Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

محمد بن عثمان بن سعید نائب دوم

فهرست

چکیده مقاله محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید عَمری؛ دومین نائب خاص امام زمان (علیه السلام) است که در ایام غیبت صغری، به مدت تقریبا چهل سال نیابت آن حضرت را به عهده داشت. وی و پدرش؛ عثمان بن سعید عَمری از بزرگ مردانی بودند كه امام على النقى، امام حسن عسكرى و امام زمان (عليهم السلام) آنها را توثيق فرموده‏ و مورد اعتماد کامل آنها بودند.

شيخ ابو جعفر محمد بن عثمان، از قبیله بنی اسد بوده و با عنایت به احتمالی که پیرامون ولادت پدر وی؛ عثمان بن سعید داده شد (بین 195 تا 200 ق)، سال تولد محمد بن عثمان بین 215 تا 220 ق خواهد بود. محمد بن عثمان بن سعید بنابر گزارشات تاریخی در سال 305 ق از دنیا رفت.

محمد بن عثمان بن سعید از جمله مردان صالح و شایسته ای بود که با تزکیه نفس و تهذیب روح به کراماتی دست یافت و در انجام وظیفه نیابت، خدمات شایسته و فراوانی انجام داد.

 

زندگی نامه محمد بن عثمان بن سعيد

محمد بن عثمان بن سعید عمری، زندگی پرخیر و برکتی داشته است. در ادامه این مقاله به بخش هایی از حیات مبارک وی اشاره می شود.

 

نسب و خاندان محمد بن عثمان بن سعید

با فحص و جست‌وجویی که انجام شد، پیرامون نسب و خاندان محمد بن عثمان؛ نائب دوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاعات چندانی به دست نیامد. آن چه که در برخی از منابع آمده، این است که وی از تيره عرب بنى اسد و جدش عمرو بوده است، به همین دلیل پدر وی را عمری و اسدی می‌گویند. ابو نصر هبة اللَّه بن احمد كاتب؛ فرزند دختر محمد بن عثمان درباره جدش عثمان بن سعید گفته است: وى اصلا اسدى است، ولى او را به جدش منسوب داشتند و به اين نام (عمری) شهرت يافت.[1]

 

ولادت محمد بن عثمان بن سعید

در مورد تاریخ و مکان تولد محمد بن عثمان بن سعید اطلاع دقیقی در دست نیست، اما با عنایت به برخی از شواهد می‌توان پیرامون تاریخ ولادت و مدت عمر وی، گفت: با توجه به احتمالی که پیرامون ولادت عثمان بن سعید پدر محمد بن عثمان داده شد (بین 195 تا 200 قمری)؛ اگر فاصله سنی پدر و پسر را حدود بیست سال محاسبه کنیم، سال تولد محمد بن عثمان بین 215 تا 220 ق خواهد بود.

 

اسامی و القاب مشهور محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید عمری، کنیه‌اش ابو جعفر،[2] و القابش عبارت است از: «عَمْری»،[3] «اسدی»،[4]  «عسکری»،[5]  و «سمّان»[6] (روغن فروش). او در عراق به «خلّانی» معروف است،[7] و گاهی او را «کوفی»[8] نیز خوانده‌اند.

 

خانواده محمد بن عثمان بن سعید

اصحاب و یاران امامان (علیهم السلام)، معمولا بنا بر عمل به توصیه ها و فرامین دینی، ازدواج نموده و دارای همسر و احیانا فرزندانی نیز بوده اند. البته گاهی اسامی و تعداد همسر و فرزندان آنان در تاریخ ذکر شده و گاهی نیز ذکر نشده‌است.

 

همسر محمد بن عثمان بن سعید

با جست و جویی که در منابع تاریخی و حدیثی انجام شد، از نام و تعداد همسر یا همسران محمد بن عثمان بن سعید  اطلاعی به دست نیامد.

 

فرزندان محمد بن عثمان بن سعید

در جوامع روایی، رجالی و تاریخی شیعه از تنها فرزندی که از محمد بن عثمان یاد شده، دختری به نام «ام کلثوم» است. نجاشی در شرح حال «هبة الله بن أحمد بن محمد الكاتب‏، أبو نصر»، می نویسد: «وی معروف به «ابن برنيه» بوده و ذکر می شود که مادرش، أم كلثوم دختر أبي جعفر محمد بن عثمان العمري است».[9]

از ام کلثوم به مناسبت گزارش وی از حسین بن روح (نائب خاص سوم) و گزارش فرزندش از غسل امام حسن عسکری (علیه السلام) و موارد دیگر،[10] یاد شده است.

به گفته شيخ طوسى، ام كلثوم دختر محمّد بن عثمان، نقل مى‏كند كه حسين بن روح (رحمه اللّه) سال‏هاى طولانى، وكيل پدرم محمّد بن عثمان و ناظر املاک او بود و اسرار [و اوامر پنهانى‏] او را به بزرگان شيعه مى‏رساند.[11]

همچنین شیخ طوسی می گوید: ابو نصر هبة اللَّه بن احمد كاتب؛ پسر دختر ابو جعفر محمد بن عثمان عمرى (قدس اللَّه روحه) و او از استادان خود روايت نموده كه چون امام حسن عسكرى (عليه السّلام) رحلت فرمود، عثمان بن سعيد آن حضرت را غسل داد و كفن و حنوط و دفن نمود. او شخصا (از جانب امام) مأمور به اين كار شد كه در ظاهر به اين كار پردازد، و ما هم حكم به ظاهر می‌كنيم اگر كسى آن را نپذيرد ظواهر حقايق را نپذيرفته و زير پا گذارده است. توقيعات حضرت صاحب (عليه السّلام) به دست عثمان بن سعيد و فرزندش محمد بن عثمان براى شيعيان و خواص پدر امام زمان (عليهما السلام) صادر می‌گشت.[12]

 

تحصیلات و اساتید محمد بن عثمان بن سعید

نقش اساتید و تحصیلات در رشد علمی و اخلاقی فرد بر کسی پوشیده نیست. مردان بزرگی که توانستند در جامعه تأثیرگذار باشند، نوعاً نزد اساتید بزرگ، دانشمند و وارسته تحصیل نموده و به درجات علم و کمال بار یافتند. بعضی از اصحاب امامان معصوم (علیهم السلام) با توجه به ارتباطی که با آن حضرات داشتند این توفیق را پیدا کردند که مستقیما از محضر آن بزرگواران استفاده نمایند. یکی از آنها جناب محمد بن عثمان بن سعید است که موفق شد به طور مستقیم، با امام هادی، امام عسکری و به ویژه امام زمان (علیهم السلام) ارتباط داشته[13] و از محضر آن عزیزان کسب فیض نماید. وی همچنین طبعا از محضر پدر بزرگوارش؛ عثمان بن سعید نیز بهره مند شده است.

 

فرازهای زندگی محمد بن عثمان بن سعید

زندگی و حیات بابرکت جناب محمد بن عثمان بن سعید، دارای فرازهای مختلفی بوده که در ادامه به آنها اشاره می‌شود.

 

محمد بن عثمان بن سعید دربان امامان معصوم (علیهم السلام)

در بین اهل بیت و امامان معصوم (علیهم السلام) رسم بوده که برای رسیدگی بهتر به امور خود و شیعیان، «دربان» یا به تعبیر کتاب های سیره، «باب» یا «بَوّاب» داشته اند. ابن شهر آشوب می‌نویسد: دربان امام هادی (علیه السلام)، محمد بن عثمان عمری بوده است.[14] البته این مطلب در سایر کتاب های تاریخی و رجالی معروف ذکر نشده است، ولی دربانی وی به همراه پدر بزرگوارش برای امام حسن عسکری (علیه السلام)[15] و بعد از پدرش برای امام زمان (علیه السلام)[16] مطرح شده است.

 

محمد بن عثمان بن سعید وکیل امام حسن عسکری (علیه السلام)

یکی از فرازهای زندگی بابرکت محمد بن عثمان بن سعید، وکالت از جانب امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده است.

