searchicon

کپی شد

نقش فرهنگی مسجد پس از هجرت

پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه و بنا نمودن مسجدالنّبیّ، فصل نوینی در آموزش و فعالیّت­های فرهنگی مسلمانان آغاز شد. گرچه تلاش­های فرهنگی در مدینه، پیش از هجرت پیامبر اعظم (ص) به آن شهر و قبل از بنای مسجد نیز سابقه داشت. در سال دوازدهم بعثت، گروهی از مردم مدینه به مکّه آمدند و مسلمان شدند. میان این گروه و پیامبر اسلام (ص)، عهدنامه ای به نام پیمان عقبه اوّل منعقد گشت. پیامبر اکرم (ص) پس از انعقاد این پیمان، مُصعب بن عمیر را مأمور کرد تا همراه با آنان به مدینه برود و قرآن و مبانی اسلامی و احکام فقهی را به آنان بیاموزد. مردم مدینه، مصعب را مُقری یعنی «معلّم قرآن» صدا می کردند.[1] او در مدینه علاوه بر بپای داشتن نماز جماعت، در میان خانه ها می گشت و برای مردم قرآن می خواند و آنان را به پذیرش اسلام فرا می خواند. مسلمان شدن شماری از مسلمانان برجسته و فداکار که بعدها به شدّت مورد توجّه پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند، حاصل کارهای تبلیغی مُصعب بود. أسعد بن زرارة، سعد بن معاذ و أسید بن حُضیر از جمله کسانی بودند که در سایه تلاش­های فرهنگی مُصعب با اسلام آشنا شدند و بدان گرویدند.[2]

با این حال، نقش مسجد در فعالیّت­های فرهنگی ـ آموزشی، پس از ورود پیامبر خدا (ص) به مدینه و بنای مسجد، هرگز با قبل از آن قابل مقایسه نیست. با بنای مسجدالنّبیّ در واقع نه تنها معبد و پرستش­گاهی ساخته شد؛ که دانشگاهی فعّال و سرشار از شور و نشاط علمی نیز پی ریزی شد. حضور منظّم و پیوسته مسلمانان در این مسجد به منظور بر پا داشتن نماز، بهترین فرصت را برای کارهای تبلیغی پیامبر اکرم (ص) فراهم می آورد. آن حضرت با توجّه به اوضاع و احوال و رعایت حال حاضران در مسجد از این فرصت­ها به خوبی بهره برداری می کرد و پس از برگزاری نمازها برای مردم سخن می گفت.

در آغاز که شمار مسلمانان اندک بود، پیامبر اعظم (ص) با تکیه بر یکی از ستون­های مسجد که از چوب درخت خرما ساخته شده بود، برای مردم سخن می گفتند[3]. بعدها منبری کوتاه برای پیامبر (ص) ساخته شد و آن حضرت بر فراز همین منبر که به بلندای همه تاریخ بود، جان تشنگان معارف الهی را سیراب می کرد. بسیاری از سخنان و گفته های پیامبر (ص) که اکنون در دسترس ما است، از همان خطبه هایی است که بر فراز این منبر ایراد شده است. در حقیقت، منبر محلّ نشستن پیامبر خاتم (ص) در سخنرانی های رسمی بوده است.



[1] . رک: ابن هشام، السیرة النبویّة، ج 2، ص 71.

[2] . همان، ص 77ـ 79.

[3] . الکنّانی، عبدالحیّ، نظام الحکومة النبویُة (التراتیب الاداریّة)، ج 1، ص 67.