searchicon

کپی شد

اسماعیلیه

فهرست

چکیده مقاله جنگ جمل

جنگ جمل اولین جنگ داخلی بین مسلمانان بود که بعد از بیعت مردم با حضرت علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه مسلمانان، اتفاق افتاد. این جنگ در ماه جمادی الثانی سال 36 هجری قمری در نزدیکی شهر بصره واقع شد.

در این ماجرا، عایشه همسر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) بر خلاف وصیت آن حضرت، به تحریک طلحه و زبیر؛ دو تن از اصحاب با سابقه پیامبر علیه امیر المؤمنین (علیه السلام) که ایشان را به عنوان خلیفه انتخاب کرده‌بودند، خروج کرد.

انگیزه اصلی از این جنگ، قدرت‌طلبی و مخالفت این گروه بیعت‌شکن، با خلیفه وقت خود بود، البته ایشان بهانه شورش خود را خون‌خواهی خلیفه قبلی، می‌دانستند که طبق اقوال تاریخی خودشان او را به قتل رسانده‌بودند.

این جنگ به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آغاز شد، که در نهایت سپاه علی (علیه السلام) پیروز شد.

حضرت علی (علیه السلام) در جنگی که از سوی پیمان‌شکنان تحمیل شد، شرایط سیاسی و اجتماعی وقت را به بهترین وجه در نظر گرفت و با بیعت‌شکنان در راستای مصالح اجتماعی وقت برخورد کرد.

در این جنگ بر خلاف خواست امیرالمؤمنین (علیه السلام) طلحه و زبیر کشته شدند، اما عایشه با تدابیر در نظر گرفته شده توسط امام به مدینه منتقل شد.

در منابع تاریخی آمده‌است که عایشه تا آخر عمر از کار خود پشیمان بود و خود را به جهت حضور در این فتنه تاریخی ملامت می‌کرد.

شناسنامه جنگ جمل

جنگ جمل در سال 36 قمری، در نزدیکی شهر بصره، بین پیمان‌شکنان که به ناکِثین معروف شدند و سپاه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) رخ داد. علت نام‌گذازی این جنگ، به جمل، این بود که؛ عایشه (یکی از همسران رسول خدا) که در این جنگ در جبهه مخالف علی (علیه السّلام) قرار گرفته‌بود، سوار بر شتری نر به نام (عسکر) شده بود.

جنگ جمل اولین جنگ داخلی بود که بین مسلمانان اتفاق افتاد و زمینه‌ساز جدایی بین امت اسلامی و اختلافات بسیاری شد.[1]

مفاهیم کاربردی واقعه جمل

جنگ جمل به دلیل درگیر بودن افراد متعدد و گروه‌های مختلف سیاسی و مطرحِ زمان خود، در بر گیرنده مفاهیم فراوانی برای معرفی این واقعه می‌باشد. در این‌جا می‌توان به مهم‌ترین آن‌ها این‌گونه اشاره کرد:

امیر المؤمنین، عایشه، طلحه و زبیر، عبد الله زبیر، گروه ناکثین، خون‌خواهی عثمان، قاتلین عثمان، واقعه جمل، بصره، کجاوه بر شتر، سپاهیان زن، شتر عایشه، ام المؤمنین، خلافت حضرت علی (علیه السلام).[2]

زمان واقعه جنگ جمل

در مورد زمان وقوع جنگ جمل، مورخان آورده‌اند که این واقعه روز پنجشنبه؛ پنجم جمادی الثانی، سال 36 هجری قمری اتفاق افتاده‌است.[3] بنا بر برنامه‌های مبدل تاریخی، این سال مصادف با سال 656 میلادی می‌باشد.

این جنگ، پنج ماه و بیست و یک روز بعد از بیعت مردم با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اتفاق افتاد. هم‌چنین تاریخ این واقعه هفت ماه و سیزده روز زودتر از جنگ صفین بوده‌است.[4]

جغرافیای واقعه جنگ جمل

جنگ جمل در منطقه‌ای از بصره به نام «خريبه» اتفاق افتاده‌است.[5] بصره هم‌اکنون دومین استان بزرگ عراق است، که تا بغداد؛ پایتخت این کشور، 545 کیلومتر فاصله دارد.[6]

خریبه نام مکانی در حومه بصره می‌باشد.[7] به این جهت آن مکان را به این نام خواندند چون در گذشته مرزبان آن‌جا كاخى براى خود ساخته، و پس از مرگ او این کاخ رو به ويرانى گذاشت، و چون مسلمانان به بصره رسيدند و ساختمان‌هایى در آن‌جا ساختند به سبب ويرانه بودن آن كاخ آن‌جا را خريبه ناميدند.

نوسازى بصره مربوط به سال 14 هجرى قمری بود. جائى در كرانه خشكى كنار شهرى كهنه از شهرهاى ايران به نام وهشت آباد اردشير بود و فرمانده عرب؛ مثنّى پسر حارثه شيبانى آن‌را با چند يورش ويران كرده‌بود. پس از آمدن تازيان، آن‌جا نوسازى و خريبه ناميده‌شد.[8]

عاملان اصلی واقعه جمل (ناکثین)

حضرت علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که حضرت فرمود: «در آینده ای نزدیک تو با سه گروه؛ ناکثین، قاسطین و مارقین، جنگ خواهی کرد …».[9]

عاملان اصلی جنگ جمل؛ همان گروه اول در روایت پیامبر؛ یعنی ناکثین می‌باشند. «ناکِث» از مادّه «نَکث» به معناى بیعت شکستن و برهم زدن پیمان است.[10]

بعد از مرگ عثمان مردم سوی حضرت علی (علیه السلام) آمده و از ایشان خواستند تا خلافت را بپذیرد سپس با ایشان بیعت کردند. اما بعد از آنکه دریافتند نمی‌توانند از دستگاه خلافت آن حضرت بیش از حد معمول خود سهمی ببرند بیعت خود را شکستند و علیه ایشان موضع گرفتند. تحریک کنندگان اصلی جنگ جمل افرادی چون طلحه و زبیر بودند که بیعت خود را شکستند و مردم را بر علیه رهبر خود شوراندند؛ از این رو می‌توان عاملان اصلی واقعه جمل را ناکثین معرفی کرد؛ آنان که عهد خود را شکستند و به جای همراهی و یاری امام خود در آن زمان حساس به دشمنی با ایشان روی آوردند.

در مورد عاملان اصلی واقعه جنگ جمل، امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) مى فرماید: «… طلحه و زبیر همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به همراه خود مى‌كشیدند؛ چونان كنیزى را كه به بازار برده فروشان مى‌برند».[11] از این سخن به خوبى مى شود دریافت که عامل انسانى مهم جنگ جمل، كسى جز طلحه و زبیر نبوده و عایشه در این بین بیشتر مورد سوء استفاده قرار گرفته است.

شخصیت‌ها و گروه‌های درگیر در جنگ جمل

از جمله عناصر درگیر در واقعه جمل که از شروع‌کنندگان جنگ به شمار می‌رفتند، افرادی بودند که سال‌ها پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را همراهی نموده و سوابق درخشانی را برای خود ثبت کردند. برای معرفی اشخاص درگیر در این واقعه می‌توان افراد معروفی را به این شرح نام برد:

عایشه دختر ابوبکر، طلحة فرزند عبید الله،‌ زبیر فرزند عوام، محمد فرزند طلحه، عبد الله فرزند زبیر، عبد الله فرزند حزام خویلد، کعب فرزند سور، عبد الرحمن فرزند عتاب بن اسید، عبد الرحمن فرزند حارث بن هشام، مجاشع فرزند مسعود، عمرو فرزند یثربی، قیس فرزند عبد الله بن عامر، عبد الله خلف خزاعی، عبد الرحمن فرزند جابر راسبی،‌ ربیع فرزند زیاد حارثی، عبد الله فرزند مالک.

همچنین قبایلی که به صورت کامل یا بخشی از آنان در همین جبهه قرار گرفتند عبارت بودند از:

قریش، کنانه، قیش، تیم الرباب،‌ خزاعه، قضاعه، مذحج، ربیعه، ثقیف و دیگر خاندان‌های قیس. این قبایل به سرکردگی افرادی که نام آن‌ها ذکر شد به همراه عموم مردم بصره طرف باطل جنگ جمل را تشکیل می دادند.

اما طرف مقابل این توطئه، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) و افرادی بودند که برای پشتیبانی ایشان به میدان آمده بودند، معروف‌ترین این افراد عبارت بودند از:

امام حسن فرزند حضرت علی (علیهما السلام)، عمار فرزند یاسر، هاشم فرزند عتبة بن ابى وقاص، زیاد فرزند نضر حارثی، عدی فرزند حاتم، سعد فرزند مسعود ثقفی (عموی مختار ثقفی)، حجر فرزند عدی کندی، مخنف فرزند سلیم ازدی، محدوج ذهلی، عبد الله فرزند عباس، جندب فرزند زهیر ازدی.

همچنین از قبایلی که امیر المؤمنین را در میدان جنگ به صورت کامل یا بخشی از آن یاری کردند؛ عبارت بودند از: حمیر، همدان، مذحج، طی، قیس، عبس، ذبیان، کنده، حضرموت، قضاعه، ازد، بجیله، خثعم، خزاعه، بکر، تغلب، ربیعه، قریش، انصار و دیگر مردم حجاز.[12]

امام حسن (علیه السلام)

از جمله افرادی که در جنگ جمل حضرت علی (علیه السلام) را همراهی و یاری کرد، فرزند ارشد ایشان؛ امام حسن (علیه السلام)[13] بود. وی از همان ابتدا مأموریت ابلاغ فراخوان حضرت علی (علیه السلام) به مردم کوفه را به عهده گرفت و همراه با عمار بن یاسر برای سخنرانی و تشویق مردم به شرکت در جنگ و یاری علی (علیه السلام)، به مسجد کوفه رفت.[14]

مالک اشتر نخعی

مالک بن حارث بن عبد یغوث بن سلمه بن ربیعه بن حارث بن خریمة بن سعد بن مالک بن نخع از خانواده‌های اصیل و برومند طایفه نخع و مذحج یمن برخاسته است.[15] وی در زمان جاهلیت و قبل از اسلام به دنیا آمد،[16] اما در مورد عقیده او، طایفه‌اش و این‌که چه زمانی مسلمان شده‌اند، در کتاب‌های تاریخی مطلبی ثبت نشده و حدیث یا شبه حدیثی بر آن یافت نشده‌است.[17]