عبداللّه بن جعفر حميرى‏ نقل می کند: … احمد بن اسحاق از امام هادى (عليه السّلام) روايت كرده كه از آن حضرت سؤال كردم: با چه كسى [بعد از شما و يا به وکالت از شما] معامله كنم، و دينم را از چه كسى بگيرم و قول و حرف چه كسى را بپذيرم؟ حضرت فرمودند: عَمرى (عثمان بن سعید) مورد اطمينان من است، پس آن چه كه به تو رسانيد از جانب من رسانيده و هرچه به تو گفت از ناحيه من گفته است، حرف او را بشنو و اطاعتش كن. چون او مورد اطمينان و امانت‏دار است، و باز ابو على احمد بن اسحاق در اين خصوص به من (عبداللّه بن جعفر حميرى) خبر داد كه مثل همان سؤال را از ابا محمّد امام حسن عسكرى (عليه السّلام) پرسيده است و حضرت در جواب فرموده‏اند: عمرى و پسرش (محمد بن عثمان بن سعید) هر دو مورد اطمينان هستند، پس آن چه كه به شما رساندند از ناحيه من مى‏رسانند و آن چه كه به شما گفتند از جانب من مى‏گويند؛ بنابراين حرف آنها را شنيده و فرمانبردارشان باش، چرا كه آنها مورد اطمينان و امين هستند… .[17]

البته لازم به ذکر است که ابو جعفر محمد بن عثمان، در زمان حیات پدر بزرگوارش عثمان بن سعید، به عنوان دستيار اصلى وی، امر وکالت امام يازدهم حضرت عسكرى (علیه السلام) را انجام می‌داده است.[18]

 

محمد بن عثمان بن سعید دومین نائب خاص امام زمان (علیه السلام)

با عنایت به این ‌که امام زمان (علیه السلام) به دلیل مصالحی غیبت نمودند، غیبت آن حضرت به دو بخش کوچک و بزرگ (صغری و کبری) تقسیم می‌شود. غيبت صغرى يا دوران غيبت كوتاه امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سال 260 هجرى شروع و تا سال 329 هجرى به طول انجاميد. در اين دوران تعداد 4 نفر از خواص ياران و شيعيان امام (علیه السلام) به عنوان وكيل يا نايب خاص ایشان، پل ارتباط ميان امام و شيعيان بودند، که دومین آنها جناب محمد بن عثمان بن سعید بود.[19]

چون ابو عمرو عثمان بن سعيد رحلت نمود، پسر او ابو جعفر محمد بن عثمان، طبق دستور حضرت امام حسن عسكرى (عليه السّلام) و نص پدرش عثمان بن سعيد از جانب امام قائم (عليه السّلام) به جاى پدر نشست.[20]

شیخ طوسی در الغیبة تصریح کرده که مدت نیابت محمد بن عثمان، نزدیک به پنجاه سال بوده،[21] اما سید محمد صدر این ادعا را نادرست دانسته، چون به باور او، وفات محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ هجری اتفاق افتاده و با وفات امام حسن عسکری (علیه السلام)، ۴۵ سال فاصله دارد و از آن جا که نایب اول (پدر او) حدود ۵ سال نیابت داشته، نیابت نایب دوم، حدود چهل سال خواهد بود، نه پنجاه سال.[22]

محمد بن همام روايت نموده است: محمد بن حمويه بن عبد العزيز رازى در سال 280 هجری برای من نقل کرد که محمد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى گفت: بعد از وفات عثمان بن سعيد توقيعى به اين مضمون براى من آمد: خداوند پسر او را حفظ كند. او در زمان پدرش مورد اعتماد ما بود، خدا از او و پدرش خشنود باشد، و روح پدرش را شاد گرداند، پسرش در نزد ما مانند او است و در جاى وى نشسته است. آن چه که امر کند از جانب ما است و به فرمان ما عمل می‌كند. خداوند او را تأييد كند. پس گفته او را قبول كن و نظر ما را درباره او بدان.[23]

 

وضعیت دوره نیابت محمد بن عثمان بن سعید

از حوادث مهم دوران نیابت محمد بن عثمان، قیام صاحب زنج[24] و ظهور قرامطه است. از آن جا که صاحب زنج، نسبت خود را به زید، فرزند امام سجاد (علیه السلام) می‌رساند، بخشی از علویان به او پیوستند.[25] محققان معتقدند: صاحب زنج به دروغ خود را علوی معرفی کرد و در نسب و عمل به دور از اهل بیت (علیهم السلام) بوده است.[26] امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز صاحب زنج را به دور از اهل بیت (علیهم السلام) دانست.[27]

فرقه قرامطه به عنوان شاخه‌ای از فرقه اسماعیلیه، نیز به شیعه ارتباط داشت و این ارتباط می‌توانست مشکلاتی را برای امامیه ایجاد کند. به نقل جاسم حسین، تبلیغات قرامطه در رابطه با قیام قائم، حکومت را تحریک می‌کرد تا فعالیت‌های آنها را با غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) مرتبط بداند و آن را به عنوان مرحله آمادگی برای قیام مهدی تلقی کند. وی معتقد است توقیعی که از سوی امام زمان (علیه السلام) در لعن ابوالخطاب برای محمد بن عثمان صادر شد، ناظر به خطر قرامطه و برای نهی شیعیان از هرگونه ارتباط با آنان بوده است.[28]، [29]

 

شیوه نیابت محمد بن عثمان بن سعید

شیوه نیابت محمد بن عثمان بن سعید از امام زمان (علیه السلام) به این نحو بود که:

اولا توقيعات آن حضرت در امور مهم دينى، با همان خطى كه در زمان پدرش عثمان بن سعيد صادر می‌شد، به دست او صادر می‌شد و به شيعيان می‌رسيد.[30]

ثانیا وی دست‌یارانی در نقاط مختلف داشت که وی را در امر نیابت یاری می نمودند. در ميان آنها حسين بن روح نوبختى بود كه بعدا سومين سفير امام زمان (علیه السلام) شد.[31]

ثالثا محمد بن عثمان برای آن که بتواند وظایف نیابت را به نحو احسن انجام دهد، به گونه ای که حساسیت‌ مخالفان برانگیخته نشود، از اصل پنهان کاری استفاده می کرد. جاسم حسین می نویسد: وى فعاليت‌هاى پنهانى سازمان وكالت را ادامه مى‏داد و نقش آن را در ميان اماميه گسترش مى‏بخشيد. او مى‏كوشيد وظايف سفير اول (عثمان بن سعید) را بدون آن كه مورد آزار دستگاه عباسيان قرار گيرد دنبال كند. بدين منظور، اعتقاد عباسيان را به اين فكر كه، سفير اول آنان را رهنمون ساخته بود كه امام عسكرى (علیه السلام) بدون جانشين از دنيا رفته، مستحكم‌تر مى‏كرد، به این منظور که حكومت قانع شود كه ديگر قيامى صورت نمى‏گيرد؛ زيرا اماميه ديگر امامى ندارند كه گرد او جمع شوند و هدايت يابند و بر اين اساس از هر گونه اقدامى عليه شيعيان سست می گشتند. وی در همان حال اقدامات نائب اول را دنبال مى‏كرد و مى‏كوشيد تا وجود امام غائب (علیه السلام) را براى معتمدان اماميه اثبات كند. او اين عقيده را در ميان اماميه نشر مى‏داد كه غيبت امام با اراده الهى صورت گرفته و احاديث ائمه پيشين (علیهم السلام)، مؤيد اين معنا است و او، ابو جعفر، سفير راستين امام غائب (علیه السلام) مى‏باشد.[32]

 

محمد بن عثمان بن سعید و دیدن امام زمان (علیه السلام)

گرچه برخی از حکمت‌های غیبت امام زمان (علیه السلام) در روایات معصومان (علیهم السلام) بیان شده، امّا تمام آنها بیان نشده است، ولی هرچه که هست، موجب از دست رفتن  توفیق دیدار آن حضرت به نحو عمومی و همگانی شد، امّا در این میان عده‌ای خصوصا در ایام غیبت صغری به این توفیق نائل شده و به دیدار حضرت واصل شدند که از جمله آنان محمد بن عثمان؛ نائب دوم امام عصر (علیه السلام) است که به چند مورد اشاره می‌شود:

الف) عبداللَّه بن جعفر حمیری می‌گويد: به محمّد بن عثمان عمرى گفتم: از تو همان سؤالى را مى‏كنم كه ]حضرت[ ابراهيم (علیه السلام) از پروردگارش كرد، آن‌گاه كه گفت: «پروردگارا! به من بنما كه چگونه مرده‏ها را زنده مى‏كنى؟ گفت: مگر ايمان ندارى؟ گفت: دارم، ولى‏ مى‏خواهم دلم اطمينان يابد»،[33] پس، از صاحب الأمر مرا خبر ده، آيا او را ديده‏اى؟ گفت: آرى و گردنى چنين دارد و با دست به گردن خود اشاره كرد.[34]

ب) هم‌چنین عبداللَّه بن جعفر حميرى می‌گويد: به محمد بن عثمان عمرى گفتم: صاحب الامر را ديدى؟ گفت: آرى ديدار آخر نزد خانه خدا بود كه می‌گفت: بار خدايا، آن چه به من وعده داده اى عمل كن. [35]

ج) و نیز عبداللَّه بن جعفر حميرى می‌گويد: از محمد بن عثمان عمرى (رضي الله عنه) شنيدم که می‌گفت: امام زمان (علیه السلام) را ديدم كه در مستجار به پرده كعبه چسبيده بود و می‌گفت: بار خدايا از دشمنان من انتقام بگير.[36]

د) محمد بن عثمان عمرى روايت می‌كند كه همه (عده ای که خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) مشرف شده بودند) گفتند: حضرت امام حسن عسكرى (عليه السّلام) در خانه خود فرزندش را به ما نشان داد و در آن موقع ما چهل نفر مرد بوديم. حضرت فرمود: بعد از من، اين امام شما و جانشين من است، از وى اطاعت و پيروى كنيد و پراكنده نشويد كه در اعتقادات دينى خود به هلاكت می‌رسيد. آگاه باشید که بعد از امروز او را نخواهید دید. (این چهل نفر) گفتند: از نزد آن حضرت خارج شدیم، مدتی کوتاهی گذشت که امام حسن عسکری (علیه السلام) رحلت فرمود.[37]

 

توقیعات شریف امام زمان (علیه السلام) به محمد بن عثمان بن سعيد

«توقیع»، به نامه‌ها و نوشته‌های امامان به ویژه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، گفته می‌شود. در این بخش به نمونه‌هایی از توقیعات امام زمان (علیه السلام) به محمد بن عثمان اشاره می‌شود.

