searchicon

کپی شد

اندیشه و مکتب آیه‌الله سید علی سیستانی

آنچه در بخش اول این گفتار مختصر، پیرامون اندیشه و مکتب آیه‌الله سیستانی مطرح می‌شود، متن گفت‌وگویی است که با سید منیر الخباز از اهالی قطیف عربستان، از شاگردان خاص آیه‌الله سیستانی و از خطبا و اساتید حوزه علمیه نجف، صورت گرفته است.

وی می‌گوید: زمانی (۱۹۸۷ میلادی برابر با سال 1366 شمسی) که در درس خارج شرکت می‌کردم، حوزه نجف اشرف ضعیف بود و اساتید و طلاب کمی در آن باقی مانده بودند. حتی شمار اساتید و طلاب مشغول در آن، در تمام مراحل مقدمات، سطح و بحث خارج، تنها سیصد نفر بود. درس‌های خارج شامل درس فقه سید خوئی، فقه سید عبدالاعلی سبزواری، میرزا علی غروی، شیخ مرتضی بروجردی و شیخ اسحاق فیاض بود و درس خارج اصول برجسته آن دوره، درس سید سیستانی بود. از این رو فضلای برجسته و سرشناس در آن شرکت می‌کردند و با این حال تعداد آنها 25 یا 27 نفر بود.

اولین ویژگی درس ایشان، روش ایشان در درس خارج اصول بود. روشی جامع میان مکاتب مختلف اصولی و متأثر از اندیشه‌های اصولی میرزا مهدی اصفهانی بود که در مشهد معروف بود. علاوه بر این، در درس خود اهتمام زیادی نیز به اندیشه‌های اصولی محقق شیخ هادی تهرانی و مکاتب معروف اصولی؛ مانند مکتب نائینی، عراقی و اصفهانی داشت. پس اولین ویژگی درس ایشان احاطه‌ای بود که به مکاتب متنوع اصولی داشت.

دومین ویژگی درس ایشان این بود که با مکاتب علمی جدید در حقوق نیز آشنا بود و اطلاع زیادی هم در زمینه‌های روانشناسی (علم‌النفس)، جامعه‌شناسی، فلسفه جدید و فلسفه غرب داشت. ایشان با علم زبان‌شناسی جدید نیز آشنا بود و به نظر من از لحاظ جامعیت و فراوانی معلومات و گستره اطلاعات به ویژه در مورد علوم جدید، چهره دیگری از شهید سید محمدباقر صدر بود. ایشان هر کتابی را که به زبان عربی یا فارسی منتشر می‌شد پیگیری می‌کرد و در هر زمینه‌ای مطالعه داشت. تأثیر این اطلاعات و دانسته‌های گسترده در درس اصول و فقه ایشان و هر مسئله دیگرِ مرتبط با فلسفه جدید یا روانشناسی و علوم دیگر آشکار بود.

سومین ویژگی این بود که بعد از طرح درس می‌کوشید مطلب جدیدی ارائه کند و در این راه یا آن بحث را از شکل شناخته شده و مرسوم خود خارج می‌ساخت و یا این‌که ایده جدیدی را در آن مطرح می‌نمود. بدین ترتیب تلاش برای نوآوری، یکی از روش‌های ایشان محسوب می‌شد که در بحث‌های اصولی خود به آن پایبند بود.

چهارمین ویژگی درس ایشان این بود که در فهم افکار و نظریات نائینی دقیق بود؛ زیرا ایشان یک دوره کامل اصول را نزد شاگرد نائینی؛ یعنی آیت الله شیخ حسین حلی سپری کرده بود و شیخ حلی در آن دوره به نام «زبان محقق نائینی» و نزدیک‌ترین شاگرد وی معروف بود. از این رو سید سیستانی در درس خود بسیار در آراء سید خوئی و فهم او از نظریات نائینی مناقشه می‌کرد و در بسیاری از موارد قائل به سوءبرداشت سید خوئی از نظریات محقق نائینی بود؛ زیرا سید سیستانی در این زمینه تکیه بر استادی داشت که به محقق نائینی نزدیک‌تر از سید خوئی بود.

با توجه به این مطلب، ایشان مکتب ویژه خود را دارد؛ به این معنا که مکتب سید سیستانی از لحاظ فقه و اصول کاملاً با مکتب سید خوئی متفاوت است.

