب، برگزیده شد.
محمد بن عثمان قبل از وفاتش (دو تا سه سال) همۀ بزرگان شیعه را جمع کرد و گفت: اگر برای من حادثهای پدید آمد، مسئولیت بهعهدۀ ابو القاسم حسین بن روح است.[31]
در روایتی آمده که شیعیان از محمد بن عثمان پرسیدند: اگر تو دچار حادثهای شدی، چه کسی جانشین تو است؟ گفت: ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، جانشین من و سفیر میان شما و امام زمان و وکیل او است.[32]
ام کلثوم دخترمحمد بن عثمان؛نایب دوم، در بارۀ حسین بن روح چنین میگوید: «حسین بن روح از چند سال قبل از رحلت پدرم؛ ابو جعفر، وکیل او بوده و در امر املاک او نظارت داشته و اسرار دینی را از جانب او به رؤسای شیعه میرسانده و از خواص و محارم او بهشمار میرفته وی بهتدریج، نزد شیعیان بزرگ شد و اختصاص او بهپدرم و مراتب وثوق، دیانت و فضل او نیز روزبهروز مقامش را نزد شیعیان استوارتر کرد، تا آنکه از طرف پدرم (به دستور امام زمان) بهنیابت و سفارت منصوب شد …».[33]
بهجز آن چه گذشت، شواهد متعدد دیگری نیز از عدالت، تقوا، لیاقت و کاردانی سومین کارگزار امام مهدی (علیه السلام) حکایت دارند که از جمله میتوان به سخن جعفر بن احمد متیل اشاره کرد. وی میگوید: «در روزهای واپسین عمر ابو جعفر (محمد بن عثمان عمری) من بر بالین وی و حسین بن روح در پایین پای وی نشسته و بهنقل و استماع حدیث مشغول بودیم که ابو جعفر رو بهمن کرد و گفت: من بدان مأمور شدهام که ابو القاسم حسین بن روح را جانشین خود کنم. من بهمحض شنیدن این سخن از کنار بالین ابو جعفر برخاسته و ابن روح را بهجای خود نشاندم و خود نزد پاهای ابو جعفر نشستم».[34]
این نقل بهخوبی گویای این نکته است که شایستهسالاری مهمترین اصل در گزینش کارگزاران از منظر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است.
سفیر چهارم آن حضرت؛ یعنی ابوالحسن علی بن محمد سمری نیز فردی شایسته و مورد اعتماد بوده که بعد از حسین بن روح، متصدی امر نیابت از جانب بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است. آنچه که در نامه امام زمان (علیه السلام) برای او آمده، هم تأیید بر نیابت او و هم تأیید نایبان قبلی است. امام (علیه السلام) خطاب بهایشان نوشتهاند: «… خداوند به برادرانت بهخاطر مصیبت از دست دادن تو اجر بدهد، تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را جمع و جور کن و (در باره امر نیابت) بهکسی وصیت نکن (کسی را تعیین نکن)؛ زیرا غیبت کبرا آغاز شده است …».[35] از این تعابیر چند نکته بهخوبی استفاده میشود:
1. اینکه که وی شخص بسیار با کفایت و شایستهای بوده است.
2. در بین مؤمنان از عزت و جایگاه بالایی بر خوردار و فقدان او برای آنان مشکل بزرگی بوده است.
3. نیابت او امر مسلّمی بوده و امام (علیه السلام) بهایشان امر کردهاند بعد از خود کسی را تعیین نکند.
علاوه بر این کراماتی که از این بزرگواران سر زده است دلالت بر عظمت مقام و شایستگی فوقالعاده آنان دارد.
مدت نیابت نایبان اربعه
فعالیت نایبان خاص امام زمان (علیه السلام) از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ هـ ق (تقریباً ۷۰ سال)؛ یعنی در دوران غیبت صغری بود. در این سالها، چهار نفر از شیعیان که بعضی از آنان، از اصحاب امام دهم، امام یازدهم و از چهرههای شناختهشده بودند، وظیفه نیابت و نمایندگی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بر عهده داشتند و رابط امام و شیعیان بودند.
1. عثمان بن سعید عمری: اولین نایب خاص امام زمان (علیه السلام) است که از سال 260 هـ ق و از زمان شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) و شروع غیبت ضغری تا پایان عمر در حدود ۶ سال (260 – قبل از ۲۶۷ قمری)، نیابت امام زمان (علیه السلام) را بر عهده داشت. وی قبل از سال ۲۶۷ قمری درگذشت.[36]
2. محمد بن عثمان بن سعید عَمری: دومین نایب خاص امام زمان (علیه السلام) است که پس از درگذشت عثمان بن سعید عمری قبل از ۲۶۷ هـ ق، حدود چهل سال (قبل از ۲۶۷ – ۳۰۵ قمری) نیابت امام را بر عهده داشت. درگذشت وی را سال 304 یا ۳۰۵ قمری[37] گزارش کردهاند.
3. حسین بن روح نوبختی: سومین نایب خاص امام زمان (علیه السلام) است که پس درگذشت محمد بن عثمان بن سعید عَمری، از سال ۳۰۵ هـ ق در حدود ۲۱ سال (۳۰۵ – ۳۲۶ قمری) نایب امام زمان (علیه السلام) بود. در گذشت حسین بن روح نوبختی در سال ۳۲۶ هـ ق بوده است،[38]
4. علی بن محمد سَمُری: چهارمین نایب خاص امام زمان (علیه السلام) است که پس از در گذشت حسین بن روح نوبختی در سال ۳۲۶ هـ ق، به مدت سه سال (۳۲۶ – ۳۲۹قمری) عهدهدار مقام نیابت امام زمان (علیه السلام) شد. درگذشت علی بن محمد سَمُری در سال ۳۲۹ هـ ق[39] بوده است.
