کپی شد
مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نگاه اهل سنت
در زمينه مهدويت، مسائل و مواردى بين شيعه و اهل سنت اتفاقى است و از آنجا كه روايات در مصادر حديثى مورد اتفاق و قبول اهل سنت است؛ لذا به عنوان نظر مذاهب اسلامى از آن ياد مىشود. يكى از موارد اتفاق بين شيعه و سنى در قضيه مهدويت، اتفاق بر اصل آن قضيّه است. امت اسلامى -مگر عده کمى از غربزدگان و روشنفكرنمايان؛ مثل احمد امين مصرى و شاگردانش- بر اين مسأله اتفاق دارند كه در آخرالزمان شخصى به نام مهدى، از ذريه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله)، از اولاد حضرت زهرا (عليها السلام)، ظهور كرده، زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد و… .
شيخ ناصرالدين البانى وهابى مىگويد: «عقيده به خروج مهدى (عليه السلام)، عقيدهاى است ثابت و متواتر كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) رسيده و ايمان به آن واجب است؛ زيرا اين عقيده از امور غيبى است كه ايمان به آن از صفات متقيان در قرآن شمرده شده است…».[1]
همچنين عبدالمحسن بن حمد عباد؛ استاد دانشگاه مدينه منوّره مىگويد: «تصديق و اعتقاد به قضيه مهدويت، در زمره ايمان به رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) است؛ زيرا از آثار ايمان به پيامبر (صلى الله عليه و آله)، تصديق او در امورى است كه به آن خبر داده و داخل در ايمان به غيبى است كه خداوند متعال مؤمنان را به جهت ايمان به آن مدح كرده است؛ آنجا كه مىفرمايد: «الم* ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ…»؛[2] «الف، لام، ميم، اين است كتابى كه در حقانيت آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است. آنان كه به غيب ايمان دارند…».[3]
تصديق به خروج مهدى (عليه السلام) داخل در ايمان به قَدرِ الهى است؛ زيرا علم خلق به مقدّرات الهى از دو طريق است: يكى وقوع شىء و ديگرى اخبار از جريانهاى گذشته يا واقعهاى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد… .[4]
در منابع حديث اهل سنت، دهها سخن از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) وارد شده كه در آن به صراحت، ذكر مهدى (علیه السلام) به ميان آمده است. اين احاديث به روايت دهها تن از صحابه؛ از جمله على بن ابیطالب (علیه السلام)، فاطمة زهرا (سلام الله علیها)، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، عمر بن خطاب، عبداللَّه بن مسعود، حذيفة اليمان، ابوهريره، ابوسعيد خدرى، عبداللَّه بن عمر، عبداللَّه بن عبّاس، جابر بنعبداللَّه انصارى، انسبن مالک، عمار بن ياسر، معاذبن جبل، عبدالرحمان بن عوف، امّ سلمه و عامر بن وائله در مجموعههايى روايى؛ اعمّ از كتب صحاح و سنن و مسانيد انباشته شده است. در برخى از اين احاديث به نقش سرنوشتساز و اصلاحى قيام مهدى (علیه السلام) در فرجام تاريخ تصريح شده و برخى ديگر مشتمل بر بيان اوصاف و ويژگىهاى مهدى (علیه السلام) مىباشد كه در اين گفتار تنها به ذكر برخى از آنها اشاره میشود:
- «لو لم يبق من الدّنيا الّا يومٌ طوّل اللَّه ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلًا منّى أو من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمى و إسم ابيه إسم ابى، يملأ الأرض عدلًا و قسطا كما ملئت ظلماً و جوراً».[5]
- «لا تقوم الساعة حتى يلى رجلٌ من اهل بيتى يواطئ اسمه اسمى».[6]
- «لاتقوم الساعة حتى تمتلىء الارض ظلماً و عدواناً ثم يخرج رجل من عترتى أو من اهل بيتى يملُاها قسطاً و عدلًا كما ملئت ظلماً و عدواناً».[7] [8]
و مهدی
[1]. مجله تمدن اسلامى، شماره 22، ص 643.
[2]. بقره، 1 – 3.
[3]. مجله جامعه اسلاميه، شماره 3.
[4]. رضوانى، على اصغر، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 198 – 201.
[5]. اگر از دنيا بهجز روزى نماند، خداوند آن را چندان به درازا كشاند كه مردى را از من يا اهل بيت من (ترديد از راوى حديث است) برانگيخته كه نام او همانند نام من است، زمين را از داد آكنده كرده، آنچنانكه از ستم و جور پر شده بود. ابى داوود، سنن ابى داوود، ج 2، ص 309.
[6]. هنگامه رستاخيز به پا نشود تا اينكه فردى از اهل بيتم به حكمرانى رسد كه نامش همانند من است. ترمذى، صحيح الترمذى، ج 3، ص 343، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 376.
[7]. هنگامه رستاخيز به پا نشود تا اينكه زمين را ستم انباشته، آنگاه مردى از خاندانم بپا خاسته و آن را ازعدل و داد پر كند، آنگونه كه از ستم و دشمنى پر شده بود. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 36؛ حاکم، المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 465.
[8]. فخلعى، محمد تقى، مجموعه گفتمانهاى مذاهب اسلامى، ص 226 – 228.