کپی شد
آیةالله وحید بهبهانی
فهرست
چکیده مقاله آیةالله وحید بهبهانی
آقا محمدباقر اصفهانی مشهور به «وحید بهبهانی» و مقلب به «آقا»، فقیه و اصولی در خانوادهای متدین و مشهور به علم و دانش ،میان سالهای ۱۱۱۶ – ۱۱۱۸ قمری، در شهر اصفهان بهدنیا آمد.
پدر او مولی محمداکمل اصفهانی (شیرازی) و مادر وی، دختر آقانورالدین بن ملاّ صالح مازندرانی بودهاست.
وی تحصیلات خود را در اصفهان و نزد پدر بزرگوارش شروع و آنرا در نجف و کربلا کامل ساخت. وی از اساتید متعددی که برجستهترین آنها سید محمد طباطبایی بروجردی و سید صدرالدین قمی رضوی همدانی بودند، استفاده کرد.
او برای رسیدن به مدارج والای علمی، مهاجرتهای متعددی داشتهاست. او دارای ویژگیهای شخصیتی معنوی و علمی والایی بود، تا جاییکه از ناحیه علما و بزرگان به القابی؛ مانند «وحید عصر»، «استاد اکبر»، «استاد کل»، «جامع علوم»، «علّامه ثانی»، «محقّق ثالث» «مُجدّد قرن» و «استاد الکلّ فی الکلّ» ملقب گردید.
وی در اخلاق و صفات نیز نمونه بوده است. صفاتی مانند عشق به مطالعه و تحقیق، فروتنی، تقوا و خداترسی، احترام و گرامیداشت عالمان بزرگ و راستین، ادب و احترام فوق العاده به اهل بیت (علیهمالسلام)، زهد و همیاری و همدلی با تنگدستان و مناعت طبع و عزت نفس از جمله صفات اخلاق او است.
از جمله اقدامات ارزشمند و تاریخی او در زندگی پربارش، احیاء جایگاه اجتهاد در مذهب شیعه و مبارزه ایشان با اخباریگری و پایهگذاریِ روشِ نوینِ اصولی در فقه امامیّه است. علامه بهبهانی از چهرههای بزرگ علمی شیعه است که از سیاست کناره می گرفت؛ طوریکه در طول حیاتش هیچگونه تعامل و همکاری با سلاطین زمانه نداشت.
وی دارای تألیفات متعددی در زمینههای مختلف علوم است که این نشانه تبحّر و احاطه علمی گسترده او است. وحید همچنین شاگردان بسیار مبرز و بزرگی را تربیت نمود که هر کدام خود از استوانههای بزرگ علمی شیعه بودند.
مهمترین میراث ایشان شامل: اندیشه و مکتب اصولی و اثرات آن در حوزه علمیه؛ آثار مکتوب شامل کتابها و مقالات ارزشمند علمی، تحقیقى و پژوهشى او و شاگردان عالم و دانشمند او است.
مرحوم وحید بهبهانی سرانجام در روز جمعه ۲۹ شوال ۱۲۰۵ قمری برابر با ۱۰ تیر ۱۱۷۰ شمسی وفات کرد و در کربلا در حرم امام حسین (علیهالسلام) و در پایین پای شهداء کربلا بهخاک سپرده شد.
زندگی نامه آیةالله وحید بهبهانی
آقا محمدباقر اصفهانی مشهور به «وحید بهبهانی» و ملقب به «آقا»، فقیه، اصولی و مؤلف امامی قرن دوازدهم در خانوادهای متدین و مشهور به علم و دانش در شهر اصفهان بهدنیا آمد. ولادت او بهفاصله چند سال پس از درگذشت مرحوم علامه مجلسی بوده است. وی در دامن مادری مهربان و پدری بزرگوار رشد و نما کرد.
او یکی از بزرگترین و نامورترین فقیهان نامدار میباشد که از دویست سال پیش تا عصر ما، خود و شاگردانش از استوانههای بزرگ فقهی بهشمار آمده و سرمنشأ تحولات عظیم در فقه و دفاع از آئین پاک تشیع بودهاند. وی یکی از بزرگترین مشعلداران علم اصول فقه در تاریکترین دورانهای حیات آن بود که بهحمایت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را از نو پایهگذاری و احیا نمود.
او علاوه لقب آقا، دارای القاب دیگری؛ مانند «استاد اکبر»، «استاد کل»، «مروج شریعت سیدالبشر»، «علامه ثانی» و «محقق ثالث»، نیز بوده است. پدر او «محمد اکمل شیرازی» فاضل عصر خویش، از شاگردان مبرز شیخ جعفر قاضی و ملا میرزا محمد شیروانی و علامه مجلسی و مادرش دختر نورالدین بن ملا محمد صالح مازندرانی و جده پدری مادرش، عالمه فاضله، آمنه بیگم دختر مجلسی اول و خواهر مجلسی دوم بوده است، از این رو از اولی به جد و از دومی به خال تعبیر آورده می شود. آقا وحیدبهبهانی از شاگردان سید صدر الدین رضوی قمی، شارح وافیه و او شاگرد آقا جمال خوانساری بوده است. وی با اخباریگری و اخباریان تندرو مبارزه میکرد و با فعالیتهای او اخباریگری بهحاشیه رفت. وحید بهبهانی در کربلا درگذشت و در حرم امام حسین (علیهالسلام) دفن شد.[1]
نسب و خاندان آیهالله وحید بهبهانی
طبق سلسله نسبی که در دست فرزندان و رجال بستگان ایشان هست، نسب او با چهارده واسطه به شیخ مفید دانشمند والا مقام و فقیه نامور اسلامی میرسد.[2] نکته قابل توجه در باره این نسبنامه این استکه: با انتشار کتاب زندگانی سردار کابلی نوشتهٔ غلامرضا کیوانسمیعی، چنین انتسابی رد شد.[3]
اما او از طرف مادر نسبی بس بزرگ و شریف دارد. مادر وی نوه فقیه عالیقدر، مرحوم ملاصالح مازندرانی، داماد علامه مجلسی اول[4] است و پدرش، ملا محمد اکمل، در اجازات و کتب خود از مجلسی اول و ملا صالح، بهعنوان جد و از مجلسی دوم بهعنوان دایی تعبیر میکند.[5]
پدر و مادر آیهالله وحید بهبهانی
پدر او مولی محمداکمل اصفهانی (شیرازی)، از شاگردان علامه مجلسی بوده و از حال و مقام وی چندان اطلاعی در دست نیست؛ جز اینکه وحید بهبهانی در اجازه خود به بحرالعلوم، او را با عناوین «الاعلم الافضل الاکمل استاد الاساتید الفضلاء …»، ستوده است.[6]
مادر وی، دختر آقانورالدین بن ملاّ صالح مازندرانی بوده و چون همسر ملاّ صالح مازندرانی، آمنه بیگم دختر ملاّ محمدتقی مجلسی و خواهر ملاّ محمّدباقر مجلسی بوده، وحید در نوشتههای خود از مجلسی اول و ملاّ صالح با عنوان جدّ و از مجلسی دوم با عنوان دایی (خال) یاد میکند.[7]
ولادت آیهالله وحید بهبهانی
ولادت وحید بهبهانی در اصفهان میان سالهای ۱۱۱۶ تا ۱۱۱۸ قمری، بهفاصله چند سال پس از درگذشت مرحوم علامه محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷ – ۱۱۱۰ق) بوده است، ولی نواده او در مرآت الاحوال سال ۱۱۱۷ ق را برای سال تولد وی ثبت کرده است.[8]
فلسفه اسامی و القاب مشهو آیةالله وحید بهبهانی
نام ایشان آقا محمد باقر اصفهانی است که به «وحید عصر» (یگانه دوران) لقب گرفت، همچنین وی را «وحید بهبهانی» خواندهاند. از او به لقبهای دیگری؛ مانند «آقا» «استاد اکبر»، «استاد کل» ، «علامه ثانی»، «محقق ثالث» و «استادُ الکُلِّ فِی الکُلِّ»[9] نیز یاد میشود.
در باره ملقب شدن وی به «وحید»، گفته شده وی از سوی سیدمحمد طباطبایی بروجردی (پدر خانم او)، «وحید عصر» (یگانه دوران)، لقب گرفت و بهدلیل اقامتی طولانی در شهر بهبهان، او را «وحید بهبهانی» خواندهاند.
ایشان همچنین بهدلیل دارا بودن مقام شامخ علمی، از ناحیه شاگردانی؛ مانند علامه بحر العلوم و آقا سید علی طباطبایی (صاحب ریاض)، «علامه بهبهانی» و از ناحیه شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) و شیخ اعظم انصاری، «استاد اکبر» و «استاد کل» خوانده شده است.
همین مقام والای علمی وحید بهبهانی نیز موجب شده که معاصران او و دانشمندان پس از وی، ایشان را با اوصاف و عناوینی؛ مانند علّامه زمان، جامع علوم، علّامه ثانی، محقّق ثالث و مُجدّد قرن بستایند.
