Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ماتریدیه

چکیده مقاله ماتریدیه

«ماتريديّه»، نام يكى از فرقه‌های كلامى است كه پيشواى آن؛ ابو منصور محمد بن محمود حنفى متكلم ماتريدى سمرقندى است. نظر به این‌که ماتریدیه دیدگاه ابو منصور ماتریدی را در اعتقادات پذیرفتند، نام ماتریدیه را بر آنان نهادند. غیر از ابومنصور ماتریدی که شخص اول و مؤسس طریقه ماتریدی است، افراد دیگری نیز در رشد و بالندگی آن مؤثر بودند.

فرقه ماتریدیه از ابتدا تاکنون دارای فراز و نشیب‌های بسیاری بوده‌است.

روش کلامی ماتریدی، مخالف روش کلامی معتزله است و شباهت‌هایی با روش کلامی اشعری دارد. عقلی بودن حسن و قبح اشياء، عدم جواز تكليف ما لا يطاق، محال عقلی بودن ظلم برای خداوند، بر اساس مصالح بودن افعال خداوند و كم و زياد شدن ایمان، برخی از عقایدی است که ماتریدیه به آن باور دارد.

ماتریدیه به تبع ابومنصور ماتریدی، در اصول اعتقادات و از جمله توحید باورهایی دارند که آنان را از سایر فرق اهل‌سنت متمایز می‌سازد. ماتریدیه در خداشناسی از براهینی استفاده می‌کند که برخی از آن‌ها منحصر به فرد است، هم‌چنین ماتریدیان در باره نبوت و مسائل آن مانند ضرورت نبوت، معیارهاى پذیرش ادعاى نبوت، و نیز براى معیار پذیرش ادعاى نبوت، دیدگاه‌های خاصی دارند.

در نظام تفکر ماتریدیان، امامت جایگاهى ویژه دارد. در عین حال، ماتریدیه به مثابه بخشى از اهل سنت و جماعت، امامت را از مسایل سیاسى و از باب اداره امور مسلمانان مطرح مى‌سازند. از نگاه ماتریدیه، امامت مفضول با وجود فاضل، امامت فاضل با وجود افضل و نیز امامت فاسق جایز است و کسى حق ندارد علیه او قیام و شورش کند. ماتریدیان همگام با دیگر بخش‌هاى اهل سنت و جماعت، بر این باورند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پس از خود جانشینى تعیین نکرده‌ است؛ از این رو، نصّى در قضیه امامت وجود ندارد.

به اعتقاد ماتریدیان، مباحث مربوط به معاد، از مباحثى است که با ادله سمعى و نقلى اثبات مى‌شود و ازاین‌جهت، آنان درباره مسائل مربوط به معاد و حتى ضرورت وجود معاد، استدلال عقلى ارائه نکرده‌اند.

امروزه ماتريديه در كشورهاى افغانستان، ازبكستان و ترکیه جمعیت بیشتری دارند.

 

وجه نام‌گذاری ماتریدیه

«ماتريديّه»؛ نام يكى از فرق كلامى است كه پيشواى آن ابو منصور محمد بن محمود حنفى متكلم ماتريدى سمرقندى است.[1] او مؤسس طريقه‏ای است در كلام كه نزديک به طريقه اشعريان است.[2]

ماتریدیه منسوب به ابومنصور ماتریدی است، نظر به این‌که ماتریدیه، دیدگاه ابومنصور ماتریدی را در اعتقادات پذیرفتند، نام ماتریدیه را بر آنان نهادند؛ همان‌طور که پیروان ابوالحسن اشعری را اشعریه گفتند.[3]

 

بنیان‌گذار ماتریدیه

بنیان‌گذار ماتریدیه؛ ابو منصور محمّد بن محمّد بن محمود حنفى ماتريدى سمرقندى است. وی در فقه و فروع، و در اعتقاديّات و اصول، هر دو پيرو امام ابو حنيفه بود. از مهمّ‏ترين آثار او كتاب تأويلات القرآن، كتاب التوحيد، و كتاب المقالات است.[4] ماتريدى به استدلال و استقلال عقل در اعتقاديات، بيشتر از اشعرى، ولى كمتر از معتزله اهمّيّت مى‏دهد.[5] او نزد امام ابو نصر عياضى، ابو بكر احمد بن اسحاق بن صالح جرجانى و … تحصيل علوم كرده‌است.[6]

 

افراد تأثیرگذار مکتب ماتریدیه

غیر از ابومنصور ماتریدی که شخص اول و مؤسس طریقه ماتریدی است، افراد دیگری نیز در رشد و بالندگی این مکتب مؤثر بوده‌اند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. سعدالدين تفتازانى؛ صاحب شرح مقاصد، خراسانی است که در سمرقند، سرخس و هرات سکونت داشت. وى از متكلمان معروف اهل سنت است كه داراى گرايش‌هاى ماتريدى است و در خصوص شرايط امام و ارزش مقام امامت، سخن قابل تأملى دارد.[7]
  2. ابولیث سمرقندی؛ صاحب تنبیه الغافلین و بستان العارفین.
  3. ابومعین نسفی؛ صاحب تبصرة الأدلة فی اصول الدین علی طریقة الإمام ابی المنصور الماتریدی.
  4. ابوالیسر بزودی؛ صاحب کتاب اصول دین.
  5. نجم‌الدین عمر نسفی؛ صاحب العقاید.
  6. نور‌الدین صابونی؛ صاحب کتاب البدایة من الکفایة فی الهدایة فی اصول الدین.
  7. ابوالبرکات نسفی که فقیه و متکم بوده و صاحب تألیفات زیادی می‌باشد.
  8. کمال‌الدین بیضاوی؛ صاحب کتاب الأصول المنیفة للإمام ابی‌حنیفه.
  9. ملاقاری هراتی؛ صاحب کتاب شرح الفقه الاکبر.
  10. شاه ولی‌الله دهلوی؛ صاحب کتاب حجة الله البالغة.[8]
  11. در قرون معاصر نيز شخصيّتى؛ مانند شيخ محمّد عبده، به دليل اتكاء بيشتر ماتريدى به عقل، در تأسيس مجدّد علم كلام اسلامى، از نظام ماتريدى تبعيّت كرده است، و اين نكته از تأمّل در رسالة التوحيد عبده و شرح وى بر العقائد العضديّة[9] به خوبى آشكار مى‌‏شود.[10]

 

تاریخچه و پیشینه ماتریدیه

با دقت در تاریخ مکتب ماتریدى، به روشنى ثابت مى‌شود که مؤسس آن؛ یعنی ابومنصور ماتریدی، اندیشه‌هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته ‌است؛ زیرا ابوحنیفه پیش از آن‌ که به فقه بپردازد، داراى حلقه کلامى بوده است. آن‌گاه که با «حماد بن ابى سلیمان‌» رابطه برقرار کرد، بحث کلامى را ترک کرده و به فقه پرداخت.

