کپی شد
نزاریه پس از سقوط الموت
این دوره که تا حال حاضر ادامه دارد، خود به سه دوره دیگر تقسیم میشود:
1- دو قرن نخست
در حمله مغول به الموت، امامت و جامعه نزاری ایران در طی سالهای 654 تا 655 ق به کلی از میان نرفت؛ بلکه گروههای پراکندهای از نزاریه همچنان در دیلم و قهستان باقی ماندند و شمار بسیاری از نزاریان خراسانی که از تیغ مغول رهایی یافته بودند، نیز به نواحی مجاور در افغانستان و سند مهاجرت کردند. جماعت نزاریه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدیدترین وجهی تقیه کند و به تدریج هویت واقعی خود را در پوشش ظاهری تصوف کتمان نماید؛ لذا این دوره مبهمترین و تاریکترین دوره از تاریخ نزاریان است.[1] علیرغم قتل عامهای مغولان، دستگاه رهبری نزاری توانست پسر و جانشین منصوصِ رکنالدین خورشاه؛ آخرین امام الموت، که «شمس الدین محمد» و اولین امام دوره بعد از الموت باشد را پنهان و مخفی سازد. او به وسیله عدهای از بزرگان نزاری به آذربایجان برده شد. در آن جا بزرگ شد و در لباس پیشهور و قلابدوز پنهانی میزیست. او در حدود سال 710 ق، بعد از تقریبا نیم قرن امامت در آذربایجان درگذشت.[2]
قاسمیه و مؤمنیه
پس از مرگ شمس الدین محمد، بین فرزندانش «قاسم شاه» (برادر کوچکتر) و «مؤمن شاه» (برادر بزرگتر)، بر سر جانشینی پدرشان اختلاف افتاد. عدهای از نزاریه جانب قاسم شاه را گرفتند که به آنها «قاسمیه یا قاسم شاهی» میگفتند، و گروهی دیگر که از مؤمن شاه حمایت کردند، «مؤمنیه» نام گرفتند. فرقه مؤمنیه را «محمدشاهی» نیز گفتهاند.[3]
عاقبت فرقه مؤمنیه
امیر محمد باقر؛ آخرین و چهلمین امام فرقه مؤمنیه بود. آخرین تماس او با پیروانش در شام در سال ۱۲۱۰ق بوده است. جامعه نزاری شام، از امامان محمدشاهی تبعیت کرده بود، اما پس از آنکه جستوجو برای یافتن کسی از جانشینان امیر محمد باقر که در شهر اورنگ آباد هند اقامت گزیده بود،[4] به نتیجهای نرسید، در سال ۱۳۰۴ق، اکثریت نزاریان محمدشاهی شام، تبعیت خویش را به سلسله قاسمشاهی، که در آن موقع امامشان «آقاخان سوم» بود منتقل ساختند. تنها اعضای بازمانده از گروه محمد شاهی، اکنون در شام زندگی میکنند و در انتظار امام غایب خود هستند، محمد شاهیان شام در مسائل و امور فقهی خود از مذهب شافعی پیروی میکنند.[5]
2- دوره تجدید حیات انجدان
در این دوره، که دو قرن ادمه یافت، امامان قاسم شاهی، که در انجدان محلات مستقر شده بودند، با صوفیان نعمتاللهی در ایران روابط بسیار نزدیکی برقرار کردند. آنها کوشیدند تا سلطه و نظارت خود بر جماعات نزاری بیرون از ایران را نیز گسترش دهند، جماعاتی؛ مانند نزاریان شام، آسیای مرکزی و هند که بسیاری از آنها تا این زمان یا به محمدشاهیان گرویده بودند و یا تابع سلسله موروثی پیران خود شده بودند.[6]
3- دوره آقاخانها
این دوره از نیمه قرن سیزدهم تا کنون است که امامان نزاری قاسم شاهی در دنیای خارج به نام «آقاخان» شناخته شدند.[7] در وجه این نامگذاری گفته شده: چهل و پنجمین امام نزاری به نام «شاه خلیل اللّه» در سال ۱۱۵۳ق در شهر کرمان متولد شد، او بعد از پدرش در سال ۱۱۹۴ق به امامت رسید و پس از به امامت رسیدن، به یزد سفر کرد. پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعی که میان پیروان او و شیعیان اثنا عشری در سال ۱۲۳۳ق اتفاق افتاد، کشته شد.[8] همسر شاه خلیل الله و مادر حسنعلی شاه (امام چهل و ششم)، به دربار قاجار برای دادخواهی شکایت برد. فتحعلی شاه قاجار برای دلجویی از آنها، بر املاک حسنعلی شاه در محلات افزود. علاوه بر آن یکی از دختران خود را به ازدواج او درآورد و همچنین بعد از منصوب کردن وی به حکومت قم، لقب افتخاری «آقاخان» را به او عطا کرد.[9] از این زمان حسنعلی شاه به نام «آقاخان محلاتی» معروف شد و عنوان آقاخان به صورت موروثی در میان امامان نزاری پس از او باقی ماند.[10]
آقاخان مقر خود را به زادگاهش محلات منتقل کرد و آن شهر، مرکز امامت اسماعیلیان بود که از اطراف و اکناف برایش خمس و زکات میفرستادند.[11] وی پس از چندی به دلیل نامساعد بودن شرایط، ایران را به قصد هند ترک کرد و در آنجا دولت انگلیس از وی حمایت کرد[12] و از او رسماً درخواست کرد تا برای حل اختلاف بین دولت انگلستان و امرای قبایل سند، وساطت کند، او پذیرفت و این درگیریها تمام شد. دولت بریتانیا از او خواست تا در سند بماند، اما نپذیرفت. وی بعد از نقل مکان به شهرهای مختلف هند، سرانجام بمبئی را مرکز فعالیت و دعوت خود قرار داد. او از طرف آن دولت لقب «سِرْ» دریافت کرد.[13]
آقاخانها در این دوره علاوه بر تثبیت و تحکیم رهبری خود در میان جامعه نزاریان به اصلاح وضعیت اقتصادی و اجتماعی پیروان خود پرداختند، به ویژه آنانی که در شبه قاره هند و سواحل شرقی آفریقا میزیستند.[14]
اکنون جماعت چند میلیونی اسماعیلیان نزاری قاسم شاهی، عمدتا در کشورهای آسیایی؛ مانند هند، پاکستان، بنگلادش، چین (در یارکند و کاشغر)، افغانستان، ایران، سوریه و تاجیکستان (خاصه بدخشان)، و در کشورهای آفریقایی، خاصه کنیا و تانزانیا، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبی پراکنده هستند.
