searchicon

کپی شد

انس با قرآن

ابتدا با حدیثی از امام جعفر صادق (ع) بحث را متبرک می کنیم، ایشان رستگاری جاوید را نتیجۀ انس با قرآن در جوانی قلمداد می کنند:

هر جوان با ایمانی که به تلاوت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او آمیخته شده و پروردگار، او را در ردیف فرشتگان قرار دهد و قرآن، نگاهبان او در روز قیامت خواهد بود … و آن که در این امر، متحمل دشواری بیشتری شود، پاداش او دوچندان خواهد بود.[1]

البته برای برخورداری از بهره های معنوی قرآن، رعایت شرایطی الزامی است که از مهم ترین آنها رعایت تقوای الاهی است. انسان باید همواره در تعامل دوجانبه با قرآن باشد و با دریافت هر توصیه ای از قرآن، به دنبال عمل به آن بوده تا زمینۀ پیشرفت معنوی و بهره گیری از دیگر نکات قرآن برای او فراهم آید و گرنه، دانستن توصیه های قرآنی و حتی تلاوت آن به تنهایی نمی تواند گرهی از کار او بگشاید.

به آیاتی از قرآن در این زمینه توجه فرمایید:

1. “و ما از قرآن فرو می فرستیم آنچه موجب شفاء و رحمت برای مؤمنان است و اما تنها به بد فرجامی ستمکاران خواهد افزود”.[2]

2. “ای پیامبر! بگو که این قرآن تنها به هدایت و درمان مؤمنان می پردازد و آنانی که ایمان ندارند، گوش هایشان ناشنوا بوده و قرآن جز بر کوری آنان نخواهد افزود”.[3]

3. “این قرآن به هدایت افرادی خواهد پرداخت که خود را در راه درست قرار داده اند”.[4]

4. “و با قرآن، آنانی که از عذابم در هراسند را پند ده”.[5]

براین اساس، انسان ها باید قبل از تلاوت قرآن، از شیطان به پروردگار پناه برده[6]و زمانی که قرآن، نشانه ای از پروردگار را یادآورشان شد، خود را به نابینایی و ناشنوایی نزنند،[7] بلکه با گریه و خشوع در برابر او سر به خاک سجده گذارند[8] و بعد از آن که با شنیدن آموزه های قرآنی، لرزه بر اندامشان افتاد، تن ها و دل هایشان با یاد خدا نرم گشته و آماده برای صعود به مراحل بعدی باشند.[9]

این گونه است که عشق به قرآن در وجود انسان نهادینه شده و در تمام مراحل زندگی یار و یاورش خواهد بود و به تعبیر نغز حافظ شیرازی:

عشقت رسد به فریاد، گر خود بسان حافظ     قرآن ز بر بخوانی با چارده قرائت

آن گاه با نگاهی عاشقانه به قرآن، می توان به دنبال رشد و تعالی معنوی بود:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ     هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

در مقابل، اگر هدف از آموختن و تلاوت قرآن، تعارض با آن و به سخریه گرفتن آموزه هایش باشد[10] و یا اهداف مادی و خود پسندانه دیگری در پس چنین ارتباطی با قرآن وجود داشته باشد، نه تنها به رشد معنوی او نخواهد انجامید، بلکه اعتبار او را نزد پروردگار از افرادی که با قرآن مرتبط نیستند نیز پایین تر خواهد آورد.

روایات فراوانی وجود دارد که انواع ارتباط با قرآن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

1. پیامبر گرامی اسلام فرمود: سزاوارترین مردم به خشوع، نماز و روزه چه در آشکار و چه در پنهان، آن است که قرآن را در سینه دارد. سپس با آواز بلند اعلام کرد: ای آن که قرآن در سینه داری! خود را با قرآن متواضع گردان تا پروردگار بر مقامت بیفزاید و به دنبال کسب افتخار با قرآن مباش که خداوند بر زمینت زند! با قرآن، خود را در برابر پروردگار زینت کن تا خدا بر زینتت افزاید و قرآن را وسیله ای برای زینت خود نزد مردم قرار مده تا خدا تو را سرافکنده ننماید. آن که تمام قرآن را به خوبی تلاوت کند، گویا بدون ارتباط با وحی، پیام رسالت در سینه او جا گرفته است. آن که با قرآن است با نادانان رفتار جاهلانه ای ندارد، در برابر خشم دیگران، غضبناک نمی شود، با پرخاشگران پرخاش نمی کند، بلکه برای بزرگداشت قرآن، صبر و گذشت و چشم پوشی را سرلوحۀ رفتار خویش قرار می دهد و … .[11]

2. امام باقر (ع) می فرماید: قاریان قرآن سه گروه اند:

اول: فردی که قرآن را وسیلۀ کسب روزی خویشتن قرار داده و نزد صاحب منصبان به تلاوت پرداخته و بر مردم فخر فروشی می کند.

دوم: آن که در رعایت موازین ظاهری تلاوت، دقت کافی داشته، اما آموزه های آن را از یاد می برد!… خداوند بر شمار چنین قاریانی نیفزاید!

سوم: آن که قرآن می خواند و داروی آن را بر دردهای قلبش گذاشته و شب و روز خود را با آن گذرانده و با آن به نماز برخاسته و از بستر خود جدا می شود. این دسته از قاریانند که پروردگار به برکت وجود آنان بلاها را بر می گرداند و دشمنان را دور کرده و باران رحمت را از آسمان سرازیر می کند… .[12]

3. جابر در گفت و گویی با حضرتشان عرضه می دارد که گروهی وجود دارند که با تلاوت یا شنیدن قرآن خود را (جهت جلب توجه) به بیهوشی می زنند تا جایی که گمان می شود اگر دست و پایشان را ببری، متوجه آن نخواهند شد. حضرت پاسخ فرمودند: سبحان الله! این روشی شیطانی است و خداوند چنین درخواستی از آنان ندارد. تلاوت باید نرمی دل، سبک بالی، اشک و ترس از خدا را به دنبال داشته باشد.[13]



[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 603، ح 4، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

[2]. إسراء، 82.

[3]. فصلت، 44.

[4]. إسراء، 9.

[5]. ق، 45.

[6]. نحل، 98.

[7]. فرقان، 73.

[8]. مریم، 58؛ إسراء، 109- 107.

[9]. زمر، 23.

[10]. جاثیه، 45.

[11]. کافی، ج 2، ص 604، ح 5.

[12]. همان، ص 627، ح 1.

[13]. همان، ص 616، ح 1.