searchicon

کپی شد

نام احمد در انجیل

حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس» است (به کسر پ و ر) چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» (یعنی ستوده تر) است و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. مسیحیان امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصل انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» (به فتح پ و ر) است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است؟ و به عقیده ما ترجمه اول صحیح است و در قرآن  فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد».[1]

در نسخ انجیل آن زمان «پرکلیتوس» (به کسر پ و ر) به معنای احمد نوشته بود نه «پرکلیتوس» (به فتح آن دو حرف) به معنای تسلی دهنده، و کاتبان نسخه ها آن را به تصحیف نوشتند.

نصارا معتقدند فارقلیط روح القدس است و مسیح (ع) وعده داد او بر حواریین نازل شود، ولی ما دلایل فراوان داریم بر این که مراد از فارقلیط مردی معیّن است که پس از مسیح آید، نه روح القدس:

1. این که مترجمین قدیم (فارقلیط) را علم خاص انسانی دانستند، لذا عین لفظ آن را در ترجمه آوردند، و اگر تسلی دهنده فهمیده بودند ترجمه آن را می آوردند.

2. تواریخ مختلفه که هر یک مؤید دیگری است دلالت دارد بر این که مسیحیان پیش از اسلام آن را منطبق با مردی معیّن می کردند؛ مثلاً یکی از پرهیزکاران و پارسایان نصاری در قرن دوم میلادی نامش منتنس بود در آسیای صغیر دعوی کرد من فارقلیطم و جماعتی بدو گرویدند.

3. در فصل 14 آیه 16 گوید: “من از پدر می خواهم که به شما فارقلیط دیگر فرستند”.

مفاد کلام این است که من خودم فارقلیطم و پس از من فارقلیط دیگر می آید، اگر فارقلیط به معنای احمد باشد یعنی ستوده و آن که نامش بر زبان ها است و همه کس او را به نیکی یاد کنند، این عبارت را می شود چنین معنا کرد: یعنی من خود مردی خوش نامم و از پدر می خواهم مردی نیکنام دیگر برای شما بفرستد.

اما اگر فارقلیط به معنای تسلی دهنده باشد نمی توان گفت عیسی خود تسلی دهنده بود و محمد (ص) یا روح القدس تسلی دهنده دیگر است؛ چون حواریین از صعود حضرت مسیح (ع) اندوهناک بودند، و حضرت مسیح پس از صعود خودش نبود تا سبب تسلی آنها گردد و روح القدس تسلی دهنده دیگر باشد.

4. در همان فصل آیه 26 گوید: “او هر چیز را به شما خواهد آموخت آن چه من برای شما گفتم به یاد شما خواهد آورد”.

این عبارت دلالت دارد که خطاب حضرت عیسی (ع) با همۀ امّت است تا آخر دنیا؛ و می فرماید شما امت من سخنان مرا فراموش می کنید و فارقلیط به یاد شما می آورد؛ چون آنها کلام آن حضرت را فراموش نکرده بودند، اما چون مدت ها گذشت و عقاید بت پرستان با کلام حضرت مسیح (ع) آمیخته شد و سخنان آن حضرت را فراموش کردند، او را خدا و پسر خدا گفتند و به تثلیث قائل گشتند، خداوند فارقلیط؛ یعنی محمد بن عبدالله (ص) را فرستاد تا کلام مسیح (ع) را به یاد آنها آورد که او بنده خدا بود.

5. باز در همان فصل در آیه 30 می گوید: «الان پیش از آن که واقع شود برای شما گفتم تا وقتی واقع شود ایمان آورید».

هنگامی که روح القدس بر دل کسی نازل شود خصوصاً حواریین شک نمی کنند و گرنه باید انبیا هم پس از نزول وحی در صحت آن شک کنند و حال این که چنین نیست، پس حواریین محتاج نبودند که حضرت عیسی خبر از روح القدس بدهد، تا وقت نزول او باور کنند، و مقصود از فارقلیط پیغمبری است که مردم در صدق او شک می کنند و حضرت عیسی (ع) از پیش خبر داد تا شک نکنند.

