کپی شد
سفیانی
بسمه تعالی
فهرست
چکیده مقاله سفیانی
نام سفیانی، عثمان بن عنبسه و از تبار ابوسفیان است، وی در حقیقت هیچ ایمانی به دین اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) ندارد.
همان طور که از نظر چهره و ظاهر وحشتناک توصیف شده، در عمل نیز با کشتار بیرحمانه بهگونهای عمل میکند که میان مردم جز وحشت و ترس چیزی برجای نمیگذارد.
وی در مدت کوتاهی شامات را به تسخیر خود درمیآورد سپس وارد عراق و بعد از آن مدینه را در اختیار خود میگیرد که با اهانتهایی از سوی وی نسبت به قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله) همراه است.
لشگر سفیانی برای تسخیر مکه و تخریب خانه خدا به سوی آن دیار حرکت میکنند که در میان راه در سرزمین بیداء فرو میروند.
او هشت ماه حكومت میكند. خروج سفیانی از نشانههای قطعی ظهور ولی عصر (علیه السلام) میباشد.
زندگی نامه سفیانی
در مورد نام سفیانی نقلهای متفاوتی وجود دارد؛ در منابع روائی شیعی، وی به عنوان فردی به نام عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفیان معرفی شده است. در منابع اهل سنت وی با نامهایی چون: حرب بن عنبسه، عنبسه بن مرّه، عنبسه بن هند، عبداللَّه بن یزید، ابوعتبه و معاویه بن عتبه یاد شده است.[1]
او شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است و مهمترین خصوصیت او، آدم کشی و خونریزی است، حرام خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست میزند. وی سنگدلترین انسانها است که رحم و عاطفه در زندگیش دیده نمیشود. امام علی (علیه السلام) درباره او میفرماید: «او مردی میان بالا، با چهرهای وحشتناک، سر ستبر و آبله روی میباشد. هنگامی که او را ببینی او را یک چشم میپنداری.»[2] امام صادق (علیه السلام) در ترسیم چهره او میفرماید: «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسانها را دیدهای. او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.»[3]
در روایتی منسوب به امام باقر (علیه السلام) آمده است که «سفیانی، سرخ رویی سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است…».[4]
نسب و خاندان سفیانی
مطابق با گزارشاتی که در کتابهای تاریخی و روایی در این زمینه وارد شده، او از نسل بنی امیه و ابو سفیان می باشد.
او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «یزید بن معاویه» و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیانی» است.[1]
از ابن ابى الحديد گزارش شده است: ما اهل تسنن عقيده داريم خداوند در آخر الزمان مردى از اولاد فاطمه (سلام الله علیها) را كه فعلا وجود ندارد به خلافت میرساند و او انتقام آل محمد (علیهم السلام) را از دشمنان خواهد گرفت و زمين را پر از عدل میكند چنان كه از ظلم ستمگران پر شده باشد و آنها را به بهترين وضع به كيفر اعمالشان میرساند. او … فرزند كنيزى است و همنام پيامبر (صلی الله علیه و آله) میباشد. وی هنگامى ظهور میكند كه پادشاهى از نسل بنى اميه و ابو سفيان به نام «سفيانى» كه در روايت صحيح از وى خبر دادهاند، بر بسيارى از مسلمانان مسلّط باشد.[2]
امير المؤمنين علی (عليه السّلام) در نامهای – که از پيشگوئىهای آن حضرت محسوب میشود – در جواب معاويه مینویسد: مردى از فرزندان تو كه شوم و ملعون و احمق و خشن و وارونه قلب و سنگدل و غليظ است و خداوند مهربانى و رحمت را از قلب او برداشته و دائىهايش از طايفه كلب هستند، گويا او را مىبينم. اگر بخواهم نام او و صفتش و اينكه چند سال سنّ دارد را ذكر مىكنم. او لشكرى به مدينه مىفرستد که وارد شهر شده و كشتار و فواحش را در آنجا از حدّ مىگذرانند.[3]
والدین سفیانی
در منابع تاریخی و روایی برای پدر سفیانی، نام های متعددی ذکر کرده اند: عنبسه، مرّه، هند، یزید و عتبه،[4] اما در مورد مادر وی؛ پس از فحص و جست وجو، در هیچ یک از منابع، نامی از مادر او یافت نشد.
ولادت سفیانی
از زندگی شخصی سفیانی، اطلاعات زیادی در دست نیست. در روایات نیز از محل و زمان تولد وی چیزی ذکر نشده است.
نظر به اینکه زمان حضور سفیانی همزمان با ظهور امام زمان (علیه السلام) میباشد و از طرفی بر اساس مشیّت الهی، زمان ظهور آن حضرت جزء اسرار الهی و غیب محسوب میشود. از این رو زمان ولادت سفیانی مشخص نشده است، بلکه تنها از شخصیت و ویژگیها و نزدیک بودن زمان خروج سفیانی با ظهور امام زمان (علیه السلام) سخن به میان آمده است. بر این اساس پیرامون زمان ولادت سفیانی تاریخ مشخصی در دسترس نیست.
اسامی و القاب مشهور سفیانی
در مورد نام سفیانی گزارشهای مختلفی وجود دارد.
در منابع روائی شیعی، وی به نام عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفیان معرفی شده است. در منابع اهل سنت با نامهایی چون: حرب بن عنبسه، عنبسه بن مرّه، عنبسه بن هند، عبداللَّه بن یزید، ابوعتبه و معاویه بن عتبه یاد شده است.[5]
خانواده سفیانی
با توجه به پلیدی این شخص گرچه می توان پیرامون ویژگیهای خانواده وی حدس زد، اما در منابع تاریخی و روایی مطلبی پیرامون خانواده وی در دسترس نیست.
همسر سفیانی
با تحقیقاتی که در کتابهای روایی و تاریخی پیرامون همسر سفیانی انجام شد، مطلبی به دست نیاوردیم.
فرزندان سفیانی
با فحص و جستوجویی که در کتابهای روایی و تاریخی پیرامون فرزندان سفیانی انجام شد، مطلبی به دست نیاوردیم.
فرازهای زندگی سفیانی
سفیانی یکی از انسانهای حضیض و فرومایه تاریخ بشر است. زندگی وی از زمان خروج تا مرگش فراز و فرودهایی دارد که در مباحث آینده به آن خواهیم پرداخت.
مرگ سفیانی
همانطور که در بخش تولد و خروج سفیانی اشاره شد، نظر به اینکه مشخص شدن تاریخ مرگ سفیانی به معنای روشن شدن تاریخ ظهور امام زمان (علیه السلام) میباشد، از این رو تاریخ مرگ سفیانی معلوم نیست، امّا محل مرگ وی سرزمین عراق یا شام گزارش شده است.