الف) از ابن بابويه روايت شده است: ابو جعفر محمّد بن محمّد خزاعى از ابو على بن حسين ابو الحسين اسدى از پدرش (رضي الله عنه) كه گفت: بدون آن‌ كه من سؤالى كرده باشم، ابتدائا از شيخ ابوجعفر محمّد بن عثمان عمرى (نائب دوّم حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) توقيعى به اين شرح به دستم رسيد:

«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏] لعنت خدا و ملائكه و مردم تماما بر كسى كه درهمى از مال ما را حلال بداند». اسدى مى‏گويد: به ذهنم رسيد كه اين مطلب براى كسى است كه حرامى را حلال بداند، پس چه مزيّتى در اين براى حجّت از غير حجّت است؟ اسدى ادامه مى‏دهد: قسم به آن كسى كه محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق، بشارت دهنده قرار داد، بعد از آن در توقيع نگريستم و ديدم كه به آن چه در ذهنم گذشته تغيير يافته است: «[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏] لعنت خدا و ملائكه و مردم تماما بر كسى باد كه درهمى از مال ما را به طور حرام بخورد».[38]

ب) توقيع شريفی که سيّد بزرگوار؛ ابن طاووس در «اقبال» به اسنادش، بدين صورت روايت كرده است:

«و من الدعوات في كلّ يوم من رجب ما رويناه أيضاً عن جدّي أبي جعفر الطوسي رضي اللّه عنه فقال: أخبرني جماعة عن ابن عيّاش قال: ممّا خرج على يد الشيخ الكبير أبي جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد رضي اللّه عنه من النّاحية المقدّسة ما حدّثني به خير بن عبد اللّه قال: كتبته من التوقيع الخارج إليه: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ادع في كلّ يوم من أيّام رجب: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعانِي جَمِيعِ ما يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ، الْمَأْمُونُونَ عَلى‏ سِرِّكَ، الْمُسْتَسِرُّونَ بِأَمْرِكَ، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ. أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ، فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَ أَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ، وَ آياتِكَ وَ مَقاماتِكَ، الَّتِي لا تَعْطِيلَ لَها فِي كُلِّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ، لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها إِلَّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ،…».[39]

ج) شیخ طوسی می‌گويد: جمعى از علماء از محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق) و او از احمد بن هارون فامى، براى ما روايت نمودند كه وى گفت: محمد بن عبداللَّه بن جعفر حميرى از پدرش عبداللَّه بن جعفر نقل كرد: توقيعى از ناحيه مقدسه امام زمان (عليه السّلام) براى ابو جعفر محمد بن عثمان (قدس اللَّه روحه) در تعزيت پدرش (رضى اللَّه عنه) صادر شد و از جمله مرقوم فرموده بود: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏، تسليم فرمان خداوند و راضى به قضاى الهى هستيم. پدرت با سعادت زيست و با افتخار مرد، خدا او را رحمت كند، و به اولياء و دوست‌داران خود (عليهم السلام) ملحق سازد. او پيوسته در آن چه او را به خدا نزديک می‌نمود تلاش و كوشش داشت، خداوند روى او را تر و تازه گرداند و او را بيامرزد.[40]

و در فصل ديگر توقيع نوشته بود: خداوند ثواب تو را زياد گرداند و در اين مصيبت، صبر نيكو مرحمت فرمايد. تو مصيبت‌زده‏اى و ما هم اندوهناک هستيم. فراق پدرت براى تو و ما هر دو وحشتناک است. خداوند او را در جايى كه دارد شاد گرداند. از كمال سعادت او اين بود كه مثل تو فرزندى داشت كه بعد از او بماند و به دستور وى جانشين او گردد و براى او طلب رحمت و مغفرت كند! من هم می‌گويم: الحمد للَّه؛ زيرا شيعيان به وجود تو و آن چه خداوند در تو و نزد تو قرار داده است، مسرور هستند. پروردگار عالم تو را يارى كند و نيرو بخشد و پشتيبانى نمايد و در كار خود توفيق دهد. خداوند دوست و نگهبان تو باشد»‏.[41]

 

اعلام جانشین محمد بن عثمان بن سعید

شاخصه تعیین غیبت صغری در مقابل غیبت کبری به این است که نائبان امام زمان (علیه السلام) به طور خاص از طرف آن حضرت انتخاب و نوعاً توسط نائب پیشین اعلام می‌شدند. در این راستا، اعلام نیابت نائب سوم حسین بن روح، توسط نائب دوم محمد بن عثمان صورت پذیرفت.

جعفر بن احمد بن متيل می‌گويد: در حال احتضار ابو جعفر محمد بن عثمان عمرى، من نزد سرش نشسته بودم، با او صحبت و سؤال و جواب می‌كردم و ابو القاسم حسين بن روح (رضي الله عنه) پائين پايش نشسته بود. پس به من توجه نمود و گفت: من دستور دارم كه به ابو القاسم حسين بن روح وصيت كنم. می‌گويد: من از نزد سرش برخاستم و دست ابو القاسم را گرفتم و به جاى خود نشانيدم و خودم پائين پاى او رفتم.[42]

 

وفات محمد بن عثمان بن سعید

بنابر گزارش روایات، محمد بن عثمان زمان مرگ خویش را پیش‌گویی کرد و دو ماه پیش از وفات خود، از آن خبر داده و خود را آماده مرگ ساخت. از ابو الحسن على بن احمد دلال قمى نقل شده كه گفت: روزى بر ابو جعفر محمد بن عثمان وارد شدم تا به وى سلام كنم. دیدم لوحى پیش روى او نهاده و نقاش بر آن نقش می كشد و آیاتى از قرآن در آن می نویسد و اسامى ائمه (علیهم السلام) را در حواشى آن می نگارد. من گفتم: آقا! این لوح چیست؟ فرمود: این براى قبرم می‌باشد و مرا روى آن خواهند گذاشت، یا این كه گفت: بر آن تكیه می‌دهم. و هم فرمود: هر روز داخل قبرم می‌شوم و یک جزء قرآن می‌خوانم سپس بیرون مى‏آیم.[43] همچنین ابو الحسن می‌گوید: محمد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را به من نشان داد و گفت: چون فلان روز و فلان ماه و فلان سال فرا رسد، به سوى خدا می‌روم و در آن مدفون می‌شوم و این لوح هم با من خواهد بود. چون از نزد او خارج شدم، آن چه فرموده بود یادداشت كردم و همواره مراقب آن اوقات بودم. چیزى نگذشت كه او بیمار شد و بالاخره در همان روز و ماه و سالى كه گفته بود وفات یافت و در همان قبر نیز دفن شد.[44]

از محمد بن على اسود قمی روایت شده است: ابو جعفر عمرى (محمد بن عثمان) براى خود قبرى كنده بود و آن را با لوحی از چوب مخصوص صاف نمود. من از وى جریان را پرسیدم گفت: برای (حوادثی که برای) مردم پیش می آید، اسباب و عللی وجود دارد، من (از جانب حضرت صاحب الامر علیه السّلام) امر شده ام كه خود را براى مرگ آماده سازم، و پس از دو ماه درگذشت. خداوند متعال از او خشنود باد.[45]

از ابونصر هبة الله نقل شده که اباجعفر محمد بن عثمان عَمری در آخر جمادی الاولی سال 304 یا 305، از دار دنیا رفت و قبر وی، نزد قبر مادرش در خیابان باب الکوفه (بغداد) در همان مکانی است که خانه ها و منازلشان در آن جا بوده و در حال حاضر در وسط بیابان واقع شده است،[46] ولی شیخ عباس قمی می نویسد: در حال حاضر قبر وی در مقبره بزرگی نزدیک درب سلمان (رحمه اللّه) قرار دارد و نزد اهل بغداد به شیخ خلاّنی معروف است.[47]

 

ویژگی‌های شخصیتی محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید، دارای ویژگی های شخصیتی و کمالات فراوانی بود. به طور طبیعی از میان کسانی که یک نفر به عنوان نائب امام معصوم (علیه السلام) برانگیخته می‌شود، او باید بیشترین شباهت را نسبت به آن امام (علیه السلام) داشته باشد. نظر به این‌ که محمد بن عثمان بن سعید، همانند پدرش، از میان علما و برجستگانی به مقام نیابت امام زمان (علیه السلام) رسیده بود که هر کدام از آنان جایگاه ویژه‌ای در میان شیعه امامیه داشتند، این خود بر عظمت مقام وی و نزدیکی و قربش به آن حضرت دلالت می نماید.