6-7. در باب 15 آیه 26 گوید: «او درباره من شهادت می دهد و شما نیز شهادت می دهید برای آن که از نخست با من بودید».

از این کلام صریحاً استفاده می شود که منکران حضرت عیسی او را رنجاندند لذا می فرماید: فارقلیط می آید و شهادت به حقانیت من می دهد و شما هم که معجزات مرا دیدید شهادت می دهید و این دو شهادت یک دیگر را تأیید می کنند و حجت بر منکران تمام می شود. و اینها با نزول روح القدس بر حواریین هیچ مناسبت ندارد؛ زیرا که شهادت روح القدس به حقانیت حضرت مسیح (ع) برای حواریین که خودشان از نخست با او بودند و معجزات او را دیدند چه احتیاج بود و چه ضرورت داشت؟ و این که می فرماید: «او شهادت می دهد و شما هم شهادت می دهید»؛ – یعنی یک دیگر را تأیید می کنید- در مقابل منکران است و الا شهادت روح القدس را غیر حواریین نمی شنوند و هیچ یک تأیید دیگری را نمی کند.

8. در باب (16: 7) گوید: «اگر من نروم فارقلیط نمی آید».

این عبارت بر روح القدس که بر حواریین فرود آمد منطبق نمی شود؛ چون در عهد حضرت عیسی هم روح القدس بر آنها نازل شده بود، به نص انجیل آن گاه که حضرت مسیح آنها را به شهرهای اسرائیل فرستاد.

9. در آیه 8 گوید: «او وقتی بیاید عالم را بر گناه و صدق و عدل ملزم خواهد ساخت».

بنابر این، فارقلیط بر پیغمبر ما (ص) صدق می کند؛ چون او با جهانیان سر و کار داشت، اما روح القدس در باطن بود و بر دل حواریین نازل شد و با جهانیان سر و کار نداشت.

10. در آیه 13 گوید: «او از پیش خود سخن نمی گوید، بلکه هر چه بشنود همان را می گوید و از آینده خبر می دهد». این فقره هم منطبق با انسانی است و روح القدس به عقیده عیسویان با خدا یکی است و این کلام که «هر چه بشنود همان را می گوید» معنا ندارد.

هم چنین در آیه 14 و 15 گوید: «او مرا بزرگ می کند برای آن که از چیزهایی که مال من است می گیرد و به شما خبر می دهد، و هر چه از آن پدر است از آن من است، از این جهت گفتم از چیزهایی که از آن من است می گیرد و به شما خبر می دهد». مواردی که بیان شد هیچ یک بر روح القدس منطبق نمی شود.

در عبارات انجیل شبهاتی وارد کرده اند که از این قرار است:

شبهه اول: در تفسیر «فارقلیط» روح راستی سه جا و روح پاک یک جا آمده است و آن با مدعای مسلمانان منطبق نمی شود، پس مراد روح القدس است.

پاسخ: در اصطلاح یوحنا بسیار کلمه روح آمده است و از آن پیغمبر اراده شده است، پس روح راستی یعنی پیغمبر حق، و روح پاک یعنی پیغمبر پاک، نه اقنوم سوم که عیسویان اختراع کرده اند؛ چنان که در رساله یوحنا (4: 1-6) می گوید: “ای دوستان هر روحی (پیغمبری) را تصدیق نکنید، بلکه روح ها را آزمایش کنید که آیا از جانب خدا هستند، برای آن که پیغمبران دروغ گو بسیارند و به جهان بیرون آمده اند. روح خدا (پیغمبر مبعوث از جانب خدا) را به این بشناسید، هر روحی که به عیسای مسیح اعتراف کند که در جسم آمد او از طرف خدا است… ما از خداییم پس هر کس خدا را شناسد به سخن ما گوش دهد. از این جا می شناسیم روح راستی و روح گمراهی را (یعنی پیغمبر حق و باطل را).

هم چنان که این جا روح راستی به معنای پیغمبر بر حق است در تفسیر فارقلیط نیز به همین معنا است، و در آن جا گفتیم که کلمه روح القدس را برای تغلیط در ترجمه آورده اند و باید بگویند روح مقدس یعنی پیغمبر پاک.