مالک بن حارث اشتر نخعی،[18] از اصحاب و یاران نزدیک امام على (علیه السلام) است كه مقام علمى، اجتماعى، سیاسى و مبارزاتى او زبان‌زد عام و خاصّ بود. حضور او در میدان‌هاى نبرد و صحنه‌هاى سیاسى و نظامى، مایه خشنودى على بن ابی‌طالب (علیه السلام) و لشكر اسلام و سبب نگرانى، ترس و اضطراب دشمنان بود. او مردى بخشنده، شاعرى نام‌آور، سخنورى چیره‌دست، عارفى بصیر و پارسا بود. وی در علوم و معارف دینى مقام و منزلت خوبى داشت. بینش عمیق، معرفت فراگیر و ایمان قوىِ این بزرگ‌مرد با اخلاق پسندیده و سیاست علوى آمیخته شده بود. مالک، تنها مرد پیكار و میدان جنگ نبود، بلكه با خصوصیات برجسته و خصلت‌هاى انسانى خود، گوى سبقت را از دیگران ربوده و در بین همه آنها بلند آوازه گردید.[19]

این صحابى بزرگ در برابر مولاى خود، تسلیم و بر پیمان خویش وفادار بود بدین جهت امام علی (علیه السلام) او را براى خود، یارى خیرخواه و براى دشمنانش، رقیب قاطع و سازش‌ناپذیر می‌دانست. امام در مورد او می‌فرماید: «همانا مردى را فرماندار مصر قرار دادم، كه نسبت به ما خیرخواه، و به دشمنان ما سخت‌گیر و درهم كوبنده بود، خدا او را رحمت كند».[20]

عایشه دختر ابوبکر‏

از جمله افراد مؤثر که از برپاکنندگان جنگ جمل بود؛ «عایشه» است. پدر عایشه «ابوبکر بن ‌ابی قحافه» و مادر او «ام رومان» دختر «عمیر بن عامر» است.[21] بنابر گفته خود عایشه، رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) او را در سال 10 بعثت، سه سال قبل از هجرت در حالی که شش ساله بوده، تزویج کرده‌است و هشت ماه پس از هجرت که عایشه به سن بلوغ رسید، زندگی مشترک آن‌ها در مدینه شروع شد.[22] البته در خصوص زمان عقد و ازدواج عایشه اقوال متعددی وجود دارد، طوری که برخی سن او را در هنگام عقد، 7 سال و آغاز زندگی مشترک او را در 10 سالگی می‌دانند.[23] وقتی «خولة» دختر «حکیم ‌بن اوقص» همسر «عثمان ‌بن مظعون» از طرف رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) از عایشه خواستگاری کرد، ابوبکر گفت: آیا این سزاوار است، در حالی که من برادر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) هستم؟ پس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به ابوبکر پیام فرستاد و فرمود: «تو برادر دینی من هستی»؛ لذا ابوبکر قبول کرد و با ازدواج آن حضرت و عایشه موافقت کرد و این ازدواج صورت گرفت.[24] او 9 سال با رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) زندگی کرد و هنگام رحلت آن حضرت 18 ساله بود.[25] او در 17 رمضان سال 58 هجری قمری در مدینه از دنیا رفت.[26]

طلحه پسر عبید الله

طلحة بن عبيد الله بن عثمان قرشى (ابو محمد) از اصحاب مشهور حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) بود. او در مكه اسلام آورد و توسط ابو بكر به پيامبر اكرم معرفى شد. طلحة بن عبيد الله در جنگ‏‌هاى رسول خدا شركت داشت و در جنگ احد مقاومت كرد و خود را مقابل رسول خدا قرار داد تا تيرها به آن حضرت اصابت نكند. در اين جنگ يک انگشت او آسيب ديد.

بعد از اين‌كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به مدينه مهاجرت كرد و بين ياران خود عقد اخوت بست، بين طلحه و زبير اخوت برقرار نمود. او بعد از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در دوران خلافت ابوبكر و عمر بسيار توانگر و مالدار شد و در شهرهاى بصره، كوفه، اسكندريه، مكه و مدينه منازلى براى خود ساخت و اموال فراوان و بردگان زيادى فراهم نمود. او يكى از ثروت‌مندان شمرده مى‌شد.

وی در زمان خلافت عثمان با او مبارزه مى‌كرد. او فكر خلافت را در مغز خود جاى داده و بيش از همه مردم را بر ضد خليفه تحريک مى‏‌نمود. طلحه بعد از كشته شدن عثمان، با على (عليه السّلام) بيعت كرد، اما روح سلطه‌جوئى و انحصارطلبى و مقام‌دوستی، او را وادار كرد تا بيعت خود را نقض كرده به بصره برود و جنگ جمل را برپا كند.

او در جنگ جمل بسيار فعال بود و آتش جنگ را روشن كرد. در خبرها آمده على (عليه السّلام) همان‌گونه كه زبير را نصيحت نمود، او را نیز نصيحت كرد و مطالبى به وى فرمود. در نتیجه او تصميم گرفت از صحنه بيرون رود. اما در اين هنگام، مروان بن حكم متوجه شد كه طلحه مى‌خواهد معركه جنگ را ترک كند، تيرى به طرف او انداخت و طلحه در دم جان سپرد.

چون تير از ميان جمعيت پرتاب شده‌بود، معلوم نشد چه كسى آن تير را انداخته است. بعدها مروان خود اظهار داشت، من هنگامى‌كه دريافتم طلحه مى‌خواهد از صحنه جنگ كنار برود، او را كشتم؛ چون مى‌دانستم قاتل حقيقى عثمان طلحه است و او بود كه مردم را بر ضد عثمان تحريک مى‌‏كرد. بعد از اين‌كه جنگ تمام شد، على (عليه السّلام) در ميان كشته‌شدگان قدم مى‌‏زد، ناگهان چشمش به جسد طلحه افتاد، فرمود: من دوست نداشتم جسد ابو محمد را اين‌گونه در روى زمين مشاهده كنم.[27]

زبیر پسر عوام

زبير بن عوام بن خويلد (ابو عبد الله قرشى اسدى) فرزند صفيه دختر عبد المطلب و پسر عمه حضرت رسول (صلّى الله عليه و آله) و حضرت علی (عليه السّلام) بود. او يكى از افراد شجاع و دلير به شمار مى‌رفت و در راه اسلام بسيار كوشش كرد. وی از رسول اكرم (صلّى الله عليه و آله) دفاع نمود و در روز سقيفه بنى‌ساعده كه همه على (عليه السّلام) را تنها گذاشتند، او با معدودى از ياران على (عليه السّلام) از حق او دفاع كردند.

وی در حالى‌كه پانزده سال از عمرش گذشته بود، مسلمان شد. گفته شده: على (علیه السلام)، زبير، طلحه و سعد وقاص در يک سال متولد شدند.

زبير بن عوام در همه جنگ‌هاى رسول خدا شركت كرد. او بعد از اين‌كه به مدينه مهاجرت نمود، بنا بر نقلی پيامبر بين او و سلمة بن سلامه عقد اخوت بست. گفته شده نخستين شمشيرى كه در راه خدا به كار رفت، شمشير زبير بود. در مكه ناگهان شايع شد كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را دستگیر کرده‌اند؛ لذا شمشير خود را برداشت و به طرف حضرت رسول كه در بالاى مكه بود، رفت. پيامبر فرمود: اى زبير مى‌خواهى چه كار كنى؟ عرض کرد: به من گفتند كه شما را گرفته‌اند؛ از اين رو شمشير خود را برداشتم تا از شما دفاع كنم. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر وى درود فرستاد و درباره او دعا كرد. زبير در حديبيه و جنگ بدر در حالى كه عمامه‌اى زرد بر سر گذاشته بود، شركت كرد. شغل او تجارت بود و از این راه اوقات خود را مى‌گذرانيد.

زبير بن عوام همواره با على (عليه السّلام) بود و در سختی‌ها از آن بزرگوار دفاع كرد. تا آن‌گاه كه فرزندش عبد الله متولد شد و رشد پيدا كرد. عبد الله با على (عليه السّلام) مخالف بود و از خاله‌اش عايشه در اين موضوع طرفدارى مى‌‏كرد. او موجب شد زبير از على (عليه السّلام) جدا شده و در مقابل او صف‌آرائى كند.

على (عليه السّلام) مى فرمود: زبير از خانواده ما بود، هنگامى‌كه فرزند شوم او؛ عبد الله به دنيا آمد، او را از ما دور كرد. زبير بعد از كشته‌شدن عثمان، با على (عليه السّلام) بيعت كرد، ولى بعد به دلیل مسائل دنيائى و رياست‌طلبى با آن حضرت نقض عهد نمود و به طرف بصره رفت و در آن‌جا جنگ جمل را راه انداخت.[28]

شمار کشته شدگان واقعه جمل

با وجود تمام ملاحظات و سفارشات حضرت علی )علیه السلام) در جنگ، و جلوگیری ایشان از بروز تلفات سنگین، متأسفانه تاریخ حاکی از حجم بالای تلفات انسانی می باشد. البته مورخان در مورد آمار کشته شدگان جمل اختلاف نظر دارند که به چند نمونه از اختلاف نظرها اشاره می شود:

  1. بنابر گزارش مسعودی، از ياران جمل (بیعت شکنان) بيست و سه هزار نفر كشته شدند كه چهار هزار و به قولى كمتر از دو هزار و صد نفر از قبلیه ضبه و باقى از مردم ديگر و نزدیک به هزار نفر از یاران حضرت علی (علیه السلام) كشته شدند.[29]
  2. در جنگ جمل در اطراف شتر عایشه ده هزار نفر كشته شدند كه نيمی از ياران على و نيمی دیگر از ياران عايشه بودند.[30]

بنابر قولى دیگر، ده هزار نفر از مردم بصره كشته شدند و از مردم كوفه نيز پنج هزار كشته شدند. همچنین در آن روز هفتاد پيرمرد از بنى عدى كشته شد كه همگى قارى قرآن بودند. این آمار غیر از جوانان و كسانى است كه قارى نبودند.[31]

  1. در برخی منابع دیگر تاریخی شمار کشته های اصحاب جمل را بین ۶۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ تن‌ و تعداد شهدای‌ سپاه حضرت علی (علیه السلام) را از ۴۰۰ تا ۵۰۰۰ تن‌ نوشته اند.[32]

زمینه های پیدایش جنگ جمل

از جمله زمینه های پیدایش فتنه جمل، می توان به کینه و کدورت دیرینه برپا کنندگان این واقعه تاریخی اشاره کرد. این کینه و کدورت از مدت ها قبل، در نهان ناکثین نسبت به حضرت علی (علیه السلام) به وجود آمده بود. از اين رو اميرالمؤمنين (علیه السلام) سابقه اين امر را در مواردى، اینگونه می شمارد:

  1. پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) مرا بر پدر عايشه برترى داده بود.
  2. پيامبر مرا به اخوت با خويش مختص نموده بود.
  3. خداوند دستور داد كه همه ابواب (دربهای منازلِ) منتهى به مسجد بسته شود، حتى باب پدر عايشه، اما باب من بسته نشد.
  4. در روز خيبر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) پرچم را بعد از این که به دیگران داد و آنها توفیقی نیافتند، به من دادند و من پيروز میدان شدم. همین امر موجب غمگين شدن آنان گردید و… .[33]

علاوه بر این، اصحاب جمل از جمله؛ طلحه و زبير، اميدوار بودند كه على (علیه السلام) در امور حکومتی با آنها مشورت نمايد؛ چرا كه اين دو، با توجه به سوابق درخشانشان خود را با على (علیه السلام) در رتبه و مقام مساوى مى دانستند. آنها اميدوار بودند كه با مرگ عثمان، بخشى از حكومت را به دست گيرند، ليكن هيچ كدام از اين امور تحقق نيافت و اين سبب شد كه زمینه های کدورت و برپایی جنگ با اميرالمؤمنين (علیه السلام) به وجود آید.[34]

فضاهای سیاسی و اجتماعی زمان واقعه جمل

بعد از مرگ عثمان، مردم با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کردند. زمان زیادی از خلافت علی (علیه السّلام) نگذشته بود که عايشه در اجتماع مردم مكه حضور يافت و چنين گفت: اى جمعيت مسلمان همانا عثمان مظلوم كشته شد.[35] اين سخن عايشه ظاهراً سنگ بناى مخالفت وى با اميرالمؤمنين (علیه السلام) شد و غالباً اين علت به عنوان بهانه اصلى خروج عايشه و اعوانش عليه اميرالمؤمنين (علیه السلام) و پیمان شکنی مردم، مطرح شد. از طرفی هم فضاسازی های منفی بر علیه حضرت علی (علیه السلام) به وجود آوردند و ایشان را سبب قتل عثمان معرفی کردند.

حضرت علی (علیه السلام) در خطبه اى ضمن فرمان آماده باش به مردم فرمود: «همانا طلحه و زبير بيعت و عهد را نقض كرده و عائشه را از خانه اش بيرون كشيده اند تا فتنه بپا كنند و خونريزى راه بياندازند».[36]

از جو سازی های سیاسی دیگر آن زمان، خطبه طلحه در میان مردم بصره بود که این چنین وانمود کرد: براى خلافت و ملک قیام نمی کنم، بلكه قصد دارم از مردم بصره كمک بگيرم تا همگى براى اصلاح امت پيامبر (صلی الله علیه و آله) كوشش كنیم و طاعت خدا را رواج دهیم.[37]

همان طور كه ذكر شد، به طور عموم در اكثر خطبه هايى كه از عائشه و طلحه نقل شده است، قتل عثمان و خونخواهى او، مهم ترين سوژه ای بود که برای تخریب چهره حکومت حضرت علی (علیه السلام) به کار می رفت و توجیهی بود که بیعت شكنى خود را مشروع جلوه دهند.

حضرت على (علیه السلام) در خطبه‏ 13 نهج البلاغه دين اين عده مردم بیعت شکن را دورويى مى داند.[38]

از جوسازی های ديگر آن زمان که مى توان به آن اشاره نمود؛ این بود که حكومت على ابن ابی طالب (علیه السلام) را مطابق با رويه خلفاى سابق نمى دانستند. از این رو طلحه به علی (علیه السلام) معترض بود که چرا در کارها با او مشورت نمی کند.[39]

دلایل و انگیزه های جنگ جمل

واقعه جمل مانند بسیاری از جنگ ها حاصل زیاده خواهی و منفعت طلبی های یک عده خاص بود. در واقعه جمل عده ای به خاطر نداشتن آگاهی کافی و یا از روی آگاهی و حفظ منافع شخصی خود، مردم را در مقابل امام خویش و حاکم مشروع خود شوراندند. به این ترتیب ضررها و زیان های جبران ناپذیری را بر پیکره اسلام نوپا وارد نمودند. با مراجعه به فرمایشات امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می توان دلایل و انگیزه های عاملان جنگ جمل را به این ترتیب نام برد:

  1. قدرت طلبى سردمداران جمل «طلحه و زبير»؛ حضرت علی (علیه السلام) در خطبه 148 نهج البلاغه چنين توضيح مى دهد: «هر كدام از طلحه و زبير اميدوار است كه حكومت را به دست آورد و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمى آورد».[40]
  2. سرپوش گذاشتن سردمداران جمل بر عملكرد خويش: وقتى به اميرالمؤمنين (علیه السلام) خبر رسيد كه طلحه و زبير براى خونخواهى عثمان قيام نموده اند، فرمود: كسى جز خود ايشان عثمان را نكشت.[41]

و نيز مضمون همين سخن را آن حضرت این گونه می فرماید: آنها انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند.[42]

در تأیید این سخن می توان سخن ابن ام كلاب به عایشه را بیان کرد، که گفت: «نخستين كسى كه گفته خويش را تغيير داد تويى، تو بودى كه مى‏گفتى نعثل[43] را بكشيد كه كافر شده است».[44]

در مقابل اصحاب جمل خون خواهی عثمان را که بهانه ای بیش نبوده، براى برپا کردن این فاجعه بزرگ تاریخی ذكر کرده اند؛ چرا كه عايشه با عثمان نيز چندان رابطه حسنه اى نداشته است. نقل شده عايشه پيراهن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نزد عثمان ‏برده به او مى گويد: هنوز رطوبت كفن رسول خدا خشک نشده كه تو اين گونه احكام او را تحريف مى كنى.[45]

اتفاق های شاخص جنگ جمل

ماجرای جمل هم مانند جنگ های دیگر، دارای اتفاقات و رویدادهای شاخص و قابل توجهی بود، که بعضی از آنها جای بسی تأمل و تفکر دارد و ذهن مخاطبان را به تفکر می کشاند.

از این اتفاق ها می توان به مکاتبات و سخرانی حضرت علی (علیه السلام)، رأفت و مدارای ایشان با عایشه و اصحاب جمل، نوع آرایش نظامی لشکریان دو طرف، دستور عفو عمومی و تقسیم بیت المال اشاره کرد.

اما از جمله رویدادهایی که این جنگ را به نوعی، از جنگ های دیگر تمییز می دهد پشیمانی سردمداران این واقعه (عایشه، زبیر و طلحه) قبل و در اثنای جنگ می باشد، که در ادامه به این رویدادها پرداخته می شود.

وقایع قبل از جنگ جمل

قبل از شروع جنگ جمل، تحرکات و مکاتباتی در هر یک از طرف های درگیر صورت گرفته است. از جمله می توان به خروج طلحه و زبیر از طرف اصحاب جمل به سوی مدینه و ملاقات ایشان با عایشه، و از جبهه مقابل: فرستادن هاشم بن عتبة بن ابى وقاص و سپس حسن بن علی (علیه السلام) به همراه عمار بن یاسر به کوفه جهت دعوت کوفیان برای یاری حضرت علی (علیه السلام) اشاره نمود.[46]

رایزنی های ابتدایی در مورد جنگ جمل

بعد از اینکه زبير، طلحه و عايشه حج خود را به پایان رساندند، در مورد كشته شدن عثمان به رايزنى پرداختند. زبير و طلحه به عايشه گفتند: اگر از ما اطاعت كنى، به خون خواهى عثمان اقدام مى کنيم. عايشه گفت: خون او را از چه كسى مطالبه مى كنيد؟ گفتند: آنان مردمى شناخته شده اند كه اطرافيان و رؤساى ياران على (علیه السلام) هستند. تو با ما بيرون بيا تا با كسانى از مردم حجاز كه پيرو ما هستند به بصره برويم. وقتی مردم بصره تو را ببينند، همگی و به صورت اتفاق با تو همراه خواهند شد.

عايشه پذيرفت و با ايشان بيرون آمد و مردم از چپ و راست بر اطراف او جمع شدند. هنگامی که على (علیه السلام) از مدينه به سوى كوفه حركت كرد، خبر طلحه، زبير و عايشه به ایشان رسيد. امام به ياران خود فرمود: اين گروه به قصد بصره حركت و در اين باره رايزنى كرده اند. اكنون به سرعت در پى ايشان برويم شايد پيش از آنكه به بصره برسند، آنان را دريابيم و متوقف کنیم؛ چون اگر به بصره برسند، تمام مردم آن شهر به آنان خواهند گروید.

یاران گفتند: اى امير مؤمنان فرمان برداريم. امير المؤمنين (علیه السلام) به حركت خود ادامه داد. وقتی به ذو قار[47] رسيد، از رسيدن آنان به بصره آگاه شد.

عموم مردم بصره غير از بنى سعد، با آنان بيعت كردند، ولى بنى سعد بيعت نكرده و گفتند: ما نه با شما، نه بر ضد شما، خواهيم بود. همچنين كعب بن سور که قاضی بصره بود، با خانواده خود نخست با آنان بيعت نكرد، ولى هنگامى كه عايشه برای ديدن او به خانه اس رفت، پذيرفت و گفت: خوش نداشتم تقاضاى مادرم را رد کنم.

چون اين اخبار به حضرت على (علیه السلام) رسيد، نخست هاشم بن عتبة بن ابى وقاص را به كوفه فرستاد تا مردم كوفه را به حركت وادارد و پس از او فرزندش حسن (علیه السلام) را همراه عمار بن ياسر روانه كوفه نمود. در همیين هنگام بود که ابو موسى اشعرى در كوفه میان مردم در مسجد مى نشست و مى‏گفت: اى مردم كوفه! از من اطاعت كنيد، تا پناهگاه اعراب شويد. مظلومان به شما پناه آورده و درماندگان در پناه شما ايمن شوند. اى مردم! وقتی فتنه روى مى آورد، با شک و ترديد همراه است و چون مى گذرد، حقيقت آن روشن مى شود. اين فتنه تفرقه انداز، معلوم نيست از كجا سر چشمه گرفته و به كجا خواهد انجاميد. شمشيرهاى خود را غلاف كنيد و سر نيزه هاى خود را بيرون كشيد و زه كمان هاى خود را پاره كنيد و در گوشه خانه هاى خود بنشينيد. اى مردم! كسى كه در هنگام فتنه در خواب باشد، بهتر از كسى است كه ايستاده و كسى كه ايستاده و متوقف است، بهتر از كسى است كه در آن بدود.

