Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

بنی اسرائیل بعد از حضرت موسى تا حضرت سلیمان (علیهما السلام)

پس از رحلت حضرت موسی (علیه السلام)، «يوشع بن نون»[1] وصى و جانشين او گرديد. وى بنى اسرائيل را به سوى کنعان و فلسطين، روانه ساخت، اما آن‌ها نتوانستند به راحتى و با سرعت، وارد شهرهاى کنعان شوند؛ زيرا با مقاومت دليرانه مردم آن نواحى مواجه شدند؛ از اين رو، طبق روايات موجود، بنى اسرائيل، سرزمين کنعان را در طول زمان و پس از جنگ ‌هاى خونين فراوان، تصرّف کردند. کنعانيان دژها و قلاع مستحکم و استوارى در شهرهاى خود، ايجاد کرده بودند و اسلحه ‌ها و تجهيزات جنگى آنها نيز از بنى اسرائيل پيشرفته ‌تر بود. به ويژه اين استحکامات و تجهيزات، در ام القراى شهرهاى کنعان و فلسطين؛ يعنى: اورشليم (بيت المقدّس) که در نقاط کوهستانى مرتفع، واقع شده بود، بيشتر و چشمگيرتر بود. بنى اسرائيل پس از تصرف فلسطین و استقرار در بخشى از مناطق کنعان، براى اداره امور خود به حکومت قضات يا داوران که بيشتر اينان از پيامبران الهى بودند، گردن نهادند. برخى از اين قضات «گدعون»، «يفتاح»،[2] «شمسون»[3] و «شموئيل»[4] (سموئيل و ساموئيل) نام داشتند که از بزرگان آن ‌ها به شمار مى‌روند. در اين دوران، پيوسته ميان اسرائيليان مهاجر و بوميان محلّى در تصرف اراضى حاصلخيز و تملک آبادى‌ هاى آن، جنگ و مبارزه ادامه داشت. روزگارى به اين سان گذشت. بنى اسرائيل که هنوز تشکيلات حکومتى منسجم و نهادهاى سياسى- اجتماعى قوى نداشتند، به اين فکر افتادند که براى تقويت بنيه دفاعى و تمرکز نيروها، براى ستيز با دشمنان و حلّ مشکلات و معضلات اجتماعى‌ خويش، سيستم حکومتى را پايه‌ ريزى کنند. بر اين اساس از شموئيل که آخرين قاضى از سلسله قضات بنى اسرائيل محسوب مى‌شود، خواستند تا شخصى را به عنوان رئيس حکومتى و به اصطلاح، سلطان و پادشاه بر آنها بگمارد. او که تحقق اين خواسته را به مصلحت آنها نمى‌ دانست در آغاز از انجام آن، سرباز زد، ولى چون آنان بر خواسته خويش اصرار ورزيدند، ناگزير کسى به نام «شاؤل بن قيس» (طالوت) از اسباط بنيامين، که جوانى شجاع و دلير بود را به فرمانروايى بر بنى اسرائيل، برگزيد. شاؤل، سرانجام در جنگ با فلسطينيان کشته شد. اين دوران که با پادشاهى شاؤل، آغاز شده بود، در تاريخ بنى اسرائيل به نام «دوران پادشاهان» معروف است. در زمان حکومت شاؤل اوضاع سياسى – اجتماعى بنى اسرائيل تا اندازه ‌اى سامان و  انتظام يافت. از دستاوردهاى مهم دوران پادشاهى شاؤل نيز اين بود که پس از گذشت روزگار دراز دشمنى و جنگ و خونريزى فراوان ميان اسرائيليان و کنعانيان، سرانجام اين دو قوم تا حدودى دشمنى‌ ها را کنار گذاشته، و با هم در آميختند و طرح ملت واحدى را ريختند و با اين اتحاد و يکپارچگى که ميان آنها به وجود آمد، توانستند در برابر هجوم اقوام مهاجم سرزمين فلسطين که از نقاط ديگر به آنجا روى آورده بودند، مقاومت کرده، از خود دفاع کنند و آب و خاک خويش را از دستبرد آنان مصون بدارند. همچنین در اثر وحدت و قدرت حاصل از آن، بنى اسرائيل توانستند صندوق عهد؛ مشتمل بر الواح تورات را که در يکى از جنگ‌ها از دست داده بودند، باز پس بگيرند. پس از آن که شاؤل در يکى از اين جنگ‌هاى شديد با برخى اقوام غير سامى و مهاجم فلسطينى کشته شد، جوان دلاور و خردمندى به نام داود (علیه السلام) به فرمانروايى بنى اسرائيل و کنعانيان برگزيده‌شد. داود (علیه السلام) پسر «يسا» از اسباط «يهودا» بود. وى نخستين فرمانرواى نيرومند و مقتدر بنى اسرائيل به شمار مى‌رود که در حدود سال 970 پيش از ميلاد مسيح مى‌ زيسته است. داود (علیه السلام) پس از مبارزات و جنگ‌هاى سخت، سرانجام توانست شهر حسّاس و مهم «اورشليم» را به طور کامل تسخير کند، و آنجا را مرکز حکومت خويش قراردهد. در کتب عهد عتيق، نغمه‌ هاى بسيار زيبايى به‌نام «مزامير» يا «زنور» وجود دارد که به وى منسوب است که از آثار مهمّ ادبى جهان، محسوب مى‌شود. در دوران حکومت داود (علیه السلام)، ملّت يهود، آسايش و آرامش خاطر يافته، از آن حالت تشتّت و پراکندگى به وحدت و اقتدار کامل رسيدند و به اين وسيله به دولت آرمانى خويش، دست يافتند. سرانجام داود (علیه السلام) پس از عمرى مبارزه و تلاش در راه استقرار حکومت عدل و داد در سايه خدا پرستى و توحيد، دار فانى را وداع گفت.[5]