اولین ویژگی‌ ممتازکننده مکتب سید سیستانی این بود که بیش‌تر با مکتب سید بروجردی هم‌سو بود تا مکتب سید خوئی؛ زیرا ایشان پنج سال شاگرد سید بروجردی بود و از مکتب ایشان تأثیر پذیرفته بود. در فهم فقه اهل سنت، سید سیستانی اول بود؛ بدین معنا که فقه اهل سنت را بهتر از خودشان می‌شناخت و این به دلیل مطالعه و تحقیق فراوان فقه اهل سنت توسط ایشان بود. همان‌گونه که در مکتب سید بروجردی معروف است، سید سیستانی بر این باور بود که شناخت روایات اهل بیت ممکن نیست، مگر از راه شناخت فقهِ مقابل آن در عصر ائمه (علیهم‌السلام)؛ زیرا ایشان نیز همانند سید بروجردی معتقد بود روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) ناظر به فقه اهل سنتِ معاصر ائمه بوده، با این بیان که این روایات، تعلیق، اضافه، نقد و یا تأسیس در مقابل نظریات فقهی اهل سنت بوده‌اند. از این رو شما می‌بینید سید سیستانی در فهم روایات، اختلافات زیادی با سید خوئی دارد؛ زیرا سید سیستانی روایت را از طریق فقه مقابل متعلق به اهل سنت در عصر صدور روایت می‌خواند و می‌فهمد.

دومین ویژگی مکتب فقه سید سیستانی این بود که ایشان بر کتاب‌های گذشتگان تمرکز داشت و همیشه مسائل را از این کتاب‌ها می‌خواند و آن را همانند قدما بیان و تحریر می‌کرد. در مورد نظریات و اقوال مشهور قدما اهل تحقیق بود و در هر مسئله‌ای از این نظریات استفاده می‌کرد و بر همین اساس نیز آن مسئله و ادله آن را بیان و سیر تاریخی‌اش را تا زمان ما عنوان می‌کرد.

سومین ویژگی مکتب سید سیستانی این بود که ایشان اِشراف گسترده‌ای بر متون و نسخه‌های خطی داشت و ابداً این گونه نبود که به نسخه‌های چاپ شده کتب اربعه مراجعه کند. بلکه به نسخه‌های خطی آن مراجعه می‌کرد و متون را با اختلاف نسخه‌هایی که داشتند با هم مقایسه می‌کرد. به هر حال در این زمینه صاحب اطلاع بود که چه نسخه‌ای ارجحیت دارد و چگونه باید این نسخه‌ها را ارزش‌گذاری کرد.

ویژگی دیگر مکتب ایشان این بود که عنایت زیادی نسبت به این‌که یک روایت را از میان مجموعه روایات بفهمد، داشت و در فقه خود از این روش به عنوان فهم استنباطی نصوص تعبیر می‌کرد و می‌گفت: روایت فقط با دقت عقلی و عرفی فهمیده نمی‌شود، بلکه ملاک فهم آن فهم استنباطی است. منظور ایشان از فهم استنباطی این بود که فقیه نمی‌تواند روایت را بفهمد، مگر این‌که آن را در میان مجموعه روایت‌ها بنگرد؛ از این رو کافی نیست که فقیه فقط به روایت‌های باب نماز و روزه آگاه باشد، بلکه باید دیدگاهی کلی از تمام روایت‌ها داشته باشد تا با زبان و مذاق روایات اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شود. در روایت نیز آمده است که شما فقیه نمی‌شوید، مگر این‌که زبان و مذاق سخنان ما را بدانید. ایشان ارتباط و علقه زیادی با آقابزرگ تهرانی داشت و اجازه حدیث مفصلی نیز از وی داشت که در آن تأکید کرده بود سید سیستانی از علمای برجسته در تحقیق و فهم حدیث و وسعت آگاهی در مورد کتاب‌ها و نسخه‌های خطی حدیثی و چاپی است. این ویژگی‌های درس ایشان بود که در مقایسه با درس سید خوئی می‌توان به آن اشاره کرد.[1]

اما بخش دوم این گفتار در خصوص اثرات آیه‌الله سیستانی در حوزه علمیه است که در این زمینه می‌توان به دو مطلب اشاره کرد:

الف. روش فقهی وی که سبک ویژه‌ای را دنبال کرده و درس و بحث فقه ایشان

  1. مقایسه تطبیقی میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی: این روش، آگاهی از تفکرات فقهی اهل ‌سنت در زمان صدور فتوا، همانند اطلاع از کتاب الموطّأ مالک و فتاوای ابو یوسف و آرای دیگر فقهای اهل سنت، اهداف ائمه (علیهم‌ السلام) و دیدگاه‌های پیشوایان شیعه از صدور احکام را نمایان می‌سازد.
  2. بهره‌ گیری از علم حقوق در برخی از موارد فقهی: مانند مراجعه به قانون اساسی عراق، مصر و فرانسه به هنگام طرح مباحث مربوط در کتاب‌های بیع و خیارات. روشن است که آگاهی گسترده از دیدگاه‌های حقوقی معاصر، انسان را از مهارتی حقوقی برخوردار کرده که در پرتو آن می‌تواند قواعد فقهی را تحلیل و مدارک و مستندات و موارد اجرایی آن را توسعه بخشد.
  3. نظریه‌ پردازی‌های نوگرایانه: بیشتر علمای سرشناس ما به پاره‌ای از قواعد فقهی با همان ساختاری که پیشینیان مطرح کرده‌اند، می‌نگرند و جز پیرامون صحت و سقم اسناد آن و بود و نبود مدارک و مستندات دیگر درباره آن، چیزی بر آن نمی‌ افزایند. اما آیةالله سیستانی همواره می‌کوشد تا ساختار برخی از قواعد فقهی را ترقی بخشد. به عنوان نمونه: در خصوص «قاعده الزام» که برخی از فقها از جهت مصلحت به آن نظر می‌کنند؛ بدین معنا که مسلمان مؤمن می‌تواند در تحقق شماری از خواسته‌های شخصی خویش، به بعضی از قوانین دیگر مذاهب استناد کند، هر چند مورد تأیید مذهب خودش نباشد، آیةالله سیستانی آن را بر پایه احترام مطرح نموده و به همین اعتبار؛ یعنی حرمت دادن به دیدگاه‌ها و قوانین دیگران و از رهگذر آزادی اندیشه، آن را «قاعده احترام» می‌نامد. بر این اساس، قاعده‌های «هر قومی آیین ازدواج خود را دارند»، و «ازدواج مشرکان با یکدیگر جایز است»، در همین راستا می‌گنجد.
  4. نگرش اجتماعی به متون: فقهایی هستند که تنها به حروف و الفاظ بسنده می‌کنند؛ بدین معنا که بدون هیچ تلاشی برای گسترده کردن دلالت‌های متن، خود را در مرزهای الفاظ نص نگه می‌دارند. اما در برابر این دسته، فقیهانی نیز با در نظر گرفتن فضا و شرایط پیرامونیِ متن، به شناخت دیگر اوضاع تأثیرگذار در دلالت نصوص می‌پردازند. به عنوان مثال، در رویارویی با این روایت که رسول‌خدا (صلی‌‌الله‌ علیه‌ و آله) در روز خیبر، خوردن گوشت الاغ را تحریم کرد، اگر به فهم تحت‌ اللفظی بسنده کنیم، باید قائل به حرمت یا کراهت خوردن گوشت الاغ شویم. اما اگر از نگرشی اجتماعی پیروی کنیم، خواهیم دید که متن یادشده به شرایط دشوار نبرد با یهود خیبر نظر دارد؛ زیرا هر جنگی نیازمند ابزاری برای حمل اسلحه و جنگ‌ افزار است و در آن دوران هم برای این کار وسیله‌ ای جز چهار پایان و از جمله الاغ نبوده است. بنابراین، حکم یادشده یک نهی حکومتی و مدیریتی و تنها برای رعایت مصلحت در یک موضوع خاص بوده است که شرایط آن زمان اقتضای آن را داشته و نمی‌توان تشریع حرمت یا کراهت را از آن استفاده کرد. حضرت استاد در برخورد با متون، شیوه دوم را برگزیده است.[2]

[1]. سایت عصر اندیشه.

[2]. سایت رسمی دفتر حضرت آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی.