searchicon

کپی شد

وجود نفس در حيوان

این موضوع بر مبناى فلسفۀ صدرايى و حكمت متعاليه مورد بررسى قرار می گیرد. در آثار مختلف ملاصدرا و پيروان مكتب وى، در مباحث مربوط به نفس، معاد، علم و ادراك و يا به تعبيرى “شناخت” اشارات يا تفصيلاتى در اين باره به چشم مى‏خورد. مطالب قابل طرح در مورد “وجود نفس در حيوان” در دو بخش اصلى و پنج قسمت كوتاه تقسيم بندى می شود.

1. نفس حيوان يكى از مصاديق نفس در عالم

به طور معمول، در مباحث فلسفى مربوط به نفس، هر جا كه تعريفى از آن ارايه شده، نفس نباتى و حيوانى و انسانى به عنوان مصاديق آن ذكر گرديده‏اند. اگر چه هر يك از اين مصاديق، ويژگى‏هاى منحصر به فردى دارند كه باعث جدايى آنها از يك ديگر مى‏شود، اما همگى در برخوردارى از حقيقت و ماهيتى واحد مشترک هستند. نفس يك موجود روحانى و غير مادى است كه تمام اعضاى آن نيز روحانى است، خواه نفس عقلانى باشد و اعضاى آن عقلانى، خواه حيوانى باشد و اعضاى آن مثالى[1] (و خواه نباتى باشد و اعضاى آن نيز هم سنخ خودش).

2. اعطاى نفس حيوانى، مرحله‏اى از مراحل تكوين عالم ماده

ملاصدرا از جمله كسانى است كه براى تكوين موجودات مادى، قايل به مراحلى است كه از بسيط ترين و ساده‏ترين اشيا شروع و تا مرحلۀ پيدايش تركيبات كامل پيش مى‏رود.

در بعضى از اين مراحل، صرف تركيبات مادى كارساز نيست و تكميل آن مرحله و پيدايش موجودى كه اقتضائات نظام آفرينش را تأمين كند، نيازمند پيوستن يك نيروى غير مادى[2] است. از: جملۀ اين مراحل، مرحلۀ ايجاد حيوان است. نيرويى كه به تركيب اين مرحله مى‏پيوندد و حيوان را به وجود مى‏آورد، “نفس حيوانى” ناميده شده است. پس نه تنها حيوان، نفس دارد، بلكه اصلاً بدون نفس حيوانى، حيوان نخواهد بود. پيوستن نفس به تركيبات مادى حيوان يكى از اقتضائات نظام عالم ماده است.[3] همان قانونى كه در مورد انسان و گياه نيز صدق مى كند. “نيروى غير مادى” يا “نفس” وجه افتراق موجودات مادى از يک ديگر است. در بعضى از آنها مثل جمادات، نبود اين نيرو، هويت آنها را تشكيل مى‏دهد و در بعضى ديگر وجود آن. و آن گاه، تفاوت رتبۀ نفس در موجودات دارندۀ آن، موجب تفاوت سطح آنها مى‏گردد. نفس گياه در پايين‏ترين رتبه قرار دارد، نفس انسان در بالاترين درجه و نفس حيوان، حد وسط است.

3. نمودهاى ظاهرى نفس در حيوان

ظهور بعضى آثار از برخى حيوانات مثل ساختن خانۀ شش گوش توسط زنبور عسل، تنيدن تار توسط عنكبوت، تقليد طوطى و ميمون از انسان، و برخى ويژگى‏ها مثل: فراست اسب، رياست شير، وفادارى سگ، مكر و حيلۀ كلاغ و…، به نظر ملاصدرا، نشانگر وجود شعور جزئى (نشأت گرفته از نفس) در حيوان است و حتى رتبۀ بعضى از آنها نزديك به رتبۀ انسانيت است.[4]

4. شواهدى علمى بر وجود نفس در حيوان

حيوانات داراى نفس متخيّل هستند كه همانند نفس متخيّل انسان، مجرد است.[5] نفس حيوان داراى تجرد برزخى و مثالى است؛ يعنى از رتبه‏اى ميان عالم حس و عقل برخوردار است. آخرين رتبه‏اش، رتبۀ خيال و وهم است و در واقع، نفسش نفس خيالى و مثالى است. به خاطر همين تجرد و به واسطۀ قوۀ باطنى خود، قادر است تا نسبت به خودش علم حضورى پيدا كند؛[6] در حالی كه هيچ شى‏ء مادى از چنين توانايى برخوردار نيست.