این تنها ماتریدى نیست که عقاید کلامى خود را از ابوحنیفه گرفت، بلکه معاصر او؛ «ابوجعفر طحاوى»، مؤلف عقاید طحاویة، اندیشه‌هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته، حتى در آغاز رساله خود مى‌گوید: این رساله عقیده فقهاى امت اسلامى است، آن‌گاه از ابوحنیفه و دو نفر دیگر از تلامیذ معروف او به نام‌هاى: ابویوسف و محمد بن حسن شیبانى نام مى‌برد.[11]

از مجموع آن‌چه که گفته‌شد، روشن مى‌شود که ریشه‌هاى‌ «مکتب ماتریدى‌»، با سند خاصى به ماتریدى و به گونه‌اى به ابوحنیفه مى‌رسد.[12]

 

شکل‌گیری ماتریدیه

ماتریدیه؛ مانند اشاعره یکی از نحله‌های کلامی اهل سنت به‌شمار می‌رود و از نظر فقهی تابع عقاید ابوحنیفه هستند (برخلاف اشعری که از نظر فقهی تابع حنابله بود). شیخ ابو منصور، اصول عقاید حنفى را اصلاح کرده و آن‌ را به منزله اصول اعتقاد صحیح اهل سنت قرار داد. این اصول عقاید، به علم کلامى تبدیل شد که شیخ آن را در مدرسه‏اى که خود در سمرقند ساخته بود و به «مدرسه ماتریدى» شهرت داشت، تدریس مى‏کرد. به این ترتیب ماتریدى، متکلم این مدرسه و رئیس اهل سنت و جماعت ماوراء النهر گردید و متکلمان حنفى ماوراء النهر را ماتریدى نامیدند.

روش کلامی ماتریدی، مخالف روش کلامی معتزله است، البته شباهت‌هایی با روش کلامی اشعری دارد، ولی تفاوت‌هایی نیز میان آنها هست. به نظر بسیاری، ماتریدی در روش کلامی نسبت به اشعری، توجه بیشتری به مسائل عقلی دارد و به همین‌جهت می‌توان روش او را راهی میانه، بین معتزلی و اشعری دانست؛[13] برای نمونه، در باب صفات الهی، ماتریدی نسبت به اشعری، از تشبیه و تجسیم دورتر و به تنزیه نزدیک‌تر است.[14]

 

ادوار تاریخی ماتریدیه

نظر به این‌که بعد از ابومنصور ماتریدی نيز ماتریدیه، هم‌چنان به حيات خويش میان مسلمانان ادامه دادند. اگر بخواهيم دوره‏هاى حياتى ماتریدیه را متمايز كنيم، باید آن را به پنج دوره تقسیم کنیم:

  1. در این دوره اندیشه و تفکر ماتریدی به‌صورت مدون و مکتوب در اختیار نسل‌های بعدی و طرفداران اندیشه وی قرار گرفت و به‌عنوان مکتب جلوه نمود.
  2. در یک برهه صد ساله اول، شاگردان ابومنصور فقط کوشیدند تا عقاید وی را تحت نظام خاصی در آورند و کمتر به فکر تبلیغات بودند. در این هنگام، این مذهب از سمرقند فراتر نرفت.
  3. در دوره بعدی که حدود ۲۵۰ سال طول کشید، بزرگان ماتریدی به نقاط مختلف سفر کرده و به تبلیغ این آئین پرداختند که در این دوره کتاب‌هایی؛ مانند «تبصرة الأدلة» ابومعین نسفی و «عقاید النسفیة» و «مدارک» که از کتب اصلی این فرقه محسوب می‌شود، به رشته تحریر درآمد.
  4. دوره بعدی، ۶۰۰ سال بود که عثمانی‌ها با مکتب و اعتقادات ماتریدیه، هم‌سو و هم‌نظر بودند و همه جانبه از این مکتب حمایت می‌کردند. چون عثمانیه در فقه، حنفی مذهب بودند؛ بنابراین تمام امکانات دولت عثمانی از جمله مدارس منصب قضاوت، همه در اختیار ماتریدیان قرار گرفت. در این زمان به علت امکانات بسیار زیادی که ماتریدیان داشتند، این مذهب در سرتاسر جهان، رشد و نمو قابل ملاحظه‌ای یافت.
  5. در دوره معاصر نیز این اندیشه در بسیاری از مناطق جهان حاکم بوده و خیلی از اهل‌سنت در اعتقادات خود مطیع این مذهب می‌باشند و در بسیاری از مدارس اهل‌سنت، این اعتقادات تدریس می‌شود. هم‌چنین در دو دانشکده «شریعت» و «اصول دین» دانشگاه الأزهر مصر، اندیشه مکتب ماتریدی تدریس می‌شود.[15]

 

اصول اعتقادات ماتریدیه

ماتريديه؛‏ پيروان محمد بن محمد بن محمود ابو منصور ماتريدى، با این‌ که در علم فقه و اصول عقاید، از پيروان ابوحنيفه بودند، اما بیشتر علمای حنفی از او (ماتریدی) پیروی نکردند.

شبلى نعمانى مى‏نويسد: جاى تعجب است كه پيروان ابوحنيفه كه از حيث تعداد، بيشتر از ديگر فرق سنت و جماعت هستند، از لحاظ اعتقاد ماتريدى هستند، مع هذا در علم كلام، شهرت ماتريدى در مقابل اشعرى، بسى كمتر است و اثر اين عدم شهرت به اين‌جا منجر شده كه امروز اكثر علماى حنفى، هم‌عقيده با اشاعره هستند و حال آن‌كه در زمان قديم، اشعرى بودن يک حنفى را به ديده تعجب مى‏نگريستند.[16]

ابن اثير در «الكامل فى التاريخ» در حوادث سال 466 مى‏نويسد: «و هذا ممّا يستطرف أن يكون حنفيّ أشعريّا»؛[17] يعنى «اين سخن شنيدنى است و جاى تعجب است كه يک حنفى اشعرى باشد».

