searchicon

کپی شد

سلفیه

باسمه تعالی

چکیده مقاله سلفیه

سَلَفیّه یا سَلَفی‌گَری اندیشه و جریانی اجتماعی و مذهبی میان اهل‌سنت است که راه‌حل مشکلات مسلمانان را پیروی از شیوه سَلَف (مسلمانان پیشین) می‌داند. سلفیه با استناد به حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، سه قرن نخستینِ اسلامی را بهترین قرون اسلامی تلقی می‌کند و برای کسانی که در این دوره زندگی کرده‌اند، مرجعیت فکری قائل است.

به‌باور سلفیان، قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها با تفسیر صحابه، تابعین و تابعین تابعین معتبر است. آن‌ها عقل را حجت نمی‌دانند و برای فهم آموزه‌های دینی تنها بر آیات قرآن و احادیث تکیه می‌کنند.

طبق برداشت سلفیه از اصل توحید، بسیاری از مسلمانان مشرک هستند.

ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه و محمد بن عبدالوهاب از مهم‌ترین نظریه‌پردازان سلفیه هستند. مشهورترین جریان‌های سلفی معاصر هم عبارت‌ هستند از:‌ وهابیت، اخوان‌المسلمین و داعش.

بر پایه اعتقادات سلفیه، گروه‌های جهادی و تندرویی؛ مانند داعش شکل گرفته‌است که بسیاری از مسلمانان را کافر و جهاد با آنان را وظیفه خود می‌داند.

 

تعریف لغوی و اصطلاحی سلفیه

تعریف لغوی

ابن منظور در ماده سلف می‌گوید: سلف: سلف يسلف سلفا و سلوفا: پیشی‌گرفتن، و السالف: پیشی گیرنده و السلف و السليف و السلفة گروه پیشینیان، است.[1]

ابن فارس می‌گوید: «سلف: س ل ف، أصلی است که بر پیشی‌‍گرفتن دلالت می‌کند. کسانی که گذشتند و القوم السلاف؛ یعنی متقدمان».[2]

تعریف اصطلاحی

در این‌که منظور از سلف چه کسانی هستند، اختلافاتی در بین سلفیان وجود دارد، اما بیشترشان منظور از «سلف صالح» را شخصیت‌های سه قرن نخستین اسلامی (پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین) می‌دانند. استناد آن‌ها در این زمینه به «حدیث قرون نخستین» است که آن را از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل می‌کنند: «بهترین مردم (مردمان) قرن من هستند، سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند».[3]

ابن اثير در نهاية می‌گوید: صدر اول از تابعين، سلف صالح نامیده‌شدتد[4] و سلف شرعا به کسی که از گذشتگان تابعین؛ مانند ابوحنیفه و اصحابش پیروی و به آنان افتدا کند، گفته می‌شود، آن‌ها سلف ما هستند. اما صحابه، پس آن‌ها سلف تابعین هستند.[5]

بر این اساس سَلَفیّه گروهی هستند که ادعای تبعیت از «سَلَف مسلمانان» را دارند. سلفیه آن‌چه را مخالف با گفتار یکی از صحابه پیامبر باشد، بدعت می‌دانند.[6]

گفته شده که منطور از «سلف» صحابه و تابعین و تابعین تابعين هستند، و آن‌ها پیش از سال 500 قمری بودند.

در مقابل اصطلاح «سلف» اصطلاح «خلف» است که به بعد از سال 500 قمری اطلاق می‌شوند و برخی هم آن‌ها را بعد از سه قرن اول اسلام می‌دانند.[7]

 

نام‌گذاری سلفیه

پس از ابن تيميّه، پيروانش او را «شيخ الاسلام» لقب دادند و خود را «سلفيّه» ناميدند. يعنى فرقه‏‌اى كه پيروى از سلف (پيشينيان) مى‌‏نمايند و مقصود آنان از سلف، صحابه و تابعين و بعضى از محدّثان قرن اوّل، دوم و سوم هجرى؛ مانند احمد بن حنبل مى‏باشد.[8]