شبهه دوم: آن فقره که می گوید: «جهان طاقت او را ندارد برای آن که او را نمی بیند و نمی شناسد و شما می شناسید برای آن که نزد شما مقیم است و در شما ثابت است». می گویند این عبارت با پیغمبر اسلام منطبق نمی شود؛ زیرا که حواریین در عهد پیغمبر اسلام نبودند و او را ندیدند.

پاسخ: خطاب انبیا به جمیع امت است، نه به همان عده خاص که حاضر بودند، چنان که حضرت موسی (ع) به جماعت حاضر خبر داد پیغمبری از میان برادران شما مبعوث می شود؛ و زمان بعثت آن پیغمبر که موسی (ع) وعده داد آن مردم نبودند، هنگام آمدن فارقلیط هم حواریین نبودند.

شبهه سوم: اشکال دیگر این است که مسیح فرمود: «جهان او را نمی بیند و نمی شناسد» و او روح القدس است که دیده نمی شود و پیغمبر اسلام را همه می دیدند!

پاسخ: مقصود دیدن مقام نبوت و شناختن پیغمبری است، نه دیدن جسم و شناختن نسب؛ نظیر آن که در انجیل متی (11: 27) می گوید: “هیچ کس پسر را نمی شناسد، مگر پدر و هیچ کس پدر را نمی شناسد مگر پسر و کسی که…”.

و در یوحنا (8: 19) می گوید: “شما مرا نمی شناسید و پدرم را هم نمی شناسید و اگر مرا می شناختید پدر را هم می شناختید”. و در (14: 7) می گوید: “اگر مرا شناخته بودید پدر مرا هم شناخته بودید و از اکنون او را می شناسید و او را دیدید…”.

پاسخ این اشکال نیز این است که مقصود از دیدن در همه اینها معرفت و شناخت است نه دیدن با چشم.

شبهه چهارم: در حق فارقلیط گفت: «او نزد شما مقیم است و با شما ثابت می ماند» و آن روح القدس است که در حواریین بود و پیغمبر اسلام بعد از آنها آمد و جدا بود از آنها!

پاسخ: مراد آن است که بعد از این مقیم خواهد شد، برای آن که پیش از آن فرموده بود: “من از پدر خواهم خواست فارقلیط دیگر برای شما فرستد” و در آن وقت نبود و فرمود: “تا من نروم او نزد شما نمی آید”.

و نیز در (14: 11) می گوید: “او تا به ابد با شما نخواهد ماند” و مقصود از “شما” خصوص حواریین نیست؛ چون حواریین تا به ابد نماندند و مقصود از ماندن، ماندن ایمان و محبت در قلوب است چنان که در (14: 18) می گوید: “من در پدر خود هستم و شما در من و من در شما” و جسم آن حضرت در امتش نیست، بلکه ایمان و محبت او هست، هم چنین فارقلیط “احمد” (ص) ایمان و معرفتش در دل ها هست تا به ابد.

توجه به این نکته ضروری است که ما منکر این نیستیم که روح القدس پس از حضرت مسیح (ع) بر حواریین نازل شده و حضرت مسیح هم به آن وعده داده باشد، اما می گوییم: آن وعده دیگر است و وعده آمدن فارقلیط وعده دیگر؛ و حضرت مسیح (ع) وعده بسیار داد، یکی وعده روح القدس، و یکی وعده آمدن خود او، و یکی وعده ملکوت خدا، یعنی این که مردم جهان از بت پرستی به خداپرستی می گرایند و خداپرستی غالب می شود، و وعده این که حواریین رنج بسیار در راه دین می کشند و آزار و شکنجه می بینند؛ و یکی از آن وعده ها هم آمدن فارقلیط یعنی پیغمبر آخرالزمان (ع) است.[2]

بنابراین اینها همه دلایل صریح و روشنی بر بشارت پیامبر اسلام (ص) در انجیل است.


[1] صف، 6.

[2] اقتباس از راه سعادت (اثبات نبوت)، شعرانی، ابوالحسن، ص 241- 251، با دخل و تصرف، چاپ سوم، کتابخانه صدوق، تهران، 1363 ش.