searchicon

کپی شد

پیشینه نسخ

بر اساس باور ما مسلمانان، نسخ در تمام شریعت‌ها وجود داشته و هر آئینی (به‌همراه شریعت) که پس از دین پیشین می‌آمده، دست کم برخی از شریعت‌های دین سابق را نسخ می‌کرده‌است.

پیروان تورات و انجیل، نسخ را در قوانین و احكام الهى محال مى‏دانند و در نتیجه به استمرار و همیشگى بودن شریعت حضرت موسى (علیه‌السلام) معتقد مى‏باشند، ولى:

اولا: نسخ در شرایع و احكام الهى امكان دارد؛ زیرا نسخ جز تقیید و تخصیص در بعد زمان، چیز دیگرى نیست و همان‌طور كه تقیید و تخصیص از بعد فردی ممكن است، از بعد زمان نیز امكان پذیر مى‏باشد.

ثانیا: یینسخ در موارد متعدد از تورات و انجیل مشاهده مى‏شود، با این حال جاى تعجب است كه پیروان این دو كتاب، نسخ در احكام را محال مى‏دانند و از این طریق به استمرار و همیشگى بودن شریعت و احكامشان اصرار و پافشارى مى‏كنند.

اینک به‌عنوان نمونه به‌چند مورد از تورات و انجیل كه نسخ در آن‏ها واقع شده است، اشاره مى‏شود:

  1. در تورات باب چهارم از سفر اعداد، عدد 2 – 3 چنین آمده است:

خداوند موسى و هارون (علیهما‌السلام) را خطاب كرده، گفت: به‌تعداد «بنى قهات» از میان «بنى لاوى» بر حسب قبایل آنان و خاندان پدرانشان بگیر كه از سى ساله به بالا تا پنجاه ساله، وارد سپاه شوند و در خیمه اجتماع، كار كنند. اما طورى كه در باب هشتم از همان سفر اعداد، عدد 23- 24 آمده است، این حكم نسخ شده و شرط سنى پذیرش در خیمه اجتماع، بیست و پنج سال تعیین شده است. متن تورات این است: «و خداوند موسى را خطاب كرده، گفت: این است قانون لاویان كه از بیست و پنج ساله به بالا داخل سپاه شوند تا در خیمه اجتماع مشغول خدمت شوند».

همچنین طورى كه در باب بیست و سوم از كتاب اول تواریخ، بند 24 – 32 آمده است، این حكم براى دومین بار نسخ گردیده و اولین سنّ قبولى در خدمت، بیست سال معین شده است. تورات در این باره مى‏گوید: اینان پسران لاوى به‌تعداد خاندان‏هاى آباء خود و رؤساى خاندان‏هاى آباء از آنانى كه شمرده شدند، بر حسب شماره اسماى سرهاى خود بودند كه از بیست ساله به بالا در عمل خدمت خانه خدا … و براى نگه داشتن خیمه اجتماع و وظیفه برادران خود بنى هارون به خدمت خانه خداوند مى‏پرداختند.

  1. در باب بیست و هشتم از سفر اعداد بند 3 – 7 چنین آمده است: «و ایشان را بگو! قربانى آتشین را نزد خداوند بگذرانید، این است دو بره نرینه یک ساله بى‏عیب، هر روز به‌جهت قربانى سوختنى دائمى یک بره را در صبح قربانى كن و یک عشر «ایفه» آرد نرم مخلوط شده با یک ربع «هین» روغن زلال براى هدیه آردى … و هدیه ریختنى آن یک ربع هین به‌جهت هر بره‏اى باشد، این هدیه ریختنى مسكرات را براى خداوند در قدس بریز».

اما همان‌گونه كه در كتاب حزقیال نبى باب چهل و ششم بند 13 – 15 آمده است: «این حكم نسخ شده و قربانى آتشین هر روز یک بره یک ساله و هدیه آن یک ششم «ایفه» آرد و یک سوم «هین» روغن تعیین شده است. متن تورات این است: و یک بره یک ساله بى‏عیب هر روز به‌جهت قربانى سوختنى براى خداوند خواهى گذرانید، هر صبح آن را بگذران و هر بامداد آردى آن را خواهى گذرانید؛ یعنى یک سدى ایفه و یک ثلث هین روغن كه بر آرد نرم پاشیده شود كه هدیه آردى دائمى براى خداوند به فریفته ابدى خواهد بود. پس بره و هدیه آردیش و روغنیش را هر صبح به‌جهت قربانى سوختنى دائمى خواهند گذرانید».

  1. در باب بیست و هشتم بند 9 – 10 از سفر اعداد آمده است: «و در روز سبت دو بره یک ساله بى‏عیب و دو عشر ایفه آرد نرم سرشته شده با روغن به‌جهت هدیه آردى با هدیه ریختنى آن، این است قربانى هر روز سبت سواى قربانى سوختنى دائمى با هدیه ریختنى آن. ولى در باب چهل و ششم از كتاب حزقیال بند 4 – 5 این حكم بدین صورت نسخ گردیده است: «و قربانى سوختنى كه رئیس در روز سبت براى خداوند بگذراند، شش بره بى‏عیب و یک قوچ بى‏عیب خواهد بود و هدیه آردیش یک ایفه براى هر قوچ باشد و هدیه‏اش براى بره‏ها هر چه از دستش برآید و یک هین روغن براى هر ایفه».
  2. در باب سى‏ام بند 2 از سفر اعداد آمده است: «چون شخصى براى خداوند نذر كند یا قسم خورد جان خود را به تكلیفى الزام نماید، پس كلام خود را باطل نسازد، بلكه بر حسب آن‌چه از دهانش بر آمد، عمل نماید».