عدم تردید شیعیان در نیابت نواب اربعه
در عصر غیبت صغری، نوّاب اربعه که چهار نفر (1- عثمان بن سعید عمری 2-محمد بن عثمان عمری 3- حسین بن روح نوبختی 4-علی بن محمد سمری) بودند، یکی پس از دیگری برای امر نیابت و واسطه بین مردم و امام غایبشان از طرف امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده شدند، گرچه در طول تاریخ مدعیان نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زیاد بودهاند، امّا حقانیت این چهار نفر جای هیچگونه ابهام و تردیدی را برای افراد جویای حقیقت باقی نمیگذارد و فرق بین آنان و مدعیان دروغین همچون آفتاب روشن خواهد گشت.
در زمان غیبت کبری در بین علمای شیعه، کسی در مقام مخالفت و شک در نیابت نواب اربعه بر نیامده، اما در زمان خود نواب خاص؛ یعنی در زمان غیبت صغری افراد انگشتشماری از شیعیان بودهاند که با وجود اینکه از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) بودهاند، ولی به انگیزۀ ریاست طلبی و کسب مقام و موقعیت شخصی به مخالفت با نواب اربعه پرداختهاند.
بر این اساس، بزرگواری و شخصیت ممتاز نواب اربعه برای اهل تحقیق و کسانی که بدون غرضورزی، تاریخ را مطالعه میکنند امری مسلم است و تا امروز کسی نتوانسته است خلاف آن را ثابت کند و آنان نیز از این مسند هیچگونه سوء استفادهای نداشتند؛ بنابر این شیعیان نیابت آنها از حضرت را پذیرفتهاند و افرادی هم که مخالفتی نشان دادهاند با دیدن شواهد، صادقانه اعتراف کردند، یا کنار رفتند و یا رسوا شدند.[40]
مخالفان نیابت نواب اربعه
در زمان نواب خاص؛ یعنی در زمان غیبت صغری افراد انگشتشماری از شیعیان، با وجود اینکه از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) بودند، ولی به انگیزۀ ریاست طلبی و کسب مقام و موقعیت شخصی بهمخالفت با نواب اربعه پرداختند.
از جمله این مخالفان میتوان افراد ذیل را نام برد:
1. محمد بن نصیر نمیری:
وی از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) و از شیعیان بود، ولی در زمان غیبت صغری با دومین نائب از نواب اربعه بود، به مخالفت پرداخت، ولی محمد بن عثمان جریان را به دیگر شیعیان گفت و همه از او دور شدند و خدا او را رسوا کرد.[41]
2. احمد بن هلال کرخی:
وی نیز از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) بود و در زمانی که همۀ شیعیان به نیابت محمد بن عثمان اقرار میکردند، بهاو گفتند: آیا تو نیابت محمد بن عثمان را میپذیری؟ گفت: من نیابت پدر او؛ یعنی عثمان بن سعید را پذیرفته بودم، ولی نیابت خودش را نمیپذیرم. شیعیان از او دوری کردند و بعدها توقیعی در ردّ او از ناحیه حضرت مهدی (علیه السلام) رسید.[42]
3. الشریعی:
او ابتدا از اصحاب امامان هادی و عسکری (علیهما السلام) بود، اما بعد از مدتی جزء مخالفان شد.[43]
4. ابو طاهر محمد بن علی بن بلال:
وی اموالی را که از امام عسکری (علیه السلام) نزد او بود، آن را به محمد بن عثمان عمری تسلیم نکرد و ادعای وکالت نمود، اما مردم از او دوری جسته و مورد لعن قرار دادند.[44]
5. حسین بن منصور حلاج: او ادعای وکالت کرد، او در بغداد در حالی که ملحد بود و ادعای الوهیت داشت، دستگیر و کشته شد.[45]
6. ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به ابن ابی العزاقر:
وی در ابتدا شیعه بود، آنگاه مرتد شد و در حال ارتداد هر دروغ و راستی را بیان میکرد و آن را به حسین بن روح نسبت میداد، وقتی حسین بن روح آن را فهمید او را مورد انکار قرار داد و دستور داد که او را لعن کنند. [46]
روشن است که مدعیان دروغین نیابت، افرادی منحرف و سودجو بودند که چند روزی بهدروغ خود را مرتبط با آن حضرت معرفی میکردند، اما خیلی زود رسوا میشدند؛ زیرا خورشید حقیقت برای همیشه پشت امر باقی نمیماند.
موافقان نیابت نواب اربعه
برای آشنایی با مؤمنان و معتقدان بهنائبان خاص کافی است بهمنابع روایی مراجعه شود تا معلوم شود چگونه بزرگانی که از افراد باهوش، محقق و روشنی بودند، بهوجود امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اعتراف کردهاند.
با بررسی روایاتی که در توثیق و تأیید این بزرگان از ناحیۀ امام حسن عسکری و امام زمان (علیهما السلام) صادر شده، این نکته روشن میشود که اولین کسانی که به نواب اربعه امام زمان یقین و اعتقاد داشتند، بهترینهای عالم در همه جنبهها؛ یعنی امام معصوم بوده است. روایات در باره نواب اربعه زیاد است.[47]
بعد از امامان معصوم (علیهم السلام) بزرگان و علما و دانشمندان به صدق و راستگویی نواب امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و نیابت آنان اعتقاد پیدا کردند.