حسن بن على (علیهما السلام) و عمار ياسر در حالى به مسجد بزرگ كوفه رسيدند كه گروه زيادى از مردم، گرد ابو موسى جمع شده بودند و او سخنانى اين چنين مى گفت. حسن بن على (علیهما السلام) به او فرمود: از مسجد ما بيرون شو و هر جا مى خواهى برو. آنگاه به منبر رفت و عمار ياسر هم همراه او بالاى منبر رفت. پس امام (علیه السلام)، مردم را براى پيكار و حركت دعوت فرمود. حجر بن عدى كندى كه از بزرگان و فضلاى كوفه بود، برخاست و گفت: (ای مردم) خدا شما را رحمت کند، سبكبار و سنگين بار براى پيكار بيرون رويد. مردم از هر سو پاسخ دادند كه شنيديم و فرمان امير مؤمنان را اطاعت مى كنيم و در حال سختى، آسانى، تنگدستى و فراخى، بيرون خواهيم رفت.[48]

جنگ جمل و نامه ام سلمه به عایشه

یکی از مکاتباتی که در رابطه با جنگ جمل صورت گرفت؛ تبادل نامه بین دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. زمانى كه طلحه، زبیر و عایشه، مردم را برای جنگ با علی (علیه السلام) تشویق کرده و مردم مدينه دور ایشان گرد آمده بودند، ام سلمه نامه اى بدين مضمون براى عايشه نوشت:

«ای عايشه! تو واسطه ميان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امت او هستى. حجاب تو همچنان بر حرمت خود باقى است. قرآن كريم اعمال تو را محدود كرده و تو نبايد آن محدودیت اعمال را فراخى و گسترش دهى. قرآن امر کرده صدايت آرام باشد، تو آن را بلند نكن و فرياد نزن. تو به طور حتم مى دانى اگر ستون دين كج شود، به واسطه همت زنان راست نمى گردد و به واسطه زنان، كار دين درست نمى شود. صفت پسنديده زن، پوشاندن چشم از ديدن حرام است. جواب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در حالى كه آواره كوه ها و دشت ها هستى چه خواهى داد. بر پشت شترى نشسته اى و از چشمه اى به چشمه ديگر مى روى. خداوند بيناى تو است و بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد خواهى شد. تو حجابى را كه خداوند بر تو مقدر كرده، شكسته و عهد و پيمان او را به سويى نهاده اى. به خدا سوگند، من از اين كه حجابى را كه خداوند بر من نهاده، كنار زنم، شرم دارم. حجاب‏ را براى خود تا زمانى كه رسول خدا را ديدار می كنى، همچون دژ محكمى قرار ده. اگر كلامى را كه ایشان گفته است براى تو بگويم، همچون مارگزيده بر خود خواهى پيچيد. و السلام».

عايشه در پاسخ ام سلمه چنين نوشت:

«چه نيكو موعظه و نصيحتى نمودی. راه من آن نيست كه تو گمان كرده اى. دو گروه از مسلمانان رو به سوى من كرده‏اند، اگر توانا بر كارى باشم، انجام مى دهم و اگر برايم مقدور باشد، از ثروت خود در اين راه مى گذارم. و السلام».[49]

پشیمانی عایشه قبل از جنگ جمل

یکی از اتفاقات شاخص و غیر منتظره برای اصحاب جمل، پشیمانی و تردید عایشه قبل از جنگ بود.

زمانی که لشكريان جمل خود به منطقه حوأب رسيدند، سگ هاى منطقه حوأب[50] پارس كردند. عايشه به محمد بن طلحه گفت: اينجا كجاست؟

محمد گفت: اينجا حوأب است.

عايشه گفت: مرا بر گردانيد.

محمد گفت: براى چه؟

عايشه گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم كه به زنان خود مى گفت: روزى را مى بينم كه سگ هاى حوأب به يكى از شما زنان پارس مى كنند، حميرا (عایشه) مبادا تو باشى.

محمد بن طلحه گفت: خدايت رحمت كند، پيش برو و اين سخن را رها كن.

عبد الله بن زبير پيش آمد و گفت: آبگاه حوأب را اول شب پشت سر گذاشته ايم.

عبد الله در اين ميان عده اى از اعراب بيابانگرد را آورد، آنان نيز به دروغ سوگند ياد كردند كه اين جا آبگاه حوأب نيست. اين نخستين گواهى است كه در اسلام به دروغ گفته شده است.[51]

آرایش نظامی دو طرف در جنگ جمل

بعد از اینکه حضرت علی (علیه السلام) نزدیک بصره رسيد، سپاهيان را آرايش داد و پرچم ها و علم ها را به پا داشت.و برای لشگریان آنان هفت پرچم قرار داد:

  1. مردم قبیله های حمير و همدان به فرماندهی سعيد بن قيس همدانى.
  2. قبيله های مذحج و اشترى ها، به فرماندهی زياد بن نضر حارثى.
  3. قبيله طى، به فرماندهی عدى بن حاتم.
  4. قبيله قيس، عبس و ذبيان، به فرماندهی سعد بن مسعود ثقفى (عموی مختار ثقفی).
  5. قبیله کنده، حضرموت، قضاعه و مهره، به فرماندهی حجر بن عدى كندى.
  6. قبیله ازد، بجيله، خثعم و خزاعه، به فرماندهی مخنف بن سليم ازدى.
  7. قبيله بكر، تغلب و ربيعه، به فرماندهی محدوج ذهلى.

حضرت علی (علیه السلام) براى قريش و انصار و ديگر مردم حجاز هم پرچمى برپا کرد و عبد الله بن عباس را بر ايشان گماشت. همچنین جندب بن زهیر ازدی را به فرماندهی پیادگان منسوب نمود. اين چینش و دسته بندی به همين صورت در جنگ هاى صفين و نهروان نیز انجام شد.

وقتی خبر ورود حضرت على (علیه السلام) با لشكریان به طلحه و زبير رسيد، ایشان نیز شروع به آرايش لشكرهاى خود و بستن رايات و پرچم ها كردند.

محمد بن طلحه بر سواران و عبد الله بن زبیر بر پيادگان گماشته شدند. پرچم بزرگ را به عبد الله بن حزام بن خويلد و پرچم ازد و فرماندهى پهلوى راست را به كعب بن سور دادند. همچنین فرماندهی پهلوی چپ سپاه را به عبد الرحمن بن حارث بن هشام سپردند.[52]

طلحه و زبير فرماندهان قبیله ها را به این صورت در نظر گرفتند:

  1. قبیله قيس، به فرماندهی مجاشع بن مسعود.
  2. قبیله قريش و كنانه، به فرماندهی عبد الرحمن بن عتاب بن اسيد.
  3. قبیله تيم الرباب، به فرماندهی عمرو بن يثربى.
  4. قیبله خزاعه، به فرماندهی عبد الله خلف خزاعى.
  5. قبیله قضاعه، به فرماندهی عبد الرحمن بن جابر راسبى.
  6. قبیله مذحج، به فرماندهی ربيع بن زياد حارثى.
  7. قبیله ربيعه، به فرماندهی عبد الله بن مالک.

فرماندهی انصار، ثقيف و ديگر خاندان هاى قيس را به عبد الله بن عامر بن كريز[53] واگذار شد.

اتفاقات حین واقعه جمل

حضرت على (علیه السلام) سه روز در حوأب توقف فرمود و فرستادگانی نزد مردم بصره فرستاد تا آنان را به اطاعت و پيروى از جماعت فرا بخواند، چون پاسخى از آن‏ قوم نشنيد، بر آنان حمله كرد. سمت راست لشكر به فرماندهى مالک اشتر و سمت چپ به فرماندهى عمار بن ياسر بود، و پرچم بزرگ در دست پسرش محمد بن حنفيه قرار داشت. زمانی که صف ها روياروى یک ديگر قرار گرفتند، حضرت علی (علیه السلام) از هنگام نماز صبح تا نماز ظهر، ايشان را فراخواند و با آنها به گفتگو پرداخت، در این حال، مردم بصره زير پرچم هاى خود ايستاده و عايشه در هودج خود پيشاپيش بصريان بود.

بعد از اینکه محمد بن حنفیه به دستور على (علیه السلام) پرچم را جلو برد، مردم بصره گرد عبد الله بن زبير آمدند و كار را به او واگذار كردند. سپس با شمشیر و نیزه از محمد بن حنفيه استقبال كردند.[54]

پشیمانی طلحه و زبیر حین جنگ

زبیر: وقتی که زبير اطلاع یافت كه عمار فرزند ياسر در جنگ همراه على (علیه السلام) است، از كار خويش به شک و ترديد افتاد؛ زیرا پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده بود حق همراه عمار است و به عمار فرموده بود، تو را گروه ستمگر خواهند كشت.

از طرفی حضرت على (علیه السلام) در ابتدای جنگ به زبیر فرمود: اى ابا عبد الله تو را به خدا سوگند مى دهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيديم آن حضرت به تو فرمود: آيا على را دوست مى دارى؟ تو گفتى آرى. آن حضرت فرمود: ولى تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهى كرد؟ زبير گفت: آرى به ياد دارم. از این رو زبير پشیمان به بصره برگشت تا جهت عزیمت به حجاز مهیا شود. هنگامى كه زبير از خانه هاى بصره دور شده بود، عمرو بن جرموز در بین راه به او رسيد و او را همراهی کرد. سپس هنگامی که زبير به نماز ايستاد و به سجده رفت، عمرو با شمشير بر او حمله كرد، او را كشت و شمشير، زره و اسب او را برداشت و نزد على (علیه السلام) آورد. این در حالى بود كه آن حضرت ايستاده بود و مردم شمشير مى زدند. جرموز سلاح زبير را پیش آن حضرت افكند. هنگامی که حضرت على (علیه السلام) به آن شمشير نگريست، فرمود: چه بسيار صاحب اين شمشير، به وسیله آن، غم و اندوه را از چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زدوده است. سپس فرمود: اى قاتل پسر صفيه! تو را به آتش مژده باد.[55]

طلحه: زمانی که خبر بازگشت زبیر به طلحه رسید او هم تصميم به بازگشت گرفت و چون مروان بن حكم متوجه اين موضوع شد، تيرى به طلحه زد كه‏ به زانوى او اصابت کرد و در اثر خون‏ريزى، طلحه درگذشت.[56]

درگیری و جنگ در واقعه جمل

وقتی حضرت على (علیه السلام) دید لشکریان جمل قصد جنگ دارند و با شمشیر و نیزه به استقبال محمد حنفیه آمدند، پرچم را از محمد گرفت و حمله كرد. سپس لشکریان هم حمله كردند و جنگ سخت شد. بصری‌ها از اطراف شتر عايشه پراكنده شدند و كعب بن سور كشته شد، ولى مردم قبيله‌هاى ازد و ضبه پايدارى كردند.

