searchicon

کپی شد

یمن

چکیده مقاله یمن

یمن کشوری است که در جنوبی‌ترین بخش شبه جزیره عربستان سعودی واقع شده‌است. این کشور تا سال ۱۹۶۲ میلادی، (برابر با 1341 شمسی و مصادف با 1382 قمری)، تحت حاکمیت زیدیان بود و ساختاری یکپارچه داشت، اما در آن سال افسران ارتش یمن علیه «امام محمد بدر» دست به کودتا زده و جمهوری یمن را به وجود آوردند. این امر موجب بروز جنگ های داخلی در یمن شد که نتیجه آن تقسیم یمن به دو بخش شمالی و جنوبی بود. این جدایی میان دو یمن وجود داشت، تا این که در دهه هشتاد قرن بیستم، جمهوری یمن در ۲۲ مه ۱۹۹۰ میلادی، (برابر با اول خرداد 1369 شمسی و مصادف با 26 شوال 1410 قمری)، از اتحاد جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک خلق یمن (یمن جنوبی)، به وجود آمد.

جمهوری یمن را از نظر اقلیمی می‌توان به ۵ منطقه تقسیم نمود: 1. مناطق کوهستانی؛ 2. منطقه جلگه ای؛ 3. منطقه ساحلی؛ 4. منطقه ربع الخالی؛ 5. جزایر یمن.

آب و هوای یمن، گرم و خشک با درجه رطوبت بالا در مناطق ساحلی است. مناطق کوهستانی و داخلی نیز در تابستان مرطوب و در زمستان سرد و خشک است.

این کشور دارای بافتی ساده و در عین حال پیچیده است. از نظر اقتصادی با تولید ناخالص داخلی سرانه ۴۶۰ دلار، یکی از فقیرترین کشورهای جهان و در عین حال فقیرترین کشور عربی محسوب می شود.

مردم یمن از اقوام سامی و عرب قحطانی هستند. مردمی كه در بخش شمالی زندگی می كنند، عرب هستند، ولی در بخش جنوبی از سال ها قبل، اقلیت های دیگری از كشورهای هندوستان،‌ پاكستان، سومالی،‌ اریتره و اتیوپی به آنجا مهاجرت نموده اند. در حال حاضر ترکیب جمعیتی گروه ها و نژادهای مختلف در یمن به ترتیب ذیل است: 1. عرب، 86 درصد؛ 2. هندی، سه درصد؛ 3. سومالیایی، یک درصد؛ 4. سایر گروه ها ده درصد.

دین رسمی کشور یمن، اسلام است. اکثر جمعیت این کشور مسلمان هستند. حدود ۳۰ درصد مسلمانان یمن از شیعیان زیدی مذهب و بقیه سنّی شافعی مذهب هستند. تعداد کمی شیعه اسماعیلی مذهب و تعداد بسیار کمی شیعه دوازده امامی نیز در یمن ساکن هستند.

از نظر مذهبی یمن تنها کشوری است که مردمانش بدون جنگ و خونریزی و با آمدن حضرت علی (علیه السلام) به عنوان فرستاده ویژه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به اسلام گرویدند.

از نظر سیاسی کشور یمن دارای وضعیت بسیار پیچیده ای است. از سال ۱۹۷۸ میلادی برابر با 1356 شمسی، علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن متحد بود. دوران حکومت وی بسیار طولانی بود و سرانجام در جریان بیداری اسلامی برکنار شد.

این کشور به دلیل آن که یکی از حاصل خیزترین مناطق شبه جزیره عربستان و دارای موقعیّت خاصّ جغرافیایی و بنادر و جزایر مهم است، در طول تاریخ مورد نظر استعمارگران بوده؛ لذا صفحات تاریخ این کشور را وقایع گوناگون پر کرده است؛ از جمله وقایع می توان به پادشاهی «ملکه سبأ» بر آن سرزمین؛ حضور امیر المؤمنین (علیه السلام) در یمن؛ جنگ ها و در گیری های این کشور و حمله تمام عیار هوایی و جنگنده بمب افکن های عربستان سعودی به این کشور اشاره کرد.

یمن دارای مراکز و شهرهای تاریخی و با اهمیت زیادی است که مهمترین آنها عبارتند از: «صنعا»؛ «مأرب»؛ «صعده»؛ «شبوه»؛ «ذمار» و «عدن». همچنین شهرهای؛ «الحوطه»، «المحویت»، «مکلّا»، «الشحر»، «سیئون»، «البیضاء»، «یاریم»، «ظفار»، «حمام دمت»، «اب»، «جبله»، «تعز»، «الغیضه»، «زنگبار» و «حدیده» از دیگر شهرهای مهم یمن هستند.

‏محدودۀ جغرافیایی یمن

کشور یمن در جنوبی ترین بخش شبه جزیره عربستان سعودی واقع است. یمن از شمال به کشور عربستان سعودی، از شرق به کشور عمان، از جنوب به خلیج عدن و از غرب به دریای سرخ محدود است. مساحت این کشور تقریباً 869536 کیلومتر مربع است.

جمهوری یمن را می توان به ۵ منطقه تقسیم نمود: 1. مناطق کوهستانی؛ 2. منطقه جلگه‌ای؛ 3. منطقه ساحلی؛ 4. منطقه ربع الخالی؛ 5. جزایر یمن.[1]

‏موقعیت و مختصات فعلی و تاریخی یمن

یمن تا سال ۱۹۶۲ میلادی، (برابر با 1341 شمسی و مصادف با 1382 قمری)، تحت حاکمیت زیدیان بود و ساختاری یکپارچه داشت، اما در آن سال افسران ارتش یمن علیه «امام محمد بدر»[2] دست به کودتا زده و جمهوری یمن را به وجود آوردند. این امر موجب بروز جنگ های داخلی در یمن شد که یک سوی آن طرفداران جمهوری و سوی دیگرش سلطنت طلبان بودند. این درگیری ها سرانجام باعث شد که یمن به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شود و جمهوری دموکراتیک خلق یمن در ۳۰ نوامبر ۱۹۶۷ میلادی، (برابر با 9 آذر 1346 شمسی و مصادف با 27 شعبان 1387 قمری)، در قسمت جنوبی یمن شکل گیرد. در همین حال نام کشور یمن شمالی؛ جمهوری عربی یمن بود. این جدایی میان دو یمن وجود داشت، تا این که در دهه هشتاد قرن بیستم، گفت ‌وگوهایی برای اتحاد میان دو یمن انجام پذیرفت. در نتیجه آن، جمهوری یمن در ۲۲ مه ۱۹۹۰ میلادی، (برابر با اول خرداد 1369 شمسی و مصادف با 26 شوال 1410 قمری)، از اتحاد جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک خلق یمن (یمن جنوبی)، به وجود آمد.[3]

وضعیت اقلیمی یمن‏

جمهوری یمن را از نظر اقلیمی می‌توان به ۵ منطقه تقسیم نمود:

  1. مناطق کوهستانی:

این مناطق شمال و شمال غربی و قسمتی از جنوب یمن را پوشانده است. ارتفاع این مناطق از 1000 متر الی 3660 متر می رسد. انشعاب آب در این کوهستان ها واقع شده و به طرف شرق، غرب، شمال و جنوب این منطقه سرازیر می شوند. این مناطق کوهستانی که به «فلات الجبال» مشهورند، حاصل خیزترین منطقه یمن می باشند. از مهم‌ترین دره های اطراف مناطق کوهستانی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:‌

الف. دره هایی که به دریای سرخ متصل می شوند؛ این دره ها عبارتند از: دره «حرض» که از اطراف شهر حرض گذشته و در شمال «میدی» به دریا می رسد. دره «مور» که از شمال و غرب «حجه» گذشته و از غرب «الطور» و جنوب «الزهره» به دریا می رسد. دره سردود، دره رماع، دره سهام، دره زید، دره رسیان و دره موزع.

ب. دره هایی که به خلیج عدن و دریای عربی متصل می شوند؛ این دره ها عبارتند از:‌ توبن، بنا، احور، حضرموت.

ج. دره های رو به سمت شرق که عبارتند از:‌ خاب، الجوف، افرنه.

د. دره های رو به سمت شمال و شمال شرقی که عبارتند از:‌ حریب، مرخه، جردان، عیوالصیعر، رماه، شعث.

  1. منطقه جلگه ای:

این منطقه در شرق و شمال ارتفاعات کوهستانی و به موازات آنها قرار دارد، امّا بیشتر به سمت صحرای «ربع الخالی» امتداد پیدا کرده و سپس به تدریج کاهش یافته است. استان های «صعده»، «الجوف»، «شبوه»، «حضرموت» و «المهره» دراین منطقه قرار دارند.

  1. منطقه ساحلی:

این منطقه زمین های مشرف به دریای سرخ، خلیج عدن و دریای عرب را شامل می شود. این زمین ها به یکدیگر متصل شده و یک نوار ساحلی را تشکیل می دهند که از مرزهای عمان به سمت جنوب غربی باب المندب ادامه یافته و از این منطقه به سمت شمال و مرزهای عربستان سعودی ادامه پیدا می کند. طول منطقه ساحلی به 2000 کیلومتر رسیده و عرض آن از 30 الی 60 کیلومتر متغیر است.

  1. منطقه ربع الخالی:

این منطقه از مناطق صحرایی یمن است که در اطراف آن بعضی از گیاهان صحرایی می روید. در طول تاریخ، این صحرا دارای اسامی متعددی؛ مانند صحرای بزرگ یمن و صحرای احقاف بوده است.

  1. جزایر یمن: که بیشتر در دریای سرخ پراکنده اند.[4]

آب و هوای یمن

یمن دارای آب و هوای گرم و خشک با درجه رطوبت بالا در مناطق ساحلی است. مناطق کوهستانی و داخلی نیز در تابستان مرطوب و در زمستان سرد و خشک می باشد. متوسط میزان بارندگی نیز بین 500 میلیمتر تا 980 میلیمتر مربع بسته به موقعیت هر منطقه متغیر است.[5]

اوضاع اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی، ورزشی و رفاهی یمن

یمن کشوری با بافتی ساده و در عین حال پیچیده است. علت ساده بودن بافت آن؛ این است که فرهنگ غالب در این کشور مبتنی بر قبیله گرایی و ملزومات خاص جامعه ساده قبیله ای است. دلیل پیچیده بودن آن؛ این است که این جامعه به ظاهر ساده، شکاف ها و گسل های عمده ای دارد که وحدت آن را با چالش های اساسی مواجه ساخته و حکمرانی و سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و … را برای حکمرانان آن بسیار مشکل ساخته است. البته هر یک از اوضاع اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی، ورزشی و رفاهی یمن باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.

وضعیت اقتصادی یمن

این کشور با تولید ناخالص داخلی سرانه ۴۶۰ دلار، یکی از فقیرترین کشورها محسوب می شود. یمن با فشارهای سیاسی و ساختاری، در رسیدن به اشتغال پایدار، ایجاد رشد و ارائه خدمات عمومی ضروری به منظور دستیابی به اهداف توسعه هزاره،[6] مواجه است. سهم تولید ناخالص داخلی و مخارج بودجه تخصیص یافته «آموزش» در یمن در مقایسه با بیشتر کشورهای در حال توسعه بالا است، ولی کارایی تحت نرخ های ورود و تکمیل، پائین تر از کشورهای قابل مقایسه است.

اقتصاد یمن به طور عمده بر شبکه ای پیچیده و در هم تنیده از روابط نخبگانی متکی است که کنترل صنعت نفت این کشور را در اختیار دارند. این در حالی است که بین 70 تا 80 درصد درآمدهای دولت یمن از این صنعت تأمین می شود. با توجه به چشم انداز سیاسی نگران کننده یمن، در آینده پیش بینی می شود شرایط اقتصادی و اجتماعی این کشور رو به وخامت بگذارد. یمن کشوری است که وضعیت توسعه انسانی و اقتصادی آن در سطح بسیار پایینی قرار دارد، به نحوی که 43 درصد افراد جامعه آن، زیر خط فقر زندگی می کنند.

