کپی شد
رویکرد اهل حدیث نسبت به مباحث کلامی
رویکرد اهل حدیث نسبت به مباحث کلامی بسیار کمرنگ و در حد ضرورت بوده است؛ چنانکه روش آنان نیز جنبهاى کاملاً جدلى داشته و با کلام عقلى و برهانى نیز میانهاى نداشته و حتى مخالف هم بودهاند.
احمد بن حنبل با صراحت میگفته است: «لست صاحب کلام و انّما مذهبي الحدیث،[1] من متکلم نیستم، بلکه مذهب من حدیث است».
پیروان این مکتب معتقدند که علاوه بر فقه، تنها مصدر و منبعِ عقاید دینی نیز، کتاب و سنّت میباشند و به شدت منکر حجیّت ادراک عقل در این زمینه هستند؛ به گونهای که نه تنها از بحثهای عقلیِ مستقل درباره دین پرهیز میکردند، بلکه از لوازم عقلیِ مضمونِ روایات نیز بحثی نمیکردند؛ به دیگر سخن؛ آنان ورود در علم کلام را جایز ندانسته، در این زمینه به ظواهر نصوص و احادیث بسنده میکردند.[2]
احمد بن حنبل -پیشوای حنابله-، ضمن بیان اینکه سنت، مفسر قرآن است، در معرفی نابایستگیهای تعامل با سنت اینگونه بیان داشته است: «سنّت، توسط عقل قابل درک نیست، وظیفه در این زمینه فقط پیروی و سرسپردگی به مفاهیم کتاب و سنّت میباشد».[3]
سفيان بن عيينه که يكى از فقهاى جماعت (اهل سنت) است، گفته است: «هر چه خداوند خودش را در قرآن توصيف كرد نبايد تفسير كرد و دربارهاش بحث نمود. تفسير اينگونه آيات، تلاوت آنها و سكوت درباره آنهاست».[4]
از مالک بن أنس نیز نقل شده است: «وقتی كه مردى درباره معنای استواء[5] از او پرسيد، در جواب آن مرد گفت: استواء معنايش معلوم، و كيفيّت آن نامعلوم و ايمان به آن واجب و پرسش از آن بدعت است. آنگاه دستور به اخراج سائل از مجلس داد».[6]
یکی از متکلمان معاصر در این باره میگوید: «اهل حدیث در اعتقادات، تنها به کتاب و سنت بسنده نموده و عقل را پیرامون اعتقادات دخالت نمیدادند؛ یعنی در اصول و اعتقادات، عقل را به عنوان ابزار معرفت به حساب نیاوردند تا چه رسد به فروعات و احکام. آنان، بهرهوری از علم کلام و اقامه دلیل عقلی بر عقاید اسلامی را حرام و گمراهی شمرده و تنها به ظواهر نصوص و روایات اکتفا نمودند، البته این خسارتی بزرگ و جبرانناپذیر بود».[7]
ابو الحسن اشعری، که روش میان اهل حدیث و معتزله را انتخاب کرده بود،[8] ضمن پیوستن به اهل حدیث در اصلاح عقاید آنان کوشش فراوان نمود.[9] او در گزارش خود از دیدگاههای اهل حدیث میگوید: «آنان در مقابل روایات صحیحه تسلیم هستند و در مورد مضمون آن سؤال نمیپرسند؛ زیرا این کار را بدعت میدانند».[10]
استاد مطهری در بیان روش اهل حدیث میگوید: «روش اهل حديث اين بود كه در مسائل، در درجه اول به قرآن رجوع مىكردند، اگر حكم مسأله را در قرآن نمىيافتند، به حديث پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه مىكردند، اگر احاديث، مختلف بود، به ترجيح احاديث از نظر راويان سند مىپرداختند، اگر در حديث نمىيافتند و يا ترجيحى در ميان احاديث مختلف به دست نمىآوردند، به اقوال و فتاواى صحابه رجوع مىكردند و اگر از اين راه هم طرفى نمىبستند، كوشش مىكردند به نحوى از اشاراتى كه در نصوص هست چيزى استفاده كنند و به ندرت اتفاق مىافتاد كه به رأى و قياس متوسل شوند».[11]و[12]
[1]. ر.ک: حلى، حسن بن یوسف، معارج الفهم في شرح النظم، ص 10.
[2]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 2، ص 32.
[3]. الشيباني، ابوعبدالله أحمد بن محمد بن حنبل، أصول السنة، ص 15 – 17.
[4]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 6، ص 885.
[5]. منظور آیه 5 سوره طه است: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى».
[6]. شاطبى، ابو اسحاق، الإعتصام، تعليق: محمود طعمه، ص 106.
[7]. ر.ک:بحوث في الملل و النحل، ج 2، ص 32 و 33.
[8]. ر.ک: همان، ص 8.
[9]. همان، ج 9، ص 45.
[10]. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ص 294.
[11]. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 1، ص 55.
[12]. ر.ک: طبري رازي لالكائي، أبو القاسم هبة الله بن الحسن، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، تحقيق: أحمد بن سعد بن حمدان غامدي، ج 1، ص 202 و 203؛ برگرفته از: رضاپور، عبدالرحیم، رساله دکترا: شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1397.