 

فلسفه اسامی، القاب و شهرت محمد بن عثمان بن سعید

ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید، با عنایت به این که یکی از القاب پدرش «عَمری» بود، گاهی او را نیز «عَمْری»[48] گفته‌اند. همچنین با توجه به این‌که وی از قبیله بنی اسد می‌باشد، از او با لقب «اسدی»[49] یاد کرده‌اند، علاوه بر اینها وی به مناسبت سکونت در شهر سامرّا، «عسکری»[50] نیز نامیده می‌شد. در محافل شیعه از او به نام «سمّان»[51] (روغن فروش) یاد ‌شده؛ به این جهت که او همانند پدرش به دادوستد روغن مى‏پرداخت و تحت پوشش شغل خود به فعاليتش ادامه مى‏داد.[52]

بعضی گفته‌اند که وی در عراق به «خلّانی» معروف است،[53] شاید این لقب، به جهت واقع شدن مرقد وی در محله خلانی بغداد و مسجد جامع خلانى كه در ميدانى به همين نام در محله قديمى سنکِ بغداد واقع است، نهاده شده است.[54]

در بعضی منابع، از وی با لقب «کوفی»[55] نیز یاد شده، شاید بدین جهت که وی از قبیله بنی اسد بوده و قبیله بنی اسد در کوفه ساکن بودند.[56]

 

کسوت و پیشه محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید، علاوه بر کسوت نیابت و سفارت امام زمان (علیه السلام)، در ظاهر همانند پدر بزرگوارش، به روغن فروشی مشغول بود، تا مأموریت اصلی وی از چشمان تیزبین مأموران امنیتی خلفا و دشمنانشان دور و پوشیده بماند.[57]

 

اخلاق و صفات محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید در سجایای اخلاقی، همانند دیگر نائبان خاص، شهرت داشت و در اخلاق و صفات به عدالت، وثاقت، امانت، درایت، و فهم ستوده می‌شد.

مرحوم مجلسی می‌گوید: جمعى از ياران امام حسن عسکرى (عليه السّلام) در زمان خود آن حضرت، فرزندش امام زمان (علیه السلام) را ديدند، و بعد از وفات حضرت عسکری (علیه السلام)، همان‌ها از اصحاب خاص و نواب امام زمان (علیه السلام) و رابط ميان آن جناب و شيعيان بوده و همه آنها هم سرشناس بودند. آنان احكام دين را از وجود اقدس امام مهدی (عليه السّلام) می‌پرسيدند و براى شيعيان گزارش می‌كردند و همچنین سؤالات كتبى و وجوهات شرعى شيعيان را با وكالتى كه از امام داشتند از آنها گرفته و به امام (علیه السلام) منتقل می کردند. اينان جمعى بودند كه امام حسن عسكرى (عليه السّلام) در زمان حيات خود، عدالت آنها را ستوده و همه را به عنوان امين فرزندش امام زمان (علیه السلام) معرفى كرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدّى كارهاى خود گردانيد، و آنها را به شخص و نام و نسب به مردم شناساند.

اين عده، ابو عمرو عثمان بن سعيد روغن فروش و فرزندش محمد بن عثمان و ديگران بودند. اينان همه داراى عقل امانت، وثاقت، درايت، فهم، تحصيل و عظمت بودند، و هم در نزد سلطان وقت به واسطه جلالت قدر و مقام والایى كه داشتند بزرگ و گرامى بودند. آنها چنان در امانت‌دارى معروف و در عدالت مشهور بودند كه اگر دشمن بر آنها فشار مى‏آورد، سلطان (حاکم وقت) از آنها حمايت نموده و دفع شرّ می‌كرد.[58]

 

محمد بن عثمان بن سعید مورد اعتماد امامان معصوم  (علیهم السلام)

همان طور که در مطالب قبل مطرح شد، جناب محمد بن عثمان بن سعید، دربان دو امام معصوم (علیهما السلام)، وکیل امام حسن عسکری (علیه السلام) و نائب خاص امام زمان (علیه السلام) بوده است و همه اینها از وثوق و اطمینان آن حضرات نسبت به ایشان حکایت دارد.

با توجه به این که یکی از وظایف محوله به وکیلان و نائبان؛ از جمله محمد بن عثمان بن سعید، رساندن پیام‌های امام (علیه السلام) به گوش شیعیان و رساندن امانت‌های مردم به امام بود، مهم‌ترین شرط این نیابت، وثاقت و امانت‌داری است؛ از این رو می‌بینیم بارها محمد بن عثمان بن سعید از سوی امامان (علیهم السلام)، به عنوان شخصیتی که مورد اعتماد است معرفی شده است.[59]

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پاسخ به سؤالات اسحاق بن یعقوب که توسط محمد بن عثمان صورت گرفت، در فرازی می‌فرمایند: «… و اما در حوادث واقعه به راويان حديث ما رجوع كنيد، پس ايشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم، و اما محمد بن عثمان عمرى -که خدا از او و پدرش قبل از او خشنود باد- پس او ثقه و محل اعتماد من است و نوشته او نوشته من است…»‏.[60]

شیخ طوسی از ابو العباس نقل نموده: هبة اللّه بن محمّد؛ نوه ام كلثوم، دختر ابو جعفر عمرى از مشايخ خودش نقل كرده كه ايشان گفته‏اند: شيعه همواره به عدالت عثمان بن سعيد و محمّد بن عثمان اعتقاد داشتند، تا اين‏ كه ابو عمرو عثمان بن سعيد از دار دنيا رفت و پسرش ابو جعفر محمّد بن عثمان او را غسل داد و اقدام به تجهيز پيكر او نمود و همه امور پس از پدر به او منتقل شد و شيعه به عدالت، وثاقت و امانت‏دارى او اجماع داشتند، چرا كه در خصوص امانت و وثاقت او [از ناحيه امام حسن عسكرى عليه السّلام‏] نصّ صريح وارد شده بود، چه در زمان حيات امام حسن عسكرى (عليه السّلام) و چه در زمان حيات پدرش عثمان بن سعيد که امر شده بود كه [شيعيان در مسائل مختلف‏] به ايشان مراجعه كنند، و در عدالتش میان شيعه هيچ اختلافى نبوده و در امانت‏دارى‏اش هم شک و ترديدى وجود نداشته است.

همچنین توقيعات حضرت حجت (علیه السلام) پيرامون امور مهم مردم، به دست او و با همان خطى كه در زمان حيات پدرش از ناحيه آن حضرت (عليه السّلام) خارج مى‏شد، مى‏آمد و شيعيان در مسأله سفارت از امام زمان (عليه السّلام)، غير او را به رسميت نمى‏شناختند و به كسى غير از او مراجعه نمى‏كردند… .[61]

 

کرامات محمد بن عثمان بن سعید

مردان بزرگ الهی به دلیل تزکیه نفس و پاکی روح به کراماتی دست می‌یابند، از جمله آنان محمد بن عثمان بن سعید؛ نائب دوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که برخی از کرامات وی در کتاب های روایی و تاریخی ذکر شده است. شیخ طوسی می نویسد: نشانه ها و كرامات زيادى از وى نقل شده است. معجزات امام زمان (عليه السّلام) به دست او آشكار می‌گرديد، و امور بسيارى را از جانب امام (علیه السلام) به شيعيان خبر داد كه همه باعث بصيرت شيعيان در خصوص وجود امام دوازدهم (علیه السلام) گرديد و اینها نزد شیعه مشهور است.[62] در ادامه به بعضی از این کرامات اشاره می شود:

الف) از ام كلثوم دختر ابو جعفر عمرى (محمّد بن عثمان بن سعید) روايت شده است: مالى از قم براى پدرش رسيده بود تا آنها را به صاحب الامر (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) برساند، پس چون قاصد و آورنده اموال، آنها را به او رساند و آماده برگشتن شد، ابو جعفر به او گفت: چيزى از آن چه كه به تو سپرده‏اند باقى مانده است، آن كجا است؟ آن مرد گفت: چيزى نمانده مگر اين ‌كه همه را تسليم تو نموده‏ام. ابو جعفر گفت: برو نزد فلان قَطّان (پنبه فروش) كه برايش دو عِدل[63] پنبه بردى، يكى از آن دو عدل كه بر آن چنين و چنان نوشته شده است را بگشا و در كنار آن چيزى است كه گفتم (دو پيراهن سودانى). آن مرد از آن چه ابو جعفر به او گفته بود، متحير ماند و پس از جست‌وجو مشاهده كرد همان طور است كه گفته بود.[64]

