کپی شد
نسخ تلاوت در قرآن
بیشتردانشمندان اهل سنت بر این باور هستند كه بخشى از آيات، در قرآن ضبط نشده و از قرائت ساقط شده است و اينگونه آيات را نسخ شده مىنامند؛ بنابراين، تلاوت قسمتى از آيات قرآن نسخ شدهاست. اينان برای سخن خود، روایاتی را كه دلالت مىكند: «در عصر پيامبر قرآن ديگرى بوده»، شاهد و گواه مىگيرند؛ بر این اساس در اينجا لازم است قسمتى از اين روايات مورد بحث و بررسى قرار گیرد تا صحت و سقم آنها روشن شود؛ زیرا پذيرفتن اين روايات كه دلالت بر نسخ تلاوت مىكند، مستلزم پذيرفتن مسئله تحريف است.
اما روايات نسخ تلاوت:
- ابن عباس نقل نمودهاست كه عمر در بالاى منبر گفت: خداوند، محمد (صلی الله علیه و آله) را بهحق فرستاد و بر وى كتابى نازل نمود. از جمله آياتى كه خداوند نازل نموده، آيه رجم است كه ما آن را خوانديم و فهميديم و بر طبق همان آيه بود كه رسول خدا زناكننده را سنگسار نمود و بعد از وى ما نيز همين روش را پيش كشيديم، ولى مىترسم كه دورانى بر اين امت بگذرد كه گويندهاى بگويد: بهخدا سوگند! آيه رجم را در قرآن پيدا نمىكنم و بهوسيله ترک نمودن حكمى كه خدا فرستاده است، بهضلالت بيفتند.
آنگاه عمر گفت: آرى، حكم رجم در كتاب خدا براى هر مرد و زنى كه با داشتن همسر زنا كند، ثابت است و از آياتى كه ما در قرآن مىخوانديم، اين آيه بود: «لا ترغبوا عن آبائكم فانّه كفر بكم ان ترغبوا عن آبائكم»،[1] يا بدين صورت بود كه: «انّ كفرا بكم أن ترغبوا عن آبائكم».[2]
سيوطى مىگويد: ابن اشته در كتاب المصاحف از ليث بن سعد چنين آوردهاست: اول كسى كه قرآن را جمعآورى نمود، ابو بكر بود و زيد براى وى نوشت، عمر نيز آيه رجم را آورد تا در قرآن ضبط شود، ولى چون تنها بود، شاهد و گواهى بر آيه بودن آن نداشت؛ لذا زيد نپذيرفت و ضبطش نكرد.[3]
آیتالله خوئی میگوید: آيه رجمى كه از عمر وارد گرديد و از وى پذيرفته نشد، بهچند صورت نقل شده است:
صورت اول: «اذا زنى الشّيخ و الشّيخة فارجموهما البتّة نكالا من اللّه و اللّه عزيز حكيم».[4] صورت دوم: «الشيخ و الشّيخة فارجموهما البتّة بما قضيا من اللّذّة». صورت سوم: «انّ الشّيخ و الشّيخة اذا زنيا فارجموهما البتّة». بههر صورت در قرآنى كه فعلا در دسترس مسلمانان است، آيهاى كه حكم رجم از آن استفاده شود، وجود ندارد و اگر اين روايت صحيح باشد، لابد آيه رجم از قرآن ساقط شده است.
- طبرانى با سند موثق و مورد اعتماد از عمربنخطاب نقل نموده كه قرآن داراى يک ميليون حرف است،[5] در حالى كه قرآن موجود، به يک سوم آن هم نمىرسد. پس بنابراين روايت، بيش از دو ثلث قرآن از بين رفته است.