 


[1]. حضرت یوشع بن نون از پیامبران بنی اسرائیل و جانشین حضرت موسی (علیه السلام) و از فرزندان افرائیم بن یوسف بود. وی پس از موسی (علیه السلام) مدت سی سال زنده بود، کار بنی اسرائیل را سامان بخشید و به پیشوایی او بنی اسرائیل به جنگ عمالقه رفتند و شهر اریحا و سرزمین فلسطین را فتح کردند. بنا به کتاب مقدس وی از پیامبران بنی اسرائیل و جانشین موسی بود. عبور بنی اسرائیل از رود اردن تحت فرماندهی وی انجام گردید. صحیفه یوشع نیز منسوب به اوست. او از نسل افرایم فرزند یوسف بود و جزء ۱۲ نفری بود که موسی برای بازرسی سرزمین موعود فرستاد.و پس از بازگشت به همراه کالیب تنها کسانی در میان بنی اسرائیل بودند که آماده جنگ برای فتح سرزمین موعود بودند.

[2]. گدعون و يفتاح‏؛ از نسل ميشا بن يوسف (عليه السلام) و بر دين موسى (علیه السّلام) بودند؛ مستوفى قزوينى،  حمد الله، تاريخ گزيده، تحقيق: نوايى، عبد الحسين، ص 44.

[3]. بعضى پنداشته‏اند كه وى پيامبر بوده است و معجزه او در موى وى بوده است. از بسيارى نيرو و سختى و توانايى كه داشت هيچ كس هماورد او نبود. چون قومى كه بر ايشان مبعوث شده بود، از وى درمانده شدند زنش را وادار كردند كه موى او را بريد و او همچون مرغان پركنده شد. او را گرفتند و دستها و پاهايش را بريدند. گويند كه ايشان عيدى بزرگ داشتند در برابر بتى كه در بنايى بلند و مشرف بود. شمسون گفت: آرزو دارم كه مرا نزد آن بت ببريد تا آن را لمس كنم و دست بر آن مالم، پس او را بدانجا بردند و در برابر بت نهادند. او با همان بريدگى دست، چنان بر بت زد كه بنا بر سر مردم فرو ريخت و اندكى از ايشان توانستند از زير آن آوار برهند و خداوند دستها و پاهايش را به او باز گردانيد. گويند آيه «كسانى كه پيش از ايشان بودند، نيرنگ ساز كردند و خداوند بنيانشان را از پايه سست گردانيد و سقف از فراز بر ايشان افتاد» نحل، 26؛ درباره او فرود آمده است؛ مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، تحقیق: پور سعيد، ج 3، ص 137.

[4]. شموئیل (سموئیل) یا اسماعیل صادق الوعد؛ قرآن کریم می فرماید: «واذکر فی الکتاب اسماعیل انّه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیّا»؛ مریم،54؛ «و یادکن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و پیغمبر بزرگواری بود!»؛ سموئیل یا اسماعیل ، در رامه در کوه افرائیم که در طرف شمال شرقی اورشلیم واقع است، متولد شد. بعثت او را در 4351 سال بعد از هبوط آدم نوشته اند.!!

[5]. به نقل از: سایت کتابخانه مدرسه فقاهت، جمعی از نویسندگان، کتاب: اديان شناسى، ج 1، ص 8.