کپی شد
مخالفان ابن تیمیه
با توجه به فتواهای شاذ و مخالف مشهور ابن تیمیه، وی مورد مخالفت بسیاری از عامه و خاصه قرار گرفت. برخی از مخالفان وی عبارتند از: نصر به سلمان بن عمر منبجی از فقها و زهاد زمان خود،[1] نورالدین علی بن یعقوب بن جبریل بکری شافعی از علمای متعصب و قشری،[2] تاجالدین ابوالفضل احمد بن محمد بن عبدالکریم اسکندرانی شاذلی از بزرگان صوفیه،[3] عبدالکریم کریمالدین ابوالقاسم بن عبدالله آملی طبری،[4] جمالالدین ابوالمحاسن یوسف بن ابراهیم شافعی حورانی معروف به ابن جمله، قاضی شافعیان در دمشق،[5] کمالالدین ابوالمعالی محمد بن علی بن عبدالواحد انصاری، معروف به ابن زملکانی که نخست از هواداران ابن تیمیه بود،[6] ابوحیان محمد بن یوسف بن علی بن یوسف اندلسی نحوی از ائمه بزرگ نحو و تفسیر و حدیث روزگار خویش،[7] تقیالدین علی بن عبدالله کافی سبکی، پدر تاجالدین سبکی (مؤلف طبقات الشافعیة) و شمسالدین محمد ذهبی حافظ و محدث و مورخ بزرگ.[8]
از مخالفان دیگر او شهابالدین احمد بن یحیی کلابی معروف به ابن جهیل است.[9]
ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت میکند و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده، او را متابعت کردهاند. من در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم …؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است …» .[10]
شوکانی میگوید: محمد بن محمد بخاری در بدعتگذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه، «شیخ الاسلام» اطلاق کند، او بهخاطر همین اطلاق، کافر است.[11]
عالم جليل آية الله محسن أمين جبل عاملى میگويد: ابن تيميّة و ابن عبد الوهّاب و پيروانشان، ورود در قرقگاه توحيد را مباح كردند و پردههاى آن را پاره نموده، حجاب آن را دريدند و به خداوند تعالى چيزهائى را نسبت دادند كه لايق به مقام قدس او نيست، «سبحانه و تعالى الله عن مّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا».[12]
ابن حجر میگوید: «حاصل مطلب آن است كه براى گفتار ابن تيميّه قيمت و ارزشى نيست؛ زيرا علما به گفتار او به نظر عدم ارزش و قابليّت مطالعه و به نظر سخن دور افتادهاى مىنگرند و درباره او اعتقاد دارند كه مرد ضالّ و مضلّ (گمراه و گمراه كننده) و مرد بدعتگذار و متجاوزى بودهاست. خداوند او را به دست انتقام عدالتش بگيرد و ما را از پيمودن راهى همانند راه او بر حذر دارد و از عقيده و كردار او در پناه خود حفظ فرمايد، آمين».[13]
[1]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ۱۴، ص ۳۷.
[2]. عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنة، به کوشش: عبدالمعید، محمد خان، ج ۱، ص ۱۶۵؛ ابن رجب، شهاب الدین عبدالرحمان، کتاب ذیل علی طبقات الحنابلة، ج ۲، ص ۴۰۰.
[3]. الدرر الکامنة، ج ۱، ص ۲۹۱ و ۲۹۲.
[4]. همان، ج ۳، ص ۱۱.
[5]. همان، ج ۵، ص ۲۲۰؛ البدایة و النهایة، ج ۱۴، ص ۱۳۹.
[6]. الدرر الکامنة، ج ۴، ص ۱۹۳؛ البدایة و النهایة، ج ۱۴، ص ۳۶ و ۱۳۱ و ۱۳۲.
[7]. الدرر الکامنة، ج ۱، ص ۱۷۷و ۱۷۸.
[8]. همان، ج ۳، ص ۴۲۱.
[9]. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج ۹، ص ۳۵ به بعد.
[10]. بحوث فی الملل و النحل، ج ۴، ص ۴۲ بهنقل از عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص ۳.
[11]. شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج ۲، ص ۲۶۲؛ سایت ویکی فقه.
[12]. خداوند منزّه و برتر است از آنچه میگويند، برتري بزرگ، حسينى تهرانى، سيد محمد حسين، امامشناسى، ج 5، ص 158 و 159.
[13]. همان، ص 165و 157.