أرطات میگويد: سفيانى با ترک جنگ میكند و بعد از آن به دست مهدى (عليه السّلام) از بین خواهد رفت.[6]
همچنین گفته شده است: بعد از اینکه سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود میشود، در مقابل امام مهدی (علیه السلام) میایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه میخواند. پس امام (علیه السلام) او را از جنگ برحذر میدارد، امّا سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پافشاری میکند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در میگیرد که پیروز آن مهدی (علیه السلام) است. بدین صورت حکمرانی سفیانی پایان مییابد، اسیر میشود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل کرده و بر عراق مسلط میشود.
قول دیگر درباره کشته شدن سفیانی این است که او به شام فرار میکند و امام (علیه السلام) تعدادی از یاران خود را به دنبال او روانه میکند و آنان پس از دستگیری سفیانی، او را به قتل میرسانند.[7]
در برخی از روایات نیز محل کشته شدن وی سرزمین بیداء گزارش شده است. [8]
فرو رفتن لشكر سفيانى در سرزمين بيداء
لشگریان سفیانی پس از فتح مناطق شام، عراق و مدینه و … (در حالی که امام مهدی (علیه السلام) با اصحابشان در مکه هستند) مغرورانه جهت تخریب کعبه و کشتار مردم به سمت مکه حرکت میکنند در میان راه در منطقهای به نام بیداء به هلاکت میرسند.
حميرى در قرب الاسناد از حنان بن سدير صيرفى روايت كردهاست: از حضرت صادق (عليه السّلام) در باره فرو رفتن بيابان سؤال كردم (كه كدام بيابان است موقع خروج سفيانى مردمى را در خود فرو میبرد؟) فرمود: آنها در دوازده ميلى ذات الجيش[9] به زمين فرو میروند.[10]
قتاده از پیامبر اسلام (صلى اللَّه عليه و آله) روايت كرده كه فرمود: لشكرى از شام به مكه فرستاده مىشود و وقتى كه به بيداء می رسند به زمين فرو میروند. در حديث ديگرى ذكر كرد: كه آن از علامات خروج مهدى (عليه السّلام) خواهد بود. ابو رومان از حضرت على (عليه السّلام) روايت كرده كه فرمود: موقعى كه لشكرى (برای دستگیری و کشتن کسانی که به سوی مکه خروج کردند) حركت میکنند وقتی که به بيداء رسيدند، به زمين فرو میروند و منادى از زير پاى آنها ندا میكند: «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ»؛[11] «و مردى از لشكر براى طلب ناقه خود خارج مىشود وقتى كه بر مىگردد احدى از آنها را نيافته و حس نمیكند و آن، كسى است كه خبر آنها را به مردم خواهد داد».[12]
از آن لشكر (سفیانی) جز دو نفر باقى نمىماند كه خداوند صورتشان را به پشت سرشان بر مىگرداند.[13]
… سپس یکی از آندو نزد حضرت قائم (عليه السّلام) آمده جلو او میايستد و میگويد: آقا! من بشر هستم يكى از فرشتگان به من دستور داده كه به خدمت شما برسم و نابودى لشكر سفيانى را در بيابان «بيداء» به شما اطلاع دهم. قائم به وى میگويد: داستان خود و برادرت را شرح بده. آن مرد میگويد: من با برادرم در لشكر سفيانى بوديم، از دمشق تا زوراء هر جا آبادى بود ويران ساختيم و به حال خراب گذاشتيم، سپس كوفه و مدينه را نيز خراب كرديم و منبر پيغمبر را شكستيم و قاطران خود را در مسجد بستيم آنگاه از آنجا خارج شديم در حالى كه نفرات ما سيصد هزار لشكر بود و مىخواستيم به مكه بيائيم و خانه خدا را ويران سازيم و اهل مكه را به قتل رسانيم، ولى چون به سرزمين «بيداء» رسيديم در آنجا منزل كرديم، ناگاه صدائى شنيديم كه گفت اى بيابان اين ظالمان را در كام خود فرو بر! با اين صدا زمين شكاف برداشت و تمام لشكر را بلعيد! به خدا قسم از تمام آن لشكر جز من و برادرم حتى بندى كه با آن زانوى شتر را مىبندند، باقى نماند. در آن هنگام فرشتهاى را ديديم كه سيلى به صورت ما زد و صورتهاى ما به پشت برگشت چنان كه مىبينى! سپس آن فرشته به برادرم گفت: برو به شام نزد سفيانى ملعون و او را از ظهور مهدى آل محمد بترسان و به وى اطلاع بده كه خداوند لشكر او را در سرزمين (بيداء) نابود گردانيد.
آنگاه به من گفت: تو هم برو به مكه و قائم را به نابودى ستمگران بشارت بده و بر دست وى توبه كن كه او توبه تو را قبول میكند قائم هم دست روى صورت او میكشد و به صورت نخست برمىگرداند و با حضرت بيعت نموده و همراه او میماند.[14]
تأثیر خسف (فرو رفتن لشکر سفیانی) در سفیانی
معجزه خسف به دلایلی که دو دلیلش در اینجا بیان میشود، تأثیر زیادی در دشمنان دارد.
- این اتفاق به طور ناگهانی زمانی رُخ میدهد که ظاهرا تمام مقدمات پیروزی سفیانی آماده و مانعی در سر راه آنها دیده نمیشود.
- این اولین اتفاق و شکست بزرگ و مهمی است که لشگر سفیانی پس از خروج وی به خود دیده است.
به این دو دلیل و ادله دیگر معجزه خسف (فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین) حتی سفیانی را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
سیوطی به نقل از نعیم بن حمّاد به نقل از ولید بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که میفرماید: «وقتی خبر واقعة خسف به کسی که آن لشکر را روانه کرده است [سفیانی] میرسد، میگوید: به خدا سوگند خداوند در این مرد عبرتی قرار داده است. لشکری را به سوی او روانه کردم، اما زمین آنان را در خود فرو برد، در این واقعه عبرت و نصرتی است که سفیانی را به طاعت وامیدارد. این روایت در پایان به نقض بیعتِ سفیانی و جنگش با امام (علیه السلام) اشاره میکند.
از این خبر روشن است که بیعتِ سفیانی با امام مهدی (علیه السلام) و اتخاذ موضع ملایم در قبال امام (علیه السلام) در نتیجه فرو رفتن لشکرش در زمین است.[15]
ویژگی های شخصیتی سفیانی
چهرهای که روایات از وی به دست میدهد یک نژاد غربی – اروپایی است؛ (گرچه شخصی با چنین ویژگی ممکن است در مناطق دیگر نیز یافت شود)؛ زیرا بر اساس احادیث، وی سرخروی، سفید پوست، زاغ چشم است.
او پلیدترین انسانها است، شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است که هیچ باوری به اعتقادات دینی مانند زیارت مکه و مدینه ندارد و مهمترین خصوصیت او، آدمکشی و خونریزی است. حرام خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست میزند. وی سنگدلترین انسانها است که رحم و عاطفه در زندگیش دیده نمیشود. او هرگز خدا را پرستش نکرده است.
