searchicon

کپی شد

نجاسات

مفهوم شناسی نجاسات

برای واژۀ «نجس» معانی مختلفی ذکر شده، امّا معنای مشهور آن عبارت است از: «ناپاکی»، «کثیفی»، «پلیدی»، «ضد طهارت» و «ضد نظافت» است.[1]

راغب اصفهانی می نویسد: نجاست قذارت و کثیفی است که بر دو نوع است:

1.یک نوع که با حواس قابل درک است.

2. نوع دوم که با دیدۀ بصیرت قابل درک است.

خداوند مشرکان را به نجاست نوع دوم توصیف کرده و فرموده است:« اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، جز اين نيست كه مشركان نجس و پليد هستند». [2]

عین نجاست و متنجس

بین متنجس با عین نجس در احکام شرعی، فرق هایی وجود دارد، همان طور که مشترکاتی نیز با هم دارند. متنجس مانند عین نجاست، اجمالاً نجس کننده است[3] ولی از جهاتی نیز با هم متفاوت هستند. به عبارت دیگر، همۀ احکام عین نجاست برای متنجس نیست و از نظر حکم شرعی تفاوت هایی با هم دارند از جمله فرق هایی که وجود دارد این است که متنجس در واسطۀ سوم نجس کننده نیست؛ مثلاً در صورتى كه دست راست به بول متنجس شود، آن‏ گاه آن دست با رطوبت جديدى با دست چپ ملاقات كند، اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشك شدن با لباس مرطوب مثلًا ملاقات كند، لباس نيز نجس مى‏شود، ولى اگر آن لباس با چيز ديگرى با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چيز نمى‏شود.[4]

البته ما دو نوع متنجس که دارای اوصاف نجاست باشد، داریم؛ نوع اول که در آن برخی از اجزاء نجاست موجود است و نوع دوم آن است که فقط اوصاف نجاست مانند بو را، داشته باشد. نوع اول قطعاً از متنجسات است اما قسم دوم دارای اشکالاتی است.[5]

اقوال دربارۀ عین نجس و متنجس:

نظر مشهور و نزدیک به اجماع فقهاء[6] این است که متنجس (چیزی که با عین نجس برخورد کرده است) مانند شی نجس، اگر به چیزی برخورد کند که به واسطۀ رطوبت در یکی از آنها، نجاست منتقل شود،آن شی را نجس می کند.

اما به محدث کاشانی، قول مخالف این مطلب نسبت داده شده است.[7]

محدث کاشانی می گوید: « بعد از ازالۀ عین نجاست از متنجس (بدون استفاده از آب و مانند پاک کردن با دستمال)، نجاست آن به شيء مرطوب دیگری سرایت نمی کند».[8]

بنابراین؛ حکم عین نجاست با متنجس از جهاتی با هم متفاوت است و اگر اختلاف عدۀ بسیار کمی از فقهاء را در نظر نگیریم، می توان گفت که نجس شدن اشیاء در برخورد با متنجس (حداقل در دو واسطۀ اول)،از مسائل مورد اتفاق فقهاء و مجتهدان است.

را ثابت شدن نجاسات

نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى‏شود که عبارت است:

اول: آن كه خود انسان يقين كند چيزى نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذا خوردن در قهوه‏خانه و مهمان‏خانه‏هايى كه مردمان لا ابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى‏كنند در آنها غذا مى‏خورند اگر انسان يقين نداشته باشد غذايى را كه براى او آورده‏اند نجس است، اشكال ندارد.

دوم: آن كه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است؛ مثلا همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است نجس مى‏باشد.

سوم: آن كه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است، و نيز اگر يک نفر عادل هم بگويد چيزى نجس است، بنابر احتياط واجب، بايد از آن چيز اجتناب كرد.[9]

سرایت نجاست از شیء متنجس

“چیزی که با عین نجس تماس یافته و نجس شده است، اگر باز با چیزی که پاک است تماس پیدا کند و یکی از آنها تر باشد، آن چیز پاک را نجس می کند، و باز این چیزی که بر اثر ملاقات با متنجس نجس شده است، اگر با چیز پاکی برخورد نماید، بنابر احتیاط واجب آن را نجس می کند، ولی این متنجس سوم هیچ چیزی را با ملاقات خود نجس نمی کند”؛[10] “در صورتى كه دست راست به بول متنجس شود، آن‏گاه آن دست با رطوبت جديدى با دست چپ ملاقات كند، اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشك شدن با لباس مرطوب مثلًا ملاقات كند، لباس نيز نجس مى‏شود، ولى اگر آن لباس با چيز ديگرى با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چيز نمى‏شود”.[11]

پس در صـورتـى كـه واسطه سه تا باشد تمام محكوم به نجاست است، و در واسطه چهارم حکم به طهارت می شود.

البته این حکم به طهارت در واسطۀ چهارم به بعد در صورتی است که عین نجاست منتقل نشده باشد و از واسطه اول به بعد دیگر عین نجاست در کار نباشد؛ یعنی مادامی که عین نجاست به واسطه ها منتقل شود هر واسطه ای که عین نجاست داشته باشد در برخورد با شیء دیگر، آن شیء را نیز نجس می کند؛ زیرا در تطهير نجاست، برطرف كردن عين نجاست واجب است نه رنگ و بوى آن، و فرقى در وجوب برطرف كردن ميان نجس و متنجّس نيست.[12]

ترشح آب کر

بنابر نظر تمام مراجع در صورتی که آب کر با عین نجس یا چیزی که با عین نجس، نجس شده است، تماس بگیرد در صورتی که عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزۀ آن تغییر نکند نجس نمی شود.[13]

بنا بر این ترشحاتی که از برخورد آب کر با دست نجس حاصل می شود در صورتی که عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزۀ آن تغییر نکند نجس نمی شود و پاک است. و در صورتی که  شک کنیم که آیا همراه آن ترشح نجاستی بوده یا بو یا رنگ یا مزۀ آن تغییرکرده یا نه، نباید به شکّمان اعتنا کنیم و آن ترشح پاک است.

سرایت نجاست از راه آب وضو

اگر پیش از وضو صورت کسی خونی شده باشد و متوجه نشده باشد در صورتی که هنگام وضو، خون صورت خود را بشوید و یک مشت دیگر آب برای وضو به صورت خود بزند (که معمولا همه ما در موقع وضو عادت داریم بیش از یک مشت آب به صورت خود می زنیم) هم صورت پاک شده و هم وضو صحیح است و همۀ قسمت های بدن هم پاک است و هر جایی که دست زده باشد نیز پاک است و جای هیچ گونه شکی هم نیست.

ولی اگر با دو مشت آب صورت خود را نشسته باشد تنها صورت و چیزهایی که با رطوبت با صورت تماس پیدا می کند نجس خواهد بود و وضو باطل است. و اگر پس از شستن صورت دست های خود را زیر شیر آب گرفته باشیم دست ها قطعا پاک است؛ ریرا تنها دست راست در اثر تماس با صورت نجس شده که الان پاک شده است. و در این حالت نیز به جاهایی که دست زده مثل سر و روی پاها (برای مسح کشیدن ) نجس نشده است.

به هر حال در صورتی که یقین به نجاست دست خود داشته باشد اما آن را آب نکشیده و یقین به پاک شدن آن پیدا نکرده باشد دست نجس است و چیزهایی را که با رطوبت با آن تماس داشته باشند و رطوبت نیز منتقل گردد موجب نجس شدن آن چیز می شود، اما باید توجه داشت که در این امر نباید وسواس به خرج داد بلکه باید از وسواس اجتناب نمایید.

نجس شدن دمپایی در دستشویی و سرایت آن

در خصوص نجس شدن دمپایی در دستشویی و سرایت آن  بیان دو نکته لازم به نظر می رسد.