اما این حكم و جواز قسم خوردن كه به‌دستور تورات ثابت شده است، با آن‌چه كه در انجیل متى باب پنجم بند 33 – 34 آمده، نسخ گردیده است؛ كه مى‏گوید: «باز شنیده‏اید كه به اولین، گفته شده است كه قسم مخور، بلكه قسم‏هاى خود را به‌خدا وفا كن! لیكن من به‌شما مى‏گویم، هرگز قسم مخورید»!

  1. در باب بیست و یكم بند 23 – 24 تورات در باره قصاص چنین آمده است: «و اگر اذیتى دیگر حاصل شود، آن‌گاه جان به‌عوض جان بده! چشم به‌عوض چشم، دندان به‌عوض دندان، دست به‌عوض دست، پا به‌عوض پا، داغ به‌عوض داغ، زخم به‌عوض زخم و لطمه به‌عوض لطمه».

اما این حكم؛ یعنى قصاص نیز در شریعت عیسى (علیه‌السلام) نسخ شده است؛ چنان‌كه در انجیل متى باب پنجم بند 28 – 29 به‌طور كلى از قصاص نهى شده و مى‏گوید: «شنیده‏اید كه گفته شده، چشم به‌چشم و دندان به‌دندان، ولی من به‌شما مى‏گویم: با شریر مقاومت مكنید، بلكه هر كس به‌رخساره راست تو طپانچه زند، دیگرى را نیز به‌سوى او بگردان و اگر كسى خواهد با تو دعوا كند و قباى تو را بگیرد، عباى خود را نیز بدو واگذار».

  1. در باب 17 از سفر پیدایش بند 10 در باره گفتار خدا با ابراهیم (علیه‌السلام) آمده است: «این است عهد من نسبت به‌شما كه باید در میان من و شما و در میان ذریه تو بعد از تو نگه‌دارى شود و آن این‌كه هر ذكورى از شما مختون شود».

این حكم در شریعت خود حضرت موسى (علیه‌السلام) نیز امضا شده است. در بند 48 – 49 باب 12 از سفر خروج مى‏گوید: و اگر غریبى نزد تو نزیل شود و بخواهد فصح را براى خداوند مرعى بدارد، باید تمامى ذكورانش مختون شوند و بعد از آن مرعى بدارد و در این صورت، مانند بومى خواهد بود و اما هر نامختون از آن خورد، یک قانون خواهد بود براى اهل وطن و به‌جهت غریبى كه در میان شما نزیل شود».

همچنین در بند 2 – 3 از باب 12 از سفر لاویان مى‏گوید: «بنى اسرائیل را خطاب كرده، بگو! چون زنى آبستن، پسر بزاید آنگاه هفت روز نجس باشد، موافق ایام طمث و حیضش نجس باشد و در روز هشتم گوشت غلفه آن پسر مختون شود».

این حكم نیز با آن‌چه در بند 24 – 30 از باب پانزدهم اعمال رسولان و در قسمتى از نامه‏هاى پولس آمده است، نسخ شده كه مى‏گوید: مشكله ختنه از پیروان موسى و عیسى برداشته شده است».[1]

  1. در موضوع طلاق در تورات، سفر تثنیه باب بیست و چهارم بند 1 – 3 آمده است: «چون زنى گرفته به‌نكاح خود در آورد، اگر در نظر او پسند نیاید، از این كه چیزى ناشایسته در او بیاید، آن گاه طلاق‌نامه نوشته به‌دستش دهد، او را از خانه‏اش رها كند و از خانه او روانه شده و زن دیگرى شود و اگر شوهر دیگر نیز او را مكروه دارد و طلاق‌نامه نوشته به‌دستش دهد و او را از خانه‏اش رها كند، یا اگر شوهرى دیگر كه او را به‌زنى گرفت بمیرد، شوهر اول كه او را رها كرده بود، نمى‏تواند دوباره او را به‌نكاح خود در آورد». ولى انجیل این حكم را نسخ و طلاق را تحریم نموده است؛ زیرا در باب پنجم بند 31 – 32 از انجیل متى چنین آمده است: «و گفته شده است كه هركس از زن خود مفارقت جوید، طلاق‌نامه‏اى بدو بدهد، ولی من به‌شما مى‏گویم، هر كس به‌غیر علت زنا زن خود را از خود جدا كند، باعث زنا كردن او مى‏باشد و هر كه زن مطلقه را نكاح كند، زنا كرده باشد.

مانند این حكم نیز در باب دهم بند 11 – 12 از انجیل مرقس و در باب شانزدهم بند 17 از انجیل لوقا آمده است.

این موارد هفتگانه كه در باره وقوع نسخ در تورات و انجیل ذکر شد، براى كسانى كه حق‌جو باشند، كفایت مى‏كند.[2]

[1]. بیان این نکته لازم است که برخی از این احکام شاید احکام تورات و انجیل واقعی نباشد و از تحریفات وارد شده بر آن باشد، اما از باب جدل برای اثبات نسخ به‌آن استناد شده است.

[2]. خوئى، سيد ابو القاسم، البيان في تفسیر القرآن (بيان در علوم و مسائل كلى قرآن)، هاشم زاده هريسى، نجمى، ص 351 – 354.‏