در بارۀ اعتماد بزرگان علم و دانش به آنها، روایات زیادی در کتاب های معتبر موجود است که برای اختصار بهذکر چند نمونه اکتفا میشود:
بزرگانی مانند عبدلله بن جعفر حمیری و احمد بن اسحاق به نائب اول؛ یعنی عثمان بن سعید ایمان داشتهاند. احمد بن اسحاق میگوید: از امام عسکری (علیه السلام) در باره عثمان بن سعید پرسیدم حضرت فرمودند: هر چه او و پسرش محمد بن عثمان از طرف من بگویند، از من است . ابوسهل نوبختی دانشمند و فیلسوف شیعی هم بهآنها اعتقاد داشته و در باره آنها میگوید: آنها نزد دوست و دشمن از افراد دیگر داناتر بودهاند.[48]
شیخ طوسی در کتابهایی که در علم رجال تألیف کرده، از آنها بهبزرگی یاد کرده و بهنیابت آنها اقرار داشته است.[49]
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» توقیعاتی را از ناحیه حضرت در مورد آنها نقل و از آنها بهبزرگی یاد میکند و بهنیابت آنها معتقد است.[50]
علامه حلی در باره عثمان بن سعید و فرزندش محمد که هر دو از نواب اربعه هستند، میگوید: «او و پدرش هر دو از نواب خاص حضرت بودهاند و نزد شیعه دارای منزلت بسیار میباشند و از آنها به بزرگی و وثاقت یاد میکند و به وکالت آنها اقرار میکند.[51]
بنابراین با توجه بهدلایل و شواهدی که بیان شد، بهخوبی روشن است که اعتقاد به نیابت نواب اربعه در زمان غیبت مسألهای است که هم امامان معصوم (علیهم السلام) که بهترین افراد بشر هستند به آن اعتقاد داشته اند و آن را بیان کرده و بشارت دادهاند و هم بزرگان علما و فقها در عصر غیبت کبری که افرادی محقق و دانشمند و روشنبین و دقیق در همه مسائل بودهاند، این موضوع را پذیرفتهاند.[52]
وظایف نواب اربعه
نواب اربعه جانشینان خاص امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، در عصر غیبت صغرا از هر نظر مورد اعتماد آن حضرت بودهاند. از این جهت نقش و وظایف آنان بسیار سنگین و حساس بود؛ زیرا تمام وظایفی که برعهدۀ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بود، اما بهواسطۀ غیبت مصلحت نبود که آن حضرت بهصورت مستقیم خود انجام دهند، از طریق نواب اربعه انجام میشد.
بنابراین، آنان عهدهدار انجام وظایف متعددی بودند؛ مانند:
1. پاسخگویی به پرسشهای فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی مردم.
2. رفع شک و تردیدهایی که دشمنان درباره وجود و زنده بودن آن حضرت در جامعه القاء میکردند.
3. مبارزه با مدعیان دروغین امامت.
4 گرفتن اموالی که متعلق به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا باید در اختیار آن حضرت باشد و مصرف آن در مسیرهایی که ایشان تعیین کردهاند و حلّ مسائل مالی و معیشتی شیعیان و مسلمانان.
5. سازماندهی و ایجاد هماهنگی بین وکلای امام در شهرها و کشور های مختلف.
6. رسیدگی به دعاوی مردم و حل اختلافات موجود بین آنان.
7. آماده کردن جامعه برای زمان غیبت کبری.
8. حمایت از شیعیان و مظلومان در برابر زورگوییهای حکومتهای فاسد و … .[53]
مخفی نگهداشتن فعالیتها توسط نواب اربعه
با شهادت امام عسکری (علیه السلام) و غیبت امام دوازدهم، نواب اربعه تنها مرجع رسیدگی به مسائل شیعیان بودند. با توجه به زمانه که عصر حکومت عباسی بود، نهانکاری و تقیه خصوصا در دوره نایب دوم، سوم و چهارم به اوج رسید[54] تا جایی که حسین بن روح با حفظ رویه پنهانکاری، مدتی بهصورت پنهانی زندگی کرد و پنج سال هم در زندان حبس شد. نتیجه این موضعگیری آن بود که شیعیان امامی در مرکز خلافت عباسی، حضور خویش را حفظ کنند و بهعنوان یک اقلیت رسمی و شناختهشده، خود را بر حکومت عباسی و سنیهای افراطی صاحب نفوذ در بغداد، تحمیل نمایند.[55]
ارتباط نائبان خاص با دستگاه خلافت
یکی از سیاستهای خاصی که در آن دوره، برخی از شیعیان و بهطور ویژه نایبان خاص در پیش گرفتند و از پشتیبانی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز برخوردار بودند، نفوذ در دستگاه خلافت عباسی و حتی عهدهداری مقام وزارت آنان بود.[56] حسین بن روح نوبختی در ابتدای نیابت خود در زمان مقتدر، خلیفه عباسی، بهعلت نفوذ خاندان نوبختی و خاندان ابن فرات که متصدی مقام وزارت مقتدر عباسی و از هواداران شیعیان بودند، در دستگاه عباسیان نفوذ داشت و مورد احترام آنان بود. [57]
مبارزه نواب اربعه با غالیان
مسئله غُلوّ یکی از مسائل مهم در دوران نواب اربعه بود، بهگونهای که برخی از شخصیتهای سیاسی شیعه نیز از غالیان حمایت میکردند.[58] یکی از وظایف نواب اربعه تلاش در جهت رسواسازی این مدعیان دروغین و ابلاغ پیام امام زمان (علیه السلام) بهشیعیان در زمینه لعن و تبرّی از این افراد بود.[59] برای نمونه محمد بن نصیر مؤسس فرقه نُصَیریه از غالیان بود و اعتقاد به ربوبیت ائمه (علیهم السلام) داشت و جایزبودن نکاح با محارم را رواج میداد. محمد بن عثمان او را لعن و نفرین کرد و از وی بیزاری جست.[60] شلمغانی یکی دیگر از وکلای ائمه بود که با وجود مقامی که در دوره حسین بن روح داشت، اما بهدلایلی جاهطلبانه از موقعیت خود سوءاستفاده کرد و به سمت غلوّ کشیده شد. حسین بن روح او را از خود راند و توقیعی از امام زمان (علیه السلام) در لعن او صادر شد.[61]
از بینبردن تردیدها درباره حضرت مهدی (علیه السلام)، توسط نواب اربعه
یکی از وظایفی که نواب خاص بر عهده داشتند از بین بردن تردیدهایی بود که احیاناً پیرامون امام زمان (علیه السلام)، وجود داشت.