در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «سفیانی، سرخرویی سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است. مىگويد: خدايا خون خود را (از مردم) مىطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد، خدايا خون خود را (از مردم) مىطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد».[16]
امام صادق (علیه السلام) در ترسیم چهره او میفرماید: «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسانها را دیدهای. او بور، سرخ روی و زاغ چشم است».[17]
امام علی (علیه السلام) درباره او میفرماید: « پسر هند جگرخوار (سفيانى) از بيابان يابس (خشكى) بيرون مىآيد، او مردى متوسط القامه، چهرهاش وحشتناک و سرش ستبر و آبلهروی است. اگر او را ببينى خيال مىكنى كه يک چشم است».[18]
فلسفه اسامی، القاب و شهرت سفیانی
بنابر گفته برخی منابع، وجه تسمیه او به سفیانی به سبب نسبت داشتن وی با ابوسفیان است؛ چرا که وی از تبار ابوسفیان و هند به شمار میآید و او را جگرخوار هم میگویند؛ زیرا جدهاش هند همسر ابوسفیان است که در جنگ احد وقتی حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید، کوشید تا جگر حمزه را به دندان بکشد. [19]
ویژگیهای سفیانی از دیدگاه روایات
نظر به اینکه سخن گفتن پیرامون سفیانی نوعی پیشگویی و علم غیب محسوب میشود؛ از این رو مطمئنترین راه جهت رسیدن به اطلاعاتی در مورد شخص، شخصیت و خروج سفیانی، روایات صحیحی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر معصومان (علیهم السلام) به ما رسیده است؛ زیرا تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) هستند که با اذن الهی از علم غیب برخوردار هستند؛ بر این اساس در این بخش، شخصیت سفیانی را در روایات مورد بررسی قرار میدهیم.
- شیخ صدوق در کتاب خود كمال الدين روایاتی را در این باب ذکر میکند که ما به برخی از آن اشاره میکنیم.
الف. ابن ابى عمير و او از ابن اذينه روايت كرده كه حضرت صادق (عليه السّلام) فرمود: پدرم فرمود: جدم امير المؤمنين (صلوات اللَّه عليه) فرمود: پسر هند جگر خوار (سفيانى) از بيابان يابس و خشک بيرون مىآيد. او مردى متوسط القامه، صورتش وحشتناک و سرش ضخيم است و رويش آبله دارد. اگر او را ببينى خيال میكنى يک چشمى است. او از اولاد ابوسفيان مىباشد. او خروج میكند و به زمين آرام (ارض ذات قرار = كوفه يا نجف) مىآيد و بر منبر آن مىنشيند.[20]
ب. عمر بن يزيد روايت كرده كه حضرت صادق (عليه السّلام) به وى فرمود: اگر تو سفيانى را ببينى پليدترين مردم را ديدهاى، رنگش سرخ و سفید و چشمش كبود است، …؛ در خباثت به جائى میرسد كه زنِ بچهدار را از ترس اينكه مبادا مردم را به محل او راهنمائى كند، زنده به گور میكند.[21]
ج. عبد اللَّه بن ابى منصور می گوید: از حضرت صادق (عليه السّلام) پرسيدم اسم سفيانى چيست؟ فرمود: چه كار به اسم او دارى؟ وقتى او گنجهاى پنجگانه شام؛ يعنى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به چنگ آورد، در آن وقت منتظر ظهور قائم باشيد. عرضكردم: او نه ماه سلطنت مىكند؟ فرمود: نه! بلكه هشت ماه بدون يک روز زيادتر.[22]
د. معلى بن خنيس از حضرت صادق (عليه السّلام) روايت میكند كه فرمود: نخست صداى جبرئيل از آسمان و بعد صداى شيطان از زمين بلند مىشود، پس از صداى اول پيروى كنيد مبادا مفتون صداى بعدى شويد و دنبال آن برويد!.[23]
ه. ابو حمزه ثمالى نقل میكند: به حضرت صادق (عليه السّلام) عرضكردم: امام محمد باقر (عليه السّلام) میفرمود: آمدن سفيانى حتمى است. فرمود: آرى اينطور است، اختلاف ميان اولاد عباس هم حتمى است و كشته شدن مردى پاكدل هم حتمى است و قيام قائم هم حتمى است. عرضكردم: صداى آسمانى چگونه است؟ فرمود: در اول روز منادى صدا میزند: آگاه باشيد حق در شخص على (عليه السّلام) و شيعيان او است. آنگاه شيطان در آخر روز صدا میزند: آگاه باشيد حق در شخص سفيانى و پيروان او است. در اين وقت آنها كه ايمان ثابتى ندارند به شک مىافتند.[24]
- شيخ طوسی نیز در كتاب غیبت روایاتی را در این باب ذکر میکند که ما به تعدادی از آن اشاره میکنیم:
الف. عبد اللَّه بن رزين از عمار ياسر روايت نمودهاست: دولتِ خانواده پيامبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهور آن دولت علاماتى دارد. موقعى كه اين علائم را ديديد در جاى خود نشسته و از هرگونه اقدامى خوددارى كنيد تا آن علائم بگذرد. وقتى كه روم و ترک بر شما حمله آوردند و لشكرها آراستند و خليفه شما (مسلمانان) كه كارش جمعآورى اموال بود، جان داد و مردى درستكار به جاى او نشست و چند سال بعد از بيعتش از خلافت خلع شد، نابودكننده دولت آنها از همانجا كه روز نخست دولتشان به وجود آمد مىآيد. آنگاه روم و ترک به جان هم مىافتند و جنگهاى زيادی در زمين روى میدهد. در آن موقع كسى از قلعه دمشق صدا میزند: «ويل لاهل الأرض مِن شرّ قد اقترب»، «واى بر ساكنان زمين از شرّى كه نزديک است!» و سمت غربى مسجد دمشق به زمين فرو میرود. حتى ديوارش نيز در هم فرو میريزد.
در این هنگام سه نفر در شام قد علم میكنند و هر سه طالب سلطنت هستند. يكى از آنها سياه و سفيد است، و ديگرى سرخ و سفيد است و سومى از خاندان ابوسفيان و از نهر كلب[25] میباشد و مردم را در دمشق حاضر میكند، و غربيان به مصر حمله مىآورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همين علامت آمدن سفيانى است. قبل از آن كسى قيام میكند كه مردم را دعوت به پيروى از آل محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) مینمايد، ترکها در حيره (محلى نزديک كوفه بوده) و روميان در فلسطين فرود مىآيند.
در آن هنگام عبد اللَّه (دجال) قيام مىكند و در سر نهر قرقيساء[26] به لشكر ترک و روم میرسد و جنگ سختى در میگيرد و پادشاه مغرب همه جا را زير پا میگذارد، مردان را میكشد و زنان را اسير میكند. آنگاه به قيس[27] برمیگردد. سفيانى در جزيره[28] فرود مىآيد، و شخص يمنى نيز خروج میكند. هر چه شخص يمنى و سلطان مغرب به غنيمت بردهاند، همه را سفيانى از آنها میگيرد و سپس به كوفه میرود و ياران آل محمد (علیهم السلام) را به قتل رسانده و مردى از ناموران آنها را میكشد.