به نظر مرحوم ملاصدرا، همۀ كارهاى عالم با اراده انجام مى‏گيرد حتى در جمادات و نباتات، منتها، اين اراده از عقول و نفوس بالاتر صادر مى‏شود و جماد و نبات، بالاجبار، واسطۀ تحقق اراده مى‏شوند، اما در حيوان و انسان، مبادى كار تا رسيدن به مرحلۀ اراده و سپس انجام كار، توسط نفس آنها انجام مى‏گيرد و به خاطر همين، افعال حيوان و انسان متنوع است، در حالى كه در نبات و جماد همواره سياق واحدى دارند.[7] اولين مبداء افعال حيوانى، خيال و وهم و در انسان، عقل عملى است.[8] خيال و وهم و عقل و اراده و…، همگى آثار و نمودهاى نفس و يكى از وجوه تمايز موجودات صاحب نفس از اشياى فاقد نفس است.

علاوه بر آثار دنيايى نفس، مى‏توان از معاد و بازگشت و حشر جسم و روح هر موجود داراى نفس نيز سخن گفت. به همين دليل، تمام كسانى كه به بحث پيرامون معاد پرداخته‏اند، بخشى را به معاد نفوس حيوانى و شرايط و جزئيات اين بازگشت اختصاص داده‏اند.

5. دلايلى بر وجود نفس در حيوان

حيوان، قطعاً از “نفس” و جنبۀ وجودى غير مادى برخوردار است؛ چون داراى قوه‏اى (قوۀ خيال) است كه اشباح و صورت‏هاى مثالى را درك مى‏كند. اين صورت‏ها، قابل اشارۀ حسى نيستند، پس در اين عالم نيستند (از سنخ ماديات نيستند). پس موضوع اين صورت‏ها كه محلّ و مقوّم آنهاست نيز قابل اشاره نيست. در نتيجه، جسم و جسمانى هم نيست؛ چون هر جسم و جسمانى، داراى وضع مادى است و هر آنچه كه قائم به آن باشد نيز همين وضع را خواهد داشت. در حالى كه صور و اشباح قائم به قوۀ خيال اين چنين نيستند. پس قوۀ خيال هم وضع مادى ندارد و جسم و جسمانى نيست.[9]

به علاوه، گوناگونى آثار و افعال حيوانى نه تنها نشانه‏اى بر نفس در حيوان است؛ بلكه دليلى عقل پسند بر اين مدعا است؛ چون اثر حاصل از ماده و طبيعت صرف، همواره تكرارى و بر روشى واحد است، اما وقتى اين خصوصيت به وضعيتى تبديل شود كه حتى نتوان دو نمونۀ مثل هم را پيدا كرد و در هر بار، به حسب اقتضاى شرايط بيرونى و درونى فاعل، فعلى متفاوت به انجام رسد، عقل حكم مى‏كند كه چيزى غير از ماده و جسم دخالت دارد.[10]



[1]. در مورد مطالب فوق رجوع كنيد به: ملاصدرا، ترجمۀ رسالة الحشر، ص 32.

[2]. نيروى غير مادى؛ يعنى عاملى كه به هر حال غير از سنخ ماده است.

[3]. ر.ك: ملاصدرا، شواهد الربوبية، ص 187 و المبدأ و المعاد، ص 338.

[4]. شواهد الربوبية، ص 237.

[5]. همان، ص 213.

[6]. همان؛ مصباح يزدى، شرح اسفار، ج 8، جزء دوم، ص 79.

[7]. شواهد الربوبية، ص 189.

[8]. همان، المبدأ و المعاد، ص 340.

[9]. همان، شواهد الربوبية، ص 197.

[10]. مصلح، جواد، علم النفس يا…، ج 1، ص 4 – 5.