این کشور به علت دخالت کشورهای عرب منطقه و قدرت های فرامنطقه ای در مسیر دگرگونی ها دچار فراز و نشیب بسیار شده است. با توجه به ساختار سیاسی در یمن که ترکیبی از تقاطع منافع و گرایش های قبیله ای و منطقه ای و نیز تلاش کشورهایی؛ مانند عربستان برای اعمال نفوذ بر این کشور است، به نظر می رسد حل مسائل معیشتی منوط به تحقق شرایط بسیاری است.[7]

وضعیت فرهنگی یمن

از زمانی که حکومت امامان زیدی در سال 818 قمری در این منطقه شکل گرفت، بافت فرهنگی آن به شکل نسبتاً پایدار و ثابت و البته متفاوت از دیگر بخش های این کشور شکل گرفت. برعکس، قسمت جنوبی به دلیل این که در کناره‌ دریای سرخ و خلیج عدن و مشرف بر تنگه «باب المندب» و یک منطقه با ناهمواری های طبیعی اندکی است، تحت تأثیر فرهنگ و ارتباطات مختلف بوده و همواره حکومت های مختلف به آن تعرض کرده اند؛ از جمله تعرضات می توان به تعرضات رومیان در قبل از اسلام و بعدها اسماعیلیان، ایوبیان[8] و در آخر هم، بریتانیا به این منطقه و به ویژه بندر عدن اشاره کرد. در طول جنگ سرد[9] نیز یمن به دو دولت «یمن شمالی» و «یمن جنوبی» تقسیم شده بود. یمن شمالی متحد غرب و یمن جنوبی متحد شوروی بود. این تفاوت محصول دو انقلاب در دو یمن در دهه 1960 م بود. در یمن شمالی در سال 1962 م طی یک کودتا که توسط جمهوری خواهان مخالف نظام امامت؛[10] شکل گرفت، یک رژیم جمهوری بر سر کار آمد و یمن شمالی به «جمهوری عربی یمن» تغییر نام داد. یمن جنوبی نیز پس از 130 سال که عدن مستعمره بریتانیا بود، در سال 1967 م طی یک جنبش انقلابی به استقلال رسید و «جمهوری دموکراتیک خلق یمن» در این بخش از یمن تشکیل شد.

در طول جنگ سرد و تحت تأثیر مقتضیات خاص نظام دوقطبی، شمال و جنوب یمن به صورت دو دشمن بارها وارد درگیری شدند و حتی تا مرز جنگ نیز پیش رفتند. این مسئله جدایی دو یمن را بیش از پیش تشدید می کرد. بنابراین باید گفت که، دو یمن دو گونه متفاوت از هم بودند؛ یمن شمالی یک جامعه عمیقاً مذهبی با نفوذ گسترده قبایل به خصوص دو قبیله بزرگ «حاشد» و «بکیل» که نفوذ سیاسی زیادی نیز اعمال می‌کردند، بود. در جهت عکس آن، یمن جنوبی، به خصوص شهر عدن، به نسبت سکولار بود.

در سال 1992م یک گروه سیاسی که «شباب المؤمنین» نامیده می شد، در صعده؛ مرکز فعالیت زیدی ها، تشکیل شد که هدف آن تربیت جوانان زیدی بود. این گروه به مرور فعالیت های خود را افزایش داد و طرفداران بسیاری در میان زیدی ها پیدا کرد. «یکی از علل اصلی جنگ بین دولت مرکزی یمن و حوثی ها،[11] احیای فعالیت های خدماتی و آموزشی این گروه بعد از سال 2000 م توسط «حسین الحوثی» است که این امر با مخالفت شدید علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور یمن، مواجه شد؛ چرا که این امر را به منزله تهدیدی سیاسی برضد دولت خود می دید». از این به بعد فعالیت زیدی ها در قالب گروه «شباب المؤمنین» دنبال می‌شد.[12]

طبق آمار، نرخ سواد در یمن 9/63 درصد جمعیت آن کشور است. در این میان از صد در صد مردان تنها 2/81 در صد و از صد در صد زنان تنها 8/46 درصد باسواد هستند.[13]

وضعیت اجتماعی یمن

مردم یمن از اقوام سامی و عرب قحطانی هستند. عرب قحطانی مادر و ریشه عربیت است كه عرب ها را بدان منسوب می دارند.[14] مردمی كه در بخش شمالی زندگی می كنند، عرب هستند، ولی در بخش جنوبی از سال ها قبل، اقلیت های دیگری از كشورهای هندوستان،‌ پاكستان، سومالی،‌ اریتره و اتیوپی به آن جا مهاجرت نموده اند. در حال حاضر ترکیب جمعیتی گروه ها و نژادهای مختلف در یمن به ترتیب ذیل است:

  1. عرب، 86 درصد؛ 2. هندی، سه درصد؛ 3. سومالیایی، یک درصد؛ 4. سایر گروه ها ده درصد.

جامعه یمن را می توان آمیزه ای از هویت های قبیله ای و اسلامی توصیف کرد که تحولات منطقه ای و بین المللی‌ نیز بر شرایط سیاسی و امنیتی آن تأثیر فراوان داشته‌ ‌است. این ساختار قبیله ای؛ ساختاری سنتی است که الگوهای رفتاری مردم به شدت از بافت قبیله ای آن متأثر است.

در یمن به بزرگ قبیله؛ «شیخ» می گویند و ممكن است قبایل متعددی تحت ریاست یک «شیخ المشایخ» باشند كه تشكیل قبیله بزرگی را بدهد. از مهم‌ترین قبایل یمن، دو قبیله بزرگ «حاشد» و «بكیل» است كه قبایل دیگری را تحت فرمان خود دارند.

قبایل دیگر بزرگ در بخش شمالی عبارتند از: خیمه، ارحب، جهم، نهم، مذحج و سنحان و قبایل جنوب عبارتند از: عواذل، یافع فضلی، ضالع، دفینه، ردفان، مكلا، حامی و سالم البیض.[15]

یمن تا سال ۱۹۶۲ میلادی تحت حاکمیت زیدیان بود و ساختاری یکپارچه داشت، اما در آن سال افسران ارتش یمن علیه «امام محمد بدر»، دست به کودتا زده و جمهوری یمن را به وجود آوردند.[16]

وضعیت مذهبی یمن

دین رسمی کشور یمن، اسلام است. اکثر جمعیت این کشور مسلمان هستند. حدود ۳۰ درصد مسلمانان یمن از شیعیان زیدی مذهب و بقیه، اهل سنت و شافعی مذهب هستند. تعداد کمی شیعه اسماعیلی و تعداد بسیار کمی شیعه دوازده امامی نیز در یمن ساکن هستند.

تعدادی مسیحی نیز در کشور یمن زندگی می کنند که به دو گروه تقسیم می شوند:

  1. کلیسای کاتولیکی رومی که ۶۰۰ هزار کاتولیک را دارا می باشد.
  2. جامعه انگلیکنی که در چارچوب کلیسای اسقفی اورشلیم است.

تعداد کمی از هندوها نیز در یمن در قالب «هندوئیسم» زندگی می کنند.[17]

تشیع در یمن

در باره سابقه تشیع و تمایل مردم یمن به شیعه شدن، در این گفتار کوتاه تنها به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) بسنده می شود:

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: مردمی از یمن با چهره هایی گشاده و بشّاش به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند. وقتی بر آن حضرت وارد شدند، فرمود: اینان مردمی نازک دل و دارای ایمانی راسخ هستند و «منصور» که با هفتاد هزار رزمنده برای یاری خَلَف من و خَلَف وصیّ من خروج می‌کند، از ایشان است. آنان رزمندگانی هستند که حمایل شمشیرهایشان از مَسَدّ (طنابی از لیف یا برگ درخت خرما) است. عرض کردند: یا رسول الله، وصیّ شما کیست؟ فرمود: او همان کسی است که خداوند شما را امر نمود که به وی چنگ زنید. پس خداوند عزّوجل فرمود: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد».[18] عرض کردند: برای ما توضیح دهید که این ریسمان چیست؟ فرمود: این ریسمان مصداق کلام خدا است که فرمود: «مگر آنان كه به رشته ای از خدا چنگ زنند (در پناهِ امان خدا باشند) و به رشته ای از مردم ارتباط برقرار کنند».[19] سپس فرمود: «حَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ » کتاب خدا و «حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» وصیّ من است. عرض کردند: یا رسول الله، وصی تو کیست؟ فرمود: او همان است که خداوند درباره اش فرمود: «(اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: «افسوس بر من از كوتاهی هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم …».[20] عرض کردند: یا رسول الله، «جنب الله» کیست؟ فرمود: همانی است که خداوند درباره وی فرموده است: «و (آن) روزى است كه ستمكار دست هاى خود را مى‏گَزد [و] مى گويد: اى كاش با پيامبر همراه مى شدم».[21] او وصیّ من است و راه رسیدن به من بعد از من است.

یمنی ها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم! فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانه ای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان می درخشد. اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد، در حالی که خود گواهی دهد، به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است، همان‌طور که دانستید من پیامبر شما هستم. به میان صف ها روید و به چهره ها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من او است؛ زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود می فرماید: «پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده‏»؛[22] یعنی هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او (علیهم السلام).

جابر گوید: پس «ابو عامر اشعری» از میان اشعریان، «أبو غرّۀ خولانی» از میان خولانیان و ظبیان، «عثمان بن قیس» و «عُرَنَه دَوسِیّ» از میان دَوسِیان و «لاحق بن علاقه» بپاخاسته و به میان صف های حاضران رفته و به چهره ها خیره شدند و دست مردی را كه دو طرف پيشانى و جلو سرش بى مو بود و شكمى درشت داشت‏؛ (علی (علیه السّلام)) را گرفته و گفتند: یا رسول الله! دل های ما به ایشان گرایش پیدا کرد. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آنکه به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من او است. در این هنگام آن‌ها با صدای بلند گریستند، در حالی که می گفتند: یا رسول الله، به چهره های یک یک آن‌ها نگاه کردیم، ولی دل ما به هیچ‌کدام از آن‌ها گرایش پیدا نکرد. اما وقتی او را دیدیم، دل‌هایمان لرزید و تکان خورد. آن‌گاه جان های ما آرامش یافت، جگرهایمان مضطرب، چشمانمان پر از اشک، سینه هایمان خنک و آرامش یافت، چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تفسیر و تأويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش (آنها كه به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى هستند) كسى نمى داند».[23] سپس فرمود: شما از آن جمله (ثابت قدمان در علم) محسوب مى شويد، به جهت جايگاه و مقامى كه خداوند از قبل براى شما به نكوئى مقدّر فرموده و شما از آتش به دور خواهيد بود.

جابر گوید: این جماعت مؤمن نورانی همان‌جا ماندند و به همراه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در جنگ های جمل و صفین شرکت کردند ـ خداوند همه آن‌ها را رحمت کند ـ. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایشان را به بهشت مژده داده بود و آنان را مطلّع ساخته بود که به همراه علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) به شهادت خواهند رسید.[24]

در بسیاری از احادیث نبوی یمنی ها مورد ستایش قرار گرفته اند. تا آنجا که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من نفس خداوند رحمن را از سوی یمن حس می کنم».[25]

مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی در حاشیه اش بر شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی در باره یمنی ها می نویسد: یمنی ها اصل شیعه هستند و مذهب شیعه توسط آنها در اطراف عالم منتشر شد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین کسی بود که آنان را به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اسلام هدایت فرمود. اکثر شیعیان کوفه از قبیله های مهاجر یمنی بودند و نیز اشعری ها که به قم مهاجرت کردند، یمنی بودند. آنها باعث شدند تشیع از قم به دیگر شهرها گسترش پیدا کند. یمنی ها از حمله مغول ها در امان ماندند و بر خلاف اکثر کشورهای اسلامی بر اصول اسلامی در جکومتشان باقی ماندند. فرنگی مأبی و عادات مسیحیان و رسم و رسوم کفار که ضررشان بر اسلام و مسلیمن از فاجعه حمله مغول هم بیشتر است، تا حال بر یمنی ها تاثیر نگذاشته است. آنان تاکنون بر احکام و آداب اسلامی باقی مانده و در همه عرصه ها، تمدن فرنگی را پس زده و میراث اسلام را حفظ کرده اند. ان شاء الله خداوند آنان را از وسوسه های شیاطین فرنگی حفظ کرده و بر طریق مستقیم اسلام حفظ نماید و سایر مسلمانان را به طریقه مردم یمن رهنمون فرموده و بدعت ها و گمراهی ها و مفاسد اخلاقی و رسوم کفار را از آنها به حق محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) دور فرماید.[26]

تشیع در یمن از عصر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تا دوران معاویه

یمن تنها کشوری است که مردمانش بدون جنگ و خونریزی و با آمدن حضرت علی (علیه السلام) به عنوان فرستاده ویژه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به آن کشور، به اسلام گرویدند. البته قبل از آن، «باذان»؛ حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ابناء (ایرانیان ساکن یمن) در ماجرای نامه نوشتن پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به خسرو پرویز، اسلام آورده بودند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) قبل از امیر المؤمنین (علیه السلام)، «خالد بن ولید» و «معاذ بن جبل» را به یمن فرستاده بود، اما این دو موفق نشدند مردم را به اسلام جذب کنند؛ به همین دلیل پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) را به یمن فرستاد. آن حضرت افراد قبیله «حمدان» را که از بزرگ‌ترین قبایل یمن بودند، برای شنیدن نامه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) دعوت نمود. عظمت گفتار پیامبر آن چنان قبیله حمدان را تحت تأثیر قرار داد، که همه آنها در مدّت یک روز اسلام آوردند.[27] پس از حمدان، قبایل «مذحج» و «نخع» نیز به دست حضرت علی (علیه السلام) اسلام آوردند. پس از ورود حضرت علی (علیه السلام) به یمن، اوّلین کسی که به واسطه آن حضرت اسلام آورد، زنی به نام‌ «ام سعید برزخیه» است. این زن منزل خود را به صورت مسجد در آورد و آن را «مسجد علی» نامید که اکنون نیز مشهور و پابرجا است.