برخی نیز بر این باور هستند که، شعار «سلفیه»، نخست در مطبوعات مصر مطرح شد؛ آن‌گاه که مصر به اشغال انگلستان درآمد و گروهی از مصلحان؛ مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده در مقابل هجوم فرهنگ و تمدن غرب، تصور کردند که راه رهایی از چنگ اشغال‌گران این است که در مقابل گروهی که فریب فرهنگ غربی را خورده و بیشتر در آن‌ها هضم شده بودند، مردم را به‌همان اسلام پیشینیان دعوت کنند. گروه اول برای این‌که حرکت خود را با شعاری زیبا، همراه کنند، شعار «سلفیه» را انتخاب کردند تا بگویند؛ ما پیرو اسلام راستین قرون نخستین هستیم،[9] ولی آنان از احیای این مکتب، هرگز قصد تکفیر دیگران یا ایجاد شکاف در میان مسلمانان را نداشتند، بلکه از روی خوش‌بینی به صحابه و تابعان، این مسلک را ترویج کردند.[10]

 

مبتکر روش سلفیه

از عمده‌ترین رؤسا و احياكنندگان سلفی‌گرى، احمد بن حنبل شيبانى صاحب كتاب حديثى به‌نام المسند و مؤسس فقه حنبلى است.[11] ظهور احمد بن حنبل، يكى از نقاط عطف جريان فكرى و تاريخ پيدايش سلفیه است، كه به ظهور اهل حديث منجر شد. اين گروه خود را پيروان اصلى و انحصارى سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانسته و خويش را اهل سنت و اهل نجات ناميدند[12] و حديث «الاِعْتِصامُ بِالسُّنَّةِ نَجاةٌ»[13] را مبناى فكرى و عمل خويش قرار داده[14] و بر مبناى روايت: «الذّبُ عَن السنّة افضل من الجهاد في سبيل الله»؛ «دفاع از سنت برتر از جهاد در راه خداست»، به‌دفاع از عقايد خويش به‌عنوان عقيده اهل سنت پرداختند.[15]

احمد بن حنبل كه بيش از ديگران به ظواهر كتاب و سنت، چه در اصول و چه در فروع، تأكيد داشت، به‌عنوان پيشواى اهل حديث خوانده شد و مسند او به‌عنوان مرجع فكرى در مسائل اعتقادى و رساله عملى در احكام فقهى و عبادى مورد پذيرش قرار گرفت.[16]

احمد بن حنبل در نامه‏اى كه اصطخرى از او نقل كرده، خود را پيرو اصحاب اثر می‏داند و اصحاب اثر را اهل سنت می‏شمارد.[17]

احمد بن حنبل؛ به تفريط شديدى گرفتار شد و عقل‌گرايى و عقلانيّت را انكار كرد و راه ورود آن‌را به احاديث بست.

پس از درگذشت احمد بن‌ حنبل در سال ۲۴۱ قمری، این شیوه در میان حنبلی‌ها ادامه داشت و حنبلی‌ها در اصول و فروع و عقیده و احکام، خود را پیرو اهل حدیث دانستند. خلفای عباسی از دوران «متوکل» تا زمان «مقتدر»، به ترویج این مکتب پرداختند.[18]

اما کم‌کم این اعتقاد از رونق افتاد تا این که ابن تیمیه در قرن هشتم آن را را زنده کرده و مردم را به‌سوی آن دعوت نمود و در مسائل متعدد آرای اهل حدیث را اخذ کرده و با آرای عموم مخالفت نمود؛ مانند نشستن خداوند سبحان در بالای عرش.[19]

 

پیشینه سلفیه

گرچه اصحاب حدیث به‌عنوان سلفیه شناخته نمی‌شدند، اما تحقیقا در پیشینه سلفی‌گری قرار دارند.[20] احمد بن حنبل، پیشوای آنان پیروان خود را در کنار تبعیت از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به پیروی از اصحاب آن‌حضرت[21] یا هدایت‌یافتگان از اصحاب و تابعین دعوت می‌کرد.[22]

در حقیقت اهل حديث و حنابله همان کسانی هستند که امروزه از آنان به «السلفية» تعبیر می‌شود و این واژه در واقع شعارشان شده‌است؛ مثل این‌که سلف، معصوم از لغزش و خطا است.[23]

