searchicon

کپی شد

مهم ترین افراد فرقه شیخیه

مهم ترین افراد فرقه شیخیه قبل از انشعاب، عبارتند از:

  1. شیخ احمد احسایی

شیخ احمد احسایی بنیان گذار فرقه شیخیه است که شرح حال اجمالی وی بیان شد.

  1. سید کاظم رشتی

احسایی، شاگردان بسیار داشت که از میان ایشان، سید کاظم رشتی (1212 – 1259 ق) پس از وفات احسایی در بسط و ترویج افکار او، کوشید و در حکم جانشین وی بود.[1] شیخ احمد به سید رشتی بسیار احترام می‌کرد و تا او در مجلس درس حاضر نمی‌شد، درس گفتن را آغاز نمی‌ نمود. پس از وفات احسایی، پیروان وی، بی‌اختلاف کلمه، سید رشتی را جانشین مناسب وی و شایسته پیشوایی خویش دانستند.

سید کاظم رشتی در کربلا حوزه‌ درس و ریاست شرعی داشت، و در مقابل فقهای بزرگ عرب که در کربلا بودند و طریقه‌ شیخی را پسند نمی‌کردند، حوزه و مقام خود را نگاهداری کرد. جمع کثیری از فضلای شیخی، در حوزه‌ درس سید رشتی، حاضر می‌شدند و هر چه در آن حوزه گفته و شنیده می‌شد، روی تعلیمات شیخ احسایی بود، با تحقیقاتی که نایب مناب او از روی بسط اطلاعات و آشنایی به اصطلاحات اهل فن بر آنها می‌افزود. دوره‌ ریاست سید رشتی، شانزده سال طول کشید. سید رشتی، زمانی به جای استاد نشست که کمتر از سی سال سن داشت. وی، به سبب دارا بودن نطق، قلم، تصنیف و تألیف کتاب، عهده‌دار انتشار افکار استاد خود گردید. او، در تمام مدت پیشوایی خود، به ایران سفر نکرد و مرکز خود را همان عتبات عالیات قرار داد و از آن جا، با هند و ممالک عثمانی و حجاز، رابطه داشت.[2]

سید محمود آلوسی؛ مُفتی بغداد که در عناد با شیعه معروف است، سید کاظم را مورد احترام قرار داده، در وصف وی عبارت عجیبی را بیان می‏کند. وی می‏گوید: اگر سید رشتی در زمانی بود که آمدن نبی امکان داشت، پیامبر بود و من نخستین کسی بودم که به او ایمان می‏آوردم؛ چون شرایط نبوت را از نظر اخلاقی، علم کثیر و عمل به سجایای انسانی دارا است.[3]

بعضی از کتاب های سید رشتی، در بردارنده‏ امور غریبه و ادعاهایی عجیب است و او غالباً کتاب ‏هایش را با رمز می‏نوشت. برخی معتقدند منشأ اکثر آرای نادرست شیخیه، سید کاظم رشتی بوده و احسایی بدان ها اعتقاد نداشته است.[4]

افندی عبدالباقی عمری فاروقی موصلی، در مدح سلطان عثمانی قصیده‏ای دارد و در آن به یکی از فضائل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشاره می‏کند که حضرت رسول (‏صلی الله علیه و آله) فرمود: «أنا مدینه العلم و علی بابها». افندی این کلام را به صورت شعر درآورد و گفت: «هذا رواق مدینه العلم الذی‏     من بابها قد ضل من لایدخل؛ این رواق شهر علمی است که هر کس از در آن وارد نشود‏، گمراه شده است».

سید کاظم رشتی این بیت را شرح کرد و گفت: این مدینه‏ای عظیم در آسمان است و ائمه (‏علیهم السلام) در آن ساکن هستند. بعد این مدینه را توصیف می‏کند که این مدینه، ۲۱ محله دارد و ۳۶۰ کوچه. سپس برای هر یک از آن‏ها نام عجیب و صاحبی با اسم عجیب ذکر می‏کند. و در جای دیگر می نویسد: کوچه ای است که صاحبش به نام شلحلحون …… در کوچه است که دارنده آن سگی است به نام کلحلحون و… در کوچه ۴۲ زنی است که دف می زند و نامش ضغض است و در کوچه ۴۹ زنی است که نی می زند و نامش شطیحال است و…».

وقتی این شرح اسطوره‏ای به شاعر رسید، گفت: چنین سخنی به ذهن من هم خطور نکرده بود.[5]

  1. میرزا حسن گوهر

دیگر شاگرد شیخ احمد احسایی، میرزا حسن گوهر، نیز مشرب وی را داشت و احسایی، پاسخ برخی از نامه‌ها را بدو واگذار می‌کرد.[6]

[1]. ر.ک: ابراهيمي، ابوالقاسم، فهرست كتب مشايخ عظام، ص 115 و… .

[2]. رضانژاد، عزالدين، شيخيه بستر پيدايش بابيت و بهائيت، انتظار، ش ۳ ، بهار ۱۳۸۱، ص ۲۲۷ – ۲۴۷.

[3]. فهرست كتب مشايخ عظام، ص 96.

[4]. برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، بخش چهارم: غلات، درس 17 شیخیه.

[5]. ر.ک: پایگاه جامع فرق و ادیان؛ خوشنویس، جعفر، مهدویت و فرقه‏هاى انحرافى (1)، مجله انتظار، ش اول، ص 240 – 250 .

[6]. ر.ک: گوهر، حسن، «اللمعات»، ص 39 و 40.