  1. شرع مقدس اسلام چیزی را نجس می داند که یقین به نجاست آن باشد[14] ولی اگر نسبت به نجاست چیزی شک داشته باشیم آن چیز پاک است.[15]
  2. اگر شی ای نجس شده باشد تا مادامی که یقین به پاک شدنش نداشته  باشیم، نجس است.

پس نجاست پا یا دمپایی اولا؛ بستگی دارد به این که یقین داشته باشیم تمام کف پا یا حداقل زیر آن قسمتی که چیزی چسبیده است، نجس است، ثانیاً؛ یقین به پاک شدن آن نداشته باشیم.

با دمپایی به دست شویی رفتن و با همان دمپایی آمدن روی فرش، موجب نجاست فرش نمی شود؛ زیرا از نظر اسلام اصل در همۀ اشیاء طهارت و پاکی است از جمله کف و محیط دستشویی و توالت مگر این که نجاست آنها ثابت شود و اگر انسان، شک کند که چیز پاکی نجس شده یا نه، پاک است و جست و جو و وارسی لازم نیست.

بنابر این کسانی که وارد دست شویی می شوند تا زمانی که یقین به نجاست کف دستشویی پیدا نکردند یا یقین به نجاست پیدا کردند ولی کف دستشویی طورى تر نبود که نجاست آن به کف پا، کفش، دمپایی و … سرايت كند، کف پا، کفش، دمپایی و … پاک است.

بلی اگر یقین کنیم که دمپایی یا کف پایمان در دستشویی یا هر جای دیگر در اثر تماس با عین نجاست نجس شده است، با راه رفتن روی موزاییک یا کاشی یا فرش، پاک نمی شود بلکه در صورتی که یکی از آن دو یا هر دو به نحوی تری و رطوبت داشته باشند که به دیگری سرایت کند آن جا هم نجس می شود.[16]

انتقال نجاست توسط پماد، کرم و مایعات

در خصوص انتقال نجاست توسط پماد کرم و مایعات، این مسئله را در قالب پرسش و پاسخ از دفاتر مراجع عظام تقلید بیان می کنیم:

س): آیا کرم، پماد یا سایر مواد مشابه می توانند نجاست را انتقال دهند؟ مایعات به جز آب چطور؟

پاسخ های دریافتی از دفاتر مراجع در خصوص سؤال مذکور به شرح ذیل می باشد:

دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

“انتقال نجاست  از طریق کرم، پماد و مایعات به جز آب امکان دارد”.

دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):

“بله كرم نجس و يا مايع نجس ملاقى خود را نجس مي كند. و الله العالم”

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

“آری، و مایعات نیز نجاست را انتقال می دهند”.

به هر حال رطوبتی موجب نجاست می شود که سرایت کند. به همین جهت اگر مقدار کرم و پماد به مقدار زیاد باشد و هوا هم گرم باشد که باعث مایع شدن کرم و پماد شود نجاست را انتقال خواهد داد.

دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مدظله العالی):

باید رطوبت به قدری باشد که سرایت کند و اگر خیلی کم است و روی شیء ای که با آن برخورد می کند اثر نمی گذارد موجب انتقال نجاست نمی شود و فرقی بین رطوبت مایعات نیست. و الله العالم.

حکم ادرار پسر شیرخوار

“اگر چیزی به بول پسر شیرخواری[17] که غذاخور نشده، نجس شود چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست”.[18] البته مدفوع مشمول این حکم نمی شود. این مسئله تقریباً مورد اجماع و اتفاق تمام فقهای اسلامی – شیعه و سنی – است.[19] مستند فتوای فقها هم جمعی از روایات است که در کتاب های فقهی و روایی آمده است که در زیر به پاره ای از این روایات اشاره می شود:

1. امام صادق (ع) در مورد ادرار بچه می فرماید: “آب بر روی آن ریخته می شود تا از طرف دیگر خارج شود”.[20]

2. حلبی می گوید از امام صادق (ع) در مورد ادرار بچه سؤال کردم آن حضرت فرمود: آب بر روی آن ریخته می شود، پس اگر غذا خور باشد باید کاملا شسته شود”.[21]

نجاست ادرار و مدفوع همستر

“ادرار و مدفوع انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى‏كند، نجس است، ولى فضله حيوانات كوچک مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است”.‏[22]

به عنوان نمونه، “همستر” (نوعی موش است که فضلۀ آن نجس است) حيوان حرام گوشتى است كه خون جهنده دارد، ادرار و مدفوعش نیز نجس است.

منی

آبی که در موقع عشق بازی و نزدیکی با همسر با شهوت و جستن از انسان خارج می شود و بعد از بيرون آمدن آن، بدن سست می شود.[23] به آن منی می گویند.

منی انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد، نجس است. و در صورتی که رطوبت آن به جایی سرایت کند آن را نیز نجس مى‏كند.[24]

نجاست منی و ادرار

در دین اسلام، اصل اولیه در همۀ اشیاء طهارت است؛ مگر چیزهایی که با دلیل شرعی حکم به نجاست آن‏ها شده است. نجاست اشیاء می تواند علت های متعددی مثل خبیث بودن ذات آن‏ها یا ضرر و زیان بهداشتی و… باشد. البته برخی از این علت‏ها در شریعت اسلام بیان شده و برخی دیگر نیز بیان نشده‏اند. در برخی موارد نیز شاید بتوان گفت که خداوند برخی از امور را به علت تأکید بر اجتناب از آنها نجس اعلام کرده است تا برای احتراز از آنها اهتمام بیشتری صورت گیرد.

بنابراین نمی توان گفت که در همۀ موارد علت نجاست مسائل بهداشتی است و نتیجه گرفت که در صورت مراعات مسائل بهداشتی، حکم تغییر کند. بله اگر در آیه یا روایت به علت آن تصریح شده باشد می توان حکم را دائر مدار آن علت قرار داد؛ ولی اگر چنین علتی نبود، قیاس کردن و بر طبق ظنون و گمان عمل نمودن بر خلاف عقل خواهد بود. افزون بر آن، خلاصه کردن علت احکام در مسائل بهداشتی و در نتیجه تکامل و کمال انسان را در بعد مادی وی خلاصه کردن، یک دید مادی گرایانه و کوتاه اندیشی است.

علمای شیعه به استناد آیۀ قرآن یا روایات، منی و ادرار را نجس دانسته اند. خداوند می فرماید: «بر شما از آسمان آبی فرو فرستادیم تا شما را بدان پاک گردانیم و از شما پلیدی شیطان را ببریم ».[25] در تفسیر این آیه روایت شده است که مقصود خداوند از پلیدی شیطان، منی است.[26] روایاتی که در کتب حدیثی و فقهی آمده است هم، بر نجاست منی و ادرار دلالت دارند.

مذی، وذی و ودی

آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى‏آيد، به آن “وَذى” گفته مى‏شود و آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مى‏آيد، به آن “وَدى” مى‏گويند، و آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و معاشقه بيرون مى‏آيد، به آن “مذى” مى‏گويند.

اگر این آب ها به بول نرسيده باشند، پاك هستند. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود و شك كند كه بول است يا يكى از اينها، پاك مى‏باشد.[27]

اما اگر شک کرد آبی که خارج شده است مذی است یا بول؟ اگر استبراء کرده باشد، آن آب پاک است ولی اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مى‏باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى‏شود، ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه، و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مى‏باشد؛ وضو را هم باطل نمى‏كند.

چرم کشورهای غیر مسلمان

وسایل چرمی، نظیر روکش مبل، کیف، کفش، کمربند و به طور کلی تمام وسایل چرمی، یا اجزای دیگری از حیوانات؛ مانند استخوان، روده و… که مورد استفاده قرار می گیرد، اگر از حیوانات نجس العین؛ مثل سگ و خوک باشد قطعاً نجس است. همچنین اگر چرم در کشوری غیرمسلمان تهیه شده باشد، هر چند از حیوانات حلال گوشت، مانند گاو، گوسفند، شتر و … باشد؛ به دلیل آن که حیوان، ذبح شرعی نشده، نجس است.