- همچنین ابن عباس از عمر نقل مىكند: خداوند، محمد (صلی الله علیه و آله) را مبعوث كرد و با وى كتابى فرستاد كه آيه رجم جزء آيات آن بود و طبق مضمون همان آيه، رسول خدا زنا كننده را سنگسار نمود و ما نيز بعد از وى بههمين روش عمل كرديم. سپس عمر گفت: ما در قرآن اين آيه را مىخوانديم «و لا ترغبوا عن آبائكم فانّه كفر بكم».[6]
- نافع نقل مىكند كه ابن عمر مىگفت: حتما از شماها كسانى خواهند گفت كه من همه قرآن را فرا گرفتهام، ولى او چه مىداند كه همه قرآن كدام است؛ زيرا قسمت زيادى از قرآن از بين رفتهاست، اين است كه بايد بگويد: من از قرآن آنچه را كه در ظاهر وجود دارد، فرا گرفتهام.[7]
- عروة بن زبير از عايشه نقل مىكند كه او مىگفت: در دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سوره احزاب، دويست آيه خوانده مىشد، ولى چون عثمان قرآنها را نوشت، از آن سوره بهجز آنچه فعلا موجود است، بهدست ما نيامد.[8]
- حميده دختر ابو يونس نقل مىكند: پدرم هشتاد سال داشت، اين آيه را از مصحف عايشه براى من چنين خواند: «انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ يا ايّها الّذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليما و على الّذين يصلون الصّفوف الاوّل». حميده مىگويد: اين جريان در وقتى بود كه هنوز عثمان قرآنها را تغيير نداده بود.[9]
- ابو حرب بن اسود از پدرش نقل مىكند كه ابو موسى اشعرى از قراء بصره دعوت نمود. سیصد نفر كه همه از قاريان قرآن بودند، در نزد وى حاضر گشتند. ابو موسى خطاب به آنان چنين گفت: شما مردان نيک و قاريان اهل بصره هستيد، قرآن بخوانيد و آرزوها را طولانى نكنيد تا قلب شما را قساوت فرا نگيرد؛ چنان كه امتهاى گذشته در اثر آرزوهاى دور و دراز كه در دلهايشان جا داده بودند، به بيمارى قساوت قلب مبتلا شدند. آنگاه گفت: ما در قرآن سورهاى مىخوانديم كه از نظر طولانى بودن و شدت لحن آياتش، آنرا مانند سوره برائت مىدانستيم و من آن سوره را فراموش كردهام، بهجز اين آيه كه خداوند مىفرمايد: «لو كان لابن آدم واديان من مال لابتغى واديا ثالثا و لا يملأ جوف ابن آدم الّا التّراب».[10] همچنین سورهاى را در قرآن مىخوانديم كه شبيه يكى از «مسبحات» بود و آن را نيز فراموش كردهام و تنها اين آيه را بهياد دارم: «يا ايّها الّذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتكتب شهادة فى اعناقكم فتسألون عنها يوم القيامة».[11]
- زر مىگويد که ابى بن كعب به من گفت: زر! سوره احزاب را چند آيه مىدانى؟ گفتم: هفتاد و سه آيه، گفت: نه، بلكه اين سوره مانند بقره يا بيشتر از آن بود.[12]
- ابو ربیع از ابن وهب و او از یونس از ابن شهاب نقل مىكنند كه وى گفت: بهما رسيده است كه قرآن بيشتر از آن چه در دست ما است، نازل شده بود، ولى علما و قاريان كه حافظ قرآن بودند، در جنگ يمامه كشته شدند و در نتيجه قسمت زيادى از قرآن كه نوشته نشده بود، بهدست ما نرسيد.[13]
- عمر از عايشه نقل مىكند كه وى مىگفت: اين آيه نيز جزء آيات ديگر قرآن بود: «عشر رضعات معلومات يحرمن».[14] سپس اين آيه با آيه «خمس معلومات» نسخ شد و هر دو آيه حتى بعد از در گذشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نيز تا مدتى در كنار ساير آيات قرآن خوانده مىشد.[15]
- مسور بن مخرمة نقل مىكند كه عمر بن عبد الرحمان بن عوف گفت: آيا تو نيز آيه «ان جاهدوا كما جاهدتم اوّل مرّة»[16] را در قرآن پيدا نمىكنى همانطور كه ما پيدا نمىكنيم؟! عبد الرحمان در پاسخ عمر گفت: اين آيه نيز مانند آيات ديگرى از بين رفته است.[17]