یکی دیگر از القاب مبالغه انگیز وحید بهبهانی «استاد الکلّ فی الکلّ» است. دلیل آن این است که سیره نویسان بر این نکته تأکید کردهاند که عالمان پس از او، همگی از پرتو علوم او بهرهمند شده و پرورش یافته مکتبش هستند؛ ازین رو او را «استاد الکلّ فی الکلّ» (استاد همگان در همه علوم) لقب دادهاند.[10]
خانواده آیهالله وحید بهبهانی
قرآن کریم اهميت یک خانواده خوب را بیان نموده و داشتن آنرا موجب روشنی چشم معرفی میكند: «پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما كه مايه چشمروشنی ما باشند و ما را پيشوای اهل تقوا قرار ده».[11]
آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام)، تمام خوبیها را در ایمان و دینداری میبیند. از طرفی هسته مرکزی ایمان و دینداری در ولایتمداری نسبت بهمعصومان (علیهم السلام) خلاصه میشود. علی القاعده بهترین هدف برای یک خانواده مسلمان دیندار، باید تربیت انسانهای ولایتمدار باشد.
خانواده مهمترین کانون ایجاد آرامش و بستر تربیت انسانهای فرهیخته و معرفی آنها به جامعه است. این خانواده شایسته است که انسانهای شایسته را تربیت میکند. خانواده آیهالله وحید بهبهانی از جمله خانوادههایی است که دارای شایستگیهای تربیتی است.
همسر یا همسران آیهالله وحید بهبهانی
علامه آقا محمّدباقر بهبهانی، ابتدا در کربلا با بانويی عالمه و فاضله؛ یعنی دخترِ استاد خویش، فقيه بزرگ، آقا سيّد محمّد طباطبائی بروجردی، جدّ علامه سيّد محمّدمهدی بحرالعلوم (متوفی 1212 ق) ازدواج میکند که وی در کربلا به رحمت الهی پيوسته و همانجا مدفون میگردد. مرحوم وحید از این همسر دارای یک فرزند پسر؛ یعنی آقا محمدعلی میشود. البته گزارشی در باره نام وی بهدست نیامد. پس از آنکه وحید بهبهانی از کربلا به بهبهان هجرت نموده و برای مدت بیش از سی سال در آنجا میماند، در شهر بهبهان اقدام به ازدواج مجدد نموده و با دختر حاجی شرف تاجر بهبهانی ازدواج نموده که نتیجه این ازدواج یک فرزند پسر بهنام آقا عبد الحسین و یک فرزند دختر که بعدها همسر آقا میر سید علی طباطبایی (صاحب ریاض) شد. البته از نام همسر دوم وحید و دختر خانم ایشان، گزارشی یافت نشد.
آقا احمد کرمانشاهی (بهبهانی) نقل میکند که مرحوم وحید ازدواجهای دیگری نیز داشته که با توجه بهاینکه فرزندانی از آنها نداشته، یادی از ایشان نشده است.[12]
فرزندان آیهالله وحید بهبهانی
آیتالله وحید بهبهانی دارای دو پسر بهنامهای آقا محمد علی و آقا عبدالحسین بوده است. آقا محمد علی؛ یعنی پسر ارشد او، فقیهی مشهور در کرمانشاه بوده است. پسر دیگر وی آقا عبدالحسین نام داشته که اهل سلوک و ریاضت و مجاهده با نفس بوده و در دوران مرجعیت پدرش مسئولیت امور مالی و بررسی استفتائات را بر عهده داشته است. ایشان دختری نیز داشته که همسر میر سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض) بوده و از فرزندان او سید محمد مجاهد (صاحب المناهل) است که فتوای جهاد علیه روسیه تزاری را در زمان فتحعلی شاه قاجار صادر کرد.[13]
تحصیل آیهالله وحید بهبهانی
آیهالله وحید بهبهانی دوران کودکی و نوجوانی را در اصفهان گذراند. نخستین آموزگار او پدر بزرگوارش بود که به گنجینه دانش پر فضیلتش دست یافت و علوم عقلی و نیز جامع حدیث کافی را نزد وی خواند و از او اجازه روایت گرفت. همچنین گزارش شده که برخی مقدمات علوم را نزد عمه فاضل خود آموخت.[14]
وی در سالهای آغازین بلوغ، پدرش را که آموزگاری پرهیزکار و پایهگذار آموزههای ناب الهی بود، از دست داد. هنگامی این وداع جانسوز رخ داد که اصفهان، پایتخت صفویان، در پی هجوم افغانها و سقوط شهر، آبستن حوادث تلخی بود. هرج و مرج پدید آمده و انحلال حاکمیت دولت شیعی صفوی، شرایط اجتماعی دشواری را ایجاد کرده بود که ادامه دانشآموزی را سخت میکرد؛ از این رو، محمدباقر چاره کار را در مهاجرت یافت. او هجده سال داشت که اصفهان را ترک گفت و به همراه برادرانش، رهسپار نجف اشرف شد.[15]
او در حریم پاک علوی و با شور و حرارتی بسیار، به فراگیری دانش پرداخت و با وجود استعداد سرشار خود، از خرمن پرفیض دانشوران برجسته آن سامان، خوشهها چید و بر اندوختههای علمی خویش، در معقول و منقول افزود.
وی فقه و اصول را نزد عالم ربانی، سید صدرالدین رضوی قمی، شارح وافیه الاصول و فلسفه و حکمت را نزد سید محمد طباطبایی بروجردی، فرا گرفت.[16] سید صدرالدین، مشی اخباری را میپیمود و وحید نیز تحت تأثیر آموزههای استاد، در آغاز تحصیل بهآن شیوه گرایید. سپس در محک عقل، این مکتب را ضعیف و فاقد استدلال متقن یافت و از آن فاصله گرفت و روش اجتهاد را پسندید.[17] تغییر مشی او و استدلالهای روشن و متقنی که ارائه میداد، سبب شد تا استادش، سید صدرالدین نیز در نگارش کتاب شرح وافیه از اخباریگری فاصله بگیرد و به مشرب اجتهادی اصولیین، نزدیکتر شود. رشد و بالندگی وحید در حوزه نجف و ممتاز بودن او در میان شاگردان دیگر، سبب شد تا از چنان جایگاهی نزد استادش، «سید محمد طباطبایی» برخوردار شود که دخترش را به ازدواج وحید درآورد. حاصل این ازدواج، تولد فرزندی به نام آقا محمدعلی است که میراثدار دانش و فضل پدر میشود، بهگونهای که وحید درباره جایگاه او چنین گفته است: «محمدعلی ما، شیخ بهاءالدین این عصر است».[18]
وحید بهبهانی، پس از سی سال تلاش بیامان برای هدایت مردم بهبهان و گسترش دانش و فرزانگی در آن دیار، تصمیم به هجرت از بهبهان گرفت. برخی علت این هجرت را اخلاقی[19] دانسته و برخی این هجرت را در جهت مبارزه با اخباریگری برشمردهاند. آن روزها شهرهای نجف و کربلا که قطب علمی شیعه به شمار میآمد، در سیطره جریان اخباری بود و اندیشه اجتهادی در تنگنا قرار داشت. گزارشهایی که از این دوره تاریخی رسیده، حاکی از آن است که مجتهدان از طرف جریان اخباری، طرد و تکفیر، و کتابهای آنها کتابهای ضاله پنداشته و همچون شیء نجس، با آنها رفتار میشد.[20] با دریافت چنین اخبار نگرانکنندهای بود که وحید بهبهانی تصمیم به تکمیل رسالت تاریخی خود در زدودن منطق اخباری، از حریم دین و مذهب گرفت.
وی در هجرت دوم خود، نخست به نجف اشرف رفت، سپس به کربلای معلی، بهعنوان مرکزیت تفکر اخباری وارد شد. در آن زمان حوزه کربلا زیر نفوذ علمی و معنوی شیخ یوسف بحرانی، عالم بزرگ اخباری بود و فضای ضد اجتهادی شهر، بهگونهای بود که علامه بهبهانی ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباریها، بساط تدریس خود را گسترد.[21]
او برای آگاهی از آخرین نظریات اخباریون، مدتی در درس علامه شیخ یوسف بحرانی، حاضر شد و خود را برای محاجه علمی با این جریان، آماده ساخت.[22]
اساتید آیهالله وحید بهبهانی
اولین استاد آیهالله وحید بهبهانی که در دوران کودکی و نوجوانی در شهر اصفهان از او بهره برد، پدر بزرگوارش محمد اکمل بود. او در نجف نیز از اساتید متعددی استفاده کرد که برجستهترین آنها عبارتند از: سید محمد طباطبایی بروجردی (پدر همسرش) و سید صدرالدین قمی رضوی همدانی (شارح وافیه الاصول).[23]
فرازهای زندگی آیهالله وحید بهبهانی
زندگی هر انسانی، با توجه به مکان و زمانی که در آن زندگی می کند، آکنده از درسها، تجربهها، سختیها، راحتیها، غمها، شادیها، شکستها و پیروزیها است. انسان در طول سفرِ زندگی با چالشها و دستاندازهای متعددی مواجه میشود. این موانع جرأت، قدرت، ضعف و ایمان را محک میزند. گاهی برخی از موانع، موهبتهایی هستند که بهشکل مانع، نمایان میشوند و شخص در آن هنگام از حقیقت آگاهی ندارد. در این مسیر، افرادی که از آگاهی لازم برخوردار هستند، از موانع احتمالی بیشترین منفعت را برای محک زدن جرأت، قدرت، ضعف و ایمان خود میبرند.