دوستی میان یمنی ها و حضرت علی (علیه‌السلام) به حدی بود که از تعداد ۲۳ نفری که هستۀ اولیۀ تشیع بعد از ماجرای سقفیه را تشکیل دادند، ده نفر از انصار یمنی بودند. در گزارش دیگری آمده است که وقتی «زیاد بن لَبید أنصاری»، نمایندۀ خلیفه در «حضر موت» بود، «حارث بن معاویه تمیمی»، «حارثه بن سُراقه کندی»، «اشعث بن قیس کندی» از سران قبایل یمنی، به او گفتند: ما از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) اطاعت خواهیم کرد، چرا شما آنان را از خلافت باز داشتید.[28]

بعد از شکل گیری دوران خلافت، متصرفات اسلامی گسترش یافت و به منظور حمایت های ستادی و پشتیبانی از ارتش مسلمانان، به فرمان خلیفۀ دوم شهرهای نظامی «کوفه» و «بصره» در سال ۱۶ ق ایجاد شده و برخی از قبایل یمنی برای سکونت به این مناطق کوچ کردند. بعد از مدتی چهرهٔ اجتماعی شهر به نفع یمنی ها تغییر پیدا کرد. «طایفهٔ حمدان» جزو گروه هایی بودند که در «کوفه» ساکن شده و در تحولات سیاسی جهان اسلام در قرن نخست نقش مهمی را ایفا کردند.

زمانی که بحث خلافت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) مطرح شد، به رغم مخالفت های آن حضرت، قبایل یمنی بیش از دیگران در ترغیب امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای پذیرش مسئلهٔ خلافت نقش داشتند. بنابر نقلی، اولین کسی که با امام علی (علیه السلام) بیعت کرد، «مالک اشتر» بود. مالک اشتر از اهالی قبیله نخع و قبيله نخع شاخه اي از قبيله مذحج است. محل سکونت نخستين اين قبيله، منطقه بين جران تا صنعا در یمن بوده است.[29] از جمله اقدامات اولیهٔ حضرت علی (علیه السلام) در اوایل خلافت، انتخاب والیانی برای سرزمین های اسلامی بود. ایشان «عبیدالله بن عباس» را برای منطقهٔ یمن انتخاب کرده و او را روانهٔ این منطقه کردد.

هنگامی که امام علی (علیه السلام) زمامداری امور را به عهده گرفت، از همان ابتدا کارشکنی هم پیمانان گذشته شروع شد و واقعهٔ «جنگ جمل» پیش آمد. در جریان واقعهٔ جمل، نیروهای یمنی سپاه امیرمؤمنان (علیه السلام) بسیار فعال در جنگ شرکت داشته و از جمله عوامل اصلی پیروزی امام (علیه السلام) در جنگ بودند. در نبرد صفین نیز برخی از چهره های سیاسی یمنی تلاشی به سزا از خود نشان دادند که از جملهٔ آنان؛ «مالک اشتر»، «عدی بن حاتم طایی»، «زُحَرْ بن قیس» و «هانی بن عُروه» بودند. از دیگر قبایل یمنی که در ماجرای «صفین» حضور داشتند، «بَنو أحمس» از تیرۀ «بُجیله بن اَنمار بن نزار» بودند که به گفتۀ مؤلف کتاب «پیکار صفین»، هفتصد نفر از این طایفه در این نبرد حاضر بودند.[30]

وفاداری یمنی ها به حضرت علی (علیه السلام) سبب شد که معاویه در صدد انتقام گرفتن از آنان بر آید. وی «بسر بن ارطاة» را به یمن فرستاد. او پس از ورود به یمن مرتکب جنایات زیادی شد؛ از جمله، سی هزار نفر را کشت؛ گروهی را در آتش سوزاند و زنان حمدان را اسیر کرده، در بازار به فروش رساند. وقتی اخبار جنایات این شخص به حضرت علی (علیه السلام) رسید، وی را نفرین کرد و فرمود، خدایا، این آیین و عقل و خودسری را از او بگیر. بسر بن ارطاه دچار وسواس شده، دیوانه شد و در همین حال مرد.[31]

تشیع در یمن از دوران معاویه تا عصر عباسی

زمانی که معاویه به حکومت رسید، میزان تقابلش با شیعیان افزایش یافت و در این میان شیعیان یمنی بسیار آزار دیدند. «حجر بن عدی»[32] از قبیله کنده که از قبایل سرشناس یمن و «عمرو بن حمق خزاعی»[33] از قبیله خزاعه، و خُزاعه، از قبایل بزرگ اَزْدی یمن، که به حجاز مهاجرت کردند؛ دو نفر از برجستگان شیعه بودند که در دوران معاویه به شهادت رسیدند. این دو، به ویژه حجر، علیه ستم و تجاوز های معاویه افشاگری می کردند و همین امر سبب شد که معاویه آنان را به شهادت برساند. جنبش حجر بن عدی را باید جدی ترین حرکت شیعی بعد از صلح امام حسن (علیه السلام) تا قیام «امام حسین» (علیه السلام) دانست. این حرکت چنان باعث دغدغۀ خاطر و نگرانی امویان شد، که تمام امکانات خود را برای سرکوب آن بسیج کردند و حتی برای توجیه قتل وی، بزرگان «کوفه» را به گواهی طلبیده و او را عنصری خارجی معرفی کردند.

در دوران حسین بن علی (علیهما السلام) نیز هنگامی که کوفیان برای دعوت از امام اعلام آمادگی کردند و سیل پیام ها به سوی امام حسین (علیه السلام) روانه شد. تعداد زیادی از یمنی ها در شمار دعوت کنندگان امام بودند. زمانی که آن حضرت قصد رفتن به کوفه را داشت، «عبدالله بن عباس» از روی دلسوزی از ایشان خواست تا به جای کوفه، «یمن» را برای سکونت انتخاب کند؛ زیرا در این سرزمین شیعیانی بودند که دل در گرو محبت اهل بیت (علیهم السلام) داشتند.[34]

حماسۀ عاشورا جلوۀ دیگری از عرصه گردانی یمنی ها بود. چنانچه در منابع آمده، از مجموع شهدای این رخداد خونین، ۳۴ نفر از یمنی ها بودند. بعد از واقعه عاشورا، گروهی از شیعیان از این که در دفاع از سرور جوانان بهشت کوتاهی کرده بودند، از رفتار خود پشیمان شده و برای این که گذشته را جبران کنند، هسته های مقاومت علیه سلطهٔ اموی را ایجاد کردند. از جملهٔ این تحرکات، اقدام نظامی گروه «توابین» بود که به رهبری «سلیمان بن صُرَدَ خُزاعی»، حرکت اعتراضی خود را آغاز کردند. عناصر اصلی و فردی این نهضت شیعی را یمنی ها تشکیل می دادند و بعدها جان خود را برای عقیده شان در دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) فدا کردند.

اواخر دورهٔ بنی امیه که دعوت عباسیان آشکار شد، با توجه به قرابت و خویشاوندی «طالبیون»[35] و «بنی عباس»، شیعیان از عباسیان حمایت کردند؛ از این رو در سال ۱۲۹ ق «ابوحمزه» و «عبدالله بن یحیی» که ملقب به «طالب الحق» بود، بی آن که کسی آنها را از احوال «ابومسلم خراسانی» آگاه کند، در یمن دستارهای سیاه بر سر بسته، جامه های سیاه پوشیده و پرچم های سیاه برافراشتند و مخالفت خود را با مروان حمار اموی اعلام کردند. آنها «صنعا» را به تصرف خود درآورند. طالب الحق مقرّ خود را در «صنعا» مستحکم کرد و ابوحمزه به «مکه» رفت و موفق شد، والی مکه را از آن شهر بیرون کند. او بعد از مدتی «مدینه» را نیز به تصرف خود درآورد. البته اقدامات او با واکنش سخت مروانیان رو به رو شد و سپاهیان او در جنگی سخت در حوالی مدینه از لشکریان اموی شکست خوردند و ابوحمزه نیز کشته شد. بعد از پایان کار ابوحمزه، امویان به سوی صنعا لشکر کشیدند و موفق شدند که طالب الحق را به قتل رسانده و مجدداً صنعا را به متصرفات اموی بر گردانند.[36]

تشیع در یمن از عصر عباسی تا عصر حاضر

یمن در قرن نخست پیدایش حکومت عباسی، تحت حاکمیت عباسیان بود تا این که «هادی یحیی بن حسین بن قاسم رسّی» (متولد ۲۴۵ ق)، در سال ۲۸۰ ق در یمن پایه گذار حکومتی مستقل به نام شیعیان زیدیه شد. از آن پس تا دوران معاصر، یمن و به ویژه بخش های شمالی آن، به پایگاه سنتی زیدیه تبدیل شد. بعدها امامان، شخصیت ها و جریانات فکری بسیاری در آن منطقه ظهور کردند.

حکومت زیدیه در یمن هر چند فراز و فرودهایی داشته و ‌گاه قدرت از دست حاکمان زیدی خارج می شده، اما با این حال، آنها توانستند حدود ۱۱ قرن قدرت را در اختیار داشته باشند. در ذیل اسامی حاکمان زیدیه از قرن سوم تا قرن چهاردهم قمری آمده است.[37]

  1. هادی یحیی بن حسین؛ حکومت از سال ۲۸۰ تا ۲۹۸ ق.
  2. مرتضی لدین الله؛ حکومت از سال ۲۹۸ تا ۳۱۰ ق.
  3. ناصر لدین الله؛ حکومت از سال ۳۱۰ تا ۳۱۵ ق.

البته تا اواخر قرن چهارم، زیدیه دچار تفرقه و نزاع داخلی و درگیری با اسماعیلیه بود و در این قرن حاکم مطرحی وجود ندارد.