گم‌نامى ماتريديه سبب گرديد كه علماى حنفى در علم كلام، تأليفات كمترى داشته باشند و كتاب‌هاى مشهورى كه در اين فن در دست است، همه آن‌ها از تصنيفات فرقه شافعيه مى‏باشد كه عموما اشعرى مذهب بودند.

 

ماتريدى با تمام اصول كلامى اشعرى مخالفت كرده است و با وجودى كه ردّ بر معتزله نوشته، به كلام آن طايفه نزديک‌تر است.[18]

عقاید ماتریدیه

برخی از عقاید ماتریدیه از اين قرار است :

1- حسن و قبح اشياء، عقلى است.

2- خداوند به كسى تكليف ما لا يطاق نمى‏كند.

3- خداوند ظلم نمى‏كند و عقلا محال است كه ظالم باشد.

4- تمام افعال خداوند، مبنى بر مصالح است.

5- انسان در افعال خود داراى قدرت و اختيار است و اين قدرت در پديدآمدن آن افعال، عامل مؤثر است.

6- ايمان كم و زياد نمى‏شود.

7- در حال يأس از حيات هم، توبه‏ قبول است.

8- توسط حواس خمسه چيزى را درک كردن علم نيست، بلكه ذريعه و وسيله علم است.

9- اعاده اعراض، ممكن نيست.

10- در مسأله آزادى انسان و موضوع «كسب»، ماتريدى مى‏گويد كه اين قدرت، شايسته براى هر كارى است و انسان قادر خواهد بود كه قدرت خود را به هرگونه كه بخواهد توجيه كند، امّا معناى اين‌كه آن قدرت مخلوق خداوند است، نتيجه كلى اين مسأله است كه هرچه از انسان سرزند، آفريده خداوند است و مى‏گويد: «كسب»؛ به معناى خلق و آفريدن است و آن چيزى نيست كه آدمى آن را از عدم بيافريند، بلكه آن را از ماده سابق به دست مى‏آورد. ماتريدى مى‏گويد: اگر انسان در اراده خود آزاد نباشد، در نتيجه نبايد مستحق ثواب و عقاب باشد.

11- ماتريديه قايل به قدم و ديرينه بودن صفات فعل و صفات ذات شدند و جميع صفات افعال را راجع به يک صفت تكوين دانستند.

12- ماتريديه، رؤيت خداى تعالى را منكر شدند.

13- ماتريدى در بحث «کلام الله و قرآن» گفت: خداوند را دو كلام است: يكى نفسى و غير مخلوق و دیگری كلامى كه از حروف و اصوات پديد آمده و آن مخلوق است.

14- ماتريديه درباره ارسال رسل می‌گويند: عقل مى‏تواند راستى و يا نادرستى مدعى نبوت را بشناسد و پس از عقل، معجزه، تأييد نبوت نبى است.[19]

 

دیدگاه ماتریدیه درباره توحید

ماتریدیه به تبع ابومنصور ماتریدی، در باب توحید باورهایی دارند که آنان را از سایر فرق اهل‌سنت متمایز می‌سازد و در این بخش به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. ماتریدی وجوب معرفت خداوند متعال را کاملاً عقلی دانسته و می‌گوید: به حکم عقل، باید وجود خدا، یگانگی، علم، قدرت، کلام و اراده او و … را شناخت.[20]
  2. متکلمان اسلامی اتفاق دارند که خدا دارای اوصافی؛ مانند علم و قدرت و حیات است، ولی معتزله و امامیه عقیده دارند که صفات ذاتی او عین ذات اوست و خدا از نظر کمال و جمال به گونه‌ای است که ذات او سراسر علم و قدرت است، در حالی که اشاعره این صفات را زاید بر ذات دانسته و کسانی را که صفات ذاتی او را عین ذات او می‌دانند، به نفی صفات متهم کرده است، در حالی که «ماتریدی»بر خلاف شیخ اشعری، مسأله عینیت را پذیرفته است و با عدلیه در این‌جا همگام است.[21]
  3. ماتریدی در باره صفات خبری خداوند متعال معتقد است که تفسیر حرفی (ظاهری) آن، مستلزم تجسیم است، وی می‌گوید: باید معانی این نوع صفات به خدا تفویض شود.

او می‌گوید: اصل در نزد ما آیه «لیس کمثله شیء[22]» است، که خدا هر نوع شباهت به خلق را نفی کرده است و ما ثابت کردیم که خدا در ذات و صفت از هر نوع شباهت، پیراسته است؛ از این جهت باید به آیه «الرحمن علی العرش استوی»[23] همین‌طوری که در قرآن آمده و عقل نیز دلالت دارد، ایمان آورد، ولی ما بر تفسیر آن قاطعانه آگاه نیستیم. احتمال دارد واقع آن غیر آن باشد که ما می‌اندیشیم و ما به آن‌چه که خدا از آن اراده کرده است، ایمان آورده‌ایم.[24] بر این اساس ماتریدی در صفات خدا، جزء مفوّضه است و معانی این آیات را به خدا واگذار می‌کند، اما وی در تأويل «يدين» در سخن خداوند متعال: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ»،[25] مى‏گويد: «دو دست، كنايه از نعمت است».[26]

  1. در باب کلام الهی، ماتریدی معتقد است که کلام الهی دو مرتبه دارد: یکی مرتبه کلام لفظی که حادث است، و دیگری مرتبه کلام نفسانی که قدیم و ازلی می‏باشد.[27]

 

رابطه ایمان و کفر از نگاه ماتریدیه

ماتریدیان در بحث ایمان و کفر، موضعی حد وسط بین خوارج و مرجئه[28] دارند؛ زیرا از یک طرف چون از پیروان ابوحنیفه هستند عمل را در ایمان دخیل ندانسته و از طرفی دیگر می‌گویند: ایمان را نمی‌توان صرفاً از مقوله علم و معرفت دانست و عمل هم دخیل است؛ زیرا اگر ایمان فقط از باب علم باشد، اولا باید بسیاری از اهل کتاب که به رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دین او علم دارند مؤمن باشند، حال این‌که همه ما به کفر آنها یقین داریم و ثانیا در شریعت و دین، ایمان متعلق تکلیف است و تکلیف به افعال اختیاری تعلق می‌گیرد در حالی که علم، بدون اختیار نیز حاصل می‌شود.[29]