آیهالله آقا محمد باقر وحید بهبهانی از آنگروه افرادی است که در طول حیات پربرکت خود، تلاشهای فراوانی نموده و زحمتهای بسیاری کشیده است. او برای کنار زدن اخباریهایی که باب اجتهاد را بسته میدانستند و ضربههای زیادی به اجتهاد در شیعه زدند، مجاهدتهای زیادی نمود. او همه موانع را کنار زد و خدمات فراوانی به اسلام و مسلمانان نمود.
مهاجرتهای آیهالله وحید بهبهانی
پس از فتنه افغانها و هرج و مرج در اصفهان، سلسله صفویه منقرض شده و تحصیل برای اهل علم به شدت دشوار مینمود. همین امر باعث از رونق افتادن حوزه اصفهان شد؛ لذا برخى از علما و فقها؛ از جمله سيدصدرالدين رضوى قمى استاد وحيد بهبهانى به دلایل فوق الذکر به عتبات عالیات مهاجرت كردند. یکی از کسانیکه از اصفهان به نجف هجرت نمود، آیهالله آقا محمد باقر اصفهانی بود.[24]
وی در مهاجرت دوم خود، پس از تکمیل تحصیل در عراق، راهی بهبهان شد و بین سالهای ۱۱۴۰ تا ۱۱۷۰ ق حدود سی سال در آنجا سکونت داشت.[25]
مهمترین عامل هجرت آقامحمدباقر بهبهانی به بهبهان، موقعیت آرام این منطقه بوده است که پس از آشفتگی اوضاع اصفهان پناهگاه اهل علم گردیده بود. عامل دیگر مقابله با مسلک اخباریگری بوده که در آن زمان توسط شیخ عبدالله سماهیجی بحرینی (متوفی ۱۱۳۵ ق) در بهبهان رونق یافته و پس از او شاگردش سید عبدالله بلادی (متوفی ۱۱۶۵ ق) آن را دنبال میکرد.[26]
سومین مهاجرت وحید بهبهانی پس از مقابله علمی پیگیر با روش اخباری در بهبهان بهکربلا بود که بهاتفاق جمعی از بستگان و عشایر محلی بهکربلا رفت و در آنجا ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا ماند.[27]
وفات آیهالله وحید بهبهانی
مرحوم وحید بهبهانی سرانجام در روز جمعه ۲۹ شوال ۱۲۰۵ قمری برابر با ۱۰ تیر ۱۱۷۰ شمسی وفات کرد و در کربلا در حرم امام حسین (علیهالسلام) و در پایین پای شهدای کربلا بهخاک سپرده شد.[28]
ویژگیهای شخصیتی آیةالله وحید بهبهانی
آیةالله بهبهانی دارای ویژگیهای شخصیتی معنوی و آرمانی زیادی بود. در مورد خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی ایشان باید گفت: او بسیار خوشرو، خوشصحبت و لطیفهگو و همچنین بسیار اهل زهد و پارسایی بود، طوریكه لباسهایش از كرباس و تاب خورده بود و به ظواهر دنیا هیچ نظری نداشت.
وی همنشینی با تهیدستان را دوست داشت و در برآورده ساختن نیاز ناتوانان جامعه از هیچ كوششی دریغ نمیكرد. بسیار اتفاق میافتاد كه استاد بزرگ بهبهان عبادت استیجاری انجام میداد و درآمد آنرا بهشاگردان تنگدستی چون میرزای قمی میبخشید تا در راه دانش اندوزی بهكار گیرد.[29]
میرزا محمد تنكابنی مینویسد: زوجه آن جناب (بهبهانی) در ایام زمستان جبهای[30] برای او درست كرد. آن بزرگوار جبه را پوشید و چون وقت مغرب شد، بهمسجد رفت. در راه یكی از اوباش كلاه از سر برداشته، پای برهنه نزد آقا شتافت و عرض كرد: آقا، سرم برهنه است و كلاهی ندارم، هوا سرد است، فكری برایم كنید.
آقا فرمود: چاقو همراه داری؟ مرد پاسخ داد: آری. استاد با چاقو یک آستین جبه را برید و بهمرد تهیدست داد و فرمود: این آستین را بر سر بگذار و شب را بگذران تا صبح فكری برایت شود.
وقتی بهخانه بازگشت، همسرش جبه وی را بیآستین دید و بسیار ناخشنود شد و گفت: من مدتها زحمت كشیده، جبهای آماده ساختم، شما آن را ناقص كردید.[31]
علاوه بر این وی فرزندانش را نیز زیر نظر داشت تا در استفاده از نعمتهای خدا زیادهروی نكنند و پابرهنگان جامعه را از یاد نبرند.[32]
همچنین وی به علما و دانشمندان بسیار احترام میگذاشت.[33]
اخلاق و صفات آیهالله وحید بهبهانی
در باره اخلاق و صفات علامه وحید بهبهانی، نکات قابل توجهی وجود دارد که در این مقال کوتاه به برخی از آنها اشاره میشود:
1. عشق به مباحث علمی: وی عاشق مطالعه، تحقیق و مناظره علمی بود. مرحوم محدث قمی در کتاب الفوایدالرضویه در این باره آورده است: «مسئول حرم شریف حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) برای من نقل کرد که در حرم آنحضرت مشغول خدمت بودم و میدیدم که استاد کل وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی در حال قدم زدن مشغول مذاکره و مباحثه علمی بودند و در این حال اعلام شد، درهای حرم بسته میشود. خادمان درهای صحن را بستند و آن دو بزرگوار پشت درِ صحن رفته، بهمباحثه ادامه دادند. بعد از بستن درها، بهمنزل رفته و قبل از طلوع فجر برای بازکردن درهای صحن مراجعه کردم، با کمال تعجب مشاهدهنمودم که ایشان هنوز مشغول مذاکره هستند».
2. فروتنی: فروتنی از برترین صفات انسانی است و سبب برتری و بلندی آدمی میگردد. علامه محمدباقر بهبهانی نیز مانند سایر علما و فضلای راستین، شخصیتی فروتن داشت و نمونههای فراوانی از این سرشت نیکو در رفتار و گفتار وی یافت می شود. ایشان با این که دانشمندی بزرگ و مجتهد و مرجع تقلید بود، در اواخر عمر به تدریس لمعه، که از متونِ درسیِ سطحِ پایینِ حوزه است، اکتفا نمود. علامه وحید برای این که از وظیفه درس و بحث و از فضیلت آن محروم نماند و از طرفی ترغیب علما و تشویقی برای پویندگان دانش باشد، این کار را انجام میداد.
3. تقوا و خداترسی: موارد و شواهد بسیاری وجود دارد که دلالت بر تقوا و خداترسی وی مینماید؛ از جمله اینکه معروف است، علت مهاجرت ایشان از بهبهان، این بود که شخصی به نام «کلانتر» موقع نماز بهوی میگوید: «آقا ببینید چقدر مردم در نمازجماعت شما شرکت کردهاند و جمعیّت چقدر زیاد شده است». او از این گفته بهقدری منقلب میشود که دیگر نماز نخوانده، بهمنزل میرود و بیدرنگ و بدون این که بهکسی چیزی بگوید، برای همیشه بهبهان را ترک میکند و عازم عتبات عالیات میشود تا مبادا زنگ ریا و تعلقات جسمانی بر لوح دل و روح پاک و بزرگش بنشیند و او را از مقام والای معنوی بهپرتگاه پستی و جاهطلبی سقوط دهد.
4. ادب و احترام فوق العاده به اهل بیت (علیهمالسلام): معروف است که جناب وحید بهبهانی، زمانی که برای زیارت بهحرم حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) مشرف میشد، ابتدا آستان کفشکنِ آن جناب را میبوسید و صورت مبارک خود را بدان میمالید. پس از آن، با خضوع و خشوع و رقّت قلب به اندرون حرم مشرف میشد و زیارت میکرد.
5. احترام و گرامیداشت عالمان بزرگ و راستین شیعه: وقتی از علامه وحید بهبهانی پرسیدند، چگونه بهاین مقام علمی و عزت و مقبولیت رسیده ای؟ در جواب مینویسد: «ابدا خود را صاحب مقامی نمیداند و در ردیف علمای موجود بهشمار نمیآورد و اگر هم توفیقی باشد، از این است که هیچگاه از تعظیم و بزرگداشت علما و نام آنان را بهنیکی بردن خودداری ننمودم و هیچوقت دانش اندوختن را تا آنجا که در توانم بود ترک نکردم و همیشه آن را بر تمام کارها مقدّم میداشتم».