صاحب کتاب الغیبه گزارش میکند: موقعی که مهدى قيام میكند. امير لشكر او مردى به نام شعيب بن صالح است. وقتىکه اهل شام ديدند شهرشان تحت حکومت پسر ابو سفيان قرار گرفت؛ همه با او به سوی مكه میروند در آن وقت نفس زکیه[29] کشته میشود، برادر وى نيز در مكه می باشد، ولى به او دسترسى پيدا نمیكنند. آنگاه صدائى از آسمان شنيده مىشود كه میگويد: اى مردم امير شما فلانى است و اين همان مهدى است كه زمين را پر از عدل و داد میكند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد.[30]
ب. عامر بن واثله از امير المؤمنين (عليه السّلام) روايت می كند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: ده علامت است كه پيش از قيامت بايد پديد آيد: سفيانى، دجال، دخان، دابة الارض، قيام قائم، طلوع آفتاب از مغرب، فرود آمدن عيسى از آسمان، فرو رفتن زمين در شرق؛ فرو رفتن زمين در جزيرة العرب و آتشى كه از قلب شهر عدن بيرون مىآيد و مردم را به محشر سوق میدهد.[31]
ج. عمر بن حنظله از امام جعفر صادق (عليه السّلام) روايت نموده كه فرمود: پيش از قيام قائم پنج علامت پديد خواهد آمد. صيحه (آسمانى)، آمدن سفيانى، فرورفتگى بيابان بيداء، آمدن شخص يمنى و كشته شدن نفس زکیه.[32]
- در غيبت نعمانى به سند ديگر هم از آن حضرت روايت كرده است.[33]
در الخرائج و الجرائح راوندی آمده كه آمدن اين سه نفر (خراسانى و سفيانى و يمنى) در يک سال و يکماه و يک روز خواهد بود. هیچ پرچمی در هدایت مانند پرچم يمنى نيست، که وی مردم را به سوى حق راهنمائى میكند.[34]
کسوت و پیشه سفیانی
با جستوجویی که انجام شد، از کسوت و شغل سفیانی اطلاعی به دست نیامد.
اخلاق و صفات سفیانی
سفیانی شخصیت پستی است که در همۀ جهات اخلاقى، عبادى و معرفتى در حضیض ذلت است.
در این گفتار مختصر و کوتاه به برخی از ویژگی های اخلاقی و صفات او اشاره می شود:
کینه توزی، از بارزترین ویژگیهای سفیانی است که روایات مربوط به او از آن یاد میکند، بلکه از آن روایات چنین برمیآید که نقش سیاسی او ایجاد فتنه مذهبی در میان مسلمانان و تحریک تسنن علیه شیعیان تحت شعار یاری اهل سنت است. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «ما و اولاد ابوسفیان دو خاندان هستیم که به خاطر خدا با یکدیگر دشمنی داریم. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت. … ابوسفیان به جنگ پیامبر برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ علی بن ابی طالب (علیهما السلام) رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن علی (علیهما السلام) پرداخت و سفیانی به مصاف حضرت قائم (علیه السلام) برمیخیزد».[35]
همچنین از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «گویا من سفیانی را میبینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده و منادی او ندا میدهد، هرکس سر یک تن از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم پاداش او است. در این هنگام همسایه بر همسایه حمله برده و میگوید: این شخص از آنها است، گردن او را میزند و هزار درهم جایزه میگیرد. آگاه باشید که در آن روز، فرمانروایی شما به دست حرامزادگان خواهد بود …».[36]و[37]
خروج سفیانی
با توجه به آموزههای شیعی، یکی از اتفاقات آخرالزمان خروج سفیانی است که بعد از اتفاقاتی که پس از آن رُخ میدهد، نوید دهنده ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد.
حتمی بودن خروج سفیانی
با توجه به اینکه خروج سفیانی یکی از نشانههای قطعی ظهور امام زمان (علیه السلام) میباشد و ظهور امام زمان نیز از وعدههای قطعی و تخلف ناپذیر خداوند است؛ از اینرو آمدن سفيانى حتمى و قطعی میباشد.
احادیثی که پیرامون قطعی بودن خروج سفیانی وارد شده، بسیار زیاد است و ما فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- فضل كاتب مىگويد: خدمت امام صادق (عليه السّلام) بودم كه نامهاى از ابو مسلم خراسانى براى ايشان رسيد. حضرت فرمود: نامه تو جواب ندارد برو. ما شروع كرديم با هم به نجوا كردن. فرمود: اى فضل! چه سخنى را با هم نجوا مىكنيد! قطعاً خداوند براى شتاب بندگان شتاب نمىكند و از جاى برآوردن كوهى آسانتر از ساقط كردن حكومتى است كه هنوز عمرش به پايان نرسيده است. سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمين فرزند فلان رسيد. من عرض كردم: قربانت گردم پس چه نشانى ميان ما و شما وجود دارد؟ امام (عليه السّلام) فرمود: اى فضل! از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند و هنگامى كه سفيانى خروج كرد به سوى ما رو آريد و اين سخن را سه بار باز گفت. اين از نشانههاى حتمى [ظهور حضرت قائم (عليه السّلام)] است.[38]
- حارث همدانى از امير المؤمنين (عليه السّلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «مهدى داراى چشمانى است كه سياهى آن فرو افتاده (شايد مخمور) و موى تابدار است و بر گونهاش خالى است. مبدأ او از سوى مشرق است در آن هنگام سفيانى نيز خروج میكند و به اندازه دوران باردارى يک زن كه نه ماه است حكومت خواهد كرد. در شام خروج مىكند و مردم شام او را گردن مىنهند (پیروی می کنند)، جز چند طايفه از آنان كه بر حقّ پايدار هستند، خداوند آنان را از خروج به همراهى او نگه مىدارد و با سپاهى بسيار (پر تاخت و تاز) به مدينه مىآيند تا آنگاه كه به دشت مدينه مىرسد خداوند او را به زمين فرو مىبرد و اين همان فرمايش خداى عزّ و جلّ است در كتاب خود كه «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَريبٍ»[39] (اگر ببينى – آنان را در حال مرگى سخت پر عذاب – آن هنگامى كه هراسانند، پس هيچ عذابی از آنان فوت نشود و از مكانى نزديک – زير قدمهايشان – گرفتار مىشوند).[40]
خروج سفیانی نشانه قطعی ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دو نوع علامت وجود دارد:
الف. نشانههای عام و غیر حتمی.
ب. نشانههای خاص و حتمی.
