Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

شافعیه

چکیده مقاله شافعیه

به پیروان ابوعبداللّه محمد بن ادریس؛ از امامان چهارگانه اهل سنت، شافعیه گفته‌می‌شود. این مذهب پس از حنفیه، بزرگ‌ترین مذهب اهل‌سنت است. امروزه بیشتر پیروان فقه شافعی، در اصول اعتقادی خود، از کلام اشعری پیروی می‌کنند.

مذهب شافعیه از زمان مؤسس آن، نضج یافته و رو به رشد بود، اما در طول زمان پس از وی، به دلیل سیاست‌های متفاوت پادشاهان، فراز و فرودهایی داشته ‌است، گاهی شیوع داشته و به مذهب رسمی حکومت‌های وقت تبدیل شده و گاهی نیز مورد تعقیب حکومت‌های وقت قرار گرفته‌است.

مؤسس این مذهب در فهم اصول و عقاید، پا را فراتر از ظواهر قرآن و احادیث برنمی‌داشت و خود را در این مسائل، ملزم به تبعیت از صحابه و تابعین می‌دانست. او عمر بن عبدالعزیز را در کنار چهار خلیفه نخست، به عنوان خلفای راشدین می‌شناخت.

شافعی نسبت به علی (علیه السلام) محبت بسیار زیادی داشت و معاویة بن ابی سفیان و خوارج را باغی دانسته و در نزاع‌های علی (علیه السلام) با مخالفانش، همواره حق را با علی (علیه السلام) می‌دانست . محبت زیاد شافعی به علی (علیه السلام)؛ موجب شده تا حکومت‌ها و بسیاری از راویان؛ مثل یحیی بن معین، بارها وی را به تشیع متهم کنند».

قول شافعى‏‌ها در برخی از موارد از همه اقوال به قول فقهاى شیعه نزدیک‌‏تر است.

اصول و ادله استنباط در فقه شافعی به ترتیب اولویت عبارتند از: نص یا همان قرآن و سنت، اجماع، قول صحابی، و قیاس.

برخی از محققان معاصر، شافعیه را به دو بخش قدیم و جدید تقسیم کرده‌اند.

بانیان و نظریه‌پردازان مذهب شافعی، تحت تأثیر آموزه‌های قرآن کریم و سنت شریف نبوی، وسعت نظر شخص امام شافعی و بنیادهای مکتب اعتدال‌گرای اشعری، به نحو درخور تحسینی روادار (اهل مدارا) بوده‌اند و از موضع اقتدار علمی و موقعیت ممتاز اجتماعی، آگاهانه و صادقانه به ائمه و اتباع سایر مذاهب احترام می‌گذاشته‌اند و مبانی اجتهادی و فتاوای فقهی آنان را محتمل الصواب می‌شمرده‌اند.

برخی از علمای تأثیرگذار شافعیه عبارتند از: ابو المعالی (إمام الحرمین)، سمعانى منسوب به سمعان، حجة الإِسلام ابو حامد محمد غزالی، محمد بن حسن بن فورک انصاری اصفهانی، مازنی، احمد بن اسحاق بن ایوب نیشابوری.

برخی از کتاب‌هایی که برای شناساندن شافعیه نوشته شده عبارتند از: «طبقات الفقهاء» از اسحاق شیرازی، «طبقات الشافعیة الكبرى»، از جمال الدین عبدالرحیم بن الحسن اسنوی و طبقات الشافعیة: از قاضی تقی‌الدین أبی بكر بن أحمد معروف به ابن قاضی شهبة اسدی.

 

مفهوم‌شناسی شافعيه‏

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب؛ شَافِعی را به فتح شین و کسر فاء ضبط کرده است. [1]در تعریف مذهب شافعیه گفته شده: «به پيروان ابو عبداللّه محمد بن ادريس بن عباس بن عثمان بن الشافع الهاشمى القرشى (150- 204 قمری)، از ائمه اربعه سنت و جماعت، شافعیه گفته‌می‌شود».[2]

این مذهب پس از حنفیه، بزرگ‌ترین مذهب اهل سنت بوده و منسوب به امام محمد بن ادریس شافعی مطلّبی است.[3]

این فرقه به نام‌های دیگری از قبیل شفعوی[4] و شوافع[5] نیز خوانده می‌شود.

 

بنیان‌گذار مذهب شافعیه

مؤسس و بنیان‌گذار مذهب شافعیه، محمد بن ادریس شافعی است. وی در سال ۱۵۰ قمری در غزه فلسطین متولد شد[6] و در کودکی پدر خود را از دست داد.[7] در دو سالگی به همراه مادرش به مکه رفت[8] و در آن‌جا بزرگ شد.[9] شافعی در هفت سالگی قرآن و در ده سالگی کتاب «الموطأ» اثر مالک بن انس را حفظ کرد.[10] او پس از مدتی به مدینه رفت و کتاب الموطأ را از حفظ برای مالک خواند.[11] شافعی تا وفات مالک در سال ۱۷۹ قمری در مدینه ماند و پس از آن به یمن رفت.[12]

شافعی سفرهایی به بغداد و مکه داشت.[13] او در سال ۱۹۹ قمری وارد مصر شد، کتاب‌های بسیاری در آن‌جا تألیف کرد و به شهرت بسیار رسید.[14] او پنج سال در مصر زندگی کرد[15] و در روز آخر رجب سال ۲۰۴ قمری در ۵۴ سالگی[16] در مصر وفات کرد و در همان‌جا دفن شد.[17] در زمان ایوبیان بر روی قبر شافعی بارگاهی ساختند که توسط مردم زیارت می‌شود.[18]

 

پیشینه شافعیه

مذهب شافعیه از زمان مؤسس آن، نضج یافته و رو به رشد بود، اما در طول زمان پس از وی، به دلیل سیاست‌های متضاد سلاطین، فراز و فرودهایی داشت که به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌شود.

 

ادوار تاریخی شافعیه

شافعیان؛ پیروان مذهب امام شافعی، یکی از چهار فرقه اصحاب حدیث هستند. مذهب شافعی از بغداد و مصر؛ مراکز عمده تعلیم امام شافعی، نشر یافت و در قرون سوم و چهارم قمری پیروان بسیاری پیدا کرد، هرچند در بغداد که مرکز اهل رأی بود، از همان ابتدا با وضع دشواری روبه‌رو شد. در قرن چهارم، مکه و مدینه؛ مانند مصر از مراکز مهم شافعیه به‌شمار می‌رفت. از پایان قرن سوم، شافعیه در شام، تفوّق قابل ملاحظه‌ای یافتند به نحوی که از زمان ابوزرعه،[19] پیوسته مسند قضاوت دمشق در اشغال شافعیان بود. در زمان حیات مقدسی، شغل قضا در شام، کرمان، بخارا و قسمت اعظم خراسان منحصر به شافعیان بود.