  1. منصور بالله قاسم بن علی؛ وفات: ۳۹۳ ق.
  2. مهدی لدین الله حسین بن قاسم؛ حکومت از سال ۳۹۳ تا ۴۰۴ ق، وی پیروانی خاص به خود پیدا کرد که معتقد به غیبت و مهدویت او شدند و به نام حسینیه مشهور شدند. در همین زمان زیدیه به دو دسته مطرفیه[38] و مخترعه[39] تقسیم شدند.
  3. ناصر لدین الله ابوالفتح دیلمی؛ وفات: ۴۴۴ ق، وی به دست اسماعیلیان یمن کشته شد و با کشته شدن وی، دوره اول حکومت زیدیه در یمن به پایان رسید.
  4. متوکل علی الله احمد بن سلیمان؛ حکومت از سال ۵۳۲ تا ۵۶۶ ق، وی با تفکر مطرفیه به مقابله جدی برخاست.
  5. منصور بالله عبدالله بن حمزه؛ حکومت از سال ۵۶۶ تا ۶۱۴ ق، از وی به عنوان مجدِّد زیدیه در قرن ششم نام برده می‌شود.
  6. مهدی لدین الله احمد بن حسین؛ وفات: ۶۵۶ ق، برخی از زیدیه در مورد او گمان مهدویت داشتند.
  7. منصور بالله حسن بن بدرالدین محمد؛ وفات: ۶۷۰ ق، وی از مطرح ترین امامان زیدیه با گرایش اصیل زیدی در قرون میانه است.
  8. متوکل علی الله مطهر بن یحیی، معروف به المظلّل بالغمام؛ وفات: ۶۹۷ ق.
  9. مهدی لدین الله محمد؛ وفات: ۷۲۸ ق، وی و پدرش متوکل علی الله، دو مجدد زیدیه در آغاز قرن هشتم هستند.
  10. مؤید بالله یحیی بن حمزه؛ حکومت از سال ۷۲۹ تا ۷۴۹ ق، وی صاحب تألیفات مهم و فراوانی است.
  11. مهدی لدین الله احمد بن یحیی، مشهور به ابن مرتضی؛ وفات: ۸۴۰ ق، او مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم است.
  12. هادی الی الحق عزالدین بن حسن؛ وفات: ‌۹۰۰ ق، وی از نظریه پردازان بزرگ زیدیه است.
  13. متوکل علی الله یحیی شرف الدین؛ ۹۶۵ ق، پس از وی تا حدود نیم قرن تقریباً یمن از حکومت حاکمان زیدیه خالی ماند و زمام امور به دست ترکان عثمانی افتاد.
  14. منصور بالله قاسم بن محمد بن علی؛ حکومت از سال ۱۰۰۶ تا ۱۰۲۹ ق، وی دارای تألیفاتی مهم و شاگردانی تأثیرگذار است و از او به عنوان مجدد مذهب زیدی در این قرن یاد شده است.
  15. مؤید بالله محمد؛ حکومت از سال ۱۰۲۹ تا ۱۰۵۴ ق.
  16. متوکل علی الله اسماعیل؛ حکومت از سال ۱۰۵۴ تا ۱۰۸۷ ق، پس از این دو (مؤید بالله محمد و متوکل علی الله اسماعیل)، زیدیه تا حدود دو قرن، گرفتار نزاع داخلی بود و همین امر سبب شد که ترکان عثمانی بار دیگر قدرت را در دست بگیرند.
  17. منصور بالله محمد بن یحیی حمید الدین؛ وفات: ‌۱۳۲۲ ق.
  18. متوکل علی الله یحیی؛ وفات: ۱۳۶۷ ق، مبارزاتی که در دوره منصور علیه حکومت عثمانی آغاز شده بود، در دوره وی به ثمر رسید و یمن از سلطه عثمانی ها خارج شد.
  19. محمد بدر؛ ۱۹۹۶ م برابر با 1416 ق، وی آخرین امام زیدی در یمن است که در پی یک کودتای نظامی از حکومت برکنار شد و با سقوط وی، دوران حکومت امامان زیدیه در یمن به پایان رسید. با این حال هشت سال با دولت یمن جنگید، اما نتیجه نداد. وی در حومه لندن در گذشت.

تشیع در یمن در عصر حاضر

در حال حاضر چند گروه از شیعیان در یمن زندگی می کنند که عبارتند از:

  1. شیعیان اثنی عشری؛

شیعه اثنی عشری هر چند در گذشته به صورت خیلی محدود در یمن وجود داشته، اما بعد از انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات آن در سایر ممالک اسلامی به تدریج شیعه اثنی عشری به یمن وارد شد و نخبگان، اساتید، دانشجویان و فرهنگیان این کشور در هر دو فرقه شیعی زیدی و اسماعیلی، با شیعه اثنی عشری آشنا و جذب آن شدند. البته حضور علامه بدرالدین الحوثی؛ از علمای بزرگ زیدی صعده، در ایران در زمان جنگ‌های داخلی دهه ۱۹۹۰ م یمن، تأثیر غیر قابل انکاری در گرایش جوانان یمنی به تفکر تشیع اثنی عشری داشته است. شیعیان اثنی عشری ارتباط خوبی با شیعیان زیدی داشته و سازمان وحدت شیعیان جزیره در یمن، فعالیت های شیعیان زیدی و اثنی عشری را پوشش می دهد.

شیعیان امامی در دو شهر عدن و صنعاء و همچنین در جوف، مأرب، ذمار، رداع و برخی از نقاط دیگر یمن به صورت پراکنده زندگی می‌کنند. فعالیت آنان نیز زیر نظر سازمانی به نام «رابطة الشیعة الجعفریة فی الیمن» قرار دارد. جمعیت شیعیان اثناعشری یمن ۲ تا ۸ درصد تخمین زده شده است.

  1. شیعیان زیدی؛

با توجه به سابقه گسترده حاکمیت زیدیه در یمن، تعداد زیادی از شیعیان یمن را زیدی مذهبان شکل می دهند. تعداد آنان حدود ۳۵ درصد جمعیت یمن را تشکیل می دهد. استان های صعده، تعز، الجوف، صغاء و سپس استان های اب، ذمار، عمران، مأرب، حجه، مجویت و حدیده مراکز سکونت زیدیان است. دو قبیله بزرگ یمن با نام های حاشد و بکیل، زیدی مذهب هستند. قبیله حاشد و قبیله بَکیل، نقش مهمی در تحولات سیاسی یمن در سال های پس از تشکیل حکومت جمهوری در یمن داشته اند.

  1. شیعیان اسماعیلی؛

یکی از شاخه های فرقه اسماعیلیه، مستعلیه طیبی[40] است. این شاخه پس از مرگ بیست و ششمین داعی خود؛ «داود بن عجبشاه»، در سال ۹۹۹ ق، دچار انشعاب شد. علت انشعاب این بود که پس از مرگ وی، فردی به نام «داوود بن برهان الدین» بر جای او نشست و گزارش این امر را به یمن فرستادند. از دیگر سو، فردی دیگر به نام «سلیمان بن حسن» نیز ادعا کرد که داوود بن عجبشاه بر مقام او به عنوان داعی مطلق، نص (تصریح) داشته است. از آن پس هر یک از این دو داعی پیروانی یافتند. طرفداران این دو بیشتر در هند و پاکستان و بخشی از آنان در یمن زندگی می کنند. امروزه طرفداران داوود بن برهان الدین، داودیه یا «بُهَرَه» و پیروان سلیمان بن حسن، «سلیمانیه» یا «مکارمه» نامیده می شوند. مکارمه در شرق حراز[41] زندگی می کنند و مرکزیت دینی آنان در نجران متمرکز است. ریاست این طایفه اکنون با «شیخ عبدالله بن محمد المکرمی» است. وی در نجران عربستان سکونت دارد. پیش از وی «شیخ حسین اسماعیل المکرمی» ریاست این طایفه را بر عهده داشت. او سال ها در زندان های عربستان و یمن زندانی بود و در سال ۱۴۲۶ ق درگذشت. بُهَرَه در صنعاء، عدن، تعز، الحدیده و برخی استان های جنوبی حضور دارند.

اسماعیلیه در بعضی از شهرهای یمن، مساجد و مراکز آموزشی اختصاصی دارند؛ از جمله مدارس آنان مدرسه «الدعوة» در مناخه و مدرسه «بیت الدعوة» در حراز و مدرسه «البُهَرَیة» در صنعاء است. بزرگ و رئیس شاخه بُهَرَه که به نام داعی مطلق شناخته می شود، اکنون «سلطان المفضل سیف الدین» است که در هند سکونت دارد. پیش از وی، «سلطان محمد برهان الدین» ریاست این طایفه را بر عهده داشت. وی در سال ۱۴۳۵ ق درگذشت. نماینده وی در یمن «سلمان رشید» است. جمعیت بُهَرَه چیزی حدود ۱۲۰۰۰ نفر است. از مکان های مهم طایفه اسماعیلیه در یمن، ضریح «حاتم الحضرات» در حراز است که سالانه تعدادی از پیروان این فرقه از نقاط مختلف جهان برای زیارت آن به یمن سفر می کنند. مرکز اصلی بُهَرَه در صنعاء با نام «مقر الفیض الحاتمی» معروف است.[42]

مشکلات شیعیان در یمن‏

برخی از مشکلات شیعیان در یمن، عبارت است از:

  1. نداشتن امنیت جانی و مالی از سوی سلفی ها و وهابی ها.

این مشکل به خاطر این به وجود آمده که یمن مرز گسترده ای با عربستان دارد. همین امر سبب شده که دولت عربستان از حضور شیعیان در پشت مرزهای خود احساس نگرانی کند و می کوشد به هر نحوی به سرکوب شیعیان بپردازد. در جریان نبرد شیعیان حوثی با دولت مرکزی، نیروهای نظامی عربستان به کمک نیروهای یمنی آمدند و حتی ملک عبدالله نیز در خط مقدم درگیری ها حضور پیدا کرد. علاوه بر این، جوخه های ترور وهابیت تاکنون بسیاری از بزرگان شیعه؛ از جمله رئیس «رابطه الشیعه الجعفریه»[43] در یمن را ترور کرده و افراد دیگری از جمله علامه «عدنان الجنید» را به ترور تهدید کرده است.

  1. بازداشت گسترده شیعیان توسط حکومت.
  2. صدور حکم اعدام و تبعید برای شیعیان به خاطر اعتراض علیه سیاست های حکومت.
  3. تخریب مناطق شیعه نشین؛ حکومت، بخشی از این سیاست تخریب را توسط نیروهای اجیر‌شده اردنی به اجرا در آورده است.
  4. بی‌اعتنایی حکومت مرکزی به نقاط شیعه نشین و فقیر نگه‌داشتن آنان.

نکته لازم به ذکر این است که در پی استعفای رئیس جمهور وقت یمن در سال 1393 هجری شمسی و سفرش به عربستان، این کشور، مصر و نه کشور دیگر، در فروردین 1394 شمسی، به حمایت از وی، به یمن تهاجم هوایی نموده و جنگ تمام عیاری را بر علیه این کشور شروع کردند.[44]

‏وضعیت سیاسی یمن

از سال ۱۹۷۸ میلادی برابر با 1356 ش، علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن متحد بود. دوران حکومت وی بسیار طولانی بود و سرانجام در جریان بیداری اسلامی برکنار شد.

پس از برکناری علی عبدالله صالح، دولت یمن کوشید طی اصلاحاتی مردم را راضی نماید، اما این اتفاق نیفتاد و مردم یمن مجددا دست به اعتراض زدند. این اعتراضات که با رهبری حوثی های یمن پیگیری می شد، در تابستان 2014 م برابر با ۱۳۹۳ ش به اوج خود رسید. در این اعتراضات مردم سه خواسته اساسی داشتند که عبارت بودند از:

  1. سرنگونی دولت فاسد.
  2. لغو دستور آزادسازی حامل های سوخت.
  3. اجرای نتایج کنفرانس گفت وگوی ملی.

سرانجام حوثی ها توانستند پس از تصرف بخش های مهمی از صنعا (پایتخت یمن)، دولت را به پای میز مذاکره بکشانند.

توافق نهایی برای حل بحران، میان رئیس جمهوری و رهبران انصار الله در صنعا روز شنبه (۲۹ شهریور ۱۳۹۳ ش) با نظارت «جمال بن عمر»، فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن صورت گرفت. بر اساس این توافق، دولت «باسندوه» برکنار شد و با روی کار آمدن انصارالله در صحنه سیاسی یمن، دولت جدیدی در این کشور تشکیل شد که ریاست آن را «خالد بحاح» بر عهده داشت. اما حوادث طوری پیش رفت که خالد بحاح از نخست وزیری استعفا داد و «منصور هادی» نیز از صنعاء به عدن رفت. این رفتار منصور هادی واکنش حوثیون را به دنبال داشت و سرانجام منصور هادی به عربستان فرار کرد و عربستان سعودی بامداد پنج شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ ش به بهانه حمایت از رئیس جمهور مُستعفی یمن، به یمن حمله کرد.

با توجه به اینکه جامعه یمن، جامعه ای قبیله ای – سنتی است که الگوهای رفتاری مردم به شدت از بافت قبیله ای آن متأثر است. قبیله ها در یمن نقش تأثیرگذاری در ساختار سیاسی قدرت دارند، طوری که آن ها همیشه یکی از نیروهای ناسازگار با هجوم خارجی بوده اند؛ مثل مقاومت قبایل در برابر استعمار انگلیس. از طرفی نیز، این قبایل به عنوان یکی از ابزارهای نفوذ دیگر کشورها؛ مثل عربستان بوده اند که دارای روابط سنتی و دیرینه با قبایل یمن است. روابط این کشور با دو قبیله بزرگ «حاشد» و «بکیل» به قدری نزدیک است که دولت صنعا اغلب ناگزیر بوده برای مذاکره با آن ها از راه «مساعی جمیله ریاض»[45] اقدام کند. عربستان به این قبایل کمک های مالی و تسلیحاتی می کند.

همچنین تسلط عرف های قبیله ای بر ساختار جامعه، باعث شکل گیری منازعات درون قومی و بین قبیله ای می شود. به طور معمول پیش می آید که در پی اختلاف های قبیله ای بر سر یک قطعه زمین یا درباره یک مسئله اجتماعی یا تجاری و غیره و یا حتی به علت اختلاف های شخصی کسی کشته می شود و در پی آن، گرداب قتل های قبیله ای به راه می افتد. برخی از بزرگان قبایل، این مسئله را ناشی از عدم حاکمیت قانون، ضعف دادگستری و حاکمیت عرف های قبیله ای می دانند. این وضعیت باعث کاهش اقتدار دولت در سطح ملی و نفوذ سران قبایل در ساختار سیاسی شده است.

