searchicon

کپی شد

گونه شناسی تعاریف دین

یکی از مسائلی که درباره تعریف دین مورد توجه دین پژوهان قرار گرفته است، طبقه‌بندی یا گونه ‌شناسی تعریف‌ های دین است. منشأ این بحث دو چیز است، یکی این که دین دارای ابعاد یا اضلاع گوناگونی است و می‌توان آن را با توجه به هر یک از آنها تعریف کرد، در نتیجه تعریف ‌های متفاوتی از دین ارائه خواهد شد؛ دیگر این که رشته ‌های علمی دین پژوهشی متفاوت است، هر رشته‌ای از زاویه و منظر ویژه‌ای دین را مورد پژوهش قرار داده و از آن منظر ویژه آن را تعریف کرده است.

در یک تقسیم بندی کلی، تعریف ‌های دین را به دو گونه «ذاتی یا ماهوی» و «کارکردی» تقسیم کرده‌اند. تعریف ‌های ذاتی یا ماهوی در صدد بیان ماهیت و جوهر دین‌اند؛ یعنی بیان این که ذات و جوهر دین از چه عنصر، یا عناصری تشکیل شده است؛ به عنوان مثال آیا ذات دین از عقیده تشکیل شده است یا از احساس یا از امور دیگر؟ و تعریف ‌های کارکردی به نقش کارکردی دین در زندگی فردی یا اجتماعی، روانی یا رفتاری انسان، نظر دارند. تعریف ‌های کارکرد‌گرایانه دین دارای اقسامی است که مهم‌ترین آنها عبارتند از: 1. تعریف‌ های غایت‌گرایانه؛ 2. تعریف‌ های اخلاق گرایانه؛ 3. تعریف ‌های روان‌شناختی؛ 4. تعریف ‌های جامعه‌شناختی.

اینک نمونه‌هایی از تعریف‌ ها را اشاره می‌شود:

تعریف‌های ذاتی دین

  1. دین عبارت‌ است از اعتقاد به هستی‌های روحانی؛[1]
  2. دین عبارت است از باور به امر فرا تجربی یا واقعیت متعالی.[2]

تعریف‌های غایت‌انگارانه

  1. دین نظامی از باورداشت‌ ها و عملکردهایی است که انسان از طریق آنها با مسایل غایی زندگی برخورد می‌کند.[3]
  2. «دین عبارت است از سرسپردگی غایی بشر».[4]

تعریف‌های اخلاق گرایانه دین

عده‌ای از دین‌پژوهان دین را با رویکردی اخلاق گرایانه تعریف کرده‌اند؛ به عنوان نمونه:

«ماتیو آرنولد»؛ شاعر و منتقد انگلیسی (1822- 1888م) در تعریف دین گفته است: «دین عبارت است از اخلاقی که در تماس با احساس قرار گرفته است».[5]

تعریف‌های روان‌شناختی دین

  1. ویلیام جیمز؛ فیلسوف و روان شناس آمریکایی (1832 – 1910م) در تعریف دین گفته است: «دین عبارت است از تأثرات و احساسات و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگی ‌ها روی می‌دهد، به طوری که انسان از این مجموعه می‌یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی می‌نامد، رابطه‌ای برقرار است».[6]
  2. یونگ؛ فیلسوف و روان شناس سوئیسی (1875-1961م)، در بیان حقیقت دین گفته است: «به نظر من، دین حالت خاصی از روح انسان است که بر طبق معنای اصلی کلمه دین در زبان لاتینی می‌توان آن را با این عبارت تعریف کرد: دین عبارت است از حالت مراقبت، تذکر و توجه دقیق به بعضی از عوامل مؤثر که بشر عنوان قدرت قاهره را به آنها اطلاق می‌کند و آنها را به صورت ارواح، شیاطین، خدایان، صور مثالی، کمال مطلوب و غیره مجسم می‌کند».[7]

تعریف‌های جامعه‌شناختی دین

تعریف ‌های جامعه‌شناختی دین، تعریف‌ هایی هستند که دین را بر اساس علل و آثار اجتماعی تعریف‌ کرده‌اند. به عنوان نمونه:

دورکیم؛ جامعه شناس معروف فرانسوی، در تعریف دین گفته است: «دین نظام یکپارچه‌ای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس است، اموری که حرمت یافته و ممنوع شناخته می‌شوند، اعتقادات و اعمالی که افراد را در یک اجتماع اخلاقی با هم متحد می‌سازد».[8]