از کسانی‌که مذهب شافعی را در مشرق ایران رواج دادند، محمد بن علی قفال چاچی (متوفای 365  قمری) است که مذهب شافعی را در ماوراء النهر و خراسان منتشر کرد. وی از طرفداران اعتزال و صاحب تألیفات بسیار در فقه و اصول است. ابن خلکان می‌نویسد: سلطان محمود بر آیین حنفی بود و به علم حدیث علاقه بسیاری داشت. بحث در احادیث و علم حدیث در حضور او معمول بود و خود از احادیث استفسار می‌کرد؛ چون غالب احادیث را موافق مذهب شافعی یافت، فقهای فریقین را در مرو جمع نمود و از ایشان، دلیل رجحان یکی از دو مذهب را بر دیگری خواستار شد و قرار بر آن نهادند که در خدمت او دو رکعت بر سنت حنفی بگذارند تا سلطان بنگرد و تفکر کند و هریک را که بهتر یافت برگزیند. امام قفال مروزی شافعی عهده دار این امر شد و سلطان بعد از آن به مذهب شافعی گروید. روی‌هم رفته، در قرن چهارم و پنجم در چاچ و ایلاق و طوس و نسا و ابیورد و طراز و سواد بخارا و دندانقان و اسفراین و کرمان و بعضی شهرهای دیگر، شافعیه غلبه داشتند و در باقی شهرهای مشرق، غلبه با حنفیه بود، با این حال در شهرهای دیگر مشرق هم شافعیه گاه دارای مشاغل مهم منبر و مسند قضا بودند و در غالب این شهرها و نیز در شهرهای جبال، بین پیروان این دو مذهب مهم نزاع‌هایی رخ می‌داد… در ری نیز علاوه بر مذهب شیعه، مذهب حنفی و شافعی معمول بوده ‌است.

در قرن پنجم و ششم، شافعیه در بغداد با حنبلیان در کوی و برزن شهر، زدوخورد داشتند. در مصر، در عهد صلاح‌الدین ایوبی (564 قمری)، مذهب شافعی بار دیگر به مذهب برتر تبدیل گردید و جای مذهب شیعه (اسماعیلی) را گرفت. در این‌دوره در ایران دو مذهب شافعی و حنفی، بیش از همه مذاهب دیگر اهل سنت و بیشتر از تمام مذاهب اسلامی رواج داشت. مهم‌ترین مراکز رواج این دو مذهب، مشرق ایران بود که به قول نظام‌الملک[20] مسلمانان آن پاکیزه و همه شافعی یا حنفی بوده‌اند.

دو مذهب حنفی و شافعی مذهب حاکم عصر بودند. سلاطین سلجوقی بر مذهب امام ابوحنیفه بودند و وزرای خود را نیز از میان حنفیان و شافعیان برمی‌گزیدند. از کتاب طبقات الشافعیه سبکی[21] و مؤلفات تاریخی دیگر به خوبی برمی‌آید که اکثر علمای بزرگ خراسان در قرن پنجم در اصول پیرو اشعری و در فروع تابع شافعی بوده‌اند. نیمه دوم قرن پنجم و تمام قرن ششم تا آغاز قرن هفتم، دوره تعصبات و شدت اختلافات مذهبی به‌شمار می‌رود و این اختلافات گاهی به زد و خوردها و فتنه‌هایی منجر می‌گشت. در اصفهان بین شافعیه و حنفیه که تحت ریاست آل خجند بوده‌اند، نزاع و کشمکش و تعصب مستمر بود و در ری بین شافعیه و حنفیه و شیعه و در سایر شهرهای عراق و خراسان هم از این نوع کشمکش‌های مذهبی دائماً در جریان بود.

مخالفت شافعی و حنفی هم‌چون دیگر اختلاف‌های مذهبی، همان‌طور که گاه به سوء تدبیر کارداران مملکت و رؤسای مذهب شدت می‌یافت، گاهی به حسن تدبیر و نیک‌اندیشی بزرگان می‌آرامید، اما این چاره جویی‌ها در کندن ریشه فساد، بی‌اثر و فتنه‌ها هم‌چون آتش زیر خاکستر بود. غوغای شافعی، حنفی، اشعری و معتزلی در خراسان بالا گرفت و شافعیه که در اصول مذهب اشعری‌اند، بی‌اندازه مورد وهن واقع شدند و اوباش با پشتیبانی عمیدالملک که حنفی مذهب بود و با شیعه عموماً و فرقه شافعی از اهل سنت خصوصاً، سخت عداوت داشت و خاطر الب ارسلان را نسبت به این طوایف شورانیده بود، به جان شافعیه افتادند و در آزار و ایذاء این طایفه چیزی فروگذار نکردند و فقها و علمای این فرقه؛ هم‌چون ابوالمعالی جوینی و امام قشیری و امثال ایشان را از درس و خطابه بازداشتند. علما و بزرگان شافعیه هم بر ضد این کارها قیام کردند: ابوسهل بن موفق؛ ملقب به جمال الاسلام، چندبار به دربار رفت و آمد کرد و با عمیدالملک گفتگو نمود که این فتنه را بنشاند، اما مفید نیفتاد. چهار تن از پیشوایان بزرگ شافعیه: ابوسهل بن موفق، امام الحرمین (ابوالمعالی جوینی)، قشیری و رئیس فراتی، مأمور به ترک شهر شدند. غوغا شوریدند و رئیس فراتی و قشیری را به استخفاف در حبس انداختند و امام الحرمین از راه کرمان به حجاز گریخت و چهار سال از وطن دور و مجاور حرمین بود. ابوسهل در نواحی نیشابور پنهان شد و از باخرز جماعتی جمع کرد و برای استخلاص فراتی و قشیری به نیشابور حمله برد و با حاکم آن‌جا جنگ کرد و آن دو نفر بیش از یک‌ماه در حبس بودند. پس از آن‌که نوبت دولت به الب ارسلان رسید و خواجه نظام الملک زمام کارها را به‌دست گرفت و در صدد رتق و فتق امور برآمد، امام الحرمین و سایر علما را دوباره به وطنشان برگردانید. خواجه از علمای مذهب شافعی به جد نگه‌داری و مدرسان بزرگ را از میان آنان انتخاب می‌کرد. وی نظامیه بغداد و به احتمال زیاد سایر نظامیه‌ها را نیز به فرقه شافعیه اختصاص داده بود. از روایت هندوشاه در تجارب السلف چنین برمی آید که خواجه در این مورد تعصب فراوان داشت و بر اثر اصرار وی بود که بر سر در مدرسه محله کران اصفهان که سلطان ملکشاه بنا کرده بود، با این‌که سلطان مذهب حنفی داشت، نام امام ابوحنیفه مقدم بر امام شافعی نوشته نشد و قرار بر آن گرفت که بنویسند: «وقف علی اصحاب الامامین، امامی الائمة صدری الاسلام».

