searchicon

کپی شد

سرآغاز علم کلام‏

قول مشهور این است كه علم كلام اسلامی پس از انتشار عقاید و آراء مذاهب و ادیان مختلف در میان مسلمانان از طریق فتوحات اسلامی و گسترش دامنه حكومت اسلامی و اختلاط و آمیزش مسلمانان با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، پدید آمد تا از عقاید اسلامی دفاع كند و به اشكالات و شبهات اعتقادی پاسخ گوید.

ولی مقتضای تأمل و تحقیق در این باره این است كه قبل از هر چیز مقصود خود را از علم كلام روشن سازیم. هرگاه مقصود از علم كلام، «مطلق بحث و گفتگو درباره عقاید دینی جهت تبیین و اثبات آنها و پاسخ گویی به اشكالات درباره آنها باشد»، باید گفت: تاریخ پیدایش علم كلام اسلامی مقارن با تاریخ ظهور اسلام است؛ زیرا با مراجعه به قرآن، روایات و تاریخ اسلام روشن می‌شود كه بحث های كلامی از نخستین روزهای ظهور اسلام در شكلی گسترده مطرح بوده است. بخش عظیمی از مباحثات كلامی پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) با بت‌پرستان و اهل كتاب درباره توحید، نبوت و معاد در قرآن كریم بیان شده است، چنان كه بخش عظیم دیگری از آن در كتب روایی و تاریخی ثبت و نقل گردیده است. [1]

و اگر مقصود، «طرح مباحثات كلامی در میان خود مسلمانان و پیدایش فرقه ‌های دینی و كلامی» است، تاریخ پیدایش علم كلام اسلامی به پس از رحلت پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) باز می‌گردد. یكی از نخستین و مهم ترین اختلافات، مربوط به مسئله امامت و خلافت و پس از آن، اختلاف درباره قضاء و قدر، صفات خداوند، ماجرای حكمیت و مانند آن است كه به دنبال این اختلافات فرقه ‌های شیعه، اهل سنت، قدریه،[2] مشبِّهه،[3] خوارج[4] و دیگر فرقه ها پدید آمدند.

و اگر مقصود از كلام اسلامی، «ظهور مذاهب كلامی دارای اصول و قواعد تعریف شده و روش معین كلامی» است، تاریخ و پیدایش آن به اوایل قرن دوم هجری باز می گردد. در این تاریخ، مذهب كلامی «معتزله»[5] پدید آمد كه دارای اصول و روش ویژه كلامی است. البته مذهب امامیه از این نظر بر مذهب معتزله تقدم دارد؛ زیرا اصول و روش كلام امامیه از امام علی و دیگر امامان شیعه (علیهم السّلام) الهام گرفته است و بدین جهت می‌توان تاریخ آن را عصر امام علی (علیه السّلام‌) دانست.

استاد مطهری معتقد است:

«درباره آغاز علم کلام و اين که از چه وقت در ميان مسلمانان پديد آمده، نمى‏توان دقيقاً اظهار نظر کرد. آن چه مسلّم است اين است که در نيمه دوم قرن اوّل هجرى، پاره‏اى از مسائل کلامى؛ از قبيل بحث جبر و اختيار و بحث عدل در ميان مسلمانان مطرح بوده است و شايد نخستين حوزه رسمى اين مباحث، حوزه درس «حسن بصرى»[6] متوفّای سال 110 هجرى است. در ميان مسلمانان دو شخصيّت از شخصيّت هاى نيمه دوم قرن اوّل نام برده مى‏شوند که سخت از اختيار و آزادى انسان دفاع مى‏کرده‏اند: «مَعبَد جُهَنى (م 80 ق)» و «غَيلان دِمَشقى (م حدود 122 ق)». در مقابل، افرادى بوده‏اند که طرفدار عقيده جبر بوده‏اند. معتقدان به اختيار و آزادى به نام «قَدَرى» و منکران آن به نام «جبرى» معروف شدند. تدريجاً موارد اختلاف اين دو دسته به يک سلسله مسائل ديگر در الهيّات، طبيعيّات، اجتماعيّات و برخى مسائل مربوط به انسان و معاد کشيده شد و مسئله جبر و اختيار يکى از مسائل مورد اختلاف بود. قدری ها در اين دوره ها به نام «معتزله» خوانده شدند و جبری ها به نام «اشاعره». مستشرقان[7] و پیروان آنها اصرار دارند که آغاز بحث هاى استدلالى در جهان اسلام را از اين جا و يا امثال آن بدانند، اما حقيقت اين است که بحث استدلالى درباره اصول اسلامى از خود قرآن کريم آغاز شده و در سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و مخصوصاً در خطبه های امير المؤمنين (علیه السلام) تعقيب و تفسير شده است، گو اين که سبک و اسلوب اين مباحث با سبک و اسلوبى که متکلّمان اسلامى داشتند متفاوت است».[8]