در شبه قاره هند، خوجه های نزاری[15] عمدتا در نواحی سند، کاچ، گجرات و بمبئی زندگی می کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهی در نواحی چیترال، گلگیت و هونزا در شمال جامو و کشمیر، و شمال غرب پاکستان یافت می شوند که در منطقه با نام محلی «مولایی» شهرت دارند. افزون بر آن، از حدود سال 1970 م، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز آفریقا به کشورهای غربی، خاصه آمریکای شمالی و انگلستان مهاجرت کرده اند، در نتیجه، اسماعیلیان نزاری پیرو آقاخان اکنون متعلق به یک جامعه بین المللی و بسیار پراکنده با نژادها و زبانهای مختلفند که تنها از لحاظ اصول عقاید مذهبی و میراث تاریخی فرقهای، صاحب وجوه مشترکی هستند.[16]
هم اکنون، «کریم»؛ آقاخان چهارم و امام چهل و نهم، رهبری نزاریان را از 1376 ق/ 1957 م، تا به حال بر عهده دارد و مقر او در اگلُمان نزدیکی شهر پاریس است.[17]
عقاید فرقه آقاخانیه
عقاید این فرقه درباره خداشناسی و نبوت، همان اعتقادات اسماعیلیان پیشین است، اما درباره امامت معتقدند که امام باید حاضر و ظاهر باشد، در غیر این صورت در حق پیروان خود ظلم کرده است.
احکام و فرامین هر امامی تا زنده است ارزش دارد و باید مورد امتثال قرار بگیرد، اما همین که از دنیا رفت، دستورهای امام وقت، جایگزین فرامین امام گذشته میگردد.[18] همچنین معتقدند نور و روح حضرت علی (علیهالسلام) در تمامی امامان اسماعیلی حلول کرده است و به هر یک پس از دیگری منتقل میشود.[19] به جهت این عقیده، به امام وقت خود، کریم آقاخان نسبت روحانی میدهند و او را مانند آباء و اجدادش، جلوگاه صفات حضرت علی (علیه السلام) میدانند.[20]
کلید واژه: وضعیت نزاریان پس از فتح الموت، فرقه قاسمیه، فرقه مؤمنیه، آقاخانیه، آقاخان محلاتی، عقاید فرقه آقاخانیه
[1]. جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 699.
[2]. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدره ای، فریدون، ج 1، ص 509 و 510.
[3]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص ۵۱۰ و 511.
[4]. تامر، عارف، الامامة فی الاسلام، ج ۱، ص ۱۰۶.
[5]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص۵۶۰ و ۵۶۱.
[6]. همان، ص 499، 500 و 521.
[7]. همان، ص 500؛ دفتری، فرهاد، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ترجمه: بدرهای، فریدون، ج ۱، ص ۲۲۴.
[8]. غالب، مصطفی، تاریخ الدعوة الاسماعیلیه، ج ۱، ص ۳۱۸.
[9]. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، همان، ص ۲۶۷.
[10]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص 500، 576 و620 تا 623.
[11]. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، همان، ص۳۲۱.
[12]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص ۵۸۱ و ۵۸۲.
[13]. تاریخ الدعوة الاسماعیلیه، ج ۱، ص ۳۲۲؛ برگرفته از ویکی فقه.
[14]. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص 500.
[15]. جامعه نزاری هند معمولا از آنها به خوجه یاد می شود. ر.ک: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان، ص 498 و 499.
[16]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 701.
[17]. ر.ک: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، همان،ص 620 – 623؛ سایت پژوهه.
[18]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج ۱، ص ۷۸ و ۷۹.
[19]. غالب، مصطفی، الدررالثمینة تعالیم و ارشادات آقاخان، ج ۱، ص ۱۱.
[20]. لغت نامه دهخدا، ج ۱، ص ۷۷.