یکی دیگر از مشکلاتی که یمن از آن در رنج است، حضور گسترده گروه «القاعده» در یمن است که خسارات زیادی را به منافع یمن وارد کرده و باعث دخالت آمریکا و دیگر کشورها در این کشور شده است. پس از حملات سرکوب گرایانه هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی برضد نیروهای القاعده در پاکستان و در استان وزیرستان، همچنین سرکوب آنها در افغانستان و عراق و سرکوب شدن آنها در عربستان توسط نیروهای امنیتی این کشور به خصوص بعد از سوء قصد نافرجام به جان شاهزاده «نایف»، نیروهای القاعده، یمن را مکان مناسبی برای فعالیت های خود یافتند.

در مارس 2009م. یک بمب‌گذار طی یک عملیات انتحاری 4 تروریست که تبعه‌ی کره جنوبی بودند را در شهر جنوبی شیبام کشت. همچنین عملیات‌های متعدد دیگری را برضد نیروهای خارجی در یمن و نیروهای یمنی انجام دادند. به‌خصوص بعد از بمب‌گذاری ناموفق بمب‌گذار نیجریه‌ای در هواپیمایی دیترویت آمریکا و اعتراف به اینکه تحت تعلیم القاعده‌ی یمن بوده است و همچنین کشف بسته‌های پستی حامل مواد منفجره در پروازهای دبی و انگلیس به مقصد آمریکا که از یمن پست شده بود، آمریکا و دولت‌های غربی توجه‌شان به خانه‌ی جدید القاعده جلب شد و علی عبدالله صالح تحت فشار شدیدی قرار گرفت که فعالیت‌های خود را برضد نیروهای القاعده، گسترش دهد. همچنین آمریکا نیز با هواپیماهای بدون سرنشین در این امر به دولت یمن کمک می‌کند.

ریشه اصلی اختلاف های زیدی ها و به ویژه جنبش «الحوثی» با حکومت مرکزی، به انقلاب 1962 م بر می‌گردد. در آن زمان رژیم امامت منحل و رژیم جمهوری تشکیل شد. امام بدر، جانشین امام احمد، آخرین امام رژیم امامت و طرفداران وی بارها در پی احیای رژیم امامت برآمده اند، اما تا کنون موفق به این کار نشده اند، ولی همواره با سیاست دولت جمهوری به مخالفت برخاسته اند. سیاست های غلط علی عبدالله صالح نیز نارضایتی زیدی ها را دامن زده بود و باعث شد مخالفت زیدی ها با حکومت مرکزی افزایش یابد.

«البته در بررسی ریشه های نارضایتی زیدی ها باید به سیاست های غلط دولت در امر خدمات، بهداشت، اشتغال و … نیز اشاره کرد. همان طور که برخی از پژوهشگران هم عنوان کرده اند: یکی از ریشه های اصلی این نارضایتی به دهه 1970 م بر می گردد. جمهوری عربی یمن تمام انرژی و تمرکز خود را بر روی پایتخت این کشور گذاشت و باقی مناطق مورد غفلت واقع شد. «صعده» نیز یکی از این مناطق مورد غفلت واقع شده، بود. به خصوص در زمینه های رفاه اجتماعی، تحصیلات و حفظ امنیت. این محرومیت نسبی به خصوص بعد از دهه 1980 م که شمار جوانان زیدی رو به افزایش گذاشت، شدت گرفت و نارضایتی ها به مرحله طغیان رسید».

در سال 1992 م یک گروه سیاسی که «شباب المؤمنین» نامیده می‌شد، در صعده، مرکز فعالیت زیدی ها، تشکیل شد که هدف آن تربیت جوانان زیدی بود. این گروه به مرور فعالیت های خود را افزایش داد و طرفداران بسیاری در میان زیدی ها پیدا کرد. «یکی از علت های اصلی جنگ بین دولت مرکزی یمن و حوثی ها، احیای فعالیت های خدماتی و آموزشی این گروه بعد از سال 2000 م توسط «حسین الحوثی»می باشد. این امر با مخالفت شدید علی عبدالله صالح؛ رئیس جمهور وقت یمن، مواجه شد. چرا که این امر را به منزله تهدیدی سیاسی برضد دولت خود می دید». از این به بعد فعالیت زیدی ها در قالب گروه «شباب المؤمنین» دنبال می شد. اتفاق هایی که در سال 2004 م در پی تظاهرات برضد همکاری صالح با آمریکا در شهر صنعا رخ داد، منجر به درگیری نظامی بین گروهی از قبایل زیدی تحت رهبری حسین الحوثی، با حکومت عبدالله صالح شد. از این به بعد، جنبش زیدی ها به عنوان جنبش الحوثی ها شناخته شد.

تنش بین زیدی های شمال و حکومت مرکزی تا کنون منجر به 6 جنگ بین حکومت با آنها شده است. اولین جنگ آنها در سال 2004 م و آخرین جنگ آنها نیز در سال 2009 م رخ داد که تنش های دامنه داری را بین آنها و حکومت مرکزی دامن زد به گونه ای که دولت در جنگ ششم، به طور رسمی از عربستان برای سرکوب حوثی ها کمک خواست. این درخواست، منجر به دخالت مستقیم نظامی عربستان در سرکوب حوثی ها شد.

سقوط حکومت 30 ساله عبدالله صالح، آرامش روانی را برای زیدی های شمال به ارمغان آورد. زیدی ها نیز همانند دیگر گروه های یمنی در مبارزه برضد حکومت عبدالله صالح شرکت کردند. نقطه مشترکی که گروه های مختلف یمنی؛ (زیدی، جدایی طلبان جنوب، القاعده، جوانان میدان التغییر و …) را در اعتراض های منجر به سقوط صالح در کنار یکدیگر قرار داد؛ مخالفت با صالح و تلاش برای سقوط وی بود. زیدی های شمال و جنبش الحوثی نیز به دلایلی که در بالا به آن اشاره شد، در سقوط صالح نقشی اساسی داشتند.

شروع اعتراض های یمنی ها را باید از جنبش اعتراضی جوانان یمنی دانشگاه صنعا در میدان «التغییر» جست وجو کرد که خود مُلهِم از انقلاب مصر و تونس بود. وقوع این جرقه باعث گردید تا عقده های سرکوب شده زیدی ها نیز مجالی برای برعهده گیری نقشی در سقوط عبدالله صالح بیابد.

دو دلیل اصلی برای مخالفت زیدی ها و نقش آنها در سقوط صالح وجود دارد:

  1. دلیل مذهبی؛ زیدی ها که تا زمان کودتای 1962 م زیر نظر رژیم امامت در شمال یمن قرار داشتند، بعد از کودتا و روی کارآمدن رژیم جمهوری، مدام در پی احیای رژیم امامت به راه های مختلف بوده اند. چرا که زیدی ها حکومت را حق امامان زیدی می دانند؛ امری که مشروعیت حکومت غیر امام را رد می کند و باعث اعتراض و طغیان برضد آن می شود.
  2. سیاست های عبدالله صالح در قبال زیدی ها و به حاشیه راندن آنها؛ این مخالفت از دو جنبه اعمال می شد:

الف. مردم قبایلی که احساس می کردند رؤسای قبایلشان با حکومت صالح هم پیوند شده اند و توجهی به خواسته ها و نیازهای مناطق روستایی شمال ندارند.

ب. قبایلی که به وسیله رژیم عبدالله صالح به حاشیه رانده شده بودند و صالح آنها را سرکوب می‌کرد.

برای مردم شمال مشخص شده بود که عبدالله صالح برای مقاصد سیاسی و به حاشیه راندن زیدی ها به ویژه الحوثی ها، از گروه های وهابی و سلفی حمایت می کند. این امر باعث شده بود تا زیدی ها از دو جانب به شدت احساس ترس و عدم امنیت داشته باشند؛ عربستان در شمال و حکومت مرکزی.

پیوند استراتژیک حکومت صالح با عربستان سعودی برای سرکوب زیدی ها این مسئله را پیچیده تر و امنیتی تر کرده و مشروعیت رژیم صالح را برای مردم مناطق شمالی بیش از پیش کم‌رنگ ساخته بود.[46]

وضعیت رفاهی یمن

یمن یکی از فقیرترین کشورهای جهان و در عین حال فقیرترین کشور عربی است. به استناد آمار سازمان یونیسف،[47] یمن بعد از افغانستان با 47 درصد سوء تغذیه در کودکان، جزو فقیرترین کشور های جهان محسوب می شود.

«بولیراک»؛ سخنگوی یونیسف در این رابطه می گوید: کودکان یمنی با تهدیدهای بسیاری مواجه هستند. وی مین گذاری، حمله هواپیماهای بدون سرنشین، حملات انتحاری و خشونت های جنسی را از جمله شایع ترین خطرات رو به رشد در برابر کودکان یمن برشمرده است.

تا قبل از حمله هوایی عربستان به یمن و بمباران بی وقفه آن کشور توسط جنگنده بمب افکن های سعودی، حدود 200 هزار کودک در تحت تأثیر مستقیم از بحران داخلی یمن و یا بسته شدن مدارس، دچار آسیب های جدی شده اند.

یونیسف به علت ناتوانی مالی دولت یمن در پرداخت هزینه واکسن کودکان، مسئولیت پرداخت مخارج واکسن کودکان را تقبل کرده است.[48]

دولت عربستان از بامداد روز پنج شنبه 6 فروردین 1394 حمله وسیع هوایی علیه مردم بی دفاع یمن را آغاز نمود. در این حملات زیر ساخت های کشور یمن و حتی مدارس، بیمارستان ها، انبارهای سوخت و مواد غذایی مورد هدف قرار گرفتند.

حوادث و وقایع برجسته منطقه یمن‏

هر سرزمینی به طور طبیعی دربرگیرنده حوادث و وقایع متعددی است. منطقه یمن هم نه تنها از این قاعده استثنا نشده، بلکه شاید از بسیاری از مناطق دیگر، حوادث بیشتری به خود دیده باشد. یمن به این دلیل که یکی از حاصل خیزترین مناطق شبه جزیره عربستان به شمار می رود و به دلیل دارا بودن موقعیّت خاصّ جغرافیایی و بنادر و جزایر مهم، در طول تاریخ مورد نظر استعمارگران بوده؛ لذا صفحات تاریخ این کشور را حوادث و وقایع گوناگون پر کرده است.

سلطنت ملکه سبأ بر یمن‏

یکی از حوادث و وقایع برجسته منطقه یمن؛ پادشاهی «ملکه سبأ» بر آن سرزمین است. نام ملکه سبأ را «بُلْقَیس بنت شراحیل» ‌ذکر کرده اند.[49] بلقیس دارایی عظیمی داشته و به نقل قرآن کریم، او و قومش آفتاب پرست بوده اند: «او و قومش را ديدم كه براى غير خدا (خورشید)، سجده می ‌كنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده و آنها را از راه بازداشته و از اين رو هدايت نمى ‌شوند!».[50]

داستان حضرت سلیمان (علیه السلام) و ملکه سبأ در سورۀ نمل بیان شده است. این ملکه و قومش، در سوره نمل از زبان «هُدهُد» (شانه به سر) توصیف می شوند. او چنین می گوید: «من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مى ‌كند و همه چيز در اختيار دارد و (به ویژه) تخت عظيمى دارد».[51]

حضرت سلیمان (علیه السلام) توسط هدهد برای او پیامی می فرستد و او را به تسلیم شدن فرا می خواند.[52] بلقیس بعد از مشورت با اشراف و بزرگان،[53] ابتدا برای آزمودن حضرت سلیمان (علیه السلام) هدایایی می فرستد تا پیامبر بودن او برایش آشکار شود.[54] سلیمان (علیه السلام) نیز به جای پذیرفتن هدایا، آنها را تهديد به فشار نظامى مى ‌كند.[55] بُلْقَیس از این برخورد حضرت، در می یابد كه باید در برابر فرمان سلیمان (علیه السلام) كه همان فرمان حق و توحید است، تسلیم گردد و برای حفظ و سلامت خود و جامعه هیچ راهی جز پیوستن به امّت سلیمان (علیه السلام) را ندارد. به دنبال این تصمیم، با جمعی از اشراف قوم خود حركت كرده و یمن را به قصد شام ترک می گوید ، تا از نزدیک به تحقیق بیشتری بپردازد.