از تأمل در مطالب پیشین به دست می آید که تعریف‌هایی که دین پژوهان غربی از دین ارائه کرده‌اند، غالباً یک بُعدی‌اند و هیچ یک از آنها ابعاد مختلف دین را در برندارند. آری برخی از دین پژوهان غربی کوشیده‌اند از دین تعریفی ارائه دهند که از یک سو ابعاد مختلف دین را شامل شود و از سوی دیگر بر ادیان مختلف- اعم از ابتدایی و پیشرفته، وحیانی و غیر وحیانی- منطبق گردد. تعریف زیر از این دسته است: «دین متشکل از مجموعه‌ای از اعتقادات، اعمال، احساسات فردی و جمعی است که حول فهم حقیقت غایی سامان یافته است. این حقیقت را می‌توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الوهی یا غیر الوهی و نظایر آن تلقی کرد».[9]

تعریف‌ دین از دین شناسان مسلمان

دین شناسان مسلمان، غالباً از منظر درون دینی به تعریف دین پرداخته‌اند، بر خلاف دین شناسان غربی که غالباً با نگاهی برون دینی دین را تعریف کرده‌اند. بدین جهت، پراکندگی و گوناگونی‌ای که در آثار دین‌پژوهان غربی در تعریف دین دیده می‌شود، در آثار دین‌پژوهان مسلمان یافت نمی‌شود.

تعریف‌های متفکران مسلمان از دین را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد: 1. تعریف‌های اعم که هرگونه مکتب و آیینی را- هر چند الحادی یا اومانیستی باشد- شامل می‌شود؛ 2. تعریف‌های عام که غیر از مکاتب الحادی و اومانیستی، همه گونه‌های دین که در عرف دین شناسان شناخته شده است، اعم از ادیان ابتدایی و پیشرفته، توحیدی و غیر توحیدی را شامل می‌شود؛ 3. تعریف‌های خاص که تنها بر دین ‌های آسمانی و وحیانی منطبق می‌گردد؛ 4. تعریف‌های اخص که فقط دین اسلام را شامل می‌شود.

اینک نمونه‌هایی از تعریف‌های یاد شده را اجمالا بررسی می‌کنیم:

الف. تعریف اعم دین

«دین عبارت است از مجموع اعتقادات درباره حقیقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار می‌گیرد». این تعریف از علامه طباطبایی در کتاب «شیعه در اسلام» است. [10]

ب. تعریف عام دین

«دین در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو، کسانی که مطلقا معتقد به آفریننده‌ای نیستند و پیدایش پدیده ‌های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می‌دانند، بی‌دین نامیده‌ می‌شوند؛ اما کسانی که معتقد به آفریننده‌ای برای جهان هستند، هر چند عقاید و مراسم دینی آنها توأم با انحرافات و خرافات باشد «دیندار» نامیده می‌شوند».[11]

ابن عاشور از متفکران اهل سنت در تعریف دین صحیح از منظر علما می گوید: «دین، قرارداد و قانونی الهی برای صاحبان عقول است که آنها را با اختیار پسندیده خودشان به خیر باطنی و ظاهری می کشاند».[12]

ج) تعریف خاص دین

تعریف خاص دین آن است که تنها دین توحیدی را شامل می‌شود، همه شریعت ‌هایی که پیامبران از جانب خداوند آورده‌اند، دین حق‌اند. تحریف ‌ها و تغییرهایی که در آنها رخ داده است، خارج از این تعریف است. بیشتر تعریف‌ هایی که متکلمان و دین شناسان مسلمان برای دین گفته‌اند، از این قسم است که نمونه‌هایی را یادآور می‌شوم:

  1. «دین در اصطلاح شرعی بر شریعت ‌هایی اطلاق می‌شود که از جانب خداوند به واسطه پیامبر برای بشر آورده شده است».[13]
  2. دين، در اصل به معنای جزاء است، سپس حقیقت عرفیه ای شده که بر مجموع عقائد و اعمالی که رسول از جانب خدا، آنها را دریافت کرده اطلاق می شود، به نحوی که عمل کنندگان به آنها به بهشت و نعیم و اِعراض کنندگان از آنها به عقاب و دوزخ وعده داده شده اند.[14]
  3. ابن جوزی به نقل از زجاج می گوید: دین، نامی است برای همه آن چه خداوند متعال، بندگی در آن را از آفریده های خود خواسته و به بر پا داشتن آن فرمان داده است و عادت آنها شده و بدان جزا داده می شوند. وی همچنین