در زمان سلطان سنجر نیز فتنه‌ای بین شافعیه و حنفیه اتفاق افتاد و از حنفیه در نیشابور، هفتاد تن کشته شدند. بنا به قول نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی؛ از بزرگان وعاظ و علمای مذهبی شیعه در ری و صاحب کتاب «النقض» که در قرن ششم هجری می‌زیسته‌است، مردم شهرهای آذربایجان تا به در روم و همدان و اصفهان و ساوه و قزوین و مانند آن همه در روزگار وی شافعی مذهب بوده‌اند. در قرون اخیر؛ یعنی سال‌های پیش از سلسله عثمانیان، شافعیه بی‌چون و چرا در مرکز کشورهای اسلامی، مقام اول را کسب کردند. در عهد ابن جبیر، امام جماعت در مکه امام شافعی بود. فقط در ابتدای قرن دهم در دوره سلاطین عثمانی، حنفیان شافعیان را عقب راندند و شغل قضا از قسطنطنیه؛ مرکزحکومت عثمانی، (تا) همه جا به حنفیان واگذار شد. با شروع حکومت صفویه، مذهب شافعی در آسیای مرکزی جای خود را به مذهب تشیع داد. با این‌همه مذهب شافعی در مصر و شام، حجاز عربستان جنوبی، بحرین، مجمع الجزایر مالزی، أفریقای شرقی، داغستان و مناطقی چند در آسیای مرکزی، (هم‌چنان) مسلط است.[22]

 

ویژگی‌های مذهب شافعیه

از ویژگی‌های برجسته مذهب شافعیه، محدود بودن به ادله نقلی و برتری‌دادن آن بر ادله عقلی است که در ادامه مقاله به آن پرداخته می‌شود.

 

آرا و افکار مذهب شافعیه

در کنار نبوغ محمد بن ادریس شافعی، برخی از آرای منحصر به فرد فقهی وی و در برخی موارد نیز مشترک با سایر مذاهب، او را در رأس مذهب شافعیه قرار داد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. شافعی در فهم اصول و عقاید، پا را فراتر از ظواهر قرآن و احادیث برنمی‌داشت و خود را در این مسائل، ملزم به پیروی از صحابه و تابعین می‌دانست. او با کلام و فلسفه میانه خوبی نداشت و از متکلمان دوری می‌جست. وی مانند استادش مالک و شاگردش ابن حنبل، معتقد بود اولیاءالله در آخرت خداوند را رؤیت می‌کنند. شافعی اگرچه برخی از صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را بر بعضی دیگر برتری می‌داد، اما همه صحابه را عادل و فاضل می‌شمرد. خلافت و امامت امت اسلامی را تنها مختص قریش می‌دانست و عمر بن عبدالعزیز را در کنار چهار خلیفه نخست، به عنوان خلفای راشدین می‌شناخت.[23]

محمد ابوزهره در باب عقاید شافعی در باب امامت می‌نویسد: «شافعی معتقد بود اولاً: امامت امر دینی است و باید آن را اقامه کرد؛ ثانیاً: امامت باید از آنِ قریش باشد [عبارت وی در این مورد دچار تهافت است، از طرفی می‌گوید: «انه لایری أن الإمامة فی قریش» و بعد به روایاتی استناد می‌کند که اثبات می‌کند امامت در قریش، اولی است]؛ و ثالثاً شرط صحت خلافت، آن نیست که مردم قبل از پدید آمدن ولایت، بیعت کرده باشند، بلکه حتی اگر یک قریشی به‌وسیله شمشیر بر حکومت غلبه پیدا کند و بعد مورد بیعت مردم قرار گیرد، خلافتش صحیح است. شافعی هم‌چنین عدالت را شرط بدیهی امامت می‌دانست. شافعی معتقد بود احقّ مردم نسبت به امر خلافت، ابوبکر سپس عمر سپس عثمان و سپس امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) می‌باشند. وی هم‌چنین با اضافه کردن عمر بن عبدالعزیز، خلفاء راشدین را پنج خلیفه می‌داند.

شافعی نسبت به علی (علیه السلام (محبت بسیار زیادی داشت و معاویة بن ابی سفیان و خوارج را باغی دانسته و در نزاع‌های علی (علیه السلام) با مخالفانش، همواره حق را با علی (علیه السلام) می‌دانست . محبت زیاد شافعی به علی (علیه السلام) باعث شده تا حکومت‌ها و بسیاری از راویان؛ مثل یحیی بن معین، بارها وی را به تشیع متهم کنند».[24]