بهگزارش شیخ طوسی، میان ابن ابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان بحثی درباره فرزند داشتن یا نداشتن امام عسکری (علیه السلام) درگرفت؛ از این رو شیعیان نامههایی برای امام مهدی (علیه السلام) فرستادند و از او خواستند تا به جدل در این موضوع خاتمه دهد و امام هم در جواب، تأکید کرد خدا پس از امام یازدهم، دینش را باطل نساخته و رابطه میان خود و مردم را قطع نکرده و تا قیامت نیز چنین نخواهد بود.[62]
توقیع دیگری نیز از امام مهدی (علیه السلام) در روایات آمده است. پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)، برخی خواستند برادر آن حضرت؛ یعنی جعفر را بهعنوان جانشین او معرفی کنند، اما امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) نامهای را در جواب عثمان بن سعید و فرزندش محمد، جهت روشنگری مردم نوشت.
متن نامهاى که امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) براى عثمان بن سعيد عمرى و پسرش نوشت، به اين شرح است: «خداوند شما را براى اطاعتش موفق بدارد، آنچه را ذكر كرده بوديد، بهما رسيد مبنی بر این كه ميثمى، خبر مختار را بهشما داده كه او با هر كس برخورد مىكند به گفتوگو برخاسته و مىگويد: جانشينى بهجز «جعفر بن على» وجود ندارد و جعفر را تصديق مىكند و من از نابينايى بعد از بينايى و بصيرت، بهخدا پناه مىبرم كه چگونه در فتنه سقوط مىكنند.
آيا نمىدانند كه زمين خالى از حجّت خدا نمىشود؟ آيا نمىبينند پشت سر هم آمدن امامانشان را بعد از پيامبرشان تا برسد به امام قبلى؛ یعنی امام حسن عسكرى (عليه السّلام). سپس او به وصى خودش (كه خدا او را تا زمان معيّنى مخفى مىدارد) وصيت كرد. پس بايد تبعيّت هواى نفس را كنار بگذارند و چيزى را كه از آنها پوشيده است، جستوجو نكنند تا به گناه آلوده نشوند، پس بايستى از ما بر همين مجمل بدون تفسير اكتفا كنند».[63]
تردید محمد بن ابراهیم بن مهزیار نیز که پدرش از وکلای امام یازدهم(علیه السلام) بود، پس از دریافت نامههایی از امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برطرف شد.[64] همچنین توقیعی از امام مهدی (علیه السلام) نقل شده است که در آن، امام ضمن اثبات وجود خود در برابر شکاکان، بهبعضی مسائل فقهی پاسخ گفته است.[65]
سازماندهی وکلا توسط نواب اربعه
تعیین وکیل بهمنظور اداره امور نواحی مختلف و ایجاد رابطه میان شیعیان و امامان، حداقل از زمان امام کاظم (علیه السلام) بهبعد معمول بود. پس از آغاز غیبت، تماس مستقیم وکلا با امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قطع شد و محور ارتباط با شیعیان، نواب خاصی بودند که از سوی امام دوازدهم، تعیین میشدند. وکلا اموالی را که بابت وجوه شرعی از مردم میگرفتند بهطرق گوناگون نزد نایب خاص در بغداد میفرستادند و آنها نیز وجوه رسیده را طبق دستور امام در موارد معین مصرف میکردند. وکلایی در اهواز، سامرا، مصر، حجاز، یمن و نیز در مناطقی از ایران مانند خراسان، ری و قم بودند که اخبار آنان، کم و بیش در متون روایی آمده است.[66]
در مواردى امكان داشت برخى از وكلا براى يکبار به ملاقات امام زمان (عليه السّلام) شرفياب شوند، چنانكه از اهواز محمد بن ابراهیم بم مهزیار و از قم احمد بن اسحاق به ملاقات آن حضرت نائل شدند.[67] ولى اين ملاقاتهاى بسيار نادر، بههيچ وجه بهمعناى ارتباط مستقيم آنان با امام نبود، بلكه معمولا با اشراف نايب خاص انجام مىگرفت. به روايت احمد بن متيل قمى، ابو جعفر ده وكيل در بغداد داشت كه همه آنها از حسين بن روح به نائب دوم نزديك بودند، اما بعدها وی بهعنوان نايب سوم از جانب حضرت ولى عصر (عليه السّلام) تعيين شد.[68]
از ديگر نزديكان وى جعفر بن احمد بن متيل بود. بسيارى از بزرگان شيعه بر اين باور بودند كه وى بهجانشينى ابو جعفر تعيين خواهد شد.