اما اگر چرم، در کشورهای اسلامی و از حیواناتی که نجس العین نباشد تولید شده باشد و بعدآً به کشور دیگری صادر شده و در آن جا در تولیدات دیگر به کار رفته باشد، در این صورت، چرم پاک است و استفاده از آن اشکالی ندارد، هر چند روی آن نوشته های خارجی باشد یا در کشوری غیر اسلامی ساخته شده باشد.[28]

به عنوان مثال اگر مبلمان در کشوری غیر مسلمان ساخته شده، اما ما نمی دانیم چرم آن تولید کشورهای اسلامی است یا تولید کشورهای غیر اسلامی، در این صورت نمی توان حکم به پاک بودن آن کرد. ولی اگر مبلمان در کشور مسلمان ساخته شده و نمی دانیم چرم آن تولید چه کشوری است (مسلمان یا غیر مسلمان)، در این صورت استفاده از آن اشکال ندارد.[29]

به هر حال اگر مبلمان از چرم نجس هم باشد، صرف استفاده از آن اشکال ندارد.

نجاست مبلمان مانند دیگر نجاسات در صورتی که هر دو يا يكى به طورى تر باشد كه رطوبت يكى به ديگرى برسد، سرایت می کند، امّا اگر ترى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى‏شود.[30]

نجس نبودن سنجاب

حیوانات حرام گوشت دو گروه هستند.

1. حیواناتی که ذاتاً نجس هستند و به هیچ وجه (تا زمانی که جسمشان باقی است و تبدیل به چیز دیگری نشدند) پاک نمی شوند که به آنها نجس العین گفته می شود. در میان حیوانات تنها سگ و خوک خشکی جزو این دسته از حیوانات هستند.[31]

2. حیواناتی که ذاتاً پاک هستند، اما خوردن گوشت آن ها حرام است[32] برخی از این حیوانات که گوشت آنان حرام است در صورتی که با شرایط گفته شده در فقه، تذکیه شوند، پوست و موی آنان پاک می باشد و در غیر این صورت، نجس هستند.[33]

سنجاب جزو حیوانات حرام گوشتی است که خوردن گوشت آن ها حرام است، ولی بنابر نظر برخی از فقهاء، اگر سنجاب تذکیه شود نماز با پوست آن نیز اشکال ندارد،[34]

آیت الله العظمی بهجت (مدظله العالی): با پوست سنجاب و خز نماز خواندن بنا بر اظهر اشكال ندارد، بعد از اين كه بدانيم به دستور شرع تذكيه شده است؛ ولى احتياط اجتناب از سنجاب است.

امّا تعدادی از فقها نیز نماز با اجزای سنجاب را مشکل می دانند.

نظر چند تن از مراجع عظام تقلید را بیان می کنیم:

آیت الله العظمی گلپايگانى و صافى (مدظلهما العالی): پوشيدن خز خالص در نماز اشكال ندارد و احتياط واجب آن است كه با پوست سنجاب نماز نخوانند.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی): بنا بر احتياط واجب بايد از پوست خز و سنجاب در نماز اجتناب كرد.

خون

علت نجاست سگ

بنابر عقیدۀ شیعه، احکام شرع، تابع مصالح و مفاسد واقعی است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امری بود و نه نهیی و نه حکم به نجاست و طهارت.[35]

پس هر جا دیدیم از طرف شارع مقدّس عملی واجب گردیده می فهمیم در آن عمل مصلحتی است که به دست آوردن آن مصلحت لازم است، اگر چه از آن آگاهی نداشته باشیم.

اگر شارع از عملی نهی نمود و یا چیزی را نجس اعلام کرد، می فهمیم به خاطر مفسده و ضرری است که اجتناب از آن لازم است. گرچه ممکن است ما به خاطر کمی اطلاعات علمی، به مفاسد و مصالح احکام پی نبریم، ولی ممکن است بعدها بر اثر پیشرفت های علمی، بخشی از فلسفه احکام روشن شود، همان گونه که سال ها پس از حکم به نجاست سگ، بعضی از علل آن کشف شده است و آن این که: در روده سگ کِرم کوچکی به طول چهار میلی متر به نام «تینیا ایکینوسکوس» است.

وقتی از سگ مدفوع بیرون می آید، تخم های زیادی از این کِرم همراه مدفوع بیرون می آید و به اطراف مقعد سگ می چسبد. سگ به وسیلۀ زبانش آن تخم ها را به قسمت های دیگر بدنش منتقل نموده و همه جا را آلوده می کند. اگر یکی از این تخم ها به معده انسان وارد شود، مرض های گوناگونی تولید می کند که احیاناً منجر به مرگ می شود.[36]

این یکی از حکمت هایی است که اسلام سگ را نجس العین دانسته تا بدین وسیله مضرّات آن را از انسان دفع کند، اما ممکن است، حکمت ها و علت های دیگری از نظر بهداشتی و زیست شناسی و پزشکی وجود داشته باشد که هنوز از آن آگاهی نداریم.

ادله اثبات نجاست سگ

سگی که در خشکی زندگی می کند، مو، استخوان، پنجه و ناخن و حتی رطوبت های آن نجس است.[37]

اما دربارۀ نجس بودن سگ روایاتی که از امامان (ع) به دست ما رسیده دو گونه است. روایاتی که در آنها واژۀ نجس به صراحت آمده است و روایاتی که در آنها کلمۀ نجس به صراحت بیان نشده، بلکه از باب ملازمه، نجس بودن سگ فهمیده می شود.

از باب نمونه به چند روایت اشاره می کنیم با این تذکر که فهم روایات و استنباط حکم شرعی از آنها، متوقف بر دانش های گوناگونی است که حوزه های علمیه متکفل تعلیم آنها هستند. اما روایات:

  1. روایت نجس بودن سگ: “أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ”. از امام صادق (ع) دربارۀ سگ سؤال شد. آن حضرت فرمودند: نجس است. آب نیم خوردۀ سگ را دور بریزید و با آن وضو نگیرید، ظرف آب را ابتدا با خاک و سپس با آب بشویید.

2. از امام صادق (ع) درباره سگی سؤال شد که بدنش به بعضی از قسمت های بدن انسان اصابت کرده است، آن حضرت فرمودند: باید محل تماس شسته شود.

3. ابی سهیل از امام صادق (ع) در مورد سگ پرسید که حضرت سه بار فرمودند: “سگ نجس است”.[38]

کافر

کافر از نجاسات محسوب می‌شود.

نجاست كفار

واژه «کفر»، از نظر لغت شناسان عرب یک معنای کلی دارد و آن «پوشاندن» است. معانی دیگر این واژه، مصداق هائی از همین معنای کلی هستند؛ از قبیل:

الف: کفر در برابر ایمان که به معنای پوشاندن و انکار حقایقی از قبیل خدا، قیامت، نبوت پیامبران و … است.

ب: کفران نعمت در برابر شکر نعمت، که به معنای نادیده گرفتن نعمت است.[39]

فقیهان شیعه واژه کفر را در پنج معنا به کار برده اند و در مجموع، هفت گروه – با توجه به اختلاف فتاوا – در اصطلاح و کلمات فقها کافر شمرده شده اند:

1. منکران خداوند.

2. مشرکان (یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند).

3.پیروان دیگر ادیان آسمانی؛ مثل : یهود و نصارا.

4. منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن.

5.کسانی که پیغمبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.

6. کسانی که به امام معصوم (ع) دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان.

7. غلاة ( یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است).[40]

برای اثبات نجاست کفار به ادلّه ای استناد شده است که به برخی اشاره می شود.