هنگامی كه سلیمان (علیه السلام) از آمدن بُلْقَیس و همراهانش به طرف شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «كدام یک از شما توانایی دارید، پیش از آن كه آنها به این جا آیند، تخت ملكه سبأ را برای من بیاورید»؟ عفریتی از جنّ (یكی از گردنكشان جنیان) گفت: من آن را نزد تو می آورم، پیش از آن كه از مجلست برخیزی، اما «آصف بن برخیا»[56] كه وصی[57] آن حضرت و از علم کتاب آسمانی بهره مند بود، گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد». لحظه‌ای نگذشت كه سلیمان، تخت بُلْقَیس را در كنار خود دید و بی درنگ به ستایش و شكر خدا پرداخت و گفت: «این موهبت، از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش كند كه آیا شكر او را بجا می آورم، یا كفران می كنم».[58] سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد تا تخت را اندكی جابجا كرده و تغییر دهند تا عکس العمل او را مشاهده نمایند. همچنین آن حضرت قبل از ورود بُلْقَیس به قصر، دستور داد صحن یكی از قصرها را از بلور بسازند ‌و از زیر بلورها آب جاری کنند. (این دستور به خاطر جذب دل بُلْقَیس، و یک نوع اعجاز بود).

طولی نكشید كه بُلْقَیس و همراهان به حضور سلیمان (علیه السلام) آمدند. شخصی به تخت او اشاره كرد و به بُلْقَیس گفت: «آیا تخت تو این گونه است؟!». بُلْقَیس دریافت كه تخت خود او است که از طریق اعجاز، پیش از ورودش به آن جا آورده شده است.

هنگامی كه ملكه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یكی از مأموران قصر به او گفت: «داخل صحن قصر شو!». ملكه هنگام ورود به صحن قصر گمان كرد كه سراسر صحن را نهر آب فراگرفته؛ از این رو تا ساق، پاهایش را برهنه كرد تا از آن آب بگذرد، در حالی كه حیران و شگفت زده شده بود كه آب در این جا چه می‌كند؟، اما به زودی سلیمان (علیه السلام) او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است كه از بلور صاف ساخته شده است، این آب نیست كه موجب برهنگی پای تو شود».[59]

پس از آن كه ملكه سبأ نشانه های متعدّدی از حقّانیت دعوت سلیمان (علیه السلام) را مشاهده كرد و از طرفی دید كه با آن همه قدرت، او دارای اخلاق نیک مخصوصی است كه هیچ شباهتی به اخلاق شاهان ندارد؛ از این رو با صدق دل به نبوت سلیمان (علیه السلام) ایمان آورد و به خیل صالحان پیوست. آنچه در تواریخ نقل شده، این است که سلیمان (علیه السلام) وارد سرزمین سبأ شده و با بلقیس ازدواج می کند.[60]

حضور امامان (علیهم السلام) در یمن‏

یکی از مطالبی که در مورد یمن مطرح می باشد، حضور امامان معصوم (علیهم السلام) در آن منطقه است تا آنجا که در تاریخ وارد شده است که امام علی (علیه السلام) از طرف پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) برای برخی امور، در آن منطقه مأموریت داشته است، در این مورد هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، اما در تتبع و جست و جوی صورت گرفته در مورد سایر امامان، درباره حضور ایشان در یمن، مطلبی به دست نیامده است.

حضور امام علی (علیه السلام) در یمن

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در ماه مبارک رمضان سال دهم هجری، حضرت علی (علیه السلام) را به مأموریت یمن فرستاد. آن حضرت (صلّی الله علیه و آله) شش ماه قبل از آن، خالد بن ولید، فرمانده نظامی قریش را (که تازه مسلمان بود)، به نقاط مرزی یمن فرستاده بود تا زمینه نفوذ اسلام در آن جا را فراهم سازد، اما خالد ناکام مانده بود؛[61] به همین جهت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) تصمیم گرفت حضرت علی (علیه السلام) را به یمن بفرستد. مأموریت حضرت علی (علیه السلام) عبارت بود از:

  1. تبلیغ اسلام در یمن.
  2. سفر به منطقه مسیحی نشین نجران (واقع در شمال شرقی یمن) و اخذ مطالبات و جزیه[62] از آنها.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دستور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) همراه عده ای از مسلمانان آماده حرکت شد.[63] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به بدرقه آنها آمده با دست های مبارک خود، پرچمی مخصوص درست کرد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داد. همچنین عمامه ای به سر علی (علیه السّلام) بست و به او فرمود: «برو و به این سو و آن سو توجه نکن؛ (مستقیم رهسپار سرزمین یمن شو) و چون به آن جا رسیدی، قبل از جنگ، با هرکس که برخورد نمودی، این گونه بگو: آیا مایلید لااله الاالله بگویید؟ اگر قبول کردند، بگو: آیا نماز می گزارید؟ اگر قبول کردند، بگو: آیا اجازه می دهید از اموالتان مقداری به عنوان صدقه برای فقرایتان جدا کنم؟ اگرپذیرفتند، پس چیز دیگری از آنها نخواه.[64] به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت بکند، بهتر است از هر آن چه خورشید بر آنها طلوع و غروب می کند».[65]

در ضمن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ایشان سفارش نمود: در نماز رعایت حال ضعفا را بنماید. همچنین نسبت به مسیحیان نجران، امر به ملاطفت فرمود. آن گاه نامه ای را که خطاب به اهل یمن نوشته بود، به او داد که با خواندن آن، یمنی ها را به اسلام دعوت کند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ماه رمضان رهسپار این سفر تبلیغی شد و بعد از طی مسیری طولانی در بیابان های حجاز، سرانجام قبل از ماه شوال یا در اوائل آن ماه به کوهستان های حاصلخیز یمن رسید؛ سرزمینی در حجاز که تنها نقطه دارای فرهنگ و تمدن بود.

سپاه تبلیغی اسلام به محل سکونت قبیله بزرگ «حَمدان» رسید. سپاه خسته از سفری طولانی بود. آن روز مهمان دامان گرم قبیله پرمهر حمدان شد و شب را نیز در آغوش طبیعت زیبای جنوب حجاز، استراحت نمود. سحرگاهان روز بعد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) شروع به مرتب نمودن صفوف لشکریان نمود و نماز صبح را به جماعت و در اوج شکوه و عظمت بپاداشت. حمدانی ها مات و مبهوتِ نیایش سحرخیزان تازه وارد بودند. خورشید آرام از پشت کوه ها بالا آمد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) قبیله حمدان را فراخواند و آنها گرد آمدند. آن حضرت به حمد و ثنای الهی پرداخت، سپس نامه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را قرائت کرد. سخنان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) بر قلب های قبیله حمدان نشست و آنها اسلام آوردند. اسلام آوردن سریع قبیله بزرگ و مهم حمدان، آن چنان شادی آفرین بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) بلافاصله این خبر مسرت بخش را در نامه ای به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نوشت و با پیکی به مدینه فرستاد.[66]

جنگ ها و در گیری های یمن‏

از جمله حوادث و وقایع برجسته منطقه یمن؛ جنگ ها و درگیری های این کشور است. از جمله دلایل وقوع جنگ های متعدد در یمن، می توان به موارد زیر اشاره کرد.

  1. قسمت جنوبی یمن در بخش شمال غربی و شمال شرقی تنگه «باب المندب» قرار گرفته است. این تنگه بین دریای سرخ و اقیانوس هند واقع شده و نزدیک ترین آبراه بین شرق و غرب است. این منطقه یکی از نقاط حساس استراتژیکی مورد نظر شرق و غرب است. یمن با تسلط بر تنگه باب المندب قادر به کنترل دریای سرخ بوده و حتّی می تواند آن جا را با دارا بودن جزیره مهم و استراتژیکی «بریم» ببندد. این جزیره، تنگه باب المندب را به دو بخش آبراه شرقی به نام «باب الاسکندر» و آبراه غربی به نام «میون» تقسیم کرده است.

علاوه بر جزیره بریم، جزیره «زقر» که در فاصله 29 کیلومتری یمن قرار دارد، امکان کنترل و مراقبت فعالیت های دریایی آن نقطه را میسر می سازد.

جزیرة «کمران» نیز از اهمیّت استراتژیکی برخوردار است. جزیره «جبل‌الطیر» به خاطر اشراف بر آبراه منطقه دارای اهمیّت ویژه ای است. جزایر دیگری نیز هستند که دارای اهمیّت استراتژیکی هستند. به طور کلّی با توجّه به موقعیت تاکتیکی و استراتژیکی این جزایر، می توان از آنها برای مقاصد نظامی و جهت کنترل کشتیرانی در دریای سرخ استفاده کرد.

  1. نزدیکی این کشور به شاخ آفریقا که در نیمه دوم قرن حاضر به علّت کشمکش های ابرقدرت ها در این منطقه بر حساسیت موقعیت آن افزوده است. بر اساس آمار سال 1993 م جمعیت یمن حدود 13 میلیون نفر بوده است که پرجمعیّت ترین کشور در شبه جزیره عربستان محسوب می شود.
  2. عربستان سعودی تا کنون چندین جنگ بر علیه یمن برپا کرده است. در سال 1964 م اختلافات ملی گرایان عرب به رهبری مصر، با بنیادگرایان سلفی عرب به رهبری عربستان سعودی، منجر به یک جنگ تمام عیار در این یمن شد و این کشور دچار تلاطمات سیاسی زیادی گردید که تا به حال از شر آن خلاص نشده است. در این جنگ تنگه باب المندب از سوی نیروهای ارتش مصر در به مدت 5 روز به محاصره ارتش مصر در آمد و به جنگ 5 روزه مشهور شد.
  3. یمن که از قسمت شمال با عربستان دارای مرزهای مشترک است، امنیّت آن برای عربستان سعودی از نظر تولید و صدور نفت دارای اهمیّت است. در طول سال های 1962 م تا 1970 م حمایت عربستان سعودی از سلطنت طلبان در برابر جمهوری خواهان که دولت مصر از آنها حمایت می کرد، به علّت ترس از نفوذ مصری ها در جنوب و بر هم زدن آرامش منطقه بوده است.
  4. دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ و دریای عرب و نیز وجود بنادر مهمّی؛ مانند «عدن»، «حدید» و «فحاء» که به اهمیّت استراتژیکی یمن می افزاید.[67]

جنگ عربستان سعودی علیه یمن‏

یکی از حوادث بسیار برجسته منطقه یمن، حمله تمام عیار هوایی و جنگنده بمب افکن های عربستان سعودی به یمن است. این جنگ خونین، بامداد روز پنجشنبه 6 فروردین 1394 ش به دستور سلمان بن عبدالعزیز (پادشاه عربستان) علیه مردم یمن آغاز شد. جنگی که در اولین ساعات ده ها کشته به جای گذاشت. رژیم عربستان برای مشروعیت بخشی به تجاوز نظامی به خاک یمن، چند کشور را با خود همراه کرده تا در این جنگ به یاری آل سعود بشتابند. به گفته «عادل الجبیر» سفیر عربستان سعودی در آمریکا، بیش از 10 کشور در جنگ علیه یمن، عربستان را همراهی نمودند.

سفیر رژیم عربستان در واشنگتن، هدف از تجاوز نظامی آشکار به یمن را حمایت از «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهوری مستعفی یمن دانسته است. رژیم عربستان و عادل الجبیر گفته اند: هدف از این حملات، حمایت از دولت مشروع و قانونی و جلوگیری از سیطره گروه «انصارالله» بر یمن است.

همچنین در بیانیه پنج کشور عربی؛ شامل: عربستان، بحرین، امارات، قطر و کویت؛ موسوم به «بیانیه ریاض» ادعا شده است: «به دلیل حمایت از مردم یمن و به درخواست جناب عبدربه منصور هادی رئیس جمهوری آن، تصمیم گرفتیم مردم یمن را از تجاوز شبه نظامیان «حوثی» که همچنان ابزار قدرت های خارجی هستند و از برهم زدن امنیت و ثبات یمن برادر، دست برنمی دارند، نجات دهیم».