روايتى حاكى از اين است كه مردم در برابر اموالى كه به وكلا مىدادند، قبوضى از آنان دريافت مىكردند. ولى از نايب خاص هرگز قبض و سندى مطالبه نمىشد.
بنابراين وقتى كه ابو جعفر نيابت خاص حسين بن روح را اعلام كرد، دستور داد تا از وى درخواست قبض نشود.[69] وكلايى در اهواز، سامرا، مصر، حجاز، يمن و نيز در مناطقى از ايران؛ مانند خراسان، رى، قم و … بودند كه اخبار آنها بهطور جسته و گريخته درباره مسائل و موضوعات ديگرى در كتاب «الغيبه» طوسى و «كمال الدين» صدوق آمده است.[70]
مخفی نگاهداشتن امام مهدی (علیه السلام) توسط نواب اربعه
پنهان نگاه داشتن امام و مشخصات او، یکی از وظایف اساسی نایبان خاص بوده است. از گزارشهای تاریخی و روایات چنین برمیآید که امام در عراق، مکه و مدینه بوده و بهنحوی زندگی میکرده که نایب خاص میتوانسته با وی ملاقات کند.[71] هنگامی که حسین بن روح نوبختی بهمقام نیابت امام رسید، ابوسهل نوبختی درباره جایگاه و مقام ابن روح گفت: اگر من مکان امام غایب را چنان که ابوالقاسم میداند، میدانستم، شاید در تنگنای بحث و جدل او را بهخصم نشان میدادم؛ در صورتی که اگر ابوالقاسم امام را زیر عبای خود پنهان داشته باشد، هرگز او را بهکسی نشان نمیدهد، حتی اگر با قیچی قطعه قطعهاش کنند.[72] نوّاب خاص با اینکه بر اثبات وجود امام دوازدهم اصرار داشتند، از شیعیان میخواستند که درباره شناخت مشخصات امام زمان اصرار نورزند و این رویه، بهدلیل حفظ امنیت وی دانسته شده است.[73]
پاسخگویی نواب اربعه به پرسشهای فقهی و اعتقادی
نواب اربعه پرسشهای فقهی و شرعی شیعیان را برای امام مهدی (علیه السلام) بیان میکردند و پس از دریافت پاسخ، بهمردم میرساندند.[74] توقیع اسحاق بن یعقوب و همچنین توقیع محمد بن جعفر اسدی[75] که شامل مسائل مهم فقهی و شرعی است و حضور حسین بن روح در مناظرات علمی و اعتقادی نشان از فعالیتهای نواب اربعه در این موارد دارد.[76]
سایر نواب امام زمان (علیه السلام)
از میان نواب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهار نفر بهعنوان «نواب اربعه» مشهور میباشند. این افراد در واقع نائبان خاص حضرت بودهاند که از سال ۲۶۰ ق تا سال ۳۲۹ ق واسطه بین آنحضرت و شیعیان بودهاند. این افراد در مرتبهای از فضیلت و برتری بودهاند که از طرف امام زمان (علیه السلام) و بعضاً از طرف امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بهعنوان وکلای ایشان انتخاب شده بودند.
امام زمان (عليه السلام) علاوه بر چهار نائب خاص، وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف؛ مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربايجان، نيشابور داشت كه يا بهوسيله اين چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را بهعرض حضرت مىرساندند و از سوى امام در مورد آنان توقيعهايى صادر مىشده است و يا – آنگونه كه بعضى از محققان احتمال دادهاند – سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده، ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشتهاند.[77] مانند: محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليسع، ابراهيم بن مهزيار، محمد بن ابراهيم بن مهزيار، و ابو محمد وجنائى. [78]
مدعیان دروغین نیابت
وقتی به تاریخ مدعیان دروغین نگاه میکنیم، درمییابیم که گرچه بعضی از آنان در آغاز ظاهرالصلاح بوده و بهظاهر حرفهای درستی میزدند، اما پس از چندی انحراف و بطلان ادعاهای آنان و اغراض سوءشان برای همگان روشن میشد. بهعنوان نمونه بهچنذ نفر از آنها اشاره میشود:
1. الشریعی: او ابتدا از اصحاب امامان هادی و عسکری (علیهما السلام) بود، اما بعد از مدتی ادعای کذب بر خدا و حجتش کرد[79] و در بین مردم رسوا شد.
