searchicon

کپی شد

نقد رقص و سماع در آیین اشو

به موازات برخی از گروه‌های عرفانی که سماع را جزو لاینفک طریقت دانسته اند همواره عرفان‌هایی بوده‌اند که سماع را فاقد هرگونه اعتبار سلوکی می‌دانستند. نام عارفان بزرگی در لیست بلند منکران سماع وجود دارد. کسانی همچون پیر ژنده پوش؛ احمد جامی، شیخ شهید مجدالدین بغدادی، شیخ شهاب الدین ابوحفص سهروردی، عزالدین کاشانی ابوالمفاخر باخزری، شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، شیخ شمس الدین لاهیجی و محی الدین ابن عربی.

ابن عربی در باب سماع براین باور است که آنچه به عنوان سماع؛ (شعر، آواز، موسیقی و رقص) در میان صوفی و عارفان متداول است، پدیده ای «ضد عرفانی» و ناسازگار با مقام و روح عارفان است. ریشه تفکر ابن عربی این نکته است که سلوک و عرفان و شناخت حق، وقار و طمأنینه و مانند آن می آورد. نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک!. به عقیده وی انفعال و شور و حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آوازها پدید آید، ریشه نفسانی دارد و این «خود طبیعی» و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید، نه «خود معنوی» و الهی؛ از این رو برخی از حیوان ها نیز دارای این حسّ هستند.[1]

در باب علوم قرآنی و شریعت اسلامی، گروهی آیه ذیل را مربوط به سماع می دانند؛ آنجا که خداوند می فرماید: نماز آنها نزد خانه خدا جز دست زدن و صفیر (سوت) نبود، پس بچشید عذاب را به سبب آنچه کفر ورزیدید.[2]

مقدس اردبیلی از شیخ مفید و او از محمدبن الحسین نقل می کند که گفته است: من و امام هادی (ع) در مسجد پیامبر (ص) بودیم. سپس عده ای از اصحاب امام (ع) از جمله ابوهاشم جعفری که جایگاه خاصی نزد امام (ع) داشت، وارد شدند. بعد از آن گروهی از (صوفیه) داخل مسجد شدند و در گوشه ای دایره وار نشستند و مشغول ذکر و گفتن «لااله الا الله» شدند.

در این حال امام هادی (ع) فرمودند: به اینها توجه نکنید، آنها هم‌پیمانان شیطان و ویران کنندگان ارکان دین هستند …، (تا آنجا که می فرمایند)، ذکر و ورد آنها رقص و دست زدن و آواز غنایی است. از آنان پیروی نمی کند مگر سفیهان … .[3] [4]



[1]. مدرسی ( طباطبایی )، سید محمد علی، سماع، عرفان و مولوی، ص 208.

[2]. انفال، 35.

[3]. سماع، عرفان و مولوی. ص 96 به نقل از کتاب الاثنی عشریه، ص 29.

[4]. کیانی، محمد حسین، نگاهی به مسلک عرفانی اوشو در گرایش های معنوی سرزمین هند/عرفان پوچ گرا، صفحه 10، پگاه حوزه،  شماره 265.