اوّل: برای نجاست کافر به آیۀ شریفه «انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا …»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، همانا مشرکان پلید و ناپاک اند، پس بعد از امسال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند»،[41] استدلال کرده اند.

شأن نزول: در سال نهم هجری پس از آن که خداوند با فرستادن آیه «ای مؤمنان پدران و برادران خودتان را ولی خود مگیرید اگر کفر را بر ایمان ترجیح داده اند»[42]، مؤمنان را از پذیرفتن ولایت مشرکان بازداشت و ولایت مشرکان و بت پرستان را از مسجدالحرام برداشته و ورود آنان را به مسجدالحرام ممنوع کرد. در همان سال علی (ع) فریاد برائت و بیزاری از مشرکان را در مکه سرداد و فرمود:«پس از امسال هیچ مشرکی حق انجام حج را ندارد».[43]

پس آیۀ «انما المشرکون نجس» نوعی از نجاست را برای مشرکان اثبات می کند که منشأ سلب صلاحیت آنها برای ورود به مسجدالحرام شده است.

دوم: عده ای از فقیهان شیعه و هم چنین اکثر فقهای اهل سنت در تفسیر کلمه «نجس» در آیه «انما المشرکون نجس» گفته اند: مقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی و باطنی آنها است؛ زیرا عقاید شرک آمیز و ترک عبادت و پرستش خدای یکتا و عناد و لجاجت در برابر دعوت بزرگ ترین پیامبر خدا (ص) و دیگر پیامبران، فکر و عواطف و روحیات آنها را آلوده کرده تا حدی که لیاقت ورود به مسجدالحرام که خانه توحید و یکتا پرستی است، از آنان سلب شده است.[44]

دلایل و شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد از نجس در این آیه «پلیدی و ناپاکی عقیدتی و روحی مشرکان» است که به دو مورد آن اشاره می شود:

الف: تفریع ممنوعیت ورود به مسجدالحرام بر نجاست مشرکین و ملاک قرار دادن نجاست برای ممنوع بودن ورود، شاهدی است بر این که مقصود از نجاست، همان پلیدی باطنی است نه نجاست ظاهری؛ زیرا اگر نجاست را در این آیه به معنای فقهی آن بدانیم، به ناچار آن را علت و ملاک ممنوعیت به مسجدالحرام دانسته ایم حال آن که این نظریه از دیدگاه اکثر علمای شیعه مردود شناخته شده است؛[45] زیرا طبق فتوای بیشتر فقها، وارد شدن انسان نجس یا وارد کردن چیز نجس در مسجدالحرام و هر مسجد دیگر به طور کلی جایز است، مگر آن که داخل شدنش موجب سرایت نجاست به مسجد شود که در آن صورت، حرمت ورودش از باب حرمت تنجیس مسجد می باشد.[46]

دیگر این که کسی که ورودش به مسجدالحرام ممنوع است، محدث به حدث اکبر است؛ یعنی جنب و حائض حق ورود به مسجدالحرام را ندارد، چنان که اجازه باقی ماندن در بقیه مساجد را نیز ندارد و این ملاک حرمت ورود با آن چه که ادعا شده (نجاست فقهی و ظاهری از کلمه نجس) کاملاً متفاوت است.[47]

فقهای شیعه در بارۀ نجاست کفار تقریباً اتفاق نظر دارند.[48]برخی دانشمندان، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را امری سیاسی دانسته تا این که در حد امکان، مانع معاشرت مسلمانان با آنها شده و از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آورد.

دلیل این اختلاف نظرها، برداشت ها و استنباطات متفاوتی است که از جمع بندی روایات و تفاسیر موجود به عمل آمده است که بحثی تخصصی و فقهی است .

نجاست اهل کتاب

فقهای شیعه در بارۀ نجاست کفار تقریباً اتفاق نظر دارند[49]؛ اما نسبت به اهل کتاب (مسیحیان و یهودیان و …) بعضی از فقها آنان را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند؛ یعنی در صورتی که بدانیم او با نجاسات، تماس بدنی نداشته و از آنها استفاده هم نکرده است، دیگر نجس نیست.

آنان می گویند: نجس در آیۀ شریفه «انما المشرکون نجس» اختصاص به مشرک دارد. و آیه در مقام این نیست که اهل کتاب را به منزلۀ مشرکین بداند. چون برای شرک مراتبی است که مرتبه بالاتر آن قائل شدن به تعدد اله است و این موضوع نجاست می باشد.[50]

پس در صورت اثبات حکم نجاست، این حکم فقط برای مشرکین غیر اهل کتاب ثابت می گردد.

به هر حال برخی از فقهای معاصر آن دسته از روایات را که دلالت بر پاک بودن ذاتی اهل کتاب دارد ترجیح داده اند و گفته اند: اجماع بر نجاست، مجمل است و معلوم نیست که مراد علما، نجاست ذاتی است یا نجاست عرضی. بنابراین، اجماع نمی تواند دلیل محکمی بر نجس بودن ذاتی اهل کتاب باشد.

بعضی از مراجع تقلید معاصر؛ مانند آیات عظام فاضل لنکرانی، خامنه ای و سیستانی، اهل کتاب را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند.[51]

از روایات و تفاسیری که در مورد این آیه وارد شده است، برداشت های مختلفی شده که یکی از آنها، نجاست تمام کفار و از جمله اهل کتاب است که مرحوم آیت الله گلپایگانی از طرفداران این نظریه بوده و در کتاب خود (نهایه الافکار فی نجاسه الکفار) به بیان نظریۀ خودشان پرداخته اند. چنان که مرحوم امام خمینی نیز معتقد به نجاست اهل کتاب بوده اند.[52]

روایتی از امام رضا (ع) نیز می تواند تأیید کننده این نظریه باشد.[53]

نظریۀ سومی وجود دارد که برخی فقهای معاصر طرفدار آن بوده بدین بیان که تمام انسان ها را پاک دانسته، نجاست آنها را بدین دلیل می دانند که آنها از نجاساتی همانند گوشت خوک و شراب استفاده نموده و به دلیل تماس با آن نجاسات، نجس می شوند و بر این اساس اگر اطمینان یابیم که آنها بعد از تماس با این نجاسات، اقدام به شست­وشو و پاکیزه نمودن خود نموده اند، دیگر نمی توان خود آنها را نجس دانست.[54]

نجاست کافر و توهین به شخصیت او

پیش از پرداختن به موضوع بحث، توجه به دو نکته لازم به نظر می رسد.

الف: در تمام ادیان و مذاهب و حکومت ها و اجتماعاتی که بر اساس نظم و برنامه استوار است یک سری مقررات و قوانینی وجود دارد که جهت پشتوانه و ضمانت اجرایی آن، پاداش ها و مجازات هایی در نظر گرفته شده است که لازم و ضروری به نظر می رسد و بدون آن، اجتماع و جامعه به هرج و مرج و بی نظمی کشیده می شود.

ب: در جایی که برای مجرم و گناه کار، مجازات و کیفری در نظر گرفته می شود طبعاً مصلحت جامعه و اجتماع و نوع مردم در نظر گرفته شده است  نه شخص مجرم؛ مثلا وقتی کسی نظم جامعه را بر هم می زند و آشوب به پا می کند در این صورت برای مصلحت جامعه و اجتماع، این شخص دستگیر شده و روانۀ زندان می شود گرچه این نوع برخورد با او، توهین به شعور، شخصیت، اختیار و آزادی وی به حساب می آید، ولی هیچ عاقل منصفی به این نوع برخورد اعتراض نمی کند.

با توجه به دو مقدمه مذکور باید گفت:

1. حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه، یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید.[55] به بیان دیگر، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را می توان امری سیاسی دانست و گفت که هدف از این حکم آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید.

