Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

وفات سید رضی

سید رضی در ۶ محرم ۴۰۶ قمری درگذشت.[1] وی را در منزلش در محله کرخ بغداد دفن کردند. درباره مکان دفن وی اقوال دیگری نیز وجود دارد. بنابر قولی پس از خراب‌شدن خانه‌اش، سید مرتضی او را به کاظمین برد و در حرم کاظمین دفن کرد. طبق قولی دیگر که عبدالحسین حلی آن را قول درست می‌داند،[2] او را به کربلا برده، در کنار قبر پدرش دفن کردند. در کتاب عمدة الطالب،[3] الدرجات الرفیعة و لؤلؤة البحرین به این نکته تصریح شده است.[4] ابن میثم (متوفای ۶۷۹ق) نیز گفته است: سید رضی به‌همراه برادرش سید مرتضی در کنار جدش امام حسین (علیه السلام) دفن شدند.[5]

عبدالرزاق محی‌الدین نیز می‌نویسد: «تواریخ قدیم و جدید شیعه، تصریح می‌كنند كه سید رضی و سید مرتضی پس از دفن در خانه خود، به كربلا انتقال یافته و در مقبره ابراهیم مجاب به‌خاک سپرده شده‌اند. این مقبره در كنار ضریح امام حسین (علیه السلام) است».[6]

عده‌ای معتقدند كه مدفن سید رضی و سید مرتضی در كاظمین و در كنار قبر حضرت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) است و دو ضریح نیز وجود دارد كه ‌گفته می‌شود: قبر سید رضی و سید مرتضی است. عده‌‌ای از مردم برای تبرک جستن و خواندن فاتحه و زیارت به آن‌جا می‌‌روند.[7]

در کاظمین بارگاهی منسوب به سید رضی وجود دارد، ولی در کربلا نام و نشانی از قبری منسوب به‌وی مشاهده نمی‌شود.[8]

داغ وی بر برادرش (سید مرتضی) چنان سخت بود که نتوانست بر تابوت وی نگاه کند[9] و بر بدنش نماز بخواند؛[10] لذا به کاظمین رفت و هنگام غروب بازگشت.[11] در غیاب ایشان ابو عبداللّه بن مهلوس علوی‏ وزیر فخرالملک بر جنازه سید رضی نماز خواند.[12]

سید مرتضی در سوگ او این‌گونه مرثیه خواند:

«یا للرجال لفجعه جذمت یدی                            وددتها ذهبت علی برأسی‏

ما زلت أحذر وردها حتی أتت                                 فحسوتها فی بعض ما أنا حاس‏

رادیتها فلقیت منها صخرة                                 صماء من جبل أشم رأس‏…»؛[13]

ای یاران! داد از این فاجعه ناگوار که بازوی مرا شکست، کاش جان مرا هم می‌گرفت‏. پیوسته از این رخداد بیمناک و برحذر بودم، تا این‌که در رسید و شرنگ مصیبت در کام من ریخت. چندی التماس کردم و مهلت خواستم، آخر هجوم آورد و به‌حال زارم ننگریست.

 

[1]. آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، طبقات اعلام الشیعة، ج ۲، ص ۱۶۴.

[2]. جعفری، سید محمدمهدی، سید رضی، ص ۱۵۰.

[3]. ابن عنبه حسنی، سید احمد بن علی، عمدة الطالب، ص ۲۰۰.

[4]. سیدرضی، ص ۱۵۰ و ۱۴۹.

[5]. سید رضی، محمد بن حسین، شرح نهج البلاغة، شارح: بحرانی، ابن میثم، ج ۱، ص ۸۹.

[6]. عبدالرزاق، محی الدين، شخصيت ادبي سيد مرتضی، ترجمه: محدثي، جواد، ص 61؛ اقتباس از پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام).

[7]. قمی، عباس، وقايع الايام، ص 287.

[8]. قزوینی، مهدی، کتاب المزار، تحقیق: قزوینی، جودت، ص ۲۵۴.

[9]. صفدی، خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج ‏2، ص 378.

[10]. عمدة الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص 191.

[11]. الوافی بالوفیات، ج ‏2، ص 378.

[12]. همان.

[13]. حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل فی علماء جبل عامل، ج ‏2، ص 265.