searchicon

کپی شد

مکتب تفکیک و انجمن حجتیه[1]

به‎نظر شما انجمنی‌‎ها در حال حاضر با امامت مشکلی دارند؟

نه، من کلی‎گویی نمی‎‎کنم؛ آن‎چنان‎که اگر از شما بپرسند آیا مسلمان‎‎ها انسان‎‎های خوبی هستند یا خیر؟ پاسخ می‎‎دهید برخی خوبند و برخی بد. بله، همه گروه‎‎ها همین‎طور است. انجمن چیزی نیست که مثل کارخانه ماشین، تولیداتش قالبی باشد. در انجمن هم، مردم با عقاید گوناگون در دعای ندبه شرکت می‎‎کنند، یکی می‎‎آید کاسبی کند، یکی می‎‎آید چای بخورد، یکی می‎‎خواهد گدایی کند، یکی می‎‎خواهد روضه گوش کند، یکی هم می‎‎خواهد بنشیند گریه کند تا امام زمان بیاید. این‎جور تقسیمات در هیچ‎جا صحیح نیست. اما اگر می‎‎خواهید شیخ محمود تولایی (حلبی) را که در رأس انجمن بود و سیر طبیعی انجمن را بشناسید، بدانید که انجمن درآغاز خوب کار می‎‎کرد، ولی اندک اندک زر و تزویر در آن نفوذ کرد، اما شیخ‎محمود هیچ‎گاه منحرف نشد و سه‎بار امتحان خود را پس داد. یک‎بار سال ۱۳۴۲ که انقلاب پا می‎‎گرفت، وی در صحت عدم دخالتش در سیاست به شک افتاد؛ لذا با بزرگان انقلابی به مشورت نشست و گفت: هرچه شما بفرمایید من همان می‎‎کنم. آقای فلسفی و آقای بهبهانی گفتند: بهتر است به‎کار خود ادامه دهید، ولی ایشان قانع نشدند.

خدمت آقای میلانی استاد ما که دوم شخص انقلاب بودند، مشرف و تکلیف خود را پرسیدند و فقیه میلانی فرمودند: شما که از ما هستید، اگر ما پیروز شدیم، دست‎تان در کارهای‎تان بازتر می‎شود و اگر شکست خوردیم، شما به شکست ما از صحنه خارج نمی‎‎شوید و انجمن‎تان نابود نمی‎‎شود. شیخ با این‎که خود مجتهد بود، به حکم مرجع تقلید در سیاست دخالت نکرد. بار دوم در سال ۱۳۵۸ که امام فرمان به انجام رفراندوم برای انتخاب عقیده دادند، در این‎جا شیخ خود را بهتر نشان می‎‎دهد؛ فرمان می‎‎دهد همه در رفراندوم شرکت کنند و به جمهوری اسلامی رأی دهند. غیر از ایشان هیچ‎کس چنین چیزی نگفت و همه گفتند آزادید، ولی او گفت آزاد نیستید و بنده‎اید، به اسلام رأی بدهید. دفعه سوم هم هنگامی بود که امام فرمودند: بر اثر بعضی حرکات حوزه‎ها، انجمن فعالیت‎‎های نامطلوبی می‎‎کند و ایشان هم بلافاصله انجمن را تعطیل کردند و از این تاریخ، رفتار انجمن هیچ ارتباطی به آقای حلبی ندارد؛ زیرا ما نمی‎‎دانیم بر چه پایه‎ای افتخاری به‎جای ایشان نشست و شگفتی‎مان این‎که چه دست‎‎هایی توانستند عضو انجمن فلسفه فرح را در رأس انجمن حجتیه شیخ محمود متکلم بنشانند و به‎جای کسی که در سخت‎ترین روزگار، خدمت علما می‎‎رود و وظیفه خود را می‎‎پرسد، شخصی بنشیند که بگوید: نباید کسی به جنگ برود و هرکس در جنگ عراق کشته شود، شهید نیست!

در صحیفه امام داریم که حدود سال ۴۴ نامه‎ای به امام فرستاده می‎‎شود برای اجازه‎گرفتن از ایشان درمورد استفاده از وجوهات برای کلاس‎‎های تربیتی انجمن. امام ابتدا قبول می‎‎کنند، ولی بعد از ۶ ماه در نامه‎ای دیگر استفاده این گروه را از وجوهات جایز نمی‎‎دانند.

زیرا نخست عنایت‎شان به‎کار‎های شیخ بود، ولی پس از چندی درمی‎‎یابند که در رفتار انجمن گروه دیگری هم نقش دارند.

مسئله دیگر مسئله عدالت‎خواهی است. به‎نظر می‎‎رسد در انجمن کنونی، عدالت‎خواهی و روحیه مبارزه با استکبار جهانی ضعیف است.

اگر منظورتان به این انجمن است، در پاسخ‎تان می‎‎گویم: کدام گروه از انجمن را در نظر دارید.

منظور همان خط دوم انجمن است.