  1. تفتازانی می‌گوید: امام با فسق یا با خروج از اطاعت خدا و ظلم بر بندگان خدا، برکنار نمی‌شود؛ چون فسق و ظلم از امامان (اهل سنت) بعد از خلفای راشدین آشکار شد، با این حال گذشتگان از آنان اطاعت می‌کردند و جماعت و مراسم اعیاد با اذن آنان اقامه می‌شد. از کتاب‌های شافعیه گزارش شده که قاضی با فسق عزل می‌شود به خلاف امام، تفاوتش این است که در امام به دلیل شوکتش اگر عزل شود و دیگری جای او نصب شود، فتنه‌ای رخ می‌دهد به خلاف قاضی.[25]
  2. در باب خمس عنایم، شافعی می‌گوید: به پنج قسم تقسیم می‌شود: یک سهم از آن، مال رسول الله است و مطابق با مصالح مسلمانان مصرف می‌شود، یک قسم آن برای ذوی القربى است و آن‌ها کسانی هستند که از ناحیه پدر به هاشم منتسب هستند و تفاوتی هم میان نیازمندان و غیر آن نیست، و سه سهم باقی نیز بر ایتام، مساكین و أبناء السبیل (در راه ماندگان) انفاق می‌شود، خواه از بنیی هاشم باشند و یا غیر آنان.[26]
  3. از نگاه امامیه، صحت نماز به صلوات بر پیامبر و آلش مشروط است. صاحب کنز العمال می‌گوید: نظر تمام علمای ما این است که صلوات بر پیامبر و آلش در دو تشهد (نماز)، واجب است و برخی از شافعیه نیز قائل به وجوب آن هستند و یکی از دو روایت نقل شده از احمد نیز همین است، البته خود شافعی قائل به استحباب آن است.[27]
  4. از نظر مالکیه، «بسمله» در اوایل سوره‌ها جزء قرآن نیست، اما شافعیه آن را جزء قرآن می‌دانند و حنفیه بر این باور هستند که «بسمله»، آیه مستقلی است که برای جدایی سوره‌ها نازل شده ‌است. [28]

توضیح بیش‌تر این‌که: پیروان مالک و ابو حنیفه مى‏گویند: بسم الله (در ابتدای سور) جزء آیات سوره حمد و سایر سوره‏هاى قرآن نیست، تنها آیه‏اى است در (داخل) سوره نمل … (با این تفاوت که) پیروان ابو حنیفه مى‏گویند: كسى كه فرادا نماز مى‏خواند «بسم الله الرحمن الرحیم» را در هر ركعت، آهسته با سوره حمد مى‏خواند…، ولى پیروان شافعى و احمد حنبل مى‏گویند: بسم الله آیه‏اى از سوره فاتحه است كه واجب است در نماز خوانده شود، با این تفاوت كه حنبلى‏ها همچون حنفى‏ها مى‏گویند: باید آهسته خوانده شود و جهر در آن جایز نیست، ولى شافعى‏ها مى‏گویند: در نمازهاى اخفاتى (ظهر و عصر) آهسته مى‏خواند و در نمازهاى جهرى (مغرب، عشا و صبح) بلند مى‏خواند».

بنابراین، قول شافعى‏ها از همه اقوال به قول فقهاى شیعه نزدیک‏تر است، جز این كه اصحاب ما در همه نمازها، جهر به بسم الله را مستحب مى‏دانند و خواندن بسم الله را در سوره حمد به اتّفاق واجب مى‏شمرند و در سایر سوره‏ها مشهور و معروف جزئیت است.[29]

  1. شافعیه می‌گوید: نمازگزار وقتی که آیات سجده را قرائت می‌کند و قصدش این باشد سجده آیه را به‌جا آورد نمازش باطل است.[30]
  2. شافعیه مانند امامیه، مالكیه و حنابله، معتقد هستند که عمومات قرآن با خبر (قطعی)، تخصیص می‌خورد.[31]
  3. نووی از علمای شافعیه می‌گوید: چند چیز در باب أدب الزائر لازم است؛ از جمله آن، إخلاص در نیت؛ زیرا، «إنّما الأعمال بالنیات»، پس با زیارت رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله و سلم) قصد قربت می‌کند و مستحب است که با قصد مسافرت به مسجد النبی (صلى الله علیه و آله و سلم) و عزم بر آن و نماز خواندن در آن نیز قصد تقرب نماید.[32]

 

منابع و مصادر شافعیه در فقه

روش اجتهادی شافعی، ویژه و خاص بود که او را از دیگر رهبران مذاهب اهل سنت متمایز می‌ساخت.

در مقایسه میان شافعی با مالک و ابوحنیفه باید گفت: روش اجتهادی شافعی روشن و واضح است و برخلاف آن دو، نیاز به استخراج و استنباط از لابلای فتاوا ندارد.[33]

روح کلی حاکم بر مبانی فقهی شافعی، برتری داشتن ادله نقلی در استنباط احکام، بر ادله عقلی و قیاس است تا بدانجا که شافعی را در در زمره فقهای اهل حدیث برشمرده‌اند.[34]

اصول و ادله استنباط در فقه شافعی را می‌توان به ترتیب اولویت این‌گونه برشمرد:[35]

  1. نص یا همان قرآن و سنت؛ هر دو در یک رتبه قرار دارند، چراکه سنت، قرآن را تفسیر می‌کند و با قرآن نیز تعارضی ندارد، البته خبر واحد، نمی‌تواند همسنگ قرآن و در رتبه آن باشد.
  2. اجماع؛ به معنای اجتماع جمیع فقهای یک عصر بر حکم واحدی.
  3. قول صحابی؛ در آن‌جا که مخالفی نداشته باشد.
  4. قول صحابی اقرب به کتاب و سنت و قیاس؛ در آن‌جا که اقوال مختلفی از صحابه نقل شده باشد.
  5. قیاس؛ به معنای اثبات حکم امری که در کتاب، سنت و یا اجماع حکمی برایش ذکر شده، به امری که حکمش مسکوت مانده، به دلیل اشتراکی که این دو امر در علت حکم دارند.

ابوزهره مصادر شافعی در فقه را پنج منبع معرفی کرده و می‌نویسد: «شافعی در کتاب الأُم نوشته است: علم طبقات مختلف دارد، نخست کتاب و سنت، اگر ثابت شود، دوم اجماع در جایی که کتاب و سنت نیست، سوم قول بعضی از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله) در صورتی ‌که مخالفی نداشته باشد، چهارم اختلاف اصحاب رسول الله و پنجم قیاس». [36]

ابوزهره سپس به تشریح معنای قیاس از منظر شافعی پرداخته می‌نویسد: «شافعی قیاس را از اصول اسلامی معرفی کرده و آن را همانند اجتهاد می‌داند. شافعی از موارد اجتهاد به رأی، تنها قیاس را پذیرفته است، هرچند اولین کسی نیست که به آن تمسک کرده ـ چنان‌که پیش از او مالک بن انس و ابی‌حنیفه چنان می‌کردند ـ ولی نخستین کسی است که آن را ضابطه مند ساخته است. شافعی استحسان[37] را مردود می دانسته است».[38]

به گفته ابوزهره برای شاگردان شافعی باب اجتهاد در فروع و تفریع در مذهب واسع است.[39]

 