[1]. به عنوان نمونه ر.ک: طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ‏1، ص 28 – 38.

[2]. قدریه، کسانی هستند که گمان می کنند هر بنده ای خالق و آفریننده فعل خود است، و کفر و معاصی را به تقدیر خداوند متعال نمی دانند. ر.ک: مير سيد شريف‏، التعريفات‏، ص 75‏؛ حلبى، على اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 67 و 68.

[3]. مشبهه، گروهی هستند که خداوند متعال را به مخلوقات تشبیه نموده و او را به پدیده ها مانند قرار دادند. (المشبهة، قوم شبهوا اللّه تعالى بالمخلوقات و مثلوه بالمحدثات). ر.ک: التعريفات‏، ص 95.

[4]. نام گروهى است كه در زمان خلافت على (علیه السلام) به سبب آن كه آن حضرت پس از جنگ صفين به حكميت رضايت داده بودند، بر او خروج كردند و گفتند: «لا حكم الا لله؛ يعنى فرمانى جز فرمان خدا نيست» و به همين خاطر به ايشان «محكمه اولى» نيز گويند. ر.ک: خاتمى‏، احمد، فرهنگ علم کلام، ص 107 و 108.

[5]. در تاريخ اسلام، دو گروه را «معتزله» مى‏خوانند: يكى آنان كه در دوره خلافت امام على (علیه السلام) مى‏زيستند و از او كناره گرفتند. اينان را معتزله سياسى مى‏شمارند. دوم، متكلّمانى كه اواخر قرن نخست هجرى ظهور كردند. پيشواى آنان، واصل بن عطا است و يكى از مكاتب عمده كلام اسلامى را پديد آورده‏اند. معتزله به دو گروه معتزله بغداد و معتزله بصره انشعاب يافته و در بسيارى از موضوعاتِ الهيّات، طبيعيّات، اجتماعيّات و انسانيّات، عقايدى ويژه دارند. كلام معتزلى، كه در قرن 2 و 3 هجرى به اوج خويش مى‏رسد، در حقيقت واكنشى است در برابر افراط گرايى خوارج و تفريط گرايى مرجئه. اين فرقه امروزه به كلّى منقرض شده است. كلام معتزلى، از عقل در كشف و استنباط عقايد دينى و دفاع از آن بسيار بهره مى‏بَرَد. بنابر آموزه ‏هاى‏ معتزلى، همه معارف اعتقادى، ماهيّتى معقول دارند و آن چه در نصوص دينى آمده است، تنها آن گاه پذيرفتنى است كه با عقل آدمى همراهى كند. نصوصى را كه با عقل همراهى و همسازى ندارند، بايد به تأويل و توجيه بُرد. مكتب اماميّه نيز حجّيّت عقل را پذيرفته و حتّى آن را يكى از ادلّه اربعه فقه مى‏داند؛ ولى عقل‏گرايى اماميّه، برهانى است و عقل‏گرايى معتزله، جدلى. ر.ک: پژوهشکده تحقیقات اسلامى، فرهنگ شیعه، ص 413 و 414.

[6]. ابو سعید حسن بن یسار بصری، از تابعان ثقه و امام اهل بصره. ر.ک: تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 165.

[7]. شرق شناس، خاورشناس، عالم و محقق و دانا به مسائل مشرق زمین .ر.ک: لغت نامه دهخدا، سایت واژه یاب.

[8]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏ 3، ص 58 و 59.