2. محمد بن نصیر نمیری: او ادعا کرد که جانشین عثمان بن سعید عمری است، پس ادعا کرد که فرستاده پیامبری است و درباره حضرت هادی (علیه السلام) ادعای ربوبیت کرد. وی ازدواج با محارم را مباح دانست و لواط را جائز شمرد.[80]
3. ابو طاهر محمد بن علی بن بلال: اموالی از امام عسکری (علیه السلام) نزد او بود که آن را به محمد بن عثمان عمری تسلیم نکرد. وی ادعای وکالت نمود، مردم از او دوری جسته و وی را مورد لعن قرار دادند.[81]
4. حسین بن منصور حلاج: او با نامهای به ابی سهل اسماعیل بن علی نوبختی ادعای وکالت کرد، وی بهقم رفت و رقعهای را پخش کرد که او رسول امام و وکیل او است، قمیها آن را پاره و وی را به سخره گرفتند. او در حالی که ملحد بوده و ادعای الوهیت داشت، در بغداد دستگیر و کشته شد.[82]
5. ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به ابن ابی العزاقر: وی در ابتدا شیعه بود، آنگاه مرتد شد و در حال ارتداد هر دروغ و راستی را بیان میکرد و آن را به حسین بن روح نسبت میداد، وقتی حسین بن روح آن را فهمید او را مورد انکار قرار داد و دستور داد که او را لعن کنند.[83]
در کتاب فرحة الغری آمده که او از جمله راویان و اصحاب خاصه بود تا این که بر نائب سوم حسد ورزید و معتقد به مذهب ردیه گردید و از خود اموری را بهنام دین بروز داد تا این که در لعن وی توقیعی از ناحیه مقدسه وارد شده، سلطان زمان او را ادب کرد و بهدار زد.[84]
اقدامات و فعالیتهای نواب اربعه
همه اقدامات نایبان خاص، بنابر دستور امام زمان (علیه السلام) انجام میگرفت. این فعالیتها همان وظایف و تکالیفی بود که در جای خود (وظایف نواب)، مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در اینجا به فهرست آن اشاره میشود:
1. مخفی نگهداشتن فعالیتها
با شهادت امام عسکری و غیبت امام دوازدهم، نواب اربعه تنها مرجع رسیدگی به مسائل شیعیان بودند. با توجه به عصر حکومت عباسی، نهانکاری و تقیه از زمان نائب اول شروع شد و در دوره نایب دوم، سوم و چهارم به اوج خود رسید.[85]
2. ارتباط با دستگاه خلافت
یکی از سیاستهای خاصی که در آن دوره، برخی از شیعیان و بهطور ویژه نایبان خاص در پیش گرفتند و از پشتیبانی امامان معصوم نیز برخوردار بود، نفوذ در دستگاه خلافت عباسی و حتی عهدهداری مقام وزارت آنان بود.
به عنوان نمونه، حسین بن روح با کاردانی و هوشیاری کامل با بستگان خود از خاندان «نوبختی» و «بنو فرات» که در ردههای بالای حکومت عباسی مسؤولیت و نفوذ داشتند، تماس میگرفت و مشکلات شیعیان را بر طرف میساخت؛ طوری که حتی کارگزاران مهم حکومت نیز نمیتوانستند از آن مانع شوند.[86]
3. مبارزه با غالیان
مسئله غُلوّ یکی از مسائل مهم در دوران نواب اربعه بود، به گونهای که برخی از شخصیتهای سیاسی شیعه از غالیان حمایت میکردند.[87] یکی از وظایف نواب اربعه تلاش در جهت رسواسازی این مدعیان دروغین و ابلاغ پیام امام زمان (علیه السلام) از سوی نواب اربعه به شیعیان در زمینه لعن و تبرّی از این افراد بود.[88]
4. از بینبردن تردیدها درباره حضرت مهدی
یکی از اقداناتی که نواب خاص انجام دادند از بین بردن تردیدهایی بود که برخی پیرامون وجود مبارک امام زمان (علیه السلام)، داشتند.
به نقل از شیخ طوسی، میان ابن ابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان بحثی درباره فرزند داشتن یا نداشتن امام عسکری درگرفت؛ از این رو شیعیان نامههایی برای امام مهدی (علیه السلام) فرستادند و از او خواستند تا به جدل در این موضوع خاتمه دهد و امام هم در جواب، تأکید کرد خدا پس از امام یازدهم، دینش را باطل نساخته و رابطه خود میان خود و مردم را قطع نکرده است و تا قیامت نیز چنین نخواهد بود.[89]
5. سازماندهی وکلا
تعیین وکیل به منظور اداره امور نواحی مختلف و ایجاد رابطه میان شیعیان و امامان، حداقل از زمان امام کاظم (علیه السلام) به بعد معمول بود. پس از آغاز غیبت، تماس مستقیم وکلا با امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قطع شد و محور ارتباط با شیعیان، نواب خاصی بودند که از سوی امام دوازدهم، تعیین میشدند.[90]
6. مخفی نگاهداشتن امام مهدی (علیه السلام)
پنهان نگاه داشتن امام و مشخصات او، یکی از اقدامات اساسی نایبان خاص بوده است. از گزارشهای تاریخی و روایات چنین برمیآید که امام در عراق، مکه و مدینه بوده و به نحوی زندگی میکرده که نایب خاص میتوانسته با وی ملاقات کند.[91] به گفته برخی از راویان نواب اربعه در بدترین شرایط اگر امام را زیر عبای خود پنهان داشته بودند، هرگز حاضر نبودند او را به کسی نشان دهند، حتی اگر با قیچی قطعه قطعهاش کنند؛[92] لذا نوّاب خاص با اینکه بر اثبات وجود امام دوازدهم اصرار داشتند، از شیعیان میخواستند که درباره شناخت مشخصات امام زمان اصرار نورزند و این رویه، به دلیل حفظ امنیت وی دانسته شده است.[93]
7. پاسخگویی به پرسشهای فقهی و اعتقادی
نواب اربعه پرسشهای فقهی و شرعی شیعیان را برای امام مهدی (علیه السلام) بیان میکردند و پس از دریافت پاسخ، به مردم میرساندند.[94]
منابع مقاله نواب اربعه
- ابن طاوس، سيد عبد الكريم؛ فرحة الغري؛ محقق / مصحح: جهانبخش، جويا؛ مترجم: مجلسى، محمد باقر؛ ميراث مكتوب، چاپ اول، تهران، 1379 ش.
- احمدی، محمد حسین؛ نواب اربعه و شخصیت اجتماعی آنان؛ بی نا، بی تا، ۱۳۹۰ش.
- امين، سيد محسن؛ أعيان الشيعة؛ دار التعارف للمطبوعات، بيروت، 1406 ق.
- جاسم، حسین؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم؛ ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی؛ امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵ش.
- جباری، محمدرضا؛ سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمة (علیهم السلام)؛ مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۸۲ش.
- جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی ائمه؛ انصاريان، چاپ ششم، قم، 1381 ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعة؛ محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)؛ مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، چاپ اول، قم، 1409 ق.
- حلی، علی بن مطهر؛ الرجال؛ دارالذخائر، قم، 1411 ق.
- راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله؛ الخرائج و الجرائح؛ محقق/ مصحح: مؤسسة الإمام المهدى (عليه السلام)؛ مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، قم، 1409 ق.
- سایت اسلامکوئست.
- سایت ویکی شیعه.
- صدر، صدر الدین؛ المهدى؛ به اهتمام: خسروشاهی، باقر؛ بوستان کتاب قم، ایران – قم، 1386 ش.
- صدوق، محمد بن علی؛ إعتقادات الإمامية؛ حسنى، محمد على؛ اسلاميه، چاپ اول، تهران، 1371 ش.
- صدوق، محمد بن علی؛ كمال الدين و تمام النعمة؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ اسلاميه، چاپ دوم، تهران، 1395 ق.
- صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ دار الکتاب الاسلامیه، قم، 1395 ق.
- صدوق، محمد بن علی؛ من لا يحضره الفقيه؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، قم، 1413 ق.
- صدوق، محمد علی؛ كمال الدين و تمام النعمة؛ ترجمه: كمرهاى، محمد باقر؛ اسلاميه. چاپ اول، تهران، 1377 ش.
- طبرسى، فضل بن حسن؛ إعلام الورى بأعلام الهدى؛ اسلاميه، چاپ سوم، تهران، 1390 ق.
- طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج على أهل اللجاج؛ مرتضى، چاپ اول، مشهد، 1403 ق.
- طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الورى بأعلام الهدى (زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام)؛ مترجم: عطاردى قوچانى، عزيز الله؛ اسلاميه، چاپ اول، تهران، 1390 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبه؛ قم، دار المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبه للحجة؛ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ دار المعارف الإسلامية، چاپ اول، ايران، قم، 1411 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ رجال؛ چاپ جامعه مدرسین، سال1415هـ ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ رجال؛ چاپ جامعه مدرسین، 1415ق.
- غفارزاده، علی؛ زندگانی نواب خاص امام زمان؛ قم، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۹ش.
- كلينى، محمد بن یعقوب؛ كافى؛ محقق/مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب؛ كافي؛ محقق/مصحح: دارالحديث؛ چاپ اول، قم، 1429 ق.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار (موعودی که جهان در انتظار او است)؛ مترجم: دوانی، علی؛ دبیر خانه دائمی اجلاس حضرت مهدی، 1385. مکان چاپ؟ 1385 قمری یا شمسی؟؟!!
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان؛ دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403 ق.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ الغيبة؛ مترجم: فهرى زنجانی، سید احمد؛ دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، تهران، 1362 ش.
- ولی ارومیه ای، حسن بن محمد، مهدی موعود، چاپ هشتم، انتشارات اسوه، 1385 ش.
[1] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 477 و 478.
[2] . نعمانی، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ترجمه: فهرى زنجانی، سید احمد، ص 196 و 197.
[3]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 516.
[4] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 477 و 478 .
[5]. در آن روزگار، بهجاى «نيابت» و «نواب» بيشتر تعبير «سفارت» و «سفرا» بهكار برده مىشد.
[6]. چنانكه طبق نقل شيخ طوسى، حدود ده نفر در بغداد به نمايندگى از طرف محمد بن عثمان فعاليّت مىكردند؛ طوسی، محمد بن حسن، الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 225.
[7]. توقيع بهمعناى حاشيه نويسى است و در اصطلاح علماى شيعه به نامهها و فرمانهايى كه در زمان غيبت صغرى از طرف امام به شيعيان مىرسيده، توقيع گفته مىشود.
[8]. صدر، صدر الدین، المهدى، به اهتمام خسروشاهی، باقر، ص 189.
[9]. امين، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج 2، ص 48.
[10]. الغيبة للحجة،ص 257، 258.
[11]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافى، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 518.
[12]. همان، ص 521.
[13]. طبرسى، فضل بن حسن، اًعلام الورى، ص 444.
[14]. طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، ص 243، العمری ثقتی فما ادّی الیک فعنّی یؤدّی و ما قال لک فعنّی یقول فاسمع له و اطعه فانه الثقة المأمون.
[15]. همان، ص 354.
[16]. همان، ص: 357، قَالَ وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ الْبَزَّازُ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنَ الشِّیعَةِ مِنْهُمْ عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ مَشْهُورٍ قَالُوا جَمِیعاً اجْتَمَعْنَا إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع نَسْأَلُهُ عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ فِی مَجْلِسِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَقَامَ إِلَیْهِ عُثْمَانُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ عَمْرٍو الْعَمْرِیُّ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ أَمْرٍ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ یَا عُثْمَانُ فَقَامَ مُغْضَباً لِیَخْرُجَ فَقَالَ لَا یَخْرُجَنَّ أَحَدٌ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنَّا أَحَدٌ إِلَى [أَنْ] کَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ فَصَاحَ ع بِعُثْمَانَ فَقَامَ عَلَى قَدَمَیْهِ فَقَالَ أُخْبِرُکُمْ بِمَا جِئْتُمْ قَالُوا نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ جِئْتُمْ تَسْأَلُونِّی عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعَمْ فَإِذَا غُلَامٌ کَأَنَّهُ قِطَعُ قَمَرٍ أَشْبَهُ النَّاسِ بِأَبِی مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ هَذَا إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فَتَهْلِکُوا فِی أَدْیَانِکُمْ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَهُ مِنْ بَعْدِ یَوْمِکُمْ هَذَا حَتَّى یَتِمَّ لَهُ عُمُرٌ فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا یَقُولُهُ وَ انْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَ اقْبَلُوا قَوْلَهُ فَهُوَ خَلِیفَةُ إِمَامِکُمْ وَ الْأَمْرُ إِلَیْهِ.
