Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مالک بن انس

چکیده مقاله مالک بن انس

مالک بن انس؛ معروف به امام مالک، از فقهای چهارگانه اهل‌سنت و بنیان‌گذار فقه مالکی است. وی در سال ۹۳ یا 95 قمری در روستایی به نام «ذُو المَروَه» – در شمال مدینه – متولد شد و در زمان هارون الرشید و در ماه ربیع الاول، در حالی که هشتاد و چهار یا 90 سال داشت، در سال ۱۷۹ قمری در همان شهر وفات یافت.

وی غیر از این که برای انجام فریضه حج به مکه مشرف شد، در تمام دوران زندگی خود از مدینه خارج نشد. او در مدینه از حضور اساتید و مشایخ حدیثی ناموری كه جزو بزرگان تابعان بودند، بهره جست و مدتی نیز از محضر امام صادق (علیه السلام) استفاده کرد.

مالک در نیمه اخیر قرن دوم قمری، فقیه مشهور مدینه بود و در زمان هارون؛ خلیفه عباسی از مهم‌ترین فقیهان جهان اسلام گردید و اعتبار مکتبش به اوج رسید.

مالک شاگردان فراوانی داشت که محمد بن ادریس شافعی از فقهای چهارگانه اهل‌سنت از جمله آنها بود. شافعی، مالک را حجت خداوند بر بندگان معرفی کرده است.

وی بخشى از عمرش را در دولت اموى و بخشى از آن را در دولت عباسى گذراند که با اتخاذ آرا و حمایت از برخی از قیام‌ها، گاهی مورد بی‌مهری دستگاه خلافت قرار گرفت، اما با گذشت زمان، منصور؛ خلیفه عباسی ارتباط خود با مالک را بهتر کرد و مالک در دربار حاکمان عباسی صاحب مقام و منزلت گردید. در سال 163 قمری، مالک به مكه رفت و حج به جاى آورد و در منى با ابو جعفر (منصور دوانیقی) ملاقات نمود.

مالک بن انس، بیشتر به قرآن و حدیث عمل می‌کرد و اگر جایى حدیث نبود و یا از نظر او مورد اعتماد نبود، به سیره صحابه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) عمل می‌کرد و در صورتی‌که سیره صحابه وجود نداشت، به سیره تابعین اعتماد می‌نمود. او برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه بود. مالک اصرار بسیاری بر سنت داشت و معتقد بود سنت، بهترین بخش دین است. وی در اعتقادات نیز پیرو حدیث و ظواهر آن بود.

مالک آثار برجسته‌ای در میان اهل سنت دارد که مهم‌ترین و برجسته‌ترین آنها، تألیف کتاب فقهی به نام «الموطأ» می‌باشد. مالک كتاب موطّا را در پاسخ به درخواست منصور عباسی نگاشت. او در این کتاب، از حضرت علی (علیه السلام) و ابن عباس هیچ روایتی نقل نکرده‌است، به گونه‌ای که این امر، حتی تعجب هارون‌الرشید خلیفه عباسی را که از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بود، نیز برانگیخت. برخی از اندیشمندان او را جزو دشمنان امام علی و اهل بیت (علیهم السلام) به‌شمار می‌آورند.

مالک در ابواب مختلف فقهی و غیر فقهی؛ مانند عدالت صحابه و پاک بودن سگ و خوک، دیدگاهای خاصی دارد.

 

زندگی‌نامه مالک بن انس

مالک بن انس بن مالک بن ابوعامر،[1] در سال ۹۳[2] یا ۹۵[3] قمری در مدینه متولد شد.[4] وی تمام دوران زندگی خود را در مدینه سپری کرد و تنها برای حج به مکه رفت.[5]

مالک بن انس دومین فقیه از فقهای چهارگانه اهل‌سنت می‌باشد[6] که فقه مالکی منسوب به او است.[7] او فقیه مشهور مدینه در نیمه اخیر قرن دوم هجری بود[8] و در زمان هارون؛ خلیفه عباسی از مهم‌ترین فقیهان جهان اسلام گردید و اعتبار مکتبش به اوج رسید.[9]

مالک در سال ۱۷۹ هجری در زمان خلافت هارون عباسی[10] و در مدینه از دنیا رفت.[11] حاکم مدینه بر او نماز خواند[12] و در قبرستان بقیع دفن شد.[13]

 

ولادت مالک بن انس

مالک بن انس در سال ۹۳ قمری[14] در روستایی به نام «ذُو المَروَه» – در شمال مدینه – که در حدود ۳۲ فرسخ از مدینه فاصله داشت، متولد شد.[15] برخی نیز ولادت مالک را سال نود و پنج قمرى می‌دانند.[16]

 

نسب و خاندان مالک بن انس

مالک بن انس، عرب و عرب نژاد است[17] و ابوعامر؛ جد مالک می‌باشد که پس از جنگ بدر، از یمن به مدینه آمد و مسلمان شد و پس از آن در تمام غزوات اسلام شرکت کرد.[18]

پدرش انس فرزند مالک و مادرش عالیه، دختر شریک‌بن عبدالرحمان بن شریک اسدی است که یکی از فضلای عصر خود یود.[19]

 

خانواده مالک بن انس

مالک بن انس بن مالک بن ابی عامر،[20] از همسر و فرزندانش اطلاعی در دست نیست.

 

اسامی، کنیه و القاب مشهور مالک بن انس و فلسفه آنها

مالک بن انس[21] به امام مالک،[22] و به جهت تولد امامتش در مدینه به امام دارالهجره (مدینه)[23] و امامتش برای مدم حجاز، به امام اهل حجاز[24] معروف بود. و به جهت انتسابش به قبیله یمنی «ذی‌اصبح»،[25] «اصبحی» نیز نامیده‌ می‌شد.[26] کنیه مالک، اباعبدالله بود.[27]

 

سیر علمی مالک بن انس

مالک بن انس در مدینه از حضور اساتید و مشایخ حدیثی نامور بسیاری كه جزء بزرگان تابعان بودند، بهره‌جست[28] و هم‌چنین شاگردان متعددی پرورش داد که در ادامه مقاله به آنها پرداخته می‌شود.

 

اساتید مالک بن انس

از مهم‌ترین کسانی که مالک از آن‌ها بهره‌جست عبارتند از: امام جعفر بن محمّد الصادق (علیهما السلام)،[29]ربیعة الرأی،[30] ابن هرمز، ابن شهاب زُهری و نافع بن عبدالرحمن.[31] مالک در ۲۱ سالگی در مقام فتوا دادن قرار گرفت.[32]

 

شاگردان مالک بن انس

مالک در ۱۷ سالگی تدریس را آغاز کرد[33] و شاگردان فراوانی داشت. محمد بن ادریس شافعی از فقهای چهارگانه اهل‌سنت، از جمله آنها بود.[34]

غیر از شافعى، می‌توان از عبدالرحمن بن قاسم، اسد بن فرات، عبدالله بن وهب، عبدالرحمان بن قاسم، محمد بن دینار، عبدالعزیز بن ابی حازم، عثمان بن عیسی بن کنانه، عبدالرحیم بن خالد اسکندرانی[35] و ذوالنون مصرى،[36] نیز به عنوان شاگردانش نام برد.

