Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اولین عامل درونی پیدایش فرقه بهائیت

تفسیر و تحلیل‌های سطحی و ناروا از آموزه‌های دینی و عدم تعمیق باورها:

یکی از مهم‌ترین عوامل درونی شکل‌گیری فرقه بهائیت، تکون اندیشه‌ شیخیه است؛ نوع نگاه تصلبی، تخیلی، التقاطی و غیرخردمندانه شیخیه به مسئله مهدویت، ارائه این اندیشه به گروهی از خواص اخباری‌گرا و استقبال عوام از این نوع برداشت خصوصاً با توجه به کمبودهای اجتماعی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، از مؤثرترین عوامل شکل‌گیری بهائیت به‌شمار می‎‎آید. مکتب شیخیه که اساس و کانون شکل‌دهنده بهائیت است با سازوکارهایی در صدد پیوند با بنیان‌های اصیل بوده و با طرح گفتمان‌های جدید، نونما و پوپولیستی،[1] درصدد نفوذ و قبولاندن ایده‌های ساختگی و التقاطی خود بود. اما با مقاومت لایه‌ی‌های استوار مدافع مذهب مواجه و مطرود واقع گردید. نگاه مؤسسان شیخیه به امامت و مهدویت، برداشت و قرائتی اخباری‌گرایانه بود که شکل‌گیری و صدور افکار و اندیشه‌های نامتعادل را در پی داشت. شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی رهبران مؤسس شیخیه بودند که فردی چون علی‌محمد، مدّعی بابیت در مکتب آن‌ها تربیت یافته[2] و سیدکاظم رشتی ظهور او را همواره به پیروان و نزدیکان خود وعده ‌داده است.[3]

افکار و برنامه‌های نامأنوس، ابداعی، بی‌سابقه و بدعت‌آلود احسائی، گفتارهای سیدکاظم رشتی، (م 1259 ق) مسافرت علی‌محمد باب به عتبات و حضور در مجالس رشتی و رویداد‌های دیگر که به وقوع پیوست، بنای اصلی شکل‌گیری بابیت بود که از دل آن فرقه‌ای موسوم به بهائیت، شکل گرفت.

اندیشه و فکر شیخیه، در بدو پیدایش با مخالفت شدید مراجع و علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ انصاری، مرحوم صاحب جواهر، مواجه شد؛ چرا که افکار و اندیشه‌هایی بدعت‌آلود و بی‌سابقه بوده و تنش‌های خونباری را میان شیعیان فراهم آورد؛[4] ازاین‌رو پس از برگزاری جلسه‌ای با حضور علمای بزرگ، افکار شیخیه بررسی و حکم به کافر بودن آن‌ها داده شد.[5] اندیشه‌ شیخ ‌احمد احسایی در فضای فکری شیعه، همسان افکار ابن‌تیمیه و محمّدبن‌عبدالوهّاب در میان اهل‌سنت بود؛ چراکه هر دو، سخنان آشفته و ادّعاهای حیرت‌‌انگیزی در اسلام و اصول آن طرح کرده و روشی مغایر با دین، ابداع نمودند که زایش این ابداعات و اندیشه‌ها، بهائیت در شیعه و وهابیت در اهل سنت می‌باشد که هردو به‌عنوان معضل و بستر همایش استعمار گردیده‌اند.

احسایی در مسافرت به ایران، گوشه‌هایی از عقاید خود را آشکار نمود، اما با مخالفت علمایی چون ملامحمدتقی برغانی (از علمای قزوین و شهید ثالث) مواجه شد. بعدها پیروان باب، این عالم بزرگ را به خاطر مخالفت با افکار احسایی به قتل رساندند.[6] این رویداد، علاوه بر این‌که جنایتی بزرگ بود، خود حاکی از پیوند بین بابیت و شیخیه و رهبران آن (‎‎احسایی و رشتی) با علی‌محمد شیرازی است. افکار شیخ احمد احسائی علاوه بر مخالفتی که از سوی علمای شیعه با آن شد باعث تحریک گروهی از وهابیون نیز گردید. مثلاً آن‌چه او در شرح زیارت جامعه بیان کرده بود، سبب شد تا مرقد سیدالشهدا (علیه السلام) مورد هجوم و اهانت قوم وهّابیِ نجد قرار گرفته و وحدت اسلامی نیز بیش از این آسیب ببیند.[7] چنین گرایشات فکری منحرفی در واقع در راستا و هم‌نوایی با سیاست استعمارگران بود؛ چراکه آنان همواره در پی یافتن چنین زمینه‌های اختلاف‌انگیزی بودند تا از خون‌ریزی و درگیری‌های فرقه‌ای، سود برده و به اهداف استعماری خود در میان کشورهای اسلامی، دست یابند.

ازاین‌رو «تخم این فتنه (بابیت، که به بهائیت انجامید) را بدون شک، سیدکاظم رشتی پاشید که آشوب اجتماعی و فرهنگی پردامنه‌ای را به‌وجود آورد و باعث آسیب‌‌های بزرگ عقیدتی و اجتماعی گردید. بدین صورت، بهائیت بر اساس رسوب‌های آلوده‌ فکری بابیت و شیخیه، شکل گرفت.

بابیتِ شکل‌گرفته از جریان شیخیه، امامت و مهدویت را با ظهور باب، تمام‌شده اعلام کرد تا او را به‌عنوان مبشر پیامبرانی؛ چون «میرزاحسین‌علی» و «عبدالبهاء» معرفی کرده و خاتمیت را که از تصریحات قرآن درباره نبوت پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله) است، مخدوش نمایند و دین اسلام را مانند ادیان دیگر از حیث اعتبار و جایگاه تنزل داده و در معرض تفرقه و نابودی یا چالش قرار دهند.[8]

[1]. پوپولیست یا همان اقدامات مردم باور یا عوام گرایانه را می توان در قالب اموری ارزیابی کرد که به دنبال رضایت عمومی و جلب پشتیبانی و حمایت مردم در حوزه های مختلف است که از این مسیر سیاستمداران می توانند به اهداف و خواسته های سیاسی، حزبی و گروهی نائل شوند.

[2]. سپهر، محمدتقی‌خان، تاریخ قاجاریه، به اهتمام: كیانفر، جمشید، ج 2، ص 828؛ نكابنی، میرزامحمّد، قصص‎العلماء، ص 59 و 60.

[3]. كسروی، سید احمد، بهائی‌گری، ص 15 ـ 19.

[4]. نجفی، سید محمد باقر، بهائیان، ص 102.

[5]. همان، ص 72 ـ 78.

[6]. اعتضاد السلطنه، علی‌قلی‌میرزا، فتنه باب، توضیح: نوائی، عبدالحسین، ص 13 ـ 175؛ قصص‎العلماء، ص 46 ـ 42.

[7]. روحانی، محمدرضا، فرهنگ‌نامه زنجان، ص 9، 14، 17، 48، 55 و 170؛ صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات و اسناد (‎‎خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابی‌گری و بهائی‌گری)، ص 36؛ بهائیان، ص 102.

[8]. حسنلو، امیرعلی، مقاله جریان شناسی پیدایش فرقه ضاله بهایی، سایت اندیشه قم، مرکز مطالعات و پاسخ‌گويي به شبهات حوزه علمیه قم.