 

ماتریدیه و براهین خداشناسی

ماتریدیه در خداشناسی از براهینی استفاده می‌کنند که برخی از آن‌ها منحصر به فرد است :

  1. برهان شر

در بین متکلمان غیر دین‌دار، همیشه وجود شر عاملی برای به چالش کشیدن متکلمان متدین در اثبات وجود خدا بوده است، ولی ماتریدی از همین شر برای وجود خدا به این تقریر استفاده نموده است: «اگر عالم خود به‌ خود به‌وجود آمده بود، می‌بایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدید می‌آورد و در این‌صورت شرور و زشتی‌ها وجود نمی‌داشت (در حالی که شرور در عالم وجود دارد) و وجود این‌ها دلیل بر این است که جهان خود به خود به‌وجود نیامده، بلکه به ‌واسطه غیر از خود پدید آمده است».[30]

  1. برهان حی و میت

در تقریر این برهان این‌گونه آمده است: «هر موجود جاندار از آغاز کار خود و از پدید آوردن مانند خود و از اصلاح مفاسد خود عاجز است، پس روشن می‌شود که این شیء جاندار از جانب غیر خود پدید آمده است».[31]

البته ماتریدیان در زمینه اثبات وجود خدا براهین دیگری نیز آورده‌اند که برگشت همه آنها به برهان حدوث بوده و به‌خاطر اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می‌شود.

 

دیدگاه ماتریدیه درباره نبوت

ماتریدیان در باره نبوت و مسائل آن دیدگاه‌هایی دارند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. ضرورت نبوت

از دیدگاه ماتریدیان، انسان، ناقص است. هر چند خداوند موهبت عقل و حس را به او اعطا کرده است، اما او از این طریق نمى‌تواند تمام منافع و مضارّ جهان را تشخیص دهد و در زندگى خود به‌کار گیرد و به سعادت نایل شود. علاوه بر این، هر چند وى می‌تواند و باید با عقل خود، خدا و خالق هستى را بشناسد، اما راهى براى به‌دست آوردنِ اوامر و نواهى‌اى که وسیله رستگارى او هستند، ندارد. بدین سبب، نقص انسان ایجاب می‌کند که خداوند براى هدایت بشر به سوى خداوند و نیز براى آشناسازى آنان با جهان پیرامونشان، پیامبرانى را به سوى آنان گسیل دارد.[32]

  1. معیارهاى پذیرش ادعاى نبوت

ماتریدى براى پذیرش ادعاى نبوت، دو معیار را یادآور می‌شود:

  1. معیار درونى که شخص مدعى نبوت باید داراى اخلاقِ نیکو و فضایل ویژه باشد.
  2. معیار بیرونى که شخص باید براى اثبات ادعاى خود معجزه بیاورد.[33]

افزون بر اینها، برخى از ماتریدیان شرایط دیگرى را نیز براى مدعى نبوت ذکر کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مرد باشد؛ کامل‌ترین فرد زمان خویش باشد؛ صفاتى چون گنگى که مخلّ در اداى رسالت است، نداشته باشد و معصوم باشد.[34]

  1. نبوت خاصه

به اعتقاد تمام مسلمانان، حضرت محمد (صلى الله علیه و آله)، تمام شرایط نبوت را دارا است. ماتریدیان نیز در این اعتقاد، راسخ و استوار هستند. به اعتقاد آنان، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هم شرایط درونى و هم شرایط بیرونى نبوت را دارا بوده و از آن حضرت کمالات و فضایل فراوان و نیز معجزات گوناگون به دست ما رسیده است که مهم‌ترین معجزه حضرت، قرآن است که همواره انسان‌ها و مخالفان را به مبارزه دعوت کرده ‌است، اما هیچ‌کس نتوانسته است به این مبارزه‌طلبى پاسخ دهد.[35]

در باب وجوه اعجاز قرآن، از کلمات ماتریدیان مطالب مختلفى به دست می‌آید. ظاهر عبارت برخى از آنان، به اعجاز بلاغى قرآن نظر دارد، اما به نظر می‌رسد ابومنصور ماتریدى به اخبار غیبى قرآن کریم، عنایت بیشترى دارد.[36]

 

دیدگاه ماتریدیه درباره امامت

امامت، فرعى از نبوت است؛ از این رو در نظام تفکر ماتریدیان جایگاهى ویژه دارد. در عین حال، ماتریدیه به مثابه بخشى از اهل سنت و جماعت، امامت را از مسایل سیاسى و از باب اداره امور مسلمانان مطرح مى‌سازند؛ ازاین‌رو، امامت از منظر ایشان به معناى حاکم و مدیر جامعه اسلامى است که مى‌تواند بر امور عمومى مسلمانان حاکمیت داشته باشد.[37] از نگاه آنان، نصب امام و انتخاب او بر مسلمانان واجب است و آنان باید کسى را از میان خود برگزینند تا به امور آنان رسیدگى کند.[38]

به اعتقاد آنان، امام باید واجد شرایط ذکوریت، ورع، علم، کفایت و قرشیت باشد و هاشمى بودن، افضل بودن و عادل بودن را شرط نمى‌دانند؛ ازاین‌رو امامت مفضول با وجود فاضل، و امامت فاضل با وجود افضل و نیز امامت فاسق جایز است و کسى حق ندارد علیه او قیام و شورش کند،[39] هر چند که در افضلیت، اختلافاتى میان آنان وجود دارد. ماتریدیان همگام با دیگر بخش‌هاى اهل سنت و جماعت، بر این باورند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پس از خود جانشینى تعیین نکرده ‌است؛ از این رو، نصّى در قضیه امامت وجود ندارد. آنان بیشتر در این زمینه به عمل صحابه استناد مى‌کنند و مدعى هستند که اگر نصى وجود مى‌داشت، صحابه به آن عمل مى‌کردند، اما چون چنین نصى وجود نداشت، صحابه وظیفه خود دانستند که امام و رهبرى براى خود برگزینند و به این امر اقدام کردند.[40]

به گمان آنان، امام و خلیفه مسلمانان پس از پیامبر ( صلى الله علیه و آله)، ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و سرانجام على (علیه السلام) بوده است و پس از او خلافت به سلطنت مبدل مى‌شود.[41] آنان فضیلت خلفا را نیز به ترتیب خلافت مى‌دانند.[42]

