کپی شد
موافقان حکومت عثمانی
حکومت عثمانی نیز مانند دیگر حکومتها از افراد، شخصیت ها، گروه ها و حکومت ها موافقانی داشته که به برخی از آنها اشاره میشود.
متفکر و اندیشمند و نابغه جهان اسلام؛ سیدجمال الدین اسدآبادی در مقابل تهاجم ویرانگر و سلطه همه جانبه غرب و در به راه انداختن نهضت بازگشت به خویشتن، چه بسا خواهان اقتدار خلافت بود و به ملتهای مسلمان هشدار میداد تا در برابر یورش بیرحمانه سیاسی و فرهنگی غرب مقاومت نشان دهند و در همین حال دین خود را از خرافاتی که در طی قرون با آن آمیخته شده بود پاک کنند و به اسلام و قرآن برگردند. او ماهیت استعمار و شیوههای رنگارنگ و پرفریب آن را به مسلمانان شناسانده و درصدد تشکیل جبهه سراسری مسلمانان برآمد.
سیدجمال برای اتحاد جهان اسلام به نقاط مختلف جهان اسلام از جمله استانبول سفر کرد. او در مجله «عروةالوثقی» که در پاریس انتشار داده بود، مسلمانان را در مقابل سلطه همه جانبه استعمار غربی و در رأس آن انگلیس، به وحدت و یکپارچگی با رویکرد به اسلام اصیل دعوت میکرد. سیدجمال از این طریق تلاش میکرد تا جلوی ناامیدی مسلمانان را گرفته و آنان را از اعتماد به نفس برخوردار سازد.
به نظر سیدجمال، با شرایطی که بر جهان اسلام حاکم بود، تنها خلافت عثمانی میتوانست با حذف کاستیهایش، محور اتحاد جهان اسلام باشد؛ مسلمانان با پشتوانه این قدرت عظیم و با وحدت و انسجام، با اخذ نکات قوت تمدن غرب و احیای ماهیت اسلامی میتوانستند دست به مبارزه علیه امپریالیسم غرب بزنند.
از دیگر موافقان حکومت عثمانی، محمد عبده و شاگردش رشید رضا هستند.
تلاش و کوشش سید جمال و محمد عبده سبب شد که در جهان غرب و در اوایل قرن بیستم، بسیاری از ادامهدهندگان خط «بازگشت به اسلام» قدعلم کنند. یکی از چهرههای برجسته آنها رشیدرضا، شاگرد عبده بود. او با این که اندیشههای دینی و سیاسیاش عاری از اشتباه نبود، به منظور بازگشت به صدر اسلام، جنبش سلفیه را پایهگذاری کرد و بیشتر نظریههای سیدجمال و عبده را با عناوین و شکلهای گوناگون بازگو کرد. رشیدرضا یکی از طرفداران ادامه نهاد خلافت بود و آن را سدّی بزرگ بر سر راه پیشرفت استعمار و غربزدگی میدانست. رشیدرضا طرفدار انترناسیونالیسم[1] اسلام و مخالف سرسخت مکتب ناسیونالیسم[2] بود؛ از این رو، دو گروه با وی به مخالفت برخاستند: اول: روشنفکران فرنگی مآب و دوم: ناسیونالیستهایی؛ همچون مصطفی کامل و هواداران حزب وطنی.[3]
[1]. ارکان اندیشه انترناسیونالیسم عبارت است از: الف) طرفداری از وحدت ملتها. ب) (سیاسی) مرام و مسلکی که هدف آن همکاری و همبستگی ملتهای جهان برای رفاه و سعادت عمومی و حفظ صلح جهانی است. ج) (اقتصاد) برنامه یا عملی که با همکاری بینالمللی به اجرا درآید. سایت لام تا کام.
[2]. مفهوم ناسیونالیسم nationalism در لغت عبارت است از: ملیگرایی، وطنپرستی و استقلالطلبی. این واژه در معنای اصطلاحی، عمدتاً دو نوع کاربرد دارد: الف) ناسیونالیسم: یعنی معتقد به یک مکتب و گرایش فکری به برتری نژاد و ملّت و حاکمیت آن نسبت به نژادها و ملتهای دیگر جهان. ب) ناسیونالیسم (اصل ملّیت): از ترکیب سه عنصر «حق آزادی ملل، حق استقلال ملل و حق حاکمیت آنها بر سرنوشت خود»، شکل میگیرد. در این نگاه، ناسیونالیسم عبارت است از نهضتی که از آزادی و استقلال یک ملّت در برابر رژیم استبدادی و تجاوز خارجی حمایت میکند. در هر صورت تفكّر و گرايش هاي ناسيوناليستي بر مبناي جداي دين از سياست استوار است و به جاي ارزشهاي اسلامي، صرفاً به منافع و خواست «ملّت» توجّه دارند، بنابراين، در تقابل ميان ارزشهاي اسلامي و خواست ملّي، از ارزشهاي اسلامي صرفنظر ميكنند.، برگرفته از سایت پاسخ، وابسته به مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علمیه قم.
[3]. نقوی، علی محمد، جامعه شناسی غربگرایی، ج ۱، ص ۱۰۵ – ۱۰۷؛ برگرفته از سایت ویکی فقه.