searchicon

کپی شد

وحدت حقه

يكي از اساسي ترين مسأله اي كه پذيرش وحدت وجود بر آن مبتني است، مسأله وحدت حقه یا همان وحدت در كثرت و كثرت در وحدت است. یعنی بايد ديد چگونه يك چيز در عين وحدت كثرت دارد و در عين كثرت وحدت دارد و چگونه عقل و خرد انسان مي تواند آن را بپذيرد و آن را ضد و نقيض گويي نپندارد؟

یکی از بهترين راه هاي تبيين و پذيرش اين مسأله (جمع بين وحدت در كثرت و كثرت در وحدت)، قاعده بسيط الحقيقه است.[1] به تعبير استاد علامه حسن زاده آملي از شگفتي هاي اين قاعده اين است كه نهايت اختلاف يكي از طرفين دليل وجود طرف مقابل است چون نهايت بساطت و وحدت موجب مي شود كه همه و كل گردد كه نهايت كثرت است. چنانكه از شگفتي هاي ديگر اين قاعده اين است كه بسيط الحقيقه در عين اين كه همه اشياست هيچ يك از آن ها نيست. البته چون همه بودن به جهت فعليت اشياست و هيچ كدام نبودن به لحاظ نقص و محدوديت آن هاست؛ تناقض گويي نيست.[2]

استاد در بيان ديگري در تبيين وحدت در كثرت مي گويد: «از كلام هدايت انجام اهل كشف و تحقيق مستفاد است كه نهايت كمال هر صفتي به آن تواند بود كه از عروض مخالف زوال نيابد و فتور نپذيرد؛ بلكه با مقابل خود در سلك التيام انتظام يافته از آن جمعيت قوت گيرد، لهذا در آيات قرآني و روايات سفراي روحاني در عقود فرائد اسما و صفات الاهي معاني متقابله بسيار واقع شده است مثل هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شئ عليم، و مثل لطيف و قهار، نافع و ضار، قابض و باسط، خافض و رافع، هادي و مضل و معز و مذل كه از اسماي حسناي الاهي اند. از آن وحدت حقه حقيقيه تعبير به وحدت جمعيه مي كنند، و از اين كثرت به كثرت نوريه. اين كثرت است كه در باره آن گفته آمد كه: كلما كانت اوفر كانت في الوحدة اوغر. لذا حافظ گويد:

زلف آشفتۀ او موجب جمعيت ماست                          چون چنين است پس آشفته ترش بايد كرد.

و نيز گويد:

از خلاف آمد دوران بطلب كام كه من                           كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم.

از زلف كثرت نوريه اراده كنند كه حجاب وجه اند و يبقي وجه ربك ذو الجلال و الاكرام.

ابوسعيد ابوالخير گويد:

دي شانه زد آن ماه خم گيسو را                       بر چهره نهاد زلف عنبر بو را

پوشيد بدين حيله رخ نيكو را                             تا هر كه نه محرم نشناسد او را.

عارف شبستري هم در گلشن راز فرمايد:

مپرس از من حديث زلف پر چين                         مجنبانيد زنجير مجانين. »[3]


[1] سبزواري، ملا هادي، شرح منظومه،با تعليقه استادحسن زاده ج2|2، صص587 و592.

[2] . همان، ص 600.

[3] .يازده رساله فارسي، رسالهْ وحدت از ديدگاه عارف و حكيم، ص25 و 26 با تلخیص.