سلف‌گرایی در پیروان ابن‌حنبل در سده‌های بعد، گاهی به غوغایی اجتماعی هم بدل شد؛ برای مثال در قرن چهارم قمری، ابوبکر بربهاری، واعظ حنبلی گروهی از حنبلیان تندرو در بغداد را گرد خود جمع کرد و با عنوان مبارزه با بدعت، در اقداماتی همچون مخالفت با مراسم عاشورای حسینی (علیه‌السلام) در تقابل با شیعه و در موضوعاتی؛ همچون نحوه اعتقاد به صفات خدا در مقابل اهل‌سنت قرار گرفت.[24]

عنوان سلفیه از قرن هشتم قمری برای گروه‌های گراینده به سلف کاربرد یافت که ابن‌تیمیه عالم حنبلی دمشق، با تألیفات بسیار، اندیشه‌های سلفی را تئوریزه کرد.[25] او مِنهاج‌السنه را در ردّ امامیه و رساله‌هایی؛ مانند الرسالة الحمویه را در ردّ اشاعره و نوشته‌هایی در ردّ طوایف صوفیه و هواداران ابن عربی نوشت. امر به‌معروف و نهی از منکر، گشودن باب اجتهاد و نفی تقلید و حضور فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی از آموزه‌های او بود که بر آن‌ها تأکید داشت.[26]

پس از ابن‌تیمیه شاگردش ابن‌قَیِّم جوزیه اصلی‌ترین مروج افکار او بود. پس از او نیز ابن‌رجب حنبلی این راه را ادامه داد.[27] در میان عالمان حنبلیِ نسل‌های بعد، گرایش سلفی امری رایج بود و اشخاصی چون عثمان بن قائد  در نجد و محمد بن احمد سفارینی در شام از سلفیه بوده‌اند.[28]

 

ادوار تاریخی سلفیه

بعد از احمد بن حنبل، سلفیه هم‌چنان در میان مسلمانان به حيات خويش ادامه دادند. اگر بخواهيم دوره‏هاى حياتى سلفیه را متمايز كنيم، باید آن را به هفت دوره تقسیم کنیم.

دوره اول؛ ظهور اثرگرايان در فقه و اعتقادات.

دوره دوم؛ زمان قدرت گرفتن احمد بن حنبل و اصحاب حديث در زمان متوكل عباسى.دوره سوم؛ دوران بعد از احمد بن حنبل تا ظهور ابن تيميه.

دوره چهارم؛ ظهور ابن تيميه.

دوره پنجم؛ دوران بعد از ابن تيميه تا ظهور محمد بن عبدالوهاب.

دوره ششم؛ زمان ظهور محمد بن عبدالوهاب و حاكميت يافتن مذهب وهابيه در برخى سرزمين‏هاى اسلامى.

دوره هفتم؛ زمان بعد از محمد بن عبدالوهاب؛ یعنی دوره معاصر.[29]

 

ویژگی‌های فکری سلفیه

سلفیه دارای ویژگی‌های منحصر به‌فردی هستند که آنان را از جامعه اسلامی، حتی اهل سنت متمایز می‌‌کند. از جمله این ویژگی‌ها در بخش اعتقادات و فکری است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: تأکید بر نقل و تضعیف عقل، ظاهرگرایی و تکفیر که در ادامه به‌آن پرداخته می‌شود.

 

سلفیه و تکفیر

یکی از ویژگی‌های سلفیان عبارت است از: تکفیر

ابن‌تیمیه گروه‌ها و مذاهب بسیاری را از دین خارج می‌دانست و تکفیر می‌کرد. مشعبی در کتاب «منهج ابن تیمیه فی التکفیر» چندین گروه را که ابن تیمیه آنان را تکفیر کرده، با دلایل او آورده است. فلاسفه، باطنیه، اسماعیلیه، شیعه اثناعشری و قَدَریه از آن جمله هستند.[30]

برخی از چیز‌هایی که در دیدگاه ابن‌تیمیه موجب کفر می‌شوند؛ عبارت‌اند از: واسطه‌قراردادن بین خود و خدا، تشبّه به کفار، مخالفت با حدیث متواتر و مخالفت با اجماع.[31] برخی از گروه‌های سلفی جدید که به سلفیه تکفیری شهرت دارند، معنا و مصادیق کفر را بسیار گسترش می‌دهند و از تکفیر برای عملیات جهادی جواز می‌گیرند.[32]

فرقه سلفيّه با ساير مسلمانان رفتارى خشن دارند؛ ايشان خود را مؤمن و پاكدامن و همه مسلمانان ديگر را پس از سه قرن اوّل تا به امروز، گمراه و بدعت‏گذار مى‏دانند.[33]

