searchicon

کپی شد

‏نسب و خاندان حضرت داوود (علیه السّلام)‏

نسب و خاندان حضرت داوود (علیه السلام) در بعضی کتب تاریخی این گونه ذکر شده است: «داوود پسر يسا (ايشا)، پسر عوبيد (عومذ)، پسر بوعز (افصان؛ او از زمره داوران بنى اسرائيل ‏بود)، پسر سلما (سلمون؛ كه در اولين فتح به بيت لحم وارد شد)، پسر نخشون (او رئيس بنى يهودا به هنگام خروج از مصر بود)، پسر عميناداب، پسر رم، پسر حصرون، پسر فارص، پسر يهودا، پسر یعقوب».[1]

گفتنی است که  نسب آن حضرت در كتب يهود و نصارا هم چنين است،[2] اما در روایات اسلامی او نه از نوادگان یهودا، بلکه از نوادگان «لاوی بن یعقوب» معرفی شده است.[3]

طبق فرمایش قرآن کریم، نسب حضرت داوود (علیه السلام)  بعد از حضرت یعقوب (علیه السلام)، (به حضرت ابراهیم (علیه السلام) و از ایشان) به حضرت نوح (علیه السلام) می رسد، در آن‌جا که می فرماید: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ و اسحاق و يعقوب را به او [ابراهيم‏] بخشيديم و هر دو را هدايت كرديم و نوح را (نيز) پيش از آن هدايت نموديم و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم) اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم!».[4]

این بنا بر این احتمال است که به حسب ظاهر، ضمیر در «ذریته» به حضرت نوح (علیه السلام) برگردد؛ زیرا کلمه نوح، مرجع نزدیک لفظی است و همچنین بعضی از افراد ذکر شده در آیات بعد؛ مانند حضرت لوط و حضرت الیاس (علیهما السلام) –بنا بر آن چه نقل شده- از نسل ابراهیم (علیه السلام) نیستند، اما احتمال دیگر آن است که ضمیر در «ذریته» به حضرت ابراهیم (علیه السلام) برگردد. در این صورت اسامى الیاس و لوط که در آیات بعد آمده از باب تغلیب (غلبه)، در شمار ذریه آن حضرت ذکر شده‌اند؛ همانند آن چه که خداوند سبحان در آيه 27 سوره عنكبوت مى فرمايد: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) عطا كردیم، و در میان فرزندانش پیامبرى و كتاب را قرار دادیم»؛ یا این که بگوییم مراد از ذریه، فقط این شش نفر ذکر شده در آیه هستند و نه دیگران.[5]

[1]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق: شحادة، خليل، ج 2، ص 110.

[2]. همان.

[3]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ج 1، ص 82.

[4]. انعام، 84.

[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 242 و 243.