6. زهد و همیاری و همدلی با تنگدستان: وحید بهبهانی همیشه لباسهای ساده میپوشید. لباسش در بيشتر مواقع از همان كرباسى بود كه همسرش با دست خود مىبافت. همنشینی با تهیدستان را دوست داشت و در برآوردهساختن نیاز ناتوانان جامعه از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. بسیار اتّفاق می افتاد که عبادت استیجاری انجام میداد و درآمد آن را بهشاگردان تنگدستی چون میرزای قمی میبخشید تا در راه دانشاندوزی بهکار گیرند. او زندگی فرزندانش را نیز زیر نظر داشت تا در استفاده از نعمتها زیادهروی نکنند و پابرهنگان جامعه را از یاد نبرند. روزی حضور زنی با پیراهن رنگارنگ در خانه توجّهش را جلب کرد. از اطرافیان پرسید: این زن کیست؟ گفتند: عروستان (همسر عبدالحسین) است، آقا عبدالحسین لباس تازه برایش خریده است. استاد با ناراحتی بهچهره فرزندش نگاه کرد و او را از تکرار این کار نهی کرد. عبدالحسین این آیه را تلاوت کرد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ …»؛ «بگو: چهكسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، حرام كرده است؟ …».[34] پدر گفت: من نیز این آیه را شنیدهام، ولی بسیاری از فقرا اطراف ما زندگی میکنند که سادگی و نداری ما باعث دلگرمی آنها است.
7. مناعت طبع و عزت نفس: بلند طبعی و آزادگی، شخصیت و عزت انسان را محفوظ می دارد. عالم عامل حاج ملارضا استرآبادی، درباره مناعت طبع آقامحمدباقر بهبهانی نقل میکند: تاجری برای استادِ کل، هدیهای آورده بود و چون شنیده بود، وحید از کسی چیزی قبول نمیکند و از رابطه صمیمی و نزدیک من با ایشان آگاه شده بود؛ از این رو پیش من آمد و از من خواست کاری کنم که هدیه را بپذیرد و بسیار بر این امر اصرار و پافشاری کرد. خدمت آقا رسیدم و هدیه را بهوی عرضه داشتم. آقا شدیدا از من ناراحت شد و نپذیرفت و با تندی فرمود: پنداشتم که در این هوای گرم برای حل مشکل علمی بدینجا آمدهای. عرض کردم: آن مرد قول داده که اگر شما این هدیه را بپذیرید، هدیهای هم بهمن بدهد، راضی نشوید از دستم برود. چون این سخن را شنید، خندید و فرمود: «فرزندم، درس بخوان و وقت و فرصت خود را صرف این کارهای بیهوده نکن». سپس آن هدیه را قبول کرد و گفت: بهشرط اینکه دیگر از این شفاعتها نکنی.[35]
کرامات آیهالله وحید بهبهانی
کرامت، تفضّلی از ناحیه خداوند است که بهدست اولیاء الله و مؤمنان صالح انجام میگیرد و از قداست و پاکی صاحبش حکایت دارد. مردان الهی براثر پاکی نفس و تزکیه روح به مقاماتی دست یافته و صاحب کرامتهایی میشوند که گاه برای هدایت و گاه برای اتمام حجت به عدهای نشان میدهند.
علامه وحید بهبهانی نیز از شمار مردان بزرگ الهی است که به واسطه داشتن زهد و تقوای واقعی و تحمل ریاضتهای فراوان در راه کسب معارف دین، بهجایی رسیده که گاهی اموری خارق العاده و کراماتی شنیدنی از ایشان سر زده است. در این مقال کوتاه به یک مورد از کرامات وی اشاره میشود:
ایشان، در اواخر عمر شریف خود، بهجهت کهولت سن، کرسی درس و امورات حوزوی خود را به شاگردانش سپرد و خود، تنها بهتدریس شرح لمعه کفایت کرد. سیّد زین العابدین لاهیجی از شاگردان درس لمعه استاد، کرامتی را از ایشان تعریف کرده است. او میگوید: «ما در عتبات عالیات تحصیل علم میکردیم. آقا بهسبب کهنسالی ضعیف شده، تدریس را ترک کرده بود و تنها به تدریس شرح لمعهای بسنده میکرد. ما چند نفر بودیم که برای تبرّک و تیمّن در درس آن بزرگمرد شرکت میکردیم. روزی دیر از خواب برخاستم (و بهجهت احتلام نیازمند آب شدم)، نماز صبح قضا شده، وقت درس آقا نیز رسیده بود. با خود گفتم، اوّل در درس حضور مییابم و بعد بهگرمابه رفته و غسل میکنم. پس بهدرس رفتم. استاد هنوز نیامده بود. اندکی بعد استاد تشریف آورد و با شادی و بهجت تمام بهاطراف نگریست، ولی یکباره آثار اندوه در چهرهاش آشکار شد. سپس گفت: امروز درس نیست، بروید! شاگردان برخاستند و رفتند. وقتی من خواستم برخیزم، بهمن فرمود: بنشین! من نشستم، چون مجلس خلوت شد، آقا فرمود: زیر بساطی که برآن نشستهای اندکی پول هست، آن را بردار، برو غسل کن و از این بهبعد با بدن ناپاک در چنین محفلی حاضر نشو. من شگفت زده پول را برداشته و بهحمام رفتم».[36]
آثار و اقدامات آیهالله وحید بهبهانی
انسانهای آگاه به زمان و مکان و تأثیرگذار با شناخت جامع خود از زمانه و درک موقعیت و زمان حساس خویش، وظیفه خود میدانند در هر زمانی، رسالت خود را برای حفاظت و نگهبانی از اعتقادات دینی مردم ایفا کنند. آیهالله وحید بهبهانی از زمره افرادی است که با شناخت و درک موقعیت حساس زمان خویش، اقدامات تاریخی را صورت داد و با تحقیق، تدریس، مجادله احسن و مناظرههای خود، خدمات ارزندهای به اسلام و مسلمانان نمود. او با درک موقعیت خاص زمان خویش، دست به اقدامات بسیار پرباری زد و جایگاه اجتهاد در مذهب شیعه را احیا نمود.
اقدامات فرهنگی آیهالله وحید بهبهانی
مهمترین اقدام فرهنگی وحید بهبهانی که دیگر اقدامات فرهنگی ایشان؛ مانند تربیت شاگردان و هدایت مردم، را تحت الشعاع قرار داده، قیام ایشان در برابر اخباری مسلکان و احیای روش اصولی و اجتهاد در حوزه علمیه بود. او مشرب اصولی را كه دو قرن بهحال انفعال بود، جان تازهای بخشید و عَلَم مبارزه با اخباریها را بهاهتزاز درآورد.
آیهالله وحید بهبهانی و مبارزه با اخباریگری
مهمترین اقدام تاریخی وحیدبهبهانی، مبارزه ایشان با اخباریگری بوده است. امتیار برجسته وحید در مواجهه با اخباریگری و پایهگذاریِ روشِ نوینِ اصولی در فقه امامیّه است. مسلک اخباریگری که قریب به دو قرن بر حوزههای علمی شیعه سایه افکنده بود، توسط ملاّ محمد امین استرآبادی (متوفی 1033 یا 1036 ق) بهظهور رسیده و سبب طرد اجتهادِ مبتنی بر علم اصول شده بود. اساس این مرام تأکید بر روایات و قطعی الصّدور بودن روایات کتابهای حدیثی، خصوصاً کتابهای چهارگانه حدیث امامیه[37] بود، تا آنجا که برخی از آنان استدلال به قرآن را نیز جز در موارد بدیهی، روا نمیدانستند.[38] شهرهای عراق خصوصاً کربلا و نجف بهحدّی تحت سیطره علمی اخباریان قرار گرفته بود که کتب فقهای اصولی متروک و مهجور مانده بود. مبارزه مرحوم وحید از زمان توقّف طولانی او در بهبهان آغاز شد. بهبهان بهسبب مهاجرت بسیاری از علمای بحرین مرکز فعالیت پیروان نظریه اخباریگری شده بود و او در آنجا به تدریس، اقامه نماز جماعت و تصّدی امور دینی و از همه مهمتر بهتألیف در جهت تبیین و نقد آرای اخباریان پرداخت. وی کتاب «الاجتهاد و الاخبار» را که نوعی دفاعیه از مسلک اجتهاد است، در سال ۱۱۵۵ قمری در بهبهان تألیف کرد و در آن مبانی اخباریگری را به باد انتقاد گرفت. وی در این کتاب نمونههایی از سخنان بیپایه اخباریان و نیز مباحثات خود را با آنها نقل و از برخورد توهینآمیز اخباریان با علمای دین به شدت انتقاد کرده است.
اقامت طولانی وحید در بهبهان، آمد و شد اهل علم نزد او و تربیت شاگردان و تألیف آثار ارجمند، آوازه وی را به نجف و کربلا رساند. وحیدبهبهانی بعد از هجرت از بهبهان و ورود بهکربلا که آن زمان محل تجمّع اخباریان بود، چند روز در درس شیخ یوسف بحرانی (متوفی ۱۱۸۶ ق)، سرآمد فقهای عصر و آخرین نماینده مسلک اخباریگری، حاضر شد. سپس اعلام کرد که مایل است اندک زمانی بهجای بحرانی درس بگوید و از وی خواست تا شاگردانش را بهحضور در درس وی سفارش کند.
