Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ادله اثبات نیابت نواب اربعه

در عصر غیبت صغرا، نوّاب خاص که چهار نفر از بهترین و شایسته‌ترین یاران و اصحاب امام هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی (علیهم السلام) بودند، یکی پس از دیگری برای امر نیابت و واسطه بین مردم و امام غایب‌شان از طرف امام مهدی (علیه السلام) برگزیده شدند. گرچه در طول تاریخ، مدعیان نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زیاد بوده‌اند، اما عدالت، تقوا، کرامات، لیاقت، کاردانی و نیز تعابیر ارزشمند موجود در کلام امامان قبل از آن حضرت در بارۀ این چهار نفر، جای هیچ‌گونه ابهام و شک و تردیدی را برای افراد جویای حقیقت باقی نمی‌گذارد و فرق بین آنان و مدعیان دروغین همچون آفتاب روشن خواهد گشت.

به‌عنوان مثال، سفیر اول‌؛ یعنی عثمان بن سعید عمری،[1] که از سن یازده سالگی به‌عنوان خادم، وارد بیت امام جواد (علیه السلام) شد، همواره مورد توجه، مدح و تمجید امام هادی، سپس امام عسکری (علیهما السلام) بود. امام هادی (علیه السلام) در پاسخ سؤال احمد بن اسحاق قمی که پرسید: هنگام عدم  دسترسی به‌آن حضرت، به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید عمری) مورد اعتماد من است. آن‌چه او به‌شما می‌گوید از جانب من می‌گوید؛ پس به حرف او گوش دهید و از او اطاعت کنید؛ زیرا او امین و مورد اعتماد است.[2]

امام عسکری (علیه السلام) دربارۀ وی می‌فرماید: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود.[3]

هم‌چنین امام حسن عسکری (علیه السلام)، حضرت مهدی (علیه السلام) را به چهل نفر نشان داد، آن‌گاه فرمود: بعد از این، دیگر او را نمی‌بینید، پس به عثمان بن سعید روی بیاورید و هر چه او می‌گوید، از او اطاعت کنید.[4]

امام حسن عسکری (علیه السلام) در بارۀ محمد بن عثمان (نایب دوم) فرمود: همانا محمد فرزند عثمان، وکیل پسرم مهدی است.[5]

در توقیع امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به اسحاق بن یعقوب نیز، دربارۀ محمد بن عثمان و پدرش چنین آمده است: «محمد بن عثمان عمری (که خدا  از او و از پدرش راضی باشد)، مورد اعتماد من و نامه او نامه من است.[6]

در تعابیر بالا، علاوه بر تأیید و توثیق سفیر اول و دوم در ابلاغ پیام و سخن امام، امر به اطاعت از آنان و تبعیت از سخنان ایشان شده است که دلالت بر شایستگی و درجۀ بالای عدالت آنان دارد.

سومین کارگزار حضرت حجت (علیه السلام)، در عصر غیبت صغرا، حسین بن روح نوبختی است که وی نیز به دلیل لیاقت، شایستگی، کاردانی، عدالت و تقوایش، از میان ده تن از کارگزاران و دستیاران نزدیک دومین نایب، برگزیده شد.

محمد بن عثمان قبل از وفاتش (دو تا سه سال) همۀ بزرگان شیعه را جمع کرد و گفت: اگر برای من حادثه‌ای پدید آمد، مسئولیت به‌عهدۀ ابو القاسم حسین بن روح است.[7]

در روایتی آمده که شیعیان از محمد بن عثمان پرسیدند: اگر تو دچار حادثه‌ای شدی، چه کسی جانشین تو است؟ گفت: ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، جانشین من و سفیر میان شما و امام زمان و وکیل او است.[8]

ام کلثوم دخترمحمد بن عثمان؛نایب دوم، در بارۀ حسین بن روح چنین می‌گوید: «حسین بن روح از چند سال قبل از رحلت پدرم؛ ابو جعفر، وکیل او بوده و در امر املاک او نظارت داشته و اسرار دینی را از جانب او به رؤسای شیعه می‌رسانده و از خواص و محارم او به‌شمار می‌رفته وی به‌تدریج، نزد شیعیان بزرگ شد و اختصاص او به‌پدرم و مراتب وثوق، دیانت و فضل او نیز روزبه‌روز مقامش را نزد شیعیان استوارتر کرد، تا آن‌که از طرف پدرم (به دستور امام زمان) به‌نیابت و سفارت منصوب شد …».[9]

به‌جز آن چه گذشت، شواهد متعدد دیگری نیز از عدالت، تقوا، لیاقت و کاردانی سومین کارگزار امام مهدی (علیه السلام) حکایت دارند که از جمله می‌توان به سخن جعفر بن احمد متیل اشاره کرد. وی می‌گوید: «در روزهای واپسین عمر ابو جعفر (محمد بن عثمان عمری) من بر بالین وی و حسین بن روح در پایین پای وی نشسته و به‌نقل و استماع حدیث مشغول بودیم که ابو جعفر رو به‌من کرد و گفت: من بدان مأمور شده‌ام که ابو القاسم حسین بن روح را جانشین خود کنم. من به‌محض شنیدن این سخن از کنار بالین ابو جعفر برخاسته و ابن روح را به‌جای خود نشاندم و خود نزد پاهای ابو جعفر نشستم».[10]

این نقل به‌خوبی گویای این نکته است که شایسته‌سالاری مهم‌ترین اصل در گزینش کارگزاران از منظر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است.

سفیر چهارم آن حضرت؛ یعنی ابوالحسن علی بن محمد سمری نیز فردی شایسته و مورد اعتماد بوده که بعد از حسین بن روح، متصدی امر نیابت از جانب بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است. آن‌چه که در نامه امام زمان (علیه السلام) برای او آمده، هم تأیید بر نیابت او و هم تأیید نایبان قبلی است. امام (علیه السلام) خطاب به‌ایشان نوشته‌اند: «… خداوند به برادرانت به‌خاطر  مصیبت از دست دادن تو اجر بدهد، تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را جمع و جور کن و (در باره امر نیابت) به‌کسی وصیت نکن (کسی را تعیین نکن)؛ زیرا غیبت کبرا آغاز شده است …».[11] از این تعابیر چند نکته به‌خوبی استفاده می‌شود:

1. این‌که که وی شخص بسیار با کفایت و شایسته‌ای بوده است.

2. در بین مؤمنان از عزت و جایگاه بالایی بر خوردار و فقدان او برای آنان مشکل بزرگی  بوده است.

3. نیابت او امر مسلّمی بوده و امام (علیه السلام) به‌ایشان امر کرده‌اند بعد از خود کسی را تعیین نکند.

علاوه بر این کراماتی که از این بزرگواران سر زده است دلالت بر عظمت مقام و شایستگی فوق‌العاده آنان دارد.


[1]. در بعضی از متون نام ایشان به‌این صورت آمده است: عثمان بن سعید عمروی.

[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 1، ص 330.

[3]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 355 و 356.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 51، ص346 و 347.

[5]. همان، ج 51، ص 345.

[6]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‏الشيعة، ج 27، ص 140.

[7]. امین، سید مجسن، اعیان الشیعه، ج 2، ص 48.

[8]. همان، ج 2، ص 48.

[9]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، (مهدى موعود)، ترجمه: دوانى‏، على، ص 68.

[10]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة،ترجمه: كمره‏اى، محمد باقر، ج ‏2، ص 181.

[11]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 516.