مذهب شافعیه قدیم و جدید

برخی از محققان معاصر، شافعیه را به دو بخش قدیم و جدید تقسیم کرده‌اند. محمد ابوزهره با تقسیم مذهب شافعی به قدیم و جدید می‌نویسد: «مذهب قدیم شافعی، آن مذهبی است که مشتمل است بر روایت زعفرانی [40](متوفای: 260 قمری) از کتب شافعی در بغداد که عبارتند از: الرسالة الأصولیة، و کتاب الأُمّ. و مذهب جدید، مذهبی است که ربیع بن سلیمان مرادی (متوفای: 270 ق) از کتاب های شافعی) الرسالة و مبسوط) در مصر روایت کرده است. شافعی در مصر این کتاب‌ها را تصحیح و یا تکمیل کرده است».[41]

ابوزهره با توجه به این مطلب اضافه می‌کند: «برخی گفته‌اند شافعی در مذهب قدیم خود به قول صحابه استناد می‌کرده و در مذهب جدید به آن توجه نداشته است، در حالی که این غلط است. شافعی کلاً اقوال صحابه را سه دسته می‌داند: نخست آن‌چه همه بر آن اجماع دارند؛ دوم آن‌چه یکی به آن فتوا داده و دیگران ساکت هستند؛ و سوم مواردی که بین صحابه اختلاف است. در این مورد سوم، شافعی همانند ابوحنیفه، از میان اقوال آنان یکی را به اجتهاد خود بر می‌گزیند، ولی مخالفت با همه آنان را جایز نمی‌شمارد».[42]

 

رواداری مذهب شافعیه

رواداری یا تالرنس؛ عبارت است از پذیرفتن و احترام‌گذاشتن به نژادها، فرهنگ‌ها و شیوه‌های متنوع زیستن، اندیشیدن و اظهارنظر کردن؛ پذیرش و احترامی از روی آگاهی و صداقت و از موضع قدرت. رواداری که در آغاز، فضیلتی اخلاقی به‌شمار می‌آمده، به اقتضای ضررورت‌های تاریخی و اجتماعی وارد حوزه فلسفه سیاست شده و در نهایت به یک هنجار فرهنگی و حقوقی جهانی تبدیل شده ‌است، در حدی که امروزه، پیش‌شرط صلح و توسعه محسوب می‌شود و از بایسته‌های سیاست‌گذاری‌های کلان تلقی می‌گردد. بانیان و نظریه‌پردازان مذهب شافعی، تحت تأثیر آموزه‌های قرآن کریم و سنت شریف نبوی، وسعت نظر شخص امام شافعی و بنیادهای مکتب اعتدال‌گرای اشعری، به نحو درخور تحسینی روادار بوده‌اند و از موضع اقتدار علمی و موقعیت ممتاز اجتماعی، آگاهانه و صادقانه به ائمه و اتباع سایر مذاهب احترام می‌گذاشته‌اند و مبانی اجتهادی و فتاوای فقهی آنان را محتمل‌الصواب می‌شمرده‌اند. شافعیه علاوه بر رواداری‌های نظری، در مقام عمل هم همواره بر مبنای حسن تفاهم و تعامل مثبت با دیگران رو‌به‌رو می‌شده‌اند. در میراث مکتوب و سیره عملی آنان شواهد زیادی در تصدیق این ادعا وجود دارد.[43]

 

عالمان و فقیهان شافعیه

عالمان دینی در رشد و تفوّق مذاهب تأثیر به‌سزایی دارند، در مذهب شافعیه نیز این تأثیر به وضوح دیده می‌شود. در این‌جا به برخی از اندیشمندان و فقیهان تأثیرگذار شافعیه به نحو اجمال اشاره می‌شود:

  1. عبد الرحمن أكاف؛ او از بزرگان عالمان شافعى است.[44]
  2. أبو المعالی (إمام الحرمین)؛ او از بزرگان شافعیه و در فقه، اُصول و كلام، امام نیسابور بود، و برخی از تصنیفاتش عبارتند از: «النهایة» در فقه، «البرهان» در اصول الفقه و «مغیث الخلق» در ترجیح مذهب شافعی. وی در سال 478 قمری درگذشت. [45]
  3. سمعانى منسوب به سمعان که ابتداء حنفی مذهب بود، سپس به مذهب شافعی درآمد و پس از آن امامت شافعیه را بر عهده گرفت. او اهل تدریس و افتاء بود و کتاب‌های زیادی را تصنیف نمود و در سال 489 قمری در مرو درگذشت.[46]
  4. قاضی أبو حامد أحمد بن بشر مروزی.
  5. أبو القاسم عبدالواحد بن الحسین الصیمری.
  6. أبو نصر عبد السید بن محمد؛ معروف به «ابن الصباغ»؛ صاحب کتاب‌های «الشامل»، «الكامل»، «عدّة العالم، الطریق السالم»، «كفایة السائل» و «الفتاوى».

7.حجة الإِسلام، أبو حامد محمد بن محمد بن محمد الغزالی.[47]

  1. شهاب الدین ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صیفى؛ معروف به «ابن صیفى».[48]
  2. یحیى بن على بن الفضل بن هبة الله بن بركة (أبو القاسم، جمال الدین)؛ معروف به ابن فضلان. او بزرگ شافعیه در بغداد بود.
  3. ابو إسحاق إبراهیم بن علی فیروزآبادی شیرازی، امام شافعیه در عصر خودش بود. او عالم متكلمی است که مصنفات متعددی دارد و مهم‌ترین‌شان در فروع می‌باشد. كتاب‌هایش مرجع عمل اهل سنت یمن بود؛ از جمله آن کتاب‌ها «المهذب و التنبیه» است، او در سال 476 قمری در گذشت.[49]
  4. محمد بن الحسن بن فورک انصاری اصفهانی، واعظ، عالم به علم اصول و كلام و از فقهای شافعیه که در نیسابور مدرسه‌ای بنا کرد.[50]
  5. شیخ الإسلام هروی؛‏ او از فقهای شافعیه بود.[51]
  6. مازنی.
  7. اسفرایینی.[52]
  8. شیخ نجم الدین كاتب قزوینی او از افاضل علمای شافعیه بود.[53]
  9. احمد بن اسحاق بن ایوب نیشابوری، او بزرگ شافعیه در نیشابور بود.[54]

 