بحرانی که اخباری معتدلی بود و به تعبیر خودش راه میانه[39] را برگزیده بود، خود، به دستهبندی علمای شیعه به اخباری و اصولی و بدگویی از مجتهدان بزرگ شیعه انتقاد داشت؛ از اینرو مجلس درس خود را که بزرگترین حلقه درسی در آن زمان بود، به آقای بهبهانی واگذار کرد و او ظرف سه روز با تبیین نظریه اجتهاد و نقد نظریات اخباریان، نزدیک به دو سوم شاگردان بحرانی را از مرام اخباری رویگردان ساخت.
همزمان وحید با بحرانی و علمای دیگر اخباری نیز بهبحثهای طولانی پرداخت[40] و با انتقاد علنی از اخباریگری و برحذرداشتن شاگردان خود، از پیوستن بهحلقههای درسی آنان، این مرام را از رونق انداخت. در این میان شیخ یوسف بحرانی با تقدیر از مقام علمی و فراهم آوردن نفوذ اجتماعیِ وحید، بهشکل غیر مستقیم کمک شایانی در سست کردن پایههای اخباریگری و رشد مکتب اجتهاد نمود.
وحید بیش از سی سال در کربلا ماند و سرانجام موفق شد تا جریان اخباریگری را کنار زده، حوزه اجتهادی خود را برپا کند. پس از کتاب «الاجتهاد و الاخبار» مهمترین اثر وحید در ردّ اخباریان «الفوائد الحائریّة» است. نگارش کتاب اخیر در دو مرحله انجام شد: مرحلة اول در سال 1180 ق نوشته شد و شامل 35 مطلب با عنوان فائده بود که به «الفوائد الحایریّة القدیمة» مشهور است.[41]
بهنظر وحید در آثار اصولیاش، بر خلاف قول استرآبادی و پیروان او، استنباط و اجتهاد در عصر امامان (علیهمالسلام) رایج بود و بههمین دلیل در آن روزگار نیز اصول فقه وجود داشت و کار مجتهدان اصولی، تنها گسترش و تعمیق مباحث و تدوین دانش اصول بود؛ ازاینرو قول استرآبادی که آغاز اجتهاد و اصول فقه را به «ابن جنید» و «ابن ابی عقیل» و پس از آن دو، به «شیخ مفید» و سپس به «علاّمه حلّی» نسبت داده، اشتباه است.[42]
برای نمونه؛ نقل دو حکم متعارض از یک امام و روش حلّ تعارض، از آن امام یا امامان بعدی مقولهای اصولی است. بحث حجیّت خبر واحد یا حجیّت ظواهر قرآنی نیز در عصر امامان مطرح بوده است.[43] از آن مهمتر، بهکارگیری برخی روشهای اجتهادی چون قیاس از سوی فقهای اهل سنّت ـ که پیروان امامان نیز گاهی نادانسته آنها را میپذیرفتند ـ و این که امامان در شرایطی ناگزیر آن روشها را نفی میکردند، همه مربوط بهمباحث اصولی است. وحید در آغاز کتاب «الاجتهاد و الاخبار» (ص 6 ـ 7) اشاره میکند که فرد مسلمان ناگزیر از پایبندی به تکالیف دینی است و از آنجا که این تکالیف توقیفی است، باید درصدد جستوجو و شناخت تکالیف برآمد. در فصل دوم کتاب بهحجیّت قول مجتهد پرداخته و قول اخباریان را که هر کس میتواند با رجوع به کتب حدیث، وظیفه شرعی خود را بهدست آورد، ابطال میکند. استرآبادی برای قول مجتهدان هیچگونه حجیتّی قائل نبود و فقط کسانی را فقیه میدانست که با تأمّل و فحص در احادیث توانستهاند احکام را مطابق با احادیث بهدیگران اطلاع دهند، در حالیکه در نظریّه اجتهاد قولِ فقیه حجیّت دارد و مکلّفان با عمل به آن وظیفه شرعی خود را بهجای میآورند. وحید با ذکر دلایل و مثالهای فراوان از پیامدِ نظر اخباریان در نفی اجتهاد و تقلید سخن گفت و آشفتگی و هرج و مرج ناشی از کنار گذاشتن تقلید را آشکار کرد.[44] وی اشاره میکند که امامان در بیان احکام از روش تدریج استفاده کردهاند و خصوصاً با توجه بهمحدودیتهای سیاسی و اجتماعی نتوانستهاند همه «احکام واقعی» را به همگان بگویند. گذشته از این همه آنچه با توجه به تناسب ظرفیت علمی شاگردان، بهآنان گفتهاند بهما نرسیده است. از سوی دیگر حوادث تاریخی و از بین رفتن دفاتر و یادداشتهای اصحاب و در بسیاری از موارد نقل از حافظه نشان میدهد که بسیاری از احادیث به دست تدوین کنندگانِ جوامع حدیثی نرسیده یا از سوی آنان بهدلایل گوناگون نقل نشده است و چهبسا بسیاری از اصول استنباط حکم، در اخبار مفقوده وجود داشته است. همچنین گذشت زمان و پیدایش مباحث و پرسشهای جدید نیاز واقعی به اجتهاد و اصول فقه را آشکارتر میکند و فقها ناگزیر از کشف مبانی و اصول استنباط احکام میباشند.[45] رأی دیگر وحید در مقابل اخباریان، ردّ ادعای قطعیالصّدور بودن احادیث بود. وی ضمن تقدیر از مؤلفانِ آثار و بیانِ اعتبار آنها، بر ظنّیالصّدور بودن روایاتشان تأکید کرد، اهمیت پژوهشهای رجالی و حدیثشناسی را یادآور شد و ادعای علمآفرین بودن مجموعه روایات را گزاف دانست.[46] همچنین این ادّعای اخباریان را که در شرع از عمل به ظن منع شده و از قول مجتهدان تنها میتوان بهظن رسید، در حالیکه با رجوع بهاخبار میتوان علم بهاحکام پیدا کرد، نقد کرد و توضیح داد که مجتهدان دلایل قطعی بر درستی عمل بهظنون معتبر را ارائه کردهاند و با مراجعه به اخبار، هیچکس به قطعیّت نرسیده و با تتبّع و تأمّل بیشتر امکان تغییر رأی وجود دارد. گذشته از این، ما یقین نداریم که همه احکام واقعی و مورد نیاز مکلّفان در جوامع حدیثی وجود داشته باشد.[47] وحید در تبیین جدیدی که از روش اجتهاد عرضه کرد، دو اصطلاح «دلیل اجتهادی» و «دلیل فقاهتی» را ابداع نمود. منظور او از دلیل اجتهادی، دادههایی است که در قرآن و حدیث عرضه شده و مجتهد از پژوهش در آنها بهحکم ظنّی دست مییابد. مقصودش از دلیل فقاهتی مواردی است که حکم آنها مستقیماً از منابع استنباط بهدست نیامده و فقیه با بهکارگیری اصول فقه؛ مانند اصل برائت و استصحاب و تخییر درباره آنها روش عملی پیشنهاد میکند … موفقیت وحید در براندازی مکتب اخباری بهحدّی بود که فقهای پس از او در آثار اصولی خود نیاز چندانی بهبازگویی و نقد آرای اخباریان نیافتند و حداکثر بهنقل قول اخباریان از جنبه تاریخی بسنده کردند.[48]
اندیشه و مکتب آیةالله وحید بهبهانی
یکی از بزرگترین سردمداران علم اصول و روش اجتهادی در فقه شیعه، آیةالله وحید بهبهانی است. در این گفتار مختصر اشارهای بسیار کوتاه به دیدگاه اصولی وحید بهبهانی میشود.
مهمترین دیدگاههای ابتکاری این فقیه مجدِّد در علم اصول، در کتاب ارزشمند «الفوائد الحائریه» ایشان آمده است. این کتاب، در حقیقت بهعنوان یکی از مهمترین فتوحات علمی که در دوران اخیر در علم اصول صورت گرفته است، به حساب میآید.
با بررسی و ارزیابی این کتاب و تعیین جایگاه آن در علم اصول جدید، متوجه میشویم که مکتب علمی و فکری مرحوم وحید بهبهانی مکتبی اصولی است.
به عنوان مثال بهصورت فهرستوار به دو مورد از مباحثی که در مکتب فکری این مرد بزرگ و در کتاب ازرشمند او آمده است، اشاره میشود:
1. جداسازی امارات[49] از اصول[50]: ریشههای نخستین فکر جداسازی امارات از اصول، به وحید بهبهانی برمیگردد و پیش از وحید، فقها فرقی بین این دو نوع دلیل نمیگذاشتند. چنانکه فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت، هنوز بین امارات و اصول، جدایی قائل نیستند و امارات و اصول را یکجا و در ضمن بحث از دلیلهای شرعیه میآورند.