 

سلفیه و ظاهرگرایی

سلفیان تنها به ظاهر آیات قرآن استناد می‌کنند و هیچ تأویل و تفسیری از آیات قرآن را درست نمی‌دانند؛ برای مثال برپایه آیه «الرحمن علی العرش استوی»[34] که معنای ظاهری آن این است که خدا بر تختی قرار گرفته است، می‌گویند: خدا واقعاً تختی دارد که بر آن می‌نشیند. هم‌چنین از تعبیر قرآنی «ید الله» برداشت می‌کنند که خدا دست دارد.[35]

 

سلفیه و جمود بر نقل

یکی دیگر از ویژگی‌های سلفیان عبارت است از: تأکید بر نقل و تضعیف عقل

سلفیان، نقل (قرآن و احادیث) را بر عقل ترجیح می‌دهند. به‌نظر ابن‌تیمیه پیشوای سلفیان، جز قرآن و سنت راهی برای شناخت آموزه‌های دینی از جمله عقاید و احکام ‌وجود ندارد. او معتقد است که استدلا‌ل‌های عقلی به‌صورت مستقل اعتبار ندارند و نقش آن‌ها تنها تصدیق و اعتراف به محتوای متون دینی و تقویت آن‌ها است.[36]

در حالی که کتاب و سنتی که سلفی‌ها آن‌ها را منبع فکری خود می‌دانند، نسبت به عقل بسیار تأکید می‌کنند. واژه «عقل» در قرآن ۴۹ بار آمده‌است و واژه‌های «نُهی» و «لُبّ»، در موارد زیادی به‌کار رفته است. ما خدا و رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را با عقل شناخته‌ایم. چگونه این خلف صالح به «سلف صالح» نسبت می‌دهد که بهره‌گیری از عقل، کار «عقل‌گرایان» است و «عقل‌گرایان» جایگاهی در میان مسلمانان ندارند؟! آنان توجه ندارند که کنار نهادن خرد و بی‌اعتنایی به آن سبب می‌شود که اصل دین متزلزل شود. اساس دین که همان شناخت خدا و شناخت انبیا و آخرین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، تنها با کتاب و سنت، انجام نمی‌شود. حتی قرآن مجید، «توحید در خالقیت و ربوبیت» را با قانون خرد ثابت می‌کند و می‌فرماید: «لو کان فیهما آلههٌ الا اللهُ لفسدتا»؛[37] «اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله وجود داشتند، آن دو تباه و نابود می‌شدند».[38]

 

جریان‌های معاصر سلفی

در طول تاریخ سلفی‌گری جریان‌هایی به حمایت از آن برخاستند که وهابیت، اِخوان‌المسلمین و مکتب دیُوبندیه از مهم‌ترین جریان‌های مذهبی و اجتماعی سلفیه هستند.

 

سلفیه و وهابیت

در نیمه دوم سده دوازدهم قمری، محمد بن عبدالوهاب در عربستان با برخورداری از حمایت محمد بن سعود توانست دعوتی را در نقاط مختلف جزیرةالعرب گسترش دهد. اندیشه وی بر مبانی فکری ابن‌تیمیه استوار بود، بلکه برخی او را از ابن‌تیمیه نیز تندروتر دانسته‌اند. محمد بن عبدالوهاب با نام خرافه‌ستیزی، تعالیم اعتقادی را بسیار تقلیل داد و ذیل عنوان جهاد، جمع بزرگی را بسیج کرد و حکومت آل‌سعود را ایجاد نمود.[39]

بنابر آموزه‌های وهابی، زیارت قبور و ساخت بنا و مقبره و گنبد بر قبور، حرام و توسل، بدعت و مستلزم شرک است.[40] وهابیان پس از تسلط بر عربستان، آثار به‌جامانده از صدر اسلام را تخریب کردند. تخریب قبور بقیع در سال ۱۲۲۱ قمری و تخریب حرم امام حسین (علیه السلام) و سرقت ضریح و اشیای قیمتی آن و کشتار تعدادی از زائران حرم امام حسین (علیه السلام) و اسیرکردن زنان شهر کربلا در سال ۱۲۱۶ قمری از جمله اقدامات شنیع آنان است.[41]

 