 

فرازهای زندگی مالک بن انس

مالک بن انس، بخشى از عمرش را در دولت اموى و بخشى از آن را در دولت عباسى گذراند. وی با اتخاذ آرا و حمایت از برخی از قیام‌ها، گاهی مورد بی‌مهری و گاهی نیز مورد احترام دستگاه خلافت قرار گرفت. در ادامه مقاله به این مطلب پرداخته می‌شود.

 

مالک بن انس و حمایت از نهضت‌های علوی

یکی از قیام‌های علوی که پس از قیام امام حسین (علیه السلام)، رخ داد، قیام نفس زکیه در سال ۱۴۵ قمری بر علیه منصور عباسی بود.

مالک بن انس، نفس زکیه را در این قیامش همراهی نکرد،[37] اما مردم را یه یاری وی ترغیب و حکم به وجوب آن داده بود.[38]

مالک در پاسخ مردمی که از چگونگی همراهی با نفس زکیه و تکلیف نسبت به بیعتی که با منصور بسته بودند، می‌پرسیدند،[39] بیعت با منصور را از روی اجبار و فاقد ارزش اعلام کرد.[40] فتوای او سبب شد مردم، بیعت با خلیفه عباسی را شکستند و به نفس زکیه پیوستند.[41]

وقتی که از مالک در باره ابراهیم؛ برادر نفس زکیه و قیام او پرسیده شد، گفت: ‏به خدا سوگند که این جنگ بدر صغری است. [42]

 

مالک بن انس و خلفای عباسی

مالک بخشى از عمرش را در دولت اموى و بخشى از آن را در دولت عباسى گذراند.[43]

با توجه به حمایت مالک از قیام نفس زکیه بر علیه منصور عباسی، پس از شکست این قیام ، حاکم مدینه مالک را به جهت حمایتش دستگیر کرد[44] و ۷۰ ضربه شلاق بر وی زد.[45] البته برخی مورخان، داستان شلاق خوردن مالک توسط حاکم مدینه را به جهت فتوای او در مسأله صحیح نبودن طلاق فردی که مجبور به طلاق شده دانسته‌اند.[46] در مقابل، برخی دیگر از محققان معتقدند: این حکایت، تحریف شده و شلاق خوردن و تحقیر یک فقیه مشهور به جهت یک مسأله فرعی فقهی را نمی‌توان باور کرد.[47]

با گذشت زمان، منصور خلیفه عباسی ارتباط خود با مالک را بهتر کرد و او در دربار حاکمان عباسی صاحب مقام و منزلت گردید.[48] خصوصا در اواخر عمر خود، در دربار حاکمان عباسی صاحب مقام و منزلت بسیار بود.[49]

در سال 163 قمری، مالک به مكه رفت و حج به‌جاى آورد، وى در منى به ديدار ابو جعفر (منصور دوانیقی) رفت، …ابو جعفر منصور گفت: علم و فقه خود را براى مردم بيان كن؛ زيرا تو آگاه‏ترين مردم هستى، و آگاهى كاملى نسبت به فتاواى فقيهان دارى، علوم خود را جمع‌آورى كن و در اختيار مردم بگذار، فتاواى خود را بنويس و در اين ميان از سختى رخصت و اجازه عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس، و فتاواى نادر و كمياب عبدالله بن مسعود بگذر و ميانه امور و كارها را درياب، نه تندرو و نه كندرو، آن‌چه را كه ائمه و پيشوايان دين كه خداوند از آنان خشنود باشد بيان كرده‏اند، بيان كن، تا بدين واسطه مردم را به سوى تو فراخوانم و آنان را ملزم به پيروى از تو نمایم.

مالک گفت: خداوند، امير المؤمنين را بر قرار دارد، مردم عراق از علم ما خشنود نيستند، و در علم خود از علم ما استفاده نمى‏كنند. ابو جعفر گفت: مجبورشان مى‏كنيم، آنان را با شمشير مجبور خواهيم كرد و با شلاق بر پشتشان خواهيم زد. فرزندم مهدى در سال آينده به مدينه خواهد آمد تا آن دانش‏ها را از تو فرا گيرد.[50]

واقدی می‌گوید: مالک اهل مسجد و جماعت بود و در تشییع جنازه‌ها شرکت می‌کرد و به عیادت مریض‌ها می‌رفت و به حقوق شرعی مقید بود، اما همه آن‌ها را ترک نمود، وقتی در این رابطه از او سؤال شد. گفت: همه آدم‌ها نمی‌توانند عذرشان را بر زبان بیاورند.[51]

 

وفات مالک بن انس

مالک بن انس در زمان هارون الرشید و در ماه ربیع الاول، در حالی که هشتاد و چهار[52] یا 90 سال[53] داشت، در سال 179 قمری[54] در مدینه وفات یافت.[55] گفته شده: نمازش را ابن أبي ذئب خواند[56] و در قبرستان بقیع مدفون شد.[57]

 

مالک بن انس و اهل‌بیت (علیهم السلام)

گفته شده: مالک بن انس روایاتی را در فضایل امام علی (علیه السلام) نقل کرده ‌است.[58] یکی از آنها حدیث رایت (پرچم) است که براساس آن پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از عدم موفقیت در روزهای ابتدایی جنگ خیبر، به مسلمانان وعده داد که فردا پرچم را به دست کسی خواهد داد که خداوند و رسولش را دوست دارد، آن‌ها نیز او را دوست دارند. او کرّار غیرفرّار است. خداوند به‌وسیله او پیروزی را به سرانجام می‌رساند، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او هستند. سپس صبح فردا، پرچم را به دست امام علی (علیه السلام) داد.[59]

به گفته برخی از محققان، مالک در خلال نقل برخی روایات، نقد ضمنی به عملکرد عثمان داشته است.[60] با این حال، برخی معتقدند مالک، عثمان را بر علی (علیه السلام) افضل می‌دانسته ‏‌است.[61] برخی دیگر از اندیشمندان، او را جزء دشمنان امام علی و اهل بیت (علیهم السلام) به‌شمار می‌آورند.[62]

مالک در کتاب «الموطأ»، از حضرت علی (علیه السلام) و ابن عباس هیچ روایتی نقل نکرده است، به گونه‌ای که حتی هارون‌الرشید؛ خلیفه عباسی که از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بود، هم تعجب کرد و وقتی علت را جویا شد، مالک چنین پاسخ داد که آن دو در سرزمین من نبودند و من با شاگردان و راویان آنها برخوردی نداشتم.