کتاب‌های پیرامون عالمان و فقیهان شافعی

برای شناساندن عالمان و فقیهان شافعی کتاب‌هایی نوشته شده که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. «طبقات الفقهاء» از اسحاق شیرازی (المتوفّى سال 476 قمری).[55]
  2. «طبقات الشافعیة الكبرى» از ابی نصر عبدالوهّاب بن علی سبكی (ت- سال 771 قمری)، تحقیق: عبدالفتاح محمّد الحلو- محمود محمّد الطناحی، دار إحیاء التراث العربیة، القاهرة. [56]
  3. طبقات الشافعیة: از جمال الدین عبدالرحیم بن الحسن اسنوی، (ت- سال 772 قمری)، دار الكتب العلمیة، بیروت، الطبعة الاولى، 1407 هجری/ 1987 میلادی.‏[57]
  4. طبقات الشافعیة: از قاضی تقی الدین أبی بكر بن أحمد؛ معروف به ابن قاضی شهبة اسدی (ت- سال 851 قمری)، عالم الكتب، بیروت، الطبعة الاولى، 1407 هجری/ 1987 میلادی.[58]

 

گستره جغرافیایی مذهب شافعیه

شافعیه در طول تاریخ، در پهنه جهان اسلام فراز و فرودهایی داشته ‌است، گاهی چنان شیوع داشته که به مذهب رسمی حکومت‌های وقت تبدیل شده و گاهی نیز مورد تعقیب حکومت‌های وقت قرار گرفته ‌است.

در طول تاریخ عالمانی؛ چون فخررازی، غزالی، امام الحرمین جوینی، سیوطی،[59] و سیاستمداران و حکامی؛ چون خواجه نظام الملک طوسی[60] و صلاح الدین ایوبی[61] در میان شافعیان ظهور کرده‌اند.

به گفته ابوزهره، مذهب شافعی در مصر و عراق شیوع داشته و گاهی نیز به مذهب رسمی حکومت‌های وقت تبدیل شده ‌است.[62] هرچند در بغداد که مرکز اهل رأی بود، از همان ابتدا با وضع دشواری روبرو شد.[63]

شافعیان در کنار مالکیان، قدرت غالب در میان شیوخ و بزرگان الأزهر می‌باشند که معتبرترین دانشگاه اسلامی در میان اهل سنت است.[64]

در شام نیز، مذهب شافعی در بین مردم شیوع داشته ‌است. هم‌چنین در ایران و مرو نیز مذهب شافعی شایع بوده‌، اما در مغرب و اندلس جایگاهی نداشته است.[65]

مذهب شافعى در زمان ظهور عثمانيان در کشورهای اسلامى رواج بسيار يافت و در آغاز قرن دهم قمرى، ديگر مذاهب اسلامى را تحت الشعاع قرار داد.

در حال حاضر، شافعیه، در اکثر سرزمین‌های اسلامی وجود دارند.[66].

در مناطقی؛ چون اندونزی، مصر، یمن و مناطق کردنشین، حضور آنان چشمگیرتر است[67] و بسيارى از مسلمانان فلسطين، اردن، سوريه، لبنان، عراق، حجاز، پاكستان، هندوچين و سنيان فارس، «شافعى» هستند.[68]

 