سلفیه و داعش

داعش مخفف (الدّولة الاسلامیة فی العراق و الشّام) گروهی تکفیری است که از القاعده منشعب شده است. این گروه در سال ۲۰۰۶ میلادی برابر با 1384 شمسی با عنوان «جماعه التوحید و الجهاد» به‌رهبری ابومصعب زَرقاوی در عراق تأسیس شد[42] و به القاعده عراق مشهور بود. سپس بخش‌هایی از عراق و سوریه را اشغال کرد و در سال ۲۰۱۴ میلادی «دولت اسلامی در عراق و شام» را تشکیل داد و ابوبکر البغدادی را به‌عنوان خلیفه معرفی کرد.[43]

داعش جنایات بسیاری را مرتکب شد و شمار بسیاری از افراد غیرنظامی را به‌قتل رساند.[44] کشتار افراطی داعش باعث شد حتی ایمن الظواهری رهبر القاعده به آن‌ها‌ معترض شود؛ تا جایی که وی در نهایت اعلام کرد داعش هیچ ارتباطی با القاعده ندارد.[45]

 

نگاه سلفیه به شیعه

به‌گفته برخی از پژوهش‌گران، از نظر تاریخی، سلفی‌گری دشمن خود را در درون اهل‌سنت تعریف کرده بود، اما سلفی‌های وهابی، از ابتدا برضد شیعیان اقدام کردند که کشتار عتبات در دوره محمد بن‌ عبدالوهاب نمونه آن است. البته سلفی‌های غیر وهابی؛ مانند اخوان‌المسلمین، روابط مناسبی با شیعیان داشتند، حتی در مواردی برضد اسرائیل با یک‌دیگر همکاری می‌کردند، اما سلفی‌های جدید، شیعیان را منحرف می‌دانند. آن‌ها با تأکید بر خطر شیعیان، تلاش می‌کنند همه اهل‌سنت را برضد شیعیان با خود همراه کنند.[46]

 