[17]. همان، ص 356 ،وَ اشْهَدُوا عَلَیَّ أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِیدٍ الْعَمْرِیَّ وَکِیلِی وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَکِیلُ ابْنِی مَهْدِیِّکُمْ .
[18]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 485، … و اما محمد بن عثمان العمری رضی الله تعالی عنه و عن ابیه من قبل، فانه ثقتی و کتابه کتابی.
[19]. دوانی، علی، موعودی که جهان در انتظار اوست، ص 215.
[20]. طوسی، محمد بن حسن، رجال، ج 1، ص 401.
[21]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص510.
[22]. حلی، علی بن مطهر، الرجال، ج 1، ص 149.
[23] . ر ک: سایت اسلام کوئست.
[24] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 477 و 478.
[25]. در بعضی از متون نام ایشان بهاین صورت آمده است: عثمان بن سعید عمروی.
[26]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 1، ص 330.
[27]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 355 و 356.
[28]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 51، ص346 و 347.
[29]. همان، ج 51، ص 345.
[30]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشيعة، ج 27، ص 140.
[31]. امین، سید مجسن، اعیان الشیعه، ج 2، ص 48.
[32]. همان، ج 2، ص 48.
[33]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، (مهدى موعود)، ترجمه: دوانى، على، ص 68.
[34]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة،ترجمه: كمرهاى، محمد باقر، ج 2، ص 181.
[35]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 516.
[36]. جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
[37]. همان، ص 366؛ صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 510.
[38]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 444 و 445؛ زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، ص 571.
[39] . صدوق، محمد بن علی، إعتقادات الإمامية، حسنى، محمدعلى، مقدمه، ص 3.
[40]. ر ک: سایت اسلام کوئست.
[41]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 398 و 399.
[42]. همان، ص 399؛ ولی ارومیهای، حسن ابن محمد، مهدی موعود، ج 1، ص 536.
[43]. الغيبة للحجة ، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 397 .
[44]. همان، ص 400 و 401.
[45]. همان، ص 401 – 403.
[46]. همان، ص 401 – 412؛ ابن اثير، عز الدين، الكامل، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خلیلی، عباس، ج 20، ص 13 – 17.
[47]. ر ک: طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، ص 243 – 357؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 485.
[48]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار (موعودی که جهان در انتظار اوست)، دوانی، علی، ص 215.
[49]. طوسی، محمد بن حسن، رجال ج 1، ص 401.
[50]. صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، ج 2، ص 510.
[51]. حلی، علی بن مطهر، الرجال، ج 1، ص 149.
[52]. پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی.
[54]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۱۱۲؛ غفارزاده، علی، زندگانی نواب خاص امام زمان، ص ۳۰۴.
[55]. محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمة علیهم السلام، ج ۱، ص ۶۶؛ برگرفته از سایت ویکی شیعه.
[56]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۱۰۹.
[57]. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، آیت اللهی، محمد تقی، ص ۱۹۸؛ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص ۵۸۳؛ برگرفته از سایت ویکی شیعه.
[58]. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص ۵۸۵.
[59]. جباری، محمد رضا، سازمان وکالت، ج ۲، ص ۶۸۸.
[60]. طوسی، محمد بن حسن، الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 398 و 399.
[61]. همان، ص 401 – 412؛ ویکی شیعه.
[62]. طوسی، محمد بن حسن، الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 285 – 287.
[63]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 510؛ راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 1109 و 1110.
[64]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 2، ص 655 و 657؛ الغیبه للحجة، ص 281 و 282.
[65]. همان، ص 290.
[66] . جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۵۸۸ و 589،
[67]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 442.
[68]. طوسی، محمد بن حسن، الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 369.
[69]. همان، ص 370.
[70] . حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۵۸۸ و 589، ویکی شیعه.
[71] . طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 391.
[72] . همان.
[73] . صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 441 و 442.
[74]. طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 290.
[75]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2،، ص 483 و 484 و 520.
[76]. كتاب الغيبة للحجة، ص ۳۲۴ و ۳۸۸ و ۳۹۰.
[77]. امين، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج 5، ص 323.
[78]. طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 444.
[79]. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 2، ص 48.
[80] همان.
[81] همان.
[82] همان.
[83] همان.
[84] ابن طاوس، سيد عبد الكريم، فرحة الغري، محقق / مصحح: جهانبخش، جويا، ترجمه: مجلسى، محمد باقر، ص 178.
[86] . جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۹۳ و ۱۹۴.
[87]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص۱۸۷، ۲۵۲ و ۲۵۳.
[88]. الغیبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص ۲۸۵ و ۲۸۶ و 398؛ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۵۱۸.
[89]. الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 285؛ راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 1109؛ کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، محقق / مصحح: دارالحديث،، ج 2، ص 55 و 656؛ الغیبه للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 281 و 282 و 290.
[90] . جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص ۵۸۸.
[91] . كتاب الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 391.
[92] . همان.
[93] . صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 441 و 442.
[94]. الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 290، ۳۲۴ و ۳۸۸ و ۳۹۰؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2،، ص 483 و 484 و 520.