- ابو سفيان كلاعى مىگويد: مسلمة بن مخلد انصارى روزى به آنان گفت: از آن دو آيهاى كه جزء قرآن بوده، ولى در قرآن ضبط نشده است، بهمن خبر دهيد! هيچيک از آنان، حتى ابو الكنود سهد بن مالک نيز كه در ميان آنها بود، نتوانست آن دو آيه را بخواند. ابن مسلمة اين دو آيه را خواند: «انّ الّذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه باموالهم و انفسهم ألا ابشروا انتم المفلحون» «و الّذين آووهم و نصروهم و جادلوا عنهم القوم الّذين غضب اللّه عليهم اولئك لا تعلم نفس ما أخفى لهم من قرّة أعين جزاء بما كانوا يعملون».[18]
همچنین با اسنادى چند آمده است كه دو سوره به نام سوره «خلع» و سوره «حفد» در مصحف ابن عباس و ابى بن كعب وجود داشته كه برخی از آيات آن دو سوره عبارتند از: «اللّهمّ انّا نستعينك و نستغفرك و نثنّى عليك و لا نكفرك و نخلع و نترك من يعجزك». «اللّهمّ ايّاك نعبد و لك نصلّى و نسجد و اليك نسعى و نحفد نرجو رحمتك و نخشى عذابك انّ عذابك بالكافرين ملحق».[19]
اينها برخى از رواياتى بود كه با آنها بهنسخ تلاوت پارهاى از آيات، قرآن استدلال شده بود.
Snarere kan brugen af kirurgiske antigener til vækst eller til brug som mad ikke overvejes på grund https://denmarkrx.com/levitra-with-dapoxetine-uden-recept.html af dens variation.
در اين مورد روايات ديگرى نیز وجود دارد كه ذکر همه آنها موجب اطاله کلام میشود.
پاسخ: نسخ تلاوت قسمتى از آيات قرآن و اسقاط آن از قرائت، عينا همان تحريف و تنقيص قرآن مىباشد. همانطور كه تحريف قرآن مورد قبول نیست، نسخ تلاوت نيز خالى از اشكال نخواهد بود؛ زيرا اين نسخ يا بهوسيله خود پيامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، يا بهوسيله افرادى كه بعد از وى زعامت و رياست مسلمانان را بهدست گرفتند. در اینجا دو نظریه وجود دارد:
- وقوع نسخ از خود پيامبر (صلی الله علیه و آله): این نظریه محتاج به دليل و گواه قطعى است و با اين روايات متزلزل نمىتوان آن را اثبات نمود؛ زيرا بهعقيده تمام دانشمندان، قرآن با خبر واحد یا هر خبری قابل نسخ نيست و عدهاى از آنان در كتب اصول و كتب ديگر بر اين مطلب تصريح نمودهاند،[20]
با اين حال و با در نظر گرفتن نظريات دانشمندان، چگونه مىتوان با چنين رواياتى كه مجموع آنها خبر واحد مىباشد، وقوع نسخ را بهخود پيامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داد؟ علاوه بر اين، نسبت نسخ بهخود پيامبر، با مضمون روايات ديگر مخالف است كه مىگويند، اسقاط پارهاى از آيات، بعد از پيامبر واقع شده است.
- نسخ تلاوت، بعد از پيامبر (صلی الله علیه و آله)، بهوسيله حاكمان و حكومتهاى وقت: اين همان عقيده به تحريف قرآن است كه هر كس بهاين معنا معتقد باشد، در واقع به تحريف قرآن معتقد است؛ بنابراين بیشتر دانشمندان اهل سنت كه به نسخ تلاوت معتقدند، بدون توجه، مسئله تحريف را نيز پذيرفتهاند. اعم از اينكه حكم آن آيهها نيز نسخ شود يا نشود. چنان كه عدهاى از علما و اصوليين اهل سنت در اين حكم؛ كه آيا شخص جنب مىتواند آياتى را كه تلاوت آنها نسخ شده است، بخواند يا نه و آيا شخص بدون وضو مىتواند بهآن آيات دست بزند يا نه؟ ترديد كردهاند. عدهاى نیز از آنها در اين باره كه قرائت و لمس نمودن آيات نسخ شده، براى اين افراد جايز نيست، حكم قطعى دادهاند.