بر اساس آموزههای شیعی، خروج سفیانی یکی از چند علامت قطعی و خاص میباشد که پس از آن ظهور حضرتتخلف ناپذیر است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمى است: یمانى، سفیانى، بانگ آسمانى، قتل نفس زکیّه و خسف بیداء.[41]
ابو قبيل میگويد: مردى از بنى هاشم مالک خلافت مىشود و بنى اميه را جز عده كمى میكشد و غير از آنها كسى را نمىكشد آنگاه مردى از بنىاميه خروج میكند و به شماره هر مردى كه (از بنى اميه كشته شده) دو مرد میكشد تا اينكه غير از زنها كسى باقى نمیماند(ظاهرا این مربوط به همان منطقه نفوذ سفیانی است)، بعد از آن مهدى (عليه السّلام) خروج میكند.[42]
در قرب الاسناد از ابن اسباط نقل میكند: به امام رضا (عليه السّلام) عرضكردم: قربانت گردم ثعلبة بن ميمون از على بن مغيره و او از زيد قمى (زيد العمى) از امام زين العابدين (عليه السّلام) براى من نقل كرد كه فرموده است: قائم ما در موسمى كه مردم به حج میروند، قيام میكند، امام رضا (عليه السّلام) فرمود: آيا قائم بدون خروج سفيانى قيام میكند؟! قيام قائم ما از جانب خدا مسلم است و آمدن سفيانى هم حتمى است و قائم ظهور نمیكند مگر بعد از خروج سفيانى. عرضكردم: قربانت شوم! آنچه فرمودى امسال واقع مىشود؟ فرمود: هر چه خداوند اراده كند خواهد شد. عرضكردم در سال بعد چطور؟ فرمود: خدا هر كارى را بخواهد مىكند.[43]
مکان و زمان خروج سفیانی
محل خروج سفیانی بیابان یابس (خشک) مشخص شده است، امّا زمان خروج وی مشخص نیست..
مغيرة بن سعيد از امام باقر (عليه السّلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمود: «چون دو لشکر در منطقه شام و سوریه، درگیر جنگ شوند، یکی از آیات بزرگ الهی ظاهر میشود و آن رجفۀ در منطقه شام و سوریه است که بیش از صد هزار نفر، هلاک میشوند که برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذاب است، بعد در انتظار ورود نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از غرب سوریه (لبنان) و ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح، باشید که به سرزمین شام و سوریه وارد خواهند شد … سپس در انتظار زلزله و خسف منطقه حرستا دمشق در سوریه باشید و بعد از آن منتظر خروج سفیانی، پسر هند جگرخوار، باشید که از وادی یابس (مرز بین اردن و سوریه در استان درعا) خروج میکند تا بر دمشق دست یابد و بعد از آن منتظر قیام امام عصر باشید».[44]
گفتنی است، خروج سفیانی زمانی رُخ خواهد داد که پیش از آن شخصی به نام شيصبانى خروج میکند و تعداد بسیاری از مردم بیگناه را میکشد.
جابر جعفى میگويد:
از امام محمد باقر (عليه السّلام) پرسيدم: سفيانى كى خواهد آمد؟ فرمود: از كجا سفيانى به اين زودى مىآيد تا كسى كه بعد از اوست (يعنى قائم آل محمد) نيامده است؟ وقتى آب در زمين كوفه جوشيد و لشكر شما (شيعيان) را به قتل رسانيد، منتظر سفيانى و آمدن قائم باشيد».[45]
همان طور که پیش از این نیز اشاره شد، نظر به اینکه زمان خروج سفیانی نزدیک ظهور امام زمان (علیه السلام) میباشد و از طرفی بر اساس مشیت الهی، زمان ظهور آن حضرت جزء اسرار الهی و غیب محسوب میشود، از این رو زمان خروج سفیانی مشخص نشده است.
مدت حکومت سفیانی
برای زمان حکومت سفیانی سه نقل «7 ماه»، «8 ماه» و «9 ماه» گزارش شده است که به نظر میرسد مدت هشت ماه درست باشد:
عبد اللَّه ابى منصور بجلى میگويد: از امام جعفر صادق (علیه السلام) نام سفيانى را پرسيدم فرمود: به نام او چه كار دارى هر گاه پنج استان شام دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به دست آورد، شما منتظر فرج باشيد. گفتم: نه ماه حكومت میكند؟ فرمود نه بلكه هشت ماه حكومت میكند و از يک روز هم بيشتر نباشد.[46]
برخی نیز گفتهاند: بعد از تسلط بر شام، هفت ماه حکمرانی میکند.[47]
ما بعد از جستجو در روایات به حدیثی که دال بر هفت ماه باشد دست نیافتیم، اگر گزارش دوم را نیز بپذیریم، وجه جمع این دو روایات شاید به این صورت باشد که هفت ماه بعد از تثبیت حکومت بر تمام مناطق شام باشد.
همزمانی خروج یمانی و خراسانی با خروج سفیانی
روایات متعددی به پیوستگی جنبش یمانی و خراسانی با خروج سفیانی دلالت دارند، از جمله، امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «… یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه هستند».[48]
این مطلب آنقدر مسلم بوده که امام صادق (علیه السلام) برای نفی قیام سفیانی، بر عدم قیام یمانی استدلال فرمودهاست. هنگامیکه در محضر آن امام از خروج سفیانی سخن به میان آمد، فرمود: «… کی و چگونه سفیانی قیام میکند، در حالیکه کسی (یمانی) که چشم او را از کاسه درمیآورد، هنوز از صنعاء، خروج نکرده است؟!».[49]
امام باقر (علیهالسلام) در روایت دیگری فرمود: «ثم یسیرُ الیهم … سپس منصور یمانی همراه با سپاهیانش از صنعا به سمت آنها (لشکر سفیانی) رهسپار میشود …، او با اخوص (سفیانی) روبهرو میشود… ، میان آن دو جنگی سخت درمیگیرد».[50]
در مجموعه روایاتِ نشانههای ظهور، سه روایت وجود دارد که علاوه بر دلالت بر تلاقی قیام یمانی با خروج سفیانی، آغاز این دو جنبش و جنبش خراسانی را دقیقاً در یک سال و یک ماه و یک روز بیان کرده است. امام باقر (علیهالسلام) در این خصوص فرمودهاست: «خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است». [51]
آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاست: «خروج سه نفر؛ خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است».[52]
از مجموعه روایات یاد شده، تلاقی قیام یمانی و سفیانی و همچنین همزمانی دقیق آغاز حرکت یمانی، سفیانی و خراسانی نیز اثبات میشود. دراینصورت قیام یمانی در ماه رجب، آغاز خواهد شد، زیرا امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی فرمودهاست: «حرکت سفیانی از نشانههای حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد».[53]
معنای همزمانی خروج یمانی و خراسانی با سفیانی
معنای همزمانی خروج سفیانی، یمانی و خراسانی چیست؟ آیا در یک روز، اعلام خروج خواهند کرد و یا این مطلب کنایه از پیوستگی بین این سه خروج دارد و لو اینکه بین آنها، فاصلهای اندک باشد؟ دراینباره، دو دیدگاه و احتمال، وجود دارد:
- اینکه، قیام یمانی، خراسانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز، کنایه از شدت پیوستگی این دو رخداد حق و باطل است و این امر منافاتی باوجود فاصله اندک میان آن دو ندارد. قرینهای که نکته فوق را تأیید میکند، جملهای است که در ذیل حدیث امام باقر (علیهالسلام)، آمده است. آن حضرت پس از بیان اینکه قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، می فرماید: «… با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده و هر یک از پی دیگر».[54]
تصریح به این مطلب که این حوادث چون رشتهای منظم، پیدرپی رخ خواهند داد، نشان از آن دارد که میان این سه حادثه، فاصلهای وجود دارد.