2. این حکم نظیر یک کیفر و مجازات است؛ چون کفر به خدا و به احکام خدا از نظر اسلام بزرگ ترین جرم است و کافر، سزاوار این کیفر است؛ چنان چه در مورد فسّاق و مرتکبان گناهان کبیره؛ مانند شارب الخمر، دزد، ستم­گر ، رباخوار و از این قبیل گناهان، نیز در مقررات اسلامی محرومیت هایی هست؛ مثل این که شهادتشان پذیرفته نمی شود و از مناصبی که شرط آن عدالت است، محروم می گردند.[56]

پس حکم به نجاست کفار، اگر چه توهین به نظر می رسد، اما هیچ منافاتی با اختیار او ندارد و این حکم با تفصیلات و حدودی که در فقه اسلامی وجود دارد، کاملاً منطقی و حکیمانه و یک مجازات برای او به حساب می آید.

حکم مشروبات الکلی و الکل

از نظر فقه شیعه شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى‏كند، چنانچه به خودى خود روان (مایع) باشد، نجس است[57] و خوردن و نوشیدن آن حرام است.

بنابر این ملاک حرمت آن، مایع بودن؛ و مست کننده بودن است. و هر چيزى كه زياد آن انسان را مست مى‏كند، چنانچه به خودى خود مايع باشد نجس و خوردن آن حرام است اگر چه كم باشد يا مست كنندگىِ آن خفيف باشد.[58]

اما اگر مثل بنگ و حشيش که روان نیستند (جامد هستند)، اگر چه چيزى در آن بريزند كه روان شود، پاك است.[59]

الكل سفيد و طبى كه الكل خالص مى‏باشد و مصارف طبى دارد پاک مى‏باشد. مگر اين كه از شراب و فقاع گرفته شده باشد كه در اين صورت نجس است. و هم چنين مواد پاک كننده ديگر كه از مشتقات الكل است و در مراكز درمانى كاربرد دارد پاک مى‏باشد. هم چنين الكل صنعتى كه همان الكل سفيد به اضافه مقدارى مواد سمّى است و كاربرد صنعتى دارد پاک مى‏باشد. ادكلن و مواد صنعتى ديگر نيز كه مشتمل بر الكل مى‏باشد پاک است.[60]

نظر آیت الله خویی (ره) دربارۀ نجاست خمر (شراب) به این شرح است:

ایشان بعد از بیان اخباری که در بارۀ نجاست خمر وارد شده است، قائل به تعارض ابتدایی بین روایاتی که دلالت بر طهارت خمر دارند با روایاتی که دلالت بر نجاست آن دارند، می باشد، ولی در نهایت با بیان صحیحۀ علی بن مهزیار[61] که در آن به تعارض بین دو دسته از روایات به خوبی اشاره شده است می فرماید:

از جمیع آن چه که بیان شد سه احتمال را می توان بیان کرد؛

1. مقدم کردن اخبار نجاست خمر بر اخبار طهارت آن.

2. مقدم دانستن اخبار  طهارت خمر بر اخبار نجاست، به علت جمع عرفی بین ظاهر و نص و تقدیم نص، به این بیان که اخبار مبتنی بر لزوم  پاک کردن لباسی که با خمر ملاقات داشته است، را بر استحباب طهارت آن لباس حمل کنیم.

3. توقف در حکم به علت وجود تعارض بین دو طائفه از اخبار و عدم امکان جمع عرفی.

ایشان سپس می افزایند: تمام این وجوه سه گانه (غیر از وجه اول که مورد قبول است) را می توان با صحیحۀ ابن مهزیار دفع کرد. این صحیحه به خوبی به دو قسم از روایات متعارض در باب نجاست خمر اشاره کرده است و سپس قول نهایی را بیان کرده است. از دیگر محاسن این روایت این است که شرایط تقیه را نیز رعایت کرده است، به طوری که در روایت مذکور، قول به طهارت خمر را از صادقین (ع) نفی نمی کند (از جایی که زمامداران اموی و عباسی بسیار با خمر در ارتباط بودند، قول به عدم نجاست خمر، حکم رایجی میان اهل سنت بود) و فقط به این نکته اشاره دارد که خمر نجس است. پس در نهایت می توان چنین نتیجه گرفت که با سقوط اخبار طهارت از اعتبار، اخبار نجاست بدون معارض باقی خواهند ماند.[62]

بنابراین ایشان در مقام فتوا نیز حکم به نجاست شراب داده اند و می گویند: «شراب و نبيذى كه مسكر است، چنانچه به خودى خود روان باشد، نجس است، و بنابر احتياط واجب هر چيزى كه انسان را مست مى‏كند، چنانچه به خودى خود روان باشد نيز نجس است».[63]

بله! ایشان، بنا بر احتیاط واجب قایل به نجاست دیگر مایعات مست کننده بوده و می گویند:

«بر طبق مباحث فقهی و قواعد مربوط به آن می توان حکم به طهارت هر مایع مست کنندۀ غیر از خمر داد ولی از طرفی در این موضوع اجماع و شهرت فتوایی داریم که هر مایع مست کننده ای، نجس است، لذا بنا بر احتیاط واجب هر مایع مست کننده ای به نظر ما نجس است».[64]

فلسفه حرمت شراب

آشاميدن شراب حرام و در بعضى از اخبار بزرگ ترين گناه شمرده شده است و اگر كسى آن را حلال بداند در صورتى كه ملتفت باشد كه لازمه حلال دانستن آن، تكذيب خدا و پيغمبر (ص) مى‏باشد، كافر است. از امام جعفر صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند: “شراب ريشه بدي ها و منشأ گناهان است و كسى كه شراب مى‏خورد، عقل خود را از دست مى‏دهد و در آن موقع خدا را نمى‏شناسد و از هيچ گناهى باك ندارد و احترام هيچ كس را نگه نمى‏دارد و حقّ خويشان نزديك را رعايت نمى‏كند و از زشتي هاى آشكار رو نمى‏گرداند و روح ايمان و خداشناسى از بدن او بيرون مى‏رود و روح ناقص خبيثى كه از رحمت خدا دور است در او مى‏ماند و خدا و فرشتگان و پيغمبران و مؤمنان، او را لعنت مى‏كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى‏شود و روز قيامت روى او سياه است و زبان از دهانش بيرون مى‏آيد و آب دهان او به سينه‏اش مى‏ريزد و فرياد تشنگى او بلند است”.[65]

“البته گفتنى است عدم قبول نماز به معناى عدم صحت نماز نيست و منظور از عدم قبول، محروميت از درجات بهشت است. چنین شخصی بعد از حالت مستى باید نمازش را به جا آورد”[66] و اگر بعد از دو ساعت حالت مستی نداشته باشد و بعد از طهارت بدن و لباسش از نجاست شراب، می تواند نماز بخواند.

نماز و روزه با علم به نجاست منزل و وسایل آن

برای روشن شدن موضوع مورد بحث، این مسئله را در قالب پرسش و پاسخ از دفاتر مراجع عظام تقلید، پی می گیریم:

س): می دانم که در گذشته تمام خانه و وسایل آن نجس شده است، آیا نماز و روزه هایم اشکال دارد؟

پاسخ های زیر از دفاتر مراجع دریافت شده است:

دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):

نسبت به آنچه اطمينان به نجاست آن نداريد محكوم به طهارت است و نجس بودن مكان نمازگزار در صورتى كه رطوبت مسريه نداشته باشد، اشكال ندارد و اجتناب از اشيايى كه يقيناً نجس است لازم نيست جز در مورد ظروفى كه جهت نوشيدن و خوردن از آنها استفاده مى‌شود و نيز در مورد لباس نمازگزار.

دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

اين موضوع ربطى به نماز يا روزه ندارد آنچه را كه قابل تطهير است تطهير كن و آن را كه قابل تطهير نيست به حال خود رهاكن، ولى مواظب باش به دست يا بدن تر شما نخورد در حال خشك بودن نجاست منتقل نمي شود.

