searchicon

کپی شد

برهان نظم

یکی از براهین رایج برای اثبات وجود خدا، برهانی است که نزد اندیشمندان مسلمان به «برهان نظم» شهرت یافته و گاه -با اقتباس از برخی آیات- «برهان اتقان صنع»[1] خوانده می شود. معادل این برهان در فرهنگ غربی چیزی است که معمولا آن را برهان «غایت شناختی» می نامند.

در قرون اخیر، در میان اندیشمندان غربی، بحث های گسترده ای درباره برهان نظم صورت گرفته است. کسانی؛ چون ویلیام پیلی[2] و فردریک تِنِنت[3] به شدت از اعتبار این برهان دفاع کرده اند. از سوی دیگر، کسانی؛‌ چون «هیوم» به شدت بر این برهان تاخته و به گمان برخی، آن را از اعتبار انداخته اند.[4]

یکی از اصلی ترین نقدهای هیوم بر برهان نظم، اشکالی است که با تمسک به «شرورِ تحقق یافته در عالم»، صغرای برهان نظم (وجود نظم در جهان) را به چالش می کشد.

دومین اشکال مهم هیوم –که کبرای برهان (دلالت نظم بر وجود ناظم) را ناتمام می داند- آن است که:

نظم و هماهنگی لزوماً محصول طرح و تدبیر قبلی نیست، بلکه گاه به تدریج و با آزمایش و خطا پدید می آید. به گفته هیوم، هنگامی که یک کشتی را می بینیم، نخست ممکن است سازنده آن را بسیار خلاق و هنرمند بپنداریم، اما سرانجام با شگفتی تمام به این حقیقت پی می بریم که وی فردی کودن است که صرفا به تقلید از پیشینیان پرداخته، و هنری را به ارث برده است که در طول سالیانی دراز و پس از انجام آزمایش ها، اشتباهات، تصحیحات و مذاکرات فراوان به شکل کنونی درآمده است. بنابراین، شاید جهان های بسیاری تباه شده اند تا سرانجام نظام کنونی پدیدار گشته است.

برخی از نویسندگان؛ همچون «جان هاسپرس»[5] در تأیید اشکال هیوم، نظریه داروین را به یاری طلبیده اند. به گفته هاسپرس، از هزاران سال پیش، کسانی تلاش کرده اند که با ارائه تئوری هایی، پیدایش و تکامل موجودات زنده را بدون تمسک به ناظم جهانی تبیین کنند. این نظریه پردازی ها توسط داروین به اوج خود رسید و پس از وی نیز نقایص آن برطرف گردید. «داروین فرضیه ای را مطرح کرد که بر اساس آن، موجودات زنده از طریق تنازع بقا و بقای اصلح به تدریج از ساده ترین تک سلولی ها به پیچیده ترین پستانداران تکامل پیدا کرده اند».[6]

بر این اساس، نظام کنونی حاکم بر موجودات و سازگاری های موجود میان آنها امری کاملا تصادفی است، نه محصول طرح و تدبیر پیشین؛ برای مثال، اگر گوش حیوانات شکارگر به جلو، و گوش حیوانات شکارشونده به عقب، خم می شود، به دلیل طرح و نقشه ناظمی هوشمند نیست، بلکه حیواناتی که در اثر «جهش های اتفاقی» از چنین گوش هایی برخوردار شده اند، بیش از دیگران توانسته اند خود را با محیط سازگار سازند و باقی بمانند.[7]

نقد و بررسی

پاسخ اشکال یادشده آن است که:

اولا: پذیرش تکامل تدریجی، ما را از اعتقاد به دخالت شعور در این تکامل بی نیاز نمی سازد؛ زیرا نظام تکامل جانداران، خود حاکی از یک رشته برنامه ریزی است که موجود ناتوانی طبق نقشه و برنامه ای به تکامل می رسد.[8]

نه دفعی بودن یک پدیده، احتمال نیازمندی به مدبر را افزایش می دهد و نه تدریجی بودن آن از احتمال یاد شده می کاهد.[9]

ثانیا: درست است که برخى از تکامل هاى تدريجى موجب پيروزى موجود در ميدان تنازع مى گردد؛ مانند پيدايش پرده شناى انگشتان برخى از مرغ ها که سبب مى شود در آب نيز بسان خشکى زندگى کنند، ولى برخى از دستگاه هاى عظيم و پرپيچ، تنها در صورتى مى تواند براى موجود مايه پيروزى شود که همه آن دستگاه با خصوصيات خود يک جا و همزمان بوجود آيد، و در غير اين صورت اجزاء ناقص آن، کوچک ترين سودى به حال آن نخواهد داشت؛ مانند دستگاه عظيم بينايى که در صورتى مفيد واقع مى شود که همه طبقات چشم از پرده هاى مختلف و آب هاى گوناگون در يک آن بوجود آمده باشد. هرگاه يک چنين تکاملى در ظرف ميليون ها سال انجام گيرد؛ چون تحولات قبلى بدون پديد آمدن آخرين مرحله، به حال موجود مفيد واقع نخواهد شد، از اين نظر موجب پيروى و بقا انتخاب او نخواهد گرديد.