انجمن دوم اصلا خطی ندارند، گروه‎‎های متفاوتی بر محور دعای ندبه گردهم جمع شده‎اند؛ برخی جاسوسند، برخی احمقند، برخی در پناه انجمن کاسبی می‎‎کنند، برخی هم بی‎خبر از همه‎جا به ذکر و دعا مشغولند. در هر گروهی انسان‎‎های خوب و بد پیدا می‎‎شوند، مهم این است که بدانید پیشوای شما می‎‎فرماید: اسلام را با مسلمانان نشناسید، بلکه مسلمانان را با ترازوی اسلام بسنجید. اگر همین را می‎‎فهمیدیم، دیگر پیرامون هیچ جمعیتی و هیچ فردی بیهوده اظهارنظر نمی‎‎کردیم. عقاید هرکس را با ترازوی اسلام می‎‎کشیدیم و قضاوت می‎‎کردیم و می‎‎دانستیم مسلمان، انجمنی، مسجدی، طلبه و یا روشنفکر، هرکدام اگر عقایدش مطابق اسلام نبود، او را رد می‎‎کردیم، فرقی نمی‎‎کند چه‎کسی باشد؛ زیرا او بر پایه تفلسف خودش، دین‎داری می‎‎کند و دینش، دین محمد (صلی الله علیه و آله) نیست. پاسخ اجمالی همه سؤالات‎تان این‎که؛ جعفری‎مذهبان بر پایه تفقه اسلامی حرکت می‎‎کنند نه بر پایه تفلسف. خود می‎‎اندیشند، لیکن تفلسف خود را به اسلام نمی‎‎چسبانند؛ گرچه کتاب و سنت، خود از همه بیشتر انسان را به تفکر در آلاء و الله فرا می‎‎خوانند؛ تا آن‎جا که می‎‎گویند: ثواب یک ساعت اندیشه بیشتر از ۷۰ سال عبادت خشک است. با همه این‎‎ها، اندیشه و تفلسف، خود را حجت نمی‎‎دانند.

یعنی انجمنی‎‎هایی که به مسیر اشتباه رفته‎اند، دچار تفلسف خودشان شده‎اند؟

برخی بی‎خبر از همه‎جا و مقلدند و برخی به دلایل دیگر، ولی برخی به قول شما بر پایه تفلسف خودشان جهت گرفته‎اند. اما کسانی‎که با ولایت فقیه مبارزه می‎‎کنند، اکثرا انگلیسی هستند و برخی هم که مقدس‎مآبانه می‎‎گویند: اگر ما بد حکومت کنیم اسلام بدنام می‎‎شود، عوام هستند و نمی‎‎فهمند و به ساز دیگران می‎‎رقصند، ولی طراحان چنین فکری جاسوس هستند؛ چون فقه شیعه امامیه بدون امام نمی‎‎تواند وظایف خود را انجام دهد.

چطور می‎‎شود این مسئله را توجیه کرد که در اساسنامه انجمن قید می‎‎شود: افراد در درون آن فعالیت سیاسی نکنند؟ خودشان این‎طور توجیه می‎‎کنند که این مسئله برای تقیه در زمان شاه بوده است، نظر شما چیست؟

من پاسخ این مطلب را در کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» داده‎ام. مرحوم حلبی تا سال ۱۳۲۷ شمسی غیرسیاسی بود، با تبلیغ فقیه کاشانی مرد شماره یک نهضت نفت شد، ولی از سال ۱۳۳۲ شمسی به‎خاطر مصدقی بودنش مطرود بود. ایشان زمانی اقدام به تأسیس انجمن کرد که هیچ‎کس از روحانیون عملا در سیاست دخالت نمی‎‎کرد، ولی آقای حلبی به‎خاطر عدم دخالتش در سیاست، از بزرگان اجازه گرفت و به شکل دیگری دخالت جدی در سیاست حکومت می‎‎کرد. با این توجیه که گفت: بهاییان پایه عقاید مردم را سست می‎‎کنند و مردم بی‎ایمان، مارکسیست و دشمن شاه می‎‎شوند و به قید اجازه دادنش به تأسیس انجمن، همان عدم دخالت در سیاستی را که دیگران بدون گرفتن امتیازی پذیرفته بودند، پذیرفت.[3]

[1]. گفت‎وگو با حیدر رحیم پور ازغدی (حیدر ازغدی از مبارزان سیاسی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلاب ۱۳۵۷ شمسی و قیام امام خمینی در سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب بوده‌است.

او در سال‌های اخیر در فعالیت‌های سیاسی به همراه تشکل‌های دانشجویی و طلاب مشهد، حضور داشته‌است. وی پدر حسن رحیم پور ازغدی می‌باشد. ازغدی پیش از انقلاب یکی از ارکان مبارزات نهضت ملی در خراسان محسوب می‌شد.

وی از اعضای نهضت آزادی ایران در سال‌های قبل و آغاز انقلاب در منطقه خراسان بود که با پیروزی انقلاب و اختلاف نهضت آزادی با امام خمینی به نفع امام از نهضت جدا شد. در سال‌های دهه هفتاد، وی مقالاتی در نشریات مختلف از جمله هفته‌نامه صبح، می‌نگاشت. یکی از آثار وی، کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» سیر تحول انجمن‌های دینی از شهریور ۱۳۲۰ تاکنون می‌باشد).

[2]. سید ابوالقاسم کاشانی، فقیه و سیاست‌مدار ایرانی. او در عراق بر علیه انگلیس مبارزه می‌کرد و در سال ۱۲۹۹ شمسی به تهران آمد. کاشانی از فعالان سیاسی دهه ۲۰ بوده و به همراه محمد مصدق نفت ایران را ملی کردند. رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت امام صادق(علیه السلام) در ایران با درخواست وی و دستور دکتر مصدق انجام شد.

[3]. منبع: هفته‌نامه پنجره.