به نقل از شيخ علي بن عبيد اللّه می گوید: دین، آن چیزی است که عبد برای خدای عزوجل به آن ملتزم می شود.[15]

  1. «دین، یعنی نظام فکری و عملی که از جانب خدا برای نجات و سعادت بشر عرضه می‌شود و گروهی به نام پیام آوران دین در ابلاغ و نشر آن می‌کوشند».[16]

د. تعریف اخص دین

تعریف اخص دین به آیین اسلام اختصاص دارد. این گونه تعریف در عرف متکلمان و دین شناسان مسلمان چندان مرسوم نبوده است، ولی برخی از متفکران اسلامی چنین تعریفی از دین ارائه داده‌اند که تعریف زیر از این قسم است: «دین در اصطلاح شرع عبارت است از آن چه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به سوی آن دعوت کرده است».[17] در آیاتی از قرآن کریم، دین در همین معنا به کار رفته است. از آن جمله است آیه اکمال دین که می‌فرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً؛[18] امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند، بنابراين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم».

مقصود از دین در آیه «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين‏ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!»، نیز دین اسلام است. چنان که علامه طبرسی در تفسیر این آیه گفته است: «دین حق، دین اسلام است که اعتقاد و عمل به آن مایه استحقاق پاداش می‌گردد و هر دینی غیر از آن باطل است و گرویدن به آن منشأ استحقاق عقاب خواهد بود».[19]

[1]. این تعریف از ادوارد تایلر (1832 – 1917 م)؛ دین شناس انگلیسی است. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، درآمدی بر کلام جدید، ص 70، به نقل از جامعه شناسی دین، ص 21.

[2]. این تعریف از رابرتسون اسمیت (1846 – 1894 م)؛ دین شناس اسکاتلندی است. ر.ک: همان به نقل از همان، ص 27.

[3]. این تعریف از پینگر است. ر.ک: همان، ص 71، به نقل از همان، ص 30 و 31.

[4]. همان، به نقل از علامه جعفری، فلسفه دین، ص 106. این تعریف از «پُل تیلیخ» است. مقصود از سرسپردگی غایی، تسلیم شدن بی‌چون و چرا در برابر حقیقتی است که فرد دیندار به آن اعتقاد دارد و آن را پرستش می‌کند. وی اگر چه متعلق سرسپردگی غایی را مشخص نکرده است، ولی چون خدا را بنیاد و مبنای هستی دانسته است، متعلق این سرسپردگی خداوند خواهد بود.

[5]. همان، ص 72، به نقل از ادیان زنده جهان، ص 22.

[6]. همان، ص 73، به نقل از دین و روان، ص 4 – 11.

[7]. همان، به نقل از خدایان و انسان مدرن، فصل سوم، روان شناسی و دین، ص 4 – 6.

[8]. همان، ص 74، به نقل از جامعه شناسی دین، ص 22؛ دین و ساختار اجتماعی، ص 17.

[9]. همان، ص 75، به نقل از عقل و اعتقاد دینی، ص 20.

[10]. طباطبایى، سید محمد حسین، شیعه در اسلام‏، ص 19 – 22؛ همچنین ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آیینه معرفت، ص 93؛ طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج ‏16، ص 17؛ طباطبايى، سید محمد حسين، قرآن در اسلام ، ص 26.

[11]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید (دوره کامل سه جلدی)، ص 11.

[12]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، ج ‏3، ص 46.

[13]. بحرانى، ابن ميثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ترجمه: محمدى مقدم و نوايى‏، ج 1، ص 264.‏

[14]. التحرير و التنوير، ج ‏3، ص 46.

[15]. ابن جوزى، عبدالرحمن بن على، زاد المسير فى علم التفسير، تحقيق: المهد، عبدالرزاق، ج ‏1، ص 267. «قال الزّجّاج: الدّين: اسم لجميع ما تعبّد اللّه به خلقه، و أمرهم بالإقامة عليه، و أن يكون عادتهم، و به يجزيهم. و قال شيخنا عليّ بن عبيد اللّه: الدّين: ما التزمه العبد للّه عزّ و جلّ».

[16]. سبحانی، جعفر، مدخل مسایل جدید در علم کلام، ج 2، ص 135.

[17]. شريف مرتضى، رسائل الشريف المرتضى‏، تحقيق: رجائى، سيد مهدى، ج 2، ص 270. ‏‏

[18]. مائده، 3.

[19]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج 5، ص 38.