کتاب‌نامه مقاله شافعیه

  1. ابن اثیر، عزالدين على؛ اللّباب فی تهذیب الأنساب، بی‌جا، بی‌تا.
  2. ابن ‌عثمان، موفق الدین؛ الدرر المنظم فی زیارة الجبل المقطم؛ مقدمه: حسن باشا؛‌ محقق: محمد فتحی ابوبکر؛‌ الدار المصریة اللبنانیة، قاهره، ۱۴۱۵ق.
  3. ابن‌خلکان، احمد بن محمد؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان؛ محقق: احسان عباس؛ دار الفکر، بیروت، بی‌تا.
  4. ابو حنيفه؛ شرح كتاب الفقه الأكبر؛ شارح: قارى، ملا على؛ تعليق: دندل‏، على محمد؛ دار الكتب العلمية، چاپ دوم، بيروت‏، 1428ق‏.
  5. ابوالمعالی، محمد بن نعمت علوی فقیه بلخی؛ بیان الادیان؛ مصحح: دانش پژوه، محمدتقی؛ همکار: پیش‌نماززاده، قدرت الله؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، تهران، 1376ش.
  6. ابوزهره، محمد؛ تاریخ المذاهب الاسلامی؛ دارالفکرالعربی، بیروت، بی‌تا.
  7. اسلامی، رضا؛ مدخل علم فقه؛ انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، بی‌تا.
  8. اسنوی، عبدالرحیم بن حسن؛ طبقات الشافعیة؛ دارالفکر، بیروت، ۱۹۹۶م.
  9. اصفهانى‏، ابن منده؛ ‏الإيمان؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول‏، بيروت‏، 1422ق‏.
  10. امیدی، جلیل، دو فصلنامه مطالعات تطبیقی فقه و اصول، دوره 4، شماره 2، پاییز و زمستان 1400.
  11. امین، احمد؛‌ ضحی الإسلام؛ دارالکتب العربی، بیروت، بی‌تا.
  12. امینی، عبدالحسین؛ الزيارة؛ گردآورنده: الحسّون، محمد؛ بی‌جا، بی‌تا.
  13. بیهقی، ابوبکر؛ الأسماء و الصفات؛ تحقيق: عبدالرحمن عميره‏؛ دار الجيل‏، چاپ اول، بيروت‏، 1417ق‏.
  14. بیهقی، احمد بن حسین؛ احکام القرآن؛ دار القلم،‌ بیروت، بی‌تا.
  15. تفتازانى‏، سعد الدين؛ شرح العقائد النسفية؛ تحقيق: حجازى سقا؛ مكتبة الكليات الأزهرية، چاپ اول‏، قاهره‏، 1407ق.
  16. تیمور پاشا، احمد؛ المذاهب الفقهیة الأربعة؛ بی‌جا، بی‌تا.
  17. جمعی از نویسندگان؛ في رحاب أهل البيت (علیهم السلام)؛ المجمع العالمي لأهل البيت (علیهم السلام)‏، چاپ دوم‏، 1426ق.
  18. حلی، حسن بن یوسف؛ أنوار الملكوت في شرح الياقوت؛ تحقيق: نجمى زنجانى‏، محمد؛ الشريف الرضي‏، چاپ دوم‏، قم‏، 1363 ش.
  19. حموی، یاقوت بن عبدالله؛ معجم البلدان؛ دار صادر، چاپ دوم، بیروت، 1995م.
  20. خوارزمی، محمد بن احمد؛ مفاتیح العلوم؛ بی‌جا، بی‌تا.
  21. دائرة المعارف الاسلامیة.
  22. دایرة المعارف فرق اسلامی.
  23. ریاض، هانی؛ «بالصور.. قبة الشافعی.. أقدم أضرحة مصر فی مواجهة السرقات»، سایت العین الإخباریة، الجمعة 10/03/2017.
  24. سایت واژه یاب؛ لغت‌نامه دهخدا.
  25. سایت ویکی فقه.
  26. سبحانی، جعفر؛ الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف؛ مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، چاپ اول، قم‏، 1381ش‏.‏
  27. سبحانی، جعفر؛ أهل البيت (علیهم السلام)؛ مؤسسه امام صادق (علیه السلام)‏، قم‏، 1420ق.
  28. سبحانی، جعفر؛ تأريخ الفقه الإسلامي و أدواره؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  29. شهرستانى،‏ محمد بن عبد الكريم، ‏الملل و النحل‏، محقق: محمد بدران، الشريف الرضي‏، چاپ سوم، قم‏، 1364 ش.‏‏
  30. صرصرى حنبلى، سليمان؛ الإنتصارات الإسلامية في كشف شبه النصرانية؛ تحقيق: القرنى‏، سالم؛ مكتبة العبيكان‏، چاپ اول‏، رياض‏، 1419ق.
  31. قاسم بن محمد بن علی؛ الأساس لعقائد الأكياس؛ تعليق: محمد قاسم عبدالله؛، مكتبة التراث الإسلامي‏، چاپ سوم‏، صعده‏، 1421ق.
  32. مادلونگ، ویلفرد؛ فرقه اسلامی؛ ترجمه: سری، ابوالقاسم؛ بی‌جا، بی‌تا.
  33. مجلسی، محمد باقر؛ مرآة العقول؛ تحقيق: رسولى‏، سيد هاشم؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم‏، تهران‏، 1404ق.
  34. محدث ارموى،‏ مير جلال الدين؛ ‏تعليقات نقض؛ انتشارات انجمن آثار ملى‏، تهران‏، 1358ش‏.
  35. مشكور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامى؛ آستان قدس رضوى‏، چاپ دوم‏، مشهد، 1372ش.
  36. مطهری، مرتضی؛ مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى؛ انتشارات صدرا، تهران، بی‌تا.
  37. مغنيه،‏ محمد جواد؛ الجوامع و الفوارق بين السنة و الشيعة؛ مؤسسة عز الدين‏، چاپ اول‏، بيروت، 1414ق.
  38. مکارم شیرازی، ناصر؛ شيعه پاسخ مى‏گويد؛ مدرسه امام على بن ابى‏طالب (علیه السلام)‏، چاپ هفتم‏، قم‏، 1386ش.
  39. میلانی، سید علی؛ الإمامة في أهم الكتب الكلامية و عقيدة الشيعة الإمامية؛ الشريف الرضي‏، چاپ اول‏، قم، 1413ق‏‏.
  40. میلانی، سید علی؛ التحقيق في نفى التحريف عن القرآن؛ الحقائق‏، چاپ سوم، قم‏، 1426ق.
  41. میلانی، سید علی؛ تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات؛ مركز الحقائق الإسلامية؛ چاپ چهارم‏، قم‏، 1427ق.
  42. وزیر، ابراهیم بن علی؛ الإمام الشافعی؛ منشورات کتاب، واشنگتن، ۲۰۰۰م.
  43. وهبة الزحیلی؛ المذاهب الإسلامیة الخمسة؛ المذهب الشافعی؛ مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، بی‌جا، بی‌تا.

 

[1]. ابن اثیر، عزالدین، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج 2، ص 175.

[2]. مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص 248.

[3]. ابوالمعالی، محمد بن نعمت علوی فقیه بلخی، بیان الادیان، مصحح: دانش پژوه، محمدتقی؛ همکار: پیش‌نماززاده، قدرت الله ، ص 61؛ دائرة المعارف الاسلامیة، ج 13، ص 72؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، ج 2، ص 168؛ خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، ص 46 .

[4]. قزوينى رازى‏،،عبد الجليل‏، نقض، ص 103، انتشارات انجمن آثار ملى‏، تهران‏، 1358 ش‏.

[5]. طبری، عماد الدین، كامل البهائي في السقيفة، ج‏1، ص 44، المكتبة الحيدرية، چاپ اول‏، 1426 ق.

[6]. بیهقی، احمد بن حسین، احکام القرآن، ص ۱۰.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. إسنوی، عبدالرحیم بن حسن، طبقات الشافعیة، ص ۸.

[10]. همان، ص ۹.

[11]. ابن ‌عثمان، موفق الدین، الدرر المنظم فی زیارة الجبل المقطم، مقدمه: حسن باشا،‌ محقق: محمد فتحی ابوبکر،‌ ج ۱، ص ۴۸۴.

[12]. امین، احمد، ضحی الإسلام، ص ۲۱۹.

[13]. طبقات الشافعیه، ص ۹.

[14]. احکام القرآن، ص ۱۲.

[15]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۷۸.

[16]. حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم الأدباء، محقق: احسان عباس، ج ۶، ص ۲۴۱۲.

[17]. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: احسان عباس، ج ۴، ص ۱۶۵.

[18]. ریاض، هانی، «بالصور.. قبة الشافعی.. أقدم أضرحة مصر فی مواجهة السرقات»، سایت العین الإخباریة، الجمعة 10/03/2017.

[19]. اَبوزُرعِه رازی، عبیدالله بن عبدالکریم بن یزید بن فروخ (۲۰۰ـ ۲۶۴ق/ ۸۱۶ ـ ۸۷۸م)، از محدثان و رجال شناسان بزرگ اهل سنت است، ویکی فقه.

[20]. ابوالحسن علی‌ بن اسحاق‌ بن عباس طوسی، مکنّی به ابوعلی مقلب به «سیدالوزراء و قوام‌الدین» و مشهور به خواجه «نظام‌الملک طوسی»، دانشمند و نویسنده قرن پنجم و وزیر نامدار دوره سلجوقی است، ویکی فقه.

[21]. طبقات الشافعية الكبرى، مؤلف: تاج الدين عبد الوهاب بن تقي الدين السبكي (المتوفى: 771هـ)

[22]. برگرفته از سایت واژه یاب، لغت‌نامه دهخدا.