- اما برخی از محققان، معنای خروج را خیلی وسیعتر و گستردهتر معنا کرده و چنین میگویند: «ابتدا باید از معنای خروج سفیانی آگاه شویم تا بعد بدانیم همزمانی خروج یمانی و خراسانی چیست؟ زیرا خروج سفیانی چند مرحله دارد:
مرحله اول: روز خروج سفیانی از وادی یابس در سوریه در ماه رجب.
مرحله دوم: روز خروج سفیانی برای تسلط بر مناطق پنحگانه شام.
مرحله سوم: روز خروج سفیانی برای تسلط و جنگ در منطقه قرقیسیا.
مرحله چهارم: روز خروج سفیانی برای حمله به عراق.
مرحله پنجم: روز خروج سفیانی برای حمله به بغداد و کوفه.
مرحله ششم: روز خروج سفیانی برای حمله به مدینه و مکه.
همه اینها، بر مراحل خروج سفیانی صدق میکند.
با این توصیف، کدامیک از مراحل خروج سفیانی، با خروج یمانی و خراسانی، همزمان است؟ بهعبارت دیگر، کدامیک از این خروجها، با خروج یمانی و خراسانی، همزمان خواهد شد؟
به نظر میرسد، با توجه به سایر روایات پیرامون مهدویت، منظور از همزمانی خروج یمانی و خراسانی با خروج سفیانی، همان مرحله چهارم؛ یعنی هنگام حمله به عراق و مرحله پنجم؛ یعنی هنگام حمله به کوفه، نجف و مراکز مقدسه شیعه و …، از مراحل خروج سفیانی، منظور باشد. با توجه به شرایط اقلیمی و امنیتی کشور عراق و ایران، و طبق روایات دیگر، که در آنها به شیعیان توصیهشده در جنگ قرقیسیا، حضور پیدا نکنند، بنابراین تا این مرحله (چهارم)، تکلیف و بسیج عمومی، متوجه شیعه و سپاهیان یمانی و خراسانی، نیست و وظیفه شرعی، تنها هنگام حمله لشکر سفیانی به عراق و حمله به بغداد، کوفه و نجف، متوجه شیعه میشود. در هنگام خروج سفیانی از وادی یابس به علت دوری از مناطق شیعی، خطری متوجه شیعه نیست؛ زیرا ابتدا سفیانی، بهعنوان بزرگترین دشمن امام عصر، با ابقع و اصهب، درگیر جنگ میشود و در مرحله دوم خروج، بر کل منطقه سوریه، مسلط میشود و تنها مناطق شرقی سوریه که تحت سیطره ترکها است، باقی میماند. سفیانی در مرحله سوم خروج، در جنگ قرقیسیا با ترکها و بنی قیس و بقیهای که در اطراف هستند درگیر جنگشده و علیرغم تلفات فراوان، پیروز میشود. سفیانی بعد از معرکه قرقیسیا، هدفی جز حمله به عراق و کشتن شیعیان ندارد. از این زمان به بعد، عراق، ایران و مراکز مقدسه شیعه و شیعیان، در معرض خطر قرار میگیرند. بعد از ورود سفیانی به عراق و رسیدن به بغداد، یمانی و خراسانی، با وی درگیر جنگ شده و اولین شکست را بر او تحمیل خواهند کرد. بنابراین معنای همزمانی خروج، به آغاز خروج سفیانی به سمت عراق، بعد از جنگ قرقیسیا، اطلاق شده و بین خروج سفیانی از وادی یابس در اولین خروج تا خروج یمانی و خراسانی برای جنگ با سفیانی در عراق، حدود هفت یا هشت ماه، فاصله است. طبق این دیدگاه، ابتدا سفیانی، از منطقه شام خروج میکند و بر سوریه مسلط شده و بعد، در هنگام حمله سفیانی به عراق، یمانی و خراسانی، نیز خروج خواهند کرد. براین اساس، دیدگاه دوم؛ (احتمال دوم)، با توجه به تعبیر «فرسی رهان»؛ (دو اسب مسابقه) برای یمانی و سفیانی، نیز تقویت میشود.
اما برخی از محققان، این احتمال را قبول نداشته و در پاسخ میگویند: روایت خروج همزمان یمانی و سفیانی، مطلق است و مقید به خروج از مکانی خاصی، نشده است.[55]
جنایات سفیانی پس از خروج
در آخرالزمان آشوبى به وجود مىآيد كه مردم سرگرم كشمكش و اختلافات خود میشوند، در این زمان سفیانی خروج میکند و بر آنها حمله میبرد و وارد دمشق مىشود و لشگریانی به شرق و مدینه میفرستد. لشگر اول پس از قتل و غارت و تجاوز، به كوفه وارد میشوند و اطراف آن را ويران میسازند سپس به شام مىروند.
در آن وقت لشكرى با پرچم هدايت، تمامی لشگر سفيانى را به قتل میرسانند و اسيران و آنچه را به غارت بردهاند را از آنها پس میگيرند.
لشكر دوم پس از ورود به مدينه سه شبانه روز دست به تاراج میزنند، سپس به سوی مكه حرکت میکنند، وقتى به سرزمین «بيداء» رسيدند، خداوند آنها را در آن زمين فرو میبرد.
طبرسى میگويد: از حذيفة بن اليمان روايت شده است: پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله) از آشوبى كه ميان مردم شرق و غرب پديد مىآيد سخن به ميان آورد و فرمود: در اثنائى كه آنها سرگرم كشمكش و دعوا هستند، سفيانى از يابس بر آنها حمله میبرد تا آنكه وارد دمشق مىشود، آنگاه دو لشكر فراهم نموده يكى را به شرق و ديگرى را به مدينه میفرستد. چون لشكر اول به زمين «بابل» میرسند، بيش از سه هزار نفر را به قتل میرسانند و بیش از صد زن را مورد تجاوز قرار میدهند و سیصد جوان رشيد از بنى عباس را میكشند. سپس مانند سيل به كوفه وارد شده، حوالى آن را ويران میسازند، سپس از آنجا بيرون آمده روى به شام مىآورند.
در آن وقت لشكرى با پرچم هدايت بيرون آمده لشكر سفيانى را دنبال میكنند تا به آنها رسیده، تمام آنها را به قتل میرسانندطورى كه يک نفر از آنها را باقى نمیگذارند كه خبرى از آنها ببرد! و اسيران و آنچه را به غارت بردهاند، از آنها میگيرند.