در حالی‌که حضرت علی (علیه السلام) قبل از دوره کوتاه خلافت خود، حدود 35 سال ساکن مدینه بود، ابن عباس نیز بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده بود. ضمن این‌که مگر یک محدث، تنها باید از راویان و محدثان شهر خود نقل کند؟ مالک حتی یک مورد از روایاتی را که امام صادق (علیه السلام) از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده را نیز در کتابش نیاورده است. علت روشن است، گرایش اموی مالک، مانع اعتنای او به اهل بیت (علیهم السلام) و تمام کسانی است که تمایلی به آن حضرات داشتند. صاحبان این گرایش، تا حد مقدور از پنهان یا انکار فضایل اهل بیت، به‌ویژه امام علی (علیه السلام) دریغ نمی‌کردند.[63]

 

جایگاه امام صادق (علیه السلام) نزد مالک بن انس

مالک بن انس مدتی خمت امام صادق (علیه السلام) شاگردی نمود و به این شاگردی خود افتخار می‌نمود. وی برای آن حضرت فضائلی بیان می‌کند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

پیشوای فرقه‌ مالکیه نقل می‌کند که نزد امام صادق‌ (علیه السلام) رفتم. حضرتشان یک بالشت به من داد، مرا گرامی داشت و فرمود: ای مالک! من تو را دوست می‌دارم!

من نیز از ابراز علاقه‌ امام خوشحال شدم و خداوند را سپاس گفتم. سپس مالک در ادامه‌ این روایت به بیان فضائل امام صادق (علیه السلام) می‌پردازد: ایشان کسی بود که یا روزه می‌گرفت و یا نماز اقامه می‌کرد و یا ذکر خدا می‌گفت. او از برترین بندگان و زاهدان برگزیده بود که از خداوند پروا داشت. ایشان (علیه السلام) بسیار حدیث می‌گفت و خوش‌بیان و تأثیرگذار بود. وقتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخنی روایت می‌کرد، گاهی رنگ رخسارش سبز و گاه زرد می‌شد، به گونه‌ای که در دگرگونی رنگ چهره‌اش، ناشناس می‌شد.[64]

مالک بن انس كه در مدينه بود، مى‏گويد: من نزد جعفر بن محمد (علیهما السلام) مى‏رفتم «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و آن حضرت خيلى زياد تبسم داشت؛ يعنى به اصطلاح خوش‏رو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در حضورش مى‏برديم رنگش تغيير مى‏كرد (يعنى آن‌چنان نام پيغمبر به هيجانش مى‏آورد كه رنگش تغيير مى‏كرد). من زمانى با او آمد و شد داشتم. آن گاه از عبادت امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه چقدر اين مرد عبادت مى‏كرد و عابد و متقى بود.[65]

وی مى‏گويد: «ما رأت عين و لا سمعت أذن و لا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر الصادق فضلا و علما و عبادة و ورعا»؛ چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشری خطور نكرده که کسى در فضل، دانش، عبادت و ورع، بافضيلت‏تر از جعفر بن محمد (علیهما السلام) باشد.[66]

مصعب زبيري از مالک نقل می‌کند: زمانی با جعفر بن محمد الصادق رفت و آمد داشتم، در آن مدت او را ندیدم مگر بر یکی از سه ویژگی؛ یا در حال نماز بود، یا در حال روزه و یا در حال قرائت قرآن، و ندیدم او را که از رسول اللّه (صلى اللّه عليه و سلم) حدیث نقل کند مگر آن که در حال طهارت باشد. هرگز از چیزی که فایده‌ای نداشت سخن نمی‌گفت. او از دانشمندان عابد و زاهدی بود که از خداوند متعال بیم داشتند.[67] در يک سفر با امام (علیه السلام) با هم به مكه مشرف ‏شديم، وقتی وارد مسجد شجره شدیم، لباس احرام پوشید. من نگاه می‌کردم، پس هر وقت می‌خواست تلبیه بگوید و رسماً مُحرم شويم، خوف خدا او را احاطه کرده بود. گفتم: چاره‌ای نیست باید (لبیک) گفت تا محرم شوی. حضرت فرمود: ای پسر ابي عامر، من می‌ترسم که بگویم «لبيک اللهم»، اما خداوند بگوید: لا لبيک و لا سعديک؛[68] یعنی: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيک؟! اگر در جواب من گفته شود: «لا لبّيک» آن وقت من چه كنم؟!.

با این حال مالک از استادش امام صادق (علیه السلام)، تنها پنج روایت مسند و چهار روایت منقطع نقل کرد که روایات مستند، همه به یک حدیث مسند که حدیث جابر است برمی‌گردند.

براین اساس، مالک حق استادی امام صادق (علیه السلام) را به‌جا نیاورد. کسی که چهار هزار نفر را با حدیثش بی‌نیاز نمود و حافظ ابن عقدة دركتابش، اسامی این تعداد را آورده ‌است. کسی که از احادیث او و پدران و جدش چهارصد کتاب تألیف شد، اما مالک بیشتر احادیثش را از نافع مولى ابن عمر، و زهری نقل می‌کند که علم این دو نسبت به حدیث رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله)  بسیار ناچیز بوده و به یک صدم علم امام صادق (علیه‌السلام) نمی‌رسد.[69]

 

جایگاه مالک بن انس نزد اندیشمندان

مالک نزد مالکی‌ها و نیز در میان برخی از مذاهب دیگر اهل سنت جایگاه خاصی دارد.

محمد بن ادریس شافعی از فقهای چهارگانه اهل‌سنت، مالک را حجت خداوند بر بندگان معرفی کرده است.[70] هم‌چنین محمد بن اسماعیل بخاری؛ نویسنده کتاب صحیح بخاری، روایت مالک از نافع از عبدالله بن عمر را صحیح‌ترین سند معرفی کرده است.[71]

متتبّع خبير؛ سيد محمد باقر موسوى خوانسارى در كتاب «روضات» خود آورده است: «مالک كسى است كه لقب مالكى بدو انتساب يافته است، صاحب كتاب «الْمُوطَّأ» در فقه احمدى، و يكى از أئمّه أربعه براى اهل سنُّت و جماعت و اوَّلين إعلان كننده بدعت عمل به رأى در اين امَّت است».[72]

ترجمه احوال او را ابن خلّكان؛ مورّخ مشهور در كتابش موسوم به «وفيات الأعيان» ذكر كرده است و بعد از نام او، در صفت وی آورده است: «او امام دار الهجرة، و يكى از أئمّه أعلام بوده است. قرائت را از نافع بن أبى نعيم فراگرفته، و از زُهْرى و نافع؛ غلام عبدالله بن عمر حديث شنيده، و أوزاعى و يحيى بن سعيد از او روايت كرده‌اند، و علم را از ربيعة الرَّأى اخذ نموده است، و پس از آن با او نزد سلطان فتوا داده ‌است‏. مالک گفته است: کمتر شخصى بوده كه من از او علم را أخذ نموده و از دنيا رفته باشد، مگر آن‌كه (در زمان حیاتش) نزد من آمده و از من استفتاء نموده است».[73]

 

آثار مالک بن انس

مالک بن انس، به عنوان رئیس مذهب و امام مالکی‌ها، آثار برجسته‌ای در میان اهل سنت دارد. مهم‌ترین و برجسته‌ترین آثار وی، تألیف کتاب فقهی به نام «الموطأ» می‌باشد. وی در فقه و عقاید ظاهرگرا است که البته برخی وی را به رأی‌گرایی متهم کردند. او آرای نادر و منحصر به فردی نیز از خود به یادگار گذاشته‌ است.