2. تجزیه و تقسیم شک: مباحث شک بخش گستردهای از علم اصول جدید را در بر گرفته است؛ زیرا تمام مباحث مربوط به اصول عملیه، در بحث شک گنجانده شده است. در بررسیهایی که پیشینیان درباره علم اصول انجام دادهاند، برای شک، حتی عنوان خاص و باب معینی هم در نظر گرفته نشده بود، تا چه رسد به اینکه عنوان شک، بخش گستردهای از این علم را آنگونه که در کتاب «فرائد الاصول» «شیخ انصاری» و یا کتابهای اصولی بعد از آن آمده است، فرا گرفته باشد. امّا وحید بهبهانی، بنیانگذار دستهبندی تازهای از شک و تقسیم آن به، «شک در تکلیف» و «شک در مکلفبه» است. این کار فتح بابی بود که فتحهای فراوانی را در این علم بهدنبال داشت و بیتردید علم اصول جدید، وامدار این تجزیه و تقسیم بندی است که وحید در بحث شک انجام داده است.[51]
اندیشه سیاسی آیةالله وحید بهبهانی
علامه بهبهانی از چهرههای بزرگ علمی شیعه است که از سیاست کنارهگیری میکرد؛ به طوریکه در طول حیاتش هیچگونه تعامل و همکاری با سلاطین زمانه نداشت. در حالیکه شاهان همدوره او به دلیل شهرت و جایگاه علمی وحید، سعی در ایجاد مراوده با او داشته و هدایای گرانبهایی میفرستادند که وی نمیپذیرفت.[52] نکته جالب اینکه، در آثار علمیاش هرگز در باره سلاطین معاصر اظهار نظر نکرده و به مدح یا ذم آنان نپرداخته است. علامه وحید در دوران اقامتش در کربلا، نماز جمعه اقامه میکرد.[53]
نکته مهم اینکه، وحید بهبهانی در تبیین نظریه امامت بر این باور است که ریاست دینی و سلطنت دنیایی امام از یکدیگر قابل تفکیک نیست و تنها ریاست توأمان دین و دنیا است که میتواند به امور معاش و معاد مردم نظم و انتظام بخشد. از آنجا که رفع اختلاف و برقراری نظم، محوریترین مبنا و غایت اصلی قوانین شریعت «از جمله قوانین سیاسی آن» است؛[54] بنابراین، مقررات و حقوق سیاسی مدون در شریعت بهترین قانون است که میتواند نظم را در جامعه سیاسی تحقق بخشد.
آثار علمی آیهالله وحید بهبهانی
از وحید بهبهانی ۱۱۹ رساله و کتاب برجای مانده که شماری از آنها بهچاپ رسیده است. وی تألیفات متعددی در زمینههای مختلف علوم دینی دارد که این نشانه تبحّر و احاطه علمی گسترده او است.
محمدباقر بهبهانی بر ابواب عبادات کتاب «مفاتیح الشرایع» اثر «فیض کاشانی» شرح و بر «مدارک الاحکام» نوشته «سید محمد عاملی» حاشیه نوشته است. وی در علم رجال و حدیث نیز تبحّر داشت و در تحقیقات رجالیاش که به صورت تعلیقه بر کتاب «منهج المقال» است، کوشیده تا راویانی را که دلیل روشنی بر وثاقت آنان نیست، به کمک قرائن توثیق کند و از این جهت مورد نقد رجالشناسان متأخّر قرار گرفته است.[55]
همانطور که اشاره شد، از وحید بهبهانی، ۱۱۹ رساله، کتاب و حاشیه بر کتاب برجای مانده که برخی از آنها عبارتند از:
1. الحاشیه علی مدارک الاحکام.
2. الرسائل الأصولیة.
3. الرسائل الفقهیة.
4. الفوائد الحائریة.
5. حاشیة الوافی (بهبهانی).
6. حاشیة مجمع الفایدة و البرهان.
7. رساله عملیه (مع التعلیقات للمجدد الشیرازی).
8. مصابیح الظلام فی شرح مفاتیح الشرایع.
9. ابطال القیاس.
10. اثبات التحسین و التقبیح العقلیین.
11. الاجتهاد و الاخبار.
12. اصاله البرائه.
13. اصاله الصحه فی المعاملات و عدمها.
14. الاستصحاب.
15. اصول الاسلام و الایمان.
16. التحفه الحسینیه.
17. التعلیقه البهبهانیه.
18. التقیه.
19. حاشیه ارشاد علامه.
20. حاشیه تهذیب علامه.
21. حاشیه ارشاد اردبیلی.
22. حاشیه مسالک الافهام.
23. حاشیه معالم.
24. شرح مفاتیح الکلام.[56]
شآگردان آیهالله وحید بهبهانی
مرحوم وحید بهبهانی شاگردان بسیار مبرز و بزرگی را تربیت نمود که هر کدام خود از استوانههای بزرگ علمی شیعه بودند. برخی از شاگردان ایشان عبارتنداز:
1. ملاّ محمد مهدی نراقی صاحب کتاب اخلاقی «جامع السعادات» (متوفی ۱۲۰۹ ق).
2. سید محمد مهدی طباطبایی مشهور به بحرالعلوم صاحب کتاب «المصابیح»، در عبادات و معاملات (متوفی ۱۲۱۲ ق).
3. ابوعلی حائری مازندرانی، مؤلف کتاب «منتهی المقال» (متوفی ۱۲۱۵ ق).
4. سید محمدجواد عاملی، مؤلف کتاب «مفتاح الکرامة» (متوفی ۱۲۲۶ ق).
5. شیخ جعفر نجفی، کاشف الغطاء مؤلف کتاب «کَشفُ الغِطاء عَنْ مُبْهَماتِ الشّریعَةِ الغَرّاء» (متوفی ۱۲۲۸ ق).
6. میرزا ابوالقاسم قمی، مؤلف کتاب «قوانین الاصول» (متوفی ۱۲۳۱ ق).
7. میر سیدعلی طباطبایی، مؤلف کتاب «ریاض المسائل» (متوفی ۱۲۳۱ ق).
8. شیخ اسدالله کاظمی، مؤلف کتاب «مَقابِس الانوار» (متوفی ۱۲۳۴ ق).
9. ملا احمد نراقی صاحب کتاب «معراج السعاده» (متوفی ۱۲۴۵ ق).
10. شیخ محمدتقی اصفهانی، مؤلف کتاب «هدایة المسترشدین» (متوفی ۱۲۴۸ ق).
11. محمدابراهیم کلباسی اصفهانی مشهور به علامه حاجی کلباسی صاحب کتاب «اشارات الاصول» (متوفی ۱۲۶۱ ق).
12. سید محمدحسن زنوزی خویی، مؤلف «ریاض الجنّة» (متوفی ۱۲۴۶ ق).[57]
آثار آیةالله وحید بهبهانی در حوزه علمیه
وحید بهبهانی نقش مهمی در از میان بردن صولت و قدرت اخباریان در حوزه داشت. بهقول شاگرد بهبهانی ابوعلی حائری، عراق، خصوصا کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریان بود تا آنجا که، اگر کسی میخواست کتابی از نوشتههای فقهای اصولی را حمل کند، برای پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال بهدست میگرفت.[58] جنبشی که وحید بهبهانی در کربلا آغاز کرد، در نجف ثمر داد و با آمدن بحرالعلوم ، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، به دوره جدیدی گام نهاد.[59]
دوره بعدی حوزه یعنی از قرن سیزدهم تا زمان حال که میتوان آنرا عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف دانست، نیز از مرحوم بهبهانی تأثیر گرفته است. با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که بههمت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل شد. تلاشهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباریگری و پاسخگویی به شبهات آنان و اثبات نیاز به قواعد اصولی در استنباط شد.[60] این کوششها ثمربخش بوده، علم اصول را بهکمال رساند و در زمینه فقه بهطور محسوسی باب بحث، نقد و تحلیل موضوعات و کاوش در آرای پیشینیان و ادلّه آنان گشوده شد.[61]
همچنین پس از او شیخ جعفر بن خضر نجفی، معروف به کاشف الغطاء به زعامت امامیه و ریاست حوزه علمیه نجف رسید. با مساعی او، میرزا محمد نیشابوری که به شدت برای حفظ و احیای مکتب اخباری میکوشید و حتی به حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیان بازماند. کاشف الغطاء رساله «کشف الغطاء عن معایب المیرزا محمد عدوِّ العلماء» خود را برای طرد او نزد فتحعلی شاه به ایران فرستاد.[62]
صاحب قصص العلماء می نویسد: «آقامحمدباقر پس از مدتی اقامت در کربلا، گذران زندگی بر او بسیار سخت شد و بر آن شد که از کربلا به جای دیگری هجرت کند که شبی حضرت سیدالشهدا را در خواب دید. آن جناب به آقامحمدباقر خطاب فرمود که من راضی نیستم که از جوار من و بلاد من بیرون بروی. پس از آن، به کلی از تصمیم خود بازگشت و تا آخر عمر در همان جا ماندگار شد».[63]
یکی از کارهای مهم مرحوم وحيد بهبهانى اين بود كه شاگردان بسيار مبرّزى با ذوق فقاهت و اجتهاد تربيت كرد از جمله آنان، سيد مهدى بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف الغطاء، ميرزا ابوالقاسم گيلانى معروف به ميرزاى قمى.