 

دیدگاه ماتریدیه درباره معاد

به اعتقاد ماتریدیان، مباحث مربوط به معاد، از مباحثى است که با ادله سمعى و نقلى اثبات مى‌شود و بدین جهت، آنان درباره مسائل مربوط به معاد و حتى ضرورت وجود معاد، استدلال عقلى ارائه نکرده‌اند. با این حال، مباحث آنان در این باب با سایر فرق اسلامى، تفاوت عمده‌اى ندارد. آنان به پرسش و پاسخ در قبر، نقمات و نعمات قبر، آفرینش بهشت و دوزخ، جاودانگى آن‌ها و طبقات مختلف آنها، میزان، صراط، حوض، شفاعت و… قائل هستند.[43]

از جمله مسائلى که ماتریدیان به آن باور دارند، رؤیت خدا در قیامت توسط مؤمنان است. على‌رغم این‌که آنان در مباحث خداشناسى، دیدگاهى کاملا تنزیهى دارند، اما در مباحث مربوط به آخرت، نقل‌گرا هستند؛ ازاین‌رو به رؤیت خداوند در روز قیامت قائل شده‌اند. با این وجود، آنان به مقتضاى آیات، میان رؤیت و ادراک تمایز قائل هستند و معتقدند که ادراک، مستلزم تناهى و محدودیت در ناحیه مُدرَک است؛ از این رو خدا را نمى‌توان ادراک کرد، اما مى‌توان رؤیت کرد.[44] در عین حال، آنان رؤیت خداوند را بدون مکان و جهت و بدون مقابله و اتصال شعاع یا وجود مسافت بین بیننده و خدا مى‌دانند.[45] در این‌جا است که دیدگاه آنان به نحوى به تناقض مى‌انجامد، البته اگر رؤیت خداوند را به مفهوم رؤیت قلبى و تجربه عرفانى بدانیم، اشکالى به وجود نمى‌آید، ولی مشکل در این‌جا است که آنان به رؤیت با چشم سر اعتقاد دارند.[46]

 

گستره جمعیت ماتریدیه

از آن جا که ابومنصور ماتریدی؛ مؤسس و بنیان‌گذار مکتب ماتریدی، اهل سمرقند بود، مکتب وی ابتدا در همین ناحیه نشو و نما پیدا کرد. پس از یک دوره صد ساله که شاگردان وی به تحکیم مبانی فکری و عقیدتی پرداختند، اما در یک دوره حدود ۲۵۰ ساله که بزرگان ماتریدی سفرهایی به نقاط مختلف داشتند و به تبلیغ این آئین پرداختند، این آیین از سمرقند فراتر رفته ‌است و در دوره بعدی، عثمانی‌ها با اعتقادات ماتریدیه، هم‌نظر شدند و از ماتریدیه حمایت می‌کردند؛ براین‌اساس این اندیشه در بسیاری از مناطق جهان؛ مانند ترکیه، افغانستان و ازبكستان[47] حاکم شده و خیلی از اهل‌سنت در اعتقادات خود مطیع این مذهب شدند و در بسیاری از مدارس اهل‌سنت، هم‌چنین در دو دانشکده شریعت و اصول دین دانشگاه الأزهر مصر، اندیشه مکتب ماتریدی تدریس می‌شود.[48]

 

ماتریدیه بعد از مرگ ابومنصور ماتریدی

ابو منصور گرچه بنیان‌گذار مکتب ماتریدیه است، ولی عقاید وی نظام خاصی نداشت، اما شاگردانش تلاش نمودند آن را تحت نظام خاصی درآورند و این کار در زمان حیات ماتریدی آغاز شد.

شاگرد ابو منصور، «حکیم ابوالقاسم سمرقندى» در زمان حیات او به تدوین اعتقادنامه «السواد الاعظم»[49] اقدام نمود که تا امروز در میان حنفیان، مقبولیت ویژه‌اى دارد و به نظر مى‌رسد این اعتقادنامه، نخستین متن اعتقادى بر پایه تعالیم ابومنصور ماتریدى باشد.[50]

یک قرن پس از ابومنصور؛ یعنى در قرن پنجم هجرى، تلاش‌هاى گسترده‌اى در میان ماتریدیان برای شکل‌گیری مکتب ماتریدیه انجام گرفت و در حقیقت، در این قرن، تعالیم ماتریدى به شکل مکتب درآمد و پیروانى را به خود جذب کرد. در این قرن، «ابوالیسر على بزدوى»،[51] قاضى سمرقند و از بزرگان علماى ماتریدى که جدش عبدالکریم بزدوى از شاگردان ماتریدى است، به تألیف کتاب «اصول الدین» پرداخت و در آن به تفصیل درباره عقاید استدلالى و کلامى حنفیان و ماتریدیان سخن به میان آورد. بزدوى با تربیت شاگردانى؛ چون نجم‌الدین عمر نسفى، عبدالکریم بن محمد صنائى، محمد بن طاهر سمرقندى، زمینه را براى گسترش هرچه بیشتر مکتب ماتریدیه فراهم آورد. هم‌چنین، «ابومعین نسفى»، دیگر متکلم برجسته ماتریدى، با تألیف سه کتاب مهم در باب کلام و عقاید ماتریدیه، نقش مهمى در ترویج و تثبیت عقاید ماتریدى داشته است.[52] مهم‌ترین کتاب کلامى او؛ یعنى «تبصرة الأدلة فى اصول الدین على طریقة الإمام ابى منصور الماتریدى»، کتابى پرحجم و پرمحتواست که از التوحید ماتریدى جامع‌تر، مفصل‌تر و خوش فهم‌تر است و به اعتقاد بسیارى از نویسندگان، به مثابه دومین منبع مکتب ماتریدى پس از التوحید ماتریدى است.[53] هم‌چنین شخصیت‌هاى دیگرى؛ مانند «ابوثناء لامشى»[54] و «ابوشکورسالمى»[55] هرکدام با تدوین کتاب‌هاى متعدد و منظم، گام‌هاى بلندى در تثبیت عقاید ماتریدیه برداشته‌اند.

