searchicon

کپی شد

منع از نوشته شدن وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

جلوگیری و ممانعت از عملی شدن خواسته پیامبر (ص) مبنی بر آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت قبل از وفاتشان از وقایع مشهور در تاریخ است که از آن به اسامی مختلفی نظیر واقعه “یوم الخمیس” یا واقعه “قلم و دوات” یاد شده است که بطور متواتر در متون حدیثی اهل سنت آمده است.

امام بخاری سرسلسلۀ محدثان اهل سنت و صاحب صحیح بخاری از ابن عباس چنین روایت می کند که گفت:

نزدیکی وفات رسول الله (ص) بود که عده ای از جمله عمر بن خطاب در منزل پیامبر (ص) حاضر بودند، حضرت (ص) فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید، عمر بن خطاب گفت: “درد بر پیامبر (ص) غلبه کرده است، نزد ما کتاب خداوند است که ما را کفایت می کند”. اهل بیت و افراد داخل خانه رسول الله (ص) اختلاف کردند، عده ای هم نظر عمر و عده ای مخالف وی بودند. چون اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر (ص) فرمود: از بالین من دور شوید شایسته نیست نزد من مشاجره و نزاع شود.[1]

بخاری از ابن عباس در جای دیگر نقل می کند که ابن عباس گفت: تمام مشکلات و بدبختی ها از زمانی آغاز شد که پیامبر (ص) به خاطر نزاع و درگیری در خانه اش آن وصیت آخر را نکرد.[2]

این واقعه در روز پنج شنبه یعنی چهار روز پیش از درگذشت پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد. جالب است که بدانیم پیامبر عده ای از جمله ابوبکر، عمر، عثمان، ابوعبیده ی جراح، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عرف و سعد بن ابی وقاص[3] را همراه سپاه اسامه به دورترین مرزهای کشور اسلامی (مرزهای روم) فرستاد با اینکه خالی کردن مرکز حکومت در آستانه وفات پیامبر از نیروهای نظامی در ظاهر به صلاح نبود و چه بسا ممکن بود تازه اسلام ها ، همسایه ها و قبایل اطراف سر به شورش بردارند.

تشکیل این سپاه چند روز قبل از وفات پیامبر (ص) و به دستور ایشان بود و فرمود: خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کرده و با او همراه نشود.[4] در مقابل یاران و موافقان جانشینی علی (ع) چون عمار و مقداد و سلمان از حضور در سپاه معاف گشتند و هیچ نامی از علی (ع) در این سپاه نبود.[5]

با شایعه ی خبر وفات پیامبر (ص) عده ای از سپاه جدا گشته و به مدینه بازگشتند و در منزل پیامبر جمع شدند و واقعه روز پنج شنبه اتفاق افتاد.

تاریخ از کسانی نام می برد که در مقابل عمر در ماجرای قلم و دوات اعتراض کردند، جابربن عبدالله انصاری از آن جمله است.[6]

با مروری دوباره بر حدیث ابن عباس و روایت وی از آن واقعه روشن می شود که نزاع و درگیری در آن موقعیت و با اوضاع و احوال پیامبر (ص) هرگز کار صحیح نبوده است و علت نوشته نشدن وصیت پیامبر (ص) نیز همین درگیری و نزاع بود.


[1] بخاری، کتاب العلم، باب کتابة العلم، 1/22-23؛ معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 140.

[2] صحیح بخاری، کتاب الاعتصام بالکتال والسنة، باب کراهیة الخلاف و باب قول مریض: قوموا عنی از کتاب مرضی؛ معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 140.

[3] طبقات الکبری، ج 2، ص 189؛ پیامبر اعظم (ص) سیره و تاریخ، جمعی از مؤلفان، ص 131.

[4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 14؛ به نقل از پیامبر اعظم (ص)، جمعی از مؤلفان، ص 132.

[5] طبقات کبری، ج 2، ص 189؛ پیامبر اعظم (ص) سیره و تاریخ، ص 131.

[6] هیثمی، مجمع الزوائد، ج 4، ص 390 و ج 8، ص 609؛ پیامبر اعظم سیره و تاریخ، ص 134.