ب) على بن محمد بن متيل می‌گويد: عمويم جعفر بن احمد بن متیل گفت كه ابو جعفر محمد بن عثمان سمان، معروف به عمرى (رضي الله عنه) مرا خواست و چند جامه راه‌راه با كيسه‏اى نقره به من داد و گفت: لازم است هم اكنون خودت به واسط (شهری در عراق که در نزدیکی بصره واقع شده است) بروى و اينها كه به تو دادم به اولین كسى كه موقع بالا رفتن تو از مركب به شط با تو برخورد كرد بدهى. جعفر بن احمد می‌گويد: مرا از اين مأموريت اندوه سختى در گرفت، (پیش خود) گفتم چون مَنى را به چنين مأموريتى می‌فرستند و اين چيز اندک و ناقابل را با او روانه می‌كنند؟ سپس می‌گويد: من به واسط رفتم و از مركب‏ بالا رفتم. اول كسى كه به من برخورد كرد از او احوال حسن بن محمد قطاة صيدلانى؛ وكيل وقف را در واسط پرسیدم، گفت: من او هستم. (آن گاه او از من پرسید) تو كيستى؟ گفتم: من هم جعفر بن محمد بن متيل هستم، مرا به نام مى‏شناخت، بر من سلام داد و من هم بر او سلام دادم و همديگر را در آغوش كشيديم و به او گفتم: ابو جعفر عمرى به تو سلام می‌رساند و اين چند جامه و اين كيسه را به من داده كه به شما تحويل دهم. گفت: حمد خدا را، محمد بن عبد اللَّه حائرى (یکی از شیعیان واسط) مرده است و من براى اصلاح و تهيه كفن او بيرون آمده‏ام. جامه‏دان را گشود و به ناگاه در آن، همه لوازم كفن وجود داشت: از سرتاسرى و پارچه‏هاى كفن و كافور، در كيسه هم كرايه حمّال‌ها و اجرت گور كندن بود؛ آن گاه جنازه او را تشييع كرديم و من برگشتم (و راز اقدام جناب محمد بن عثمان بن سعید و کرامت او در این باره را فهمیدم).‌[65]

ج) قطب الدين راوندى در كتاب خرايج از ابو الحسن مسترق ضرير (نابينا) روايت كرده كه گفت: روزى در مجلس حسن بن عبد اللَّه بن حمدان ناصر الدوله بودم و درباره امام زمان (علیه السلام) مذاكره می‌نموديم. من آن را بى‏اهميت تلقى می‌كردم تا اين‌كه روزى عمويم حسين وارد مجلس شد. باز من شروع كردم كه در آن باره‏ صحبت كنم. عمويم گفت: فرزندم! من هم سابقا عقيده تو را داشتم تا اين ‌كه به حكومت شهر قم رسيدم، و اين موقعى بود كه اهل آن جا، سر به نافرمانى خليفه برداشته بودند؛ زيرا هر وقت حاكمى از طرف خلفا به آن جا اعزام می‌شد اهل قم سر به نافرمانى برمی‌داشتند و با وى به جنگ و جدال برمى‏خاستند، پس لشكرى به من دادند و بدين گونه رهسپار قم شدم. وقتى به منطقه ناحيه «طرز» رسيدم، به عزم شكار بيرون رفتم، شكارى را دنبال كردم، ولى از نظرم ناپديد شد. ناچار به تعقيب آن پرداختم تا به نهر آبى رسيدم و از كنار آن اسب می‌دوانيدم تا جايى كه نهر به نظرم بزرگ و بى‏انتها آید. ناگاه سوارى را ديدم كه سوار بر اسب سفيدى است و به طرف من مى‏آمد و عمامه خزّ سبزى به سر نهاده و رويش را گرفته بود، به طورى كه فقط چشمش پيدا بود، و دو كفش سرخ هم پوشيده بود.

سوار به من گفت: اى حسين! و مرا امير نگفت و به اسم كنيه‌ام نخواند (و فقط نامم را برد). گفتم: چه می‌خواهید؟ گفت: چرا از ناحيه مقدسه (امام زمان علیه السلام) انتقاد می‌كنى و براى چه خمس اموالت را به اصحاب من نمى‏پردازى؟ من مردى دلير و شجاع بودم، مع الوصف در اين هنگام، بر خويشتن لرزيدم و مهابت او مرا گرفت. گفتم: آقا! آن چه امر می‌فرمائى اطاعت می‌كنم.

گفت: وقتى به محلى كه قصد آن جا را دارى (قم) رسيدى و بدون جنگ و ستيز وارد شهر شدى و به مرور اموالى به چنگ آوردى، خمس آن را به افراد مستحق بده. گفتم: اطاعت می‌كنم. سپس گفت: برو به سلامت. اين را گفت و عنان اسب گرداند و رفت. نفهميدم از كدام راه رفت. هر چه از سمت راست و چپ او را جست‌وجو کردم، نیافتم و اين خود موجب ترس بيشتر من شد.

آن‌گاه به جانب لشكر خود مراجعت نموده و جريان را فراموش كردم. وقتى به قم رسيدم و قصد داشتم كه با مردم آن جا جنگ كنم، اهل قم از شهر خارج شده نزد من‏ آمدند و گفتند: پيش از اين، هر حاكمى كه براى ما فرستاده می‌شد، چون با ما به عدالت سلوک نمی‌كرد، به جنگ و ناسازگارى با وى برمى‏خاستيم، ولى اكنون كه تو آمده‏اى حرفى نداريم، وارد شهر شو و چنان كه می‌خواهى به تدبير امور آن بپرداز! من هم مدتى در قم ماندم و اموال بسيارى بيش از آن چه انتظار داشتم، اندوختم. (ولی) بعضى از سران لشكر از من نزد خليفه سعايت نمودند و از طول توقف من در قم، به عكس حكام سابق و مال بسيارى كه جمع نموده بودم؛ حسد بردند، و در نتيجه من معزول شدم و به بغداد برگشتم و يک راست نزد خليفه رفتم و سلام نمودم و سپس به خانه خود رفتم.

از جمله كسانى كه از من ديدن كردند محمد بن عثمان عمرى (نائب دوم امام زمان علیه السلام) بود. او از ميان جمعيت آمد و تكيه به بالش من داد و نشست، به گونه اى كه كار او موجب خشم من گرديد، او زياد نشست و برنخاست كه برود. مردم دسته دسته مى‏آمدند و می‌رفتند و او همچنان نشسته بود و موجب ازدياد خشم من می‌شد. وقتى مجلس به كلى خلوت شد، محمد بن عثمان نزديک‌تر آمد و گفت: ميان من و تو رازى است كه می‌خواهم گوش دهى. گفتم: بگو! گفت: صاحب آن اسب سفيد كه جنب آن نهر آب تو را ديد، می‌گويد: ما به وعده خود وفا نموديم (يعنى وعده كرديم كه اهل قم بدون جنگ و ستيز تو را ‏پذيرفته و اموال زيادى به چنگ خواهى آورد) من يک‌باره ماجرا را به ياد آوردم و تكان سختى خوردم. سپس گفتم: چشم، اطاعت می‌كنم. آن گاه برخاستم و دست محمد بن عثمان را گرفته و اموالم را حساب نموده، خمس آن را ادا كردم، حتى قسمتى را كه من فراموش كرده بودم، خمس آن را نيز معين كرد و رفت. بعد از اين ماجرا ديگر درباره وجود امام زمان (عليه السّلام) و اين كه نواب او از ناحيه مقدسه‏اش، مأموريت‌هایى دارند ترديد نكردم، و حقيقت امر بر من روشن شد.

ابو الحسن مسترق راوى اين خبر می‌گويد: من هم از وقتى اين واقعه را از عمويم ابو عبد اللَّه (حسين) شنيدم شكى كه در اين باره داشتم به كلى برطرف گرديد.[66]

 

آثار و اقدامات تاریخی محمد بن عثمان بن سعید

از محمد بن عثمان بن سعید، آثار و اقداماتی بر جا مانده که عبارتند از: نقل روایاتی از امام حسن عسکری، امام زمان (علیهما السلام) و پدرش عثمان بن سعید، نقل بعضی از دعاهای معروف و تألیف کتاب، که شرح آنها در ادامه خواهد آمد.

