searchicon

کپی شد

مقایسه ای بین قرآن و انجیل

در این گفتار بیشتر در پی رفع شبهه ای که بیان می دارد قرآن از کتاب های آسمانی به ویژه انجیل گرفته شده، هستیم.

ممکن است برخی ادعاهای زیادی داشته باشند، اما آن چه مهم و قابل استناد است داشتن دلیل و برهان بر این ادعاها است و ادعای بدون دلیل هیچ ارزشی ندارد؛ مثلاً شاید برخی ادعا کنند که قرآن رونوشتی از کتب آسمانی گذشته و انجیل است، اما با توجه به متون و محتوای کتب آسمانی برای کسی که کمترین آشنایی با آن کتب را دارد شکی باقی نمی ماند که این ادعا یک گزافی بیش نیست، علاوه بر این باید پرسید؛ مثلاً در مورد شباهت با اناجیل، رونوشت کدام انجیل است؟ آیا کدام انسان عاقلی می پذیرد که قرآن مجیدی که امروزه در دسترس همگان است رونوشت یکی از انجیل های موجود باشد؟ امروزه مقایسه و تطبیق آن کار مشکلی نیست، با اندکی انصاف کذب و بطلان چنین ادعایی ثابت می شود. اما اگر گفته شود قرآن رونوشت انجیل اصلی ای است که امروزه در دسترس ما نمی باشد، در حقیقت به تحریف انجیل های فعلی اذعان و اعتراف شده است، پس وظیفه همگان است به دستورات قرآن ایمان آورده و بر طبق آن عمل نمایند.

در این فرض این پرسش مطرح می شود که چه کسی قرآن را از روی انجیل رونوشت کرده است؟ اگر چنین اتفاقی افتاده باشد باید توسط پیامبر اسلام چنین کاری صورت گرفته باشد در حالی که خود تاریخ و قرآن به امی بودن (یعنی کسی که مکتب نرفته و نیز خواندن و نوشتن را نمی دانسته است) پیامبر اسلام، شهادت می دهند. با این حال چطور این پیامبر توانسته است چنین رونوشتی تهیه کند؟!.

اگر گفته شود: پیامبر(ص) قرآن را از دانشمندان مسیحی ،دهان به دهان آموخته است؟ در جواب گفته می شود: این همان شبهه ای است که مشرکان عصر پیامبر(ص) مطرح کردند. در آیۀ 103 سورۀ نحل می فرماید:” ما مى‏دانيم كه آنها مى‏گويند: اين آيات را انسانى به او تعليم مى‏دهد!»  و سپس در رد این سخن می فرماید: “در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى‏دهند[1] عجمى است[2] ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است!!! [3]

پس اگر منظور از این تهمت این است که شخصی که عربی نمی داند و از اسلوب بلاغت آن چیزی ندارد این قرآن را به پیامبر (ص) تعلیم داده است، حرفی در نهایت سفاهت است؛ زیرا چگونه ممکن است چنین کتابی که بزرگان لغت و فصاحت عرب در مقابل آن اعتراف به عجز کرده اند و خود قرآن نیز بارها دیگران را در  آوردن سوره ای مانند یکی از سوره های خود تحدی کرده است و حتی چند آیه نیز نیاوردند، توسط کسی که عربی نمی داند تعلیم داده شده باشد.

و اگر قصدشان این است که بگویند: محتوای قرآن توسط یک معلم خارجی و غیر عرب به پیامبر(ص) تعلیم داده شده است، رد چنین تهمتی از اولی آسان تر است، چرا که محتوای قرآن در چنین قالب فصاحتی و بلاغتی از الفاظ ریخته شده است که تمام فصحا و بلغاء عرب در برابر بلاغتش سر تعظیم فرو آورده اند، پس این مطلب بدان معنا است که کسی توانسته است چنین فصاحت و بلاغتی بیاورد که در قدرت بیان بر هر انسانی چیره است و چنین کسی جز خداوند نمی تواند باشد که پاک و منزه است از آن چه  همتاى او قرار مى‏دهند! [4]

مضافاً بر این که بسیاری از مطالب که در قرآن به آن اشاره شده است به عللی نمی تواند از انجیل اخذ شده باشد، از جمله آیاتی که دربارۀ یک موضوع خارجی در زمان پیامبر(ص) صحبت می کند؛ آیاتی که از پیروزی قریب الوقوع امپراطوری روم بر امپراطوری ایران خبر می دهد. از طرف دیگر بین اسلام و مسیحیت در مسائل کلیدی  و مهم اختلافات اساسی وجود دارد، در بحث توحید، اسلام اسلام قضیۀ تثلیث را به شدت رد می کند در حالی که مسیحیت به شدت بر آن اصرار می کند. اسلام قضیۀ ” فداء ” و به صلیب کشیده شدن مسیح را رد و مسیحیت بر این نکته اصرار دارد. این ها نمونه هایی از اختلاف قرآن کریم با انجیل است.

بنابر این چنین ادعایی از اساس باطل بوده و مدعیان آن در صورت داشتن دلیل، می بایست صادقانه بیان نمایند و یا حداقل مواردی از تطبیق دستورات دو کتاب را به عنوان شاهد ارائه کنند.

برای اطلاع بیشتر به نمایه های زیر که در سایت اسلام کوئست موجود است مراجعه کنید:

1. نمایه: انجیل عصر پیامبر (ص)، سؤال شماره 2664 (سایت: 2862).

2. نمایه: معجزات پیامبر (ص) در قرآن، سؤال شماره 2414 (سایت: 2897).

3. نمایه: تحریف ناپذیری قرآن، سؤال شماره 453 (سایت: 486).

4. نمايه: عصمت انبيا از ديدگاه قرآن، سؤال 112 (سایت: 998).


[1].  يلحدون از ماده” الحاد” به معنى انحراف از حق به باطل است و گاهى به هر گونه انحراف نيز گفته مى‏شود، و در اينجا اشاره به اين است كه افتراگران، تمايل داشتند كه قرآن را به بشرى نسبت دهند و او را معلم پيامبر (ص) بخوانند.

[2] . اعجام و عجمه در اصل به معنى ابهام است و اعجمى به كسى گفته مى‏شود كه در بيان او نقصى باشد، خواه، عرب باشد يا غير عرب، و از آنجا كه عربها اطلاعات ناقص از بيان غير داشتند، ديگران را عجم خطاب مى‏كردند!.

[3] . نحل، 103.

[4] . ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج11،ص409، مدرسه امام على بن ابى طالب‏،قم ، 1421.