 

تألیفات مالک بن انس

مالک در سایه حمایت خلفای عباسی، صاحب تألیفاتی شد که مهم‌ترین[74] و مشهورترین[75] آنها، کتاب «المُوَطَّأ» است. هم‌چنین آثار مختلف دیگری به مالک منسوب است. کتاب‌های «رسالة الی هارون الرشید»،[76] «تفسیر غریب القرآن»، «رسالة الی ابن وهب فی الرد علی القدریة»، «رسالة فی الأقضیة»، «رسالة فی الفتوی الی ابی غسان»، «کتاب السرور» و «رسالة الممتهة» از تالیفأت او می‌باشد.[77]

 

کتاب الموطأ مالک بن انس

كتاب الموطّأ، كهن‌ترین كتاب روایی تدوین یافته اهل سنت است كه در سده دوم نگاشته شده و به دست ما رسیده است. [78]«الموطأ» را اولین کتاب حدیثی دانسته‌اند که بر اساس ابواب فقهی مرتب شده است.[79] شافعی می‌گوید: «من در روی زمین كتابی درست‌تر از کتاب مالک ندیدم».[80]

از مالک نقل شده که این کتاب را به ۷۰ تن از فقهای مدینه داده و چون آن‌ها در محتوای کتاب با وی موافقت داشتند،[81] آن را موطّأ (به معنای موافقت‌شده) نامید،[82] گفته‌شده: تألیف این کتاب ۴۰ سال زمان برده است.[83] مالک، كتاب موطّأ را در پاسخ به درخواست منصور عباسی نگاشت. شافعی چنین نقل می‌كند: منصور در سال 148 قمری به مدینه آمد و مالک بن انس را طلبید و به او گفت: مردم در عراق دچار اختلاف شده‌اند، از تو می‌خواهیم كه كتابی برای مردم فراهم آوری تا باعث اجتماع و اتحاد مردم شود. مالک در پاسخ منصور خلیفه عباسی اقدام به تدوین موطّأ نمود.[84]

او از میان صد هزار حدیث، ده هزار روایت را انتخاب كرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آن‌ها مراجعه می‌كرد و با محک قرآن و حدیث می‌سنجید، تا آن‌كه بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت. از نگاه برخی از محقّقان اگر مالک فرصتی دیگر می‌یافت، در پی مراجعه مكرر، همه روایات كتابش را حذف می‌كرد.[85]
ابوریه به نقل از ابهری آورده است كه مالک در این كتاب 1720 روایت آورده كه از آن میان 600 حدیث مسند، 222 حدیث مرسل، 613 حدیث موقوف (= گفتار صحابه) و 285 روایت مقطوع (= گفتار تابعان) است.[86]

بنا به نقل سیوطی كه خود از شارحان موطّأ است، مشهورترین نسخ موطّأ چهارده نسخه است كه از میان آن‌ها معروف‌ترین نسخه‌ها، عبارتند از: 1. نسخه یحیی بن یحیی؛ 2. نسخه محمد بن حسن شیبانی؛ 3. نسخه ابومصعب زهری؛ 4. نسخه ابن وهب[87] و از میان آن‌ها نسخه یحیی بن یحیی لیثی (م 234) را صحیح‌ترین نسخه دانسته‌اند[88].

كتاب موطّأ به خاطر جایگاه علمی و فقهی مالک در میان اهل سنت ـ و نیز دقت مؤلّف در نگارش ـ از احترام ویژه‌ای برخوردار است. شافعی معتقد است: صحیح‌ترین كتاب‌ها در زمین پس از قرآن، موطّأ مالک است[89]. دهلوی كتاب موطّأ و صحیح بخاری و مسلم را در بالاترین سطح اعتبار می‌شناسد[90].

عالمان اهل سنت بر موطّأ مالک شرح‌هایی نگاشته‌اند كه از جمله آن‌ها می‌توان به شروح ذیل اشاره كرد: دو شرح مطول و مختصر جلال الدین سیوطی بر موطّأ به نام‌های: 1. كشف المغطأ فی شرح الموطّأ؛ 2. تنویر الحوالك فی شرح موطّأ مالك؛ و شرح عبدالباقی زرقانی از عالمان مصری در سده یازدهم. كتاب موطّأ مالک به خاطرِ آوردن روایات مرسل، و نیز جانب‌داری از مكتب نقل‌گرایان در برابر مكتب عقل‌گرایانِ عراق و…. مورد نقد قرار گرفته است. موطّأ مالک دارای 3091 روایت و در دو جلد منتشر شده است.[91]

منصور خلیفه عباسی به مالک پیشنهاد داد که این کتاب را به همه شهرها بفرستند و دستور دهد که این کتاب را تعلیم داده و روایات و مسائل فقهی غیر از این را رها کنند، تا تمام مناطق اسلامی بر پایه همین فقه بنا گردد، اما مالک نپذیرفت.[92]

 

منابع فقهی مالک بن انس

مالک بن انس حديثى بود.[93] وی بيشتر به قرآن و حديث عمل می‌کرد و اگر جايى حديث نبود و یا از نظر او مورد اعتماد نبود، به سيره صحابه پيغمبر (صلی الله علیه وآله) عمل می‌کرد و در صورتی‌که سیره صحابه وجود نداشت، به سيره تابعين اعتماد می‌نمود.

مالک با وجود گرایش به حدیث،‌ پای‌بندی بسیاری به ظاهر قرآن داشت و احادیث مخالف ظاهر قرآن را رد می‌کرد.[94]

استاد مطهری می‌گوید: مالک بن انس مركزش مدينه بود. مالک برخلاف ابوحنيفه به قياس خوش‌بين نبود. در تمام عمرش دو بار به قياس فتوا داده بود و وقتى كه خواست از دنيا برود، ديدند مضطرب است. وقتى علت را سؤال كردند، گفت: براى اين‌كه دو بار به قياس فتوا داده‏ام. او برعكس، بيشتر به حديث اعتماد مى‏كرد و اگر جايى حديث نبود، به سيره صحابه پيامبر (صلی الله علیه وآله) و اگر صحابه نبودند، به سيره تابعين؛ يعنى شاگردان صحابه پيامبر (صلی الله علیه وآله) اعتماد مى‏كرد.[95]

 

ظاهرگرایی مالک بن انس

مدینه در سده دوم، همواره نمادی برای گرایش‌های سنت گرایانه بود.[96]