 

اندیشه و مکتب محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید نیز مانند سایر انسان‌های برجسته، طبعاً دارای افکار و اندیشه هایی بود که می‌توانست در جامعه آن روز تأثیرگذار باشد، اما وی به عنوان نائب ویژه امام زمان (علیه السلام)، تنها مروج افکار و اندیشه و مکتب امام (علیه السلام) بود و وظایفی را که آن حضرت به وی محول نموده بود انجام می‌داد، و این گونه نبود که مکتب و اندیشه ای جدا و مستقل از امام زمان خود داشته باشد.

 

آثار علمی محمد بن عثمان بن سعید

برای محمد بن عثمان بن سعید؛ نائب دوم امام زمان (علیه السلام)، آثار و تألیفاتی بیان کرده اند. شیخ طوسی به نقل از ابن نوح و او به نقل از ابو نصر هبة الله؛ فرزند دختر محمد بن عثمان، می‌نویسد: ابو جعفر محمد بن عثمان كتاب‏هایى داشت كه در فقه تصنيف كرده و همه را از امام حسن عسكرى و امام زمان (عليهما السلام) و پدرش عثمان بن سعيد كه او نيز از امام على النقى و امام حسن عسكرى (عليهما السّلام) روايت نموده، شنيده بود. از جمله آن كتاب‌ها كتاب «الاشربة» بود. ام كلثوم دختر وى (مادر ابو نصر) (رضى اللَّه عنها) می‌گفت: اين كتاب موقع وصيت محمد بن عثمان به حسين بن روح (رضی الله عنه) رسيد و در دست او بود. ابو نصر می‌گويد: گمان می‌كنم بعد از آن به شيخ ابو الحسن سمرى (رضى اللَّه عنه) رسيد.‏[67]

 

محمد بن عثمان بن سعید راوی احادیث مهدویت

محمد بن عثمان علاوه بر کتاب‌هایی که برای وی گزارش شده، راوی احادیث بسیاری پیرامون مهدویت است. روایاتی درباره امام زمان (علیه السلام)؛ از جمله درباره تولد آن حضرت،[68] حرام بودن ذکر نام او،[69] و ملاقات‌ها و دیدارهای او با امام مهدی،[70] که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

الف) روایات مربوط به ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

  1. غياث بن اسيد می‌گويد: محمّد بن عثمان عمري (قدس اللَّه روحه) را ديدار كردم، مى‏گفت: چون مهدى خليفة‌اللَّه متولّد شد، نورى از بالاى سرش به سوی آسمان ساطع گرديد، سپس براى سجده پروردگارش به رو درافتاد، آن‌گاه سر خود را برداشت در حالى كه مى‏گفت: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ‏ الْإِسْلامُ».[71] او می‌گويد: ميلاد او در روز جمعه واقع گرديد.[72]
  2. در كتاب كمال الدين به سندى روايت نموده از محمد بن عثمان عمرى؛ نائب دوم حضرت بقية اللَّه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه فرمود: آن حضرت ختنه شده به دنيا آمد و از حكيمه خاتون روايت نموده كه مادر او نرجس خاتون نفاس نداشته و همين حالت، روش و منوال مادران اوصياء طاهرين (عليهم السّلام) بوده است.[73]

ب) گزارش حدیث «من مات و لم یعرف…»:

ابو علىّ بن همّام می‌گويد: از محمّد بن عثمان عمرى (قدّس اللَّه روحه) شنيدم كه از پدرش نقل می کرد كه مى‏گفت: من نزد امام عسكرى (عليه السلام) بودم كه از آن حضرت از خبرى كه از پدران بزرگوارش روايت شده است، پرسیدند كه زمين از حجّت الهى بر خلايق تا روز قيامت خالى نمى‏ماند و كسى كه بميرد و امام‏ زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده ‌است. فرمود: اين حقّ است همچنان كه روز روشن حقّ است. گفتند: اى فرزند رسول خدا، حجّت و امام پس از شما كيست؟ فرمود: فرزندم محمّد، او امام و حجّت پس از من است، كسى كه بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده‌ است، آگاه باشيد كه براى او غيبتى است كه نادانان در آن سرگردان شوند و مبطلان در آن هلاک گردند و كسانى كه براى آن وقت معيّن كنند دروغ‌گو هستند، سپس خروج مى‏كند و گويا به پرچم‌هاى سپيدى مى‏نگرم كه بر بالاى سر او در نجف كوفه در اهتزاز است.[74]

ج) گزارش دیدن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

روايت است از محمد بن عثمان عمرى كه ما گروهی چهل نفری نزد أبو محمد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودیم، پس آن حضرت فرزندش را بر ما عرضه نموده و فرمود: اين است امام شما بعد از من و جانشین  من بر شما، پس اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد كه اگر چنین کنید در دينتان هلاک می‌شويد. بدانید که بعد از امروز شما او را نخواهيد ديد، پس از نزدش بيرون آمديم و بعد از مدتی کوتاه أبو محمد (علیه السلام) درگذشت.[75]

دـ) گزارش حضور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حج:

عبداللَّه بن جعفر می‌گويد: از محمّد بن عثمان عمرى شنيدم كه مى‏گفت: به خدا سوگند، صاحب الأمر همه ساله در موسم حجّ حاضر مى‏شود و مردم را مى‏بيند و مى‏شناسد و مردم نيز او را مى‏بينند، امّا نمى‏شناسند.[76]

 

محمد بن عثمان بن سعید راوی دعاهای معروف

از جمله آثار جناب محمد بن عثمان بن سعید، روایت دعاهای معروفی؛ چون «سمات»[77] و «افتتاح»[78] است که از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) صادر شده است.

 

موافقان محمد بن عثمان بن سعید

محمد بن عثمان بن سعید شخصی امین، مورد اعتماد و دارای اخلاق نیکویی بود؛ از این رو مورد احترام عموم مردم از اهل سنت و شیعیان بود. در دوران نیابت محمد بن عثمان، افرادی در تشکیلات سفارت و نیابت با او همکاری می‌کردند. برخی کارگزار و وکیل او در بعضی مناطق بودند. عده‌ای علاوه بر این عناوین، افتخار شاگردی او را داشتند و بعضی نیز از دست او توقیع گرفتند.[79] گفته شده که در بغداد، ده نفر زیر نظر او امور را اداره می‌کردند که یکی از آنان حسین بن روح بود که بعدها سومین نائب امام زمان شد.[80] به طور کلی می توان گفت: همه دوستان و شیعیان امام زمان (علیه السلام) در زمان حیات محمد بن عثمان، از موافقان وی محسوب می شوند.  اسامی برخی از آنها از این قرار است:

اسحاق بن یعقوب، جعفر بن محمد بن مالک (از محدثان شهر کوفه)، جعفر بن محمد بن متیل، جعفر بن عثمان مدائنی، احمد بن ابراهیم نوبختی، محمد بن همام بغدادی، محمد بن علی اسود، عبدالله بن جعفر حمیری، قاسم بن علاء، محمد بن ابراهیم مهزیار، ابوالحسین رازی، ام کلثوم دختر محمد بن عثمان، اسحاق بن ریاح بصری، علی بن احمد دلال قمی، ابوعلی متیلی، غیاث بن اسید، حسین بن عبدالرحیم ابراروری.[81]

 

محمد بن عثمان بن سعید از دیدگاه اندیشمندان شیعه

انسان‌هایی که از کمالات و سجایای اخلاقی برخوردارند، همواره مورد توجه دیگران قرار دارند. محمد بن عثمان بن سعید علاوه بر اوصاف پسندیده، دارای نیابت و سفارت از جانب امام زمان (علیه السلام) بود که به همراه توصیف امامان از وی، بر وجاهت ایشان می‌افزاید و به دنبال آن، اعتماد و دوستی همه خصوصا شیعیان را به خود جلب می‌کند. در این بخش به عنوان نمونه به دو دیدگاه اشاره می‌شود:

الف) سید بن طاووس به نقل از استاد خود می‌گوید: چون سيّد ما شيخ ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد العمرى رحلت نمود كه خداى تعالی از او راضى شود و  او را راضى گرداند و بر بلندى مرتبه ای که به او سپرده بود بیفزاید، وقتی از امر (نیابت و سفارت امام زمان علیه السلام) فارغ شد، شیخ ابوالقاسم حسین بن روح در منزل وی جلوس نمود… .[82]

ب) غفاری؛ محقق و مصحح کتاب گران‌سنگ «من لا یحضره الفقیه» می‌نویسد: «محمّد بن عثمان بن سعيد عمرى (رضوان اللَّه عليه)، وكيل ناحيه مقدّسه بوده و دومين فرد از نوّاب اربعه است. كنيه‏اش ابو جعفر و (همانند پدرش عثمان بن سعيد نايب اوّل)، نزد اماميّه داراى منزلت و مقامى است. وی در جمادى الاولى سال 305 هجرى از دنيا رفته، و قبرش در بغداد مشهور است و داراى كتاب‌هایى‏ است»‏.[83]

 

محمد بن عثمان بن سعید از دیدگاه اندیشمندان اهل سنت

با عنایت به این که محمد بن عثمان بن سعید از بزرگان شیعه امامیه و نائب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد؛ از این رو به طور طبیعی اهل سنت خصوصا متعصبان آنان با وی میانه خوبی نخواهند داشت، امّا با توجه به این‌ که وی شخصی امین، مورد اعتماد و دارای اخلاق نیکویی بود؛ بر این اساس مورد احترام عموم مردم از اهل سنت و شیعیان بود.

