searchicon

کپی شد

نظر حکمای اسلامی پیرامون راه حصول ادراکات

دانشمندان اسلامی غالبا از نظريه ارسطو در باب كيفيت حصول علم و معرفت پيروى نموده و هر دو قسمت آن را پذيرفته اند؛ يعنى از طرفى اعتراف دارند كه نفس انسان در حال كودكى در حال قوه و استعداد محض است و لوح بى نقشى است كه فقط استعداد پذيرفتن نقوش را دارد و بالفعل واجد هيچ معلوم و معقولى نيست و از طرف ديگر ادراكات جزئى حسى را مقدم بر ادراكات كلى عقلى مى شمارند. به اضافه اين كه آن قسمت مهم كه در نظريه ارسطو تاريک و مبهم است، در نظريه دانشمندان اسلامى روشن است؛ زيرا اين دانشمندان تصريح كرده اند كه تمام تصورات بديهيه عقليه، امورى انتزاعى هستند كه عقل آنها را از معانى حسيه انتزاع كرده است. البته باید گفت فرق است بين انتزاع مفاهيم كلى كه منطبق به محسوسات مى شود؛ از قبيل مفهوم انسان، مفهوم اسب و مفهوم درخت و بين انتزاع بديهيات اوليه و مفاهيم عامه از قبيل؛ مفهوم وجود، عدم، وحدت، كثرت، ضرورت، امكان و امتناع. اما فرقشان در اين است كه انتزاع دسته اول، مستقيما از راه تجريد و تعميم جزئيات محسوسه براى عقل حاصل شده است، ولى دسته دوم از دسته اول به نحو ديگرى انتزاع شده است و به عبارت ديگر دسته اول عينا همان صور محسوسه هستند كه از راه يكى از حواس وارد ذهن شده و سپس عقل با قوه تجريد كه دارد از آن صور محسوسه يک معناى كلى ساخته، ولى دسته دوم مستقيما از راه حواس وارد ذهن نشده اند؛ بلكه ذهن پس از واجد شدن صور حسيه، با يک نوع فعاليت خاص و با يک ترتيب خاصى اين مفاهيم را از آن صور حسيه انتزاع مى كند. از این رو دسته اول در اصطلاح فلسفه، «معقولات اوليه» و دسته دوم كه متكى به دسته اول هستند، (معقولات ثانيه) خوانده مى شوند. همين معقولات ثانيه فلسفى است كه بديهيات اوليه منطق و موضوعات غالب مسائل فلسفه اولى را تشكيل مى دهند. در هر حال، چه معقولات اوليه و چه معقولات ثانويه مسبوق به ادراكات جزئيه حسيه هستند.

در اين جا كافى است كه گفتار صدرالمتألهين در الشواهدالربوبية و اسفار گواه آورده شود:

وى در اشراق نهم از شاهد اول از مشهد سوم كتاب الشواهدالربوبية مى گويد: «اولين چيزی كه از آثار محسوسات كه معقول بالقوه هستند و در خزانه متخيله (حافظه) مجتمع هستند حادث مى شود، بديهيات است و آن عبارت است از: اوليات و تجربيات …. در مبحث عقل و معقول اسفار، پس از آن كه عمل آلات حسيه را بيان مى كند، مى گويد: «حواس به منزله جاسوس هاى مختلفى هستند كه از نواحى مختلف خبر مى آورند و نفس از طريق اين جاسوس ها بهره مند مى شود» و اين طور به گفته خود ادامه مى دهد: «سپس اين تصورات حسيه نفس را براى حاصل شدن بديهيات اوليه تصوريه و بديهيات اوليه تصديقيه مستعد مى كند»[1]



[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه  آثار ( اصول فلسفه و روش رئالیسم)، ج 6، ص 248.