کپی شد
پیشینه سلفیه
گرچه اصحاب حدیث بهعنوان سلفیه شناخته نمیشدند، اما تحقیقا در پیشینه سلفیگری قرار دارند.[1] احمد بن حنبل، پیشوای آنان پیروان خود را در کنار تبعیت از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به پیروی از اصحاب آنحضرت[2] یا هدایتیافتگان از اصحاب و تابعین دعوت میکرد.[3]
در حقیقت اهل حديث و حنابله همان کسانی هستند که امروزه از آنان به «السلفية» تعبیر میشود و این واژه در واقع شعارشان شدهاست؛ مثل اینکه سلف، معصوم از لغزش و خطا است.[4]
سلفگرایی در پیروان ابنحنبل در سدههای بعد، گاهی به غوغایی اجتماعی هم بدل شد؛ برای مثال در قرن چهارم قمری، ابوبکر بربهاری، واعظ حنبلی گروهی از حنبلیان تندرو در بغداد را گرد خود جمع کرد و با عنوان مبارزه با بدعت، در اقداماتی همچون مخالفت با مراسم عاشورای حسینی (علیهالسلام) در تقابل با شیعه و در موضوعاتی؛ همچون نحوه اعتقاد به صفات خدا در مقابل اهلسنت قرار گرفت.[5]
عنوان سلفیه از قرن هشتم قمری برای گروههای گراینده به سلف کاربرد یافت که ابنتیمیه عالم حنبلی دمشق، با تألیفات بسیار، اندیشههای سلفی را تئوریزه کرد.[6] او مِنهاجالسنه را در ردّ امامیه و رسالههایی؛ مانند الرسالة الحمویه را در ردّ اشاعره و نوشتههایی در ردّ طوایف صوفیه و هواداران ابن عربی نوشت. امر بهمعروف و نهی از منکر، گشودن باب اجتهاد و نفی تقلید و حضور فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی از آموزههای او بود که بر آنها تأکید داشت.[7]
پس از ابنتیمیه شاگردش ابنقَیِّم جوزیه اصلیترین مروج افکار او بود. پس از او نیز ابنرجب حنبلی این راه را ادامه داد.[8] در میان عالمان حنبلیِ نسلهای بعد، گرایش سلفی امری رایج بود و اشخاصی چون عثمان بن قائد در نجد و محمد بن احمد سفارینی در شام از سلفیه بودهاند.[9]
[1]. ر ک: پاکتچی، احمد و هوشنگی، حسین، و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه ، ص ۳۰.
[2]. ابن جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۶.
[3]. ابن بدران دمشقی، عبد القادر، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ص ۵۳ و ۵۴.
[4]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج 1، ص 16 .
[5]. بنیادگرایی و سلفیه، ص ۷۱ و ۷۲.
[6]. همان، ص ۷۷.
[7]. همان، ص ۷۸.
[8]. همان، ص ۷۹.
[9]. همان، ص ۷۹ و ۸۰.