[23]. وهبة الزحیلی، المذاهب الاسلامیة الخمسة، المذهب الشافعی، ص ۵۰۲ و 503 و 506.

[24]. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 458، برگرفته از دایرة المعارف فرق اسلامی.

[25]. تفتازانى‏، سعد الدين، شرح العقائد النسفية، تحقيق: حجازى سقا، ص 100 و 101.

[26]. سبحانی، جعفر، أهل البيت (علیهم السلام)، ص 164؛ سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج ‏2، ص 43.

[27]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، تحقيق: رسولى‏، سيد هاشم، ج ‏12، ص 111.

[28]. ابو حنيفه، شرح كتاب الفقه الأكبر، شارح: قارى، ملا على، تعليق: دندل‏، على محمد، ص 279.

[29]. مکارم، ناصر، شيعه پاسخ مى‏گويد، ص 213 و 214.

[30]. جمعی از نویسندگان، في رحاب أهل البيت (علیهم السلام)، ج ‏39، ص 28.

[31]. مغنيه،‏ محمد جواد، الجوامع و الفوارق بين السنة و الشيعة، ص 250.

[32]. امینی، عبدالحسین، الزيارة، گردآورنده: الحسّون، محمد، ص 128.

[33]. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، ص ۴۷۴.

[34]. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۴۳ – ۲۴۴.

[35]. وهبة الزحیلی، المذاهب الإسلامیة الخمسة، المذهب الشافعی، ص ۵۱۰ -۵۲۲.

[36]. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 466.

[37]. استحسان اصطلاحی در فقه اهل سنّت است که تعریف آن در کلمات اصولیان اهل سنّت مختلف است، براى استحسان تعريف‌هايى شده و در بعضى قيد «مجتهد» موضوعيّت دارد؛ مانند تعريف استحسان به:

۱. عدول از حکم قیاس به قیاسی قوی‌تر یا تخصیص قیاس به دلیلی قوی‌تر از آن كه انگيزه عدول را وجود وجهى قوى‌تر، مانند وجود نصّ (کتاب و سنت)، آسانى، مصلحت، ضرورت، اجماع، عرف، عادت و قیاس قوى‌تر يا مخفى دانسته‌اند.

۲. عمل به یکی از دو دلیل که قوی‌تر است.

۳.عدول در یک مسأله از حکم کردن به مانند نظایر آن (قیاس)، به سبب دلیل خاصی که در کتاب یا سنّت موجود است.

و در بعضى ديگر، قيد مجتهد، موضوعيّت ندارد؛ مانند تعريف:

۱. دلیلی که مجتهد به عقل خود، آن را نیکو و درست می‌شمرد.

۲. دلیلی که در اندیشه مجتهد خطور می‌کند و تعبیر از آن ممکن نیست.

سرخسى مى‌گويد: استحسان، عمل به رأى غالب است در جايى كه شرع، موضوع حكمش را مشخص نكرده و تشخيص آن را به عرف واگذاشته است؛ مانند مقدار غذا و پوشش در آيه ۲۳۳ بقره / ۲ كه بر عهده شوهر است. سایت ویکی فقه، «استحسان».

[38]. تاریخ مذاهب اسلامی، ص 472.

[39]. همان، ص 478، برگرفته از دایرة المعارف فرق اسلامی.

[40]. کتاب‌هایی را که شافعی املاء کرده و زعفرانی نوشته است.

[41]. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 477.

[42]. همان ص 468، برگرفته از دایرة المعارف فرق اسلامی.

[43]. امیدی، جلیل، رواداری و بازتاب آن در فرهنگ شافعیه، دو فصلنامه مطالعات تطبیقی فقه و اصول، دوره 4، ص 27 – 1.

[44]. محدث ارموى،‏ مير جلال الدين، ‏تعليقات نقض، ج ‏1، متن، ص 186‏.

[45]. همان، ج ‏2، ص 1323‏.

[46]. همان، ج ‏2، ص 1323‏.

[47]. سبحانی، جعفر، تأريخ الفقه الإسلامي و أدواره، ص 86 و 87.

[48]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج ‏17، ص 502.

[49]. قاسم بن محمد بن على‏، الأساس لعقائد الأكياس، تعليق: محمد قاسم عبد الله‏، ص 62.

[50]. بیهقی، ابوبکر، الأسماء و الصفات، تحقيق: عبدالرحمن عميره‏، ص 445 و 446.

[51]. میلانی، سید علی، الإمامة في أهم الكتب الكلامية و عقيدة الشيعة الإمامية، ص 393 و 394.

[52]. سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج ‏2، ص 601 و 602.‏

[53]. حلی، حسن بن یوسف، أنوار الملكوت في شرح الياقوت، تحقيق: نجمى زنجانى‏، محمد، ص 2.

[54]. اصفهانى‏، ابن منده، ‏الإيمان، ص 9‏.

[55]. صرصرى حنبلى، سليمان، الإنتصارات الإسلامية في كشف شبه النصرانية، تحقيق: القرنى‏، سالم، ج ‏2، ص 932.

[56]. همان؛ میلانی، سید علی، التحقيق في نفى التحريف عن القرآن، ص 384؛ میلانی، سید علی، تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات، ج ‏4، ص 421 و 422‏.

[57]. التحقيق في نفى التحريف عن القرآن، ص 384؛ تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات، ج ‏4، ص 421 و 422‏.

[58]. سبحانی، جعفر، تأريخ الفقه الإسلامي و أدواره، ص 7؛ تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات، ج ‏4، ص 421 و 422.

[59]. وهبة الزحیلی، المذاهب الإسلامیة الخمسة، المذهب الشافعی، ص ۵۲۳ – ۵۲۶.

[60]. مادلونگ، ویلفرد، فرقه اسلامی، ترجمه: سری، ابوالقاسم، ص ۶۳ – ۶۴.

[61]. المذاهب الاسلامیة الخمسة، المذهب الشافعی، ص ۵۴۳.

[62]. با استفاده از: دایرة المعارف فرق اسلامی.

[63]. ر.ک: سایت واژه یاب، لغت‌نامه دهخدا.

[64]. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، ص ۵۲۷.

[65]. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 481، برگرفته از دایرة المعارف فرق اسلامی.

[66]. المذاهب الاسلامیة الخمسة، المذهب الشافعی، ص ۵۴۲ – ۵۴۵؛ مدخل علم فقه، ص ۴۷۵.

[67]. همان؛ همان.

[68]. مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص 249 و 250.