رؤساى اهل حديث؛ مانند مالک بن انس و احمد بن حنبل، اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ايمانى حرام مى‏شمردند. بر این اساس، اهل السنّة يک مكتب كلامى در مقابل معتزله نداشتند، بلكه منكر كلام و تكلّم بودند.[97]

مالک، برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه بود.[98] مالک اصرار بسیاری بر سنت داشت[99] و معتقد بود سنت، بهترین بخش دین است.[100]

ابونعیم اصفهانی؛ عالم قرن پنجم از مالک نقل کرده که باید از اصحاب رأی دوری کرد؛ چراکه آن‌ها دشمنان اهل‌سنت هستند.[101] برخی نیز مالک را از اولین افرادی دانسته‌اند که عمل به رأی را بدعت می‌دانست.[102]

مالک در اعتقادات نیز پیرو حدیث و ظواهر آن بود. زمانی که از مسائل اعتقادی مورد سؤال قرار می‌گرفت پاسخ‌های کوتاه می‌داد، تا تنها در آن‌چه نص وجود دارد سخن گفته‌ باشد.[103] او ایمان به استوای بر عرش را واجب می‌دانست.[104] مالک براساس ظاهر قرآن معتقد بود که دیدن خدا در آخرت و نه در دنیا واقع خواهد شد.[105] او دلیل بر این مطلب را ظاهر قرآن می‌دانست.[106]

«شخصى از مالک درباره آيه «الرّحمن على العرش استوى»[107] سؤال كرد، وى آن‌چنان خشمناک شد كه هرگز آن‌گونه خشمناک ديده نشده ‌بود، عرق بر چهره‏اش نشست، جمع حاضر همه سرها را پايين افكندند، پس از چند لحظه مالک سر برداشت و گفت: كيفيت، نامعلوم و استوای خداوند بر عرش معلوم و اعتقاد به آن واجب و سؤال هم بدعت است». مالک آن‌گاه خطاب به پرسش‌كننده گفت: «تو كه چنين پرسش‌هايى مى‏کنى مى‏ترسم گمراه باشى». سپس فرمان داد او را از جلسه اخراج كردند.

اين جمله: «الكيفيّة مجهولة و السّؤال بدعة» در آن زمان، ظاهراً جمله شايعى بوده كه همه اهل حديث در پاسخ پرسش‌كنندگان اين‌گونه مسائل مى‏گفته‏اند. عين همين جمله از احمد بن حنبل نیز نقل شده است.[108]

اين‌ها حافظان متون بودند و معتقد بودند كه ما بايد همين الفاظ را حفظ كنيم و نبايد در معنا زياد غور و تأمّل كنيم. احمد بن حنبل و مالک بن انس مى‏گفتند: ما حق فكر كردن و اظهار نظر در مسائل الوهيت را نداريم.[109]

با وجود این‌که مالک را برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه دانسته‌اند[110] و مواضع او علیه اصحاب رأی را ذکر کرده‌اند،[111] ابن‌قتیبه دینوری؛ مورخ قرن سوم، بدون هیچ توضیحی مالک را در زمره اصحاب رأی برشمرده ‌است.[112] شیخ حر عاملی نیز در کتاب وسائل‌الشیعه از برخی نقل کرده که مالک از اصحاب رأی بوده است.[113]

برخی از محققان معاصر نیز با توجه به رویکرد مالک به احادیث و سنجش آن‌ها با عقل، وی را از اصحاب رأی دانسته‌اند.[114] از جمله شاهدهایی که بر این مطلب ذکر شده وجود نظرها و اجتهادهای شخصی مالک در کتاب الموطأ است.[115] او در این کتاب، بارها تعبیر «أری (معتقدم)» و «لا أری (معتقد نیستم)»[116] و کلمات و تعابیر مشابه را استفاده کرده که از استنباط و رأی مالک در مسائل فقهی حکایت دارد.[117]

 

دیدگاه‌های مالک بن انس

مالک با وجود گرایش به حدیث،‌ پای‌بندی بسیاری به ظاهر قرآن داشت و احادیث مخالف ظاهر قرآن را رد می‌کرد.[118] وی در ابواب مختلف فقهی و غیر فقهی، دیدگاهایی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. مالک برای صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، منزلت بالایی قائل بود و اعتقاد داشت اگر شخصی نسبت به صحابه حتی در دل خود کینه‌ای داشته باشد، از فیء[119] مسلمانان هیچ سهمی نباید به او داده شود.[120]
  2. وی هم‌چنین با برخی روایات نیز مخالفت می‌کرد؛ او سگ و خوک را پاک می‌دانست و نیم‌خورده این دو حیوان از آب را مکروه و از غیر آب را مباح بر می‌شمرد.[121] او در مورد حدیثی که نقل شده، ظرفی که سگ در آن آب خورده را باید هفت بار شست، می‌گوید: حدیثی در این مورد آمده، اما نمی‌داند حقیقتش چیست.[122]

از جمله فتاواى مالک، جواز آب خوردن يا شير آشاميدن از ظرفى است كه سگ در آن دهان زده باشد، و جواز وضو با اين آب در صورت اضطرار با كراهت است. در كتاب «المدوّنة الكبرى»[123] تصنيف مالک بن انس به روايت سحنون بن سعيد تنوخى از عبد الرحمن بن قاسم عَتقى آمده است: مالک گفت: باكى نيست اگر نيازمند شدى به لباسی که سور سگى به آن اصابت كرده است. و ابن شهاب گفت: باكى نيست براى تو اگر مضطرّ شدى به سور سگ كه با آن وضو بگيرى!

  1. مالک در مورد عمل عمر بن خطاب؛ خلیفه دوم در کندن کَنه از شتر در حال اِحرام گفت: من از این عمل اکراه دارم.[124]
  2. او هم‌چنین مسأله رضاع کبیر[125] را که از عایشه نقل شده بود، نمی‌پذیرفت.[126] محققان وجود این نوع مخالفت‌های مالک بر روایات را زیاد دانسته‌اند.[127]
  3. در كتاب «المدوّنة الكبرى» تصنيف مالک بن انس به روايت سحنون بن سعيد تنوخى از عبد الرحمن بن قاسم عَتقى می‌گويد: حدث‌كردن رو به قبله، از بول و غائط در منازل اشكال ندارد و مالک گفته ‌است: حديثى كه در اين باب آمده است: «لا تستقبل القبلة لبولٍ و لغائطٍ»، مراد از آن در بيابان‌ها است و مقصود از آن قراء[128] و شهرها نمى‏باشد. …. گفتم: آيا مالک مكروه مى‏دارد استقبال قبله و استدبار آن‌ را براى بول و غائط در فيافى أرض (بيابان‌هاى هموار)؟ گفت: آرى! استقبال و استدبار، داراى يک حكم مى‏باشد.[129]
  4. حمیری می‌نویسد: از مالکیه (منسوب به مالک بن انس) روایت می‌شود که آنان لواط را نسبت به غلامان حلال می‌دانند.[130]