سپس لشكر دوم به مدينه آمده سه شبانه روز دست به تاراج میزنند، آنگاه روى به مكه مىآورند. وقتى به سرزمین «بيداء» رسيدند، خداوند جبرئيل را میفرستد و میفرمايد: برو و آنها را نابود گردان! جبرئيل هم با پاى خود ضربتى به زمين میزند و با آن ضربت خداوند آنها را در زمين فرو میبرد و جز دو نفر از قبيله جهينه كسى از آنها باقى نمیماند.[56]
وظیفه ما در قبال خروخ سفیانی
تردیدی نیست که انسانها در قبال اتفاقاتی که در جامعه رُخ میدهد، مسؤول هستند؛ لذا نمیتوانند بیتفاوت باشند، امّا اینکه عکس العمل افراد باید چگونه باشد این مسئله بعد از سنجیدن تمام جوانب واقعه، روشن میشود که آیا باید تقابل ایجابی داشته باشند و یا سلبی.
در مقابله با برخی از امور باید مبارزه نمود و بعضی از موارد باید سکوت و یا مهاجرت نمود و … .
مطابق با آموزههایی که از اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده در جریان خروج سفیانی رفتار ما در زمانهای خروج سفیانی باید مختلف باشد.
در این بخش به برخی از روایات وارد شده اشاره میشود:
الف. يونس بن أبى يعفور میگويد: شنيدم امام صادق (عليه السّلام) مىفرمود: «هنگامى كه سفيانى خروج می كند سپاهى به طرف ما و سپاهى به طرف شما گسيل مىدارد، چون چنان شد شما با [هر] وسيله که توانستید نزد ما بيائيد خواه با مركب ناهموار و سخت يا مرکب هموار و آرام».[57]
ب. محمّد بن مسلم میگويد: شنيدم امام باقر (عليه السّلام) مىفرمود: «… پس به خود مژده دهيد و باز مژده دهيد بر آنچه مقصود شما است.
مگر نمىبينيد كه دشمنان شما بر سر نافرمانیهاى خدا با همديگر میجنگند و به خاطر دنيا يک ديگر را مىكشند، امّا با شما كارى ندارند و شما در خانههاى خود آسوده و در امان هستید و سفيانى براى شكنجه دادن دشمنان شما براى شما بس است و او از نشانههائى است كه به سود شما خواهد بود علاوه بر اين آن فاسق هنگامى كه خروج میكند يک ماه و يا دو ماه پس از خروج او براى شما ناراحتی پيش نخواهد آمد تا آنكه تعداد بسیاری از مردم غیر از شما را بكشد.
بعضى از اصحاب آن حضرت به او عرض كردند: آن هنگام كه چنين شد ما نسبت به خانوادهمان چه کار كنيم؟ فرمود: مردان شما خودشان را از ديدگاه او پنهان كنند؛ زيرا خشم و حرص او تنها بر شيعيان ما است و امّا زنان را إن شاء اللَّه كه ناراحتى پيش نخواهد آمد.
به آن حضرت عرض شد: مردان به كجا فرار کنند و از دست او بگريزند؟ فرمود: هر كس بخواهد كه بيرون شود به مدينه يا مكّه و يا يكى از شهرهاى ديگر برود.
سپس فرمود: در مدينه چكار داريد؟ با اينكه هدف سپاه آن فاسق مدينه خواهد بود؛ بنابراين مكّه را از دست ندهيد كه گردهمآئى شما همان جا است و اين گرفتارى به اندازه دوران باردارى يک زن به طول مىانجامد كه نه ماه است و إن شاء اللَّه از آن فزونتر نگردد».[58]
ج) خلّاد صائغ از امام صادق (عليه السّلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «سفيانى را چاره و گریزى نباشد و خروج نمىكند مگر در ماه رجب، مردى به آن حضرت عرض كرد: اى ابا عبد اللَّه هنگامى كه او خروج مىكند حال و وضع ما چگونه خواهد بود؟ فرمود: «هنگامى كه چنان شود، شما به سوى ما روى آوريد».[59]
نظر به روایات مذکور و روایات دیگر و با توجه به اینکه در ابتدای خروج سفیانی وی با گرفتن قدرت و تثبیت آن سرگرم جنگ و خونریزی با ديگران است و پارهاى از ايشان به خاطر دنيا عدّهاى ديگر را مىكشند، این بهترین فرصت برای دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) است. درگیر نشدن با نیروهای سفیانی و حرکت به سمت مکه؛ محل حضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله وظایفی است که برای ما تعریف شدهاست.
اقدامات و آثار سفیانی
سفیانی سفاکی است که اقدامی جز ظلم و ستم ندارد و آثاری جز خرابی و کشتار بر جای نمیگذارد.
همانطور که در زیرموضوع پیشین گفته شد، در روایت آمده که که وی آنقدر از مردم میکشد كه غير از زنها كسى باقى نمیماند.
حذيفه میگويد: وقتى كه سفيانى در زمين مصر وارد شد، مدت چهار ماه در آن زمين اقامت میكند و اهل مصر را میكشد و اسير میكند. در آن روز است كه كار زنان، گريه خواهد شد. زنى براى عورت خود و زنى براى فرزندان خود میگريد. زنى دیگر بعد از عزت، براى ذليلى خويشتن اشک میريزد و زنى از براى شوقى كه به قبر دارد، گريه میكند.[60]
از جمله اقداماتی که سفیانی انجام میدهد، جمع کردن گنجهایی است که از سرزمینهای فتح شده به دست میآورد.
عبد اللَّه بن ابى منصور می گوید: «از حضرت صادق (عليه السّلام) پرسيدم اسم سفيانى چيست؟ فرمود: چه كار به اسم او دارى؟ وقتى او گنجهاى پنجگانه شام؛ يعنى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به چنگ آورد، در آن وقت منتظر ظهور قائم باشيد …».[61]
موافقان و مخالفان سفیانی
توافقها و اختلافاتی که میان افراد وجود دارد، غالبا بر اساس باورها و اعتقادات آنان شکل میگیرد. نظر به اینکه سفیانی شخص منحرف و ستمپیشه ای میباشد؛ از این رو موافقان و مخالفان وی نیز در همین راستا شناخته میشوند؛ موافقان وی را انسانهای منحرف و باطل تشکیل میدهند، به سخن دیگر، موافقان او کسانی هستند که وی را در انجام افکار شیطانی یاری میرسانند، امّا انسانهای حق طلب که در راه راست و با صداقت هستند، جزو مخالفان وی محسوب میشوند، به سخن دیگر، مخالفاان او کسانی هستند که وی را از انجام افکار شیطانی برحذر میدارند.
برخی از روایات به این مطلب اشاره دارند.