جاى تعجب اين است كه عدهای از علماى اهل سنت، چنين نسبتی را مردود و علماى خودشان را از اين عقيده تبرئه كردهاند. حتى آلوسى مرحوم طبرسى را كه قول به تحريف را تنها به حشويه نسبت داده، تكذيب مىكند و مىگويد: هيچيک از علماى اهل سنت، عقيده به تحريف نداشته است.
اعجابانگيزتر اين كه، او عقيده به تحريف را به علما و دانشمندان شيعه نسبت مىدهد و مىگويد: از ظاهر گفتار علماى شيعه، عقيده به تحريف استفاده مىشود، تا آنجا كه طبرسى مجبور شده به مقام دفاع از آنان برآيد و عقيده فاسدشان را پرده پوشى كند.[21]
در صورتى كه علما و محققان شيعه تحريف قرآن را شديدا انكار نموده و عدم تحريف در ميان آنان از مسائلى است كه مورد اتفاق و اتحاد علماى شيعه مىباشد.[22]
[1]. از پدرانتان اعراض نكنيد؛ زيرا اعراض نمودن از پدران با كفر يكسان است.
[2]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور في تفسير المأثور، ج1، ص 10.
[3]. سیوطی، جلال الدین، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 210.
[4]. اگر پيرمرد و يا پيرزنى زنا كند، حتما سنگسارش كنيد كه عقوبتى است از سوى پروردگار و خداوند عزيز و حكيم.
[5]. الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 243.
[6]. باقلانى، ابو بكر محمد بن الطيب، الإنتصار للقرآن، ج1، ص 407؛ الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 664.
[7]. الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 662.
[8]. همان.
[9]. همان، 662 و 663.
[10] . اگر پسر آدم دو دشت پهناور پر از ثروت داشته باشد، آرزوى دشت سومى را خواهد نمود و شكم پسر آدم را به جز خاک، چيزى پر نخواهد كرد، همان، 663.
[11]. ای كسانى كه ايمان آوردهايد، چرا آنچه را كه عمل نمىكنيد، مىگوييد كه گفتار بىعمل، شهادتى عليه شما نوشته مىشود و روز قيامت مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهيد گرفت. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 664.
[12]. الدر المنثور في تفسير المأثور، ج 5، ص 18.
[13]. سجستانى، ابو بكر بن ابى داود، كتاب المصاحف، ص 100.
[14] . ده بار شير خوردن كه معلوم و حتمى باشد نشر حرمت مىكند (موجب حرمت میشود).
[15]. الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 651.
[16]. اگر جنگيديد! همان طور كه دفعه اول جنگيديد.
[17]. الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 664.
[18]. كسانى كه ايمان آوردند و هجرت كردند، در راه خدا با جانها و ثروتهاى خويش جهاد نمودند، مژده باد بر شما كه رستگارانيد. و كسانى كه به آنان جا دادند و كمكشان نمودند و در برابر افراد مورد غضب خداوند از آنان دفاع نمودند، آنها كسانى هستند كه هيچ كس نمىداند چه نعمتهايى كه سبب روشنايى چشم است براى آنان آماده گرديده است اين نعمتها، جزا و پاداش اعمالى است كه آنها انجام دادهاند، خویی، سید ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 205.
[19]. پروردگارا! ما از تو استعانت مىجوييم و بر تو استغفار مىكنيم و به تو ثنا مىگوييم و بر تو كفر نمىورزيم و كسانى را كه تو را معصيت كنند، ترك نموده، از خود دور مىكنيم. پروردگارا! به تو عبادت مىكنيم و براى تو نماز مىخوانيم و سجده مىكنيم و براى تو كوشش نموده و به تو پناه مىآوريم، به رحمت تو اميدواريم و از عذاب تو ترسان زيرا عذاب تو به كفار شامل است، الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 664.
[20]. محمد سالم ابو عاصى، علوم القرآن عند الشاطبي، ص 125.
[21] . آلوسى، سيد محمود، روح المعانى، تحقيق: على عبدالبارى عطية، ج 1، ص 24.
[22]. برگرفته از (با دخل و تصرف): خوئى، سيد ابو القاسم، البيان في تفسیر القرآن (بيان در علوم و مسائل كلى قرآن)، مترجم: هاشم زاده هريسى، هاشم/ نجمى، محمد صادق، ص 256 – 261.