ديگر اينكه مبارزهاى پيگير با گروه اخباريين كه در آن زمان نفوذ زيادى داشتهاند كرد و شكست سختى به آنها داد. پيروزى روش فقاهت و اجتهاد بر روش اخباريگرى تا حد زيادى مديون زحمات مرحوم وحيد بهبهانى است.[64]
لیست آثار و اقدامات آیهالله وحید بهبهانی
مرحوم وحید بهبهانی در طول عمر بابرکت خود دارای آثار و اقدامات پر خیر و برکتی بود که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. هجرت به شهر بهبهان برای ایجاد کرسی دروس اصول فقه جهت مبارزه با اخباریگری.
2. هجرت به شهر کربلا و مبارزه جدیتر با اخباریگری و تزریق جان تازه به پیکره آسیب دیده مشرب اصولی كه مدت دو قرن بهحال انفعال و ضعف بود و در پایان کار، از کار انداختن مشرت اخباریگری.
3. از جمله اقدامات وی، تربیت شاگردانی که هر یک از استوانههای علمی جهان تشیع به شمار میروند.
4. یکی از مهمترین آثار ایشان تألیف تعداد زیادی کتاب در علوم مختلف و نوشتن مقالات متعدد علمی است.
5. تغییرات اساسی در روش تدریس و همچنین علومی که بعد از ایشان در حوزه علمیه مورد اهتمام قرار گرفت و اثرات بسیار عمیقی بر حوزه های علمیه گذاشت، یکی از مهمترین آثار بهجای مانده از ایشان محسوب میشود.
موافقان و مخالفان آیهالله وحید بهبهانی
در میان علمای برجسته تاریخ شیعه، آیهالله بهبهانی بهعنوان یکی از مؤثرترین عالمان برجسته شیعه در حوزه علمیه، دارای جایگاهی بس والا است. از القابی مانند؛ وحید عصر، استاد الکل فی الکل و …، میتوان دریافت که وی دارای جایگاه علمی بسیار بلندی بوده است. موضعگیریهای عالمانه او در مقابل طیف اخباری، موجب شده بود که وی هم دارای موافقان و مخالفان متعددی شود.
بهطور کلی میتوان گفت: موافقان وی شامل همه کسانی که پیرو مشرب و مکتب اصولی و اندیشه علمی او بوده و در این راه، یا شاگرد وی بودهاند و یا اینکه از روش اصولی او حمایت کردهاند.
در مقابل، مهمترین مخالفان ایشان، شامل صاحبان مسلک اخباریگری هستند که بعد از شنیدن دلایل علمی او، مطالبش را نپذیرفته و همچنان بر طبل مخالفت با ایشان کوفتند.
آیهالله وحید بهبهانی از دیدگاه اندیشمندان
شمار زیادی از دانشمندان شیعه از شخصیت و مقام شامخ علمی آیةالله وحید بهبهانی، تمجید و ستایش نمودند؛ چرا که هر یک بهگونهای، از آفتاب وجود او منوّر شده و از پرتو انوار او یا از شاگردان یا شاگردان شاگردانش بهرهمند شده و او حق وافر و کامل بر آنان دارد. در این مقال مختصر اشاره مختصری به دیدگاه برخی از اعاظم و اکابر علمای شیعه خواهد شد:
1. شیخ عبدﷲ مامقانی در باب عظمت علمی وحید، مینویسد: «بعد از آنکه آقا از بهبهان مراجعت کرد، وارد نجف اشرف شد و در مجلس بحث مدرسان آن وقت حضور بههم رسانید، در آنجا استاد کاملی که بتواند از او استفاده کند، نیافت؛ از این رو راهی کربلا شد… .[65]
2. در کتاب «قصص العلماء» درباره مقام بلند وی آمده است: «نادره دوران، فاضل بلا ثانی، مُشَیِّد اصول و فروع و مبانی، عالم صمدانی و علیم ربانی، سایر مسالک الفاظ و معانی، …، وحید و فرید در تحقیق، تدقیق، تفریع و استدلال، آقا محمدباقر بهبهانی … .».[66]
3. آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه الی تصانیف الشیعه» آوردهاست: «مرحوم بهبهانی یگانه، استادِ بزرگ و بیهمتا بود».[67]
4. سید محسن امین در «اعیان الشیعه» مینویسد: «علامه وحید بهبهانی مجددِ مذهب حق جعفری در قرن دوازدهم بوده است».[68]
4. شیخ جعفر سبحانی در کتاب موسوعه طبقات الفقهاء مینویسد: «مرحوم بهبهانی مجدِّد بزرگ مذهب (شیعه) است».[69]
میراث آیهالله وحید بهبهانی
بعضی از میراثهای ارزنده ایشان عبارتند از:
1. اندیشه و مکتب اصولی و اثرات آن در حوزه علمیه.[70]
2. آثار مکتوب شامل کتابها و مقالات ارزشمند علمی، تحقیقى و پژوهشى او.[71]
3. تربیت شاگردان عالم و دانشمند.[72]
کتابنامه مقاله آیةالله وحید بهبهانی
- قرآن کریم.
- امین، سید محسن؛ «کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»؛ تحقیق: شرقی، علی و جمالی، فاضل؛ دارالاضواء، بیروت، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۵ م.
- امين، سيد محسن؛ اعیان الشیعه؛ دار التعارف للمطبوعات، بيروت، 1406 ق.
- انصاری، مرتضی؛ فرائدالاصول؛ چاپ سنگی، قم، 1374 ق.
- آصفی، محمد مهدی؛ فصلنامه فقه اهل بیت فارسی؛ دیماه 1388 ش.
- آقابزرگ طهرانی، محمد محسن؛ الذریعة الی تصانیف الشیعة؛ چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی؛ بیروت، ۱۴۰۳ ق.
- بحرالعلوم، محمد؛ «الدراسة و تاریخها فی النجف»؛ مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷ م.
- بحرانی، یوسف؛ لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث؛ تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق؛ مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، قم، بیتا.
- بحرانی، يوسف؛ الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ تحقیق / تصحیح: ايروانى، محمد تقى و مقرم، سيد عبد الرزاق؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، قم، ايران، 1405 ق.
- بنیاد دائرة المعارف اسلامی؛ دانشنامه جهان اسلام کتابخانه مدرسه فقاهت.
- بهبهانی، محمّد باقر؛ شرح مجمع الفائده و البرهان فی شرح الاذهان؛ تحقیق / گردآورنده: مؤسسه العلامه المجدد الوحید البهبهانی؛ مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهانی، چاپ اول، قم، 1417 ق.
- بهبهانی، محمدباقر؛ الرسائل الاصولیة «رسالة الاجتهاد والاخبار»؛ بینا، قم، 1416 ق.
- بهبهانی، محمدباقر؛ الفوائد الحائریة؛ بینا، قم، ۱۴۱۵ ق.
- بهبهانی، محمدباقر؛ فوائد الوحید البهبهانی؛ چاپ محمدصادق بحرالعلوم؛ قم، ۱۴۰۴ ق.
- تنکابنی، میرزا محمد؛ قصص العلماء؛ علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۸۹ ش.
- جزایری، سید عبدالله؛ الاجازة الکبیرة؛ تصحیح: سمامی حائری، محمد؛ مقدمه: مرعشی نجفی، سید شهاب الدین؛ چاپ محمد سمامی حائری، قم، ۱۴۰۹ق.
- حسینی طهرانی، سید محمد محسن؛ نوروز در جاهلیت و اسلام، تحقیقی پیرامون نوروز و آداب آن در قبل و بعد از اسلام؛ مکتب وحی، تهران، ۱۳۹۳ ش.
- خوئی، سید ابو القاسم؛ معجم رجال الحدیث؛ بیروت، ۱۴۰۳ق.
- دوانی، علی؛ مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران)؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1381 ش.
- دوانی، علی؛ وحید بهبهانی؛ امیرکبیر، تهران، 1362 ش.
- دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا.
- سایت حوزه نت.
- سایت کتابخانه مدرسه فقاهت.
- سایت ویکی پدیا.
- سایت ویکی شیعه.
- سایت ویکی فقه.
- سایت ویکی نور.
- سبحانى، جعفر؛ موسوعة طبقات الفقهاء؛ محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه امام صادق (عليه السلام)؛ مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، قم، 1418 ق.
- سلطان محمدی، ابوالفضل، علوم سیاسى، 1382، شماره 21.
- عراقی، محمود بن جعفر؛ دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیهالسلام)؛ تحقیق: جمعی از نویسندگان؛ مسجد مقدس جمکران، قم، 1384 ش.
- علیاری تبریزی، علی بن عبدالله؛ بهجه الآمال فی شرح زبده المقال؛ تصحیح: مسترحمی، هدایت الله؛ تهران، 1371 ش.
