Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

انشعابات در فاطمیان

هنگام مرگ المستنصر، امیرالجیوش (افضل بدر الجمالی‌) که‌ در مقام‌ وزارت‌، اقتداری‌ تمام‌ داشت‌، با مسئله انتخاب خلیفه جدید مواجه شد. در یک طرف «نزار» پسر «المستنصر» قرار داشت که جوانی بود برومند و قبلا به ولایت‌عهدی المستنصر برگزیده شده بود، و در طرف دیگر برادر نزار؛ «مستعلی» جای داشت که جوانی بود بی یاور و پشتیبان، ولی اگر به خلافت می رسید کاملا متکی به حامی نیرومند خویش، امیر الجیوش می‌گشت. با ملاحظه چنین وضعی، «افضل»، دختر خود را به عقد ازدواج مستعلی درآورد و چون المستنصر مرد، (به جای نزار که ولیعهد بود) داماد خود را به خلافت برگزید.[1] وی توانست در قاهره برای مستعلی بیعت گرفته و او را در سال ۴۸۷، با لقب «المستعلی بالله» به خلافت بگمارد.[2]

این‌ اقدام‌ بی‌سابقه‌، نهضت‌ اسماعیلیه‌ را با بحران‌ شدیدی‌ مواجه‌ ساخت‌ و اسماعیلیان‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ نهضت‌ واحدی‌ را تشکیل‌ می‌دادند، به‌ زودی‌ به‌ دو شاخه اصلی‌ مستعلیه‌ و نزاریه‌ منقسم‌ شدند. در اواخر سال‌ ۴۸۸ق‌/۱۰۹۵م،‌ نزار همراه‌ یکی‌ از پسرانش‌ به‌ دستور مستعلی‌ در زندان‌ به‌ قتل‌ رسید.[3]

افتراق‌ در جماعت‌ اسماعیلیه‌ به‌ این‌ دو شاخه‌ که‌ از همان‌ ابتدا رقبای‌ متخاصم‌ یکدیگر شدند، به‌ تضعیف‌ کلی‌ و غیر قابل‌ جبران‌ دعوت‌ اسماعیلیه‌ انجامید. اکثر اسماعیلیان‌ مصر و تمامی‌ جماعت‌ اسماعیلی‌ یمن‌ و گجرات‌ هند و بسیاری‌ از اسماعیلیان شام‌ امامت‌ مستعلی‌ را پذیرفتند، ولی‌ گروه‌ بزرگی‌ از اسماعیلیان‌ شام‌ و تمامی‌ اسماعیلیان‌ عراق‌ و ایران‌ و احتمالاً بدخشان‌ و ماوراءالنهر به‌ نص‌ اول‌ مستنصر وفادار ماندند و نزار را به‌ عنوان‌ نوزدهمین‌ امام‌ خود و جانشین‌ به‌ حق‌ پدرش‌ قبول‌ کردند. در قرون‌ بعدی‌، مستعلیان‌ و نزاریان‌ به‌ ترتیب‌ در قسمت‌های‌ غربی‌ و شرقی‌ دنیای‌ اسلام‌ به‌ بسط دعوت‌های‌ مستقل‌ خود پرداختند و مسیرهای‌ مذهبی‌ – سیاسی‌ کاملاً جداگانه‌ای‌ را طی‌ کردند.

با قتل‌ جانشین‌ مستعلی‌؛ الآمر باحکام‌ الله‌ در ۵۲۴ ق‌/۱۱۳۰م‌، مستعلیان‌ با بحران‌ جدیدی‌ مواجه‌ شدند که‌ منجر به‌ انشعاب‌ مستعلیه‌ به‌ دو شاخه حافظیه‌ و طیبیه‌ گردید.

آمر چند ماه‌ پیش‌ از مرگش‌ صاحب‌ فرزندی‌ به‌ نام‌ طیب‌ شده‌ بود که‌ تنها پسر او بوده‌ است‌،[4] اما در وقایع‌ پس‌ از مرگ‌ آمر، عملاً نامی‌ از طیب‌ در میان‌ نیست‌. عموزاده آمر، ابوالمیمون‌ عبدالمجید که‌ عضو ارشد خانواده فاطمیان‌، و مدعی‌ قدرت‌ بود، پس‌ از یک‌ سال‌ کشمکش‌ با مخالفان‌، بر مسند حکومت‌ قرار گرفت‌. او که‌ ابتدا با عنوان‌ ولی‌عهد زمام‌ امور را در دست‌ گرفته‌ بود، در ربیع الاخر ۵۲۶، مدعی‌ خلافت‌ و امامت‌ شد و لقب‌ الحافظ لدین الله‌ را برای‌ خود برگزید.[5] از آن‌جا که‌ پدر حافظ، امامت‌ و خلافت‌ نیافته‌ بود، ادعای‌ وی‌ با اشکالاتی‌ مواجه‌ می‌گردید؛ از این‌رو، وی‌ بر آن‌ شد تا برای‌ تبیین‌ مشروعیت‌ امامت‌ و خلافت‌ خود، دست‌ به‌ تنظیم‌ سجلی‌ زند که‌ از طریق‌ آن‌ بتواند خود را جانشین‌ به‌ حق‌ آمر قلمداد کند. این‌ سجل‌ به‌ موارد مختلفی‌ در تاریخ‌ اسلام‌ و فاطمیان‌ استناد داشت‌ و به‌ طور اخصّ‌ متذکر می‌شد: همان‌گونه‌ که‌ حضرت‌ محمد (صلی الله علیه و آله) عموزاده خویش‌ حضرت‌ علی‌ (علیه السلام‌) را وصی‌ و جانشین‌ خود قرار داده‌ بوده‌، آمر نیز شخصاً عموزاده‌اش‌ حافظ را به‌ جانشینی‌ برگزیده‌ بوده‌ است‌.[6]

امامت‌ حافظ مورد تأیید رسمی‌ مرکز دعوت‌ مستعلیه‌ در قاهره‌ قرار گرفت‌ و اکثر اسماعیلیان‌ مستعلی‌ در مصر و شام‌، و گروهی‌ از مستعلیان‌ یمن‌ که‌ حافظ و جانشینانش‌ را به‌ عنوان‌ امامان‌ خود شناختند، با نام‌های‌ حافظیه‌ و مجیدیه‌ اشتهار یافتند.

از طرف‌ دیگر، گروه‌هایی‌ از مستعلیان‌ مصر و شام‌، و شمار کثیری‌ از مستعلیان‌ یمن‌ ادعاهای‌ حافظ را باطل‌ دانستند و امامت‌ طیب‌ را پذیرفتند که‌ ابتدا با نام‌ آمریه‌، و پس‌ از تأسیس‌ دعوت‌ مستقل‌ طیبی‌ در یمن‌، به‌ طیبیه‌ شهرت‌ یافتند.

 

[1]. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 222 – 225؛ ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، درس سیزدهم.

[2]. مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تصحیح: الشیال، جمال الدین، محمد حلمی، محمد احمد، ج ۳، ص ۱۱ و ۱۲.

[3]. ابن ‌میسر، محمد، اخبار مصر، به‌ کوشش:‌ ایمن‌ فؤاد سید، ج ۱، ص ۵۹ به‌ بعد؛ ابن ‌دواداری‌، ابوبکر، کنز الدرر، به‌ کوشش:‌ منجد، صلاح‌الدین‌‌، ج ۶، ص ۴۴۳ به‌ بعد؛ مقریزی‌، احمد بن علی، الخطط، ج ۱، ص ۴۲۲ و ۴۲۳؛ اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، ج ۳، ص ۱۱ به‌ بعد.

[4]. اخبار مصر، ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۱۰.

[5]. ابن ‌ظافر، علی، اخبار الدول‌ المنقطعة، به‌ کوشش‌ ا، فره‌، ج ۱، ص ۹۴ – ۱۰۱‌‌؛ اخبار مصر، ج ۱، ص ۱۱۳ و ۱۱۴؛ کنز الدرر، ج ۶، ص ۵۰۶ – ۵۵۶‌؛ الخطط، ج ۱، ص ۳۵۷‌‌، ۴۹۰ و ۴۹۱‌؛ ج ۲، ص ۱۷ و ۱۸‌؛ اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، ج ۳، ص ۱۳۵ – ۱۹۲.

[6]. قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشی، ج ۹، ص ۲۹۱ – ۲۹۷‌؛ ویکی فقه‌.