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

آن مقدار که زحمت نمی افتید و یقین دارید نجس است آب بکشید و بقیه برای شما اشکال ندارد.

پاک شدن آب نجس

هر مقدار از آب نجس که به آب کر یا جاری اتصال پیدا کند، و اگر بو یا رنگ و یا مزۀ نجاست گرفته بود، از بین برود، پاک می شود و قسمت هایی که عرفاً اتصال پیدا نکرده است و یا هنوز بو یا رنگ و یا مزۀ نجاست باقی است، چه پائین تر باشد یا بالاتر، بر نجاست قبلی خود باقی است؛ بنا بر این آن قسمت از آب نجسی که در سطح بالاتری قرار گرفته و هنوز به آب جاری یا کر (آب پاک) که در سطح پائین تری قرار دارد متصل نشده است،نجس می باشد.[67]

اعلام نجاست چیزی به دیگران

1. اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى‏خورد يا با لباس نجس نماز مى‏خواند، لازم نيست به او بگويد.[68]

2. اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى‏شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است، لازم نيست به آنان بگويد.[69]

3. اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمان ها بگويد، اما اگر يكى از مهمان ها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد، ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه مى‏داند كه به واسطه نگفتن، خود او هم نجس مى‏شود بايد بعد از غذا به آنان بگويد.[70]

درمان وسواس در نجاست و پاکی

در بارۀ چگونگی رهایی و نجات از وسواس در نجاست و پاکی در ابتدا نکته­ای به صورت عمومی مطرح می شود، بعد به مسئلۀ درمان آن پرداخته می شود.

پاک کردن اشیاء نجس:

فقها می فرمایند کسانی که در شست­وشو وسواسی دارند باید به حدی که دیگران به پاک شدن یقین پیدا می کنند اکتفا کنند، حتی اگر خود به پاک شدن یقین حاصل نکنند.[71] معنای این حکم آن است که اگر فرد وسواسی با نیم دقیقه شستن لباس نجس، زیر شیر آب، یقین به پاک شدن نمی کند چون افراد عادی به این مقدار اکتفا می کنند و آن را پاک شده می دانند؛ جسم نجسی که فرد وسواسی قصد پاک کردن آن را دارد با همین مقدار شستن پاک می شود و با توجه به آنچه از امام خمینی(ره) نقل شد، تکرار شستن و دقت زیادی نه تنها لازم نیست بلکه حرام است.

در بارۀ پاک کردن اشیاء توجه به این نکته لازم است که طبق فتوای علما، اگر کسی از پاکی شیئی که در اختیار دارد خبر دهد آن چیز پاک است[72] این نشان می دهد که حتی اگر انسان بی مبالاتی این خبر را دهد پاکی جسم ثابت می شود. باز علما می فرمایند: با وجود این حکم آسان؛ به چه دلیل جستجو کنیم که آیا روشی که دیگران برای شست­وشوی لوازم خود به کار می برند درست است یا نه؟

توجه به مطالب بالا نشان می دهد کسی که دستورات اسلام را که از طریق فقها به ما رسیده است اجرا کند عملش به وسواسی منتهی نخواهد شد.

آنچه در ابتدای امر باعث ایجاد وسواس می شود ناآگاهی از احکام است. حال که تا حدی احکام مربوط، واضح شد دو پیشنهاد ارائه می شود:

اول این که: اصلی ترین و مؤثرترین راه نجات از وسواس این است که شخص وسواس در اعمالی که نسبت به آنها حساسیت دارد نباید آن قدر دقّت و تکرار کند و آن قدر خود را به زحمت بیندازد که در نهایت مطمئن شود و با خیال راحت از عمل فارغ شود. چون ذات وسواسی پیشرونده و تشدید شونده است؛ لذا هر بار که احساس کنیم، مثلا لباس ها و وسایل ما کامل و تمام پاک است دفعۀ بعد به دست آوردن این احساس یک پله سخت تر از قبل می شود. پس باید آرام آرام در جهت عکس پیشروی کرد. اگر اکنون مثلا دوست داریم دست مرطوب خواهر شوهر کوچکمان با ما تماس پیدا نکند اما اگر ناچار باشیم با آن کنار می آییم و با رطوبتی که از او به ما رسیده نماز می خوانیم همین جا مرز مبارزۀ ما با وسواسی است. باید در همین عمل خود را نگه داریم و حتی اگر فرصت آبکشی هم داشتیم با ترک آن؛ کمی وسواس را به عقب برانیم. البته این حرکت باید خیلی آرام انجام شود و مثلا همین نمونه حدود بیست بار باید تکرار شود تا احساس کنیم دیگر به این حالت حساسیت نداریم. به این ترتیب محل حساسیت ما کمی به عقب رانده شده و کمتر می شود؛ مثلا اگر تا به حال قطع به نجس بودن کف دست­شویی داشتیم بعد از طی مرحلۀ اول که شاید یک یا دو ماه به طول انجامد، نسبت به آن کمی احساس شک می کنیم. اکنون عملیات قبل را با حساسیت جدید خود انجام دهیم. توجه داشته باشیم مرز مبارزه را جایی قرار دهیم که فقط در صورتی که وقت و موقعیت داریم آن را نجس می دانیم و وقتی که موقعیت فراهم نیست از توجه به آن چشم پوشی می کنیم.

دوم این که: چون مصاحبت فرد وسواسی با وسواسی دیگر، سبب می شود عملش را عادی بداند و حتی در مقایسه با عمل او بر آید، لازم است افراد وسواسی به طور جدی خود را از وسواسی ها دور نگه دارند و هیچ گونه تماس و ارتباطی با آنان نداشته باشند و در صورت ناچاری به مقدار ضرورت اکتفا کنند.

حکم نجس شدن حرم های امامان (ع)

منظور از حرم، زير گنبد و جائى است كه در آن ضریح مقدس و قبر مطهر قرار دارد و به آن حرم و مشهد شريف گفته مى‌شود.[73] نجس کردن حرم پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و ضریح آنان نیز حرام است؛[74] یعنی، همان طوری که نجس کردن مسجد حرام بوده، نجس كردن حرم و ضریح پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) نیز حرام است و اگر يكى از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بى‌ احترامى باشد، تطهير آن واجب است، بلكه احتياط واجب[75] آن است كه اگر بى ‌احترامى هم نباشد آن را تطهير كنند.[76]

از آن جایی که به صحن ها، حرم به معنای ذکر شده، صدق نمی کند، بنابراین صحن ها در حکم مساجد نیستند،[77] و تطهیر آن در صورت نجس شدن واجب نیست، مگر این که در عرف، بی احترامی و هتک حرمت محسوب شود که در این صورت تطهیر آن واجب است. البته امروزه که بیشتر بارگاه های مطهر امامان و امام­زادگان دارای خدمتگزارانی است که در جهت نظافت آن فعال هستند، در این صورت با انجام تطهیر از سوی آنان، دیگران تکلیفی ندارند.

بخار برخاسته از نجاست

بخار برخاسته از نجاست، مانند بخار بول غیر از بول است و بخار آب متنجس غیر از آب متنجس است و ماهیت آن تغییر کرده است، بنابر این، بخار بول و آب متنجس پاک است.[78]

خرید و فروش با بدن نجس

اگر چيز پاكى؛ مانند روغن و نفت كه آب كشيدن آن ممكن نيست نجس شود، چنانچه مثلاً روغن نجس را براى خوردن به خريدار بدهند معامله باطل و عمل حرام است و اگر براى كارى بخواهند كه شرط آن پاك بودن نيست؛ مثلاً بخواهند نفت نجس را بسوزانند، فروش آن اشكال ندارد.[79]

و اگر نجاست به جنسی که می خواهد بخرد، سرایت کرده و بخواهد با آن مثلاً نماز بخواند، باید آن را پاک گرداند، ولی معامله را باطل نمی گرداند.

