کپی شد
برهان وجوب و امکان
«برهان وجوب و امکان»، یکی از براهین معروف و متقن عقلی در باب اثبات وجود خدا است، که در آثار ابن سینا به طور جدّی مطرح شده، لذا نام دیگر آن، «برهان سینوی» است.
مقدمات برهان
برهان وجوب و امکان بر چند مقدمه استوار است:
الف. تعریف واجب الوجود و ممکن الوجود:
هر موجودی که نسبت آن با وجود در نظر گرفته شود، از دو حال خارج نیست: یا اتصاف او به وجود، ضروری است، به گونهای که اساساً انفکاک وجود از آن قابل تصوّر نیست (واجب الوجود) و یا آن که اتصاف او به وجود ضرورتی ندارد و میتوان تصور کرد که رابطۀ آن با وجود گسسته شود. (ممکن الوجود)
در نظر متکلمان و فیلسوفان اسلامی، واجب الوجود همان خداوند است و سایر موجودات همگی ممکن الوجود هستند.
ب. اصل علیت:
مفاد اصل علیت آن است که «هر موجود ممکنی نیازمند علّت است». بر این اساس قانون علیت، قضیهای عقلی و بدیهی است که تصور موضوع و محمول آن برای تصدیق آن کفایت میکند. شیء ممکن شیئی است که نسبت آن با وجود و عدم یکسان باشد. بنابراین، چنین شیئی برای آن که وجود پیدا کند نیازمند مُرجِّح است و این مرجح، همان علّت است.
ج. امتناع تسلسل:
مقصود از تسلسل آن است که سلسلۀ علت ها و معلول ها تا بینهایت پیش رود و هیچگاه به یک علّت نخستین ختم نشود. براساس اصل امتناع تسلسل، وجود چنین سلسله نامتناهی محال است.
د. امتناع دور:
مقصود از دور آن است که شیئ با یک یا چند واسطه، علّت خودش باشد. دور را در صورت اوّل، «دور صریح» و در صورت دوّم، «دور مُضمَر» مینامند.
امتناع دور، در هر دو صورت یاد شده، امری مسلم و روشن است.
تقریر برهان
تردیدی نیست که در جهان هستی، فیالجمله موجودی هست که می توان از آن سخن گفت. این موجود یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود. در صورت اوّل، واجب الوجود (خداوند) ثابت میشود. اما در صورت دوّم، بنابر اصل علیت، نیازمند علّت خواهد بود. حال اگر علّت مزبور، خود، ممکن الوجود و معلول علّت سومی باشد و این سلسله تا بینهایت ادامه یابد، لازم میآید که تسلسل رخ دهد، در حالی که گفته شد تسلسل امری محال است. احتمال دیگر آن است که ممکنِ مفروض، بیواسطه یا باواسطه، معلول علّتی باشد که خودش معلول آن موجود ممکن است. این احتمال نیز باطل است؛ زیرا مستلزم دور میباشد و همانگونه که گفته شد، وقوع دور نیز مانند تسلسل عقلاً محال است.
بدین ترتیب تنها احتمالی که باقی میماند آن است که موجود ممکن مورد بحث ما، بیواسطه یا با واسطه، معلولِ علّتی باشد که آن علّت، معلولِ شیء دیگری نیست. در این صورت، علّتِ مزبور، واجب الوجود است و بار دیگر وجود واجب الوجود ثابت میشود.[1]
شبهات
برخی از نویسندگان غربی این برهان را «تقریر تومیستی از برهان جهان شناختی» می نامند و به گونه ای سخن می گویند که گویا ارائه چنین برهانی از ابتکارات متکلم بزرگ مسیحی؛ توماس آکویناس است،[2] در حالی که تقریر روشن این برهان دست کم دو قرن پیش از آکویناس، در آثار ابن سینا آمده است[3] و بلکه در کتاب «فصوص الحکم» منسوب به فارابی (ح 259 – 339 ق) نیز این برهان به چشم می خورد.[4]
فهم نادرست مقدمات برهان امکان و وجوب، کسانی را واداشته که به خرده گیری بر آن بپردازند، چنان که «کانت»[5] این برهان را مبتنی بر برهان وجودی دانسته و بر همین اساس، به نقد آن پرداخته است.[6] «دیوید هیوم»[7] نیز بر این باور است که پس از تبیین عِلّی اجزاء یک مجموعه نیازی نیست که به جست و جوی علت کل آن مجموعه بپردازیم. وی می گوید: «در چنین زنجیره ای… هر قسمت معلول حلقه پیشین و علت حلقه پسین است. پس مشکل چیست؟ شما می گویید: کل مجموعه نیازمند علت است. پاسخ من این است… که در یک مجموعه متشکل از بیست جزو، اگر من علت های خاص هر جزو را نشان دهم، به نظر خیلی نامعقول خواهد بود اگر پس از آن، از علت کل بیست جزو پرسش کنید. هنگامی که علت اجزاء را تبیین می کردیم، علت کل نیز به اندازه کافی تبیین گردید».
پاسخ این اشکال برای کسانی که با فلسفه اسلامی آشنایی دارند، بسیار آسان است. اگر در یک زنجیره علّی، موجود مستقلی یافت نشود که خود معلول علت دیگری نیست، پیدایش هیچ یک از حلقه ها تبیین معقولی نخواهد داشت. در این صورت -بر خلاف تصور هیوم و پیروانش- چنین نیست که ما علت هر یک از اجزاء را روشن ساخته، و پس از فراغت از آن، در پی تبیین علت مجموعه بر آمده باشیم. به بیان دیگر، قوام برهان امکان و وجوب به ممکن الوجود بودن «هر یک از اعضای مجموعه» است، نه «خود مجموعه». اساسا کسانی؛ چون خواجه نصیرالدین طوسی –قرن ها پیش از هیوم- بر این باور بودند که مجموع ممکنات واقعیتی مستقل از آحاد ندارند، تا از ممکن الوجود بودن آن سخن گفته شود.[8]
بهره گیری از مثال های محسوس، همچنان که فهم مسائل عقلی را آسان تر می سازد، گاه رهزن اندیشه می گردد. ادعای کسانی؛ چون هیوم آن است که در زنجیره علّی ممکنات، هر یک از حلقه ها هستی بخش حلقه ای دیگر است و به عاملی بیرونی (واجب الوجود) نیازی نیست، در صورتی که موجودیت موجود ممکن، محتاج علتی غیر خود است.[9]
[1]. سعیدی مهر، محمّد، آموزش کلام اسلامی، ص ۵۷ – ۵۹.
[2]. یوسفیان، حسن، کلام جدید، ص 73، به نقل از مایکل پترسون و دیگران، پیشین، ص 142 – 145.
[3]. ر.ک: ابن سینا، حسین بن عبدالله، شرح الاشارات و التنبيهات مع المحاكمات، ج3، ص 18 – 20.
[4]. ر.ک: فارابی، ابو نصر، فصوص الحکم، فص 1، ص 50.
[5]. ایمانوئل کانت؛ فیلسوف آلمانی (۱۷۲۴ – ۱۸۰۴ م).
[6]. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 147.
[7]. دیوید هیوم (۱۷۱۱ – ۱۷۷۶ م) از فیلسوفان اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربهگرایی. او کسی بود که بر کانت تاثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که: هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد (در اصل او فلسفه را از خواب جزم اندیشش بیدار کرد).
[8]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص 154.
[9]. برگرفته از کلام جدید، ص 73 – 76.