این جنگ موجب شد تعداد زیادی از مردم بی دفاع این کشور کشته و زخمی و تقریبا تمام زیر ساخت ها و بسیاری از مناطق مسکونی، بیمارستان ها، ورزشگاه ها، مساجد، ادارات و سازمان ها تخریب و از بین برود. .[68]

مراکز مهم محدوده جغرافیایی یمن‏

یمن دارای مراکز و شهرهای تاریخی و با اهمیت زیادی است که مهمترین آنها عبارتند از:

  1. صنعا: شهر صنعا مرکز استانی به همین نام و یکی از قدیمی ترین پایتخت های دنیا است. این شهر مرکز سیاست و تجارت جمهوری یمن است. این شهر از زمان حضرت عیسی (علیه السلام) با این نام شناخته می شده است. قصر دار الحجر (قصر تابستانه حاکم یمن در قرن دوازدهم)، در نزدیکی صنعا قرار دارد.
  2. مأرب: مأرب مشهورترین شهر یمن باستانی است که در شرق صنعا واقع شده و پایتخت قدیمی حکومت های «سبأ» و ملکه سبأ (بلقیس) بود. شهر مأرب همان دیار سبأ است که خداوند در قرآن از آن یاد کرده و مردمانش را با سیل عرم عذاب کرده است.[69]
  3. صعده: این شهر مرکز استان صعده و یکی از مراکز اصلی است که نقش مهم و عمده ای را در دوران اسلامی ایفا نموده است. این شهر همچنین توقفگاه حُجّاج و تُجّاری که عازم مکه بودند، به شمار می آمد. شهر قدیمی این منطقه که با دیواری احاطه شده، مرکز حکومت امام الهادی (اوّلین امام زیدی های یمن) بود و مسجدی نیز به همین نام در این شهر وجود دارد که در ۲۴۳ کیلومتری شمال صنعا قرار گرفته و دارای ساختمان هایی است که دیوارهای آن در سال های بسیار دور، از گِل ساخته شده و هنوز هم پابرجا است. این شهر نیز دارای آثار باستانی و تاریخی است.
  4. شبوه: یکی دیگر از شهرهای قدیمی یمن است. شبوه به خاطر این که مرکز حکومت حضرموت بوده، در تاریخ تمدّن کهن یمن، دارای ارزش فراوانی است.
  5. ذمار: این شهر به خاطر معماری خاصّ و مدارس اسلامی آن، مشهور است. خانه های این شهر با استفاده از سنگ های سیاه زینتی ساخته شده است. این سنگ های سیاه که به طور بسیار مرتّب از آنها استفاده شده، جلوه خاصی به دیوارهای منازل این شهر داده است. مدرسه اسلامی «الشمسیه» این شهر، فارغ التحصیلان بسیاری داشته است.
  6. عدن: عدن مرکز استان عدن و مرکز اقتصادی و تجاری یمن محسوب می شود. عدن شهری باستانی است که رویدادهای تاریخی مهمی را به خود دیده است. این شهر مرکز راهبردی یمن به شمار می آید و اکنون مهم‌ترین گذرگاه طبیعی دریای عرب و اقیانوس هند و گذرگاه مهمی برای دریای سرخ است.

همچنین شهرهای؛ الحوطه، المحویت، مکلّا، الشحر، سیئون، البیضاء، یاریم، ظفار، حمام دمت، اب، جبله، تعز، الغیضه، زنگبار و حدیده از دیگر شهرهای مهم یمن هستند .[70]

مشاهیر برجسته یمن‏

در این نوشتار مختصر به برخی از مشاهیر و برجستگان یمن از جمله مشاهیر و بزرگان «زیدی»، «رسی»[71] و «شیعیان اثنی عشری»، اشاره می شود.

الف. مشاهیر، عالمان و بزرگان زیدی عبارتند از:

  1. الهادی الی الحق یحیی بن حسین؛ فقیه، متکلم، محقق، محدث، ادیب، شاعر، مبارز و نخستین امام شیعی زیدی یمن.
  2. المرتضی لدین الله محمد بن یحیی الهادی؛ فقیه، خطیب، متکلم، شاعر، ادیب و دومین فرمانروای طباطبایی یمن.
  3. ترجمان الدین احمد بن یحیی الهادی معروف به احمد ناصر؛ فقیه، اصولی، متکلم، محقق، شاعر و سومین فرمانروا از آل طباطبا.
  4. منتجب حسین بن احمد؛ فقیه و امام زیدی، وی پس از برادرش حسین قدرت را در دست گرفت.
  5. امام منصور قاسم بن علی عیّانی؛ فقیه، محقق، نویسنده و امام زیدی. او از نوادگان قاسم رسی است.
  6. الداعی الی اللـه یوسف بن یحیی بن احمد ناصر؛ فقیه، نویسنده و فرمانروای زیدی. چیزی از احوال او یافت نشده است.
  7. حسین بن قاسم عیانی؛ عالم، فقیه، متکلم، نویسنده و فرمانروای زیدی.
  8. امام عبدالله بن حمزه؛ فقیه، متکلم، محدث، محقق، مؤلف، ادیب، شاعر و فرمانروای زیدی.
  9. احمد موطئ بن حسین بن احمد؛ فقیه، ادیب و فرمانروای زیدی.
  10. امام مهدی ابوطیر احمد بن حسین؛ عالم و فرمانروای زیدی.
  11. امام مهدی محمد بن مطهر بن یحیی؛ فقیه، محدث و فرمانروای زیدی.
  12. امام مهدی احمد بن یحیی المرتضی؛ فقیه، متکلم، اصولی، ادیب، شاعر، محقق، مورخ و فرمانروای زیدی.
  13. امام هادی عزالدین بن حسن؛ فقیه، محدث، نویسنده و فرمانروای زیدی.
  14. المتوکّل علی اللـه یحیی شرف الدین؛ فقیه، شاعر و فرمانروای زیدی، نوادۀ محمد بن مطهر.
  15. مطهّر بن یحیی؛ پس از پدرش به امامت رسید.
  16. امام منصور قاسم بن محمد؛ فقیه، متکلم، محدث، ادیب، شاعر و فرمانروای زیدی.
  17. المؤید بن قاسم بن محمد؛ پس از پدرش به امامت رسید.
  18. ابراهیم بن محمد مؤیدی؛ اصولی، متکلم، مورخ و فرمانروای زیدی. وی پس از مدتی فرمانروایی، به نفع امام متوکل علی الله اسماعیل بن قاسم کناره‌گیری کرد.
  19. المتوکل علی الله اسماعیل بن قاسم؛ فقیه، متکلم، محقق، نویسنده و فرمانروای زیدی.[72]
  20. السید حمود عباس المؤید؛ وی هم اکنون مرجع زیدیه است و امامت جامع النهرین را بر عهده دارد.
  21. السید محمد بن محمد بن المنصور؛ وی مناصبی دولتی نیز داشته است.
  22. السید علی بن احمد الشهاری.
  23. السید عبدالله بن یحیی الدیلمی.
  24. محمد بن عبدالله الهدار.
  25. عباس احمد محمد الخطیب.
  26. عبدالرحمن حسین شایم.
  27. مجد الدین المؤیدی؛ وی در دوران حیات خود مرجع زیدیه بود.
  28. بدر الدین الحوثی؛ وی از عالمان بزرگ یمن در منطقه صعده بود. [73]

ب. مشاهیر، عالمان و بزرگان رسّی یمن عبارتند از:

  1. حسین بن بدرالدین بن محمد؛ فقیه، اصولی، محدث، محقق و نویسنده و از سلالۀ امام یحیی الهادی است.
  2. حسین بن محمد بن بدرالدین؛ فقیه و محدث. او از امام یحیی الهادی نسب می برد.
  3. دهماء بنت یحیی بن مرتضی؛ فقیه، ادیب، شاعر و محقق. او خواهر امام مهدی احمد بن یحیی است.
  4. احمد بن صلاح شرفی؛ فقیه، مورخ، محقق و نویسنده.
  5. احمد بن محمد بن لقمان؛ عالم، ادیب، فقیه، محقق و نویسنده.
  6. مهدی احمد بن یحیی؛ وی در قلعۀ غمار در خولان شام درگذشت.
  7. حسن بن احمد جلال یمنی؛ فقیه، عالم، محقق، نویسنده و شاعر.
  8. عبدالله بن احمد شرفی؛ عالم و مفسر قرآن.
  9. عبدالله بن عامر بن علی حسنی؛ عالم، ادیب و شاعر.
  10. ابراهیم بن محمد بن قاسم؛ عالم، فقیه، مورخ و قاضی.[74]

ج. مشاهیر، عالمان و بزرگان عالمان شیعیان اثنی عشری:

  1. شیخ احمد عبدالله الزایدی؛ بنیانگذار «رابطة الشیعة الجعفریة فی الیمن».
  2. شیخ احمد علی المرقب.
  3. شیخ علی احمد الاکوع.
  4. شیخ عبد الولی یحیی العکیمی.
  5. استاد عبد الله علی الجبلی.
  6. استاد عارف محمد أنیس.
  7. استاد عدنان یحیی الجنید.
  8. استاد محمد عبد الرحمن السقاف.
  9. شیخ محمد أحمد الردمانی.

این نه نفر اعضای هیئت امنای رابطة الشیعة جعفریة فی الیمن هستند.

  1. علی بن علی فارع؛ وی ریاست رابطه الشیعه الجعفریه را بر عهده داشت که در سال ۲۰۱۳ م توسط نیروهای القاعده به شهادت رسید.
  2. مبخوت هادی کرشان؛ رئیس شیعه جعفریه در منطقه جوف.
  3. یحیی طالب الشریف.[75]

کتابنامه مقاله یمن

  1. قرآن کریم.
  2. پایگاه تحلیلی تبیینی برهان.‏
  3. الحلبی، علی بن إبراهيم؛ السيرة الحلبية (إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون)؛ ناشر: دار الكتب العلمية، چاپ دوم، ‏بيروت، 1427 ق. ‏
  4. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه.
  5. دینوری، احمد بن داود؛ اخبار الطوال؛ ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود؛ ناشر: نشر نى، چاپ چهارم، تهران، 1371 ش. ‏
  6. سایت اندیشه قم.‏
  7. ‏سایت خبرگزاری تسنیم.‏
  8. سایت خبرگزاری فارس.‏
  9. ‏‏سایت مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام.‏
  10. ‏سایت نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها. ‏
  11. ‏سایت ویکی شیعه.‏
  12. سایت ویکی فقه.
  13. ‏طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسير القرآن؛ تحقيق: ستوده، رضا؛ ناشر: انتشارات فراهانى، چاپ اول، تهران، ‏‏1360 ش.‏
  14. طبرى، محمد بن جرير؛ تار یخ طبری، ترجمه: پاينده، ابو القاسم؛ ناشر: انتشارات اساطير، چاپ پنجم، تهران، 1375 ش. ‏
  15. فيض كاشانى، ملا محسن؛ تفسير الصافى؛ تحقيق: اعلمى، حسين؛ ناشر: انتشارات الصدر، چاپ دوم، تهران، 1415 ق.
  16. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ محقق و مصحح: جمعى از محققان‏؛ ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، بيروت، ‏‏1403 ق.‏ ‏
  17. مسعودی، على بن حسين؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ترجمه: پاينده، ابو القاسم؛ ناشر: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ‏پنجم، تهران، 1374 ش. ‏
  18. ‏مظفر، محمد حسین؛ تاریخ شیعه؛ ترجمه و نگارش: حجتی، سید محمد باقر؛ ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1368 ش‎.‎‏ ‏
  19. مفيد، محمد بن محمد؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)؛ ناشر: ‏كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم، 1413 ق.‏ ‏
  20. منتظر قائم، اصغر؛ نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت؛ ناشر: بوستان كتاب قم، قم، 1380 ش.
  21. مؤسسه فرهنگی و هنری نور راسخون.‏
  22. ‏مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران.‏
  23. ريشه های يک بحران خونين؛ كيهان؛ ش 15083، 1373‏ ش‎.‎‏ ‏
  24. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی؛ تحقيق: مارسدن جونس؛ ناشر: دار الأعلمي، چاپ دوم، بيروت، 1409 ق/ 1989 م. ‏
  25. يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب؛ تاريخ يعقوبى؛ ترجمه: آيتى،‏ محمد ابراهيم؛ ناشر: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ‏ششم، تهران، 1371ش. ‏

[1]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[2]. او از علمای بزرگ زیدی و آخرین حاکم زیدی یمن و از اهالی صعده است که مدتی در زمان جنگ های داخلی دهه ۱۹۹۰ یمن، در ایران به سر برد. وی تأثیر غیر قابل انکاری در گرایش به تفکر تشیع اثنی عشری در میان جوانان یمنی داشته است.

[3]. کتاب «روز شمار تاریخ یمن» به نقل از سایت ویکی شیعه.

[4]. برگرفته از سایت ویکی شیعه و سایت «موعود».

[5]. برگرفته از سایت آینده پژوهی جهان اسلام.

