Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

دوره هفتم: آغاز فروپاشی و انحطاط کامل حکومت صفویه (1077 – 1135 قمری)

این نکته که فروپاشی دولت صفویه از شاه سلیمان شروع شد، چندان درست نیست؛ زیرا چنان‌که گفته شد زمزمه‌های فروپاشی از دوران شاه صفی آغاز شد، لکن طی حکومت شاه عباس دوم، با اقداماتی که وی انجام داد، متوقف شد؛ تا این‌که با روی کار آمدن شاه سلیمان، آهنگ سرآشیبی و زوال بالا رفت.

شاه سلیمان که پادشاهی دائم الخمر بود، کوچک‌ترین علاقه‌ای به امور نظامی و دولتی نداشت، او که قبل از جلوس بر تخت سلطنت، به غیر از زنان و خواجه‌سرایان سپاه با کسی معاشرت نکرده بود، بلکه از آموختن علم سلطنت نیز محروم ماند، پس از جلوس بر تخت سلطنت نیز به شکار و تفریح با زنان خود می‌پرداخت. همین عمل موجب شد که وزرا به میل و اراده خود کارهای دولتی را انجام دهند.[1]

شاه سلیمان هفت پسر داشت که بزرگ‌ترین ایشان، سلطان حسین میرزا بود. امرا و خواجه سرایان شاه سلیمان، به توصیه خود او، این فرد نالایق را جانشین شاه مرده کردند؛ چرا که شاه سلیمان به هنگام مرگ زودرس خود که در سن چهل و هفت سالگى اتفاق افتاد و ظاهراً تأسف زیادى را هم در دولت‌خانه صفوى و در میان اهالى ایران برنینگیخت، بنا بر مشهور، به درباریان خویش گفته بود: اگر طالب آسایش هستند، بعد از وى پسرش حسین میرزا را به سلطنت برسانند و اگر جویاى نام و تعالى و افتخارند، میرزا مرتضى، پسر دیگرش را بر تخت بنشانند. امراى راحت‌طلب هم که یک پادشاه ضعیف و صلح‌جو را به یک فرمان‌رواى سلحشور و کاردان، ترجیح مى‏دادند و آن را باب طبع خویش مى‏دیدند، در انتخاب حسین میرزا تردید نکردند و او را به نام شاه سلطان حسین بر اورنگ فرمانروایى نشاندند. این انتخاب که حاکى از علاقه قوم به منفعت‌جویى، لذت‌پرستى، و تن‌آسایى بود؛ طمع‌کارى، ثروت‌اندوزى و بى‌تسامحى ایشان را به نتایج اجتناب ناپذیر آن، که شورش عناصر ناراضى بود، منجر کرد. شورش اهل سنت بر پادشاه شیعى که در کردستان در گرفت و خاموش شد، در خراسان بالا گرفت و به یک غایله خونین و خانمان‌برانداز منتهى گردید.[2]

عوامل فروپاشی و زوال صفویه:

عوامل گوناگونی در طی یک سده، سقوط صفویه را رقم زدند که از آن میان، رقابت و دشمنی میان عناصر جدید و قدیم سپاه ایران، به هم خوردن تعادل میان خاصه و ممالک، نفوذ حرم‌سرا، از بین رفتن اساس حکومت روحانی و نبودِ جایگزینی برای آن، از آن جمله عوامل است، لکن در رأس این عوامل، سیاست‌ها و تدابیر شاهان صفوی و ضعف و سست‌عنصری آنان و بی‌لیاقتی کارگزارانی است که ملاک انتصاب آنها، نه کارآمدی بلکه پرداخت رشوه بود. محمود افغان در محرم 1135قمری/ اکتبر 1722میلادی، با شکست سپاه ایران وارد اصفهان شد، در حالی که سلسله صفوی قبل از آن، در اثر سیاست‌های سوء، فساد، دورویی و خیانت، ضعف و سستی، حرص و طمع، آشفتگی و بی‌نظمی و زبونی درونی خود، از پا درآمده بود.[3]

 

[1]. دانشنامه رشد، «آغاز فروپاشی و انحطاط کامل دولت صفویان».

[2]. همان، «شاه سلطان حسین صفوى».

[3]. کاظمی راشد، منیره، «آسیب شناسی انحطاط صفویه: فروپاشی از درون»، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تاریخ، سال یازدهم، شماره 44، ص 124.