کپی شد
عقل و دین
مقدمه
یکی از پرسش هایی که آدمیان همواره با آن رو به رو بوده اند و امروزه شکل های تازه تر و چالش انگیزتری از آن را از سر می گذرانند، آن است که آیا داده های عقل بشری با معارف وحیانی سازگارند؟ آیا خردورزی و دین باوری با یکدیگر کنار می آیند، یا آن که لزوما یکی از آن دو را باید به پای دیگری قربانی کرد؟ آن چه تردیدی بر نمی تابد، تعارض ظاهری دو منبع عقل و وحی -در برخی از آموزه ها- است که خاستگاه پیدایش «خردگرایانی دین ستیز» و «دین باورانی خردستیز» شده است.
مراد از عقل در این بحث، قوهاى ادراکی برای نفس انسان است که به واسطه آن می تواند بین خير و شر و حق و باطل تشخيص دهد. در مقابل عقل، جنون، سفاهت و حماقت و جهل با اعتبارات مختلف قرار دارد.[1] البته در مباحث کلامی جدید، گاه مقصود از عقل همه معارفی است که از راه های همگانی کسب معرفت حاصل آیند.[2]
در طول تاریخ نزاع عقل و دین -بسته به معارف بشری رایج در هر روزگار- صورت های گوناگونی به خود گرفته است.
چهره جدید رویارویی عقل و دین، تعارض علم و دین نام گرفته است. برخی از داده های علوم تجربی در تضاد با معارف وحیانی قلمداد شده و کسانی را به دین گریزی کشانده است. آن چه به این روند شدت بخشید آن بود که در قرون وسطا، اصحاب کلیسا بسیاری از معارف بشری را به غلط جزو دین می پنداشتند و ناسازگاری آنها را با داده های علوم جدید بر نمی تافتند.[3]
گفتنی است: تعابیری؛ چون «عقل و وحی»، «عقل و دین»، «دین و فلسفه» و حتی «علم و دین»، در برخی از کاربردها معنایی نزدیک به هم می یابند و به جای یکدیگر به کار می روند.[4]
بعضی از محققان معتقدند:
چالش های بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان، اهل حدیث و متکلمان، اخباری و اصولی، مکتب تفکیک با مکتب تأویل، نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهی مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه آثار فلسفی یونان به زبان عربی، نشان می دهد که ریشه تمام مسایل کلامی، به مسئله عقل و دین باز می گردد. در دوران معاصر نیز با انواع عقلانیت جدید؛ از جمله عقلانیت روشن گری، عقلانیت ابزاری، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادی رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه دین با مدل های جدید عقلانیت را بازگو کنیم. پس مبحث عقل و دین، یک مسئله جدید کلامی نیست و از گذشته، ذهن متفکران مسلمان و غیر آنها را به خود مشغول ساخته است. وجه جدید بودن این مسئله را باید در پاسخ های جدید آن دانست.
پرسش های این مسئله را می توان در سه پرسش اصلی خلاصه کرد: نخست آن که آیا عقل استدلال گر می تواند آموزه های دینی را اثبات کند؟ است. دیگر این که آیا دستاوردهای عقلی و آموزه های دینی با یکدیگر سازگاری دارند یا این که گرفتار تعارض هستند؟ سوم این که آیا عقلانیت ابزاری با آموزه ها و ارزش های دینی هماهنگ هستند یا خیر؟ این سه پرسش اخیر در دوران جدید مطرح شده است.[5]
[1]. ر.ک: طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 247، «و القوة التي يزعم أنها إحدى القوى التي يتصرف بها الإنسان يميز بها بين الخير و الشر و الحق و الباطل عقلا، و يقابله الجنون و السفه و الحمق و الجهل باعتبارات مختلفة».
[2]. یوسفیان، حسن، کلام جدید، ص 246.
[3]. ر.ک: همان، ص 222 – 224.
[4]. همان، ص 246.
[5]. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص 93، 103 و 104.