مرحوم شیخ مفید می‌گوید: «عثمان بن سعيد سمّان عمرى» و پسرش «محمد بن عثمان» و عده ای دیگر،  همگى نزد «اماميه» و «زيديه» معروف و مشهورند و اكثر اهل تسنن آنان را مى‏شناسند و تمامشان مردمان عاقل، امين، مورد اعتماد، فهميده، دانشمند و زیرک بوده‏اند، و جالب اين‌ كه خليفه و سلطان وقت نيز به آنان احترام مى‏گذاشت و اين احترام‌گزاردن دلايلى داشت:

اولا: به خاطر اين بود كه آنان نزد مردم، انسان‌هاى با فضيلت، امین و عادلى بودند، به گونه‏اى كه خليفه ابدا به اتهاماتى كه دشمنان به آنان وارد مى‏كردند، اعتنا نمى‏كرد.

ثانيا: به این جهت  بود كه آنان شديدا از بيان آرا و اعتقادات خود پرهيز مى‏كردند و اهل تدبیر بوده، هرگز چيزى كه بهانه‏اى به دست دشمنانشان بدهد، اظهار نمى‏كردند».[84]

مرحوم مجلسی می‌گوید: ابو عمر عثمان بن سعيد روغن فروش و فرزندش محمد بن عثمان و ديگران در نزد سلطان وقت به واسطه جلالت قدر و مقام والائى كه داشتند بزرگ و گرامى بودند؛ چون در امانت‌دارى معروف و در عدالت مشهور بودند تا جايى كه اگر دشمن بر آنها فشار مى‏آورد، سلطان از آنها حمايت نموده دفع شرّ می‌كرد.[85]

 

مخالفان محمد بن عثمان بن سعید

با عنایت به نیابت و وکالت خاصه محمد بن عثمان از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به طور طبیعی دشمنان و مخالفان امام (علیه السلام)، مخالفان وی نیز به حساب می‌آیند. پس از رحلت عثمان بن سعید با این که وی به نیابت خاص فرزندش از امام (علیه السلام) تصریح نموده بود، امّا تعدادی انسان‌های جاه‌طلب و دنیاجو به مخالفت با وی پرداختند. کسانی که پس از وفات عثمان بن سعید، در نیابت فرزندش محمد تردید کردند و خود، مدعی نیابت شدند، عبارتند از:

ابو محمد حسن شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی عبرتائی، محمد بن علی بن بلال، محمد بن احمد بن عثمان معروف به ابوبکر بغدادی، اسحاق احمر، باقطانی، حسین بن منصور حلاج.[86]

 

میراث محمد بن عثمان بن سعید

مهم‌ترین و ارزشمندترین چیزی که از نواب اربعه، به ویژه محمد بن عثمان بن سعید بر جای مانده، توقیعات (نامه‌های امام زمان علیه السلام)، شهادت‌های مبنی بر دیدن امام زمان (علیه السلام) و روایاتی است که در کتاب‌های حدیثی و تاریخی به آنها اشاره شده است.

 

کتاب نامه مقاله محمد بن عثمان بن سعید

  1. قرآن کریم.
  2. ابن اثیر، عز الدين على؛ الکامل في التاریخ؛ دار صادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.
  3. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی؛ مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)؛ علامه‏، چاپ اول، قم‏، 1379 ق‏‏.
  4. ابن صباغ مالکی، على بن محمد؛ الفصول المهمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)؛ دار الحدیث‏، چاپ اول، قم، 1422ق.
  5. اربلی، علی بن عیسی؛ كشف الغمة؛ بنى هاشمى‏، چاپ اول، تبريز، 1381ق.
  6. اربلی، علی بن عیسی؛ كشف الغمة؛ ترجمه و شرح: زواره‏اى، علی بن حسین؛ محقق/مصحح: ميانجى، ابراهيم‏؛ انتشارات اسلاميه‏، چاپ سوم، تهران‏، 1382ش‏.
  7. امین عاملى، سید محسن؛ أعیان الشیعة؛ دار التعارف‏، بیروت‏، 1403ق‏.
  8. جباری، محمد رضا؛ سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمة (عليهم السلام)‏؛ مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۸۲ش.
  9. جمعی از نویسندگان؛ ره توشه عتبات عالیات؛ نشر مشعر، تهران، ۱۳۹۱ش.
  10. حسین، جاسم؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم؛ ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی؛ مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم، تهران، 1385ش.
  11. حسين‏زاده شانه‏چى، حسن‏؛ اوضاع سياسى اجتماعى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى دفتر تبلیغات قم، چاپ اول، قم، 1386ش‏.
  12. حسينى عاملى، سيد تاج الدين؛ التتمة في تواريخ الأئمة عليهم السلام؛‏ بعثت‏، چاپ اوّل، قم‏، 1412ق‏.
  13. حِمیری، عبدالله بن جعفر؛ قرب الاسناد؛ محقق و مصحح: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، قم، ۱۴۱۳ق.
  14. راوندی، قطب الدین؛ الخرائج و الجرائح؛ محقق/مصحح: مؤسسة الإمام المهدى (عليه السلام‏)؛ مؤسسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف‏)، چاپ اول، قم‏، 1409ق‏.
  15. سایت واژه یاب.
  16. سایت ویکی شیعه.
  17. سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، دفتر تبليغات اسلامى‏، چاپ اول‏، قم‏، 1376ش.
  18. سيد بن طاووس، علی بن موسی‏؛ مهج الدعوات و منهج العبادات؛ محقق/مصحح: كرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن؛‏ دار الذخائر، چاپ اول، قم‏، 1411 ق‏.
  19. شبلنجى، مؤمن بن حسن؛ ‏نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار (صلى الله عليه و آله و سلم)؛ رضى‏، قم، بی تا.‏
  20. صدر، سید محمد؛ تاریخ الغیبة الصغری؛ دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۲ق.
  21. صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرائع؛ كتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، قم‏، 1385ش/ 1966م‏.
  22. صدوق، محمد بن علی؛ كمال الدين و تمام النعمة؛ محقق/مصحح: غفارى، على اكبر؛ اسلاميه‏، چاپ دوم، تهران‏، 1395ق‏.
  23. صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمة؛ ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر؛ اسلاميه‏، چاپ اول، تهران‏، 1377ش‏.
  24. صدوق، محمد بن علی؛ من لا يحضره الفقيه؛ جامعه مدرسين‏، چاپ دوم، قم‏، 1404ق‏.
  25. طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الورى بأعلام الهدى؛ اسلاميه‏، چاپ سوم، تهران‏، 1390ق‏.
  26. طبری، ‏محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)؛ تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل؛ دار التراث، ‏چاپ دوم، ‏بیروت، 1387ق/ ‏‏1967م.
  27. طوسى، محمد بن حسن‏؛ متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی؛ ترجمه و تحقیق: عزیزی، مجتبی؛ مسجد مقدس جمكران‏، چاپ دوم، قم، 1387ش‏.
  28. طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبة؛ محقق/مصحح: تهرانى، عبادالله و ناصح، على احمد؛ مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، قم، ۱۴۱۱ق.
  29. طوسی، محمد بن حسن؛ رجال الشيخ الطوسي؛ محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد‌؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ سوم، قم، 1427 ق.‌
  30. طوسی، محمد بن حسن؛ مصباح المتهجد؛ مؤسسه فقه شیعه، بیروت، ۱۴۱۱ق.
  31. غفارزاده، علی؛ زندگانی نواب خاص امام زمان؛ انتشارات نبوغ، سوم، قم، ۱۳۷۹ش.
  32. فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی/خامه یار، احمد؛ زیارتگاه‌های عراق (معرفی زیارتگاه های مشهور در کشور عراق)؛ سازمان حج و زیارت، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارات، تهران، بی تا.
  33. قمي، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، اسوه، بی جا، بی تا.
  34. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ مؤسسة النشر الاسلامي‏، چاپ دوم، قم‏، 1414ق‏.
  35. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی (درخشان پرتوى از اصول كافى)؛ حسينى همدانى،‏ سيد محمد؛‏ چاپخانه علميه قم‏، چاپ اول، قم‏، 1363ش‏.
  36. مامقانی، عبدالله؛ تنقیح المقال؛ مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث؛ بی تا. .
  37. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار ج 13 (مهدى موعود)؛ ترجمه: دوانی، علی؛ دار الكتب الاسلامية‏، چاپ بيست و هشتم‏، تهران‏، 1378 ش.
  38. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ مصحح: جمعى از محققان‏؛ دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، بيروت، 1403 ق‏.
  39. مفید، محمد بن محمد؛ الفصول العشرة؛ كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم‏، 1413ق‏.
  40. نجاشی، احمد بن علی؛ رجال نجاشی فهرست أسماء مصنفي الشيعة‌؛ محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، قم، ۱۴۰۷ق.

 

 

[1]. ر .ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏51، ص 344؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج 13، (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 665 .

[2]. طوسی، محمد بن حسن، رجال الشيخ الطوسي، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، جواد‌، ص 447.

[3]. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی فهرست أسماء مصنفي الشيعة‌، محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی، ص 220.

[4]. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج 2، ص 135 و 140.

[5]. ابن اثیر، عز الدين علی، الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۱۰۹.

[6]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ج ۲، ص 504.

[7]. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، مقدمة ج ‏1، ص 6؛ قمي، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج 2، ص 405.

[8]. تنقیح المقال، ج 2، ص 135.

[9]. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی فهرست أسماء مصنفي الشيعة‌، محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی، ص 440.

[10]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، محقق/مصحح: مؤسسة الإمام المهدى (عليه السلام‏)، ج ‏3، ص 1113؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 363.

[11]. طوسى، محمد بن حسن‏، متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، ترجمه و تحقیق: عزیزی، مجتبی، ص 646.

[12]. كتاب الغيبة للحجة، ص 356.

[13]. طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 356؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4، ص 402.

[14]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4، ص 402.

[15]. امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج ‏2، ص 40؛ حسينى عاملى، سيد تاج الدين، التتمة في تواريخ الأئمة عليهم السلام، ص 143.

[16]. اعیان الشیعة، همان، ص 44؛ ابن صباغ مالکی، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)، ج ‏2، ص 1106؛                        شبلنجى، مؤمن بن حسن، ‏نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار (صلى الله عليه و آله و سلم)، ص 342.

[17]. طوسى، محمد بن حسن‏، متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، ترجمه و تحقیق: عزیزی، مجتبی، ص 626.

[18]. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص 162.

[19]. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص 162.

[20]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 359.

[21]. همان، ص ۳۶۶.

[22]. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ج ۱، ص 403 و ۴۰۴.

[23]. الغیبة، ص 362.

[24]. قیام صاحب زَنْج، شورش بردگان و تهی‌دستان علیه خلیفه عباسی از سال ۲۵۵ق تا ۲۷۰ق بود. علت این قیام را اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان دانسته‌اند. زنگیان، بردگان سیاه آفریقایی، بیشترین نقش را در این قیام داشتند و رهبر آنان با نام علی بن محمد به «صاحب زنج» معروف گردید. زنگیان بر بخش وسیعی از جنوب عراق و خوزستان ایران حکومت می‌کردند. این قیام پس از پانزده سال حکومت و پس از چند سال جنگ، از بین رفت. صاحب زنج با وجود این که ادعای علوی بودن داشت، اما مورخان و محققان او را دور از اهل بیت (علیهم السلام) دانسته و علوی بودن او را رد کرده‌اند. در حکومت صاحب زنج، زنان علوی و شیعه به کنیزی برده می‌شدند. برخی معتقدند امام علی (علیه السلام) تصرف بصره توسط صاحب زنج را پیش‌بینی کرده بود. ر.ک: سایت ویکی شیعه.

[25]. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ترجمه: آیت‌اللهی، محمد تقی، ص  ۱۷۵ و ۱۷۶.

[26]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۶۳، ص ۱۹۷.

[27]. ابن‌شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۴۲۹.

[28]. تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ص ۱۷۷ و  ۱۷۸.

[29]. برگرفته از ویکی شیعه.

[30]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 362.

[31]. طوسى، محمد بن حسن‏، متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، ترجمه و تحقیق: عزیزی، مجتبی، ص 646.

[32]. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص ۱۶۹.

[33]. بقره، 260.

[34]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 435؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر، ج ‏2، ص 109.

[35]. همان، ص 440؛ همان، ص 114.

[36]. همان.

[37]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 442.

[38]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ‏3، ص 1118.

[39]. سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ج ‏3، ص 214 و 215.

[40]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 361.

[41]. همان؛ الخرائج و الجرائح، ج ‏3، ص 1112.

[42]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 370؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مصحح: جمعى از محققان، ج 51، ص 354.

[43]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏51، ص 351؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج 13 (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 675.

[44]. همان.

[45]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 365 و 366‏؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 450.

[46]. همان، ص 366؛ صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج ‏4، ص 510.

[47]. قمي، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج 2، ص 405.

[48]. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی فهرست أسماء مصنفي الشيعة‌، محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی، ص 220.

[49]. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج 2 ، ص 135 و 140.

[50]. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۱۰۹.

[51]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر، ج ۲، ص 181.

[52]. حسين‏زاده شانه‏چى، حسن، اوضاع سياسى اجتماعى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى، ص 224؛ حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص 170.

[53]. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، مقدمة ج ‏1، ص 6؛ قمي، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج 2، ص 405.

[54]. فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی/خامه یار، احمد، زیارتگاه‌های عراق (معرفی زیارتگاه های مشهور در کشور عراق)، ج 1، ص 353 و 354.

[55]. تنقیح المقال، ج 2، ص 135.

[56]. طبری، ‏محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 4، ص 45.

[57]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر، ج ۲، ص 181‏؛ حسين‏زاده شانه‏چى، حسن، اوضاع سياسى اجتماعى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى، ص 224؛ حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص 170.

[58]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏51، ص 203؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ج 13 (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 458.

[59]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 330.

[60]. اربلی، علی بن عیسی، كشف الغمة، ج 2، ص 531 و 532؛ اربلی، علی بن عیسی، كشف الغمة، ترجمه و شرح: زواره‏اى، علی بن حسین، محقق/مصحح: ميانجى، ابراهيم‏، ج ‏3، ص 457.

[61]. طوسى، محمد بن حسن‏، متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، ترجمه و تحقیق: عزیزی، مجتبی، ص 631.

[62]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 363.

[63]. عوض، بدل، معادل، یک لنگه از دو لنگه بار. ر.ک: سایت واژه یاب.

[64]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، محقق/مصحح: مؤسسة الإمام المهدى (عليه السلام‏)، ج ‏3، ص 1113.

[65]. همان، ص 1119 و 1120.

[66]. همان، ج 1، ص 472 – 475.

[67]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 363؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏51، ص 350؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ج 13 (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 674.

[68]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶.

[69]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق/مصحح: غفارى، على اكبر، ج ۲، ص۴۸۳؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.

[70]. کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۳۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۲.

[71]. «خدا گواهى داد كه معبودى جز او نيست، و ملائكه و دارندگان علم نيز چنين گواهى دادند، خداى برپادارنده داد است، و جز او خدايى نيست، او كه غالب و حكيم است‏. دين پسنديده نزد خدا اسلام است‏»، آل عمران، 18 و 19.

[72]. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 433؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر، ج ‏2، ص 107 و 108.

[73]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی (درخشان پرتوى از اصول كافى)، حسينى همدانى،‏ سيد محمد،‏ ج ‏5، ص 404 ‏.

[74]. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 409.

[75]. اربلى‏، علی بن عیسی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج ‏2، ص 527؛  اربلى‏، علی بن عیسی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ترجمه و شرح: زواره‏اى، علی بن حسین، محقق/مصحح: ميانجى، ابراهيم‏، ج ‏3، ص 451.

[76]. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 440؛ كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه: کمره‌ای، محمد باقر، ج ‏2، ص 114.

[77]. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج ۱، ص 416 – 420.

[78]. سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ج 1، ص 138 – 143.

[79]. جمعی از نویسندگان، ره توشه عتبات عالیات، ص ۳۷۳.

[80]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 369.

[81]. ره توشه عتبات عالیات، ص ۳۷۳ و ۳۷۴.

[82]. سید بن طاووس‏، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق/مصحح: كرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن،‏ ص 46.

[83]. صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه (پاورقی)، ج ‏4، ص 510.

[84]. مفید، محمد بن محمد، الفصول العشرة، ص 78 – 82.

[85]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏51، ص 203؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ج 13 (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 458.

[86]. غفارزاده، علی، زندگانی نواب خاص امام زمان، ص ۱۷۹؛ جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمة (عليهم السلام‏)، ج ۲، ص ۶۹۴ – ۷۰۷.