در قرن بعد، «نجم الدین عمر نسفى»، شاگرد ابومعین نسفى و ابوالیسر بزدوى، در اوج شهرت قرار دارد. او با نوشتن اعتقادنامه «العقائد»،[56] اعتقادات کلامى ماتریدیان را در اذهان عامه مردم راسخ ساخت و تا امروز کتاب او میان ماتریدیان و در مدارس علمیه آنان تدریس مى‌شود و مى‌توان آن‌ را با کتاب «باب حادى عشر» در میان شیعیان مقایسه کرد. بر این کتاب شرح‌ها و حاشیه‌هاى متعددى نگاشته شده است که مهم‌ترین آنها «شرح العقائد النسفیة»[57] نوشته سعدالدین تفتازانى است. شرح تفتازانى بر این کتاب، میان ماتریدیان شهرتى افسانه‌اى دارد. از دیگر مشایخ ماتریدیان در این قرن، «نورالدین احمد بن محمود صابونى» است که در مناظره‌اى با فخرالدین رازى شرکت داشته است.[58]

قرن هفتم قمرى در حقیقت، قرن تبلیغ مکتب ماتریدیه در میان حنفیان غرب جهان اسلام است. پیش از این، هر چند مکتب ماتریدى، که گاه از آن به «مکتب سمرقند» نیز یاد مى‌شده ‌است، در ماوراءالنهر تثبیت شده بود، اما از حضور آن در میان حنفیان غرب جهان اسلام اطلاعى در دست نیست، اما در قرن هفتم، حنفیانى وجود دارند که در ماوراءالنهر تحصیل کرده و رهسپار غرب جهان اسلام و مناطق مرکزى آن شده‌اند؛ به طور مثال، مى‌توان از «ابوبکر احمد بلخى»، تحصیل کرده سمرقند، یاد کرد که آثار نجم الدین عمر نسفى را در دمشق تدریس مى‌کرده است.

از قرن هشتم به این سو، در سایه تعامل مثبت حکومت عثمانى با ماتریدیان، تمام حنفیان جهان در کلام، پیرو ماتریدى هستند و دانشمندان بزرگى در کلام و سایر علوم اسلامى از میان این گروه برخاسته‌اند که از جمله آنان مى‌توان به کمال ابن همام، مصلح الدین کستلى، ملاعلى قارى، کمال الدین بیاضى، شاه ولى الله دهلوى، و محمد زاهد کوثرى اشاره کرد.[59]

از این رو، مکتب ماتریدى حدوداً نیمى از اهل سنت را پوشش مى‌دهد و در جغرافیاى جهان اسلام، سهم عمده‌اى دارد. از کشورهاى استقلال یافته آسیاى مرکزى که زادگاه این مکتب است، تا چین و هند و ترکیه و جزیره بالکان و…، تمام حنفیان پیرو این مکتب هستند و امروزه نیز در بسیارى از دانشگاه هاى معتبر اسلامى، از جمله در الأزهر مصر، مورد تحقیق و تدریس قرار دارد.[60]

لازم به ذکر است که این مکتب، على‌رغم گستردگى و اهمیت فراوان، در حوزه‌هاى علمى شیعى اصلا مورد توجه نبوده و یا به ندرت به آن توجه شده است. شاید بتوان عدم ارتباط و تعامل فکرى حوزه هاى علمیه شیعى با حوزه هاى علمیه اهل سنت را دلیل اصلى این امر بدانیم. در حوزه‌هاى شیعى، بیشتر توجه‌، معطوف به اشاعره است که در بحث حسن و قبح عقلى در برابر عدلیه (شامل معتزله و شیعه) قرار دارد و از این جهت، اذهان به طرف مکتب اشعرى سوق یافته و از ماتریدیه غفلت شده است.[61]

 