[6]. توسعه هزاره به صورت مخفف MDGs)) بیانیه ای است که در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۰ میلادی، توسط ۱۸۹ کشور جهان پذیرفته شده و ۱۴۷ نفر از سران سیاسی آن را امضا کرده اند. اهداف توسعه هزاره در واقع هشت هدف مشترک هستند که در سال ۲۰۰۰ در سازمان ملل بر سر آن‌ها توافق شد. این اهداف باید تا سال ۲۰۱۵ تامین شوند.

[7]. اقتباس از مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران.

[8]. ایوبیان دودمانی کُرد بودند که توسط صلاح الدین ایوبی به مرکزیت مصر ایجاد شد. این سلسله در طول قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی بر بخش عظیمی

از خاورمیانه حکم می‌راند.

[9]. جنگ سرد اصطلاحی است که به دوره‌ای از تنش ها، کشمکش ها و رقابت ها در روابط ایالات متحده، شوروی سابق و هم پیمانان آنها در طول دهه های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ اطلاق می شود.

[10]. امامت امامان زیدی در یمن که آخرین آنها «امام محمد بدر» بود.

[11]. علت نامگذاری این گروه به «حوثی»؛ به دلیل انتساب ایشان به رهبرشان «حسین بدرالدین حوثی» است که در سال ۲۰۰۴ م توسط نیروهای ارتش یمن کشته شد.

[12]. برگرفته از سایت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها.

[13]. خبرگزاری ایسنا.

[14]. مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه، ترجمه و نگارش: حجتی، سید محمد باقر، ص 201.

[15]. ريشه های يک بحران خونين، كيهان، ش 15083، ص 14.

[16]. اقتباس از پایگاه تحلیلی تبیینی برهان و مؤسسه فرهنگی و هنری نور راسخون.

[17]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[18]. آل عمران، 103؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».‏

[19]. آل عمران، 112؛ « إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاس».

[20]. زمر، 56؛ «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّه».

[21]. فرقان، 27.

[22]. ابراهیم، 37.

[23]. آل عمران، 7.

[24]. ابن أبي زينب (نعمانی)، محمد بن ابراهيم‏، الغيبة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ص 39، نشر صدوق‏، چاپ اول، تهران، 1397 ق‏.

[25]. ابن أبی فراس(ورام)، مسعود بن عيسى‏، مجموعة ورّام، ج 1، ص 154، مكتبه فقيه‏، چاپ اول، قم، 1410 ق‏.

[26]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح كافی (اصول و روضه)، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن، ج ‏4، ص 281، المكتبة الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1382 ق‏.

[27]. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبری، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج ۴، ص ۱۲۶0.

[28]. منتظر قائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص ۸۶ ـ ۹۴.

[29]. يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ترجمه: آيتى، محمد ابراهيم، ج 1، ص 247، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ششم، تهران، 1371 ش.

[30]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعه صفين (پيكار صفين)، ترجمه: اتابكى‏، پرویز، ص 92، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چاپ دوم، تهران، 1370ش.

[31]. همه مطالب بر گرفته از سایت ویکی شیعه.

[32]. مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، على بن حسين، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج 2، ص 7.

[33]. يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ترجمه: آيتى،‏ محمد ابراهيم، ‏ج 2، ص 164 و 165.

[34]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص ۲۹۱.

[35]. طالبیون، نسبت ساداتی است که از نسل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) یا از نسل برادران آن حضرت جعفر و عقیل باشند؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه طالبی.

[36]. همه مطالب بر گرفته از سایت ویکی شیعه.

[37]. بر گرفته از سایت ویکی شیعه.

[38]. در دوران انزوای زیدیه در یمن، یکی از بزرگان زیدی مذهب به نام مطرف بن شهاب بن عمرو بن عباد شهابی (متوفای بعد از ۴۵۹) ظهور کرد. ابن شهاب که در دوران حکومت صلیحیون (۴۳۹- ۵۴۷ هـ. ق) می‌زیست، با تمرکز بر عوامل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و بهره گیری از عقاید معتزله بغداد، خاصه آرای ابوالقاسم بلخی (م ۳۱۹ هـ. ق) دیدگاه های جدیدی کلامی ارائه کرد. وی اعتقاد داشت که خداوند با خلق عناصر اربعه، دیگر دخالت مستقیمی در خلقت نمی کند؛ از این رو توحید در ربوبیت را نپذیرفت و منکر آن شد. ر.ک: ویکی فقه.

[39]. مخترعه گروه دیگر زیدیه و متاثر از مکتب اعتزال بصره بودند و از اختراع اعراض در اجسام، توسط خداوند متعال سخن گفتند و بر خلاف مطرفیه این ادعا را که طبیعت اجسام با یکدیگر اختلاف داشته، هر یک بر طبع خود عمل می کند را رد می کردند. ر.ک: ویکی فقه.

[40]. مستعلیه یا بوهره یکی از شاخه های اصلی فرقه اسماعیلیه در تشیع است. مستعلیه به دلیل انتسابشان به احمد مستعلی نوزدهمین

خلیفه فاطمی، به این نام خوانده می‌شوند. احمد مستعلی جانشین معاذ مستنصر شد. گروهی از اسماعیلیه که از احمد مستعلی ناخشنود بودند، به برادرش نزار روی آوردند و از او خواستند که خلافت را برعهده بگیرد. تلاش های نزار برای به دست گرفتن خلافت، به نتیجه نرسید و به قولی، نزار کشته شد. اما پیروی از نزار در ایران ادامه یافت و شاخه نزاریه در مقابل مستعلیه در آن سرزمین شکل گرفت. برخی از مستعلیه به دلیل انتسابشان به طیب ابوالقاسم، طیبی خوانده می‌شوند.

[41]. حراز. [ح َ] (اِخ) روستایی در یمن است. (منتهی الارب). مخلاف بالیمن قرب زبید. (مراصدالاطلاع) (معجم البلدان). کوره ای در یمن است نزدیک زبید، و در مسار از بلد حراز، کان زر است. (از الجماهر ص 270). ر.ک: پارسی ویکی

[42]. بر گرفته از سایت ویکی شیعه.

[43]. نام سازمانی است که شیعیان امامی در دو شهر عدن و صنعاء و هم‌چنین در جوف، مأرب، ذمار، رداع و برخی از نقاط دیگر یمن، زیر نظر آن فعالیت می کنند.

[44]. بر گرفته از سایت ویکی شیعه.

[45]. معنای لغوی واژه «میانجیگری» (Mediation) وساطت بین دو یا چند طرف است. از نظر اصطلاحی یکی از شیوه های سیاسی- دیپلماتیک حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات است که در آن طرف ثالث که معمولاً یک کشور، یک سازمان بین المللی و یا یک شخصیت معروف بین المللی است به منظور پایان دادن و یا کاهش مناقشه بین دو طرف درگیر اعم از دو کشور یا بین دولت مرکزی با گروههای مخالف آن مداخله می کند و به طور دوستانه موضوعات مورد مذاکره بین آنها را پیشنهاد می کند.

اگر چه در بین شیوه های سیاسی – دیپلماتیک حل و فصل اختلافات سیاسی و بین المللی «مساعی جمیله» (Good office) نیز نوعی وساطت یک طرف ثالث بین دو طرف درگیر می باشد اما تفاوت میانجیگری با مساعی جمیله در آن است که در مساعی جمیله طرف ثالث فقط زمینه آغاز مذاکره طرف های درگیر را فراهم می کند و خود در مذاکرات شرکت نمی نماید، اما درمیانجیگری طرف ثالث علاوه بر آن که زمینه آغاز مذاکره بین طرفین درگیر یا دارای اختلاف را فراهم می کند خود نیز در روند مذاکرات شرکت دارد و حتی راه حل هایی نیز به طرفین پیشنهاد می کند که البته آنها در قبول یا رد این پیشنهادات مخیر هستند.

[46]. مهدی جوکار، کارشناس مسائل خاورمیانه، بر گرفته از پایگاه تحلیلی تبیینی برهان.

[47]. صندوق کودکان ملل متحد (United Nations Children’s Fund) که بیشتر به نام اختصاری آن (UNICEF) یونیسِف خوانده می شود، برای

فراهم‌کردن غذای اضطراری و خدمات بهداشتی برای کودکان در کشورهایی که در اثر جنگ جهانی دوم تخریب شده بودند، ایجاد شد. این صندوق در ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶ م به توصیه شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد و تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد ایجاد شد. در اکتبر ۱۹۵۳ م، مجمع عمومی ملل متحد این سازمان را به عنوان یکی از ارکان دائمی سازمان ملل شناخت و نام آن را از صندوق بین‌المللی اضطراری کودکان سازمان ملل به نام فعلی تغییر داد. فعالیت های یونیسف عمدتاً در جهت ارائه کمک های لازم و حمایت از کودکان کشورهای در حال توسعه است. ستاد یا مقر یونیسف در نیویورک بوده و وظیفه آن کمک رسانی به کودکان و مادران در کشورهای در حال توسعه بوده است.

[48]. به نقل از سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی.

[49]. فيض كاشانى، ملا محسن، تفسير الصافى، تحقيق: اعلمى، حسين، ج ۴، ص ۶۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسير القرآن،

تحقيق: ستوده، رضا، ج ۱۸، ص ۹۸.

[50]. نمل، ۲۴.

[51]. همان، ۲۳.

[52]. سبأ، ۳۱.

[53]. همان، ۳۲.

[54]. همان، ۳5.

[55]. همان، ۳7.

[56]. آصف، نام وصی و وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان (علیه السّلام) است و در روایات و داستان های حضرت سلیمان (علیه السّلام) نام او برده شده است. ظاهراً او یکی از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان (علیه السّلام) ‌بوده و می گویند خواهرزاده سلیمان نبی (علیه السّلام) بوده است. او نزد سلیمان دارای مقام و منزلت بوده، در حضور و غیاب سلیمان هر وقت می خواسته وارد خانه او می‌شده است. در روایات و تفاسیر همه جا آصف؛ وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبر معرفی شده است. آصف از بنی اسرائیل و براساس بعضی منابع، هم دوران کودکی سلیمان بوده است؛ پژوهشکده باقر العلوم (علیه السّلام).

[57]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 15، ص 471، ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.

[58]. نمل، ۴۰.

[59]. همان، ۴۱.

[60]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج ۴ ،ص ۴۹۶۸؛ برگرفته از سایت ویکی فقه به نقل از سایت اندیشه قم.

[61]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج 1، ص 61.‏

[62]. مالیات و حقوقی که اهل کتاب ساکن سرزمین های اسلامی باید به دولت اسلامی بپردازند. مسیحیان نجران بعد از جریان مباهله با پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)، متعهد پرداخت آن شده بودند.

[63]. حلبی، علی بن إبراهيم، السيرة الحلبية (إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون)، ج 3، ص 323.

[64]. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقيق: مارسدن جونس، ج 3، ص 1079.

[65]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، محقق و مصحح: جمعى از محققان‏، ج 21، ص 361.‏

[66]. همان، ج 21، ص 363.

[67]. اقتباس از سایت خبرگزاری فارس.

[68]. اقتباس از سایت خبرگزاری تسنیم.

[69]. «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ، ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازي إِلاَّ الْكَفُورَ؛ امّا آنها (از خدا) روى گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم و دو باغ (پر بركت) آنها را به دو باغ (بى ارزش) با ميوه هاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدّل ساختيم! اين كيفر را به دلیل كفرانشان به آنها داديم و آيا جز كفران كننده را كيفر مى دهيم»، سبأ، 16 و 17.

[70]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[71]. در میان دولت های شیعی جهان اسلام، دولت آل رسّی زیدی یمن، به علت قدمت و دیرپایی، از شهرت به سزایی برخوردار است. وجود آثار علمی بسیار و مزارات درخور احترام، حکایت از مقبولیت دیرینه آنان در این سرزمین دارد. آن چه بر نام آوری ماندگاری این خاندان افزوده است، خدمات علمی رهبران سیاسی و دولتمردان فرهنگی زیدیه، در دوره نخست حکمرانی آنها بر یمن از سال 284 قمری برابر با 897 میلادی تا 455 قمری برابر با 1062 م که جمعا معادل 165 سال میلادی و 171 سال قمری است. این دوره زمانی که از آغاز حکمرانی ائمه زیدیه رّسّی تا برآمدن صلیحیان اسماعیلی را شامل می شود، مشحون از تکاپوهای علمی ائمه رّسّی است که به توسعه و پایداری مذهب زیدیه و تحکیم هویت فقهی این مذهب در یمن منجر شده است. ر.ک: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

[72]. برگرفته از سایت ویکی فقه.

[73]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.

[74]. برگرفته از سایت ویکی فقه و سایت ویکی شیعه.

[75]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.