کپی شد
عوامل درونی انحطاط حکومت عثمانی
عوامل درونی انحطاط و سقوط حکومت عثمانی عبارتند از:
- اشرافیت سلطنتی عثمانیان
یکی از موارد کاستیها و انحطاط عملی خلافت عثمانی که از عوامل درونی علل سقوط آن به حساب میآید، اوجگیری اشرافیت سلطنتی عثمانیان بود که هیچ مناسبتی با حکومت پیامبر عالیقدر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نداشت. آنها با رویکرد زندگی تجملی و راهاندازی بساط عیش و نوش، مصداق کامل مُترفینی بودند که مورد مذمت و انتقاد قرآن میباشند. به گفته مورخان، کاخ یا خانه سلطان، مرکب بود از حرمسرا، دستگاه اندرون و دستگاه بیرون. حرمسرا بخشی از کاخ بود که فرزندان، زنان و معشوقههای سلطان در آن میزیستند، هر یک از زنان سلطان، باغها و خانهها و خدمتگزاران خاصی داشت.[1]
- غفلت از اسلام آوردن اروپائیان
سلاطین عثمانی در قلمرو گسترده امپراتوری، خصوصا در منطقه بالکان، نتوانستند پیامرسان صدیق اسلام اصیل باشند. چه بسا به دلیل امیال مادی، به اسلام نیاوردن آنان برای اخذ جزیه، دلخوش میداشتند. این سیاست، ساکنان متصرفات اروپایی را از گرایش به اسلام و استحاله در میان ترکان باز میداشت. در بالکان، آن گونه که لوئیس (B. Lewis) مینویسد: دهقان مسیحی از زبان و فرهنگ و دین ترکان، بویی نبرد.
- فاصله طبقاتی
عثمانیان برای تسهیل فرمانروایی خویش بر مردم، آنان را در طبقات و گروههای گوناگون جا داده بودند، البته نه از روی نیکخواهی و دلبستگی به سرنوشت آنان.[2] خلافت عثمانی حتی نسبت به مسلمانان یکسان برخورد نمیکرد. صاحبان نام و مقام محترم بودند و فرودستان، خوار شمرده میشدند.[3] این نابرابری بهرهمندی از حقوق اسلامی و سختگیری در پذیرش اسلام، یا عدم بسترسازی مناسب برای جذب غیرمسلمانان به اسلام، زمینه دشمنی شهروندان را – که یکی دیگر از عوامل داخلی انحطاط حکومت عثمانی به حساب میآید – مهیا ساخت.[4]
- تعصبات غیرمنطقی مذهبی
از جمله عوامل داخلی انحطاط خلافت عثمانی، تعصبات غیرمنطقی مذهبی رهبران سیاسی و مذهبی بود. دولت قدرتمند عثمانی، مدیون حمایتهای بیدریغ عالمانی بود که با تمام نفوذ اجتماعی خویش در خدمت تقویت و توسعه امپراتوری عثمانی بودند. شیخ الاسلامها با داشتن منصب قضاوت و ریاست امور دینی و سازمان اوقاف، در حکومت عثمانی از منزلت و موقعیت اجتماعی خاصی برخوردار بودند. خلافت سنی عثمانی خود را میراثخوار خلافت صدر اسلام بالاخص شیخین دانسته و بالطبع با اندیشه سیاسی شیعه و نظام امامت تضاد داشتند. از طرفی، امیال و هوسهای نفسانی عالمان سنی که خود را پاسداران نظام فکری و دینی جامعه اهل سنت میدانستند، به آنها اجازه نمیداد تا دست از ریاست حوزه عثمانی کشیده و به منطق و تفکر اصیل شیعه و مکتب اهل بیت عصمت (علیهمالسّلام) رو آورند.[5]
[1]. سینیج، وین وو، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه: آذری، سهیل، ج ۶، ص ۲۴.
[2]. همان، ص ۶۹.
[3]. همان، ص ۷۰.
[4]. برگرفته از سایت ویکی فقه.
[5] . ذبیح زاده، علی نقی، ریشههای روابط علمای شیعه با صفویان، پایان نامه تحصیلی؛ برگرفته از سایت ویکی فقه.