کتاب‌نامه مقاله ماتریدیه

  1. قرآن کریم.
  2. ابن اثير، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم؛ الكامل في التاريخ؛ دار صادر – دار بيروت، بيروت، 1385 ق/ 1965 م.
  3. ابن همام، کمال‌الدین؛ المسایرة فى علم الکلام و العقائد التوحیدیة المنجیة في الآخرة؛ تعلیق: محمد محی‌الدین، عبدالحمید؛ مکتبة محمود، چاپ اول، قاهره، بی‌تا.
  4. بزدوى، ابوالیسر؛ اصول الدین؛ تحقیق: هانز بترییس؛ دار احیاء الکتب العربیة، قاهره، 1383 ق.
  5. پاکتچى، احمد؛ ابوحنیفه؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامى.
  6. تفتازانى، سعدالدین مسعود؛ شرح العقائد النسفیة؛ تحقیق: حجازى السقا، ا؛ مکتبة کلیات الأزهریة، قاهره، 1408 ق.
  7. حقى بروسوى، اسماعيل؛ تفسير روح البيان؛ دارالفكر، بيروت، بی‌تا.
  8. حلبی، علی اصغر؛ تاريخ علم كلام در ايران و جهان؛ انتشارات اساطير، چاپ دوم، تهران‏، 1376 ش‏.
  9. خواجگى شيرازى،‏ محمد بن احمد؛ ‏النظامية في مذهب الإمامية؛ تصحيح و تعليق: اوجبى، علی؛ ميراث مكتوب‏، چاپ اول، تهران‏، 1375 ش.
  10. ربانی گلپایگانی، علی؛ ماتریدیه؛ کیهان اندیشه، شماره 53.
  11. رضوانی، علی اصغر؛ شيعه شناسى و پاسخ به شبهات؛ نشر مشعر، چاپ دوم‏، تهران‏، 1384 ش.
  12. سالمى، ابوشکور؛ التمهید لقواعد التوحید؛ کابل، بی‌تا.
  13. سایت اهل بیت دانشنامه اسلامی.
  14. سایت پرسمان.
  15. سایت تبیان.
  16. سایت شیعه شناسی.
  17. سایت ویکی فقه.
  18. سبحانی، جعفر؛ بحوث في الملل و النحل؛ مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)‏، چاپ گوناگون، قم‏، تاریخ گوناگون‏.
  19. سلفى، شمس الدین؛ الماتریدیة و موقفهم من توحید الأسماء و الصفات؛ مکتبة الصدّیق، چاپ دوم، طائف، 1419 ق.
  20. شبلى نعمانى، محمد؛ تاريخ علم كلام؛ ترجمه: فخر داعى، سيد محمد تقى؛ ‏اساطير، چاپ اول، تهران، 1386 ش‏.
  21. صابونى، نورالدین؛ البدایة من الکفایة؛ بی‌جا، بی‌تا.
  22. طحاوى حنفى‏، ابن ابى العز؛ شرح العقیدة الطحاویة؛ تحقيق: آلبانى، ناصر الدين؛ ‏دار الكتاب العربي‏، چاپ اول، بغداد، 2005 م‏.
  23. فخررازى، محمد بن عمر؛ مناظرات امام فخررازى درباره مذاهب اهل سنت؛ تحقیق و ترجمه: فضایى، یوسف؛ مؤسسه مطبوعاتى عطایى، تهران، 1360 ش.
  24. قارى، ملاعلى؛ شرح الفقه الأکبر؛ تحقیق: م. م. الشعار؛ دارالنفائس، چاپ اول، بیروت، 1417 ق.
  25. قرشى، عبدالقادر؛ الجواهر المضیئة؛ بی‌جا، بی‌تا.
  26. کستلى، مصلح الدین؛ حاشیة الکستلى على شرح العقائد؛ استانبول، 1973 م.
  27. لامشى حنفى ماتریدى، ابوثناء محمود بن زید؛ کتاب التمهید لقواعد التوحید؛ تحقیق: ترکى، عبدالمجید؛ دارالمغرب الاسلامى، چاپ اول، بیروت، 1995م.
  28. لکنهوى، ابوالحسنات؛ الفوائد البهیة فى تراجم الحنفیة؛ دارالمعرفة، بیروت، بی‌تا.
  29. ماتریدى، ابومنصور؛ التوحید؛ تحقیق و مقدمه: خلیف، فتح الله؛ دار الجامعات المصریة، مصر، بی‌تا.
  30. ماتریدى، ابومنصور؛ تأویلات اهل السنة؛ بی‌جا، بی‌تا.
  31. ماتریدی، ابو منصور؛ التوحید؛ تحقیق: الکیالی الحسینی، عاصم ابراهيم‏؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت‏، 1427 ق‏.
  32. مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامى؛ آستان قدس رضوى‏، چاپ دوم‏، مشهد، 1372 ش.
  33. میان محمّد شريف؛ تاريخ فلسفه در اسلام، مقاله «ماتريديّه»؛ چاپ مركز نشر دانشگاهى، 1362 ق.
  34. نسفى، ابومعین؛ التمهید لقواعد التوحید؛ مقدمه: جوهرى، محمد ربیع محمد؛ دارالطباعة المحمدیة، چاپ اول، قاهره، 1409ق.
  35. نسفى، ابومعین؛ تبصرة الأدلة فى اصول الدین على طریقة الأمام ابى منصور الماتریدى؛ تحقیق: کلود سلامة؛ المعهد العلمى الفرنسى للدراسات العربیة، چاپ اول، دمشق، 1990 م.
  36. ویلفرد مادلونگ؛ ترک‌ها و اشاعه ماتریدیه در مکتب‌ها و فرقه‌هاى اسلامى در سده‌هاى میانه؛ ترجمه: قاسمى، جواد؛ آستان قدس رضوى، چاپ اول، مشهد، 1375 ش.

 

[1]. شبلى نعمانى، محمد، تاريخ علم كلام‏، ترجمه: فخر داعى‏، سيد محمد تقى، ص 199.

[2]. همان، ص 166.

[3]. حقى بروسوى، اسماعيل، تفسير روح البيان، ج ‏7، ص 36.

[4]. ميان محمّد شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، مقاله «ماتريديّه»، ص 368- 369.

[5]. حلبی، علی اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 49 – 51‏.

[6]. شبلى نعمانى، محمد، تاريخ علم كلام، ترجمه: فخر داعى، سيد محمد تقى، ص 71‏.

[7]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج ‏2، ص 362.

[8]. سایت ویکی فقه.

[9]. تأليف عبد الرحمن بن احمد بن عبدالغفار، عضد الدين ايجى متوفاى سال 756 ق از علمای بزرگ كلام و مؤلف كتاب «المواقف».

[10]. حلبی، علی اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 49 – 51‏.

[11]. طحاوى- حنفى‏، ابن ابى العز، شرح العقیدة الطحاویة، تحقيق: آلبانى، ناصر الدين، ‏ص ۲۵‏.

[12]. دانشنامه اسلامی (سایت اهل بیت علیهم السلام)، «ماتریدیه».

[13]. ربانی گلپایگانی، علی، ماتریدیه، کیهان اندیشه، شماره 53.

[14]. سایت تبیان، «معرفی فرقه کلامی ماتریدیه».

[15]. ر.ک: سایت ویکی فقه، «فرقه ماتریدیه»، با اندکی تغییر.

[16]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص 381‏.

[17]. ابن اثير، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم، الكامل في التاريخ، ج 10، ص 93.

[18]. استاد ابو زهره، از قول شيخ محمد عبده نقل كرده است كه مسائل مورد اختلاف بين اشاعره و ماتريديه از ده مسأله تجاوز نمى‏كند كه آن هم خلاف لفظى است، ولى خود معتقد است كه ماتريديه به عقل بيش از اشاعره اهميت مى‏دهند، چنان كه قايل به حسن و قبح عقلى‏اند، در صورتى كه اشاعره منكر حسن و قبح عقلى مى‏باشند. موارد اختلاف ماتريدى، اشعرى و معتزلى به تفصيل در كتاب «المذاهب الاسلاميه» آمده است، فرهنگ فرق اسلامی، ص 380.

[19]. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص 379 – 381

[20]. سایت پرسمان.

[21]. همان.

[22]. شوری، 11.

[23]. همان بخشنده‏اى كه بر عرش مسلّط است، طه، 5.

[24]. سایت پرسمان.

[25]. بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است، مائده، 64.

[26]. رضوانی، علی اصغر، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج ‏1، ص 206.

[27]. سایت پرسمان.

[28]. شهرستانی در ملل و نحل می گوید: مرجئه به چهار بخش تقسیم می شوند: مرجئة خوارج، مرجئه قدريه، مرجئه جبريه و مرجئه خالصه.

