کپی شد
مفهوم اصطلاحی نسخ در روایات
«احادیث نسخ» روایاتی هستند که خود، ناسخ آیات قرآن باشند یا آیات ناسخ و منسوخ را نقل کنند. این احادیث، اخبار آحاد (غیرمتواتر) هستند و علماء بر این که خبر واحد نه میتواند ناسخ قرآن باشد و نه دلیل بر نسخ آیهای به آیهای دیگر، اتفاق نظر دارند.
درباره نسخ قرآن به خبر متواتر دو دیدگاه وجود دارد:
۱. برخی نسخ قرآن به خبر متواتر را جایز میدانند؛ ولی میگویند واقع نشده است. [1]
۲. برخی مانند شافعی و اکثر اهل ظاهر، نسخ قرآن به خبر متواتر را جایز نمیدانند.[2]
لازم است بدانیم مراد از نسخ در روایات چیست؟ آیا مراد معنای اصطلاحی آن است؛ یعنی از بین رفتن حکم موقتی بهوسیله حکم دیگر؟ اگر چنین باشد، این سؤال مطرح میشود که بهراستی آیا این مقدار ناسخ و منسوخ در روایات داریم؟ یا اینکه مقصود همان معنای لغوی آن است؟ بهنظر میرسد مراد از نسخ، معنای لغوی و عام آن باشد که شامل نسخ حکم و نسخ ظهور دلیل هر دو میشود؛ بدینگونه که دلیل خاص، عمومیت دلیل عام و دلیل قید اطلاق دلیل مطلق را نسخ میکند.
استاد معرفت میگوید: «ناسخ و منسوخ نزد پیشینیان، مفهومی گستردهتر از مفهوم اصطلاحی داشته است. در گذشته، هرگونه تغییر در حکم پیشین را نسخ میگفتند، که شامل تخصیصِ عموم و تقییدِ اطلاق نیز میگردید».[3]
از ابن عباس نقل شده که گفت: «چه کسی میگوید: آیه «مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»،[4] یا آیهی «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً»،[5] نسخ شده است.[6] قرطبی میگوید: این از باب نسخ اصطلاحی نیست، بلکه از باب اطلاق و تقیید است.[7]
شاطبی نیز در الموافقات مینویسد: در اصطلاحات علمای متقدم، نسخ در معنای عامی به کار رفته است که شامل عام و خاص، مطلق و مقید و مجمل و مبین نیز میشود. شاطبی پس از اشاره به حدیث ابن عباس که ذکر شد، از طریق مکی نقل نموده که وی استثنائات را از موارد نسخ بهشمار آورده است.[8]
گرچه اصطلاح نسخ در روایات به مفهومی اعم از عام و خاص و مطلق و مقید بهکار رفته است، گویا نمیتوان در همه جا این مدعا را پذیرفت. برای نمونه در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) در کنار عام و خاص، سخن از ناسخ و منسوخ بهمیان آمده است. «فالقرآنُ: عامٌ و خاصٌ، و محکمٌ و متشابهٌ، و ناسخٌ و منسوخٌ، و الراسخونَ فی العلمِ یَعلَمُونَه؛[9] قرآن، عام و خاص، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ دارد و راسخان در علم آنها را میدانند».[10]
البته ممکن است در صورتی که در کنار عامٌ و خاصٌ، و محکمٌ و متشابهٌ، مطلق و مقیّد قرار گیرد معنای خاص آن مراد باشد، امّا اگر بهتنهایی استعمال شده باشد، معنای عام آن اراده شده باشد.
[1] . خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، ص ۲۸۵ – ۳۸۱؛ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۸۱ – ۲۸۵؛ عاملی، جعفر مرتضی، حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، ص ۲۵۵؛ برگرفته از سایت ویکی فقه.
[2] ..همان
[3] . معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص 248.
[4]. شوری، 20: «کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم، اما در آخرت هیچ بهره ای ندارد».
[5]. اسراء، 18: «آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم – و بههر کس اراده کنیم – می دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد و در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است».
[6]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع للاحکام، ج 16، ص 19.
[7]. همان، «الصواب أن هذا لیس بنسخ، لان هذا خبر … أن هذا من باب المطلق و المقید و أن النسخ لا یدخل فی الاخبار».
[8]. شاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات في اصول الشریعة، تحقیق: آل سلمان، مشهور بن حسن، ج 3، ص 344؛ «و ذلک أن الذی یظهر من کلام المتقدمین أن النسخ عندهم فی الإطلاق أعم منه فی کلامِ الأصولیین، فقد یطلقون علی تقیید المطلق نسخاً و علی تخصیص العموم بدلیل متصل أو منفصل نسخًا و علی بیان المبهم و المجمل نسخاً، کما یطلقون علی رفع الحکم الشرعی بدلیل شرعی متأخر نسخاً؛ لأن جمیع ذلک مشترک فی معنی واحداً و هو أن النسخ فی الاصطلاح المتأخر اقتضی أن الأمر المتقدم غیر مراد فی التکلیف و إنما المراد ما جیء به آخراً؛ فالأول غیر معمول به والثانی هو المعمول به».
[9]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 45، باب 7؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 62، باب اختلاف الحدیث؛ «إنَّ فی أیْدِی النّاسِ حقّاً وَ باطلاً وَ صِدْقاً و کَذِباً وَ ناسِخاً و مَنْسوُخاً وَ عاماً و خاصّاً وَ محْکَماً وَ متَشابهاً و حِفْظاً وَ وَهْماً».
[10] . محتمل است، در این حدیث مقصود از عام و خاص معنای اصطلاحی و متعارف آن نباشد؛ چه اینکه گاهی مقصود از عام و خاص در روایات، لفظ عامی است که فرد خاصی از آن اراده شده است؛ یعنی ظاهرش عموم است، ولی در واقع فرد خاصی مراد است؛ مانند: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»، مائده، 55؛ ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند؛ برگرفته از سایت راسخون.