نجس بودن غساله

اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کُر است بشویند آبی که از آن چیز می ریزد اگر متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است.[80]

زنجانی: چنانچه متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجس آن چیز تغییر نکرده باشد پاک است.[81]

اما اگر چیز نجس را با آب قلیل بشویند، آبی که از آن خارج می شود نجس است و همچنین بنا بر اقوی باید از آب قلیلی هم که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، اجتناب کنند.

نماز خواندن با لباس نجس بعد از تحقیق و وارسی

در دین مقدس اسلام پاک بودن لباس برای نماز و هر عملی که شرط آن، طهارت و پاکی است لازم می باشد و کسی که کار او جراحی یا ذبح حیوانات است بهتر است قبل از خواندن نماز، بدن و لباس خود را وارسی کند که نجاستی در آن نباشد و در همین خصوص به چند سوال و پاسخ آن از نظر مراجع عظام تقلید را بیان می کنیم:

س: اگر کسی حین کاری مثلاً عمل جراحی سرپایی شک کند لباسش نجس شده است و پس از وارسی علائم آن را نبیند، اما اگر پس از چند روز متوجه علائم نجاست در لباس شود اگر احتمال دهد مربوط به آن عمل است، حکمش چیست؟ اگر نداند مربوط به آن عمل است حکمش چیست؟ اگر بداند مربوط به آن عمل نیست حکمش چیست؟

ج: پاک بودن لباس برای نماز و هر عملی که شرط صحّت آن، طهارت و پاکی است، لازم و واجب است، و در غیر آن، اگر چه طهارت واجب نیست ولی جهت نظافت و پاکیزگی بهتر است که لباس انسان تمیز و پاکیزه باشد.

1- اگر شک کردید لباس تان نجس است و بعد از بررسی، نجاستی مشاهده نکردید، می توانید با آن لباس نماز بخوانید و لباس شما برای انجام اعمال عبادی مرتبط با طهارت لباس، در حکم لباس پاک است.

2و3- اگر پس از چند روز علائم نجاست را دیدید( چه علم داشته باشید از عمل جراحی اول است یا احتمال دهید)، نمازهای گذشته شما صحیح است؛ زیرا یقین به نجاست نداشته اید و حتی بعد از بررسی، نجاستی ندیده اید. بله! برای انجام نماز و دیگر کارهای عبادی که طهارت لباس در آن شرط است، باید بعد از این لباس را پاک و تطهیر کنید.

4- اگر نجاستی را که دیده اید، مطمئن باشید مربوط به عمل جراحی اول نیست، یعنی بعد از انجام عمل اول، لباس تان نجس شده است، پس اگر بعد از نجاست لباس تان، متوجۀ این نجاست شده اید و لباس را تطهیر نکرده و نماز خوانده اید،نماز های شما باطل است، ولی اگر در هنگام نجس شدن لباس، متوجۀ نجاست نشده اید و با آن نماز خوانده اید، اعمال شما صحیح است ولی برای نماز های بعدی باید نماز را تطهیر کنید.[82]

شیر آب و کف دست شویی

شیر آب و كف دست شویی تا زمانی كه یقین به نجاست آنها  پیدا نشد پاك هستند و هیچ شك و تردیدی در این حكم نیست، ولی اگر از طریق یکی از راه های اثبات نجاست، برای ما یقین به نجاست چیزی حاصل شد، باید از آن پرهیز كرد و آن را پاك نمود.[83]

نکته: معمولاَ ما از نجس و پاك بودن شیر و یا كف دست شویی خانه خود خبر داریم، امّا اگر از نجس و پاك بودن آن بی خبر بودیم و همچنین شیر و كف دست شویی های اماكن عمومی كه چون یقین به نجاست نداریم پاک هستند.

جنب از حرام و نجاست

کسی که از راه حرام جنب شده اگر نجاستی به بدن او سرایت نکرده باشد بدن او پاک است.

بر اساس فتواهای فقها که نشأت گرفته ار روایات معصومان (ع) است بدن و عرق شخص جنب از حرام پاک است،[84]  بنابر این اگر دستش خیس باشد و به چیزی پاک اصابت کند آن چیز نجس نمی شود چه این خیسی از ناحیه عرق باشد یا مایعی دیگر.

بله برخی از مجتهدان نماز خواندن با بدن و لباس آلوده به عرق جنب از حرام را جایز ندانستند و برخی نیز احتیاط نمودند.[85]

نجاست یا طهارت صابون و شامپوی خارجی

در خصوص نجاست یا طهارت صابون و شامپوی خارجی، اگر انسان یقین به نجس بودن آن ندارد پاک است.

اگر انسان یقین دارد که صابون، شامپو، دواجات روان، عطر، روغن، واكس و … از خوک یا سگ و یا از حیوان دیگر که از طریق شرعی ذبح نشده، گرفته شده و یا دست کم مقداری از آن را تشکیل می دهد، در این صورت نجس است، امّا اگر به آن یقین نداشته باشد، پاك است.

 


[1] . طریحی، مجمع البحرین، تحقيق: سيد احمد حسين، ج 4، ص 110، كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1375 ش؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 2، ص 253، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت.

[3]. بیارجمندی، یوسف، مدارك العروة، ج‏2، ص190، بی تا، چاپ نعمان، نجف اشرف.

[4] . توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 88. با استفاده از سؤال 1769 (سایت اسلام کوئست: 1754).

[5] .نک: مدارك العروة (بيارجمندي)، ج‏1، ص 201.

[6]. برخی همچون محقق حلی در کتاب معتبر، فاضل هندی در کشف اللثام، وحید بهبهانی،علامه بحر العلوم، محدث بحرانی، محقق قمی، صاحب جواهر و شیخ انصاری بر این مطلب ادعای اجماع کرده و برخی آن را جزء ضروریات مذهب شمرده اند. نک: طباطبایی، محسن، مستمسك العروة الوثقى، ج ‏1، ص 479، مؤسسة دار التفسير، قم، 1416.

[7]. خویی، سید ابوالقاسم، فقه الشيعة، ج ‏3، ص 354، مؤسسه آفاق، قم، 1418، و لم ينسب الخلاف صريحا إلا إلى المحدث الكاشاني في مفاتيحه، و استظهر ذلك من الحلي في محكي السرائر، و كذا عن السيد المرتضى «قده».

[8]. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج ‏2، ص 11، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، قم، 1405؛ فیض کاشانی،محمد محسن، الوافي، ج ‏6، ص 149، كتابخانه امام امير المؤمنين علي(ع)، اصفهان، 1406.

[9]. توضیح المسائل (محشی امام خمینی)، ج 1، ص 85.

[10]. آیة الله العظمی خامنه ای، اجوبة الاستفتاءات، ج 1، ص 58، س 283.

[11]. آیة الله العظمی سیستانی، توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 88.

 [12]. مجمع الرسائل (المحشى لصاحب الجواهر)، ج ‏1، ص 47، م 111.

[13]. توضیح المسائل (محشی امام خمینی)، ج 1، ص 39، م 17، مؤسسة النشر الاسلامی، 1424.

[14] . رساله مراجع، ج 1، ص 85، م 121.

[15] . رساله مراجع، ج 1، ص 87، م 123.

[16]. فلاح زاده، محمد حسین، کتاب آموزش فقه، ص 99، 104- 105، 113

[17] .آیات عظام: مكارم، سيستانى و زنجانى،‏ این حکم را برای دختر بچه هم قایل هستند؛ نک: توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 106، م 161.

[18]. امام خمینی، منتخب توضیح المسائل، ص 28، شفق، چاپ هشتم، قم؛ آیت الله اراکی، توضیح المسائل، ص 31، دفتر تبلیغات، 1372ش؛ آیت الله فاضل لنکرانی، توضیح المسائل، ص 45.