 

زیارت از نگاه مالک بن انس

در باره مالک بن انس نقل شده: در مدينه به‏صورت سواره يا با كفش وارد نمى‏شد و به احترام خاک مدينه كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر آن گام نهاده‏اند، در آن زمين قضاى حاجت نمى‏كرد.[131]

ابن عبدالبر مى‏گويد: امام مالک خوش نداشت لفظ طواف زيارت به‏كار برده شود يا گفته شود قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) را زيارت كرديم؛ چراكه اين الفاظ را مردم در مورد يک‌ديگر به‏كار مى‏برند و او خوش نداشت كه با مردم و پيامبر (صلى الله عليه و آله) يكسان برخورد شود و براى همه يک لفظ به‏كار گرفته شود، و دوست داشت كه به‏طور خاصّ نسبت به حضرت گفته شود: بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) سلام كرديم.[132]

 

گستره جغرافیایی مذهب مالک بن انس

مذهب مالک در شمال آفریقا، قطر، بحرین و کویت طرفدارانی دارد[133]

 

کتاب‌نامه مقاله مالک بن انس

  1. قرآن کریم.
  2. ابن‌ اثیر، مبارک بن محمد؛ المختار من مناقب الأخیار؛ مرکز زاید للتراث و التاریخ، امارات‏، ۱۴۲۴ق.
  3. ابن ‌الجلاب، عبیدالله بن حسین؛ التفریع فی فقه الإمام مالک بن أنس؛ محقق: سید کسروی، حسن؛ دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۷م.
  4. ابن جوزی، عبدالرحمن بن على؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك؛‏ محقق: عطا، محمد عبدالقادر/ عطا، مصطفی عبدالقادر؛ دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۲ق.
  5. ابن ‌‏جوزی، عبدالرحمن بن علی؛ صفة الصفوة؛ محقق: ابراهیم محمد رمضان/ سعید محمد لحام؛ دارالکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، بیروت‏، ۱۴۲۳ق.
  6. ابن خلكان، احمد بن محمد؛ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان‏؛ محقق: عباس، احسان‏؛ دار الفكر، چاپ اول، لبنان، بی‌تا.
  7. ابن شهر آشوب مازندرانى؛ محمد بن على؛ مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)؛ علامه‏، چاپ اول‏، قم‏، 1379ق.
  8. ابن‌ عساکر، علی بن حسن؛ تاریخ مدینة دمشق؛ دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
  9. ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم؛ المعارف؛ تحقیق: عکاشة، ثروت؛ الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، قاهرة، ۱۹۹۲م.
  10. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر؛ معجزات النبي (صلی الله علیه وآله)؛ تحقيق: ابراهيم امين احمد؛ المكتبة التوفيقية، بی‌جا، بی‌تا.
  11. ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله؛ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء؛ السعادة، بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ق.
  12. ابوریه، محمود؛ اضواء علي السنة المحمدية؛ مؤسسة انصاریان للطباعة و النشر، بی‌جا، بی‌تا.
  13. آخوندى، مصطفى/ محمديان، مرتضى/ كميلى، محمدصالح؛ اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نمایندگی ولی فقیه، اداره آموزش‌های عقيدتی سياسی، چاپ اول، تهران، 1378ش.
  14. اندلسى‏، ابن ‌صاعد؛ التعریف بطبقات الأمم؛ مرکز پژوهشى میراث مکتوب‏، تهران‏، ۱۳۷۶ش.
  15. بیهقی، احمد بن حسین؛ احکام القرآن للشافعی؛ مکتبة الخانجی، قاهرة، ۱۹۹۴م.
  16. پاکتچی، احمد و علیخانی، علی‌اکبر؛ «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ۱۳۹۰ش.
  17. پاکتچی، احمد؛ «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۷ش.
  18. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.
  19. توکلی، محمدرئوف؛ چهار امام اهل سنت و جماعت؛ بی‌جا، ۱۳۷۷ش.
  20. جزرى، محمد بن محمد؛ غایة النهایة فی طبقات القراء؛ دارالصحابة للتراث، مصر‏، ۱۴۲۹ق.
  21. حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعة؛ محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)؛ (مقدمه)، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏، چاپ اول، قم‏، 1409ق.
  22. حسين بن بدر الدين؛ ينابيع النصيحة في العقائد الصحيحة؛ تحقيق: محطورى، مرتضى؛ مكتبة البدر، چاپ دوم‏، صنعاء، 1422ق‏.
  23. حسینى، محمد بن على؛ التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة؛ محقق: رفعت فوزى‏ عبدالمطلب؛ مکتبة الخانجی، قاهره‏، ۱۴۱۸ق.
  24. حسینی تهرانی، سید محمد حسین؛ امام شناسى؛ علامه طباطبايى‏، چاپ سوم‏، مشهد، 1426ش.
  25. حميرى‏، ابو سعيد بن نشوان؛ ‏الحور العين؛ تحقيق و تعليق: كمال مصطفى؛ تهران‏، 1972م‏.
  26. خوانسارى، محمدباقر‏؛ روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات؛ محقق: اسماعیلیان، اسدالله؛ اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰ق.
  27. دينوري، ابن قتيبة؛ تاريخ خلفاء (امامت ‏و سياست)؛ ترجمه: طباطبايى، سيد ناصر؛ ققنوس، تهران، 1380ش.
  28. ذهبى شمس الدين محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام؛ تحقيق: تدمرى،
  29. عمر عبد السلام، دار الكتاب العربى، چاپ دوم، بيروت،  1413/1993.
  30. سایت اسلام کوئست.
  31. سایت المکتبة الشاملة.
  32. سایت پاسخ (مرکز مطالعات و پاسخ‌گويي به شبهات حوزه علمیه قم).
  33. سایت ویکی پدیا.
  34. سایت ویکی شیعه.
  35. سبحانی، جعفر؛ موسوعة طبقات الفقهاء؛ مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۴۱۸ق.
  36. شوشتری، قاضی نور الله؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل؛ مقدمه و تعليقات: آیت الله العظمی مرعشى نجفى‏؛ مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، چاپ اول‏، قم‏، 1409ق.
  37. صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر؛ جامعه مدرسين‏، چاپ اول، قم، 1362ش.
  38. صدوق، محمد بن علی؛ امالی؛ ترجمه: كمره‌اى، محمد باقر؛ كتابچى‏، چاپ ششم‏، تهران‏، 1376ش.
  39. صدوق، محمد بن علی؛ امالي؛ كتابچى‏، چاپ ششم‏، تهران‏، 1376ش.
  40. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)؛ تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم؛ دارالتراث، چاپ دوم، بیروت، ۱۳۸۷ق.
  41. طرابیشی، جرج؛ من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث؛ دارالساقی، بیروت، ۲۰۱۰م.
  42. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏؛ الطبقات الکبری؛ تحقیق: عطا، محمد عبدالقادر؛ دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
  43. کحاله، عمر رضا؛ معجم المؤلفین؛ دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، ۱۳۷۶ق.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی؛ محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر/ آخوندی، محمد؛ دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، ۱۴۰۷ق.
  45. کوکب عبید؛ فقه العبادات على المذهب المالکی؛ مطبعة الإنشاء، دمشق، ۱۹۸۶م.
  46. لحمر، حمید؛ الإمام مالک مفسرا؛ دارالفکر، بیروت، ۲۰۰۰م.
  47. مالكى، سيد محمد بن علوى؛ وهابيت بازنگرى از درون؛ ترجمه: خزعلى، انيسه؛ نشر مشعر، چاپ اول، تهران‏، 1386 ش‏.
  48. مالک بن انس؛ الموطأ؛ المحقق: محمد مصطفى الأعظمی؛ مؤسسة زاید بن سلطان آل نهیان، امارات، ۲۰۰۴م.
  49. محمد الخضر حسین؛ «نظرة فی حیاة الإمام مالک بن أنس»؛ مجلة الهدایة الاسلامیة، المجلد السادس، جمادی الاولی ۱۳۵۳ق.
  50. مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقيق: اسعد داغر؛ دار الهجرة، چاپ دوم، قم، 1409ق.
  51. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى؛ انتشارات صدرا، تهران‏، بی‌تا.
  52. مظهری، محمد ثناءالله؛ التفسیر المظهری؛ تحقیق: تونسی، غلام نبی؛ مکتبة رشدیة، پاکستان، ۱۴۱۲ق.
  53. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاج ‏العارفین؛ طبقات الصوفیة (الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)؛ محقق: محمد ادیب جادر؛ دار صادر، ‏بیروت، ۱۹۹۹م.
  54. میلانی، سید علی؛ التحقيق في نفى التحريف عن القرآن؛ الحقائق‏، چاپ سوم‏، قم‏، 1426ق.
  55. میلانی، سید علی؛ نفحات الأزهار؛ مهر، چاپ اول‏، قم‏، 1414ق.
  56. نووى، یحیى بن شرف‏؛ تهذیب الأسماء و اللغات؛ مصحح: عامر غضبان؛ دارالرسالة العالمیة، دمشق،۱۴۳۰ق.