به عبارت ديگر تغييرات مولد قابليت تغيير فردى، چون هميشه خفيف و ناچيزند، سود يا زيان آنها هم اجباراً بسيار کوچک است. آيا اين تغييرات مى توانند تحولى به منظور انتخاب فرد لايق تر و مستعدتر انجام دهند؟ هيچ کس نمى تواند بپذيرد که شاخى درازتر از چند ميلى متر، و پرده هايى به ضخامت دو يا سه ميلى متر مى تواند صاحب خود را از گزند حوادث برهاند. تنازع بقا، ميدان مسابقات «المپيک» نيست و نمى توان آن را به مسابقات اسب دوانى که درازی سر اسب هم در پيروزى دخيل است تشبيه کرد. فقط تغييرات بزرگ، محاسن يا معايب کافى را براى انجام انتخاب مناسب تر پديد مى آورد؛ از اين رو امتيازات فردى داراى اهميتى بسيار کوچک مى باشد.

کرسى موريسن[10] پس از بحث در ساختمان عجيب چشم به اين حقيقت در کتاب خود اشاره نموده مى گويد: بايد دانست که همه تشکيلات عجيب از مردمک ديده گرفته تا شمش ها و مخروط ها و اعصاب، با يکديگر و در آنِ واحد به وجود آمده اند؛ زيرا اگر يکى از نظامات پيچيده ناقص باشد، دیدن غير مقدور خواهد بود و با اين وصف آيا مى شود تصور کرد که همه اين عوامل خود جمع آمده و هر يک از آنها وضع نور را طورى تنظيم کرده است که به کار يکديکر بخورد و حوايج آنها را رفع کند.

گذشته از اين، پيدايش اين نظام حيرت آور از طريق تصادفات بى نهايت، نياز به زمانی بس نامتناهى دارد که حدوث منظومه شمسى و مقدار عمر کوتاه آفتاب و زمين، مانع از صحت چنين فرضيه است.

طولانى ترين فرضيه براى عمر زمين از روى محاسبه مواد (راديو اکتيو) در سنگ ها همان سه ميليارد سال است با اين وضع چگونه مى توان گفت: اين نظام بر اثر تصادف هاى پياپى در زمان هاى نامحدود پديد آمده است؟![11]

پاسخ اشکال یادشده را با سخنانی از خود هیوم و هاسپرس به پایان می رسانیم. هیوم پس از وارد آوردن ضربات انتقادی خود، سرانجام به این نتیجه می رسد که «برهان نظم اگر چه برهان معتبری نیست، تا اندازه ای قانع کننده است».[12] هاسپرس نیز با وجود آن که تمام توان خود را برای نقد براهین اثبات وجود خدا به کار می گیرد، پس از یاری گرفتن از نظریه داروین، به ناتمام بودن اشکال یاد شده چنین اعتراف می کند:

با این همه، از این راه نمی توان بطلان فرضیه وجود ناظم را نشان داد. کسی که پیش تر به نظم معتقد بوده است، حتی با پذیرش همه نتایج نظریه داروین نیز می تواند همچنان به اعتقاد خود پایبند باشد. چنین کسی ]در دفاع از اعتقادات خود[ می تواند بگوید که قبلا تصور بر این بود که خدا همه انواع را در یک لحظه آفریده است، اما اکنون اعتقاد ما بر این است که خداوند برای محقق ساختن نظم مورد نظر خویش، فرایند تدریجی و آهسته تکامل را برگزیده است. ]بر این اساس[ آن چه تغییر یافته است، روش ]تحقق بخشیدن به[ نظم است، نه اصل آن.[13]

[1]. با استفاده از آیه‏ کریمۀ «صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ؛ [اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است»، نمل، 88.

[2]. ویلیام پیلی یا پالی (۱۷۴۳- ۱۸۰۵م) فیلسوف مسیحی بریتانیایی که عمده شهرت وی به خاطر تقریرش از برهان نظم با به کارگیری تمثیل ساعت ساز در کتاب الهیات طبیعی است.

[3]. محقق انگلیسی (1866 – 1975 م).

[4]. ر.ک: جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 64.

[5]. جان هاسپرس (1918 – 2011 م)؛ فیلسوف و پژوهشگر آمریکایی و فارغ التحصیل دانشگاه‌های کلمبیا و کالیفرنیای جنوبی است که در عرصه سیاست هم فعال بوده است (نامزد ریاست جمهوری در سال 1913 ایالت متحده آمریکا). وی عمده پژوهش های خود را در دو حوزه زیبایی‌شناسی و اخلاق منتشر کرده که از جمله آنها می‌ توان به «معنا و حقیقت در هنرها» (meaning and truth in art)، «خوانشهای مقدماتی در زیبایی‌شناسی» (introductory reading in aesthetics)، «بیان هنری» (artistic expression)، «قانون و بازار» (law and the market)، «درآمدی بر تحلیل فلسفی» (introduction to philosophical analysis) «فهم هنرها» (understanding the arts) و «سلوک انسانی» (human conduct) اشاره کرد. ر.ک: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا).

[6]. ر.ک: جان هاسپرز، فلسفه دین، ص 99.

[7]. ر.ک: ویلیام آلستون، «برهان هدف شناختی»، در: خدا در فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 84 و 85؛ برگرفته از یوسفیان، حسن، کلام جدید، ص 81 – 87.

[8]. سبحانی، جعفر، مدخل مسایل جدید در علم کلام، ج 1، ص 90.

[9]. کلام جدید، ص 88.

[10]. استاد دانشگاه آمریکا و نویسندۀ کتاب «علم به ایمان فرا می‌خواند» است که محمود صالح الفلکی آن را به عربی با نام «العلم یدعوا الی الایمان» ترجمه کرده است و با همکاری مؤسسۀ انتشاراتی فرانکلین در مصر منتشر شده است.

[11]. سبحانی، جعفر، ایمان و آثار سازنده آن، ص 52 – 54، پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیة الله العظمی سبحانی.

[12]. ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ص 231.

[13]. ر.ک: کلام جدید، ص 87 و 88.