هنگامی که آن حضرت شدت پايدارى و شكيبايى مردم بصره را ديد، بزرگان ياران خود را فراخواند و به ايشان فرمود: اين گروه خشمگين شده اند، شما هم به سختى با آنان جنگ كنيد. اشتر و عدى بن حاتم و عمرو بن حمق و عمار بن ياسر با تمام ياران خود حمله كردند.

از آن طرف نیز عمرو بن يثربى كه فرمانده پهلوى راست لشكر بصره بود، به ياران خود گفت: اين سپاهیان كه اكنون به شما حمله ور شدند، قاتلان عثمان هستند، آنان را دريابيد و از پاى درآوريد. سپس پیشاپیش لشکر شروع به جنگ کرد. نقل شده با اینکه صفحات آهنی بر شتر و کجاوه عایشه نصب کرده بودند، آنقدر تير به کجاوه رسيده بود كه مانند خار پشت بر شتر قرار داشت.

در اين هنگام عمرو بن اشرف كه سوار كار شجاع بصره بود، بيرون آمد و هر يک از ياران على (علیه السلام) كه به مبارزه با او برمى خاست، كشته مى‏شد. او هنگام نبرد اين رجز را مى خواند: «اى مادر ما، اى بهترين مادرى كه مى شناسيم، مادر به فرزندانش غذا مى دهد و مهر مى ورزد. آيا نمى بينى چه بسيار سواران بر اسب هاى گزيده كه زخمى مى شوند و سرها قطع و دست ها از مچ بريده مى شود». در اين هنگام حارث بن زهير ازدى كه از پهلوانان سپاه على (علیه السلام) بود، به جنگ او رفت و هر یک به ديگرى ضربتى زد كه هر دو به زمين افتاده و قدری دست و پاى زدند و کشته شدند.

در این هنگام مردم بصره پراكنده شده و مالک اشتر خود را به شتر عايشه كه عبد الله بن‏ زبير لگام آن را در دست داشت، رساند. اشتر خود را روى عبد الله انداخت و او را به زير گرفت. عبد الله فرياد برآورد كه من و مالک را با هم بكشيد. ياران ابن زبير اطراف او را گرفته و چون اشتر بر جان خويش ترسيد، از روى عبد الله بن زبير برخاست و آنقدر جنگ كرد كه پياده خود را به ياران خويش رساند؛ زيرا اسبش رم كرده و گريخته بود. او به ياران خود گفت: فقط اين جمله ابن زبير كه گفت: من و مالک را بكشيد، مرا نجات داد؛ زیرا مردم نمى دانستند مالک كيست و اگر گفته بود من و اشتر را بكشيد، بدون شک مرا كشته بودند.

عدى بن حاتم نیز چنان جنگ كرد كه يک چشمش كور شد. عمرو بن حمق هم كه از پارسايان و عابدان كوفه بود، سخت جنگ كرد و همه پارسايان با او همراه بودند. او چنان جنگ كرد كه شمشيرش شكست و پيش برادر خود رياح برگشت. رياح به او گفت: اى برادر امروز چه خوب جنگ كرديم، اگر پيروزى از آن ما باشد.[57]

سقوط کجاوه و شکست اصحاب جمل

وقتی حضرت على (علیه السلام) اجتماع لشکریان بصره را مشاهده کرد که چگونه از گرد شتر عايشه مى‏گريزند و دوباره بر اطراف آن جمع مى‏شوند، به تعدادی از بزرگان اصحاب خود؛ مانند عمار، سعيد بن قيس، قيس بن سعد بن عباده، مالک اشتر، ابن بديل، محمد بن ابى بكر و نظاير ايشان از بزرگان اصحاب خود، فرمود: اينان تا هنگامى كه اين شتر برابرشان پابرجاست، پايدارى مى‏كنند، ولى اگر شتر از پاى در آيد، هيچ كس پايدارى نخواهد كرد.

به همین دلیل آنان با گروهى از لشکریان به سوى شتر حمله برده و بصری ها را از اطراف آن دور كردند. سپس مردى از قبيله مراد كوفه؛ به نام اعين بن ضبيعه خود را به شتر رساند و پاشنه هاى آن را قطع كرد، شتر نعره ای کشید و ميان كشتگان افتاد و کجاوه عايشه سرنگون شد.[58]

وقتى کجاوه از شتر بر زمین افتاد مردم به هر طرف گريختند، مانند خاكسترى كه در روز طوفانى باد شديدى بر آن بوزد. محمّد بن ابى بكر به كنار هودج آمد و دستش را به سوى خواهرش داخل هودج برد عايشه فرياد زد: اين كيست كه به حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست درازى مى‏كند؟ محمّد جواب داد: من، نزدیک‏ترين مردمان به تو و در عين حال مبغوض ترين آنها نزد تو هستم من برادرت محمّد هستم كه امير المؤمنين (علیه السلام) مرا فرستاده تا به تو بگويم آيا از اسحله‏ها آسيبى ديده‏اى؟

عايشه جواب داد: فقط یک تير به من خورده كه آسيبى نرسانيده است. سپس امير المؤمنين (عليه السّلام) آمد و در كنار هودج ايستاد و با چوب بر هودج زد و فرمود: «حميراء آيا رسول خدا به تو امر كرده بود كه اين گونه بر من خروج كنى؟ آيا به تو امر نكرده بود كه در خانه‏ات بمانى؟ به خدا كسانى كه تو را از خانه‏ات بيرون كشيدند با تو به انصاف رفتار نكردند زيرا همسران خودشان را در خانه‏هایشان نگه داشتند ولى تو را در ميان مردم ظاهر كردند.[59]

عفو و رأفت در جنگ جمل

زمانی که جنگ میان اصحاب جمل و على بن ابی طالب (علیه السلام) در گرفت، حضرت به یاران خود فریاد زد و فرمود: هيچ كس را تعقيب نكنيد، هيچ زخم برداشتگان را نكشيد و هيچ مالى را غارت نکنید. هر كس سلاح بر زمين گذاشت و هر كس در خانه خود را بست، در امان است.

ياران على (علیه السلام) در اردوگاه آنان بر سيم و زر و كالاهاى ديگر مى گذشتند ولی برنمى داشتند. آنها فقط سلاح و مركبى را كه در جنگ بكار برده شده بود، تصرف مى كردند. يكى از ياران على (علیه السلام) به ایشان گفت: اى امير المؤمنين چگونه اموال و اسير گرفتن آنان بر ما ناروا و حرام است؟ فرمود: يكتاپرستان را نمى توان به اسارت گرفت و اموالشان را به غنيمت برد. فقط آنچه را در جنگ بكار برده اند مى‏توان تصرف كرد. پس آنچه را كه نمى دانيد رها كنيد و به آنچه فرمان داده مى شويد، عمل كنيد.[60]

امير المؤمنين (عليه السّلام) بعد از غلبه بر اصحاب جمل سخنانى فرمود، از جمله خطبه‏اى خواند و بعد از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله) فرمود:

«اى مردم! خداى عز و جل رحمتى فراگير و آمرزشى هميشگى و بخششى فراوان و كيفرى دردناک دارد اراده كرده است كه رحمتش همه چيز را فرا گيرد و آمرزشش براى بندگان فرمانبردارش باشد و به رحمتش هدايت يابندگان هدايت گردند و مقدر كرده كه نقمت و عذابش براى معصيت كاران باشد و راه و نشانه‏هاى هدايت همواره از گمراهان دور باشد. اى مردم بصره چه مى‏پنداريد شما كه بيعت مرا شكستيد و از دشمن من پشتيبانى كرديد در حالى كه من بر شما حجت اقامه كردم و خطاها و لغزش هاى خروج كنندگان را بيان كردم؟! آنان كه بيعتم را شكستند توبه دادم اما ايشان از راهى كه بر آن پاى مى‏فشردند برنگشتند و خداوند پيمان شكنانشان را هلاک ساخت و به سبب شقاوتشان مرگ را بر سرنوشت آنها رقم زد…»

در اين هنگام مردى از ميان جماعت برخاست و گفت: ما گمان خير و نيكى داشتيم و مى‏بينيم كه پيروز شده‏اى و غلبه يافته‏اى اگر ما را كيفر كنى به سبب اين است كه خطا كاريم اما اگر ببخشايى كه تو محل بخشش هستى، نزد خدا و ما محبوب‏تر است.

امير المؤمنين عليه السّلام در جواب فرمود: از شما در گذشتم اما از فتنه بپرهيزيد كه از كشتار شديدتر و بدتر است و شما اولين مردمانى هستيد كه بيعت شكستيد و يكپارچگى اين امت را دريديد. پس از آن امير المؤمنين عليه السّلام نشست و مردم مى‏آمدند و با او بيعت مى‏‌كردند.[61]

وقایع بعد از جنگ جمل

در این جا به اجمال به بعضی از اتفاقات بعد از جنگ جمل اشاره می شود:

بیعت مردم با امیر المؤمنین (علیه السلام):

جنگ جمل به پايان رسيد و طلحه و زبير هر دو کشته شدند. به این ترتیب مردم بصره همراه با قبائلی که وارد جنگ شده بودند، حتى زخميان و كسانى كه امان يافته بودند، گروه گروه با حضرت على (علیه السلام) بيعت كردند.[62]

تقسیم بیت المال

بعد از آنکه حضرت على (علیه السلام) از بيعت مردم بصره فارغ شد، سراغ بيت المال که بیش از ششصد هزار درهم موجودی آن بود، رفت. آن حضرت همه موجودی را بین كسانى كه همراه وى در جنگ حضور داشتند، تقسيم كرد. در این تقسیم به هر كس پانصد درهم رسيد، سپس فرمود: «اگر خداوند شما را بر شام (معاویه) پیروز نمود، غیر از مقرری هايتان، همين مقدار دریافت خواهيد کرد».[63]

ارسال نامه به عامل کوفه

حضرت على (علیه السلام) بعد از جنگ جمل، خبر فتح و پیروزی را براى عامل كوفه به این مضمون ارسال نمود:

«از بنده خدا على؛ امير مؤمنان، اما بعد در نيمه جمادى الاخر در خريبه يكى از نواحى بيرون بصره تلاقى كرديم و خدا روش مسلمانان را درباره آنها روان كرد. بسياری از افراد ما و آنها كشته شدند. از جمله كشتگان ما؛ ثمامة بن مثنى، هند بن عمرو، علباء بن هيثم، سيحان، زيد و پسران صوحان و محدوج می باشند». نامه را عبد الله بن رافع نوشت و زفر بن قيس در ماه جمادى الاخر خبر خوش را به كوفه برد.[64]

سخرانی حضرت علی (علیه السلام) در مسجد بصره

بعد از جنگ جمل حضرت على (علیه السلام) به بصره رفت، وارد مسجد اعظم شد و به منبر رفت. ایشان پس از ستايش خداوند و درود بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) چنين فرمود:[65] «خداوند داراى رحمت وسيع و عذاب دردناک است. اى مردم بصره! ‏اى سپاه زن و پيروان چهار پا درباره من چگونه فكر مى كنيد؟ تا هنگامى كه شتر نعره مى زد، پيكار مى كرديد اما هنگامی که از پاى در آمد، گريختيد. اخلاق شما پست، پيمان شما ناپايدار، آب شما شور و تلخ است. سرزمين شما به آب نزديک و از آسمان دور است. به خدا سوگند روزى خواهد رسيد كه اين شهر را چنان آب فرو گيرد كه فقط كنگره هاى مسجد آن؛ مانند سينه كشتى از دريا ديده شود. اكنون به خانه هاى خود بازگرديد».[66]

مدارا نمودن حضرت علی (علیه السلام) با عایشه

بعد از آنکه کجاوه[67] عایشه از پشت شتر بر زمین سقوط کرد، حضرت على (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمود: به خواهرت نزدیک شو. محمد دست خود را داخل کجاوه كرد كه به جامه عايشه رسيد. عايشه گفت: انا لله و انا الیه راجعون، تو كيستى؟ مادرت به عزايت بنشيند و بر سوگ تو گريه كند. گفت: من برادرت محمد هستم.[68]

سپس حضرت علی (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمان داد عايشه را در منزلى اسکان دهد. محمد بن ابی بکر او را در خانه عبد الله بن خلف خزاعى كه خودش در جنگ كشته شده بود، نزد همسرش صفيه منزل داد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمود: بنگر آيا صدمه اى به خواهرت نرسيده است؟ گفت: بازويش در اثر تيرى كه از لاى صفحه هاى آهنى کجاوه گذشته خراشى برداشته است. بعد از آن به محمد بن ابى بكر فرمود: همراه خواهرت برو و او را به مدينه برسان و شتابان پيش من به كوفه برگرد، محمد گفت: اى امير مؤمنان مرا از اين كار معاف فرما. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: معافت نمى دارم و لازم است انجام دهی.[69]

عايشه آماده حرکت شد، على (علیه السلام) چهل زن را عمامه و كلاه پوشاند، شمشير از دوش آنان آويخت و دستور داد از عايشه در طول راه حفاظت كنند و در سمت چپ و راست و از پشت سرش حركت كنند. عايشه در طول راه مى گفت: خدايا خودت جزاى على بن ابى طالب را بده كه چنين كرد و چهل مرد را همراه من گسيل داشت و حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) را درباره من رعايت نكرد. ولى وقتی به مدينه رسيد، آن زنان عمامه ها و كلاه خودها را از سر برداشتند و شمشيرها را كنار گذاشتند و همراه او وارد خانه اش شدند. عايشه که چنین ديد و دانست آنان زن هستند، از دشنام هايى كه به على (علیه السلام) داده بود پشيمان شد و گفت: خداوند به پسر ابو طالب جزاى خير عنايت كند كه حرمت پيامبر را در مورد من رعايت كرده و پاس داشته است.[70] هم‌چنین دوازده هزار درهم در اختیار عایشه قرار گرفت.[71]

بعدها عایشه‌ هرگاه‌ روز جمل‌ را به‌ یاد می آورد، آرزو می کرد که‌ ای‌ کاش‌ قبل‌ از آن‌ مرده‌ بود و در آن‌ حادثه‌ حضور نمی یافت‌. وی‌ هنگامی‌ که‌ آیه: «و قَرْنَ فی‌ بُیوتِکُنّ»[72] را می خواند، چندان‌ می گریست‌ که‌ روبندش‌ خیس‌ می شد.[73]

آثار و پیامدهای جنگ جمل

با توجه به اینکه جنگ جمل اولین جنگ داخلی بین مسلمانان بود، پیامدهای متعددی را به دنبال داشت. در این مقال به برخی پیامدهای این جنگ که در همان زمان به ضرر اسلام تمام شد، اشاره می شود:

  1. این جنگ بستری مناسب برای شکل گیری فرقه های کلامی در جهان اسلام شد.
  2. عادی شدن پیمان شکنی؛ از بدترین پیامدهای جنگ جمل این بود که قبح پیمان شکنی و بیعت شکنی با خلیفه از بین رفت. تا آن زمان شکستن بیعت با خلیفه بی سابقه بود، ولی اصحاب جمل این کار را کردند و این مسئله باب شد.
  3. سوء استفاده های تبلیغاتی فراوان معاویه از جنگ جمل؛ معاویه می خواست فتح بابی شود و پیش از او کسی با خلیفه بجنگد، تا انگشت نما نشود که او با خلیفه جنگیده است. هم‌چنین از این درگیری، علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار سوء استفاده کرد. از جمله اینکه اعلام کرد او با همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و صحابی بزرگ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) جنگیده است!

لذا معاویه از همین حربه بهره‌برداری فراوانی کرد و اذهان مردم شام را بر ضد حضرت مشوش ساخت. مردم شام اگرچه شناخت آن‌چنانی نسبت به حضرت نداشتند، اما از آنجایی که برای عالم اسلام تصمیم گیری اهل مدینه ملاک بود؛ لذا شامیان هم باید امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می پذیرفتند، ولی معاویه صلاحیت حضرت را زیر سؤال می‌برد.

  1. بصره یک شهر معتبر نظامی بود، اگرچه بعد از شکست، دوباره با علی (علیه السّلام) بیعت کردند، اما این بیعت از روی میل نبود، بلکه از قدرت حضرت ترسیدند؛ زیرا بصره در این جنگ لطمه زیادی دید و آنان نسبت به حضرت کینه پیدا کرده و دیگر حاضر به اطاعت از حضرت نشدند.
  2. سست شدن مردم کوفه در اطاعت حضرت؛ کوفیانی که چندان تحت تأثیر ابوموسی اشعری قرار نگرفتند و با مجاهدت های امام مجتبی (علیه السّلام) و مالک اشتر و عمار یاسر به یاری حضرت آمدند، این‌ها هم مسئله دار شدند؛ زیرا با تمام شدن جنگ، آن‌ها قصد داشتند به داخل بصره ریخته و زنان و بچه ها را به اسارت گرفته و اموال آنان را غارت کنند، اما آن حضرت به ایشان اجازه نداد و فرمود: «این‌ها مسلمان هستند و زن و فرزند و اموالشان حرمت دارد و جز آن مقداری که به صحنه جنگ آوردند، دیگر حق غنیمت ندارید».[74]

علامه عسکری، پیامدهای جنگ جمل را چنین بر می شمرد:

  1. یکی از میوه های تلخ جنگ جمل شعله ور گشتن آتش جنگ صفّین بود؛ زیرا جنگ صفّین در واقع دنباله جنگ جمل و یکی از آثار شوم آن است. این دو جنگ، با نخ محکمی که ابتدای آن در کنار بصره و انتهایش در صفّین باشد، به هم پیوسته بود.
  2. قیام به خون خواهی عثمان از طرف عایشه، طلحه و زبیر، موجب شد که معاویه خلافت را در میان خاندان خود موروثی کند و انتقال آن را به خاندان دیگر ناممکن سازد.
  3. نتیجه ناگوار دیگر آن، پیدایی جنگ نهروان است چون جنگ جمل و سپس صفّین، در روح مردم بدبین، تنگ نظر و کوته فکر آثار بدی گذاشت به طوری که به دیگران به دیده عداوت و تکفیر می نگریستند.[75]

اظهارات و دیدگاه ها در مورد جنگ جمل

مورخان اسلامی از قرن دوم به بعد برای اولین بار به صورت اختصاصی به واقعه جمل پرداخته اند. از جمله آنها می توان به؛ ابومخنف لوط بن یحیی، هشام بن محمد بن محمد بن سائب کلبی، محمد بن عمر واقدی، نصر بن مزاحم منقری، محمد بن زکریا بن دیار بن دینار، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبری (شیخ مفید)، منذر بن محمد کوفی، عبدالعزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی، احمد بن محمد بن خالد برقی اشاره کرد. آثار نویسندگان فوق اگرچه مبنای‌ تألیف آثار بعدی‌ بوده‌‌، اما اغلب‌ آنها اکنون‌ در دست‌ نیست. کتاب‌ «الجَمَل‌ و النُصرة لِسید العِترة فی‌ حرب‌ البَصرة» تألیف‌ شیخ‌ مفید (متوفی‌ ۴۱۳ ق)، فقیه‌ و محدّث‌ و متکلم‌ شیعه‌ امامی‌، مهم‌ترین‌ نوشته‌ و ظاهراً تنها اثر برجای‌ مانده‌ در این‌ موضوع‌ است.[76]

گروه های اسلامی به‏رغم تفاوت در دیدگاه های فقهی و کلامی، درباره جنگ جمل یک وجه اشتراک دارند. آنان بر اساس دیدگاه قرآن، در این که حضرت علی (علیه‏ السلام) برحق بوده و اصحاب جمل، اهل گناه هستند، اتفاق نظر دارند. قرآن مجید می فرماید: «هر گاه دو دسته از مؤمنان با یک دیگر جنگیدند، بینشان صلح دهید. پس اگر یک دسته به دسته دیگر تجاوز کرد، با آن که تجاوز مسلحانه می‏ کند، بجنگید تا به حکم و قانون خدا باز گردد».[77]

برخی از علمای اهل سنت، اصحاب جمل را هم‏چنان جزو مؤمنان می‏ دانند، اما امامیه، این اندیشه را نمی ‏پذیرد. از طرفی علمای اهل‏ سنت بر این عقیده‏ اند که اگر باغیان (سرکشان) بر مواضع خود اصرار کنند، بر حاکم اسلامی واجب است که با این گروه مقابله کند. ایشان به رغم این‏که درجنگ جمل حق را به علی (علیه ‏السلام) می ‏دهند، اما تلاش فراوانی دارند تا سران شورشیان را که با این تعاریف، اهل بغی (سرکشی) می ‏باشند، مبرای از کفر جلوه دهند. در مقابل، برخی نویسندگان شیعه، نه تنها آن‏ها را گناه کار می ‏دانند، بلکه به دلیل اصرار در قیام مسلحانه علیه حاکمیت اسلامی، آنان را از دایره اسلام نیز خارج می ‏دانند.[78]