 

 

[1]. نووى، یحیى بن شرف‏، تهذیب الأسماء و اللغات‏، مصحح: عامر غضبان، ص ۳۰۱.

[2]. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱، ص ۳۷۶.

[3]. جزرى، محمد بن محمد، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۴، ص ۱۷۵۹.

[4]. سایت شامله «مالک بن انس».

[5]. همان.

[6]. توکلی، محمدرئوف، چهار امام اهل سنت و جماعت، ص 59.

[7]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 474.

[8]. سایت ویکی شیعه، به نقل از: پاکتچی، احمد، «مالک»، ج ۱، ص ۸۴

[9]. همان.

[10]. ابن‌‏جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، صفة الصفوة، محقق: ابراهیم محمد رمضان، سعید محمد لحام، ج ۲، ص ۱۲۱.

[11]. سایت شامله «مالک بن انس».

[12]. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك،‏ محقق: عطا، محمد عبدالقادر و عطا، مصطفی عبدالقادر، ج ۹، ص ۴۵.

[13]. کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج ۸، ص ۱۶۸؛ با استفاده از سایت ویکی شیعه.

[14]. ذهبى شمس الدين محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، ج 11، ص 318.

[15].پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[16]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏16-17، ص 387.

[17]. مطهری، مرتضی، مجموعه‏ آثار، ج ‏14، ص  417.

[18]. کوکب عبید، فقه العبادات على المذهب المالکی، ج ۱، ص ۱۱.

[19]. سایت ویکی پدیا.

[20]. نووى، یحیى بن شرف‏، تهذیب الأسماء و اللغات‏، مصحح عامر غضبان، ص ۳۰۱.

[21]. نووى، یحیى بن شرف‏، تهذیب الأسماء و اللغات‏، مصحح: عامر غضبان، ص ۳۰۱.

[22]. اندلسى‏، ابن صاعد، التعریف بطبقات الأمم‏، ص ۱۷.

[23]. جزرى، محمد بن محمد، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۲، ص ۹۴۱.

[24]. ابن ‌اثیر، مبارک بن محمد، المختار من مناقب الأخیار، ج ۴، ص ۲۶۳.

[25]. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱، ص ۳۷۵.

[26]. کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج ۸، ص ۱۶۸‏.

[27]. تهذیب الأسماء و اللغات، ص ۳۰۱

[28]. مناوى، طبقات الصوفیة، محقق: محمد ادیب جادر، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۰، در این میان، ابوبكر بن یزید معروف به ابن هرمز (م 148) بیشترین تأثیر در تربیت علمی او داشته است. ر.ک: مالک بن انس، الموطأ، المحقق: محمد مصطفى الأعظمی، ج 1، ص 20.

[29]. پاکتچی، احمد، علیخانی، علی‌اکبر، «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج ۱، ص 84؛ او مدتي از محضر امام صادق (عليه السلام) بهره گرفت و پيوسته آن حضرت را به كثرت عبادت مي‌ستود. صدوق، محمد بن علی، امالي، ص 169؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 167.

[30]. ربيعة الرأى فقيه مشهور است. وى استاد مالک بن انس پيشواى مالكيان بوده است. عمل به قياس را او ابداع و ابتكار كرد. ربيعه در سال 136 درگذشته است، مطهرى، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏14، ص 444.

[31]. لحمر، حمید، الإمام مالک مفسرا، ص ۳

[32]. «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج ۱، ص 84.

[33]. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاج ‏العارفین‏، طبقات الصوفیة (الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)، محقق: محمد ادیب جادر، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۰.

[34]. بیهقی، احمد بن حسین، احکام القرآن للشافعی، ج ‏۱، ص ۶.

[35]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[36]. ذوالنون مصرى اهل مصر است. در فقه شاگرد مالک بن انس، فقيه معروف بوده است. جامى، او را رئيس صوفيان خوانده است و اول كسى است كه رمز به كار برد. مطهرى، مرتضی، مجموعه‏ آثار، ج ‏14، ص 565.

[37]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، ج ۷، ص ۵۶۰.

[38]. حسين بن بدر الدين‏، ينابيع النصيحة في العقائد الصحيحة، تحقيق: محطورى، مرتضى، ص 485.

[39]. تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج ۷، ص ۵۶۰.

[40]. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك،‏ محقق: عطا، محمد عبدالقادر و عطا، مصطفی عبدالقادر، ج ۸، ص ۱۰۶.

[41]. همان

[42]. ينابيع النصيحة في العقائد الصحيحة، ص 485.

[43].پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[44]. ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق: عکاشة، ثروت، ص ۴۹۹.