[19]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 5، ص 273، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، تهران.

[20] .مجلسی، محمد باقر، بحار انوار، ج 77، ص 105. “قَالَ الصَّادِقُ (ع) فِي بَوْلِ الصَّبِيِّ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ.

[21].همان، ص 101، رَوَاهُ الشَّيْخُ فِي الْحَسَنِ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ فَإِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلا”.

[22]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 68، م 84.

[23]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 63.

[24]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 141.

[25]. انفال، 11.

[26]. علم الهدی، شریف مرتضی، الانتصار، ص 96، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1415 هـ ق.

[27]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 63، م 73.

[28]. نک: امام خمینی، استفتائات، ج 1، ص 100 و 101، س 262 و 263.

[29]. همان، ص 97 – 99، س 252- 256.

[30]  .توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏ 1، ص 88، م 125.

[31]. امام خميني، سيد روح اللَّه، توضيح المسائل (المحشى)، ج ‏1، ص 67، م  83 و ص 75، م 105، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، چاپ هشتم، قم، 1424 ق.

[32]. بهائی عاملی، بهاء الدين محمد بن الحسين، جامع عباسى و تكميل آن (محشى)، ساوجي، نظام بن حسين، ج ‏2، ص 333،‏ مؤسسه منشورات فراهاني، چاپ اول، تهران.

[33] .توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 461 و 570.

[34] .همان.

[35]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 20، ص 52، صدرا، چاپ پنجم، 1380 ش .

[36] . مجله المنار، ص 307، سال 6.

[37]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 75.

[38]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، باب 12، از ابواب نجاست.

[39] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 433، مکتبة مرتضویة؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 144، ادب الحوزه.

[40] . رساله توضیح المسائل نه مرجع، تدوین و تطبیق راشدی، ص 71 – 73، پیام عدالت، چاپ اول، 1385 ش.

[41] . توبه، 28.

[42] . توبه، 23.

[43] . طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، تعلیق شعرانی، ابوالحسن، ج 5، ص 20، چاپ دوم، تهران ، 1380 ق.

[44] . زمانی، محمد حسن، طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی و سایت حوزه در بحث نجاست اهل کتاب.

[45]. همان.

[46] . طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، ج 1، ص 598 ، مؤسسه اسماعیلیان، قم.

[47] . همان، ص 285؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 380، مؤسسه نشر اسلامی، قم.

[48].توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 76 و 77.

[49]. توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 76 و 77.

[50] . روحانی، سید صادق، فقه الصادق، ج 3، ص 286 و 287، از روی نرم افزار «موسوعة الامام الروحانی».

[51] . أجوبة الاستفتائات، ج 1، س 324، ص 92، فرهنگی ثقلین، چاپ دوم، 1375؛ آیات عظام سیستانی، سید علی، رساله توضیح المسائل، ص 31، م  103، هاتف، مشهد، 1385، نوری همدانی، فاضل (ره)، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص76 و 77؛ ر.ک، صدر، محمد باقر، بحوث فی شرح العروه الوثقی، ج 3، ص 283 و 284، مطبعه الآداب، نجف اشرف، 1391 ق.

[52] . همان، ص76.

[53]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 422، روایت 4050.

[54] . آیت الله ابراهیم جناتی و آیت الله صانعی طرفدار این نظریه می باشند.

[55] . صافی گلپایگانی، لطف الله، به سوی آفریدگار، ص 143، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، قم، 1377 ش.

[56] . همان.

[57]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 80 م 111.

[58]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 81؛ آیت الله زنجانی: اگر مایعی زیاد آن مست کننده باشد، مقدار کم آن نیز نجس است؛ آیت الله بهجت (ره): شراب و هر چيزى كه زياد آن انسان را مست مى‏كند، چنانچه به خودى خود مايع باشد نجس و خوردن آن حرام است، اگر چه كم باشد يا مست كنندگىِ آن خفيف باشد.

[59]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج ‏1، ص 80، م 111.

[60]. همان، ص 80 و 81، م 112.

[61]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 3، ص 468، أبواب النجاسات، ب 38، ح 2،مؤسسه آل البیت، قم، 1409، (صحيحة علي بن مهزيار قال: «قرأت في كتاب عبد اللّٰه بن محمد إلى أبي الحسن (عليه السلام) جعلت فداك روى زرارة عن أبي جعفر و أبي عبد اللّٰه (عليهما السلام) في الخمر يصيب ثوب الرجل أنهما قالا: لا بأس بأن تصلِّي فيه إنّما حرم شربها. و روى عن (غير) زرارة عن أبي عبد اللّٰه (عليه السلام) أنه قال: إذا أصاب ثوبك خمر أو نبيذ يعني المسكر فاغسله إن عرفت موضعه، و إن لم تعرف موضعه فاغسله كلّه، و إن صليت فيه فأعد صلاتك. فأعلمني ما آخذ به، فوقّع (عليه السلام) بخطّه و قرأته: خذ بقول أبي عبد اللّٰه (عليه السلام).

[62].خویی، سید ابوالقاسم، موسوعه الامام الخویی، ج 3، ص 86، (با اندکی تصرف)، مؤسسه احیاء آثار الامام الخویی، قم، 1418.

[63] .توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 80.

[64] .موسوعه الامام الخویی،ج 3، ص 93.

[65] .توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏2، ص 603.

[66]. با استفاده از نرم افزار پرسمان.

[67] . توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 54.

[68]. توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 96 و 97، م 143.

[69]. همان، مسئله 144، گفتنی است که در این مورد برخی از فقیهان دیدگاه دیگری دارند که در توضیح المسائل ذیل همین مسئله بیان شده است.

[70] . همان، مسئله 145.

[71]. توضيح المسائل (المحشى) [همراه با رساله های دیگر مراجع]، ج‏1، ص 134، مؤسسة النشر الاسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، چاپ هشتم، 1424 هـ ق .

[72] . همان، ج‏1، ص133و 134.

[73]. خامنه ای، سید علی، اجوبة الاستفتائات (فارسی)، ص 86، س 424، دفتر معظم له، چاپ اول، قم، 1424، ق؛ توضیح المسائل (محشی امام خمینی)، ج 1، ص 213، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، قم‌، 1424ق.

[74]. خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل، ص 38، م 131، و ص 201، م 886، مسلم، ‌ چاپ اول، 1426ق.

[75]. اما برخی از مراجع، در صورت بی احترامی نشدن، تطهیر آن را احتیاطاً، مستحب می دانند؛ توضیح المسائل (محشی – امام خمینی)، ج 1، ص 504، م 904.

[76]. توضیح المسائل (محشی امام خمینی)، ج 1، ص 504، م 904؛ امام خمینی، سید روح الله، نجاة العباد، ص 75، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، تهران، 1422ق.

[77]. بهجت، محمد تقی، جامع المسائل، ج 1، ص 44، دفتر معظم له، چاپ دوم، قم، 1426ق.

[78]. نک: خویی، ابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی، ج 4، ص 167؛ یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقى (المحشى)، ج‏1، ص 260.

[79] . همان، ص 201.

[80] . توضیح المسائل مراجع، احکام طهارت، آب کر، م 21.

[81] . همان

[82] . توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج 1، ص 447، م 799، دفتر نشر اسلامي، چاپ هشتم، قم، 1424ق.

[83]. البته اين وجوب تطهیر در صورتي است كه نجاست آن جا باعث شود كه نجاست به جاهايي كه نماز مي خوانيم، سرايت نمايد يا به لباس نمازگزار سرايت كند؛ به عبارت ديگر به هر چيزي كه پاكي در آن شرط است، سرايت نمايد.

[84] .بحث حرمت این کار بحث جدایی است که در جای خودش قابل طرح است.

[85]. برای دست یابی به تفصیل این بحث به “توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏1، ص 82 و 83، م 116” مراجعه شود.