searchicon

کپی شد

نتایج بررسی ادوار فقه شیعه از دیدگاه شهید مطهری

شهید مطهری معتقد است: از بررسی ادوار فقه شیعه، چند نکته معلوم مى‏گردد:

الف: از قرن سوم[1] تاکنون، فقه شیعه یک حیات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است.

حوزه‏هاى فقهى بدون وقفه در این یازده قرن و نیم، دایر بوده است. رابطه استاد و شاگردى در همه این مدت هرگز قطع نشده است. اگر فى المثل از مرحوم آیة اللَّه بروجردى شروع کنیم مى‏توانیم سلسله اساتید فقهى ایشان را تا عصر ائمه اطهار (علیهم السلام) به‏طور مسلسل بیان نماییم. چنین حیات متداوم یازده قرن و نیمى ظاهراً در هیچ تمدن و فرهنگ دیگر غیر از تمدن و فرهنگ اسلامى وجود ندارد. استمرار فرهنگى به معناى واقعى -که یک روح و یک حیات، بدون هیچ وقفه و انقطاع، طبقات منظم و مرتب و متوالى را در قرونى این‌چنین درازمدت به یک‌دیگر پیوند دهد و یک روح بر همه حاکم باشد – جز در تمدن و فرهنگ اسلامى نتوان یافت. در تمدن و فرهنگ‌هاى دیگر، ما به سوابق طولانى‌ترى احیاناً برمى‏خوریم، ولى با وقفه‏ها و بریدگی‌ها و انقطاع‌ها.[2]

ب. برخلاف تصور بعضى‏ها معارف شیعه و از آن جمله فقه شیعه، تنها به وسیله فقهاى ایرانى تدوین و تنظیم نشده است. ایرانى و غیر ایرانى در آن سهیم بوده‏اند. تا قبل از قرن دهم هجرى و ظهور صفویه، غلبه با عناصر غیر ایرانى است و تنها از اواسط دوره صفویه است که غلبه با ایرانیان مى‏گردد.[3]

ج. مرکز فقه و فقاهت نیز قبل از صفویه، ایران نبوده است. در ابتدا بغداد مرکز فقه بود. سپس نجف، به وسیله شیخ طوسى مرکز شد. طولى نکشید که جبل عامل (از نواحى جنوبى لبنان فعلى) و پس از آن و قسمتى مقارن با آن، حِلّه -که شهر کوچکى است در عراق- مرکز فقه و فقاهت بود. حلب (از نواحى سوریه) نیز مدتى مرکز فقهاى بزرگ بوده است. در دوران صفویه بود که مرکزیت به اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه نجف به وسیله مقدس اردبیلى و دیگر بزرگان احیا شد که تا امروز ادامه دارد. از شهرهاى ایران تنها شهر قم است که در قرون اول اسلامى، در همان زمان که بغداد مرکز فقاهت اسلامى بود، به وسیله فقهایى؛ نظیر «على بن بابویه و محمد بن قولویه» به صورت یکى از مراکز فقهى درآمد، همچنان که در دوره قاجار به وسیله میرزا ابوالقاسم قمى -صاحب قوانین- نیز احیا شد و بار دیگر در سال 1340 هجرى قمرى به وسیله مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى احیا شد و اکنون یکى از دو مرکز بزرگ فقهى شیعه است.

بنابراین گاهى بغداد، زمانى نجف، دوره‏اى جبل عامل (لبنان)، برهه‏اى حلب (سوریه)، مدتى حلّه (عراق)، عهدى اصفهان و دوران‌هایى قم، مرکز نشاط فقهى و فقهاى بزرگ بوده است. در طول تاریخ، مخصوصاً بعد از صفویه در شهرهاى دیگر ایران از قبیل مشهد، همدان، شیراز، یزد، کاشان، تبریز، زنجان، قزوین و تون (فردوس فعلى)، حوزه‏هاى علمیه عظیم و معتبرى بوده است، ولى هیچ یک از شهرهاى ایران به استثناى قم و اصفهان، و در مدت کوتاهى کاشان، مرکز فقهاى طراز اول نبوده و عالی‌ترین و یا در ردیف عالی‌ترین حوزه‏هاى فقهى به شمار نمى‏رفته است. بهترین دلیل بر نشاط علمى و فقهى این شهرها وجود مدارس بسیار عالى و تاریخى است که در همه شهرستان‌هاى نامبرده موجود است و یادگار جوش و خروش‌هاى علمى دوران‌هاى گذشته است.[4]



[1]. علت این که قرن سوم مبدأ فقه شیعه قرار داده شده، نه بدان جهت است که حیات فقه شیعه از قرن سوم آغاز مى‏شود، بلکه بدان جهت است که این قرن مقارن با غیبت صغری است، قبل از آن عصر، عصر حضور ائمه اطهار (علیهم السلام) است و فقهاى شیعه تحت الشعاع ائمه‏اند و استقلال چندانی ندارند، و الّا آغاز اجتهاد و فقاهت در میان شیعه و آغاز تألیف کتب فقهى به عهد صحابه مى‏رسد. چنان که از پیش گفته شد: اولین کتاب را علىّ بن ابى رافع (برادر عبیداللَّه بن ابى رافع، کاتب و خزانه‏دار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در زمان خلافت آن حضرت) نوشته است. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏20، ص 89.

[2]. همان.

[3]. همان، ص 89 و 90.

[4]. همان، ص 90.