[45]. ابن الجوزى، عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق: عطا، محمد عبد القادر و عطا، مصطفى عبد القادر، ج ‏8، ص 106.

[46]. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج ۶، ص ۳۱۶.

[47]. پاکتچی، احمد، علیخانی، علی‌اکبر، «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج ۱، ص ۸۸.

[48]. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۲، ص ۴۷۴.

[49]. همان، ج ۲، ص ۴۷۵

[50]. دينوري، ابن قتيبة، تاريخ خلفاء (امامت‏ و سياست)، ترجمه: طباطبايى، سيد ناصر، ص 376 – 378.

[51]. مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: اسعد داغر، ج ‏3، ص 339 و 340.

[52]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏16-17، ص 387.

[53]. مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: اسعد داغر، ج ‏3، ص 339 و 340.

[54]. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، معجزات النبي (صلی الله علیه و آله و سلم)، تحقيق: ابراهيم امين احمد، ص 366.

[55].پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[56]. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏3، ص 339 و 340.

[57]. کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج ۸، ص ۱۶۸.

[58]. پاکتچی، احمد، و علیخانی، علی‌اکبر، «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج ۱، ص 96.

[59]. ابن ‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۱، ص ۲۱۹.

[60]. «شافعی» اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج ۱، ص ۹۶.

[61]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ص۵۱.

[62]. میلانی، سید علی، نفحات الأزهار، ج ‏12، ص 259؛ وسائل الشيعة، (مقدمه) ص 52.

[63]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[64]. صدوق، محمد بن علی، أمالی، ترجمه: كمره‌اى، محمد باقر، ص 169؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ج ‏1، ص 167.

[65]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج ‏18 ، ص 73 و 74.

[66]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج ‏4، ص 248.

[67]. اشاره به آیه شریفه: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء، فاطر، 28.

[68]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج ‏4، ص 275؛ شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مقدمه و تعليقات: آيت الله العظمى مرعشى نجفى‏، ج‏ 28، ص 438.

[69]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، (مقدمه) ص 52.

[70]. سایت المکتبة الشاملة، «مالک بن انس».

[71]. حسینى، محمد بن على‏، التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، محقق: رفعت فوزى‏ عبدالمطلب، ج ۳، ص ۱۴۳۶.

[72]. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج 7، ص 223.

[73]. ابن خلكان، احمد بن محمد، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان‏، محقق: عباس، احسان، ج 4، ص 135.

[74]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[75]. محمد الخضر حسین، «نظرة فی حیاة الإمام مالک بن أنس»، مجلة الهدایة الاسلامیة، المجلد السادس، ص ۵۵۳.

[76]. لحمر، حمید، الإمام مالک مفسرا، ص 4.

[77]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

[78]. سایت پاسخ.

[79]. مالک بن انس، «الموطأ»،‌ المحقق: محمد مصطفى الأعظمی، مقدمه، ص ۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏14، ص 417.

[80]. میلانی، سید علی، التحقيق في نفى التحريف عن القرآن، ص 203.

[81]. الموطأ، ص ۳؛ مقدمه الموطّا، ج 1، ص 4.

[82]. مقدمه الموطّا، ج 1، ص 4.

[83]. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاج ‏العارفین‏، طبقات الصوفیة (الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)، محقق: محمد ادیب جادر، ج ۱، قسم دوم، ص۴۲۱.

[84]. ابوریه، محمود، اضواء علي السنة المحمدية، ص 313.

[85]. همان، ص 310 و311.

[86]. همان، ص 311.

[87]. براي تفصيل بيشتر ر.ك: الموطا مالک، ج 1، ص 10 ـ 16.

[88]. همان، ص 16.

[89]. همان، ص 4؛ اضواء علي السنة المحمدية، ص 310.

[90]. اضواء علي السنة المحمدية، ص 310.

[91]. برگرفته از سایت پاسخ.

[92]. کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق: عطا، محمد عبدالقادر، ج ۵، ص ۴۶۸.

[93]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏22، ص 721.

[94]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص 445.

[95]. مجموعه ‏آثار، ج ‏21، ص 80 و 81.

[96]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.

[97]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏3، ص 87.

[98]. «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴۴.

[99]. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاج ‏العارفین‏، طبقات الصوفیة (الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)، محقق: محمد ادیب جادر، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۱.

[100]. طبقات الصوفیة، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۱.

[101]. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج ۶، ص ۳۲۷.

[102]. خوانسارى، محمدباقر‏، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات‏، محقق: اسماعیلیان، اسدالله‏، ج ۷، ص ۲۲۳.

[103]. لحمر، حمید، الإمام مالک مفسرا، ص 61.

[104]. طبقات الصوفیة، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۴.

[105]. الإمام مالک مفسرا، ص ۶۴

[106]. همان.

[107]. طه، 5.

[108]. مجموعه ‏آثار، ج ‏6، ص 885.

[109]. همان، ج ‏9، ص 47.

[110]. «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.

[111]. حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۶، ص ۳۲۷.

[112]. ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق: عکاشة، ثروت، ص ۴۹۸.

[113]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ص ۵۲.

[114]. طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ص 125.

[115]. همان، ص 127.

[116]. همان.

[117]. همان.

[118]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.

[119]. فَى‌ء مصدر از مادّه فاءَ، يَفىٌ از باب فَعَلَ يَفْعِلُ، درلغت؛ به معناى رجوع و بازگشت‌ مى‌باشد و در اصطلاح فقها، مالى از كافران است كه بدون كارزار و جنگ و خونريزى عايد مسلمانان شده است؛ مثل جزيه، و خراج و مانند آنها. آخوندى، مصطفى/ محمديان، مرتضى/ كميلى، محمدصالح، اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى، ص 98.

[120]. مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق: تونسی، غلام نبی، ج ۹، ص ۲۴۵.

[121].ابن ‌الجلاب، عبیدالله بن حسین، التفریع فی فقه الإمام مالک بن أنس، محقق: سید کسروی، حسن، ج ۱، ص ۵۲.

[122]. مالک بن انس، الموطأ، المحقق: محمد مصطفى الأعظمی، ج ۱، ص ۳۰۲.

[123]. طبع مطبعة السَّعادة، سال 1323 قمري، جلد 1، ص 6.

[124]. الموطأ، ج ۳، ص ۵۲۱.

[125]. ر.ک: اسلام کوئست.

[126]. طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ص ۱۲۱.

[127]. همان، ص 122.

[128]. جمع قریه؛ به معنای روستا

[129]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏16-17، پاورقی ص 386.

[130]. حميرى‏، ابو سعيد بن نشوان، ‏الحور العين، تحقيق و تعليق: كمال مصطفى، ص 261.

[131]. مالكى، سيد محمد بن علوى، وهابيت بازنگرى از درون، ترجمه: خزعلى، انيسه، ص 149‏.

[132]. همان‏.

[133].پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.