searchicon

کپی شد

موافقان و مخالفان علامه حلی

این یک امر طبیعی است که هر شخصی در هر جایگاهی، دارای دوستان و دشمنان خاص خود باشد. علامه حلی نیز مخالفانی در میان اهل سنت و شیعه داشته است. علی‌رغم تکریم و موافقت اکثر قریب به اتفاق علما و دانشمندان شیعه و بسیاری از اهل سنت و اعتراف ایشان به فضل و مقام او، باز هم برخی به هتاکی درباره اش پرداخته اند؛ به عنوان نمونه:

  1. ابن حجر عسقلانی؛

ابن حجر که ایرادی در علامه نمی یابد، به وی نسبت بخل می دهد. حال آن که در تاریخ آمده که وقف نامه‌ های بسیاری به خط خود علامه موجود است و قریه های بسیاری را خود، آباد و وقف کرده است.

  1. ابن بطوطه؛

وی با تحریف تاریخ برای تنزل مقام علامه و تخریب شیعه، داستان تشیع سلطان محمد خدابنده را به گونه ای نقل می کند که علامه گویا قائل به وزارت عمر و ابابکر بوده و سلطان بلافاصله بعد از کفر، شیعه شده و اطلاعی از مذهب اهل سنت نداشته و پس از اتفاقاتی که می افتد، دوباره به مذهب اهل سنت رجوع می کند. این جریان را تنها ابن بطوطه نقل کرده و نسبتی به علامه داده که دروغ بودن گفته های او را ثابت می کند.

  1. ابن تیمیه؛

شیخ تقی الدین سبکی معروف به «ابن تیمیه» از دانشمندان متعصب اهل سنت و معاصر با علامه حلی است که بیشتر شخصیت های علمی به فساد عقیده وی اعتراف دارند و بلکه می گویند کافر و مرتد است، تا جایی که در زمان حیاتش به علت داشتن نظرات انحرافی به زندان افتاده است و دانشمندان شیعه و سنی کتاب های زیادی در زمان وی و بعد از آن بر رد او نوشته اند.

بعد از این که علامه حلی کتاب «منهاج الکرامه» را در اثبات امامت نوشت، ابن تیمیه به علت عناد و لجاجتی که با علامه داشت کتابی به نام «منهاج السنه» (به خیال خام خویش به عنوان رد بر شیعه و به ویژه رد بر کتاب منهاج الکرامه ) نوشت.

وقتی کتاب منهاج السنه به دست علامه رسید این بزرگوار با آن همه تهاجمات و بی ادبی ها و توهین های ابن تیمیه اشعاری نوشت و برایش فرستاد که ترجمه شعرها چنین است:

– اگر آن چه را سایر مردم می دانستند تو هم می دانستی با دانشمندان دوست می گشتی.

– ولی جهل و نادانی را شیوه خود ساختی و گفتی:

– هر کس بر خلاف هوای نفس تو می رود دانشمند نیست.[1]

  1. زین الدین سریحان؛

او نیز کتابی با نام «سد الفتیق المظهر و صد الفسیق ابن المطهر» در رد کتاب «منهاج الکرامة»، نوشته است.

قابل ذکر است که عالمان شیعه و حتی اهل سنت به نقد این کتاب ها پرداخته و ایرادات آنها را بیان کرده اند؛ به عنوان نمونه «سراج الدین حسن بن عیسی الیمانی» از عالمان اهل سنت، کتاب «المال المنة فی نقض منهاج السنة» را در تضعیف و نقد «منهاج السنة» نوشته است.

در میان شیعیان نیز کسانی هستند که به مذمت علامه پرداخته اند؛ به عنوان نمونه:

محمد امین استرآبادی: وی به خاطر اخباری گری حاد، در زمره مخالفان علامه قرار گرفته است. او و اخباریان با این نسبت که علامه، مخترع اجتهاد است، او را به خاطر اصطلاحات جدیدش در روایات، هادم و از بین برنده دین دانسته اند؟![2]

در مقابل، موافقان مرحوم علامه حلی به قدری زیاد هستند که قابل شمارش نیستند. از جمله موافقان ایشان می توان به علما و بزرگانی که در محضر وی شاگردی نموده و کسب فیض نموده اند. همچنین کسانی که از آثار و برکات او در طول تاریخ بعد از ایشان تا به امروز استفاده نموده و خوشه چینی کرده اند، اشاره کرد.

[1]. ر.ک: افکار نیوز. «لو کنت تعلم کل ما علم الوری طرا لصرت صدیق کل العالم، لکن جهلت فقلت: ان جمیع من یهوی خلاف هواک لیس بعالم».

[2]. برگرفته از نرم افزار جامع فقه اهل بیت (2)، کتابنامه کتاب «تذكرة الفقهاء» علامه حلی.