- قمی، عباس؛ الفوائد الرضویة (زندگانی علمای مذهب شیعه)؛ بینا، تهران، بیتا.
- قمی، عباس؛ الکنی و الالقاب؛ جامعه مدرسين (مؤسسه نشر اسلامى)، چاپ دوم، قم، 1429 ق.
- قمى، عباس؛ الفوائد الرضويه فى احوال علماء المذهب الجعفريه؛ بوستان كتاب، چاپ اول، قم، 1385 ش.
- کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد؛ مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)؛ تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی؛ انصاریان، قم، ۱۳۷۳ ش.
- گرجی، ابوالقاسم؛ تاریخ فقه و فقها؛ بینا، تهران، ۱۳۷۵ ش.
- مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال فی احوال الرجال؛ تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث؛ مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۶ ق.
- مجله گلبرگ، شماره 36، آذرماه 1381 ش.
- مطهرى، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى؛ صدرا، قم، بیتا.
- نوری، حسین؛ مستدرک الوسائل؛ چاپ سنگی ۱۳۱۸ ـ ۱۳۲۱ ش، چاپ افست، تهران، ۱۳۸۲ ـ ۱۳۸۳ ش.
[1]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 14، ص 435؛ علیاری تبریزی، علی بن عبدالله، بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، تصحیح: مسترحمی، هدایت الله، ج 6، ص 572.
[2]. امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 3، ص 136.
[3]. رک: حسینی طهرانی، سید محمد محسن، نوروز در جاهلیت و اسلام: تحقیقی پیرامون نوروز و آداب آن در قبل و بعد از اسلام، فصل سوم، ص ۱۰۶ – 110.
[4]. بهبهانی، محمدباقر، «الفوائد الحائریه»، ص 64؛ بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیة، ص ۲۸ و ۱۹۶؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۸.
[5]. قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ص 107؛ با اقتباس از ویکی شیعه و ویکی پدیا.
[6]. بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 2213؛ قمی، عباس، الکنی و الالقاب ، ص 107؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۸۴.
[7]. همان؛ بهبهانی، محمدباقر، فوائد الوحید البهبهانی، ص 64؛ بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیة، ص ۲۸ و ۱۹۶؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۸.
[8]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، ج ۱، ص 130.
[9]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 646؛ تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص 198.
[10]. مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 646؛ سایت ویکی نور؛ سایت ویکی فقه.
[11]. فرقان، 74؛ «رَبَنَا هَبْ لَنَا مِنْ اَزْوَاجِنَا وَ ذُرِيَتِنَا قُرَةَ ا أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَقِينَ إِمَامًا».
[12]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 131.
[13]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 128 و 168 و 179.
[14]. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص ۱۵۷ و ۱۵۹.
[15]. دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق تا 1250 ق)، ص ۱۱۲ ـ ۱۵۱.
[16]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 130.
[17]. همان.
[18]. همان، ص ۱۳۱ و ۱۳۳.
[19]. رک: زیر موضوع همین مدخل، اخلاق و صفات آیهالله وحید بهبهانی(3-3)، تقوا و خداترسی؛ مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق تا 1250 ق)، ص 121.
[20]. قصص العلماء، ص 157.
[21]. همان.
[22]. مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق تا 1250 ق)، ص 122.
[23]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 147 – 149؛ دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق تا 1250 ق)، ص ۱۱۲.
[24]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 14، ص 435.
[25]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، ج ۱، ص 147 – 149.
[26]. جزایری، سید عبدالله بن نورالدین، الاحازة الکبیرة، تصحیح: سماوی حائری، محمد، مقدمه: مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، ص 205 و 206؛ بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص ۹۳ و ۹۸.
[27]. مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 147 – 149.
[28]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ج ۱، 132.
[29]. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص 159.
[30]. جامهای بلند شبیه لباده با آستین بلند است. نوعی جامه ٔ دراز مردان که بر روی دیگر جامهها میپوشند؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه جبه.
[31]. قصص العلماء، ص 159.
[32]. رک: همان.
[33]. رک: قمى، عباس، الفوايد الرضويه فى احوال علماء المذهب الجعفريه، ص 405.
[34]. اعراف، 32.
[35]. درگذشت علامه وحید بهبهانی، مجله گلبرگ، شماره 36؛ برگرفته از سایت حوزه نت.
[36]. عراقی، محمود بن جعفر، دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیهالسلام)، تحقیق: جمعی از نویسندگان، ص 843 و 844؛ تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص ۱۵۷ و ۱۵۹.
[37].چهار کتاب اصلی شیعه عبارتند از: کافی کلینی، تهذیب و استبصار طوسی، من لایحضره الفقیه صدوق.
[38]. بحرانی، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، تحقیق / تصحیح: ايروانى، محمد تقى و مقرم، سيد عبد الرزاق، ج 1، ص 26 – 65.
[39]. همان، ج 1، ص 15.
[40]. قمی، عباس، الفوائد الرضویة (زندگانی علمای مذهب شیعه)، ج 2، ص 407.
[41]. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۶، ص ۳۳۰ و ۳۳۱.
[42]. بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیة «رسالة الاجتهاد والاخبار»، ص 99 و 100.
[43]. همان ، ص 100.
[44]. همان ، ص 50، 52، 55 و 57.
[45]. همان ، ص 101 و 103.
[46]. همان ، ص 112، 118، 189، 193 و 194.
[47]. همان، ص 36، 41، 217 و 218؛ نیز رجوع کنید به ص 119 ـ 121، 124،125و 135 ـ 140.
[48]. برای نمونه ر.ک. انصاری، مرتضی، فرائدالاصول، ص 191؛ برگرفته از سایت ويکی شيعه و کتابخانه مدرسه فقاهت.
[49]. امارات، دلایلی هستند که مبنای حجیتشان این است که نوعا کاشف از واقعند و به همین علت از سوی شارع حجیت یافتهاند؛ اعم از این که واقع، حکمی باشد و یا از موضوعات، ویکی فقه.
[50]. در اصول بر خلاف امارات، کشف و حکایتی وجود ندارد، بلکه صرفا برای رفع حیرت بندگان و تعیین تکلیف موقت، از ناحیه شارع تعبدا معتبر شناخته شدهاند و بیش از این اعتباری ندارند. به سخن دیگر تا وقتی دلیل معتبری که بیانگر واقع باشد اقامه نشده و حقیقت مجهول است، اصول میتوانند کارگشای موقت بوده، حیرت را از بندگان مرتفع سازند، ویکی فقه.
[51]. آصفی، محمد مهدی، نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول، فصلنامه فقه اهل بیت فارسی، شماره 4؛ برگرفته از سایت حوزه نت.
[52]. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص 142.
[53]. کرمانشاهی (بهبهانی آلآقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهانْنَما (سفرنامه)، ص 127.
[54]. وحيد بهبهانی، محمّد باقر، شرح مجمع الفائده و البرهان فی شرح الاذهان، تحقیق / گردآورنده: مؤسسه العلامه المجدد الوحید البهبهانی، ص 326؛ سلطان محمدی، ابوالفضل، اندیشه سیاسى وحید بهبهانى، علوم سیاسی، 1382، شماره 21..
[55]. خوئی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۳۴۶ و ج ۵، ص ۱۲۹، ۱۳۳ و ج ۷، ص ۶۰ و ج ۱۶، ص ۴۵ ـ ۴۶
[56]. مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ج ۶، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ بهبهانی، محمدباقر، الفوائد الحائریة، مقدمه ص ۲۰ ـ ۲۶.
[57]. رک: بهبهانی، محمدباقر، الفوائد الحائریة، ص ۱۹ و ۲۰؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۶؛ با استفاده از سایت ويکی شيعه.
[58]. مازندرانی حائری، محمدبن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، ج ۶، ص ۱۷۸.
[59]. رک: امین، سید محسن، «کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، تحقیق: شرقی، جمالی، ج ۱۰، ص ۱۵۸ ـ ۱۶۳.
[60]. رک: گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، ص ۲۳۴ ـ ۲۳۵.
[61]بحرالعلوم، محمد، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، ص ۸۰.
[62].«کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، ج ۴، ص ۱۰۴؛ سایت ویکی شیعه.
[64]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 20، ص 37.
[65]. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص 123 و 124.
[66]. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص 492؛ عکس همه صفحات کتاب در این آرشیو موجود است.
[67]. آقا بزرگ تهرانى، محمد محسن، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 1، ص 70.
[68]: امين، سيد محسن، اعیان الشیعه، ج 9، ص 182.
[69]. سبحانى، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 11، ص 91.
[70]. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۶، ص ۳۳۰ و ۳۳۱؛ آصفی، محمد مهدی، نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول، فصلنامه فقه اهلبیت فارسی، شماره 4، سایت حوزه نت.
[71]. مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ج ۶، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ بهبهانی، محمدباقر، الفوائد الحائریة، مقدمه ص ۲۰ ـ ۲۶.
[72]. الفوائد الحائریة، ص ۱۹ و ۲۰؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۶؛ برگرفته از سایت ويکی شيعه.