(شهرستانى، ‏الملل و النحل،‏ ج ‏1، ص 162، الشريف الرضي، قم،‏ چاپ سوم، 1364 ش‏)، مرجئه خوارج به گروهى از خوارج‏ گفته مى‏شد كه مى‏گفتند: ايمان به خدا و رسول خدا (ص) براى نجات آدمى كافى است و ترک واجبات و انجام محرّمات الهى هيچ زيانى به ايمان انسان نمى‏زند! اين گروه كه پس از جريان جنگ صفين و ماجراى حكميّت‏ به وجود آمد اول حضرت على (ع) و معاويه را تكفير كردند و گفتند چون به داورى تن در داده‏اند ايمانشان به كفر گرائيده است! ولى بعدها در اين عقيده خود تجديد نظر كردند و گفتند اعمال آدمى هيچ زيانى به ايمان او نمى‏زند؛ بنا بر اين حضرت على (ع) و معاويه به خاطر قبول داورى مرتكب گناه كبيره شده‏اند!! ولى اين گناه كبيره به ايمان آنها صدمه‏اى نمى‏زند! پس آن دو مسلمانند و بايد به انتظار قيامت نشست و ديد كه خداوند با آنها چه مى‏كند(ابن بابويه، محمد بن على، پاداش نيكيها و كيفر گناهان (ترجمه ثواب الأعمال)، مترجم،‏ مجاهدى، محمد على، ص 525 انتشارات سرور، قم،‏ چاپ اول‏، 1381 ش‏)، سایت اسلام پدیا.

[29]. ابن همام، کمال الدین، المسایرة فی علم الکلام، تعلیق: محمد محیی الدین، عبدالحمید، ص ۱۷۸؛ سایت ویکی فقه.

[30] . ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: الکیالی الحسینی، عاصم ابراهيم‏، ص 16.

[31]. همان.

[32]. ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: الکیالی الحسینی، عاصم ابراهيم‏، ص 135‏.

[33]. همان، ص 188.

[34]. صابونى، نورالدین، البدایة من الکفایة، ص 95.

[35]. رک: بزدوى، ابوالیسر،  اصول الدین، تحقیق: هانز بترییس، ص 97 و 98؛ البدایة من الکفایة، ص 89.

[36]. رک: ماتریدی، ابومنصور، تأویلات اهل السنة، ص171؛ سایت شیعه شناسی، «ماتریدیه، باورهاى کلامى ماتریدیان».

[37]. ابن همام، کمال‌الدین، المسایرة فى علم الکلام، تعلیق: محمد محیی الدین، عبدالمحمد، ص 155؛ نسفى، ابومعین، تبصرة الادلة فى اصول الدین على طریقة الامام ابى منصور الماتریدى، تحقیق: کلود سلامة، ج 2، ص 823.

[38]. بزدوى، ابوالیسر، اصول الدین، تحقیق: هانز بترییس، ص 186.

[39]. المسایرة فى علم الکلام، ص 169 و 170 و 172 ـ 177.

[40]. تبصرة الادلة فى اصول الدین على طریقة الامام ابى منصور الماتریدى، ج 2، ص 840 – ـ844.

[41]. همان، ص 849 به بعد.

[42]. همان؛ صابونى، نورالدین، البدایة من الکفایة، ص 104؛ سایت شیعه شناسی، «ماتریدیه، باورهاى کلامى ماتریدیان».

[43]. به عنوان نمونه: ر.ک: قارى، ملاعلى، شرح الفقه الاکبر، تحقیق: م. م. الشعار، ص 229 به بعد.

[44]. ر.ک: نسفى، ابومعین، تبصرة الادلة فى اصول الدین على طریقة الامام ابى منصور الماتریدى، تحقیق: کلود سلامة، ج 1، ص 435.

[45]. ماتریدى، ابومنصور، التوحید، تحقیق و مقدمه: خلیف، فتح الله، ص 82؛ نسفی، ابومعین، التمهید لقواعد التوحید، مقدمه: جوهرى، محمد ربیع محمد، ص 217.

[46]. ابن همام، کمال‌الدین، المسایرة فى علم الکلام، تعلیق: محمد محیی الدین، عبدالحمید، ص 19؛ سایت شیعه شناسی، «ماتریدیه، باورهاى کلامى ماتریدیان».

[47]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص 238.

[48]. سایت ویکی فقه.

[49]. این اعتقادنامه تعداد 60 مسئله اعتقادى را شامل مى شود در ترکیه به چاپ رسیده است.

[50]. ر.ک: احمد پاکتچى، ابوحنیفه، دایرة المعارف بزرگ اسلامى.

[51]. براى شرح حال او بنگرید به: قرشی، عبدالقادر، الجواهر المضیئة، ج 3، ص 322؛ لکنهوی، ابوالحسنات، الفوائد البهیة فى تراجم الحنفیة، ص 188.

[52]. سه کتاب او عبارتند از: «تبصرة الأدلة» که در دو جلد در دمشق به چاپ رسیده است، «التمهید لقواعد التوحید» یا «التمهید فى اصول الدین» که با هر دو عنوان به چاپ رسیده است، و «بحرالکلام».

[53]. ر.ک: مقدمه کتاب التوحید، ص 5 و 6.

[54]. براى آشنایى با او بنگرید به: لامشى حنفى ماتریدى، ابوثناء محمود بن زید، کتاب التمهید لقواعد التوحید، تحقیق: ترکى، عبدالمجید، ص 9 ـ 23.

[55]. ر.ک: سالمی، ابوشکور، التمهید لقواعد التوحید.

[56]. ر.ک: کستلی، مصلح الدین، حاشیة الکستلى على شرح العقائد، استانبول، 1973م. متن این اعتقادنامه در پایان این کتاب به چاپ رسیده است.

[57]. ر.ک: تفتازانى، سعدالدین مسعود، شرح العقائد النسفیة، تحقیق: حجازى السقا، ا.

[58]. فخر رازى، محمد بن عمر، مناظرات امام فخر رازى درباره مذاهب اهل سنت، تحقیق و ترجمه: فضایی، یوسف، ص 31 به بعد.

[59]. ویلفرد مادلونگ، ترک‌ها و اشاعه ماتریدیه در مکتب‌ها و فرقه‌هاى اسلامى در سده‌هاى میانه، ترجمه: قاسمى، جواد، ص 68؛ قرشى، عبدالقادر، الجواهر المضیئة، ج 2، ص 271.

[60]. ر.ک: سلفى، شمس الدین، الماتریدیة و موقفهم من توحید الأسماء و الصفات، ج 1، ص 206 به بعد.

[61]. سایت شیعه شناسی، «ماتریدیه، باورهاى کلامى ماتریدیان».