یکی از تفاوت‏ های آشکار شیعه با سایر فرقه‏ های اسلامی، به‏ ویژه اهل‏ سنت و برخی از معتزله، موضوع «توبه» سران شورشی است. تشیع برخلاف آنان، اعتقادی به توبه طلحه و عایشه نداشته، ازاین رو آن‏ها را مبرای از گناه نمی‏ داند.[79] و [80]

جنگ جمل از دیدگاه شیعه

در مورد دیدگاه شیعه نسبت به جنگ جمل به دیدگاه دو تن از علمای شیعه از متأخرین و متقدمین اشاره می کنیم:

الف. از متقدمین:

شیخ مفید: شیعه معتقد است علت فتنه اى كه اندكى پس از بيعت مردم با امام على (عليه السّلام) – بعد از قتل عثمان – در بصره پديد آمد، حوادثى بود كه طلحه و زبير با پيمان شكنى خود به وجود آوردند. آنها بيعتشان با امير المؤمنين (عليه السّلام) را كه با ميل و رغبت و بدون اكراه انجام داده بودند، شكستند و سپس به بهانه انجام حج عمره از مدينه به سوى مكّه حركت كرده با عايشه كه از نزدیک در مكه مراقب اوضاع سياسى بود، متّحد شدند. سپس كارگزاران فرارى عثمان از شهرهاى مختلف با اموال مسلمانان به آنها پيوسته، بر خون خواهى عثمان هم صدا شدند. سپس كسانى كه در اين فتنه ها به حيرت و سرگشتگى افتاده بودند، آنها را در رسيدن به مقصود آشوبگرانه خود يارى دادند.[81]

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در این مورد خطاب به امير المؤمنين (عليه السّلام) این چنین فرموده بود: «پس از من با ناكثين، قاسطين و مارقين جنگ خواهى كرد». همچنین فرموده بود: «على با حق است و حق با على است. بار الها! حق را هر كجا باشد با علی همراه گردان» و بار ديگر به على (عليه السّلام) فرمود: «خداوند با كسى كه با تو بجنگد سر جنگ دارد و كسى را كه با تو دشمنى كند، دشمن مى دارد». بدين ترتيب ماهيت حقيقى آنان كه با امير المؤمنين (عليه السّلام) به جنگ برخاستند و حقيقت حال اين پيمان شكنان كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) على (عليه السّلام) را به جنگ با ايشان فرمان داده بود، معلوم و آشكار است.

از این رو هر كس كه به عنوان بيعت دست بر دست امام على بن ابي طالب (عليه السّلام) نهاد و سپس بيعتش را شكست، در زمره كسانى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) حکم عمل آنان را بیان فرموده است. ترديدى نيست كه طلحه و زبير بدين ترتيب، از همان كسانى هستند كه رسول خدا در ابتداى حديث فوق الذكر آنها را ناكثين لقب داد.[82]

ب. از متأخرین:

یکی از دانشمندان معاصر در این زمینه می گوید: اینکه اهل تسنن گفته باشند: صحابه پيامبر (صلی الله علیه و آله) عموما مرتكب هيچ گونه گناهى نشدند و معصوم و پاک از هر معصيتى بودند، اين از قبيل انكار بديهيات است، و اگر منظور آن است كه آنها گناه كردند و اعمال خلافى انجام دادند باز هم خدا از آنها راضى است، مفهومش اين است كه خدا رضايت به گناه داده است! چه كسى مى‏تواند «طلحه و زبير» كه در آغاز از ياران خاص پيامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و همچنين «عايشه» همسر پيامبر اسلام را از خون هزاران مسلمانى كه خونشان در ميدان جنگ جمل ريخته شد تبرئه كند؟ آيا خدا به اين خون‏ریزی ها راضى بود؟

آيا مخالفت با على (علیه السلام) خليفه پيامبر (صلی الله علیه و آٔله) كه اگر فرضا خلافت منصوص او را نپذيريم حداقل با اجماع امت برگزيده شده بود، و شمشير كشيدن به روى او و ياران وفادارش چيزى است كه خدا از آن خشنود و راضى باشد.[83]

با اين حال ما چگونه مى‏توانيم كسانى را كه فى المثل در جنگ جمل حضور يافتند، و روى امام خود شمشير كشيدند، نه اخوت اسلامى را رعايت كردند، و نه سينه‏ها را از غل و كينه و حسد و بخل پاک ساختند، و نه سبقت در ايمان على (علیه السلام) را محترم شمردند محترم بشمريم.[84]

جنگ جمل از دیدگاه دیگر فرق اسلامی

دانشمندان مسلمان سنی و غیر سنی پیرامون جنگ جمل و اصحاب آن دارای دیدگاه های متفاوتی هستند که هر کدام بر اساس مبانی خود به گزارش و تحلیل این واقعه پرداخته اند.

در اینجا دیدگاه چند گروه اسلامی را در مورد جنگ جمل به اجمال بیان می کنیم:

اهل سنت

الف. اهل‏ سنت و جماعت؛ علی (علیه ‏السلام) را خلیفه چهارم مسلمانان دانسته و عقیده دارند که ایشان در نبردهای جمل، صفین و نهروان بر حق بوده است. آنان معتقدند که بر علی علیه السلام به عنوان خلیفه مسلمانان و با استناد به آیه ۹ سوره مبارکه حجرات واجب بود که با سرکشی و طغیان مبارزه کند.[85]

ب. یکی از فرقه ‏های کلامی جهان اسلام، معتزله است. از پایه ‏گذاران این تفکر، واصل بن عطاء در قرن دوم هجری است. او عقیده دارد که یکی از دو گروه حاضر در جنگ جمل، یقینا فاسق می‏ باشد، اما نمی‏ توان آن گروه را تشخیص داد. از این رو گواهی و شهادت هیچ یک از افراد هر دو گروه پذیرفته نمی‏ شود.[86]

ج. از فرقه‏ های دیگر مشهور اهل‏ سنت «اشاعره» می‏باشند. آنان نیز علی (علیه ‏السلام) را در این نبرد، برحق می ‏دانند، سران شورشی را «خطاکار» دانسته و بر این عقیده‏ اند که طلحه، زبیر و عایشه از خطای خود بازگشته و توبه کردند.[87] اما نکته عجیب این است که در باره سایر شرکت کنندگان در جنگ جمل، نظریّه‏ ای مغایر داشته، بر این باورند که آنان به دلیل خون‏ریزی بین مسلمانان، گناه‏کار و مستحق عذاب الهی هستند.[88]

خوارج

افراطی ‏ترین گروه اسلامی، خوارج است. این فرقه بعدها خود به گروه‏ های متعددی تقسیم شد. خوارج درباره جنگ جمل عقیده دارند که چون این جنگ قبل از حکمیت و خطای علی (علیه‏ السلام) (العیاذ بالله) البته به گمان این گروه، اتفاق افتاده است، از این رو علی بن ابی‏ طالب در جنگ جمل برحق بوده، و تمام کسانی که با او به جنگ پرداختند، از جمله عایشه، طلحه و زبیر، بدون استثنا گمراه و کافر می‏ باشند. در نتیجه، خوارج عقیده دارند که همه آنان مستحق عذاب و عقاب الهی هستند، هم‌چنان که بر این باورند که آنان در آتش جهنم، جاودانه می‌ باشند.[89]

کتابنامه مدخل جنگ جمل

  1. قرآن کریم.
  2. ابن مسكويه رازی، احمد بن محمد؛ تجارب الأمم و تعاقب الهمم؛ ترجمه: امامی، ابوالقاسم؛ انتشارات سروش، چاپ اول، تهران، 1369 ش.
  3. طبری، محمد بن جرير؛ تاريخ طبرى؛ ترجمه: پاینده، ابوالقاسم؛ اساطیر، چاپ پنجم، تهران، 1375 ش.
  4. مسعودی، على بن حسين؛ التنبيه و الإشراف؛ ترجمه: پاینده، ابو القاسم؛ انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، تهران، 1365 ش.
  5. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ ترجمه: آیتی، محمد ابراهيم؛ انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ششم، تهران، 1371 ش.
  6. دینوری، احمد بن داود؛ اخبار الطوال؛ ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود؛ انتشارات نى، چاپ چهارم، تهران، ‌1371 ش.
  7. مفید، محمد بن محمد؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة‏؛ کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413 ق.
  8. سید رضی، نهج البلاغة؛ دشتی،‌ محمد؛ مؤسسه انتشارات مشهور، چاپ اول، قم، 1379 ش.
  9. ابن ابی الحدید معتزلی؛ شرح نهج البلاغة؛ کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، قم، 1404 ق.
  10. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ مؤسسة الوفاء، بیروت – لبنان، 1404 ق.
  11. دینوری، ابن قتیبه؛ الإمامة و السياسة (امامت و سياست (تاريخ خلفاء))؛ ترجمه: طباطبائی، سید ناصر؛ ققنوس، چاپ اول، تهران، 1380 ش.‏
  12. بلاذری، احمد بن‌ یحیی؛ انساب‌ الاشراف؛ محمود فردوس‌ العظم، چاپ اول، دمشق،‌ ۱۹۹۶ م.
  13. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ سازمان ميراث فرهنگى كشور، چاپ اول، تهران، 1383 ش.
  14. صدوق، محمد بن على؛ خصال‏؛ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر؛ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم، ‏1362 ش.
  15. بن خیاط، خليفة؛ تاريخ خليفة؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بیروت، 1415 ق.
  16. کوفی الکندی، احمد بن اعثم؛ الفتوح؛ تحقیق: شیری، علی؛ دارالأضواء، چاپ اول، بیروت، 1411 ق.
  17. مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاريخ (آفرینش و تاریخ)؛ ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا؛ آگه، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  18. خادملو، مهدی رضا؛ مقاله کتابشناسی جنگ جمل؛ نامه تاریخ پژوهان، شماره ۲۳، ۱۳۸۹ ش.
  19. نجفی، محمدحسن؛ جواهر الکلام (فی شرح شرایع الاسلام)؛ دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۶۸ ش.
  20. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر؛ فرق بین الفرق؛ تصحیح: کوثری، زاهد بن حسن؛ مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، مصر، ۱۳۷۶ ق.
  21. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل (توضیح الملل)؛ تصحیح: جلالی نائینی، سید محمد رضا؛ انتشارات اقبال، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۷۳ ش.
  22. ثقفى كوفى، ابراهيم بن محمد؛ الغارات؛ ترجمه: عطاردی، عزیز الله؛ انتشارات عطارد، بی‌جا، 1373 ش.
  23. مفید، محمد بن محمد؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)؛ ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود؛ انتشارات نی، چاپ دوم، تهران، 1383 ش.
  24. ابن كثير، اسماعيل بن عمر؛ البداية و النهاية؛ دار الفكر، بیروت، 1407 ق.
  25. الاعلمی الحائری، محمدحسین؛ دائرة المعارف الشیعة العامة؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، بیروت، 1413 ق.
  26. الامین، سیدمحسن؛ اعیان الشیعة؛ دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، بیروت، 1403 ق.
  27. العطار، قیس؛ خطبه و آرائه مالک الاشتر؛ مؤسسة الفکر الاسلامی، چاپ اول، ایران، 1412 ق.
  28. زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام؛ دارالعلم، چاپ پنجم، بیروت، [بی‌تا].
  29. حکیم، سید محمدرضا؛ مالک الاشتر؛ المکتبة الحیدریة، چاپ اول،‌ قم، 1427 ق.
  30. محمدی اشتهاردی، محمد؛ مالک اشتر؛ پیام آزادی، چاپ دوم، تهران، 1372 ش.
  31. بدر الدین عینی، محمود بن أحمد؛ مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار؛ تحقیق: إسماعیل، محمد حسن؛ دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1427 ق.
  32. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، چاپ اول، قم، 1416 ق.
  33. کاتب واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبرى؛ تحقيق: عبدالقادر عطا، محمد؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1410 ق / 1990 م.
  34. ابن هشام‏، عبد الملک؛ السيرة النبوية؛ تحقيق: السقا، مصطفى و الأبيارى، ابراهيم و شلبى، عبد الحفيظ؛ دار المعرفة، بيروت، بى تا.
  35. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على؛ الإصابة فى تمييز الصحابة؛ تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و محمد معوض، على؛ دارالكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1415 ق / 1995 م.
  36. ابن اثير، على بن ابى الكرم؛ الكامل في التاريخ؛ دار بيروت و دار صادر، بيروت، 1385 ق / 1965 م.
  37. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم؛ المعارف؛ تحقیق: عکاشه، ثروت؛ هیته مصریة عامة للکتاب، چاپ دوم، قاهرة، 1992 م.
  38. مكارم شيرازى، ناصر؛‏ تفسير نمونه؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.