انسانهایی که در مسیر باطل قرار گرفتند و جزو مخالفان وی محسوب میشوند؛ مانند روایتی که در بحارالانوار از امیرمؤمنان (علیه السلام) ضمن روایتی طولانی نقل شده است: و آن را نشانهها و علامتهایی است و خروج سفیانی با درفش سرخ همراه است و فرمانده آن مردی از قبیله بنی کلب است[62] این پرچم سرخ رمز برتریجوئی و سیاست خونآشامی وی میباشد.
امّا انسانهایی که در صراط حق قرار دارند و به دنبال وعده الهی منتظر ظهور منجی میباشند جزو مخالفان وی محسوب میشوند.
پیش از امام زمان (علیه السلام)، کسانی که در رأس همه مانع جاهطلبیها و بلندپروازیهای سفیانی هستند و مانند سدّی محکم در مقابل وی قرار میگیرند، یمانی و سید خراسانی هستند.[63]
کتابنامه مقاله سفیانی
- قرآن
- ابن ابى الحديد، عزالدين ابوحامد، شرح نهج البلاغه، كتابخانه ]يت الله مرعشی نجفى، چاپ اول، قم، 1378.
- امیری، مصطفی، گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
- بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار عليهم السلام، مؤسسة المعارف الإسلامية، چاپ اول، قم، 1411 ق.
- حِميَرى قمى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، انتشارات كتابخانه نينوى، تهران.
- راوندی، قطبالدین؛ الخرائج و الجرائح؛ ناشر: مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، قم، 1409 ق.
- سایت راسخون.
- سایت شیعه نیوز.
- سایت ویکی شیعه.
- سليم بن قيس هلالي؛ ناشر: انتشارات هادى، چاپ اول، قم، 1405 ق.
- سيد ابن طاوس، علی بن موسی؛ الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر( عج)؛ شريف رضى، چاپ اول، قم، 1370 ش.
- صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، اسلاميه، چاپ دوم، تهران، 1395 ق.
- طوسى، محمد بن حسن؛ الغيبة، مؤسسه معارف اسلامى قم، 1411 هـ ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، محقق / مصحح: دارالحديث، ناشر: دار الحديث، چاپ اول، قم، 1429 ق.
- کورانی، علی؛ الیمانیون قادمون؛ ناشر معروف، 1394.
- کورانی، علی؛ معجم احادیث الامام المهدی؛، مسجد مقدس جمکران، قم.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار (مهدى موعود – ترجمه جلد سيزدهم بحار)؛ مترجم: دوانى، على؛ دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيست و هشتم، تهران، 1378 ش.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ مؤسسة الوفاء، بيروت – لبنان، 1404 هـ ق.
- مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی؛ عقد الدرر فی اخبار المنتظر؛ تحقیق: عبدالفتاح محمد حلو، مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم، قم، 1424 ق -/ 2004 م -/ 1382 ش.
- نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، مكتبة الصدوق، تهران، 1397 هـ ق.
- نعیم بن حماد، الفتن؛ تحقيق: الدكتور سهيل زكار، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت – لبنان، ١٩٩٣ م / ١٤١4 ق.
- نیشابوری، فضل بن شاذان، مجله تراثنا، شماره 4.
[1] . مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار النتظر، ص ۹۱؛ نعیم ابن حماد، الفتن، ص۲۲۱.
[2] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۵.
[3] . صدوق، کمال الدین و تمام النعمه،ج ۲،ص ۶۵۱.
[4] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص ۴۳۵، 1397 ق.
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ، ج 53، ص 8.
[2]. ر ک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 7، ص 59.
[3]. هلالي، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 774 و 775.
[4]. مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، تحقیق: حلو، عبدالفتاح محمد، ص ۹۱؛ سيد ابن طاوس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر( عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص ۲۲۱.
[5] . مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، تحقیق حلو، عبدالفتاح محمد، ص ۹۱؛ نعیم بن حماد، الفتن، تحقيق: الدكتور سهيل زكار، ص۲۲۱.
[6] . سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 41.
[8] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 252.
[9]. بیداء همان ذات الجیش، سرزمینى بین مدینه و مکه است که در یک میلى ذوالحلیفه به طرف مکّه قرار دارد، ویکی فقه.
[10] . حمیری قمی، عبد الله بن جعفر، قرب الاسناد، ص 58.
[11] . اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مىشود، امّا نمىتوانند (از عذاب الهى) بگريزند و آنها را از جاى نزديكى (كه حتّى انتظارش را ندارند) مىگيرند (از درماندگى آنها تعجّب خواهى كرد)؛ سبإ، 51.
[12] . سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 75.
[13] . سليم بن قيس هلالي، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 774 و 775.
[14] . بحرانی، سید هاشم، حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام، ج 6، ص 382 .
[16] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 306.
[17] . صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[18] . راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، ج3، ص 1149 و 1150.
[19] . صدوق ، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[20]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2 ، ص 653.
[21] . همان، ص 651.
[22] . همان، ص 651 و 652.
[23] . همان، ص 652.
[24] . همان.
[25] . نهر الكلب محلى واقع ميان بيروت و صيدا است، دوانی، علی، مهدی موعود، ص 982.
[26] . قرقيسا- محلى در كنار نهر فرات بوده است، دوانی، علی، مهدی موعود، ص 983.
[27] . از قديم بلوكى از مصر واقع در سمت غربى رود نيل بوده است، دوانی، علی، مهدی موعود، ص 983.
[28] . جزيره- كه آن را« جزيره اقور» هم ميگويند واقع در بين شط دجله و فرات است جزيره در همسايگى شام و مشتمل بر« ديار مضر» و« ديار بكر» است چون در بين دو شط دجله و فرات واقع شده لذا جزيره خوانده مىشود حران، رها، رفه، رأس عين، نصيبين، سنجار خابور، ماردين، آمد ميافارقين و موصل از شهرهاى مهم جزيره استدوانی، علی، مهدی موعود، ص 983.
. [29] این نفس زکیه که از یاوران امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، غیر از نفس زکیه ای است که در زمان خلیفه عباسی منصور قیام نموده و به شهادت رسیده است.
[30]. طوسی، محمد بن حسن، الغيبة، ص 443.
[31] . همان، 436.
[32] . همان، 436 و 437.
[33] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 252.
[34]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163.
[35]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.
[36]. همان، ص ۲۱۵.
[38] . کلینی، محمد بن یعقوب، كافي (ط – دارالحديث)، ج 15، ص 623.
[39] . سبأ، 51.
[40] . نعمانى، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 304.
[41] . صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۰.
[42] . سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 49.
[43] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 182.
[44]. ر ک: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 306.
[45]. همان، ص 302.
[46] . صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 652.
[48]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 253.
[49]. نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 277.
[50]. همان، ص 276.
[51]. همان، ص 255.
[52]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص 446.
[53]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج 2، ص 650.
[54] . نعمانی، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 256.
[55] . ر ک: گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز- مصطفی امیری.
[56] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص 186.
[57]. نعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 306.
[58]. همان، ص 300.
[59]. همان، ص 302.
[60] . سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 50.
[61] . ر ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 201.
[62] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۳.