کتابنامه مقاله سلفیه

  1. قرآن
  2. ابن اثير جزری، مجدالدین؛ النهاية في غريب الحديث و الاثر؛ المطبعة الخيرية، القاهرة، 1323 ق.
  3. ابن بدران دمشقی، عبد القادر؛ المدخل الى مذهب الامام احمد بن حنبل؛ بی‌جا، بی‌تا.
  4. ابن جبرين؛ شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۴۲۰ ق.
  5. ابن عطيه، جميل حمود؛ أبهى المراد في شرح مؤتمر علماء بغداد؛ مؤسسة الأعلمي‏، چاپ اول، بيروت‏، 1423 ق‏.
  6. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ مادة سلف.
  7. ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر؛ اعلام الموقعین عن رب العالمین؛ تحقیق: محمد محیی الدین، عبدالحمید؛ المکتبه العصریه، بیروت، لبنان، 1407 ق.
  8. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب؛ دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بيروت، 1988 م.
  9. ابن‌بدران دمشقی، عبدالقادر بن احمد؛ المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل؛ تحقیق: ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن؛ مؤسسه الرساله، چاپ دوم، بیروت، ۱۴۰۱ ق / ۱۹۸۱ م.
  10. ابوزهره، محمد؛ تاریخ المذاهب الاسلامیه؛ دارالفکرالعربی، بیروت، بی‌تا.
  11. اصفهانی، ابو نعیم؛ حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، بی‌جا، بی‌تا.
  12. امین، سید محسن؛ كشف الارتياب فى أتباع محمد بن عبد الوهاب‏؛ دارالکتب الاسلامی، بی‌جا، بی‌تا.
  13. بغدادى‏، عبد القاهر؛ ‏الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم، بی‌جا، بی‌تا.
  14. پاکتچی، احمد و هوشنگی، حسین؛ بنیادگرایی و سلفیه؛ انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ۱۳۹۳ ش.
  15. پورحسن ناصر، سیفی عبدالمجید؛ «تقابل نئوسلفی‌ها با شیعیان و پیامدهای آن بر اتحاد جهان اسلام»، بی‌جا، بی‌تا.
  16. تركي، عبد الله بن عبد المحسن؛ مجمل اعتقاد أئمة السلف اهل الحدیث؛ وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد، چاپ دوم، عربستان سعودی، 1417 ق.
  17. تهانوي، محمد علی؛ كشف اصطلاحات الفنون؛ مادة سلف.
  18. پایگاه اطلاع رسانی پیام آفتاب،
  19. جنایات داعش: روز شمار ۸۳ جنایت داعش در سراسر جهان، ۱۵ تیر ۱۳۹۶.
  20. دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن؛ سنن الدارمی.؛ بی‌جا، بی‌تا
  21. داعش اعلام خلافت کرد؛ بولتن نیوز، ۹ تير ۱۳۹۳.
  22. ذهبی، شمس الدین؛ الآثار الواردة عن أئمة السنة فى ابواب الاعتقاد، بی‌جا، بی‌تا.
  23. رضاپور، عبدالرحیم؛ رساله دکتری (شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه)؛ دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1397 ش.
  24. رضوانی، علی‌اصغر؛ وهابیان تکفیری؛ تهران، مشعر، ۱۳۹۰ش.
  25. رمضان البوطی، محمد سعید؛ السلفیه مرحله زمینه مبارکه لا مذهب اسـلامی، بی‌جا، بی‌تا.
  26. سایت ویکی شیعه.
  27. سایت ویکی فقه.
  28. سبحانی، جعفر؛ الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف؛ مؤسسة الإمام الصادق (ع)‏، چاپ اول، قم‏، 1381 ش‏.‏
  29. سبحانی، جعفر؛ بحوث في الملل و النحل؛ مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (ع)‏، چاپ گوناگون‏، قم‏، سال گوناگون‏.
  30. عسکری، سید مرتضی؛ نقش ائمه در احياى دين؛ مركز فرهنگى انتشارات منير، چاپ اول، تهران‏، 1382 ش‏.
  31. علی‌پور گرجی، محمود و شعبانی‌کیا، شادی؛ «سلفی‌گری از معنا تا برداشت‌های نادرست مبانی»؛ در فصل‌نامه سیاست‌پژوهی، تابستان ۱۳۹۷ ش.
  32. علی‌زاده موسوی، سید مهدی؛ سلفی‌گری و وهابیت؛ نشر آوای منجی، بی‌جا، ۱۳۹۳ش.
  33. فیروزآبادی، سید حسن؛ تکفیری‌های داعش را بهتر بشناسیم؛ تهران، دانشگاه عالی ملی، ۱۳۹۳ش.
  34. کثیری، سید محمد؛ السلفية بين أهل السنة و الإمامية؛ الغدير، چاپ اول، بيروت، 1418 ق‏.
  35. کرمی چرمه، کامران؛ سلفی‌گری و خاورمیانه عربی؛ خبرگزاری فارس، تهران، ۱۳۹۳ش.
  36. مشعبی، عبدالمجید بن سالم؛ منهج ابن تیمیة فی مسئلة التکفیر؛ مکتب أضواء السلف، ریاض، ۱۴۱۸ ق.
  37. مغنیه، محمد جواد؛ هذه هی الوهابیة؛ منظمة الاعلام الاسلامی، تهران، بی‌تا.
  38. اله بداشتی، علی؛ شناخت سلفيه (معنا شناسى، تاريخچه پيدايش و تحولات آن)؛ مشعر، تهران، بی تا.

 

[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 6، ص 330 – 331.

[2] . ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، مادة سلف، برگرفته از کثیری، سید محمد، السلفية بين أهل السنة و الإمامية، ص 21 و 22.

[3]. علی‌زاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت، ص ۳۲.

[4]. ابن الأثير جزری، مجدالدین، النهاية في غريب الحديث، 2، ص 190.

[5]. تهانوي، محمد علی، كشف اصطلاحات الفنون، مادة سلف.

[6] . ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی بکر، اعلام الموقعین، ج ۴، ص ۱۱۵، سایت ویکی شیعه.

[7]. ابن عطيه، جميل حمود، أبهى المراد في شرح مؤتمر علماء بغداد، ج ‏1، ص 492.

[8]. ر ک: رجوع كنيد به: آثار ابن تيميّه مانند« منهاج السّنة» و رسائل خطى ابن تيميّه، مجموعه 91 از نسخه‏هاى عكسى مجمع علمى اسلامى؛  عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احياى دين‏، ج 2، ص 160 ‏.

[9]. رمضان البوطی، محمد سعید، السلفیة مرحلة زمنیّة مبارکه لا مذهب الاسلامی، ص ۲۳۲ – ۲۳۳.