[1]. با استفاده از؛ طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج 6، ص 2433؛ دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 181.

[2]. ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 7، ص 229 – 233؛ طبری، تاريخ طبرى، ج ‏6، ص 2434.

[3]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 184؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبيه و الإشراف، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، ص 272؛ طبری، تاريخ طبرى، ج 6، ص 2465.

[4]. مسعودی، على بن حسين، التنبيه و الإشراف، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، متن، ص 272.

[5]. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ ترجمه: آیتی، محمد ابراهيم، ج 2، ص 80.

[6]. برگرفته از سایت ویکی شیعه، (واژه بصره).

[7]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 183.

[8]. یاقوت حموی بغدادی، معجم البلدان، ج 2، ص 363.

[9]. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 573 و 574.

[10]. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه نکث.

[11]. سید رضی، نهج البلاغة، دشتی،‌ محمد، نهج البلاغة، ص 247، خطبه 172.

[12]. ر ک، دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 184.

[13]. این مقاله به مدخل امام حسن مجتبی (علیه السلام) در همین سایت متصل می شود.

[14]. با استفاده از دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 181.

[15]. الاعلمی الحائری، محمدحسین، دائرة المعارف الشیعة العامة، ج 16، ص 40؛ الامین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ج 9، ص 38؛ العطار، قیس، خطبه و آرائه مالک الاشتر، ص13.

[16]. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج 5، ص 259.

[17]. ر.ک: حکیم، سید محمدرضا، مالک اشتر، ص 33.

[18]. ر.ک: بدر الدین عینی، محمود بن أحمد، مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار، تحقیق: محمد حسن إسماعیل، محمد حسن، ج 3، ص 6.

[19]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، ج 9، ص 204 – 205، ج 11، ص 80 – 83.

[20]. «إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی كُنْتُ وَلَّیتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِیداً نَاقِماً فَرَحِمَهُ اللَّه»؛ ‏شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، نامه 34، ص 407.

[21]. البته در بسیاری از کتب دیگر «رومان بنت عامر بن عویمر» آمده است.

[22]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق: عبدالقادر عطا، محمد، ج 8، ص 46.

[23]. ابن هشام‏، عبد الملک، السيرة النبوية، تحقيق: السقا مصطفى و الأبيارى ابراهيم و شلبى، عبد الحفيظ، ج 2، ص 644.

[24]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و محمد معوض، على، ج 8، ص 232.

[25]. همان، ص 133.

[26]. الطبقات الكبرى، ج 8، ص 61.

[27]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات، ترجمه عطاردی، عزيز الله، ص 451 و 452.

[28].همان، ص 416 و 417.

[29]. مسعودی، على بن حسين، التنبيه و الإشراف، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، متن، ص 272.

[30]. طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج ‏6، ص 2471.

[31]. همان.

[32]. بلاذری، احمد بن‌ یحیی، انساب‌ الاشراف‌، ج ‌۲، ص‌ ۱۸۷؛ ابن خیاط، خليفة، تاريخ خليفه‌، ج۱، ص‌۱۱۲؛ کوفی الکندی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: شیری، علی‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۸۷ـ ۴۸۸.

[33]. سید رضی، نهج البلاغة، دشتی،‌ محمد نهج البلاغة، ص 409 – 410.

[34]. با استفاده از سایت اسلام کوئست.

[35]. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 459.

[36]. مفيد، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص 240.

[37]. همان، ص 304.

[38]. سید رضی، نهج البلاغة، دشتی،‌ محمد، نهج البلاغة، خطبه 13، ص 55.

[39]. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة،، ص 306.

[40]. سید رضی، نهج البلاغة، ترجمه: دشتی، محمد، خطبه 148، ص 247.

[41]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج32، ص 121.

[42]. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، محمد، خطبه 137، ص 194.

[43]. نعثل به معنای کفتار نر، پیرمرد دراز ریش و پیرمرد احمق آمده است. لغت نامه دهخدا، واژه نعثل.

[44]. طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج ‏6، ص 2368.

[45]. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 215.

[46]. با استفاده از: دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 181.

[47]. نام جايى نزديک بصره است که آنجا جنگى ميان خسرو پرويز و بنى شيبان در گرفت و اعراب بر سپاه ايران پيروز شدند.

[48]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، تحقيق: عامر، عبد المنعم، مراجعه: شيال، جمال الدين، ص 144، منشورات الرضى، قم، 1368 ش.

[49]. ابن قتیبه، عبداله بن مسلم، الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 76.

[50]. حوأّب به معناى چاه دهن گشاد و به معنای دره گشاد آماده است. حوأب جايگاهى در راه بصره در راه مكه؛ حموی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ ج 2، ص 314.

[51]. دینوری، ابن قتیبه، الإمامة و السياسة، ترجمه طباطبائی، ناصر، امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ص 89.

[52]. عبد الرحمن كسى است كه عايشه در مورد او می گفت: اگر در خانه خود مى نشستم و به جنگ جمل نمى آمدم، براى من بهتر و پسنديده تر از اين بود كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده پسر به خوبى و عقل و پارسايى عبد الرحمن بن حارث مى داشتم.

[53]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 183.

[54]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 183 و 184.

[55]. بر گرفته از: دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص، 184 و 185.

[56]. همان، ص 185.

[57]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 185.

[58]. همان.

[59]. مفید، محمد بن محمد؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)؛ ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 130و 131.

[60]. اخبار الطوال، ص 187 و 188.

[61]. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)، ص 137.

[62]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا، آفرینش و تاریخ، ج ‏2، ص 814.

[63]. با استفاده از: طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ترجمه پاینده، ابوالقاسم، ج ‏6، ص 2474.

[64]. همان، 2475.

[65]. اخبار الطوال، ص 189.

[66]. بخشى از خطبه امير المؤمنين على (علیه السلام) كه تمام آن در نهج البلاغه آمده است، براى اطلاع بيشتر، ر. ک: سید رضی، نهج البلاغة، دشتی،‌ محمد، ص 55.

[67]. اتاقکی که شتر آن را حمل می کند، (هودج یا محمل).

[68]. اخبار الطوال، ص 187.

[69]. همان،‌ ص 188 و 189.

[70]. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)، ص 249.

[71]. بلاذری، احمد بن‌ یحیی، انساب‌ الاشراف، ج ‌۲، ص 48.

[72]. احزاب، 33.

[73]. انساب‌ الاشراف‌، ج‌۲، ص 265.

[74]. با استفاده از مصاحبه: رجبی دوانی، محمد حسین، سایت صدای شیعه.

[75] . عسکری، سید مرتضی، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج 233/2 ـ 234 به نقل از حوزه نت.

[76]. خادملو، مهدی رضا، مجله نامه تاریخ پژوهان، شماره ۲۳، مقاله «کتابشناسی جنگ جمل»، ص ۲۳ و ۲۴.

[77]. «وَ إِن طَائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنهمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَئهُمَا عَلىَ الْأُخْرَى‏ فَقَاتِلُواْ الَّتىِ تَبْغِى حَتىَ‏ تَفِى‏ءَ إِلىَ أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنهمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُواْ إِنَّ اللَّهَ يحبُّ الْمُقْسِطِين» حجرات، 9.

[78]. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرایع الاسلام، ج ۲۱، ص ۳۲۲ – ۳۲۳.

[79]. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص ۲۳۱.

[80]. با استفاده از مقاله؛ ملاحظاتی درباره جنگ جمل و جمل نگاری/ سمانه خلیلی فر.

[81]. الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)، ص 17.

[82]. همان، ص 20 و 21.

[83]. مكارم شيرازى، ناصر،‏ تفسير نمونه، ج 8 ص 11.

[84]. همان، ج 23، ص 52.

[85]. بغدادی، ابی منصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تصحیح / کوثری، محمد زاهد بن حسن، ص 212.

[86]. همان، ص۷۲.

[87]. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل (توضیح الملل)، تصحیح: جلالی نائینی، سید محمد رضا، ج ۱، ص ۱۳۱.

[88]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الجمل، ص ۲۶.

[89]. همان، ص 34.