[10]. سایت ویکی فقه.

[11]. کثیری، سید محمد، السلفية بين أهل السنة و الإمامية، ص 33 و 38.

[12]. بغدادى‏، عبد القاهر، ‏الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم‏، ص 5.

[13]. دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمی، ص 123؛ اصفهانی، ابو نعیم، حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، ج 3، ص 369.

[14]. نک: ذهبی، شمس الدین، الآثار الواردة عن أئمة السنة فى ابواب الاعتقاد، ص 119.

[15]. ر ک: همان، ص 140.

[16]. ر ک: تركي، عبد الله بن عبد المحسن، مجمل اعتقاد ائمة السلف اهل الحدیث، ص 24 – 30.

[17]. بدران، عبد القادر، المدخل الى مذهب الامام احمد بن حنبل، ص 29 – 31؛ اله بداشتی، علی، شناخت سلفيه (معنا شناسى، تاريخچه پيدايش و تحولات آن)، ص 108؛ برگرفته از: رضاپور، عبدالرحیم، رساله دکتری، (شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه).

[18]. سایت ویکی فقه.

[19]. سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج ‏3، ص 143‏.‏

[20]. ر ک: پاکتچی، احمد و هوشنگی، حسین، و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه ، ص ۳۰.

[21]. ابن جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۶.

[22]. ابن بدران دمشقی، عبد القادر، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ص ۵۳ و ۵۴.

[23]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج ‏1، ص 16 ‏.

[24]. بنیادگرایی و سلفیه، ص ۷۱ و ۷۲.

[25]. همان، ص ۷۷.

[26]. همان، ص ۷۸.

[27]. همان، ص ۷۹.

[28]. همان، ص ۷۹ و ۸۰.

[29]. ر.ک: اله بداشتی، علی، شناخت سلفيه (معنا شناسى، تاريخچه پيدايش و تحولات آن)، ص 115، برگرفته از: رضاپور، عبدالرحیم،  رساله دکتری، (شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه).

[30]. مشعبی، عبدالمجید بن سالم، منهج ابن تیمیة فی مسألة التکفیر، ص ۳۵۱ – ۴۶۳.

[31]. رضوانی، علی‌اصغر، وهابیان تکفیری، ص ۱۱۴ – ۱۲۲.

[32]. علی‌پور گرجی، محمود و شعبانی‌کیا، شادی، «سلفی‌گری از معنا تا برداشت‌های نادرست مبانی»، ص ۱۶۵.

[33]. ر ک: آثار ابن تيميّه مانند« منهاج السّنة» و رسائل خطى ابن تيميّه مجموعه 91 از نسخه‏هاى عكسى مجمع علمى اسلامى؛  عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احياى دين‏، ج 2، ص 160‏.

[34]. طه، ۵.

[35]. علی‌زاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت، ص ۶۱ – ۶۲.

[36]. ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، دارالفکرالعربی، ص ۵۲۹.

[37]. انبیاء، ۲۲.

[38]. سایت ویکی فقه.

[39]. پاکتچی، احمد و هوشنگی، حسین، بنیادگرایی و سلفیه، ص ۳۳.

[40]. مغنیه، محمد جواد، هذه هی الوهابیة، ص ۷۴ – ۷۶.

[41]. امین، سید محسن، کشف الإرتیاب فى أتباع محمد بن عبد الوهاب، ص ۱۵ و ۳۳.

[42]. کرمی چرمه، کامران، سلفی‌گری و خاورمیانه عربی، ص ۲۶ – ۲۹.

[43]. داعش اعلام خلافت کرد، بولتن نیوز، ۹ تير ۱۳۹۳ ش.

[44]. ر ک: جنایات داعش: روز شمار ۸۳ جنایت داعش در سراسر جهان، پایگاه اطلاع رسانی پیام آفتاب، ۱۵ تیر ۱۳۹۶.

[45]. فیروزآبادی، سید حسن، تکفیری‌های داعش را بهتر بشناسیم، ص ۵۵.

[46]. پورحسن، ناصر و سیفی، عبدالمجید، «تقابل نئوسلفی‌ها با شیعیان و پیامدهای آن بر اتحاد جهان اسلام»، ص ۱۸ – ۲۰.